بایگانی دسته: یادداشت‌ها و مصاحبه‌ها

انسان حقیقی، “راعون” است؛ آنها که عهدها -بخصوص با خدا- را رعایت می کنند، دائم خطا نمی کنند تا دائم عذرخواهی کنند. “وفای به عهد”، جوهر انسانیت است و با آن، انسان، حقیقی است.

اما واقعی ترین انسان، کسانی اند که دائم عهد و توبه را می شکنند!

به اندازه همه شبهای قدرِ عمر، عهد بسته و توبه کرده ایم؛ اما امسال باز هم برای عذر خواهی می رویم، عذر از شکستن توبه و عهد و…! و می دانیم که باز هم می شکنیم!

امیرالمومنین(ع) برای این انسانِ شایع هم مناجاتی دلنشین دارد:

اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَیَّ بِالْمَغْفِرَهِ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا وَأَیْتُ مِنْ نَفْسِی وَ لَمْ تَجِدْ لَهُ وَفَاءً عِنْدِی، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَیْکَ بِلِسَانِی ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِی، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی رَمَزَاتِ الْأَلْحَاظِ وَ سَقَطَاتِ الْأَلْفَاظِ وَ شَهَوَاتِ الْجَنَانِ وَ هَفَوَاتِ اللِّسَانِ‏:

 خداوندا، بیامرز آن گناهان مرا، که تو از من داناتر به آنها هستى. اگر بار دیگر مرتکب شدم تو نیز بار دیگر از من در گذر.

اى خداوند، اگر با خود وعده کرده ام که در طاعت تو قصور نکنم و به وعده خویش وفا ننموده ام، مرا ببخش.

بار خدایا، اگر به زبان به تو تقرب جسته ام و به دل خلاف آن کرده ام، بر من مگیر.

اى خدا، بیامرز براى من هر اشارت کنایه آمیز را که به گوشه چشم کرده ام و هر سخن نابجا را که از دهانم جسته است و نیز خواهشهاى دل و لغزشهاى زبانم را. (خطبه ۷۸)

محسن قنبریان

آیاتی برای درنگ ۴

قسط در نظام اقتصاد و نظام اعتقاد!

وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ ۖ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ

قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ ۖ وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ ۚ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ

(۲۸و۲۹ اعراف)

مشرکان فحشای خود را به خدا نسبت می دادند! خداوند به پیامبر(ص) می فرماید بگو خدا امر به فحشاء نمی کند.

پس خدا به چه امر می کند؟!

به قرینه مقابله جا داشت مقابل فحشاء، بفرماید خداوند به پاکی و حیاء  امر می کند؛ اما می فرماید: خدا به قسط امر می کند!

