بایگانی برچسب: s

فروش اقساطی!

این دو بنر کنار هم، دو مغازه در دنیاست هردو با فروش اقساطی!

“یشری نفسه” هم فروش است؛ فروش عمر به خدا به شکل اقساطی!

مغازه ای در نابازارِ زمین که هر فروشنده ای زندگی ابناء بشر را با اقساط عمرش تامین می کند؛ برای آب و نان غزه و یمن یا عِرض و جان النبل و الزهراء!

 دادن قسط آخر، گرفتن ثمنِ نامیرایی و “عند ربهم یرزقون” است!

 “بشارتِ دنبال کنندگانی” هم اشانتیون می گیرد! (یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم).

لذا به شکل شبکه ای توسعه می یابد و تا طوفان پیروزی ایثار بر استئثار پیش می رود!

چون در نابازار است، شعب فروشگاه در همه نقاط زمین منتشر است؛ از خیابان تا بیابان! شعبی به بزرگی یک جبهه و مرز یک کشور تا به کوچکی یک دستفروش و کلمه حقی نزد یک جائر!

فروش اقساطی وسائل نوی منزل به بازنشستگان هم خرید عمر آنهاست؛ البته در مغازه ای در بازار مصرفیِ زمین!

اول باید مجابش کنی که تا لوکسیزم هست، زندگی باید کرد؛ با هر کالا، نو باید شد!

بعد زنجیره ای ها باید با دامپینگ قیمت، در دام بیاندازند!

وقتی فروشگاه های کوچک را بلعیده و با بانک ها بستند و برایش به صرفه جلوه کردند، زالوی کار و عمرش میشوند!

انحصار شعب در گرو از نان انداختن هزاران مغازه خُرد است؛ تا فقط او نیاز تازه بسازد و عمر جوان و پیر بخرد؛ برای خرید از او بیشتر کار کنند و مصرف شوند!

در قسط آخر صاحب لباسشویی ای شده که عمرش را شسته و تازه مدل جدیدش آمده است! اشانتیون هم دارد: تخفیف خرید بعدی!

محسن قنبریان

امروز جمهوری اسلامی حرم است…

حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قنبریان

حضرت زینب(س) و بالاتر از او امام حسین(ع) برای حریم و حرم بزرگتری جان داد و شهید شد و آن حریم بزرگتر همان است که امام فرمود حفظ این نظام از نماز واجب‌تر است و آن حریم «اسلام» است و شهید سلیمانی به آن معتقد بودند.

این نزدن‌ها نشانه‌ی نمی‌توانیم‌ها نیست؛ نشانه‌ی تدبیر است.

انتقاد از انتقام سخت حاج قاسم سلیمانی اگر نشانه‌‌ای از یاس و مرعوب شدن داشته باشد، بی‌انصافی است. نزدن، همیشه نشانه نتوانستن نیست.

حجت‌الاسلام محسن قنبریان در محفل چهاردهم فکرت

از نظر امیرالمومنین یک نظام سیاسی_اجتماعی چگونه حرم می شود؟!

از نظر امیرالمومنین یک نظام سیاسی_اجتماعی چگونه حرم می شود؟!

(مبنای سخن حاج قاسم در نهج البلاغه)

حجت الاسلام قنبریان:

ولایت در فرهنگ شیعی یک میثاق سه وجهی است؛ پیوند و پیوستگی مردم با ولیّ و بالعکس و پیوند مردم با مردم.

ولایت، فقط شخص ولیّ نیست؛ کل این سه پیوند و میثاق است[۱].

حضرت امیر(ع) این میثاق، را حرم می نامند آنجا که از ایجادش در زمان پیامبر(ص) گفته و از نقضش پس از او گله می کند:

“…نَقْضاً لِمِیثَاقِهِ الَّذی وَضَعَهُ اللَّهُ لَکُمْ حَرَماً فِی أَرْضِهِ وَ أَمْناً بَیْنَ خَلْقِهِ…: و پیمان و میثاقی را بشکنید که خداوند آنرا حرم(پناه گاه) برای شما در زمین و جایگاه امن بین مردم قرار داد…”(خطبه قاصعه)

این میثاق در زمان ما همان است که بهشتی [۲]و خامنه ای [۳]آنرا “نظام امت و امامت” و “جمهوری اسلامی” نامیدند و حاج قاسم آنرا “حرم” می خواند!

هستیِ این پیوند(ولایت) مقدم بر پوسته حقوقی و قانونی آن است و واقعا باید در جامعه برپا شده باشد.

