آیا قیام حسین(ع) یک اسوه است یا ماموریت خصوصی و ویژه؟!
اسوه است!
خود حضرت مینویسد: “فلکم فیّ[بیّ] اسوه” در من برای شما الگوست[۱]
در ادامه “هیهات منا الذله” هم دارند: اینرا (ذلت) خدا و رسول و مومنین و سینههای پاک و غیرتمندان و جانهای ننگناپذیر از ما نمیپذیرد[۲].
معلوم است مومنین و غیرتمندان و اهل اباء از ننگ در چنین شرایطی کار حسینی میکنند که حضرت در تماشاگه تاریخی آنها میگوید نباید ذلت بپذیرم.(دقت کنید)
البته منافاتی ندارد، بخاطر تراز کار و مقدس بودن نهضت او؛ حضرت ملهم از غیب هم باشد و با خبر پیامبر و مکاشفات و… تایید گردد. اینها تاسیپذیری را از عاشورا نمیگیرد.
پس چرا ائمه دیگر مقابل جبّارین کاری عاشورایی نکردند؟! یعنی تا سر حد جان دادن بر “نه” مقاومت کنند!
از دیدی همه، “نهِ” حسین(ع) را تعقیب کردند. اما “در شرایط مشابه”، باید انتظار “شهادت مشابه” را داشت:
- نهی از منکری تا به خطر افتادن جان، واجب است؛ که اساس اسلام در خطر باشد[۳].
“و علی الاسلام والسلام” برای خلافت فلان خلیفه عباسی نبود آنجور که برای یزید بود. چون قیام حسینی موجب تفکیک مذهب از خلیفه جور شد. دیگر مردم دین خود را از خلیفه نمیگرفتند تا فسق او همه محرمات را حلال کند…
- خصوصیت مقابله با بدعت در بدو امر:
بعدها خلیفه مشروبخورتر از یزید هم آمد اما این بدعت در زمان سیدالشهدا شروع شد؛ لذا سکوت، مجوز تلقی میشد. هم مُعلِن به فسق، هم تبدیل خلافت به سلطنت و هم موروثی کردن؛ آن سه بدعت بود که خون حسین(ع) بر آن مهر باطل و ضد اسلام زد. حالا عملا ادامه یابد، سخن دیگری است. “هدایت” به اینکه این کار، اسلامی نیست؛ در همان بدو امر با مخالفت امام صورت گرفته است. این وظیفه امام و علماست که در بدو امر بدعتها مخالفت کنند حتی اگر عملا موثر نشود[۴]. وظیفه بعدیها که در زمان شیوع آن میآیند الزاما وظیفه ابتداییها نیست.
اصلا دیگر بیعت ورافتاد که از ائمه بیعت بخواهند و بیعت نکردن به عاشورا بیانجامد!
یک امام در مدینه برای امپراطوری بزرگ عباسی دیگر اهمیت حسین بن علیِ مدینه را نداشت که حتما نظرش را بگیرند!
- “دوره نهضت” و “دوره نظام” هم مثل هم نیست:
“نهِ” یک امام و عالم که به قیام و نهضت رسیده (مثل امام حسین)؛ اگر آنقدر بایستد که جانش را بدهد، موجب خیزش و انقلاب مردم است؛ اما “نهِ” یک رهبر نظام، وقتی مردمش نمیخواهند ادامه دهند (مثل امام علی و امام حسن)، ادامهاش شکست است.
هرچه “حماسه مظلومِ” اول به طرفداران، شخصیت و جسارت میدهد؛ “حماسه مغلوبِ” دوم، رعب و سرشکستگی و بینتیجهگی میآفریند. اینجا یک نظام، مقابل یک نظام، شکست خورده است. میگویند چرا نرفت مردمش را همراه کند؟ چرا نرفت نظامش را استحکام دهد؟! اما یک قیام حق طلبانه وقتی با یک نظام جبّار سرکوب شود، نتیجه دیگر دارد.
- مساله ضِیم هم موضوعیت دارد:
ضیم بیشتر از ظلم است. ظلم با ننگ است. از حسین(ع) بیعتی میخواستند که ضیم بود. “یا بیعت یا سر حسین”!؛ شعار این ضیم است.
مقایسه کنید با واقعه حَرّه تا روشن شود. آنجا امام سجاد(ع) صد خانواده را تحت پوشش دارد و خانهاش امن است؛ اینجا خود زنان و دختران امام در معرض تعرض و اسارتند. لذا فرمود: “هیهات منا الذله یابی الله ذلک لنا و رسوله و… و نفوس ابیّه” جانهای اهل اباء از ضیم، از من نمیپذیرند اینجور ننگی را بپذیرم[۵]. لذا ابن ابی الحدید حضرت ” سید اهل اباء” میخواند[۶].
* بازنویسی با تلخیص نشست با دانشجویان دانشگاه شریف
[۱] بحار الانوار ج۴۴ص۳۸۲
[۲] تحف العقول ص۲۴۱
[۳] رجوع کنید به تحریر الوسیله امام خمینی شرط۴ امربه معروف مساله۶
[۴] ر.ک: همان مساله ۷تا ۱۹
[۵] تحف العقول ص۲۴۱
[۶] شرح ابن ابی الحدید ج۳ص۲۴۹