  1. آیه یک دلالت بر حسن و قبح ذاتی افعال و رد اشعری گری دارد[۱].
    باید فحشاء با عقل مستقل و فطرت شناخته شود که خداوند بفرماید: ان الله لایأمر بالفحشاء!
    اگر صرفاً نهی الهی، چیزی را فحشاء می کرد؛ معنا چنین می شد: خداوند امر نمی کند به چیزی که نهی کرده است!
    و این معنا احتجاج با مشرکان را تمام نمی کرد. چون آنان با سلسله سند از آباء می گویند: انَّ اللهَ اَمَرَنا بها! (خدا ما را به آن -طواف برهنه- امر کرده است).
    پس قرآن باید سلسله سند را باطل و اثبات کذب آباء می کرد نه بفرماید: خدا که به فحشاء امر نمی کند! (دقت کنید)
  2. اما چرا در مقابله فرموده: قل امر ربی بالقسط؟!
    حتی اگر می فرمود: “انَّ اللهَ یأمر بالعدل…”(۹۰نحل) تاکید سخن قبل می شد: حُسن عدل از احکام مستقل عقل است و کلما حکم به العقل حکم به الشرع.
    به تعبیر شهید مطهری: عدالت در سلسله علل احکام است، نه در سلسله معلولات. نه این است که آنچه دین گفته، عدل است؛ بلکه آنچه عدل است، دین می گوید[۲].
    اما”قسط” تفاوتی با “عدل” دارد: به معنای نصیب و سهمی است که بر اساس عدل به اشخاص داده می شود. اِقساط (باب افعال) به معنای قسط را در حق دیگران رعایت کردن است[۳].
    به تعبیر دیگر قسط ناظر به مقام اجرا و پیاده شدن عدل است؛ که گاه به نحو خاص در مورد تقسیم عادلانه سهم افراد به کار می رود. شاهد، آیه ۹حجرات است که توصیه به قسط بعد از عدل آمده: فَاَصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا[۴].
    این پیاده کردن و اجرای عدالت و دادن نصیب ذی حقان، گاه در اقتصاد است (۹رحمن/۸۵هود/۱۵۲انعام) و گاه در احکام قضایی و مانند آن (۹حجرات/۴۲مائده)
    با این توضیح “قل امر ربی بالقسط” اینجا چه می گوید؟!
  3. ظاهرا فقط نمی خواهد به عدل و میانه در عبادت دعوت کند؛ می خواهد آن عدل -که بنام خدا، فحشاء در جامعه ساری نکند- را تحقق دهد.
    آن نظام ارباب-رعیتیِ جاهلیت، از معاش به معاد رسیده و دیگر بنام خدا، فحشاء را دین جا می زد!
    راه واژگونی اش، قسط است. از نظام معاش تا نظام دین و معاد، از زندگی اقتصادی تا اعتقادی باید مبتنی بر قسط و رعایت نصیب ها باشد. نصیب تولید و مصرف در “اندوخته” و “اندیشه” باید عادلانه باشد تا طبقه ای ارباب نشوند و جای خدا ننشیند. لذا جداگانه می فرماید: قل امر ربی بالقسط!
    راز اینکه در مقابله با “فحشاء”، “قسط” را به رخ می کشد؛ همان راز “یملأ الله به الارض قسطا و عدلا” درباره ظهور آخرین ولیّ خداست؛ که نمی فرماید: یملأ الله الارض دیناً و صلاه و صوماً[۵]!
    آن عدالت فراگیر دنیا را پر از اعتقاد دینی و مناسک اصیل دینی هم خواهد کرد.

محسن قنبریان

[۱] ر.ک: زبده البیان محقق اردبیلی ص۷۲/آیات الاحکام استرآبادی ص۱۶۵/ الانصاف و مسائل دام فیها الخلاف سبحانی ج۳ص۲۳

[۲] یادداشتها ج۶ص۲۰۳

[۳] مفردات الفاظ القرآن ص۶۷

[۴] التحقیق فی کلمات القرآن ج۹ص۲۵۹

[۵] ر.ک: سخنرانی رهبر انقلاب۷۷/۱۲/۴

آلترناتیو و راه جایگزین امام خمینی برای حضور های مبتذل زنان (سر باز و لخت) در جامعه، حضور جدی و “دخالت در مقدرات اساسی مملکت[۱]” بود.(۵۷/۱۲/۱۳)

گرچه این دخالت منحصر در منصب گرفتن نیست لکن حضور در مجامع و نقش های اثر گذار، سهمی از آن است.

خدا خیرشان دهد آیت الله اراکی باز این جواز -حتی در سطح مجلس خبرگان- را اعلام می کند؛

لکن تجارب گذشته متاسفانه بین سیاست اعلامی و اِعمالی فاصله می بیند!

– خاطرات تلخ خانم گرجی -تنها زن حاضر در خبرگان قانون اساسی- صرفا یک نمونه تکرار نشده در این سطح است.
اولین تحجر پس از انقلاب در حوزه زنان

بدون جایگزین های اساسی برای زنان، آنها به خانه بر نمی گردند بلکه نقش های فیک، مبتذل و تقلیدی از غرب شایع تر می شود.

ممکن است بگویید آن زنان سر لخت صلاحیت ها و علاقه ای به خبرگان ندارند و زنان مجتهده ای که می توانند خبرگان روند هم با نرفتن، سراغ آن نقش ها و حضورهای مبتذل نمی روند!

