بایگانی دسته: یادداشت‌ها و مصاحبه‌ها

حضرت آیت الله جوادی آملی ۳شنبه ۲۰آبان۱۴۰۴: فقر را باید ریشه کن کنیم نه اینکه تنها به فقیران کمک کنیم/ نشاط واقعی آن است که اقتصاد مردم سامان یابد.

 

حضرت آیت الله جوادی آملی بر ساماندهی اقتصاد مردم تاکید کرده و گفتند: اداره کشور با رویکرد کمیته امدادی درست نیست و باید با همت و تلاش، فقر را ریشه‌کن کنیم نه اینکه تنها به فقیران کمک کنیم.

 

ایشان با تأکید بر اینکه «نشاط حقیقی در اقتصاد مردم است»، افزودند: اگر مردم را با فیلم و نمایش بخندانیم، این نشاط کاذب است؛ نشاط واقعی آن است که اقتصاد مردم سامان یابد.

 

گزارش دیدار: حضرت آیت الله جوادی آملی: اداره کشور با رویکرد کمیته امدادی درست نیست/ نشاط واقعی آن است که اقتصاد مردم سامان یابد

 

پ.ن:

آیا تا سامان گرفتن اقتصاد، تلویزیون نباید فیلم پخش کند؟!!

واضح است منظور مرجع حکیم این نیست؛ اما جُنگ و شادی و حتی “حال خوب” را نباید جای “وضع خوبِ” مردم فاکتور کرد!

 

اگر گفتمان رایج رفت سراغ حال خوب و نشاط مردم در همین وضع موجود، کسی باید بانگ بزند وضع خوبِ مردم، راهش فرق می کند!

 

همین است نسبت جشن ها و توسعه شادی ها و شیرین کردن کام مردم با انسجام پایدار و وحدت ملی و جبران عقب ماندگی عدالت و…!

 

محسن قنبریان

رهبری نسل جوان در عصر جدید چه لوازمی دارد؟

حجت‌الاسلام محسن قنبریان، استاد حوزه و دانشگاه: رهبر انقلاب اسلامی در پیام به همایش بین‌المللی یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزه‌ علمیه‌ قم نوشته‌اند: «فقه، پاسخ دین به نیاز‌های عملی فرد و جامعه است. با عقلانیت تحول‌یافته‌ نسل‌ها، این پاسخگویی باید امروز بیش از گذشته دارای پشتوانه‌ فکری و علمی استوار و درعین‌حال قابل‌فهم و هضم باشد. دیگر اینکه پدیده‌های پیچیده و پرتعداد در زندگی امروز مردم، سؤال‌های بی‌سابقه‌ای را پیش می‌آورد که فقه معاصر باید پاسخ آن‌ها را آماده داشته باشد.»

در این فراز گروه مرجع دینی باید به سه نکته کلیدی توجه کند:

۱- پدیده‌های متعدد و پیچیده جدید که سؤال‌های بی‌سابقه پیش می‌آورد و پاسخ می‌خواهد.

۲- همان مسائل قدیمی و بعضاً همان پاسخ‌ها، به‌خاطر تحول عقلانیت نسل جدید، پشتوانه‌های فکری و علمی دیگری طلب می‌کند.

۳- متناسب با عقلانیت جدید، زبان جدید دینی لازم است.

پیمایش‌های معتبر[۱] در نوجوانان گونه‌شناسی‌ای انجام داده که توجه به آن برای سه فراز فوق به‌خصوص دوتای آخر ضروری است. براین‌اساس نوجوانان ایرانی ۱۲ تا ۲۵ سال قابل‌تقسیم به ۳ خوشه پسر و ۵ خوشه دختر، یافته‌ای است که مروجان مذهب و هم مجتهدان کلام و فقه اسلامی نمی‌توانند از آن بی‌اعتنا بگذرند. ضمن اینکه گونه‌های زیست دخترانه در ایران تنوع و تحول جدی‌تری دارد که بسیار حائز اهمیت است.