برشی از جلسه سوم فاطمیه اول هیات اصحاب الحسین دانشگاه تهران/ آذر۱۴۰۲

[۱] ر.ک: طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن/ آیت الله خامنه ای/ فصل آخر

[۲] ر.ک: مبانی نظری قانون اساسی/ شهید بهشتی ص۴۷

[۳] ر.ک: دیدار با مردم آذربایجان ۹۶/۱۱/۲۹ و هم کتاب صورت و صیرت انقلاب اسلامی

بزنگاه منتشر شد

 

مرکز موسیقی ماوا

 

درباره این کار جدید (بزنگاه) نظر خواستند، اینجا بخوانید.

اتحاد و عدم تفرقه دو حد و دامنه دارد:

  1. تنزل به حداقل ها مثل: داشتن دشمنِ مشترک.
  2. تعالی به حداکثرها مثل: “کلمه سواء”(ایده مشترک)

 

دشمن مشترک، سلبی است: دشمنی باهم نباشد، چون دشمن داریم!

اتحادی در سرحد دشمنی داعش و اسرائیل است؛ تفرقه و واگرایی داخلی را حل نمی کند:

– احتمالا برخی از حزب اللهی ها درباره همین ویدئو به شما گفته باشند برخی از اینها که حاج قاسمِ ماوا دست نیروی انتظامی را مقابل آنها می خواباند، امتداد داعش اند! بنظرشان اینان داعشجویند! و…

– رقیب اصلاح طلب اینان هم سالها پیش از جان کین، “دموکراسی برون زا” نقل و با “دموآمریکاکراسی” اشغال عراق را تئوریزه کرد و پرسید: باید بیاندیشیم که آیا اخلاقی است بخاطر دموکراسی، استقلال را نقض کنیم(و اجازه اشغال دهیم)؟!

از اینرو تا بر سر ایده ایجابی توافق نشود، سلب دشمن عامل اتحادِ پایدار نمی شود.

دشمنِ مشترک برای نهضت خوب است اما برای نظام کافی نیست. آیت الله خامنه ای در زندان پهلوی با هم سلول کمونیست -آنهم خبیث اش- از قول سوکارنو می گوید: ملاک اتحاد ملتهای عقب مانده وحدت نیاز است نه وحدت دین.[۱] اما کمتر از او الان براندازِ نظام و عمله دشمن تلقی می شود.

 

اما کلمه سواء و ایده مشترک، ایجابی است و همگرایی داخلی را هم میتواند تامین کند.

کلمه سواء در تطور تاریخی دو قرن اخیر ایرانیان: استقلال، آزادی، مردمسالاری، پیشرفت، عدالت و معنویت، و البته همه ذیل اسلام بوده است؛ که همیشه در شعارهایش تجلی کرده است.

نسبت ولایت فقیه با این آرمانهای مشترک، باید نسبت پیغمبر اسلام با کلمه سواءِ توحید برای اتحاد با تکثر مدینه باشد! (آیه۶۴آل عمران کثرت واقعیِ مسلمان_اهل کتاب را مخاطب می کند: بگو ای صاحبان کتاب آسمانی، بیایید در عمل به سخنی که میان ما و شما یکسان است(کلمه سواء) گرد آییم، و آن اینکه جز خدای یکتا را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را به جای خدا صاحب اختیار(ارباب) خود نگیرد…)

– این از اعتصام به حبل اللهِ جامعه مسلمان(آیه۱۰۳ آل عمران) هم فراگیر تر و کثرت پذیرتر است./ این آرمانها نیز خوانشی اجتماعی در دنیای معاصر از همان کلمه سواء است.

– ولایت فقیه در نظر امام خمینی، فقط “مجری احکامِ فقه” نبود بلکه “ولیّ بر فقه” برای رسیدن به آرمانهای اسلام(عدالت و آبادانی و مردم سالاری) است[۲]

از اینجا بود که امام آنرا حتی برای جوامع غیر مسلمان هم نسخه می دانست.[۳]

چنین ولایتی بنظر سردار شهید برای غیر شیعیان و غیر مقلدان هم یک اعتقاد عقلی است.[۴]

همین ولایت بود که بار اول در قانونی کردن حجاب، خلیفه گری ارامنه ایران را برانگیخت بیانیه دهد به احترام خمینی، اهل کتاب هم حجاب را رعایت کنند.[۵]

فاصله اندازی عینی_ساختاری یا ذهنی_رسانه ای بین عدالت و ولایت، جمهوریت و ولایت، آزادی و ولایت، پیشرفت و ولایت ؛ نتیجه اش ایستادن بخشی از مردم در جانب آرمانهای ۲۰۰ساله و تنزل به اتحاد حداقلی در مواجهه با دشمن خارجی است.