در این مورد، حرف درستی است؛ اما اگر آن رویکرد محافظه کار درباره زنان (از مقدار واجب پوشش تا انحاء حضور اجتماعی) را به وسعتش ببینیم، مثل شهید مطهری حکم خواهیم کرد: آن مواضع و مصلحت اندیشی ها بی تاثیر بر ولنگاری ها نبوده است!

شهید مطهری به اینجور احتیاط ها و مصلحت اندیشی های دسته ای از فقهاء (در مصادیق دوره خودش) نقد متینی دارد؛ از کتاب فلسفه حجاب ص۲۵۲ تا ۲۵۷ بخوانید:

آنچه استاد شهید تصویر می کند، در کنار تهاجم فرهنگی غرب، دو لبه قیچی میشوند تا “زنِ انقلاب اسلامی” بارز و فراگیر نشود[۲]!

محسن قنبریان

[۱] سخنرانی در جمع بانوان قم (زن از دیدگاه اسلام)

[۲] مساله حجاب، مطهری، مرتضی، جلد: ۱، صفحه: ۲۵۲

آیاتی برای درنگ ۳

هر هبوطی، برهنگی ای دارد!

یَا بَنِی آدَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ(۲۷اعراف)

 

  • هبوط آدم و حوا از بهشت، با برهنه شدن و دیده شدن شرمگاه هایشان ملازم بود. (آیات۲۰ تا۲۴ اعراف )
  • بعدش در آیه۲۷، همه انسانها خطاب می شوند که مراقب باشند در “همان نیرنگ و فتنه شیطان” برای آدم و حوا نیافتند (یا بنی آدم لایفتننَّکم الشیطان)!

️اما نکته جالب این است که در تشبیه بنی آدم با آدم و حوا فقط به برهنه کردنشان توسط شیطان بسنده نمی شود؛ تشبیه در اخراج از بهشت هم هست! (کَما اخرج ابویکم من الجنه ینزع عنهما لباسهما لیُریهما سوءتهما)

نمی فرماید: ای آدمیان شیطان شما را فریب ندهد، همانطور که لباس پدر و مادرتان را کَند تا شرمگاهایشان را بنمایاند!

می فرماید: شما را فریب ندهد، همانطور که پدر و مادرتان را از بهشت اخراج کرد درحالیکه لباسشان را می کَند تا شرمگاهایشان پیدا شود!

می شود نتیجه گرفت: اخراج دوباره و هبوط دیگر در کار است و هر هبوطی هم همراه با برهنگی ای است! (دقت کنید)

 

اصلا “هبوط مکرر و مضاعف” در آیه۶۱ بقره تصریح شده است.

بنی اسرائیل هم از بهشت ملکوتی المَنّ و السَّلوی، با خطاب “اهبطوا مصراً” به مصر یا شهری از شهرها هبوط کردند.

 

تقارن و “ملازمت هبوط با برهنگی” هم در آیه۲۸ اعراف پی گرفته می شود (اذا فعلوا فاحشه…)

مفسرین این فاحشه به ارث رسیده از اباء و اجداد اعراب را “طواف برهنه” ای توصیف می کنند که فقط الیاف نازکی شرمگاهانشان را می پوشاند!

این طواف تا فتح مکه توسط رسول الله(ص) بین مشرکان دایر بود و پس از تسلط ایشان و خواندن آیات برائت توسط امیرالمومنین(ع) در کعبه، جمع شد! (ر.ک: المیزان)

 

چه کسی باورش می شد روزی طواف و حج ابراهیمی چنین سقوط کند و رسماً فحشاء شود؟!

علامه طباطبایی ذیل آیه۲۸ می نویسد: “مردم مخصوصا مردم زمان ما کارهایی می کنند که هیچ دست کم از طواف کذایی اعراب ندارد”!

 

کافی است اخبار روزانه را دنبال کنید تا از رسمیت یافتن ارتباط جنسی والدین با بچه ها، چند شوهری، آمیزش با حیوانات و… مطلع شوید؛ هبوطی بعد از هبوط و برهنگی ای بدتر از برهنگی!