از بین ۵ خوشه دختران، هم دختر خانه با همان فهم سنتی پیدا می‌شود و هم سنت‌گریز؛ خوشه اخیر درصد بیشتری از دختر سنتی دارد و سبک زندگی او همراه با فعالیت سیاسی هم است. در خوشه دیگری نوسازی در نحوه دین‌داری قابل‌مشاهده است که کاملاً بازتاب عقلانیت تحول‌یافته است. مثلاً حجاب را کنار نزده؛ اما آن را برای زینت استفاده و انحای حجاب استایل را موجب شده است.طبعاً این عقلانیت هم سؤالات تازه‌ای در حوزه حجاب تولید می‌کند که مثلاً یک واجب توصلی[۲] مثل حجاب اگر به قصد زینت باشد چه حکمی دارد؟ به تعبیر دیگر حجابی که برای ستر و پوشش زینت زن بوده، آیا می‌شود خود ابزار زینت باشد؟! مهم‌تر از آن پشتوانه علمی حجاب و نو شدن توجیه آن و هم‌زبانی متناسب با این نسل است. آیا همان دلایل اقناع حجاب می‌تواند موجب اقناع بلوک سنت‌گریزان و لذت‌جویان باشد؟در میانه این ۵ خوشه، خوشه‌ای هم وجود دارد که در جست‌وجوی سبک زندگی خود در این ارتباطات و مناسبات جدید است. باید اعتراف کرد با چنین تفصیلی، نه در کشف سؤالات جدید و نه در پاسخ و اقناع کار شایسته انجام نشده است و کماکان تک‌سایزی در فهم و در بیان به چشم می‌خورد.شهید مطهری در مقاله ارزشمند رهبری نسل جوان اول این توجه را می‌دهند که: «ما هنوز این مسئله را جدی نگرفته‌ایم. نسل جوان در نظر ما صرفاً یعنی یک نسل هواپرست و شهوت‌پرست و خیال می‌کنیم به آن‌ها دهن‌کجی بکنیم و چهارتا متلک روی منبر به آن‌ها بگوییم و فحش بدهیم، به خیال خودمان آن‌ها را هو بکنیم و مستمعان ما بخندند، کار درست می‌شود و همین‌که داد بکشیم: آی پسر مدرسه‌ها چنین و دختر مدرسه‌ها چنان، قضیه حل می‌شود. این کار‌ها لالایی است، برای آن است که شما در خواب بمانید و در فکر چاره نیفتید و یک‌وقت بیدار بشوید که کار از کار گذشته است…»

اما در چه باید کرد؟ تصریح می‌کنند: «مهم‌تر از اینکه طرحی برای رهبری این نسل تهیه کنیم این است که این فکر در ما قوت بگیرد که مسئله رهبری و هدایت، از لحاظ تاکتیک و کیفیت عمل در زمان‌های متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت، فرق می‌کند و ما باید این خیال را از کله خود بیرون کنیم که نسل جدید را با همان متد قدیم رهبری کنیم. اولاً باید نسل جوان را بشناسیم و بفهمیم دارای چه مشخصات و ممیزاتی است؟» بعد به‌عنوان یک عالم به زمان، وارد تحلیل نسل جوان دوره خویش می‌شود؛ چیزی که برای نسل جوان ما الان تحول یافته و مسائل دیگری دارد.

یادآوری دو حکم شرعی برای گروه مرجع دینی (مجتهدان و مبلغان) ضروری است:

 

۱- حفظ جوانان از انحرافات زمانه از امور حسبیه[۳] و واجباتی است که شارع مقدس هرگز راضی به زمین ماندن آن نیست.

۲- این نتیجه، با هر روش مناسبی لازم است تدارک شود و کلیشه کردن یک روش خاص یا قالب ذهنی خاص موضوعیت ندارد.

