بایگانی برچسب: s

به برادر ارجمندم حاج آقا زائری و برخی سروران دیگر!

امور اجتماعی_سیاسی ذوالابعاد است و بسیط و یک لایه نیست. در طرد و نفی برخی لایه ها ممکن است مصرّ و قبول برخی مانعی نداشته باشد. بسیط و یک دست کردن کار معقولی به نظر نمیرسد. درباره حرم مجلل امام، زیارتنامه برای او، نحوه مواجهه سیاسیون و… لایه های مختلفی از سخن است. جناب آقای زائری قبلا هم در اینباره نوشته و این کمترین همان وقت پاسخی نگاشته، تکرار آن سخن، تکرار آن پاسخ را لازم کرد. شاید درباره لایه های دیگر این مساله که مورد توجه سروران دیگری شده، یادداشت مستقلی نوشتم. فعلا باز نشر همان پاسخ سابق به آقای زائری:

آقای زائری مهلا مهلا!

بنده هم از مجموعه ی جدید حرم امام و تجمل داخلی اش -که امام را “میراث فرهنگی” میکند- گله مند و نقادی کردم. بخاطر طرف و بهانه آن نقد(یکی از فقهاء) هم دادگاه رفتم!

اما زاویه نقد آقای زائری را هم دچار همان آسیب می بینم، که امام را میراث فرهنگی می خواهد! آنجا که از معیار قدیس در کلیسای کاتولیک می نویسد که باید چند نسل بگذرد تا کسی قدیس اعلام شود! اینجا

اینجا لینک یادداشت جدید ایشان.

از اشکالات عدیده ی این تشبیه که بگذرم این فهم آقای زائری با تولیت حرم امام مشترک است که هردو امام را میراث تاریخی می خواهند. آنچه از امام -که در معاصریت او یقه ی کژی ها و زاویه ها از انقلاب الهی اش را میگیرد و به تبع دشمن دارش می کند- در ظرف گذر تاریخ، فراموش شده و از او آنچه صلح کل است و نزدیک به یک قدیس کاتولیک است در چند نسل بعد بماند! و از آن پس صاحب قبه و بارگاه و سلامش کند!

درحالیکه معاصریت، نگاه به امام را دقیق تر و بی تحریف تر و بدون اغراق تر می کند و اگر او در این نگاه از نزدیک، چیزی از قداست و کمال یافت ارزشمند تر از فرزند زادگان معصومینی است که تاریخ و تحریف، آنها را قدیس کرده و صاحب حرم و گلدسته نموده است و الا به نقل معتبر می دانیم برخی از آنها حتی در نسبت جواد الائمه(ع) به امام رضا(ع) -العیاذبالله- خدشه و برای رفع اتهام ، حرام دیگری مرتکب و قیافه شناس آورند تا  شبهه ی ولادت آن معصوم برایشان حل شود! (الکافی ج۱ص۳۲۲ح۱۴/مکاسب شیخ انصاری بحث حرمت قیافه)

و برخی از همان نزدیک زادگان خانه ی امامت نسلهای بعد قدیس و با “السلام علیک” زیارت میشوند!

خطای دیگر این نوشته و برخی دیگر از نوشته های ایشان معیارهای دوگانه اوست!

استدلال کلامی و فقهی بکنی میگوید من با عرف و فهم مخاطب کار دارم!سراغ عرف بروی می گوید معیار شریعت و اسلام است نه هرچه عرف!

جناب عبدالعظیم حسنی نه معصوم است و نه حتی امامزاده بلافصل، فقیهی است از فقهای شیعه که “لایقاس بآل محمد أحد” برای او هم هست. اما معصوم زیارت او را ثواب زیارت کربلا خوانده و عرف هم برایش بارگاه ساخته و در هردو برایش سلام الله و السلام علیک استعمال شده است!

زکریا بن آدم اصلا سید هم نبود اما امام رضا(ع) او را عِدل قبر موسی بن جعفر(ع) در بغداد خواند که به واسطه او عذاب از اهل قم دفع میشود. پس در شرع و عرف قدیس -به تعبیر ایشان- شد و مورد زیارت و سلام و…

حالا نوبت به اولیاء که رسید آسمان تپید؟!

واقعا آقای زائری حضرت روح الله را کمتر از عبدالعظیم حسنی و زکریا بن آدم و… می داند؟!!