در آموزه های انجیل نیز فصل۱۷ مکاشفه یوحنا باعنوان “فاحشه بزرگ” وجود دارد که در ادبیات مسیحی به “روسپی بابل”، “مادر فاحشگان و گناهان روی زمین” معروف شده و تفسیر و تاویل های آخرالزمانی خاصی پیدا کرده است که بی ارتباط با آنچه هبوط در هبوط و برهنگی و بزهکاری خواندیم نیست! (تحقیق و تعقیب کنید)

 

محسن قنبریان

ما هیچ یک “دین زاده” و “عرش مُولد” و “آسمانی سرشت” نیستیم. فرزند خاکیم و به طبیعت و شهواتش نزدیکتر از آسمانِ روح و امریم!
انتسابمان در خارج به دین، چهره ای دیگر برایمان می سازد که گاه درون مان از آن فاصله دارد!
هرچه انتسابمان به دین بیشتر شود ممکن است این فاصله بیشتر شود (جز آنها که واقعا خود را ساخته و “کلمه تقوا” شده باشند)!

کمتر برای این تضاد و دوگانگی و “نفاق اخلاقی”، به خدا پناه برده و سرش مناجات کرده ایم.
اما این “کعبه زاده” و “مُحدق عرش الهی” -یعنی علی(ع)- است که در حکمت ۲۷۶ نهج البلاغه چنین استعاذه می کند:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِی لَامِعَهِ الْعُیُونِ عَلَانِیَتِی وَ تُقَبِّحَ فِیمَا أُبْطِنُ لَکَ سَرِیرَتِی، مُحَافِظاً عَلَى رِثَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِی بِجَمِیعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَیْهِ مِنِّی، فَأُبْدِیَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِی وَ أُفْضِیَ إِلَیْکَ بِسُوءِ عَمَلِی، تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِکَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِک:
خدایا به تو پناه مى برم که ظاهر من در برابر دیده ها نیکو، و درونم در آنچه که از تو پنهان مى دارم، زشت باشد؛ و بخواهم با اعمال و رفتارى که تو از آن آگاهى، توجّه مردم را به خود جلب نمایم، و چهره ظاهرم را زیبا نشان داده با اعمال نادرستى که درونم را زشت کرده به سوى تو آیم، تا به بندگانت نزدیک، و از خشنودى تو دور گردم.

فهرست بخشی از مطالب حجت الاسلام قنبریان در حوزه جمهوریت و مردم‌سالاری دینی

 

روز جمهوری اسلامی

دوازده فروردین

نمایی کوتاه از زنِ جامعه نبوی!

(بمناسبت ایام وفات خدیجه کبری)