شهید مطهری در این باره می‌فرماید: «در اسلام برای هدایت و رهبری، یک شکل صددرصد معین ترسیم نشده که همه اجزاء و مقدمات و مقارنات و شرایط و موانع در نظر گرفته شده باشد و اساساً قابل‌تعیین و ترسیم و اندازه‌گیری نیست، چون متفاوت است. رهبری مردم مثل نماز یک امر تعبدی و یکنواخت نیست، یا فی‌المثل از نوع ورد خواندن نیست که طرف یک وردی حفظ است برای عقرب‌زدگی و یا مارزدگی و هر عقرب‌زده یا مار‌زده را که بیاورند او همان ورد معین را که حفظ کرده می‌خواند. یک چیز در یک جا وسیله هدایت است و بسا همان چیز در جای دیگر وسیله گمراهی و ضلالت باشد! منطقی که یک پیرزن را مؤمن می‌کند اگر در مورد یک آدم تحصیل‌کرده به کار برده شود او را گمراه می‌کند. یک کتاب در یک زمان متناسب ذوق عصر و ذوق زمان و سطح فکر زمان بوده و وسیله هدایت مردم بوده است و همان کتاب در زمان دیگر اسباب گمراهی است… عجب! کتابی که هزار‌ها بلکه ده‌ها هزار را در گذشته هدایت کرده است حالا از کتب ضلال است؟ بلی، جز کتاب آسمانی و گفتار واقعی معصومین، هر کتاب دیگر را که در نظر بگیریم یک رسالتی دارد برای یک مدت موقت و محدود، آن مدت که گذشت آن رسالت تمام می‌شود. این مطلب که عرض کردم یک مسئله مهم اجتماعی است و هنوز برای ما به‌صورت یک معما و یک مجهول که باید آن را حل کرد طرح نشده است. مکرر باید گفته شود تا ما باور کنیم که وسایل هدایت هر زمانی مخصوص خود آن زمان است.»سهمی از این کشف عقلانیت تحول‌یافته، برای فهم مسائل نسل و زبان و بیان آن در گروی همکاری مجتهدان و مبلغان با دستگاه‌های مطمئن افکارسنجی و تغییرات اجتماعی است. فقط در رفت و برگشت‌های مکرر بین میراث اسلامی و میدان عینی و واقعی است که مخاطبان پیام اسلام در نسل نو و نوجوانان دقیق شناخته شده و پاسخ‌های متقن و زبان مناسب شکل می‌گیرد. نه پیمایش‌ها بدون این دیالوگ موفق‌ هستند و نه فهم‌های سابق و بیان‌های تک‌سایز در مقابل تکثر واقعی این نسل می‌توانند توفیق بیابند.

[۱] گزارش پرتره نو/جوان ایرانی، ویراست نخست مرکز تحلیل اجتماعی (متا)

[۲] واجب توصلی، واجبی است که صرف تحقق آن مطلوب خداوند است و قصد قربت لازم نیست مثل تطهیر لباس از نجاست که بدون قصد هم انجام شود، درست است.

[۳] امور حسبیه، اموری لازم و ضروری در جامعه است که خداوند زمین ماندن آنها را جایز نمی شمارد؛ مثل امور ایتام و…

تقدّمِ سیاست بر تربیت

توازنِ صدای حقّ و تکلیف در قبال زنان

نکتهٔ اصلی در قبال زنان، تقدّم «سیاست» – به معنای حقوقِ اساسی، نه تحلیلِ سیاسی و جناح‌بازی – بر «تربیت» است. برخلاف عده‌ای که می‌گویند اول تربیت کنیم بعد حق سیاسی بدهیم، امام (ره) به تبعیت از امیرالمؤمنین (ع) می‌گوید: «حق سیاسی را بده، بعد تربیت کن». «ورژن انقلاب اسلامی» نیز همین بود. امام (ره) از دوران پهلوی یک جامعهٔ عفیف تحویل نگرفت؛ جامعه‌ای که جشن هنر و کازینوها را تجربه کرده بود. ایشان در مواجهه با چنین جامعه‌ای، از یک «آلترناتیو» استفاده کرد و یک ماه پس از انقلاب فرمود: «زن‌ها گمان نکنند که این مقامِ زن است که باید بزک‌کرده بیرون برود با سرِ باز و لخت! این مقامِ زن نیست؛ این عروسک‌بازی است نه زن. زن باید شجاع باشد؛ زن باید در مقدّراتِ اساسیِ مملکت دخالت بکند. زن آدم‌ساز است؛ زن مربّیِ انسان است.» یعنی امام «دخالت‌دادنِ زن در مقدّراتِ سیاسی‌اش را با بزک‌کردنش طاق زد» و این اصلی‌ترین عنصری بود که زن مسلمان را باحجاب کرد.

