شب پنجم روضه آخر صفــــــــــر
بایگانی برچسب: s
آیا حل مسئله کار فقیه است؟
اصل حرف (تفصیلش در مباحث جبهه حسین) این است:
ویروسی در محبین و حتی برخی شیعیان بوده که نه در تأسیهای بعد، بلکه در همان عاشورای ۶۱ه اثر کرده؛ بر حسین (ع) گریسته و دعایش کردهاند اما یاری نه!
در مقابل، از غیر شیعیان کسانی با پیوستن به عاشورای امام، به درجات کمال رسیدهاند از حُر تا زهیرِ عثمانی و تا برخی با سابقه خوارجی…
در همان مباحث ورود اینها به مرحله قبول ولایت امام -که جوهره تشیع است- را توضیح دادهام.
لکن کلیپها همیشه بریدهاند؛ اگر همه دفع دخلها بخواهد بیاید، مجموعه آن سخنرانی میشود!
پس:
- اینکه آن خوارج، عاقبت به مقام ولایت بار یافتند، مفروغ است و همین جا هم واضح است تعبیرِ پیوستن به حسین (ع) با ناصبی گری و خوارجی گری علیه امام، قابل جمع نیست!
- شیعه هیئتی بودن هرثمه!
او البته شیعه غالی مثل نوادری از هیاتی های زمان ما نبوده است!
همسرش جرداء -که در برخی منابع راوی خبر از هرثمه است- شیعه علی (ع) بوده و به تعبیر ابن عساکر از هرثمه حبّ شدیدتر و تصدیق بیشتر از علی (ع) داشته است.
اما از مجموع نقلها بر نمیآید هرثمه منکر علم غیب امیر (ع) بوده باشد؛ ولو با تعجب برای همسر تعریف میکند (الملاحم ابن طاوس)! یا از ریشه آن میپرسد؟!
در برخی نقلها وقتی خبر غیبی امیر (ع) را به اباعبدالله میدهد، تعبیر “ابشّرک…” دارد که حاکی از قبول آن غیب گویی است!
خلاصه اینکه:
عمده جامعه هیاتی ما که متأسی به امام عاشورایند؛ اما اگر هیات سکولار و شیعه انگلیسی -که مخاطب نقدند- بیش از هرثمه، شیعهاند یا او کاستی ای در تشیع اصیل دارد، از اینجا تصحیح میکنم!
محسن قنبریان
حرم مقدس ، جامعه را مقدس نمی کند!
جامعه چگونه مقدس می شود؟!
حجت الاسلام والمسلمین قنبریان
شب سوم روضه آخر صفـــــــــــر
برش از یک سخنرانی، موجب وزن دهی بیشتر آن قطعه شده که شاید مطلوب نهایی گوینده نباشد؛ این کلیپ در کانال رسمی بنده منتشر نشد.
اشاره ای به سخنان ناقد محترم:
- به رخ کشیدن رهبری در تایید روایتی بی ربط، وقتی ایشان نفر دوم با مطهری است، به چشم بندی می ماند!
ایشان بجای قالتاق، “انگلیسی” به کار می برد! نه صرفا تبری از عمل افراد میجوید و نه آنان را غیر شیعه می داند! بلکه مکرراً “آن خوانش از تشیع” را انگلیسی می خواند! (اینجا) - مطهری اشتباه نمی کند!
این کار مصلحانِ شیعه در روایات منع نشده؛ بلکه به عکس خود رئیس مذهب آن را بنا نهاده است!
ترجمه عرفی “یستأکل بنا” در “اصناف شیعه” تعبیر خنثی تری از قالتاق نیست!(اینجا)
تا در کنار “شیعه تنوری“، “محب دجالی” و تا کنار عالم وارث، “مضرتر از لشکر یزید” عنوان نشود، تشیع اصیل جریان نمی یابد. برچسب زنی به افراد حساب دیگری دارد! - روایت ابن جندب خروج از بحث و همان است که اول بیان بیرون شد.
- سلطان در تعابیر علمای صفویه با سلطنت اموی مشترک لفظی است!