  1. ام ورقه (بنت عبدالله بن حارث): حافظ کل قرآن و گردآورنده آن/ شرکت در بدر به آرزوی شهادت/ وعده شهادت از پیامبر گرفت و بعدا در زمان خلیفه دوم توسط غلام و کنیزش کشته شد.[۱]
    به حسب روایت مسند احمد، پیامبر به او دستور داد برای اهل خانه اش نماز را امامت کند. او موذنی داشت…[۲]
  2. خیّره معروف به ام درداء کبری: زنی فاضل و صاحب نظر که راوی احادیث به تابعین شد.[۳]
  3. شفاء عدویه: در جاهلیت هم کتابت می دانست. به حفصه -همسر پیامبر- نوشتن آموخت. پیامبر در مدینه به او خانه ای داد و برای قیلوله خانه او می رفت.[۴]
  4. ام کلثوم(دختر عقبه): اولین زن است که پس از اسلام آوردن از خانواده (اموی ها) گریخت و پیاده از مکه به مدینه مهاجرت کرد[۵].
  5. ام حبیبه (دختر ابوسفیان): با همسرش عبیدالله از مهاجران حبشه بود. همسرش آنجا مسیحی شد و بر همان دین مرد اما او مسلمان ماند. به عقد پیامبر درآمد. در ماجرای حدیبیه که پدرش (ابوسفیان) به خانه او آمد، زیرانداز پیامبر را از زیر پای او بخاطر نجاست شرکش برداشت…[۶]
  6. رفیده انصاری: اولین پرستار اسلام و از زنانی که خود را وقف خدمات پرستاری به مجاهدان کرد.[۷]
  7. لیلی غفاری: از پرستاران جنگهای پیامبر که تا همراهی با امیرالمومنین در جمل ادامه یافت.[۸]
  8. ملیکه (دختر ملحان): داوطلب در جنگهای پیامبر/ پیامبر برای او دعای شهادت کرد/ پیامبر برای قیلوله خانه او هم می رفت/ در فتوحات شهادت گونه از دنیا رفت.[۹]
  9. ربیع (دختر معوذ): از اعضای بیعت رضوان/ همراه پیامبر در نبردها و خادم مجروحان و آب رسان/ پیامبر خانه اش آمد و شد داشت.[۱۰]
  10. اسماء (دختر یزید بن سکن): سخنور و شجاع و دلیر/ احادیث را برای دیگران روایت کرده است.[۱۱]
  11. زینب (دختر خزیمه): همسر رسول الله(ص) شد/ اهل نیکوکاری بود بطوری که در نوجوانی در جاهلیت به ام المساکین مشهور بود.[۱۲]
  12. لبابه (ام الفضل/ مادر ابن عباس ها): دومین زن مسلمان/ پس از بدر وقتی ابولهب، ابورافع -غلام پیامبر- را در اتاق زمزم کتک میزد، با عمود خیمه بر سر او زد، چند روز بعد ابولهب مرد.[۱۳]
  13. اروی: نام برای عمه پیامبر و هم دختر عموی پیامبر؛ هردو شاعر و فصیح/ عمه از ترغیب کنندگان به پیامبر/ دختر عمو حامی امیرالمومنین هم بود و با معاویه احتجاجاتی دارد.[۱۴]
  14. ام عماره (نسبیه دختر کعب بن عمر): بیعت عقبه با پیامبر/ مشهور به شجاعت/ حاضر در احد و حدیبیه و حنین و …/ در احد پس از فرار مردان مسلمان با دو پسرش ماند از پیامبر دفاع کرد.[۱۵]
  15. خدیجه کبری(س): بسیار شریف و ثروتمند/ تاجر بزرک مکه/ مردانی در استخدام تجارت او بودند و بشکل مضاربه برایش تجارت می کردند.[۱۶]

محسن قنبریان

[۱] مسند احمد ج۶ص۴۰۵/الطبقات الکبری ج۸ص۴۵۸/ الاستیعاب ج۴ص۱۹۶۵

[۲] مسند احمد ج۶ص۴۰۵

[۳] الاصابه ج۴ص۲۲۸/الاستیعاب ج۴ص۱۸۳۴/ اُسد الغابه ج۷ص۱۰۰

[۴] الاصابه ج۴ص۳۳۳/ اعلام النساء ج۲ص۳۰۰

این موارد موید روایت مشهور : “طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه “(…) می باشد

[۵] الاستیعاب ج۴ص۱۹۵۳/الاصابه ج۸ص۴۶۳/المغازی ج۲ص۶۲۹

[۶] الطبقات الکبری ج۸ص۹۶وص۹۹و۱۰۰/ الاصابه ج۴ص۲۲۹/ الاستیعاب ج۱ص۱۸۳۴/ البدایه و النهایه ج۸ص۲۸/ در اینجا به وضعیت او پس از پیامبر و جانب داری از عثمان و حزب اموی نپرداختیم.

[۷] الاصابه ج۴ص۲۹۵/الاستیعاب ج۴ص۱۸۳۸/اسد الغابه ج۷ص۱۱۰/سیره ابن هشام ج۲ص۲۳۹

[۸] الاصابه ج۸ص۱۰۷/اسد الغابه ج۷ص۲۵۹/ الاستیعاب ج۴ص۱۹۱۰

[۹] الاصابه ج۴ص۴۳۳/البدایه و النهایه ج۸ص۸۱/ سیر اعلام النبلاء ج۲ص۲۲۹

[۱۰] الاصابه ج۴ص۲۹۳/ البدایه و النهایه ج۷ص۳۱۲/ الاستیعاب ج۴ص۱۸۳۷/اسد الغابه ج۷ص۱۰۷/اعلام النساء ج۱ص۴۴۲

[۱۱] الاصابه ج۴ص۲۲۹/الاستیعاب ج۴ص۱۷۸۷

[۱۲] الاستیعاب ج۴ص۱۸۵۳/ الطبقات الکبری ج۲ص۱۱۵/ اسد الغابه ج۷ص۱۲۹/ سیر اعلام النبلاء ج۲ص۱۵۴

[۱۳] الاستیعاب ج۴ص۱۸۰۷/الاصابه ج۴ص۳۸۵/ اسد الغابه ج۷ص۲۵۳و۲۵۴/سیر اعلام النبلاء ج۲ص۲۲۸

[۱۴] الاصابه ج۴ص۲۲۲وص۲۲۷/ الطبقات الکبری ج۸ص۴۲وص۵۰

[۱۵] بعدا در زمان ابوبکر دستش در جنگ قطع شد الاستیعاب ج۴ص۱۹۴۸/ الطبقات الکبری ج۸ص۴۱۲/ اعلام النساء ج۵ص۱۷۱

[۱۶] تعبیر الطبقات الکبری این است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ عَنْ مُوسَى بْنِ شَیْبَهَ عَنْ عَمِیرَهَ بِنْتِ عُبَیْدِ اللّٰهِ بْنِ کَعْبِ بْنِ مَالِکٍ عَنْ أُمِّ سَعْدٍ بِنْتِ سَعْدِ بْنِ الرَّبِیعِ عَنْ نَفِیسَهَ بِنْتِ أُمَیَّهَ أُخْتِ یَعْلَى بْنِ أُمَیَّهَ سَمِعْتُهَا تَقُولُ‌: کَانَتْ خَدِیجَهُ ذَاتَ شَرَفٍ وَ مَالٍ کَثِیرٍ وَ تِجَارَهٍ تَبْعَثُ إِلَى الشَّامِ فَیَکُونُ عِیرُهَا کَعَامَّهِ عِیرِ قُرَیْشٍ‌. و کَانَتْ تَسْتَأْجِرُ الرِّجَالَ و تَدْفَعُ الْمَالَ مُضَارَبَه

آیاتی برای درنگ ۲

فقط سرمایه داران کافر، هیزم جهنم اند!

  1. ترکیب جمله “اُولئِکَ هُم وَقُودُ النَّار”، مفید انحصار است. یعنی فقط گروه مورد بحث، وقود و آتش زنه جهنم اند!
    اینجا بخوانید.
  2. این آیه گروه خاصی از کفار را توصیف می کند: کسانی که می پندارند اموال و اولادشان از خداوند بی نیازشان می کند[۱].
    در آیه۱۱۶ آل عمران همین گروه، مخلدین جهنم هم خطاب شده اند.
    این گروه لاجرم سرمایه دارند که چنین پنداری دارند. فقیر و ندار، موضوع این پندار (که دارایی هاست) را ندارد.
    شاهد این برداشت، آیه بعد(۱۱آل عمران) است که اینان را “در شیوه و روش” به “آل فرعون” تشبیه می کند: کَدَابِ آلِ فرعون…
    آل فرعون همه از دارایان و ثروتمندان بودند.
  3. محمد جواد مغنیه در تفسیر الکاشف این توصیف قرآن را قبیح ترین وصف ممکن می شمارد و بعد سراغ سرمایه داری معاصر آمده است و آنرا بدترین و زشت ترین جلوه این گروه جهنمی در تاریخ می شمارد و گوشه ای از جنایات آنها در عالم را می شمارد.