تصویر کردن سردار سلیمانی در این ایده ی اثباتی جذاب تر و از قضا غنی تر است او نمونه ای از امتداد ولایت فقیه خامنه ای بود که شیعه و سنی، باحجاب و بدحجاب، این جناح و آن جناح، ملی و امتی او را کارآمد و مورد وفاق می دیدند.

– فرمانده نظامی بود اما در سیل و محرومیت کنار خوزستان و سیستان و کرمان بود.

– پاسداری بود که هیچوقت در جناح بندی ها و انتخاباتها مداخله نکرد و سر صبحگاه معروف ایام انتخابات ۲خرداد وصیتنامه امام را بر ابلاغ نمایندگی ولی فقیه در سپاه ترجیح داد!

– خط روشن در فتنه ها -از جمله۷۸و۸۸- داشت اما این مانع نمی شد کتاب حاج آخوند یکی از اعضای اتاق فکر جنبش سبز در لندن را نخواند و حتی زمینه زیارت او در سوریه را فراهم نکند!

– دقیقا همو بود که اگر کمکی به غزه و لبنان میشد، متصدی اش او بود؛ “جانم فدای ایران” هم بیشتر از همه برازنده همو بود!

جمهوری اسلامی ای که او نماینده و مجسمه اش بود جمع بین عالی ترین سطح ولایت پذیری با جمهوریت و آزادی و عدالت و پیشرفت بود. جمع بین ملی ترین و امتی ترین آموزه ها بود.

در فهم برین او چنین معجونی -از تجلی عالی ترین ارزشهای انسانی با ولایت- از همه حرم ها مهمتر بود.

ان شاء الله در اثر بعدی این وجه ایشان تصویر شود.

 

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۱۰/۱۳

[۱] خون دلی که لعل شد. ص۲۴۶تا۲۵۱

[۲] کتاب البیع ج۲ص۶۳۲: …بل یمکن ان یقال الاسلام هو الحکومه بشوونها و الاحکام قوانین الاسلام و هی شان من شئونها بل الاحکام مطلوبات بالعرض و امور آلیّه لاجرائها و بسط العداله…

[۳] منشور حوزیان ۳ اسفند۶۷: یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد …(صحیفه امام ج۲۱ص۲۷۳تا۲۹۳)

[۴] وصیتنامه سردار سلیمانی

[۵] تیرماه۵۹

حکمرانی مردمی!

بعد از دفاع مقدس مامور شد در طول حدود ۱۰۰۰کیلومتر مرز شرقی با اشرار و قاچاقچیان انسان و مواد مخدر مقابله کند. ص۹۷

حاج قاسم برای برگردندان امنیت به منطقه با مردم بومی هماهنگی می کرد و همراه با رضایت و خشنودی آنها اقدامات را پیش می برد. ص۱۰۱

عملیات آورتین در سال۷۴ به منظور پاکسازی و حذف گروههای مهم اشرار در منطقه ای به وسعت ۱۰۰۰کیلومترمربع از ایرانشهر تا بشاگرد صورت پذیرفت و یک ماه کامل طول کشید. ص۱۰۲

(زندانی شروری می گوید): من شنیدم که حاج قاسم می خواهد با قبایل گوناگون گفتگو کند و گروه های زندانی را -که مقصودش ما اشرار بودیم- آزاد کند و به اهالی قبیله ها گفته اگر ما آنها را آزاد کنیم، آنها را در خانه هایشان مورد مراقبت قرار دهید تا دوباره به آن کار دست نزنند. بعد هم باکوشش آنها تعداد زیادی از زندانیان بخشوده شدند و از جمله آنان من بودم. هنگامی که از زندان آزاد شدم از درون انگیزه ای نداشتم که در مکانهای عمومی و در میان مردم بروم ولی آن بزرگان قبیله نزد من آمدند و به من کمک کردند برای من یک مغازه برپا کردند و کار شروع کردم. اکنون سالهای زیادی گذشته است که از محبت و لطف حاج قاسم کاری را آغاز کردم و آبرومندانه زندگی می کنم. ص۱۰۵

پ.ن:

 روش سردار در زندان زدایی و سپردن تعهد به سران قبایل، نزدیک به ترتیب اولیاء در فقه اسلامی است. مبتنی برآن، ورود حکومت بعد از نهادهای مدنی و مردمی است. سالار امور جامعه خود مردمند مکتب سلیمانی این رکن مردمسالاری را هم تجربی کرد.