در آنصورت معلوم است نه آنها را شناخته و نه امام را!

خوب است دستگاه اولویت سنج خویش را هم چک کند و کمی آهسته رود. امام مستضعفان نیاز به حرم مجلل در یک بافت توریستی ندارد را ماهم باصدای بلند اعتراض کردیم. اما امام را اصلا قدیس نداند و به قضاوت نسلهای بعد بگذارد با صدای بلند می گویم: آقای زائری مهلا مهلا!

محسن قنبریان  ۹۷/۷/۲۱

مطالب مرتبط:

درباره ایده‌های جذاب‌ساز سیر مطالعاتی شهید مطهری

[با تلخیص]

ایده‌های جذاب‌سازی مطهری از بینش‌های او می‌گذرد
این مطهری را هنوز هم حوزه‌های ما دفع میکند
اگر خون او پای حرف‌هایش نبود این قسمت‌ها حتی سانسور هم می‌شد!

درباره ایده‌های طرح مطالعاتی شهید مطهری اول باید نکاتی را رک و بدون سانسور درباره ایشان و اندیشه‌هایشان بگویم چون بسیار موثر در ایده‌هاست:

  1. آثار شهید را علیرغم گوناگونی و تنوع میتوان به دو حیث کلی تقسیم کرد:
    الف) آنچه محصول مطهری باعنوان یک عالم دینی و مدرس حوزه است
    ب) آنچه محصول مطهری بعنوان یک روشنفکر و مصلح اجتماعی است.
    منظور از “عالم دینی” شناخت و معرفی تراث اسلامی از قرآن و سنت تا حکمت و کلام است.
    منظور از روشنفکر و مصلح، کسی است که درد بشر معاصر را دارد، جامعه و نیازهایش را می‌شناسد و می‌شناساند و از آنجا سراغ دین آمده نسخه درمان می‌برد.
    بین این دو عنوان و حیثیت هم تقابل و تهافت نیست و رابطه رفت و برگشت است. اولی “دانش” افزا و دومی “بینش” ساز است. بینش‌های جدید و عمیق، سؤالات و نیازهای جدید به سرای دانش اسلامی می‌برد و همچنین دانش اصیل اسلامی، بینش صائب‌تری به او می‌دهد از این حیث مطهری بخاطر دانش عمیق‌ترش از اسلام روشنفکر و دردمندی متفاوت از شریعتی است و از حیث روشنفکر و دردمندی‌اش عالمی متفاوت از هم شاگردان خود (نام نبرم بهتر است) می‌باشد!
  2. آثار قسم اول همه دانش‌های مطهری در حوزه عقاید و اخلاق است. از شرح منظومه و کتاب‌های فلسفی‌اش تا بحث‌های اعتقادی‌اش و بحث‌های اخلاقی‌اش
    [فهرست کامل همه قابل تدارک است]
    در این دانش‌ها هم اثر بینش‌های مطهری هست. شبهات جدید و مواجهه با متفکران معاصر و حک و اصلاح و نقد و ابرامها در مواجهه با اندیشه‌ها. اما اینجا ماحصلش دادن دانشی از اسلام است البته دانشی به روز و تازه.
  3. محصولات دسته دوم مطهری حاصل بینش او تحلیل او از زمانه، تاریخ، تمدن، حکومت، جنبش‌ها، سازمان‌ها، حوزه و… است.
    اینجا هم بحث‌های دانشی موج میزند اما آنچه او را متفاوت میکند تفاوت دید او(بینش) و روش طرح و حل و احیانا نسخه درمان او نسبت به سایر عالمان است.
    هم شاگردی‌های خوب و حتی انقلابی او به حافظ و ایران و مثل اینها نپرداخته‌اند. با زن و حجاب یا اقتصاد مثل او مواجه نشده‌اند که کتمان برخی حرف‌ها را حرام بداند. جسارت پرداختن به عیوب روحانیت یا آسیب تقلید(اصل اجتهاد در اسلام-ده گفتار) را به خود نداده‌اند و شاید توجیه‌گر وضع موجود بوده‌اند چنانچه هنوز هم نوعا نمیگویند!
  4. مطهری اگر در قسمت دوم بدون سانسور و با چاشنی تاریخ و بیوگرافی او و مواجهه با او درقسمت بینشی و محصولات مصلحانه‌اش گفته شود فوق العاده برای جوانان آرمان‌خواه جذاب و پرکشش و همانقدر برای بزرگترها و صاحبان کرسی‌ها و تریبون‌ها چالش برانگیز است.
    دروغ نگوییم این مطهری را هنوز هم حوزه‌های ما دفع میکند و او را بایکوت(بله بایکوت!) میکند و فراری می‌دهد. اگر خون او پای حرف‌هایش نبود این قسمت‌ها حتی سانسور هم میشد و سرنوشتی مثل یادداشت‌های اقتصادی او می‌یافت. حوزه بیشتر بعد اول و دانشی او را دوست دارد فیلسوف و متکلمی‌که مباحث را شیرین و عالی و به روز طرح میکند و پاسخگوی شبهات است.
    کجا از گیر دادن او به تحریفات و روضه‌های دروغ، از نظارت بر مرجع تقلید در تقلید، بر عیب‌های سازمان روحانیت و مشکل عوام‌زدگی، از مفت‌خوری و مشکل آقازادگی در بیوتات(رجوع کن به جلد ۴ یادداشت‌ها) و… خوشش می‌آید؟!
  5. ایده‌های جذاب‌سازی مطهری از بینش‌های او میگذرد و در فرد انقلاب میسازد و الا کماکان اقلی، تکراری و ملال آور جلوه میکند. حداکثر اساتید عقاید در هر قسمت به کتاب‌های دانشی او در حوزه عقاید حواله می‌دهند و بحث را ظریفتر و دقیق‌تر میکنند و برخی اساتید اخلاق از بحث‌های اخلاقی او بهره ببرند و در تاریخ اسلام به بحثهای او هم ارجاع شود!
    این مطهری، مطهری سانسور شده و بی خطر و کمک آموزشی است.
    اما مطهری + بینش‌ها، یقه‌گیر و چالشی و مطالبه‌گر و احیاگر و مصلح است.
    طلبه‌ای که پای آن بنشیند با خیلی از رویه‌ها و وضع‌های موجود نمی‌سازد بسیاری از تحلیل‌ها و توجیه‌ها را آبکی و ساختگی می‌بیند منتقد و نقاد میشود و…
    راستش کاستی اصلی برخی اساتید و زعماء، غور نکردن لازم در همین بعد مطهری است. لذا بوی او را نمی‌دهند فکر میکنند مطهری آدمی + فلسفه و فقه و تفسیر و… است!!!
    پس چرا بقیه‌ای که با او اینها را خواندند مطهری نشدند؟!
    متاسفانه برخی فضلاء با گذراندن دروس متداول چون خود را بی نیاز از محصولات دانشی مطهری می‌بینند، اغراء به جهل شده و خود را بی‌نیاز از همه آثار(از جمله بینشی) می‌بینند لذا مدرس یا مبلغی معمولی می‌مانند و راه آن شهید کم راهرو میشود.

(پاسخ به یک پرسش و درخواست برخی مدارس علمیه)

این کتاب را به امام جمعه شهرها هدیه دهید!

این روزها انگار دارد نقطه عطف برای نماز جمعه میشود:

برخی ائمه جمعه فاصله ها با مردم را برداشته، با تاکسی و زودتر آمده، ورودی مصلا نشسته مشکلات مردم را میشنوند. برخی هم درد مردمشان یکماه است در چادر زندگی میکنند و برخی با جوانان انقلابی، حاشیه های شهرشان در گروه جهادی بیل میزنند و…

برخی دیگر اما فاصله ها را بیشتر و هر منتقدی را دادگاهی کرده، ماشین چند صدمیلیونی سوار و با از ما بهتران مأنوسند. برخی دفتر و تشکیلاتی بزرگتر از یک مرجع تدارک دیده، آقازاده ها را تقسیم کار کرده یکی بازار یکی…!

برخی بین این دو سلوک میکنند. بخاطر افکار عمومی به تجملات تظاهر نمیکنند اما بدشان نمی آید و سرجایش اهلش هستند. برخی خود را بی تفاوت از پناهندگان به دفتر و نماز جمعه نشان نمی دهند و با تفقدی زبانی مراجعین را رد میکنند اما جلو هم نمی افتند تا مشکل آنها را حل کنند!

