خصلت دشمن مون ایناست
۱. دروغ گویی
۲. بخل
۳. سخن چینی و امان از سخن چینی!
خصلت دشمن مون ایناست
۱. دروغ گویی
۲. بخل
۳. سخن چینی و امان از سخن چینی!
به تعبیر شهید بهشتی در کتاب «نظاماقتصادی در اسلام،» انسان موجودی خودخواه و مسابقهجو است و به دنبال منافع خود حرکت میکند، البته این خودخواهی صرفا به معنی پرستش نفس نیست، که اساسا اسلام با آن مخالف است بلکه مراد این است که محرِّک انسان خواستهها و انگیزههای اوست.
شهید بهشتی معتقد است نهادهای اقتصادی اسلام مانند نهاد “انفاق” در جهت مبارزه با خودپرستی به معنای مذموم آن، که در واقع به کار انداختن تمام امکانات خود و موجودات دیگر در جهت ارضای “منِ شخصی” است، طراحی شده است. این خودخواهی به نوعی استعارهی “اصالت فرد” لیبرالیستی در برابر “اصالت جمع” مارکسیستی است.
مسئله اصالت فرد و جامعه پرسشی ست که برای تمام متفکران انقلاب مطرح شده و همه در معرض پاسخ به آن قرار گرفتهاند. از منظر شهید بهشتی اصالت با فردی است که همگام جامعه باشد، فردی که حرکت او و “منِ او” در راستای منافع جمع است یا به معنای دیگر “توسعهی من” در او ایجاد شده است و دیگر صرفا به منافع شخصی خودش فکر نمیکند. از همین جهت کارویژهی “انفاق” هم در حوزه فرد و هم در حوزهی جامعه است. سورههای مکی قرآن نقش چشمگیری در مبارزه با خودپرستی ایفا میکنند، در این سورهها، ساخت و تربیت انسانها به شکل هنری و آهنگین و نه با قانون و فرمان اتفاق میافتد، زیرا در موقف نهضت اسلامی و تربیت مسلمانان نخستین قرار گرفتهاند. این فهم از مکتب اسلام، فهم امام خمینی است که اسلام آن از “اسلام اجتماعی” و تربیتی عبور کرده و به “اسلام سیاسی” که ترکیبی از تربیت و قانون است میرسد.
روح انفاق در اسلام این است که نیاز دیگران با نیاز من تفاوتی ندارد. بنابراین در منطق اسلام جامعهای مطلوب است که به فرد در افق خانواده و به خانواده در افق امت توجه میکند و باز از امت به خانواده و فرد بازمیگردد. در واقع فرد در اسلام در افق امت است و امت در افق فرد، لذا خودسازی و تربیتِ نفس توأم با خانوادهسازی و امتسازی است.
برشی از جلسه سوم درسگفتار نظام اقتصادی در اسلام
«با توصیه پزشکان، حادثه انفجار حزب را به آقا نگفته بودیم تا اینکه وقتی کمی بهتر شدند متوجه شهادت آقای بهشتی شدند. از آن روز هر وقت شعار “ایران پر از بهشتیه” از تلویزیون پخش میشد؛ آقا از فرط ناراحتی می گفت: خاموش کنید آن را، ایران هیچ وقت فردی چون بهشتی را نخواهد دید.»
روایت محافظ رهبر انقلاب از روزهای پس از ترور ایشان
پ.ن:
شهید بهشتی متفکر صاحب مبنایی بود که غیر از تولید اندیشه از دانش های اصیل اسلامی، آنرا با برنامه و تحقق هم تعقیب می کرد. نه صرفاً کتابخانه ای بود و نه عمل زده و بی مبنا!
محسن قنبریان
قرآن با صراحت مى گوید، مردم باایمـان، مـردان و زنــان باایمــان، پشــت و پنــاه اجتمــاعى یکدیگرنــد.
«والمؤمنون والمؤمنات بعضـهم اولیـاء بعـض» (توبه/۷۱)
بـراى اینکه خصلت انسان این است که در جامعه نمى توانـد تنهـا زنـدگى کنـد. همکـارى و تعـاون در راه تـأمین نیازهاى گوناگون اجتماعى، از نیازهاى جارى متعارف گرفته تا ایجاد جامعه اى که سیاست و اقتصـاد و نظـام ادارى سالم داشته باشد، همه داخـل در دایـره بعضـهم اولیاء بعض است؛ نه تنها براى مردان، بلکه حتى بـراى خانمها؛ نه تنهـا بـراى آقایـان و خانمهـا، بلکـه بـراى بچه ها. باید براى پسران و دختران برنامه هایى تهیه کرد تا حس نکنند به حکم ایمان و به حکم پایبندى به دین از مواهب زندگی کلا محروم می مانند[۱].
پ.ن: روی دیگر این پشت و پناه اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر متقابل همگانی است.
محسن قنبریان
[۱] شهید بهشتی/ موسیقی و تفریح در اسلام ص۳۲
در اسلامِ امام خمینی، امر به معروف و نهی از منکر در انحصار انقلابیها و حزباللهیها نیست! وظیفهی همه است! حتی نسبت به امامشان!
امر به معروف و نهی از منکر در اسلام خمینی را بیواسطه از زبان خودش بشناسید:
الآن مکلّفیم ما، مسئولیم همهمان، همهمان مسئولیم، نه مسئول برای کار خودمان؛ مسئول کارهای دیگران هم هستیم؛ «کُلُّکم راعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسئولٌ عَن رَعِیَّتِه».
همه باید نسبت به هم رعایت بکنند. مسئولیت من هم گردن شماست؛ [مسئولیت] شما هم گردن من است!
اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟
اگر خدای نخواسته یک معمّم در یک جا پایش را کج گذاشت، همه روحانیون باید به او هجوم کنند که چرا بر خلاف موازین [قدم برداشتی]؟ سایر مردم هم باید [نهی] بکنند.
نهی از منکر اختصاص به روحانی ندارد؛ مال همه است. امت باید نهی از منکر بکند؛ امر به معروف بکند[۱].
[۱] صحیفهی امام خمینی؛ ج۸، ص۴۸۷
“فعلِ” مجتهد عادل مثل “قول”ش حجت و گویای فتوایش است. اگر وضو گرفتن مرجع خود را دیدید انگار در رساله اش خوانده اید.
البته “فعل” دلالتش از “قول” کمتر است. مثلا “انجام کاری”، دلالتی بیش از “جواز” ندارد؛ حال آیا “مباح” است یا “مستحب” یا “واجب”؟ دلالتی ندارد.
ایستادن در غرفه یک دختر کم حجاب و سخن گفتن با او و حتی تذکر لسانی ندادنِ شخص اول حکومت اسلامی و یک مرجع تقلید چگونه تحلیل می شود؟!
اینکه به قرینه “حرام سیاسی” خواندنِ “کشف حجاب” توسط ایشان، “کم حجابی”، “حلال سیاسی” تلقی شود؛ صدالبته غلط است.
فعل ایشان (ایستادن و سخن گفتن)، بر جواز فعل شخص دیگر(کم حجابی) دلالتی ندارد و ملاک همان فتوای ایشان است.
“تقریر” و سکوت مجتهد هم حجیتش ثابت نیست. در این مورد هم دلالتی بر “سکوت رضایت” نیست!
اما فعل ایشان، در ایستادن و ملاطفت با کم حجاب، آشکارا بر ولاء اجتماعی و طرفینی دلالت دارد.
این ولاء و پیوند اجتماعی(۷۲انفال) خاستگاه نهی از منکر است(۷۱توبه) و رتبتاً مقدم بر آن است (ولو زماناً باهم باشند).
تا این ولاء و پیوند اجتماعی بین “عادل و فاسق”، “متشرّع و لاابالی” و “کسانی که هریک از حیثی تخلفی دارند”، زنده و فعال نباشد، امر و نهی کردن نه روان میشود و نه اثر می گذارد!
ارتقای ولاء و پیوند اجتماعی، حلّال سیاسی و مشکل گشای اجتماعی برای تأثیر و تأثر طرفینی و بالتبع اصلاح رفتارهای اجتماعی است.
زبانِ فعل رهبر انقلاب، رهنما به حلّال سیاسی بود نه حلال سیاسی!
محسن قنبریان
بعضی فکر می کنند هر تئوری با کلمات مقدس تر آمد درست تر است!
دولت اول اموی، بیت المال را “مال الله” می خواند! که به توحید هم نزدیکتر است!
اما دعوای شاگردان امیرالمومنین(ع) با آنها سر همین لفظ بود!
همه چیز مال خداست اما آنجا که کلیدش در جیب توست، “بیت المال مسلمین” است؛ یعنی برای سرانه مسلمانها درش سهم است!
حزب اموی می خواست “مال الله” بخواند و خودش را “خلیفه الله” تا هرچه دلش خواست با بیت المال بکند و به کسی مربوط نباشد!
* برای قضاوت بهتر:
فایل صوتی کامل و چکیده را از اینجا دسترسی داشته باشید.
حجت الاسلام قنبریان
“ما میخواهیم یک حکومت الهی باشد موافق میل مردم، رای مردم، و موافق حکم خدا.
آن چیزی که موافق با اراده خداست موافق میل مردم هم هست. مردم مسلمانند، الهی هستند، وقتی ببینند عدالت را میخواهد اجرا بکند. خدا میخواهد عدالت در بین مردم اجرا بشود. خدا میخواهد که به حال این ضعفا و طبقه سوم یک فکری بشود نه مثل حالا که همه قدرتها را روی هم گذاشتند، یک عدهای میخورند تا تُخَمه میکنند، یک عدهای از گرسنگی ریختند اطراف تهران، و نه آب دارند و نه برق دارند و نه نان دارند و نه چیزی دارند. میخواهد عدالت باشد!”
پ.ن:
الهیات مرتبه اش قبل از حقوق است، به هست و تکوین می پردازد نه به بایسته و قانون.
در نظام تکوین، جماعتِ مردم مسلمان و خداباور، میل شان با اراده الهی همنوا خواهد بود.
البته در مقام کشف حکم خداوند و پرداختن به اولویت های الهی اگر ما اشتباه کردیم:
– یا دچار محاسبه غلط و برچسبِ دین گریزی به مردم می شویم!
– یا دچار توهم همراهی صددرصدی مردم با یافته های مان می شویم!
امام خمینی به خوبی پشت طرح کردن الهیات همراهی رای مردم و حکم خدا (حرف نوی انقلاب سلامی به تعبیر رهبر انقلاب)، از عدالت و اجرای آن مثال می زند. خدا خیلی چیزهای دیگر هم می خواهد بین مردم اجرا شود، لکن درک مهمترین چیز، ضامن بقاء مردمسالاری دینی و همراهی رای و میل مردم با حکومت الهی و احکام اکتشافی ما از خداوند است.
محسن قنبریان
جلسه نهم سلسله جلسات “با علی(ع) در انقلاب محمد(ص)”، برگزار شده در مسجد دانشگاه تهران به همت هیئت اصحاب الحسین علیه السلام، در مورخه ۴ اسفند ماه ۱۴۰۱، منتشر میشود.
حجت الاسلام قنبریان