امام صادق ما را به که سپرده؟!

امام صادق(ع) در “غیاب” و “غیبت” معصوم ما را به که سپرده است؟

به فقها(نه خودمان و نه عرفا و صوفیان و نه متکلمان و فیلسوفان) با دو شرط: “پارسا” و “متعهد در قبال مردم” سپرده است.

دو دسته روایات مؤید این است:

الف) روایاتی که بطور خاص فقهایی مثل محمد بن مسلم و زراره و ابوبصیر و برید بن معاویه را می شمارد و دستور رجوع کردن به اینها یا دستور فتوا دادن به اینان می دهد.

ب)روایاتی که با عناوین عام فقهاء صادر شده و تشخیص فردش را به ما واگذاشته است. آیه عجیب ۱۸سبأ میفرماید: بین مردم و شهرهای مبارک، شهرهای ظاهری قرار دادیم و تقدیر کردیم مردم در آن سیر کنند تا به شهرهای مبارک برسند! آیه از متشابهات قرآن است. امام صادق(ع) فرمود شهرهای مبارک مائیم و شهرهای ظاهری فقهای ما(تفسیر نورالثقلین ج۴/المیزان ذیل آیه).

به تعبیر شهید مطهری بین تمام علوم اسلامی فقط فقه است که سلسله اش متصل به معصوم می رسد. یعنی هر شاگرد از استاد خود اجازه اجتهاد گرفته تا میرسد به همان افراد نامبرده امام صادق(ع) که از او اجازه فتوا گرفته اند.

اما به هرفقیه نسپرده است به فقیه پارسا سپرده است. همان روایت معروف من کان من الفقهاء، یک شرطش علمی است(که فرمود از فقهاء) ۴ شرطش پارسائی و اخلاقی است: صائنا لنفسه…: خویشتن دار، دین نگهدار، مخالف هوای نفس و مطیع امر مولا. به عامه فرمود از اینها تقلید کنید.

باز نه هر پارسا! بودند فقهای پارسائی که سبزی خرید، در خانه دید مورچه ای در سبزی هاست، مورچه را به مغازه سبزی فروشی برگرداند تا دور از لانه و همراهانش نشود! این چنین کسی آیا به آدمی ظلم میکند؟

اما از ما خواستند تعهد چنین فقیه پارسائی نسبت به مردم را هم بسنجیم. ان لا یقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم یعنی ساخت و پاختی و قراری و آرامشی سر گرسنگی مظلوم و سیری ظالم نداشته باشد.

بودند فقهای بسیار اهل علم و مجسمه پارسائی (که ضرب المثل پارسائی از مثل سوی مثل امام خمینی بودند) اما در عهد غیبت مطلقا قیام علیه ظلمه را جایز نمی دانستند!

امام صادق (ع) ما را به اینان هم نسپرده است.

حالا ببین چه دقیق است و باریک. در مرجعیت فقط دنبال اعلم هستیم والسلام! در واعظان دنبال خوش بیان تر و مشهورتر هستیم والسلام در نماز جماعت دنبال نزدیکترین و آشناترین هستیم والسلام!

امام صادق(ع) بیشتر از اینها از ما خواسته بود. افقه اینها آنهم با دو شرط پارسائی و مسئولیت و تعهد در قبال محرومان جامعه را جلو اندازیم.

درباره تأسیس نهاد فقاهت پارسا و متعهد برای حفظ جامعه شیعی توسط امام صادق(ع) سه مواجهه صورت گرفته است:

  1. منهائیون: اسلام منهای روحانیت.
    این جریان خود طیفی است برخی جای فقهاء، قطب های صوفی را نهادند، برخی روشنفکران مذهبی و برخی خودکشیشی را تئوریزه کردند!

دکتر سروش -که لوتر ایران توسط غربی ها لقب گرفت- مروج خود کشیشی اسلامی شد. او در کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت حتی پیامبر را صرفا آخرین نبی(پیام آور)خواند نه آخرین مفسر! یعنی ایشان وحی را متناسب زمان خود تفسیر کرد که احادیث نبوی شد، مردم این زمان هم حق دارند تفسیر خود را از آن وحی داشته باشند! در این نظر نه تنها تفسیر فقهاء که حتی تفسیر نبی هم فصل الخطاب نبود!