این راهبرد ریشه در سیرهٔ پیامبر (ص) دارد. آیهٔ دوازده سورهٔ ممتحنه، که مربوط به بیعت زنان است: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ… وَ لَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ»؛ بر مواردی چون پرهیز از شرک، فحشا، دزدی و سقط جنین تأکید دارد. مرحوم شیخ طوسی در «التبیان» این بیعت را مانند بیعت مردان در جنگ، یعنی یک «بیعت سیاسیِ مکرّر»، می‌داند نه صرفاً پذیرش اسلام. در انتهای آیه، عبارت «لَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ» (در کار نیک از تو نافرمانی نکنند) آمده که مانند یک «…» است و پیامبر (ص) آن را بر اساس تفاهمِ اجتماعی با موارد روز پُر می‌کرده است؛ مواردی مانند «شیوهٔ عزاداری» یا پرهیز از «تبرّج» و «خلوت با نامحرم». این راهبریِ فعالانهٔ جامعه است.

امروز ما با دو «دیگری» جدّی مواجهیم:

  1. جریان ارتجاعی: این جریان که از دورهٔ پس از پیامبر (ص) آغاز شد، نگاهی سخت‌گیرانه به زن داشت. چنانکه روایات نشان می‌دهد برخی صحابه رویه‌ای سخت‌گیرانه در قبال زنان داشتند که با سیرهٔ پیامبر (ص) متفاوت بود؛ رویه‌هایی که موجب «اجحاف در دین» و سخت‌گیری بر زنان می‌شد. شهید مطهری (ره) می‌گوید این «روح» در جامعهٔ متشرّعین سرایت کرد تا جایی که «نام» زنانشان هم جزو «عورت» شد و کلماتی چون «ضعیفه» و «متعلّقه» رواج یافت. این خطّ فکری، اگرچه دیگر نمی‌تواند زن را به خانه بازگرداند، اما نمایی بسیار منفی‌ از «حقوق زن» ارائه می‌دهد و با دیگر چهره‌های دینی «هم‌سو» تلقّی می‌شود.
  2. جریان تجدّدی: این جریان نیز با تعریف «نقش‌های ساختگی (فیک)» برای زن در جامعهٔ مدرن، برای شخصیت معنوی او مخاطره‌آمیز است.

راه‌حلّ اصلی در برابر این دو جریان، نه صرفاً «آگاهی‌بخشی»، بلکه «رعایت حقوق اساسی و تصحیح ساختارها» است. برای این امر، رعایت «تقدم رُتبی» ضروری است؛ قاعده این است: اول «بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ» را بگو، بعد بگو «تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ» نکن. تا زمانی که مفاهمه و توازنِ صدایِ حق و تکلیف در قبالِ زنان صورت نگیرد، این قفل‌ها باز نمی‌شود.

برای بازکردنِ این قفل‌ها، باید به سراغ «ولایت طرفینی» رفت؛ وقتی رابطه قطع و بسته شده، نصیحت کارگر نیست (النَّصِیحَهُ خَشِنَهٌ). باید این حق برای زنان نیز فراهم باشد که حاکمان را نهی از منکر کنند. مثلاً زنی که قرار است به‌خاطر بی‌حجابی جریمه شود، اگر سابقهٔ نهی از منکرِ یک مسئول را داشته باشد، در مجازاتش تخفیف داده شود. پیامِ این کار این است که رابطه «دوطرفه» است. این حرکت می‌تواند از این برساختِ غلط که «یک طبقه همیشه محکوم‌اند و یک طبقه همیشه نهی می‌کنند»، عبور کرده و راه را باز نماید

