در فرهنگ قرآن و عترت، “شهر و سامان پاکیزه به اذن پروردگارش روئیدنی اش می روید”(۵٨/اعراف). از سوی دیگر این نبات خجسته و رویش مبارک، با شهادتش “زمین دفنش را پاکیزه و طاهر می کند”(زیارت وارث). این یک فن آوری الهی و مقدس است. سلیمانی ها، گیاه و گُلِ بلد طیّب جمهوری اسلامی اند. درباره یک نهاد از این نظام می فرمود:”درمیان سپاه هزاران اولیای خاص خدا قرار دارد که ما آنها را نمی شناسیم”!(رفیق خوشبخت ما ص۴٢).
البته فساد و سازش هم هست، اما در مزبله آن.
خون مبارک شهید، طیّب کننده موطن خویش میشود(طابت الارض التی فیها دفنتم).
فرآیند این چرخه الهی را باید یاد گرفته و به کار گیریم تا جمهوری اسلامی لایق مهدی آل محمد(ص) گردد.
بایگانی ماهیانه: دی 1399
عصر، عصر حیرت است یا ما دچار تیه شده ایم؟!
این اعتقاد حاج قاسم برای بسیاری عجیب است اما یکی از اضلاع مکتب اوست.
مستندش “حدیث لوح” در معتبرترین کتب روائی ماست. هدیه خداوند به صدیقه طاهره(س) هنگام تولد سیدالشهدا(ع).
معرفی ائمه بعد از حسین(ع) است. در آن، درباره حواریون هیچ امامی سخن نیست، حتی مستشهدین عاشورا؛ جز یاران قائم آل محمد(ص)! عجیب تر اینکه ۵خط اوصاف یاران مهدی آل محمد(ص)، فقط اوصاف یاران دوران غیبت اوست! همانانکه برای سرشان جایزه نهاده می شود! آتش زده می شوند و زمین از خونشان رنگین می شود!(درکمال الدین صدوق حتما بخوانیدش).
درباره اینگونه شهیدانِ غیبت میفرماید:”آنها اولیاء واقعی خداوندند و با آنها فتنه های کور و تاریک دفع میشود”. یعنی قله های دوره مهدوی اند!
حاج قاسم خود یکی از این عَلَم ها و نشان های این راه نشانه گذاری شده بود.
اگر از “بیّنات” پیروی نکنی و جای “راه افتادن” فقط “فعالیت ذهنی” کنی، دچار “تیه” و سرگردانی میشوی! “اسلام نابِ” نشانه گذاری شده را بین اجتهادها و اسلام ها گم می کنی! ذهنت ممکن است برای گم شدنت نظریه سازی هم بکند!(بیشتر را در یادداشت های “عقوبت تیه” بخوانید)
وزان نظام جمهوری اسلامی؟!
پایان شائبه اهانت!
فقهاء بزرگ قبر مطهر معصوم را از شعائر می دانند. ضریح برآن را هم از این حیث مجاز می شمارند (وسیلهالنجاه للبهجه ص۱۲۳)
سال۶۹ نیز در طرح بررسی میکروبی حرم مطهر رضوی -که از بهار تا اسفند در ساعات مختلف شبانه روز انجام می شد- به لحاظ تجربی ثابت شد هرچه از فلکه حرم به سمت ضریح مطهر سیر می کنیم، پراکنش میکروبی به صفر میل می کند!
با عین حال در قریب یکسال اخیر “فقط” ضریح های مطهر در ایران بسته ماند و نزدیک شدن به آنها با هیچ پروتکلی مجاز شمرده نشد!
این رویه شائبه ی اهانت به شعائر را جدی می نمود. در صورت صدق عرفی اهانت، حرمت آن مورد قبول فقهاء می باشد.
ظاهرا این روزها ضریح مطهر امام رضا(ع) با تعبیه پروتکل هایی بازگشایی شده که جای شکرگزاری دارد.
من هم سنّی، تو هم شیعه ای!
سپاه سیاسی نه انتخاباتی!
فرهیختگی در تقلید فقهی و تربیت اخلاقی
وقتی برخی معممین یکدیگر را تخطئه میکنند، چارهاندیشی برای عموم مردم اینگونه تدارک میشود که “اعتصام به کُر” کنید؛ به قاطبه عالمان توجه کنید!
برخی از آنها که حالا عامه باید ازشان برائت بجویند، روزی خود معرِّف برخی مراجع و بزرگان بودهاند!
آقای صانعی روزی بطلان مرجعیت آقای شریعتمداری را امضاء کرد و روزی دیگر در همان مجمع، تخطئه مرجعیت سر خودش آمد!
آقایان سید کمال حیدری و محمود امجد هم آخرین نیستند.
آیندهپژوهی دینی از وضع اسفبارتری خبر میدهد: “امری که منتظرش هستید[حکومت معصوم] برپا نمیشود تا وقتی که بعضی از شما[شیعیان] از بعضی برائت جسته، بعضی بر بعضی آب دهن اندازند و بعضی شهادت به کفر بعضی دیگر دهند و بعضی دیگری را لعن کنند”.(روایت سیدالشهدا/ الغیبه النعمانی ص۲۰۵ح۹)!
از فتنهای خبر میدهند که شخصیتهای مورد اعتماد و محبوب سقوط میکنند(ر.ک: الکافی ج۱ص۳۷۰)!
پس ظاهراً تکیه به اشخاص در تقلید کردن از مرجعی یا مستمع شدن بر واعظی، “کافی” نباشد!
چاره، فرهیختگی در تقلید و تبعیت است!
در مبانی درست فقهی، تقلید و شروط و تطبیق آن، تقلیدی نیست. تقلیدِ درست، “سرسپردگی” نیست. سرتاسر تحقیق، مراقبت و نظارت بر مرجع است! شهادت این و آن هم جزئی از تحقیق است و مراقبت و نظارت بعد را منتفی نمیکند.
شهید مطهری به خوبی در مقاله اجتهاد در اسلام اینرا بیان کرده است: “اخیراً از بعضی مردم که در جستجوی مرجع تقلید هستند گاهی این کلمه را میشنوم که میگویند میگردیم کسی را پیدا کنیم که آنجا “سر بسپاریم”. میخواهم بگویم تقلیدی که در اسلام دستور رسیده “سرسپردن” نیست، چشم باز کردن و چشم بازداشتن است. تقلید اگر شکل “سرسپردن” پیدا کرد هزارها مفاسد پیدا میکند… تقلید ممدوح و مشروع “سرسپردن” و چشم بستن نیست، چشم باز کردن و مراقب بودن است و اگر نه مسئولیت و شرکت در جرم است!… تقلید ممنوعِ جاهل از عالم همان است که شکل سرسپردگی پیدا کند و به صورت: “جاهل را بر عالم بحثی نیست، ما دیگر نمیفهمیم، شاید تکلیف شرعی چنین و چنان اقتضا کرده باشد” و امثال اینها ادا میشود”.
( مجموعه آثار ج۲۰ص ۱۷۳وص۱۷۶وص۱۷۸)
مطهری، کرّیت و اعتصام علماء را عوامانه میخواند: “بعضی از مردم خیال میکنند که تاثیر گناه در افراد یکسان نیست، در مردم عادی گناه تاثیر دارد و آنها را از تقوا و عدالت ساقط میکند ولی در طبقه علما تاثیری ندارد، آنها یک نوع “کریّت” و یک نوع “اعتصام” دارند، نظیر فرقی که بین آب قلیل و آب کثیر است که آب کثیر اگر به قدر کُر شد دیگر از نجاست منفعل نمیشود؛ در صورتی که اسلام برای احدی کریّت و اعتصام قائل نیست”(همان ص۱۷۶) بعد مثال اعتراضهای موسی(ع) به استاد اخلاق خود خضر(ع) را میزند و باز سرسپردگی در اینجا را هم رد میکند:”نقص کار موسی در اعتراض و انتقاد نبود، در این بود که به رمز مطلب و باطن کار آگاه نبود. البته اگر به رمز مطلب آگاه میشد اعتراض نمیکرد؛ و مایل بود که برسد به رمز مطلب، ولی مادامی که از نظر عملی برخلاف اصول و قانون الهی است ایمان او به او اجازه نمیدهد سکوت کند. بعضی گفتهاند اگر تا قیامت عمل عبد صالح تکرار میشد موسی از اعتراض و انتقاد باز نمیایستاد مگر آنکه به رمز مطلب آگاه میشد”(همان ص۱۷۷).
جای بحثهای دقیق مبانی فقهی و اصولی این کلام متین اینجا نیست اما در این چند یادداشت هم توضیحاتی داده شده است:
- امام صادق(ع) ما را به که سپرده؟!
- تجزیه و ترکیب دستور العمل های سیر و سلوک ۱
- تجزیه و ترکیب دستور العمل های سیر و سلوک ۲
- به تقلید فرهیخته نزدیک میشویم یا علائم آخرالزمان؟!
- شرط روحیه انقلابی برای اجتهاد
- ازغدی ادامه شریعتی یا مطهری؟!
محسن قنبریان ۹۹/۱۰/۶
شهادتی که کتمانش حرام بود!
دسترسی سریع به مطالب حجت الاسلام قنبریان
-
فهرست مباحث در حوزه عدالخواهی
-
فهرست مباحث در حوزه اشرافیت مذهبی
-
فهرست مباحث در حوزه سیاست و حکمرانی
-
فهرست مباحث اخلاقی – عرفانی
-
فهرست مباحث تاریخی
-
مباحث اجتماعی-سیاسی حضرت زهرا(س)
-
مباحث تربیتی مبتنی بر حضرت زهرا(س)
-
فهرست مباحث در حوزه انتقامخواهی
صله رحم با حاج قاسم!
جهان طبیعی – جهان اجتماعی:
وقتی کلماتی مثل “بنی هاشم” و “بنی امیه” و مانند آن را میشنوی، دو جور تصور برایت شکل میگیرد:
- دو خاندان که هر یک جداگانه به لحاظ خونی و ژنتیک در پیوند با هم هستند. یک تیره و فامیل میشوند؛ با منافعی و مضارّ مشترک که معمولا دور هم زندگی میکنند؛ با هم در جنگ یا صلح میشوند و…
این “جهان طبیعی” بنیهاشم و بنیامیه است. - دو خاندان که هریک باورها و ارزشهای متفاوت و متضاد دارند. متناسب با آن نظام باور و ارزش، “عمل متصل و منفصل” متفاوتی از آنها سر میزند. بنیامیه را محافظهکار نظام جاهلیت و کوشا برای بازتولید آن میبینی. بنیهاشم را انقلابیای در برهم زدن نظم جاهلیت و آوردن سبک جدید زندگی متخذ از بعثت رسول الله(ص) مییابی. عمل متصل هر کدام را از شعب ابیطالب تا بدر و اُحد و بعدتر صفین و عاشورا و… میتوانی متمایز از هم ببینی.
عمل منفصل هر کدام را در تفاوت “مدینه النبی” با “مکهی ابوسفیان”، در “شام معاویه” با “کوفه علی(ع)” میتوانی ببینی.
چقدر مناسبات، ساختارها، قاعدهگذاریها تا مبلمان شهری هر یک از اینها مقابل هم است؟!
این، “جهان اجتماعی” بنیهاشم و بنیامیه[مثلا] است. (دقت فرمایید)
رحِم جهان طبیعی-رَحِم جهان اجتماعی:
اگرهمان طایفه مثالی را روی کاغذ، شجرنامهنویسی کنی؛ هریک به شکل مثلثی جلوه میکند. هرچه به سمت قاعده مثلث بیایی، تکثیر بیشتر میشود و هرچه به سمت نوک توجه کنی، تکثر کمتر و به وحدت میل میکند؛ تا به یک زوج میرسی که “ریشه و اصل” آن طایفه است. امیه و هاشم با همسرانشان، ریشه آن دو طایفهاند.
این رحِم طبیعی آن دو جهان طبیعی است.
جهان اجتماعی این دو را هم اگر تعقیب کنی، به یک “نقطه کانونی” میرسی. بعثت رسول الله(ص)، نقطه کانونی است. از آنجا دید عدهای نسبت به عالم و آدم عوض و ارزشهای اجتماعی جدیدی متولد شده و اعمال و مناسکی، نو شده است. این نقطه کانونی فی الواقع “رحِم جهان اجتماعی” است.
روایات ذیل آیه اول نساء (…وَ اتَّقُوااللهَ الَّذی تَسآءَلونَ بِه وَ الاَرحامَ…) این معنای از رحِم را بیان میکند. رحِمی که معلّق به عرش -بعنوان مقرّ سلطنت ربوبی- است و به صله خود فرا میخواند[۱]!
صله رحم در دو جهان طبیعی و اجتماعی:
صله رحم، تعبیری استعاری و پرمعناست. فایدههای بسیار از جمله “ازدیاد عمر”، “تاخیر اجل و فوت”، “زیادی برکت” و… برایش بیان شده است.
در جهان طبیعی که واضح است؛ یک فامیل در پیوند با هم و انواع صله (از بازدید تا مدد عاطفی و مالی و…)، “عمر جمعیشان” بیشتر و افولشان به تاخیر میافتد و بالندهتر میشوند (در روایات چنین آثاری برای افراد و اعضاء هم بیان شده است)
در جهان اجتماعی نیز صلهرحم متصور است. هر چیزی که “آن باورها و ارزشها” را زندهتر کند، صلهرحم جهان اجتماعی است. حج و عمره، زیارت عتبات (بخصوص در جلوهای مثل پیادهروی اربعین)، میلیاردها تومان نذر، میلیونها وقف و… رحِم آل محمد(ص) را گرامی میدارد و “جهان اجتماعی اسلام و تشیع” را بالنده میکند.
صله رحِم انقلاب اسلامی:
انقلاب اسلامی نقطه کانونیِ تولد جهان اجتماعیِ جدیدی با احیای اسلام ناب بود. ایرانِ بعد از آن مثل بنیهاشمِ بعد از بعثت، دچار تغییر در باور و ارزش و عمل شد.
حضورهای میلیونی ۵۶ و ۵۷، رفراندوم ۵۸، صلهرحمِ عمومی در جهان اجتماعی با آن کانون معرفتی-ارزشی بود. “بسیج شوندگی مکرر” در ۸ سال دفاع مقدس و جهاد سازندگی و هر بزنگاه لازم، همه صلهرحم یک ملت در جهان اجتماعی خویش است. “تشییع میلیونی” امام(ره) تا سردار دلها مصادیق دیگر این صلهرحم معنایی و عمیق است. همه ثمرات صلهیرحم را هم برای ملت ایران دارد. عمر جهان اجتماعیاش افزون، افولش را ممنوع و بالندگیاش را تضمین میکند!
سالگرد سردار دلها فرصت دوباره برای ابتکار صله در این جهان اجتماعی، در مقتصیات جاری است.
محسن قنبریان ۹۹/۱۰/۱
[۱] ر.ک:الکافی ج۲ص۱۵۶/الخصال ج۲ص۵۴/و…