برخی در حد یک پست به آن نگاه میکنند که چند ساله تمدید میشود و باید از آن بالا روند نه پایین کشیده شوند پس هم مردم و هم مسئولین را باید داشتـ سیاست سیخ و کباب را بلدند و…

فکر نکنم امام جمعه ای خارج از این سه طیف باشد.یا به این نزدیکتر است یا به آن.

سالها قبل زندگینامه مرحوم عراقی -امام جمعه کنگاور- که بنام “امیرشهر” چاپ شده بود را بسیار اثر گذار دیدم. راستش به برخی امام جمعه هایی که منتقدشان شده بودم هم هدیه داده ام!

یک “تراز” است. شما میتوانید به هر سه طیف هدیه اش دهید. طیف اول خود نزدیک به مرحوم عراقی است و هدیه تکریم اوست. طیف دوم باید فاصله خود با سلف صالح را ببیند شاید خجالت بکشد. و طیف سوم اثر صداقت و یکرنگی و اخلاص را بجای تظاهر و زبان بازی و “همه داری” ببیند و رنگ خدا بگیرد.

عراقی زودتر از همه مصلی می آمد، زیارت عاشورای کامل و با اشک و آه میخواند که اثرش در وعظ او پیدا میشد. اما ضامن یهودی شهر هم میشد و حقوق اقلیت را پاس می داشت. سه وعده نماز سه جای شهر مثل یک مبلغ جوان و جهادی تا تلاش برای محرومان و مستضعفان واقعا او را ظرف چند سال امیر شهر کرد. شعارش جای ساخت مساجد اضافی یا تجملاتی، “ساخت مسجدی” بود و دهها نکته ناب و مورد نیاز حال و روز انقلابمان.

توصیه میکنم مبلغین جوان بخوانند. جوانان انقلابی آنرا تراز امام جمعه انقلاب بگیرند و از ائمه جمعه شان مطالبه اش کنند. و به دارایان این سجایا و فاقدین، هدیه اش دهند.

شاید از الگوهای دیگر هم وقتی دیگر گفتم.

زنده باد یادشان، پر رهرو باد راهشان.

محسن قنبریان  ۹۶/۱۲/۵

مطلب مرتبط:

کمک نفس معنوی

 

بهتر از سوت قطار و زنگ مدارس!

متاسفانه چندین سال است بخاطر ایست برنامه ریزان در حرکت انقلاب سوت قطار و بوق کشتی ها وناقوس کلیسا و زنگ مدارس یادبود شروع دهه فجر شده است!

انقلاب یک حرکت متکامل و روبه جلو و دارای اهداف وآرمانهای بلندی است که هنوز به آنها نرسیده ایم پس “نهضت ادامه دارد”.

قراربوده صدای مرگ بر آمریکا از ناقوس همه کلیساهای جهان شنیده شود! قرار بوده انقلاب ما زنگ خطر به همه مستکبران عالم باشد ! قرار بوده…

و ببین چقدر فاصله است بین اینها وآنچه کلیشه کرده ایم

امسال اما در آستانه دهه فجر امام جمعه ای نرده های حائل بین مردم ومسئولین را برداشت واین حرکت مردمی در نمازجمعه های دیگری هم انجام یا وعده داده شد. امام جمعه شهرکرد صندلی های جایگاه ویژه برای مسئولین در جشن دهه فجر راهم جمع کرد. نه!! انگار خبرهای خوشی در راه است.

همین اندک چقدر مردم را خوشحال کرد. اقلا از سوت قطار و زنگ مدارس برای تجلیل از انقلاب مردمی۵۷ بهتر است.

باز خدا را شکر این حرکتهای ابتدایی از سوی روحانیون -که منادیان انقلاب ۵۷ بودند- شروع شد ومردمی ترین نهاد حکومت(نماز جمعه) نقطه شروع شد.

روزی در جلسه ای نمایندگی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه در استانی از مدیریت خوب رئیس شورا تمجید میکرد وشاهد چنین آورد که ایشان گفته ائمه جمعه باید در دوره امامت خود یک یادگارخوبی از خود برجای نهند.

ذهن بنده از این جمله رفت سر رسوم خوب واحیاء ارزشهای انقلاب و…که توضیحش آب پاکی روی دستم ریخت!