محسن قنبریان | ۴ آبان ۱۴۰۴

جلسه سوم از درس‌گفتار مذاکرات قانون اساسی | اصل ۲۱: حقوق زن | مدرسه مروی تهران

دانلود درس‌گفتار «مذاکرات قانون اساسی» | “دانلود از پیوند کمکی

بیشتر بدانید:

نگاهی فقهی به فرآیند تحقق حجاب

فهرست مباحث حجت الاسلام قنبریان در حوزه حجاب و عفاف

نه به پادشاهی

جنبش نه به پادشاه که از جشن تولد ترامپ با رژه نظامی کلید خورد و این هفته دوباره سرباز کرد یک نمود از یک نگرانی است.

نگرانی از برگشت نظام های شاهانه و استبداد حتی از درون نظام های دمکراسی لیبرال!

حرکات ترامپ نمادی برای آثار نمایان شده آن نگرانی است.

در لایه زیرین تر، بیشتر از تاج گذاشتن و تبریک “زنده باد پادشاه” به خود و حرکات متکبرانه با روسای کشورها(حتی اروپایی)، متفکران و سیاستمدارانی واقعا از پایان دمکراسی ها حرف می زنند!

قصه فقط حرکات یک فاشیست مثل ترامپ نیست، یک روند در مسیر لیبرال دمکراسی است؛ همان که قرار بود صورت اداره دنیا در پایان تاریخ باشد، برای خانه دمکراسی و برای جهان صلح بیاورد!

لکن برای خانه، سرکوب و برای دنیا تجاوز و غارت آورده است!

مهمتر از آن نمود و نمادها و لایه های زیرین تر نگرانی، تحلیل آن است.

تحلیل اصلی این است که سرمایه داری و لیبرالیسم اقتصادی، لیبرال دمکراسی را بلعید! به دمکراسی ها و نهادهای مدنی تجاوز کرد و جای همه ابزارهای حفاظت از استبداد و استثمار، مکانیزم بازار را نهاد!

حالا این غول در آمده از چراغ همه را تسخیر کرده و واقعا دوره ارباب-رعیت در درون و استعمار قرن۱۹ در بیرون را بازتولید می کند!

هفته گذشته -بعد از یادداشتهایی از سابق- تلاش کردم این نقطه از تحولات و ریشه آن را بیشتر نشان دهم

یادداشت مبسوط ترامپ کینگ در اینباره است!

برنامه نصرالله شبکه۴ با موضوع “پایانِ پایانِ تاریخ” اظهار علاقه کرد درباره این یادداشت واکاری بیشتر شود که اینجا می توانید ببینید!

محسن قنبریان

استمرار جنبش نه به پادشاه علیه ترامپ!

با آغاز روز شنبه در آمریکا، اعتراضات «نه به پادشاه»(نو کینگز) در ۲۵۰۰ نقطه در تمامی ۵۰ ایالت برگزار می‌شود.

اعتراضات «بدون پادشاه» با هدف مخالفت با سیاست‌ها و اقدامات دولت دونالد ترامپ کلید خورده بود.  این اعتراضات به دلیل هم‌زمانی با رژهٔ دویست‌وپنجاهمین سالگرد ارتش ایالات متحده و تولد ۷۹ سالگی رئیس‌جمهور ترامپ شروع شد.

پ.ن

این حوادث را باید جدی گرفت!

 در مواجهه الهیات اسلامی و الهیات دمکراسی لیبرال درسهای مهم گرفت.

علوم انسانی مربوط به بازار آزاد اقتصادی و نئولیبرالیسم را به چالش کشید!

در اینباره بخوانید:

۱. ترامپ کینگ و مقاومت غزه

جزوه را از هوش مصنوعی به شکل جذابی بشنوید!

۲. ترامپیسم

۳. دولت بازار

۴. ترامپیست

ترامپ کینگ و مقاومت غزه!