- تشیعِ محمدی، “اسلام ناب” است؛ فرقه ای کنار فرقه ها نیست؛ وقتی مثل ائمه ی مصلح اش خوانش های انحرافی از آن سلب شود، نه تقدس از معصوم به “عنوان تشیع” سرایت و حتی خوانش بیّن الغی مصون از تعرض گردد!
امام صادق(ع) خود با تشیع چنین نکرد، مصلحانی مثل خمینی و مطهری و بهشتی و خامنه ای از او تأسی کردند.
حتی اگر در صغریات به نظرتان اشتباه کنند اصل صنف بندی و تنزیه، سیره معصوم است.
روایات شما حکم افراد در تشیع اصیل را می گوید نه تایید هر تشیع!
محسن قنبریان
حوزهای مختص مذهب حقه یا برای تمدن اسلامی؟!
(تمایز اصلی پیام آیت الله خامنه ای از سایر بزرگان و مراجع در یکصدمین سالگرد بازتاسیس حوزه قم)
حوزه های تشیع از مدینه تا کوفه تا خراسان و قم و نجف در مقابل دیگری ای تشکیل شده که: مذهب عامه (از حیث علمی) و سلاطین جور (از حیث عملی) بوده است.
حفاظت از اصول و فروع مذهب حقه به لحاظ علمی و گسترش شعائر آن به لحاظ تبلیغی، اصلی ترین و مستمرترین وظیفه حوزه های شیعی در تاریخ بوده است؛ که در جای خود کاملا بجا و منطقی هم هست.
اما با برآمدن استعمار و فروپاشی عثمانی و هدف گرفته شدن کل امت اسلام برای جهانی کردن تمدن غرب، دیگریِ سابق (عامه/ سلاطین جور) نزد عالمان بصیر جای خود را به استعمار و غرب داد.
در این دوره با تفرقه افکنی های بیرونی و سازمان یافته به قصد تجزیه و سیطره و تسلط مواجه ایم. لذا از کاشف الغطاء و میرزای قمی تا علماء مشروطه و اوج آن انقلاب اسلامی، صف بندی علمی، تبلیغی و کنشی تغییر محسوسی می کند.
البته این مواجهه با غرب استعماری هرگز به معنای نگاه پلورالیستی به مذهب حق و نایستادن بر سر هویت تشیع در اصول و فروع نیست.
دگر اندیشی های روشنفکرانه چه آن که با تشیع زدایی در خدمت استعمار در آمد و چه آنکه به قصد مبارزه با غرب از اهمیت تشیع کاست، در اینباره مردود و خود دیگری ای برای آن نگاه اصیل است.
لکن “جبهه بندیِ” جدید مقابل غرب (نه عامه) مختصات جدیدی در علوم و فنون حوزه اقتضاء دارد.
مختصات جدید، ترکیب و صورت بندی برتر خود را شکل می دهد. و البته چون که صد آمد نود هم پیش ماست، شبهات علیه عقاید تشیع هم کنار شبهات کانت و هگل جواب می گیرد و…
بیانیه آیت الله خامنه ای -حتی در مقایسه با بیانات ارزشمند مراجع- این مختصات معاصر را جدی تر و پررنگ تر بیان کرد:
- از اول بیانیه، با نگاه تاریخی و موقعیت یاب این دوره ی حوزه را شناساند.
حوزه قمِ معاصر را “پدیده ای بی نظیر در میانه حوادثی سهمگین” تصویر و آن حوادث سهمگین را هم “اقدامات دولتهای استعماری در منطقه غرب آسیا” نشان دادند. - از عناصر تشکیل دهنده حوزه، عنصر سوم را دقیقا متوجه همین واقعیت جدید نشانه گرفتند و حوزه را “خط مقدم جبهه تقابل با تهدیدهای [آن] دشمن در عرصه های گوناگون” خواندند. (عنصر اول و دوم علم و تهذیب بود که غایات، آنها را جهت ویژه می دهند و این غایت جدید اقتضائات خاص خود را برآنها می نهد)
- نگرانی امام خمینی از تحجر و جدایی دین از سیاست را ذیل همین بخش بیان می کنند و جملاتی از منشور روحانیت امام را تکرار می کنند.
کانه ارتجاع به موقعیت گذشته را تحجر دانسته و غایه القصوای حوزه را “صرفا” تقابل علمی و تبلیغی با عامه گرفتن را فروکاست از موقعیت جدید و رسالت عظیم حوزه می دانند!
گرچه ناگفته پیداست تاکیدشان بر “سرمایه تشیع” در بیانیه مشعر به اصالت ها و حفاظت از هویت تشیع در اصول و فروع است، و با نگاه های پلورالیستی یا اصالت مبارزه با غرب به هر روش، هرگز قابل جمع نیست!
لکن تمام البحث در غایت است همان که “اول الفکر و آخر العمل” است، “علت فاعلی” را تعین و “ماده و صورتِ تولید علمی و تبلیغ “را سامان تازه ای می دهد. - دو عنصر دیگر تشکیل دهنده حوزه را دقیقا متناسب با این غایت جدید و بدون تقلیل و فروکاست به سابق می نگارد:
تولید و تبیین نظامات اجتماعی
• نوآوری های تمدنی در چارچوب پیام جهانی اسلام
به نظر حقیر نگاه به “ترکیب” بیانیه بعلاوه “پیوست تاریخی” آن، رمز اصلی فهم دقیق آن است و بدون این دو، تجزیه و تقلیل قطعی است.
تنزیل اجزاء این منشور به “سامانه سابق حوزه ها” در بهترین و مترقی ترین حالت، چیزی بیش از فقه و معارف مقارن و معاصر نمی آورد!
البته فاش پیداست بیان صریح تغییر غایت و تاثیرش بر مواد و صور حوزه (در علم و تبلیغ) فریادهای اهل ارتجاع و تحجر را در خواهد آورد؛ چنانچه در طول سالهای مبارزه در آورده و منشور روحانیت امام بی پرده بدان پرداخته است!
محسن قنبریان ۱۴۰۴/۲/۱۹
تشیع نو اصیل و نااصیل!
حجت الاسلام قنبریان؛ هیئت فاطمیون دانشگاه علوم قضایی؛ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
تشیع تاسیس پیامبر(ص) ؛ امام صادق(ع) رئیس مذهب
چرا با این همه دشمن، مصلحان معاصر برای اصلاح از تعابیر تند برای اهل مذهب حق استفاده می کنند؟
– مطهری: شیعه قالتاق!
– بهشتی: شیعه تقلبی!
– خامنه ای: تشیع انگلیسی!
موسس مذهب هم از این سنخ تعابیر استفاده کرده: شیعه مستأکل [که با نام اهلبیت مردم را می چاپد]!
کنار “شیعه تنوری”(هارون مکی) ؛ ما باشیم و روایات “شیعه دجالی” هم داریم!
از این وخیم تر هم فرموده؛ درباره برخی از فقهاء شیعه که ضررشان از لشکر یزید بیشتر است!
علت این صنف بندی، علیرغم اهمیت مذهب و هویت تشیع، پاسداری از اصالت مذهب است!
مراقبت از افراط و تفریط:
افراط: دگم شدن بر رأی خود و برچسب زدن به هر اجتهاد دیگر غیر از اجتهاد خود و مرجع خود
تفریط: حیرت و تردید و حتی “بینات” را اجتهادی دیدن؛ پس گرد سخن گفتن و فقط از ائمه گفتن!
خطرناک تر از دجال، ولاء مومنان با هم و گسست از دشمنان را خلط می کرد!
رهبری “دعوا درست کنی”، “تفرقه اندازی” و “در اهداف دشمنان اسلام بازی کردن” را در سنی و شیعه، “برادران شیطان” ، “ضد اسلام” معرفی می کند!
مضرّ تر از لشکر یزید به فتوای رساله خود و بینات هم عمل نمی کند! مشکلش فسق است نه اجتهاد دیگر!
دانلود سخنرانی «تشیع نو اصیل و نااصیل» | “دانلود از پیوند کمکی“
بسته صوتی پیشنهادی برای رمضان
حجت الاسلام و المسلمین قنبریان
- سیر و سفر آخرت
توصیفی اخلاقی-معارفی از معاد بشکل متناظر:
چگونه تقوا زاد و توشه مراحل قبر و برزخ تا قیامت می شود؟!
- شرح کتاب حدیث جنود عقل و جهل امام خمینی
به جز چند جلسه اول که به تبع کتاب مطالبی معرفتی است بقیه اخلاقی و به زبان ساده است
- شرح کتاب چکیده آداب الصلاه امام خمینی به زبان ساده
- برگزیده ای موضوعی از کتاب چهل حدیث امام خمینی
انتخاب قسمتهایی جدا از کتاب با تالیفی جدید متوجه انسان سالک
- شرح کتاب رشحات المعارف آیت الله شاه آبادی به زبان ساده
کارنامهای حکومتی از امیرالمومنین(ع)
شیعه یک “نهضت مقدس”(عاشورا) دارد و یک “دولت مقدس“(حکومت علوی). مقدس یعنی خالی از عیب و نقص و دارای همه ارزشهای انسانی و اسلامی.
با این دو خط کش می تواند قیامها و نهضت ها، نظامها و حکومت ها را ارزیابی کند.
در قسمتی از خطبه ۸۷ حضرت امیر(ع) کارنامه ای از حکومتش ارائه می دهد؛ به گونه ای که جامعه ی دچار فتنه ها و جنگ ها هم علیه او حجتی ندارد:
اعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّهَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ هُوَ أَنَا
معذور دارید کسى را که شما را بر او حجت و دلیلى نیست؛ و او منم!
این اوج افتخار یک حکمران است که واقعا معذور باشد و علیه او حجت و دعوی قابل اثباتی نباشد!
أَ لَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَ أَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ؟
آیا من در میان شما به «ثقل اکبر» [یعنى قرآن] عمل ننموده ام آیا «ثقل اصغر» [یعنى عترت] را در میان شما نگذاشتم؟
یعنی براساس قرآن حکم کردم و عترت پیامبر(ص) -حسن و حسین- را هم برایتان نگه داشتم. غیر بقای ظاهری عترت از لزوم پیروی از آنها در همین خطبه هم می گوید؛ گرچه خودش این کارنامه حکومتی اش را منهای قبول امامتش از سوی همه امت عرضه می کند!
به تعبیر دیگر در حد خلافتی کنار خلفاء به چنین کارنامه ای رسیده است نه امامتی کامل و پذیرفته شده توسط همه مملکت!
قَدْ رَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَهَ الْإِیمَانِ
پرچم ایمان را در میان شما برافراشتم.
به زبان امروز، “ایمان” گفتمان رایج و سخن غالب جامعه علوی شد.
و این به دستور العمل و آیین نامه نبود چنانچه در فراز آخر خواهد آمد.
وَ وَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ
و بر حدود حلال و حرام آگاهتان کردم.
حکومت اسلامی در احکام و ارزشها بی طرف نیست و آموزش آنرا وظیفه خود می داند. علی(ع) به آن به خوبی عمل کرده است. معاویه به برخی زنان این جامعه گفت: پسر ابوطالب شما را فقیه پرورانده است!(بلاغات النساء ج۱ص۷۲)
أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَهَ مِنْ عَدْلِی
و از عدالت خویش جامه عافیت بر تنتان پوشاندم .
بدون عدالت، عافیت در زندگی نیست و احکام هم برپا نمی شود (العَدلُ حَیاهُ الأحکامِ).
کسی از حاضران منکر این مقدار تحقق عدالت از سوی علی(ع) نیست و حجتی علیه ایشان آورده نمی شود.
و فَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی
و معروف را با گفتار و کردارم، در میان شما، گسترش دادم.
غیر از آموزش احکام، واجبات باید “معروف” در جامعه شود. یک هنجار شناخته شده و پذیرفته شده در عموم گردد؛ تا “امر به معروف” آسان باشد.
کارنامه حضرت دراینباره هم درخشان است می فرماید: معروف را مثل فرش برایتان گستراندم.
این قطعا با عدالت و عافیت بخشی به معاش هم نسبتی دارد.
وَ أَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی
و اخلاق کریمه را با رفتار و منش خود به شما نشان دادم.
این فراز در نسبت مستقیم با برافراشتن پرچم ایمان در جامعه است.