گفت: مثلا همانجور که صفویه چنین آثار ساختمانی زیبایی برجای گذاشته اند ….!

دیدم خانه از پای بست ویران است! من تازه ساخت مسجد روی آب در فلان جزیره توریستی را که پیگیر اصلی اش امام جمعه آنجا بود نقد کرده بودم حالا می شنیدم شورای سیاستگذاری  انگار چنین یادگارهایی میخواهد! بخاطر همین از بالا تا پایین یکی دو دهه همه افتادند در ساختمان سازی از مصلی وحوزه علمیه -بعضا لازم- تا دفاتر مفصل وچندطبقه وحتی مجتمع های تجاری و تالارهای همایش و…

یادگار خوب یک امام جمعه در شهر سنت گذاری ازدواج آسان و ارزان تلاش برای آزادی بیان ونقد خود ومسئولان و راه اندازی وسامان دهی حرکتهای خودجوش وانقلابی وکارهای جهادی برای محرومان وجلوداری برای حقوق عامه مردم وبخصوص مستضعفان و امثال اینهاست نه خطی که این دو دهه با آن دید مدیریتی تعقیب شد.

نمیدانم این حرکتهای جدید با اشاره رئیس جدید شورای سیاستگذازی بوده یا خودجوش اما هرچه باشد نیکوست.

البته صرفا نقطه شروع است وباز میگویم بهتر از سوت قطار و زنگ مدارس است وهنوز تا نماز جمعه وامام جمعه مطلوب و تراز انقلاب فاصله بسیار دارد.

هرچه بود طمع انقلابیون را از تحقق برخی آرمانهای انقلاب در نماز جمعه ها زیاد کرد:

جلیلی در اسلامشهر از استیضاح مردمی مسئولین کم کار در نماز جمعه ها گفت و ازغدی از اجرای فرمان امیرالمومنین (ع) بر شلاق زدن مسئول متخلف در نماز جمعه سخن گفت و…

جوانان انقلابی باید مراقبت نمایند این حرکات نمایشی و موقت و ایستا انجام نشود و آنرا پشیران تحولات جدید در نسبت مسئولین با مردم قرار دهند.

محسن قنبریان (دهه فجر انقلاب اسلامی-بهمن۹۶)

مطلب مرتبط:

هردم از این باغ بری میرسد!

یک تجربه(۳) : تریبون آزاد یک ستاد

 یادم نمیرود شبی که جوانی پشت تریبون آمد و ضمن انتقادات حتی تعرضی به شهدا کرد! برخی مسن ترهای عرصه دفاع مقدس نیم خیز شدند اما با مهربانی به ایشان تذکری داده شد .

فردا شب آمد متنی از رو خواند همان انتقادات را داشت اما از توهین خالی بود و از شهدا و خانواده شهدا عذر خواست از سوی برگزار کنندگان هدیه ای به او داده شد و صحنه دیدنی ای شد.

چند ماه بعد منتقد تندگویی که پشت تریبون نمی آمد و معمولا بعد از پایان تریبون شخصی می آمد و بحث میکرد سراغ همان جوان رفته بود.

آن منتقد در جواب بنده که میگفتم چرا در تریبون نمیگویی؟ میگفت : میترسم!

حالا آن جوان سوژه ای شده بود برایش .

خود چند ماه بعد گفت سراغش رفتم ببینم واقعا متعرضش نشده اند ، دیدم گفت : اصلا!

 شکی نیست آزادی یکی از آرمانهای انقلاب و انتقاد یکی از حقوق مردم است امام خمینی ” تخطئه کردن مسئولین را یک هدیه الهی ” میخواند. چرا که باعث بهبود و تعالی است.

قبول کنیم تا این آرمان هنوز فاصله داریم .

گاه برنامه های چالش با یک مسئول و پرسش آزاد باید تا شورای تأمین یک شهر برود.

از آن سو این تنگ نظری های آدم های صرفا سیاسی و اجرایی و کمتر فکری و فرهنگی موجب شده ذهنیتی برای جوانان شایع شود که حق هیچ انتقادی نیست و بگیر و ببند است.

هرچه جامعه از شهید مطهری ها و بهشتی ها خالی تر شود جمع یاران انقلاب هم از آزادی نقد و تفکر بیشتر میترسند و ترجیح میدهند برنامه های کلیشه ای و تکراری خود را ولو با همان آدمهای تکراری تکرار کنند ، نکند با انتقادی نظام تضعیف شود!