شعار اصلاح طلبان پس از۸۸: “دموکراسی در خانه، صلح در خارج” بود؛ این روزها روزنامه ای اصلاح طلب درباره ترامپ در آمریکا و خاورمیانه تیتر زد: “جنگ در خانه، صلح در خارج”!

جالبتر اینکه اوباما هم در همین هفته در گفتگو با فعالان دموکراسی (از مجارستان و لهستان!) از “موج فزاینده اقتدارگرایی”،”فرسایش آزادی ها”، “هدف قرار گرفتن جامعه مدنی توسط دولتها” و “استفاده از دستگاه قضایی بمثابه سلاح” سخن گفت!

در یادداشت ترامپ کینگ و مقاومت غزه، دنبال اثبات دو ادعایم:

  1. پیامدهای مذکور، روند طبیعی و لوازم منطقی سرمایه داری و دولت بازارهای نئولیبرال است که هویدا می شود!
    ترامپ و شرکاء نماد چیزی هستند که میتوان بازتولید “شاه به جای دولت” در سیاست و “تکنو فئودالیسم بجای بازار” در اقتصاد نامید!
    پس از “تجاوز بازار به دولت” حالا نوبت “تهاجمش به جامعه مدنی” برای تأویل بردن کامل سیاست به اقتصاد است.
  2. اگر روزنه هایی برای نجات جهان و حیات دموکراسی باشد، قطعا بارزترینش همین نقطه درگیری در غزه است. جایی که سیاست هنوز به اقتصاد نباخته و زنده و مقاوم است. جامعه مدنی اش از جنس اروپاییِ تسخیر شده توسط بازار و تکنوفئودالیسم نیست!

ترامپ با غزه دو جنگ بدون پیروزی داشته است: جنگِ بازاری شده / بازسازی تیول دارانه!

  غزه هم جنگی پنهان و سرد با عمق تئوری های ترامپ و شرکاء دارد!

چیزی که از تمایز انسان و جامعه غزه شروع و به نحوه خاصی از جامعه مدنی و ساخت سیاسی می رسد که قابل کنترل و بازاری شدن نیست!

اگر مایل بودید متن کامل یادداشت را اینجا بخوانید!

محسن قنبریان

مطالب مرتبط:

دولتِ بازار!

ترامپیسم!

ترامپ کینگ و مقاومت غزه

یادداشتی مبسوط از حجت الاسلام و المسلمین قنبریان

    • چرا عاقبت نئولیبرالیسم و بازار آزاد به “جنگ در خانه” رسید؟!
    • آیا دولت بازار ترامپ “صلح در خاورمیانه” برپا می کند؟!
    • دو جنگ ترامپ علیه غزه و جنگ پنهان و سرد غزه علیه ترامپ و شرکاء

صُمود، غزه است!

ادوارد سعید شرق شناس فلسطینی-آمریکایی از جمله کسانی بود که در دهه های قبل باعثِ متداول‌شدنِ لغتِ عربیِ صُمود (=مقاومت، پایداری) شد.
این لغت به‌معنی خودداری ثابت‌قدمانۀ فرد از ترک سرزمینش است؛ آن‌هم صرف‌نظر از تلاش‌های مذبوحانۀ دشمن برای اخراج فرد از سرزمین و حتی وقتی که فرد در محاصرۀ خطراتی پی‌درپی است.
صُمود لغتی است که بیش از همه با مکان‌هایی نظیر غزه و الخلیل پیوند دارد. (سخنرانی نوئامی کلاین در همایش ادوارد سعید در لندن)

گرچه شرق شناسانی مثل سعید در توضیح این مفهوم برای غرب سهیم بوده اند تا امروز کاروان صمود از کشورهای مختلف را شاهد باشیم؛ اما مقاومت اصلی را خود مردم غزه کرده اند.