محسن قنبریان

انتقاد آیت‌الله میرباقری از نحوۀ تقسیم اَنفال

انفال نباید براساس «الگوی توسعۀ سرمایه‌داری» توزیع شود.

انفال نباید براساس «الگوی توسعۀ سرمایه‌داری» توزیع شود.

پاکسازی اشرار با توزیع عادلانه انفال!

پس از جنگ، مناطق شرقی بخاطر اشرار و ترانزیت مواد مخدر حتی برای محلی ها نا امن بود. حاج قاسم بدان جا لشکرکشی نکرد. ائمه جمعه و جماعات و بزرگان قبایل را گردآورد و “طرح فراگیر برای برقراری امنیت پایدار در شرق ایران” را تصویب کرد.

با استاندار و مسئولین کشاورزی و سازمان آب و مقامات محلی قرار گذاشت که اشرار را از کوه ها پایین آورد اینها هم برایشان زمین و آب کشاورزی تهیه کنند. “شما برای آنها کار مهیا کنید تا بیچاره و فقیر نمانند”.

زمین های دولتی [بایر منابع طبیعی] را تقسیم بندی کرد و همراه نیروهایش اشرار را محاصره و مهلت ۷۲ساعته داد… ۲۴ساعت نگذشته بود که شروع به پایین آمدن کردند. اسلحه تحویل دادند و امان نامه گرفتند و در زمین هایی که به آنها تعلق گرفت ساکن شدند و شروع به کشاورزی کردند!

پاکسازی اشرار در منطقه به وسعت ۱۰۰۰ کیلومتر از ایرانشهر تا بشاگرد انجام شد… برای تامین آب کشاورزی آنها کمک هزینه حفر۳۲۰۰ چاه را داد و مشکل آب حل شد.

انواع خدمات مربوط به کشاورزی حتی برنامه آموزشی برای تولید بیشتر را سامان داد…

یکی از آن روستاها بخاطر او قاسم آباد نام گرفت.

(گزیده ای از ص۹۷و۹۸/۱۰۲و۱۰۳/ ۱۰۷ کتاب سرباز مکتب)

پ.ن:

نکته دوم ویدئوی تودیع بی ارتباط با این کارها نیست.

او نه استاندار بود نه وزیر؛ فرمانده سپاه و مسئول امنیت و پاکسازی اشرار بود اما در مکتب سلیمانی پاکسازی اینجور است!

محسن قنبریان

وقتی حاج قاسم، فرهنگ تشریفاتی امروز را به چالش می‌کشد!

در روزگاری که اختلاف حقوق ده‌ها برابری توجیه و تبدیل به قانون می‌شود؛ در دنیایی که مدرک و درجه و مقام، ملاک منزلت و برتری‌ست و برخی برای رسیدن به مادیات مسابقه می‌دهند؛

حاج قاسم از روزهایی می‌گوید که خبری از القاب و عناوین و تشریفات نبود. روزهایی که همه برادر بودند و برابر…

او از روزهای زیبای جنگ می‌گوید؛ جایی که تجلی انسان انقلاب اسلامی بود…

مردمخواه!

پاسخی به جهت درخواست ماهنامه ای دانشگاهی برای موضوع «مردم در مکتب سلیمانی» به قلم حجت الاسلام قنبریان منتشر می‌شود.

دریافت یادداشت حجت الاسلام قنبریان با موضوع «مردم در مکتب سلیمانی»

  • اگر شهید سلیمانی یک مکتب است -که هست- باید پاسخ به ابعاد مختلف زندگی سیاسی اجتماعی مان داشته باشد؛ که از مهمترین آنها مقوله مردم است…
  • مکتب او را با ضدش بهتر میشود شناخت: مکتب مردمیِ سلیمانی/ مکتب تکفیریِ داعش!
  • به نص امامین انقلاب، مکتب فکری رقیب دامنه اش وسیع تر از موتور جنگی داعش است و درون ایران هم پیدا میشود!… مکتب سلیمانی با لایه های فکری مکتب رقیب درون ایران هم مرزبندی دارد ولو سانسور شود!
  • سه نقطه و مرزگذاری روشن این دو مکتب را درباره مقوله مردم در مقیاس ملی و منطقه ای، اینجا بخوانید!

اگر مفید دیدید نشر دهید!