 تجربه تریبون آزاد در ایام انتخابات ۹۲ کنار ستاد جلیلی از سوی بچه های حزب اللهی تجربه زیبایی بود.

شعار آزادی این بار نه در ستاد اصلاح طلبان که در ستاد اصولگرایان فریاد میشد. بین جمعیت می گشتیم و مخالف تر را می آوردیم پشت تریبون .

آزادی ، خانه زاد انقلاب اسلامی برای ایران معاصر بوده است و سزاوارتر از همه به اعطایش خود نیروهای مذهبی و انقلابی اند.

اگر بسته و امنیتی نیاندیشند و از یک پرسش نهراسند و کتابخوانها و اهل تحقیق خود را بیفزایند آنوقت از هر برنامه تبلیغی ، برای انقلاب رساتر است.

کسانی که آن شبها شاهد آن جمعیت و آن سعه صدر بودند ،اثرش را دیدند.

منتقدی با رگ گردن باد کرده که وقتی پشت تریبون می آمد اول سلام میکرد بعد مؤدبانه و منطقی حرف میزد و منتظر جواب میشد.

باور کنیم بسیاری از داد و بیدادها و حتی توهینها را آزادی نقد ، مؤدب و منطقی میکند.

میدانم برای برخی کمی جلوتر از اسلام و انقلاب رفته باید شاهدی موجه بیاورم.

توصیه میکنم دیدار حضرت آقا با دانشجویان را در ۹۱/۵/۱۶ حتما ببینند.

چند جمله ی آن:

“من عقیده ام این است که مسئولین باید در دانشگاهها شرکت کنند . رؤسای سه قوه، مسئولین میانی، رئیس صدا وسیما، مسئولین سپاه و نیروهای مسلح  اینها بروند با دانشجوها جلسه بگذارند و حرفهای گفتنی دانشجوها را بشنوند…”

در قبال احضار برخی منتقدین مسئولین به دادگاه :

” من هم عقیده ام همین است که در قبال اظهار نظر احیانا قدری تند یک جوان دانشجو خیلی نباید حساسیت وجود داشته باشد…”

و درباره حد انتقاد:

” یکی از دوستان دانشجوی عزیز گفتند که به ما میگویند : پازل دشمن را تکمیل نکنید! – این از حرفهایی است که بنده زیاد تکرار میکنم : پازل دشمن را نباید تکمیل کرد- ایشان میگویند خب پس انتقاد چه میشود ؟ انتقاد هم نکنیم؟! من اعتقاد ندارم که نباید انتقاد کرد…اصرار دارم بر این که جریان دانشجویی و جنبش دانشجویی موضع انتقادی خودش را حتما حفظ کند به هیچ وجه توصیه ما این نیست که شما انتقاد نکنید .خب چکار کنیم که این انتقاد تکمیل کننده پازل دشمن نباشد ؟ روی این مسأله فکر کنید .نه این که بگوییم تکمیل پازل دشمن که یک امر منفی است با لزوم انتقاد که یک امر مثبت است منافات دارد. نه؛ خب خود شما هم گفتید من انتقاد کردم ،در همه دنیا نقل هم شد اما هیچکس در دنیا ادعا نخواهد کرد که فلانی علیه نظام اسلامی یا فرض کنید که علیه تشکیلات اجرایی یا تقنینی کشور دارد اقدام میکند .خب شما هم همین جور انتقاد کنید”.

وقتی شبهای تبلیغات انتخابات ۹۲ دیدم طلاب و دانشجویانی در ستاد جای رجز خوانی ورشعار یا کارهای پست تر ، تریبون آزاد گذاشته و مخالف را برخود ترجیح داده و سپس به تدارک جواب منطقی اند امیدوار شدم که مطهری و بهشتی هایی در راه است و انقلاب اسلامی جاری است…

محسن قنبریان  ۹۵/۱۲/۲۳

گزارشی کوتاه از آن شبها را در کلیپ زیر ببینید

 

یک تجربه(۲): جشنواره عدالت و دیانت

 نهادهای اجتماعی میتوانند مکمل نهادهای سیاسی(حاکمیتی) بوده در پیشرفت مادی و معنوی شهرها اثر کنند.

اما متاسفانه شأن این نهادها (حوزه علمیه، مساجد و هیأتها، تشکلهای دانشجویی، رسانه های مستقل و…)  آنگونه که باید از سوی خودشان ارج گذاشته نمی شود!

کأنه هرکس برای اصلاح و بهبود امور شهرش فقط باید کاندید شود یا منصوب در اداره و پستی شود تا احیانا کاری کند وگرنه فقط غر بزند که چرا کسی کاری نمیکند؟!

در حالیکه در جایگاه نهادهای اجتماعی و مدنی میتوان نقش آفرینی بسیار والایی در اینباره داشت.

یک تجربه در سال ۸۷

گروهی از طلاب و دانشجویان بهبهان برای تحقق عملی شعار عدالت ابتکاری بنام “جشنواره عدالت و دیانت” آفریدند.

با رفتن به همه نقاط محروم شهر و روستا قریب ۱۵۰ ساعت بازدید از نزدیک و ۳۰ ساعت کار تحلیلی انجام دادند و همه را مستند و مصور با مسئولین شهرستان در میان نهادند و از آنها مطالبه کردند.

روستاهایی که در هفته فقط دو روز آب داشتند، تانکر آبی که قدمتش از انقلاب اسلامی بیشتر بود زنگ زده و پر از فضولات پرندگان و لجن گرفته که مردم بسیاری از آن روستا را عارضه ای پوستی داده بود!

انجام نشدن طرح هادی در روستای ۳۰۰۰ نفری، آسیبهای بهداشتی حاصل از تلمبار فضولات ، مدارسی با قدمت ۵۰ سال به بالا و کمبودهای فضای آموزشی که موجب پیاده روی ۲ ساعته دانش آموزان میشد و… اینها وقتی مصور میشد بیننده (مسئول یا کارشناس) را متأثر میکرد.

جلساتی که با فرماندار وقت (آقای حسن حائری) و واحد عمران و برنامه ریزی و مسئولان مربوطه نهادند موجب شد گزارشات این تیم طلبه-دانشجو تبدیل به مصوبه و ابلاغ شود و در بودجه آن سال دیده شود.

برخی از آن محرومیتها رفع شد واز انجام وظیفه مسئولان هم تشکر شد.

گرچه حال و هوای آن سالها، عدالت خواهی بود و شعار دولت هم همین بود لذا از نشان دادن نقاط تبعیض آمیز و فقر و محرومیت استقبال میشد اما بعید است هیچ دولتی از اینگونه فعالیتهای آرام و بی تنش اما دلسوزانه استقبال نکند.

بشرط اینکه تحقیقات ،همه جانبه و دقیق و همراه با راهکار عملی باشد چیزی که در “جشنواره عدالت و دیانت” وجود داشت.

گردآوری های عینی، ۳۰ ساعت با متخصصین تحلیل و بررسی میشد تا بهترین راه حل و مقرون به صرفه ترین روش برایش پیدا شود.

گرچه نامش ” جشنواره” بود اول قرار بود جشنی هم برگزار و گزارش عملکرد به مردم داده شده سالانه تعقیب شود اما بخاطر صرفه جویی ، کلیشه ای شدن این گزارشات برای مردم و برخی عوامل دیگر جشن عمومی آن برگزار نشد.

متأسفانه حوادث تلخ سال ۸۸ و مشکلات و حواشی طولانی مترتب برآن و هم برخی علل دیگر تعقیب آن ابتکار در سال بعد توسط آن تیم را با مشکل مواجه کرد ؛ اما تجربه ای بود قابل تکرار به شرط همت ها و هم افزایی ها…

محسن قنبریان  ۹۵/۱۰/۲۸

یک تجربه: اردوی درد!

چند فرمول:

  1. نسبت مستقیم “هم” و “هموم”!
    به فرمایش امیر المومنین: بقدرالهمم تکون الهموم: همتها و دردمندی ها به اندازه همند (غررالحکم)
  2. نسبت مستقیم “همت” و “اهتمام”!
    از سوی دیگر همت افزون موجب اهتمام وکوشش افزون است
    (من کبرت همته کبر اهتمامه).
  3. نسبت مستقیم “همت” و “فضیلت”!
    همت اندک مبطل فضایل آدمی است
    (من صغرت همته بطلت فضیلته).