ناوگان صُمود کاری عالی در یاری و توجه به صمودِ دائمی غزه بود.
ظاهراً اینبار هم توقیف و این نمایندگان ملتها دستگیر شوند؛ لکن صُمود واقعی خود غزه است؛ نه غرق می شود و نه همه مردم مقاومش قابل دستگیری اند!

در آستانه ۷اکتبر سخن شهیدِ صمودِ غزه یحیی سنوار بانگ میزند که:
باید در مسیری که شروع کرده‌ایم پیش برویم… یا بگذار کربلای جدیدی رخ دهد!

مرحله جدید صُمود ، مقاومت مقابل طرح غزه ی ترامپ-بلر است.
غزه، کازینو یا منطقه توریستی و طرح ۲۰ ماده ای، پوشش برای شکست اسرائیل و اشغال به طریقی دیگر نمی شود.

غزه خانه اهالی قرآن است که مظلوم واقع شده از دیارشان اخراج شده اند؛ آنها هم به دستور قرآن، دفاع می کنند.
دفاع، مقاومت و صُمودشان نه فقط حافظ غزه و اسلام که مانع نابودی مسیحیت و یهودیت (غیرصهیونیزم) هم می شود! (۳۹و۴۰ حج)
همین قدر انسانی و متعالی!

محسن قنبریان

کُشتی و وطن!

از “ارضکم” و “دیارکم” تا “وطن” راه بسیار است.

زمین و خانه هم محترم است. نباید اجازه ویرانی اش یا اخراج از آن داد؛ لکن وطن بیشتر از اینهاست.

 

دیار و بلاد تازه با حب وطن است که عمارت و آبادانی می یابند (عمرت البلدان بحب الأوطان)

کششی خدادادی به آن در کرامت انسان وجود دارد (من‏ کرم‏ المرء … و حَنینُهُ إلى أوطانِهِ)!

 

وطن، دیار و خاک است به علاوه ی درکی رضایت بخش از سکنی در آن.

اول در جهان اجتماعی انسان، “توطن” شکل می گیرد تا دیار و خاکی برای انسان “وطن” شود.

 

عرفانی تر اینکه: وطنِ خاکی، نمودی از وطن مأوایی است؛ همان که “حب الوطن من الایمان” است؛ به تعبیر شیخ بهایی:

این وطن مصر و عراق و شام نیست

این وطن شهرى است کانرا نام نیست.

آن وطن، عکسش در جان ایرانی، با ایران و برای عراقی با عراق جلوه می کند و کششِ وطن شکل می گیرد.

 

نتایج:

۱. وطن، همیشه “نمود” یک “بود” است و حتما از ایمان به معاد می گذرد؛ چه خود آگاه چه ناخودآگاه!

 

۲. ذهنیت، بسیار موثر در درک وطن یا تقلیل به ارض و دیار است.

متولد هر خاک، حس وطن ندارد و نفی بلد شده هم حتما بی وطن نیست!

اصلا درک وطن است که نفی بلد را مجازاتی هم عرض کشتن می کند! (۳۳مائده)

 

ذهنیت سازی را باید جدی گرفت؛ یک سال کاری می کنند که با پیروزی هم در زمین ورزش سرود ملی نخوانند و یک سال احترام به پرچم، ژست فراگیر می شود! خاک همان خاک، مردم و نظام سیاسی همان، رقیب و حریف همان اما حس وطن متفاوت!

 

۳.کُشتی گیران امسال فقط قهرمان جهان ورزش نشدند؛ در جهان اجتماعیِ ایرانیان درک وطن را هم پررنگتر کردند.

 

محسن قنبریان

از رشوه تا رهن!

اگر مقابل بدهی و وامی، چیزی رهن و گرو سپرده باشید، تا وام را تسویه نکنید، فَک رهن صورت نمی گیرد!

در تعالیم قرآن، انسان با سیئاتش بدهکار(خدا و خلق) می شود .
جانش رهن گرفته میشود (کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ)!
فک رهن اینجا، جبران و استغفار است!
فرمود: أنفسکم مَرهونهٌ باعمالکم فَفُکّوها بإستغفارکم: جانهایتان گروگان اعمالتان است با استغفار آن را فک رهن کنید!