رهبر انقلاب اسلامی دربیانیه گام دوم درباره نسبت معنویت امام خمینی -در رأس- با رشد معنویت در متن جامعه سخن حقی دارند که تمثال اعلای آن امیرالمومنین(ع) است:
“[انقلاب اسلامی] عیار معنویّت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه بگونهای چشمگیر افزایش داد. این پدیدهی مبارک را رفتار و منش حضرت امام خمینی در طول دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب، بیش از هر چیز رواج داد؛ آن انسان معنوی و عارف و وارسته از پیرایههای مادّی، در رأس کشوری قرار گرفت که مایههای ایمان مردمش بسی ریشهدار و عمیق بود. هرچند دست تطاول تبلیغات مروّج فساد و بیبندوباری در طول دوران پهلویها به آن ضربههای سخت زده و لجنزاری از آلودگی اخلاقی غربی را به درون زندگی مردم متوسّط و بخصوص جوانان کشانده بود، ولی رویکرد دینی و اخلاقی در جمهوری اسلامی، دلهای مستعد و نورانی بویژه جوانان را مجذوب کرد و فضا به سود دین و اخلاق دگرگون شد. مجاهدتهای جوانان در میدانهای سخت از جمله دفاع مقدّس، با ذکر و دعا و روحیهی برادری و ایثار همراه شد و ماجراهای صدر اسلام را زنده و نمایان در برابر چشم همه نهاد.”
محسن قنبریان ۱۹بهمن۱۴۰۳
هیأت های مذهبی از امام شناسی غافل نشوند
استاد محسن قنبریان:
رابطه امام به عنوان یک انسان کامل با خدای متعال رابطه تصویر است با صاحب تصویر. امیرالمؤمنین(ع) خدانما است و ارادهای جدای از اراده الهی ندارند؛ اما فقرش نسبت به خدای متعال بسیار زیاد است.
علامه جوادی آملی میفرمایند؛ «زیارت جامعه کبیره روی دیگر دعای جوشن کبیر است»؛ یعنی مظاهر اسمائی که در جوشن میخوانیم را در زیارت جامعه کبیره میخوانیم. این زاویه دید بسیار نفیس است نه راه به غلو دارد و نه راه به تقصیر دارد.
نکته دیگر اینکه ما وقتی در مقام وعظ و خطابه و منبر میخواهیم مخاطب را از یک نقطه به نقطه دیگر برسانیم در حقیقت باید مخاطب را از امامشناسی به خداشناسی برسانیم تا کار را تمام کرده باشیم.
به نظر باید در نوحهها و سرودههای مداحان این سهگانه باشد تا چرخه کامل شود و بتواند مخاطب را از نقطهای بگیرد و به نقطه دیگر برساند. یک بُعد، بُعد منقبت و فضائل است، دیگر این که این کسی که فضایلش را گفتی رابطهاش را با خدا میگویید و یک بُعد هم بُعد مرثیه است.
نکته قابل تأمل این که هر جا اهل بیت(ع) فضیلت اخلاقی یا عرفانی خود را بروز میدادند، دست قدرت حق را نشان میدادند. حتما پشت سر آن چهره، بندگی حضرات معصومین نشان داده میشد تا مردم سراغ آدرس غلط نروند. مثلا بلند میشود، وضو میگیرد، نماز میخواند از خدا میخواهد تا آن اتفاق بیفتد در حالی که امام اراده هم بکند کافی است.
انسان والایی که آنگونه کمالات اخلاقی داشته و این چنین هم بنده خدای متعال بوده، وقتی مقتلاش خوانده شود دیگر لازم نیست روضه مکشوف خوانده شود، ادامه داد: معمولا در طبع مداحان ما و شعرای ما اخذ شده که یک کرامت اخلاقی از سید مظلومان میگویند بعد متناسب با همان روضهای میخوانند. خیلی هم به دلها هم مینشیند.
روضه یکی از اعمالی است که ما مخلص میشویم؛ اما در منبر یا جاهای دیگر ممکن است حضور ذهن نداشته باشیم. هیئت خوب و یک جلسه خوب حتما باید یک روضه خوبی داشته باشد، به خود امام بپردازد، و نباید همهاش برای خودمان، برای خودِ گناهکار یا خودِ عاشقمان صرف شود.