لذاست که استاد مطهری در کتاب انسان کامل ،معیار انسانیت را دردمندی می شمارد.

گر تو هستی اهل عشق و مرد راه

دردخواه و دردخواه و دردخواه (عطار)

لزوم دردمندی طلاب و بچه حزب اللهی ها

گرچه دردمندی معیار انسانیت است اما آنها که میخواهند معلم انسانها باشند (روحانیت) این دردمندی برایشان ضروری تر است.

برای آنهاکه از نظام اسلامی -که باید دنبال قسط باشد- بیشتر دم میزنند (حزب اللهی ها) این دردمندی ضروری تر است.

بدون این دردمندی:

  1. خود این جلوداران عدالت و قسط ممکن است اهل تجمل و رفاه شده ، مستضعفان را فراموش کنند. مدرسه و موسسه متجمل بنشینند و نقاط دوردست و محروم را رها کنند.حتی از فقر و فقیر استفاده ابزاری برای بالا رفتن خود و پایین آوردن رقیب کنند!
  2. “فقط ” جدلهای سیاسی کنند که فقرها و گورخوابی ها و حاشیه نشینی ها و زنجانی ها و مه آفریدها و…تقصیر کیست؟! سببها رابگیرید!

البته معلوم شدن اینها هم لازم است که مثلا زنجانی دستپخت احمدی نژاد است یا پلوی ستاد روحانی؟! یاهردو ؟ یاهیچکدام؟! اما این وسط گور خواب و توالت خواب بدبخت است که مثل سنگ بین این و آن پرت میشود!

قبلا مسئولین اقلا سال آخر التفاتی به محرومان و پایین شهری ها میکردند یکی دو اتوبوس برایشان در خط واحد اضافه میکردند چند کوچه آسفالت میکردند و…

اما اخیرا از روضه آنها برای مظلوم جازدن خود و ظالم خواندن رقیب بهره میبرند بدونی که نانی برای این بی نوایان شود!

یک تجربه:

یکی دوسال پیش حوزه علمیه ای (امامزاده فضل بهبهان) برای طلاب تازه ورودش اردوئی تعریف کرد بنام: “اردوی درد”!

در کنار برخی از مطالب نظری (مثل آنچه در صدر کلام گذشت) و توجه دادن به دردهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی موجود جامعه، اردوی چند ساعته ای برای پایان هفته ها تعریف کردند که از نزدیک این دردها را ببینند مثل طلبه ی زیر نور ماه شوند.

کپر خوابی ها وبیغوله نشینی ها را یک کلاس با استادش از نزدیک بازدید میکرد و البته دست خالی هم نمیرفتند.

بیش از آن فقیر این طلاب نیازمند این دیدار بودند تا روحانیت فردا دردمند بماند و فراموش نکند چه رسالتی بردوش دارد که “درباره ی گرسنگی مظلومان و سیری ظالمان ساکت نباشد”

یادم می آمد درباره آقای محمد رضا حکیمی -که فارغ از ارزیابی نظراتش کسی است که بیشتر از همه چیز از عدالت و مبارزه بافقر نوشته بود- در ابتدای طلبگی مدتی رفته و کنار این مستضعفان زیسته و اثرش تا این کهولت در او باقی مانده است.

آن اردوهای درد موجب شد برخی از آن طلاب جوان روزهای آخر هفته را بجای سرگرمی های مناسب سن، با گروهی جهادی(مهدی یاوران) سراغ محرومان روند و برای رفع مشکلات عمرانی آنها کار کنند.

شنیدم این تجربه در برخی مساجد و بین برخی گروههای دانش آموزی تکرار شد و اثراتی مثل” قناعت”، “مناعت”، “جدیت و فعالیت” برای آن دانش آموزان در پی داشت…

تجربه خوبی بود . بشرط استمرار اثرات فوق العاده ای دارد. شما هم میتوانید ایجادش کنید و اثرات تربیتی اش راببینید. هر مسجدی باید کانونی از دردمندی برای دردهای معیشتی و غیر معیشتی پیرامونش باشد بدون آن، گیردادن های سیاسی صرفا نق زدن و مچ گیری باندی جلوه کرده مردم را بیشتر مأیوس میکند.

محسن قنبریان  ۹۵/۱۰/۱۳