زیانکار آدمی که جای فک رهن، برای گناه، رشوه هم بدهد (أَنا الَّذی أَعْطَیْتُ على مَعاصی الْجَلیلِ الرِّشا)!

در ساحت زندگی اجتماعی انسان نیز این گروگان گیری وجود دارد!
کانون های قدرت و ثروت می توانند بهره های حیات اجتماعی (مثل امنیت و آزادی و…) را گرو (رهینه) بردارند و برای فک آن، جامعه یا نظام را وام دار خود کنند!

مثلا این روزها که “انسجام اجتماعی” و “امنیت داخلی” در مقابل دشمن خارجی از همیشه حیاتی تر است، برخی از آن کانون ها با ضمانت عناصری سیاسی، این دو را گرو برداشته اند!
فک رهنِ امنیت و انسجام را چه قرار داده اند؟!
جابجایی مرزهای ارزشی و هنجارهای اخلاقی!
اجازه کشف حجاب و کنسرت مختلط و رقص در قبال امنیت و انسجام اجتماعی!

قبلتر برای این معاصی، رشوه می دادند!
سبد رأی کاندیدی یا حمایتی سیاسی را رشوه می کردند تا هنجاری را جابجا کنند؛ حالا دیگر میتوانند رهن بردارند!

نیروهای امنیت که در این معامله بازنده اند نیز زمانی آزادی های مشروع را رهن و گرو برداشته اند!
فک آن را تکرار مواضع رسمی و تشبّه به اکثریت قرار می دادند!
تکثر اجتماعی را دیر باور کردند!

محسن قنبریان

اصل حرف (تفصیلش در مباحث جبهه حسین) این است:

ویروسی در محبین و حتی برخی شیعیان بوده که نه در تأسی‌های بعد، بلکه در همان عاشورای ۶۱ه اثر کرده؛ بر حسین (ع) گریسته و دعایش کرده‌اند اما یاری نه!

در مقابل، از غیر شیعیان کسانی با پیوستن به عاشورای امام، به درجات کمال رسیده‌اند از حُر تا زهیرِ عثمانی و تا برخی با سابقه خوارجی…

در همان مباحث ورود اینها به مرحله قبول ولایت امام -که جوهره تشیع است- را توضیح داده‌ام.

لکن کلیپ‌ها همیشه بریده‌اند؛ اگر همه دفع دخل‌ها بخواهد بیاید، مجموعه آن سخنرانی می‌شود!

پس:

  1. اینکه آن خوارج، عاقبت به مقام ولایت بار یافتند، مفروغ است و همین جا هم واضح است تعبیرِ پیوستن به حسین (ع) با ناصبی گری و خوارجی گری علیه امام، قابل جمع نیست!
  2. شیعه هیئتی بودن هرثمه!
    او البته شیعه غالی مثل نوادری از هیاتی های زمان ما نبوده است!
    همسرش جرداء -که در برخی منابع راوی خبر از هرثمه است- شیعه علی (ع) بوده و به تعبیر ابن عساکر از هرثمه حبّ شدیدتر و تصدیق بیشتر از علی (ع) داشته است.
    اما از مجموع نقل‌ها بر نمی‌آید هرثمه منکر علم غیب امیر (ع) بوده باشد؛ ولو با تعجب برای همسر تعریف می‌کند (الملاحم ابن طاوس)! یا از ریشه آن می‌پرسد؟!
    در برخی نقل‌ها وقتی خبر غیبی امیر (ع) را به اباعبدالله می‌دهد، تعبیر “ابشّرک…” دارد که حاکی از قبول آن غیب گویی است!

خلاصه اینکه:

عمده جامعه هیاتی ما که متأسی به امام عاشورایند؛ اما اگر هیات سکولار و شیعه انگلیسی -که مخاطب نقدند- بیش از هرثمه، شیعه‌اند یا او کاستی ای در تشیع اصیل دارد، از اینجا تصحیح می‌کنم!

محسن قنبریان