کسانی که دنیا را جهنم فقرا و بهشت خود و اغنیاء کردند، اصل و اساس و هیزم جهنم خواهند شد.

محسن قنبریان

[۱] در آیه۳۵ سبا این پندار باطل را به زبان هم آورده اند.

پرونده: جامعه رژیم صهیونیستی به چه سمت و سویی می رود؟

بحران داخلی کم سابقه در رژیم صهیونیستی وارد مراحل پیچیده تری شده است. با برکناری گالانت وزیر جنگ رژیم صهیونیستی مخالفت ها با عملکرد نتانیاهو و دولت وی گسترده تر شده است.

این اتفاقات، اما دارای لایه ای زیرین است که ریشه در جامعه رژیم صهیونستی و شکاف ها و تعارضات موجود در آن دارد. در این پرونده به این مباحث پرداخته شده است.

همزمان با تشکیل دولت راستگرا در رژیم صهیونیستی؛ شکاف سکولار- مذهبی به روایت آمار – محسن فائضی

تشدید بی‌سابقه تنش‌های داخلی؛ آیا اوضاع داخلی در رژیم صهیونیستی به مرحله انفجار می‌رسد؟ – محسن محمد صالح، مرکز مطالعات الزیتونه

اختلافات سکولارها و مذهبی‌ها در رژیم صهیونیستی؛ افزایش یک شکاف!  – محسن فائضی

غلبه لیبرالیسم بر شریعتِ یهودی؛ چرا اسرائیل به بهشت همجنس بازان تبدیل شد؟  – میرفت عوف، الجزیره

اسرائیل و جنگ داخلی! آیا چنین گزینه‌ای قابل تصور است؟  – ماجد عزام، عربی پست

مروری بر ۲۰ سال افکار عمومی رژیم صهیونیستی  – محسن فائضی

رژیم صهیونیستی دولت دینی یا سکولار؛ تفرقه و چنددستگی در صفوف مدعیان امت خدا !  – محمد محمود السید، ساسه پست

نتایج انتخابات ۲۰۲۲ و احزابی که آینده رژیم را می سازند   – محسن فائضی

شعوبا، پایگاهی برای آشنایی با جامعه و فرهنگ ملل مسلمان

آیاتی برای درنگ ۱

  1. عدالت ورزان (الذین یامرون بالقسط) ولو انسانهای معمولی و غیر معصوم باشند، سزاوارترین به عطف و همجواری با انبیاء و معصومین _که آنها هم مامور به قسط اند(۲۵حدید)_ می باشند.
  2. درگیری و کشتن آنها کنار کشتن انبیاء، در طول تاریخ علامت کافران به آیات الهی بوده است.
    تو گویی اصلا “آیت الله” در آیه، بعد از انبیاء، عنوان برای “الذین یامرون بالقسط” است؛ نه صرفا هر عمامه به سر یا هر فارغ التحصیل فقه پژوه!
    فقط روحانیونی، “آیت الله” اند که امام خمینی، “متعهد” نامید و فرمود: “روحانیت متعهد به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و نخواهد داشت!”(صحیفه امام ج۲۱ص۲۷۶)
  3. آری “قسط” هم یکی از “معروفها”ست؛ اما فقط همین یکی، بجای عبارت شایع “یامرون بالمعروف” در قرآن، بطور خاصه ذکر شده است: یامرون بالقسط!
    شاید بخاطر جایگاه قسط و عدالت اجتماعی بین سایر معروفها باشد.
    آیه ۷۶نحل، مقابلِ “انسان عدالت ورز” را “یک مرد گنگ” قرار داده می فرماید: “هَل یَستَوِی هُوَ وَ مَن یَامُرُ بِالعَدل”؟ آیا آن گنگ (که قدرت تفهیم و تفهم ندارد) با کسی که به عدالت فرمان می دهد بالسویه است؟!
    کانه بدون امر به عدالت و قسط، آمران به معروف، گنگ می شوند؛ نه خوب متوجه ریشه ها می شوند و نه قدرت تفهیم معروف می یابند!

محسن قنبریان