شهید مطهری با استفاده از طبقه روشنفکر موافق بود اما موافقت مشروط. به شرط مواجهه فکری با اسلام شناسان اصیل. و تصفیه افکار آنها(ر.ک:پیرامون انقلاب اسلامی)

  1. اجمعیون: همه روحانیت!
    در این رویکرد هر که ملبس به لباس روحانی است محترم و دارای جایگاه است! اصالت روی شرایط سه گانه (فقاهت،پارسائی،تعهد) نرفته روی لباس رفته است! مثلا اگر جایی روحانی بی تقوایی بود اهل تقوایی مثل مرحوم دولابی هم بود برای جماعت روحانی جلو بایستد!

توجه: واضح است در صورت عادل بودن روحانی، ترجیح او برای امامت جماعت متفق علیه همه مراجع تقلید است و قابل دفاع است.

در این رویکرد تصحیح روحانیت با نهی از منکر و تصفیه بدها حتی توسط خود روحانیت مذموم تلقی شده، جنگ آخوندی و “تف سربالا” خوانده میشود.

شهید مطهری این استدلال را “برهان تف” می خواند ارزشش را اندازه همان تف میشمارد(یادداشتها ج۱ص۲۷۳)

  1. احرازیون:
    قائل به نهاد روحانیت اما با احراز واجدین شرایط. فقط کسانی لیاقت سرپرستی شیعه -چه در سطح مرجعیت، چه منبر و وعظ و چه امامت جمعه و جماعت- را دارند که واجد آن شرایط سه گانه باشند.

در روایت من کان من الفقهاء تصریح کرد این خصوصیات در همه فقهاء شیعه نیست در بعضی از آنهاست و هرکدام که قبایح فقهای مذهب مخالف را یافتند ازشان هیچ قبول نکنید.

شهید مطهری قبایح فقهاء را نه در شراب و قمار بلکه در نحوه تصرف در وجوهات و وضع بیت و آقازادگان میخواند(ر.ک:ده گفتار/یادداشتها ج ۴)

امام صادق(ع) در آن حدیث شر آن بعض غیرپارسا را از لشکر یزید بر سپاه حسین(ع) برای شیعیان بیشتر می داند!(بحار ج۲ص۸۸)

امام صادق(ع) فاقد خشیت را اصلا عالم نمی داند ولو موشکاف مشکلات علمی باشد!(همان ص۵۲)

متاسفانه ما در تقلید فقط بر اعلمیت مانور می دهیم.

درباره وعاظ هم سخت گرفت. واعظان و منبری هایی که وقتی خود موعظه می شوند زیر بار نمی روند اما وقتی موعظه میکنند با درشتی می گویند را اهل طبقه دوم جهنم شمرد(همان ص۱۰۸). از عیسی(ع) نقل کرد که علماء سوء زمانش را خطاب میکرد: ای علماء سوئی که اجرت را می گیرید اما عمل را انجام نمی دهید!

امام صادق(ع) ما را موظف کرد پای منبر اهل علم که عامل هم باشند جمع شویم نه ترک مجالس و منابر و نه هر که مشهورتر یا صرفا خوش بیان تر!

امام جماعت هم که شرطش عدالت است. موظفیم پشت سر باتقواترین و فقیه ترین به نماز حاضر شویم نه زود خود را راحت و پشت سر نزدیکترین بخوانیم!

اگر به این توجهات عمل شود مراجع وارسته و متعهد، واعظان پرهیزکار و امامان جماعت شایسته تقویت و کژی ها اصلاح می شود اما وقتی بهترها نفوذ کلام نداشته باشند و بدها هم ایمانها را بلرزانند کار سخت می شود.

امام صادق(ع) خود سنت احراز را بناء نهاد

فرزند خود عبدالله افطح را -که پس از فوت اسماعیل پسر بزرگ بود- نصیحت و از پذیرش او نهی کرد. وقتی امامزاده بلافصل، خوب و بد دارد و باید از بدش احتراز و دوری کرد تکلیف شاگرد و فقیه معلوم است.

زید النار هم نوه امام صادق و برادر امام رضاست. امام رضا به او که به حسب و نسب خود تفاخر و خود را بهشتی میخواند، رویکرد غلط اجمعیون را به رخش کشید. فرمود این حرف جاهلان کوفه فریبت ندهد که فاطمه(س) پاکدامن بوده پس همه ذریه اش بهشتی اند!

وقتی درباره فرزندزادگان زهرا(س) نمیشود به درستی همه قائل شد آیا به روحانیون میشود؟!

پس نفی این نهاد هرگز اما تمییز صالح آنها از فاسد و پی صلحاء آنها افتادن وظیفه است.

رویکرد درست با نهاد روحانیت -که احراز شرایط را اصل می گیرد- مفاهیمی مثل تقلید و اقتدا و ائتمام را تعریفی نو می کند:

تقلید در رویکردی که کل روحانیت را خوب میداند، “سرسپردگی” است اما در رویکرد احرازی، همراه با نوعی “مسئولیت و نظارت” است. دیگر تقلید خود تقلیدی نیست. فرد با تحقیق واجد شرایط ترین فقیه را برمیگزیند و اعمالش را مطابق فتوای او میکند و در تمام طول تقلید هم ناظر بر اعمال خود مرجع هست که نه خدای نکرده خود خلاف فتوایش عمل کند یا از بینات سرپیچی و دنیا طلبی کند. قبول کنید هنوز تا این تقلید فرهیخته فاصله داریم. شهید مطهری سالها قبل از انقلاب از این تقلید گفته و سرسپردن و کورکورانه رفتن را نکوهش کرده است و آن را شراکت در جرم(احتمالی)خوانده است(ر.ک:مقاله اجتهاد و تقلید در اسلام از ده گفتار یا جلد۲۰مجموعه آثار).

این تقلید را هم امام صادق(ع) به ما آموخت. همان روایت مشهور من کان من الفقهاء…، شروعش با این سؤال است که چطور قرآن تقلید عوام یهود را نکوهش کرده اما تقلید شیعیان از فقهایشان نیکو شمرده میشود؟! امام پاسخ می دهد چون عوام یهود می دیدند رهبانان حلال را بخاطر هوای نفس خود حرام میکنند و حرام را حلال اما باز پیروی می کردند. رشوه گرفتن و دروغ گفتن و… را می دیدند اما پیروی می کردند. بعد می فرماید “عوام ما هم اگر از علماء خود فسق آشکار و تعصب شدید و سگالی و حرص بر طلب دنیا دیدند و باز ازشان تقلید کردند مثل عوام یهود قابل سرزنش اند”. سپس همان شرایط ۴گانه پارسائی(صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا علی هواه، مطیعا لامر مولاه) را شمرده و تصریح میفرماید فقط برخی فقهای شیعه چنین اند نه همگی شان.(ر.ک:بحار ج۲ص۸۸).

از این حدیث دقیقا آن فرمایشات شهید مطهری پیداست که چه در بدو امر و چه در حین تقلید، مقلد نیازمند “تحقیق” در بودن شرایط و “نظارت” در بقاء شرایط در مرجع خویش است. این کجا و کورکورانه و چشم بسته و سرسپردن کجا؟!

لازم است جوانها حتما این مقاله ارزشمند از شهید مطهری را بخوانند و به دیگران درس دهند.

مطهری آنجا نظریه عوامانه ای که علماء را متصل به کر دانسته که مثل آب کر مانع نجس شدن آنهاست را تخطئه میکند. چه حیف که برخی درس خوانده ها برای ایجاد سرسپردگی به فردی این گونه آراء سخیف را تبلیغ و تازه مخالفش را تفسیق هم میکنند. بلکه بالاتر آمده برخی فقهاء را بمثابه آب کر و خود که مرتبط با آنهایند را متصل به کر می خوانند! از اینرو واقعا بانگ زدن اندیشه مطهری در جامعه مذهبی ما یک فریضه است .

امام صادق(ع) جز معصومین، معصومی به ما معرفی نکرده و فقهاء را در عین اینکه ما را بدانها سپرده است نه تنها معصوم نخواند بلکه اعتصام به کر و… هم برایشان نشمرد. به ما مثل “مغیره بن سعید” را معرفی کردند که حتی به اسم اعظم رسید اما مثل او در بین ما شیعیان مثل بلعم باعورا در بنی اسرائیل شد که قرآن ماجرای او را بیان کرده است(۱۷۵و۱۷۶/اعراف).(ر.ک: تفسیر العیاشی  ج۲ص۴۲ و بحار ج۱۳ص۳۷۹).

یعنی عالم و فقیهی در شاگردی امام باقر(ع) میتواند به آن اوج برسد که اسم اعظم بداند اما باز مصون از لغزش نیست و دچار انسلاخ از آیات الهی شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *