بایگانی دسته: یادداشت‌ها و مصاحبه‌ها

دستگاه سنجش عدالت

اینجورها هم نیست!

از آراء شهید مطهری متفکر انقلاب اسلامی ۴گانه مهمی در نظریه عدالت به دست می آید:

  1. هر قانونی باید مبتنی بر عدالت (مبنای عدلیه)
  2. هر عدالتی باید مبتنی بر استحقاق(تعریف عدالت)
  3. هر استحقاقی باید سندی در واقعیت آن موجود داشته باشد.(سند طلبکاری و حق طبیعی به تقریر خاص ایشان نه مبانی غربی) (ر.ک: مجموعه آثار ج۱۹)

مثلا واقعیت و طبیعت دندان و هاضمه گوسفند، سندی بر حق علف برای اوست؛ اگر خالق علف نیافریند، خلاف حکمت اوست؛ اگر علف خدادادی از گوسفند منع شود، منع استحقاق و بی عدالتی است و آن قانون باطل!

گوسفند حق تحصیل و حق رأی ندارد اما انسان بخاطر واقعیت عقل و اراده آزاد در او، این دو حق را دارد. (ر.ک: مجموعه آثار شهید مطهری ج۱۹ص۱۵۸)

شهید مطهری همین قاعده را درباره تامین کفاف معیشت برای کارگر تا مدیرکل طرح می کند. (ر.ک: مجموعه آثار ج۲۰ص۴۹۹و۵۰۰)

مخارج واقعی معیشت در حد کفاف یک کارمند و فرزندانش، سند استحقاق و طلبکاری اوست. اعطای این حق به تصریح روایات، عدالت است.

اقلا تا اینجا هیچ فرقی بین کارگر و وزیر و کارمند و رئیس جمهور نیست!

اما قانون های کنونی این کفاف را تامین نمی کند. فقط حدود ۱۰۰هزارتومان حق اولاد! و کل دریافتی هم در درصد قابل توجهی زیر خط فقر! آیا این ارقام واقعیت استحقاق او را پر می کند؟! واقعا خرج فرزند ۱۰۰هزارتومان است؟!

پس قطعا قوانین جاری عادلانه نیست.

بقیه پارامترهای پرداخت نیز در همین دستگاه سنجش قابل ارزیابی است.

مثلا دو پارامتر مدرک و کارآمدی یک کارمند یا کارگر را میشود در این دستگاه ارزیابی کرد:

مدرک یک واقعیت عینیِ استحقاق ساز نیست تا براساس بیشتر شدنش، پرداخت بیشتر عادلانه باشد! مدرک، کف صلاحیت برای جذب به خدمت است.

اما کارآمدی، تجربه و مانند آنها یک واقعیت عینی است و افزایش کارآمدی مجموعه را موجب می شود. مدرک اگر اثری داشته باشد برای همین کارآمدی دارد و الا خود اصالتی ندارد.

اگر برای کارآمدی و مهارت، تفاضلی متعارف در پرداخت حقوق و دستمزد اتفاق افتد، عادلانه است.

واقعیت این است که در بسیاری از زمینه ها مشکل عدالت، نه نظری بلکه عملی و اصابت به هسته سخت است.

هسته سخت سیاسیون، تعارض منافع و مانند آن.

در رتبه بعد مشکل اقتصادی و کوچکی کیک اقتصاد!

محسن قنبریان

آیت الله العظمی صافی گلپایگانی یکی از مصادیق این روایت امام صادق علیه السلام بود:

تواضعوا لمن تُعلّمونه العلم، و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم، ولاتکونوا علماء جبّارین فیذهب باطلکم بحقکم:

با کسی که به او دانش می آموزید فروتن باشید و باکسی که از او دانش می جویید فروتن باشید و عالمانی گردن فراز(جبّار و مستبد) نباشید که این باطل شما، حق بودن شما را از بین می برد.(امالی صدوق ص۵۸۵)

امروز به این خصلت ها در بین عالمان جبهه حق بیش از همیشه محتاجیم.

رحلتش بر امام زمان(ع) تسلیت باد.

پیشنهاد برای دهه فجر و شروع ماه رجب:

هر روز یک جلسه از سلسه بحث: توحید و توحّد قائمین به قسط از حجت الاسلام قنبریان را گوش داده و چکیده آنرا بخوانید:

صوت جلسات سخنرانی «توحید و توحد قائمین بالقسط»

حالات یک عدالتخواه

یکی از درسهای نهج البلاغه به حالات مختلف درونی یک کنشگر اجتماعی یا عدالتخواه و… پرداخته شد تا از تعادل درون، عدالت رفتاری بیرون نتیجه گرفته شود. کانال یکی از فضلای ارجمند آن را در قطعاتی شنیدنی تر تقطیع کرده است:

قسمت اول قسمت دوّم
قسمت سوّم قسمت چهارم
قسمت پنجم قسمت ششم

صوت کامل جلسه بیستم «سلسله بحث درس های نهج البلاغه»

پیشگیری بهتر از درمان!

گرچه آزادسازی ساحل برای مردم حتی با تحمیل هزینه هم ارزشمند است اما می دانیم با این تخریب، چه هزینه هایی از بیت المال هدر می رود!

خدا می داند هنگام ساخت مثل این ساختمان های حاکمیتی چند سوت زنی، متهم به تخریب نهادهای حاکمیتی شده است؟! اگر برایشان پرونده قضایی نشده باشد!

جالب اینکه رئیس هردو قوه پیش از این در حکم معاون قضایی و دادستان کل هم بوده اند و شاید می شد زودتر و کم هزینه تر مانع این تجاوزها به حقوق عامه شد!

اما ماهی را هر وقت از آب بگیرند تازه است!

با عبرت از این موارد پیشنهادی برای مصلاها و ساختمانهای دینی-حاکمیتی دارم:

علیرغم مصوبه شورای عالی حوزه،در برخی شهرها و مراکز استانها، حوزه های بزرگ و مجلل یا مجتمع های دینی-فرهنگی احداث یا در حال احداث است!

شورای سیاستگذاری نماز جمعه قبلی “هر شهر، یک مصلای خوب” را ارزش می دانست؛ فعلی ها می گویند: منع کرده ایم!

اما در واقع ساختمانهای بزرگ زیادی هنوز بودجه جذب می کنند و بعضاً صرف جهاتی از ساختمان می شود که اولویتی ندارد!

پیش روی ما _هر وقت خداوند تقدیر کند_ حکومتی خواهد بود که به حسب روایاتی صحیح، مناره های اینچنین را ویران می کند[۱].

کنگره های کاخ مانند بناهای مذهبی را ویران می کند[۲].

کاش بیت المال،وجوهات،نذورات و…هزینه چیزی نشود که قائم آل محمد(ص) ویرانش می کند.

در دستور امام خمینی برای مصلای تهران نیز حدگذاری واضحی دراینباره هست: یادآور سادگی مساجد صدر اسلام باشد!

مطالب مرتبط:

محسن قنبریان

[۱] الغیبه/ طوسی / ص۲۰۶ ح۱۷۵

[۲] الارشاد/ مفید /ج۲ص۳۸۵

خاستگاه تبعیض در حقوق کارمندان:

  1. بدعت بیت المال خصوصی!
    • یکی از عوامل تبعیض ساز در پرداخت ها، توزیع درآمدهای اختصاصی آن اداره و سازمان بین مدیران یا کارکنان خود است!
      یعنی دستگاه هایی که اموال و امکاناتی در اختیار دارند با آن، درآمد زایی کرده، اما بجای واریز به خزانه و بیت المال عمومی، در حسابی برای خود نگه داشته و بعد به عناوینی مختلف مثل رفاهیات مستمر و غیر مستمر بر حکم مدیران یا پرسنل خود می کشند؛ این موجب می شود دریافتی اینها تفاضل بالایی با پرسنل دستگاه های دیگر بیابد و تبعیض بین کارمندان دولت را موجب شود!
    • این رویه غلط حتی دستگاه های فقیری مثل آموزش و پرورش را هم واداشته که از مدارس درآمد زایی کند و معامله تالار پذیرایی یا مانند آن با مدرسه کند؛ تا با آن درآمد، احیانا به معلم آن مدرسه رفاهیاتی دهد!
      تصورش را بکنید امکاناتی که دست دستگاه های برخوردار هست چه تفاوتِ زمین و آسمانی با یک مدرسه دارد، همین تفاوت در میزان پرداختی آن دستگاه ها با معلم را پیش می آورد!
    • باطل بودن این رویه غلط واضح است:
      آیا بدهی آن دستگاه هم از حقوق کارکنان کسر می شود؟!
      توضیح اینکه اگر درآمد حاصل از امکانات یک اداره، مال کارکنان خود آن اداره است؛ باید بدهی های آن اداره(به اداره برق و گاز و …) هم مال کارکنان باشد؛ چون اصطلاحا همو که مالک میشود، مدیون می شود!
      وقتی همه بالاتفاق می گوییم بدهی های آن دستگاه، بدهی کارکنانش نیست، پس معلوم است درآمداختصاصی آن دستگاه هم مال کل بیت المال است نه خصوص کارکنان یا حتی مدیران خودش!
      ۲٫ رابطه کارمند با اداره، رابطه شریک در شرکت خصوصی نیست!
      یک شرکت خصوصی، شخصیت حقوقی است. درآمد کسب می کند و بدهکار می شود. اعضاء، مالک آن شرکت اند و بالتبع آن درآمد و هم بدهی بین آنها تقسیم می شود.
      اما یک اداره دولتی، گرچه باز شخصیت حقوقی است و درآمد و بدهی پیدا می کند، اما کارمندان و مدیرانش، مالک آن نیستند؛ بلکه در قراردادی اجیر یا وکیل شده اند و صرفاً تولیت دارند.
      درآمد های آن اداره هم به تبع اموال آن اداره، مال بیت المال مسلمین است و مدیران آن اداره بهره ای بیشتر از بقیه ندارند.
    • بدعت معاویه!
      اولین کسی که بیت المال خاصه(خصوصی) در اسلام پدید آورد، معاویه بود! برخی اموال خاص(مثل اراضی مرغوب) را به عنوان بیت المال خاصه، مال دستگاه سلطنت کرد[۱].
      درآمد این اموال خاص بین خودشان تقسیم می شد و چیزی حتی به بقیه کارگزاران نمی رسید.
      درآمد اختصاصی بخشی از این اموال در دوره عباسی به۶۴۸۳۰۰۰۰ دینار می رسید[۲].
      برازنده جمهوری اسلامی نیست طوری دیگر بدعت بیت المال خاصه را بازتولید کند و دستگاه های برخوردار درآمد اختصاصی را جای خزانه کل بین خود تقسیم کنند!
  2. نگهداشت مالی ناقص و ناتراز
    یکی دیگر از عوامل تبعیض ساز در پرداخت ها، تقلیل نگهداشت نیروی انسانی به نگهداشت های صرفاً مالی و آن هم به شکل ناقص و ناتراز و تبعیض ساز است!
    اینگونه می شنوید که مثلا دلیل پرداخت نجومی به درصدی از پزشکان بیمارستانهای دولتی، نگهداشت نیروی متخصص، بیان میشود!
    پرداختهای مدیران و متخصصان موسسات و شرکتهای دولتی نیز به همین بهانه، نامتعارف می شود!
    اولین آسیب جدی این روند همان تقلیل نگهداشت به پرداخت مالی است!
    به لحاظ روانی، ارضاء هر میلی در انسان موجب تقویت و تشدید آن میل می شود. پرداخت پرکیس یک پزشک اگر به یک میلیارد هم برسد باز در بخش خصوصی یا کشور کوچک و ثروتمند همسایه، بیشترش هست؛ ابزار مالی تا کجا میتواند در نگهداشت، پیروز باشد؟!
    این مسابقه با بخش خصوصی و شیخ نشین های پولدار بر مدار حرص و طمع کارگزار تا کجا ادامه یابد؟!
    تا چه تفاوت پرداختی با کارگزاران مشابه او(مثلا یک پزشک در شهری محروم یا مهندسی در شرکتی غیر نفتی) هنوز موجه است؟!
    شرط اصلی برای پرداخت نگهداشت مالی چیست؟!
    استفاده از ابزار مالی(پس از تامین کفاف نسبی زندگی)، برای نگهداشت نیروی انسانی، به یک شرط جایز است:
    مضطر شدن به نگهداشت آن کارگزار و باقی ماندن نیاز به او، پس از ساخت فرصت برابر برای همه شایستگان!
    یعنی مثلا درب دانشگاه برای جذب پزشک باز شود تا استعدادهای انسانی بیشتری فرصت خدمت بیابند و از سوی دیگر تعادل عرضه و تقاضا، قیمت خدمات پزشکی را عادلانه کند [۳]؛ اگر باز پنجه طلاای، فقط با نگهداشت مالیِ مازاد قابل نگه داری بود، اشکال ندارد!
    یا در گزینش تکنیسین ها، فرصت برابر برای جذب خدمت ارزانتر و بهتر فراهم شود؛ اگر قحط الرجال شد، برای نگهداشت آن تکنیسین برتر با شیخ نشین ها مسابقه دهیم!
    فقهای اسلام شرط پرداخت بیت المال به مثل یک قاضی را پس از نبودن کاندیدای رایگان(یا ارزان) بیان کرده اند [۴].
    نساختن فرصت برابر تحصیل، گزینش و ارتقاء برای واجدین شرایط، هم انحصار ساخته و هم پرداخت نامتعارف و تبعیض(حتی بین هم صنفان) را موجب می شود!
    عجیب اینکه چنین رویه ای دقیقا مغایر با نگهداشت استعدادها و نیروهای انسانی در سطح کلان است و موجب فرار استعدادهای دیگر می شود.
    امیرالمومنین(ع) وقتی با اُفت انگیزه دینی و ایمانی کوفیان برای جهاد مواجه شد، حاضر شد به همه حاضر شوندگان در جهاد با امویان غیر از “مؤونه”(خرجی خانواده)، “عطاء” و پرداخت اضافی دهد [۵].
    اما یک والی و مدیرش(قعقاع بن شور) را باوجود احتمال پیوستن او به معاویه با ابزار مالی، نگه نداشت و حتی بر میزان بالای مهریه او برای همسرش سخت گرفت و او هم به معاویه پیوست [۶]!

محسن قنبریان

[۱] تاریخ یعقوبی ج۲ص۱۵۸وص۱۶۹

[۲] بیت المال، پیدایش و تحولات آن ص۱۷۹

[۳] این بنا برمبنای بازاری کردن خدمات عمومی مثل بهداشت و سلامت، مثال زده شده است نه مبنای مقابلش که موجه تر است.

[۴] السرائر ج۲ص۱۷۸

[۵] خطبه ۱۸۰ نهج البلاغه

[۶] شرح ابن ابی الحدید ج۴ص۱۸۷

جهاد تبیین از سوی منتقدها!

آیا منتقدین و معترضین وضعیت موجود هم می توانند مشارکتی در جهاد تبیین داشته باشند؟! آنرا تخدیری و مُسکن نبینند؟!

ظاهرا اول باید از شنیدن نترسیم و مشکل ذهنی اینها را بیرون بکشیم یا اقلا حرفشان را بشنویم!

بین:

  1. گزارش عملکرد و پیشرفت ها،
  2. صنوف توجیه و توضیح عقب ماندگی‌ها و ضعف‌ها،

آیا چیز سومی برای تبیین وجود دارد؟!

چیز سوم را برای هلی‌بُرن جهادگران دو رسته بالا نمی‌خواهم؛ برای اضافه کردن احتمالی برخی منتقدین و معترضین به جهاد تبیین لازمش دارم!

منتقدها و معترض‌هایی که به عناد با جمهوری اسلامی نرسیده‌اند و حتی هنوز گوشی پی فرمان ولی فقیه دارند، همه‌شان مصرف کننده فضای رسانه‌ای دشمن نیستند! عده ای از آنها مستقیم درگیر بن‌بست‌نماها و عقب ماندگی‌ها هستند! دشمن از گزارش اینان می‌گیرد، نه حتما اینها از دشمن! قبول کنید برای این طیف؛ توجیهات یک طلبه در قم با ادله پیشینی و بعضا عرفانی، یا گزارش عملکرد و پیشرفت‌ها بوسیله رسانه ملی یا آتش به اختیارها، قانع کننده نباشد!

مثلا به کسی که نمونه‌ها او را به: کج ساختاری، فساد شبکه‌ای، حلقه‌های دربسته، سیستم‌های ضدتحولی و…رسانده؛ گزارش از موشک نقطه زن و سلول بنیادین کاری نمی‌کند! اگر بی‌باک باشد به شما خواهد گفت: ناپلئون‌ها و نازی‌ها هم پیشرفته شدند اما آزادی، عدالت، جمهوریت و… را واگذاشتند!

آن چیز سوم به نظر من:

تبیین درست و پیشرونده مساله‌های یاد شده است.

گزارش آن کج ساختار یا فساد و… را یک منتقد اهل کاوش منتشر می‌کند، یک متکلم نظام، در مقابل با ادله شبه عرفانی به “شیخ ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت” تاویل می‌برد!

 رسانه‌چی‌ها، آنرا متهم به ناامیدکردن مردم و افتادن در پازل دشمن می‌کنند! دشمن هم واقعا همین گزارش‌های بی مزد را مساله می‌کند! یعنی چتر تحلیل بر آن و موارد مشابه می‌اندازد و به اصول جمهوری اسلامی (مقاومت، استقلال، اصل ولایت فقیه و…) می‌کشاند!

در این روال، جهاد تبیین به نقاش و ستیز با هم و ذره‌ای شدن و پیروزی دشمن می‌انجامد.

اما؛ ردیابی آن مساله‌ها تا خاستگاه اصلی‌شان + تقابل با دشمن و اثبات اینکه از قضا آن خاستگاه و زایشگاه مشکل، ضداصول ج.ا است؛ جهاد تبیین سوم است که منتقدان انقلابی می‌توانند با دو رسته دیگر هم افزایی کنند!

مانع اصلی جهاد تبیین سوم، اصالت دادن به افراد در مقابل آرمان و اصول است. همان افراد و حلقه‌های خاص، ترجیح می‌دهند تحلیل دشمن پذیرش شود تا اینکه منافع یا سلیقه آنان تغییر کند! ترجیح می‌دهند تیر به اصول اصابت کند اما به سلیقه فکری یا منافع عملی آنان تعرضی نشود!

لذا آن ردیابی منسجم که نتیجه‌اش دفاع تفصیلی از اصول جمهوری اسلامی مقابل دشمن، اما همراه با مطالبه تغییر رویه‌ها و آدم‌هاست، جای جهاد تبیین، برچسب پازل دشمن می‌خورد تا بیرون شود! تعدادی جوان انقلابی در فرمان جهاد تبیین رهبر انقلاب جا نگرفتند و مخالف‌خوان شدند هم اصلا برایشان مهم نیست!

محسن قنبریان

اقیانوس یا برکه چه فرقی می کند؟!

  • در متن اول قانون اساسی(سال۵۸):
    – اداره اش شورایی(نماینده سه قوه)
    – تنظیم خط و مشی کلی سازمان و اصول برنامه ها با شورا
    – انتخاب مدیر عامل با اکثریت آراء
  • پس از بازنگری سال ۶۸:
    – مدیریت متمرکز
    – شورای سیاستگذاری کنسل
    – فقط شورای نظارت، آنهم ذیل مدیریت
  • سال ۷۳:
    – مدیریت وقت سازمان همه اختیارات شورای سابق را طلب کرد
    – رهبر انقلاب موقتا موافقت کرد تا قانون معین کند!
  • سئوال اساسی این است این قانون چه شد؟!
    الان آن اختیارات، موقتا(!) دست رئیس سازمان است یا در جای دیگر برای او تعیین تکلیف میشود؟!
    شایعات درباره تذکرات به رئیس جدید از سوی شورای امنیت ملی یا بیت رهبری چقدر حقیقت دارد؟!
    اقیانوس مردم حق دارند بدانند؟!
  • قانون خط و مشی و اصول برنامه های رسانه ملی(۶۱/۴/۱۷):
    – ماده۷: صدا و سیما متعلق به تمامی ملت و باید منعکس کننده زندگی و احوال تمامی اقوام و اقشار مختلف کشور باشد؛ بدیهی است که در این میان تکیه اصلی بر اکثریت های اعتقادی(مسلمانان)، اقتصادی(مستضعفان) و سنی(کودکان و نوجوانان) باشد.
    – ماده۱۵: صدا و سیما زبان گویای ملت و چشم و گوش حساس کشور است؛ از اینرو وظیفه دارد خواست ها، نیازها، مشکلات مردم را به اطلاع مسئولین برساند و مردم را در جریان کامل فعالیت ها، برنامه ها، پیشرفت ها و مشکلات نهادهای قانونی کشور قرار دهد و در جهت برقراری تفاهم و ارتباط هرچه عمیق تر مسئولین و اقشار مختلف مردم تلاش نماید.
  • سؤال اساسی
    – واقعا رسانه ملی صدای مستضعفین است؟!!
    صدای محرومین از آب و کار در آن بلند تر است یا شرکتهای بازرگانی و رپورتاژهای سرمایه داری؟!
    – شکاف ملت_دولت ضرورت آن تفاهم را دوچندان نکرده؟ با کارهای کلیشه ای و نپرداختن مشکلات جدی طرفین چقدر این ایجاد تفاهم ممکن است؟!
    برکه ای که آسیابی بچرخاند از اقیانوسی که فقط نقش آبی زمین باشد ارجمندتر نیست؟!

محسن قنبریان

آقایان پایتخت به داد بهبهان برسید!

امنیت کور، امنیت نقطه زن!

موشک نقطه زن ثمره تلاش تهرانی مقدم هاست تا در حمله نظامی بیرون مرزها بجای بمباران کور، نقطه زنی شود. با دقت بالا امنیت و آسایش روستا و شهر کنار مقر داعش تامین شود و فقط دشمن داعشی هدف قرار گیرد.

امنیت داخلی، رویکرد تهرانی مقدم ها را کم دارد! وقتی مردم در زندگی یومیه شان از دست اشرار، بی چاره اند و صدای تیراندازی شب و روز در شادی و عزا به گوششان است؛ امنیت نقطه زن یعنی در همین وقت، اشرار را از زندگی مردم جمع کردن. امنیت کور، بستن کل شهر با نیوجرسی و بلوک بتنی در مناسبتی خاص (احتمال اعتراض به یک سیاست، سالگرد آبان۹۸ یا…) است!

امنیت کور، دوبار حق از مردم ضایع می کند:

 – یکبار حق امنیت شان در زندگی یومیه!

– یکبار هم حق سیاسی شان برای تجمع قانونی و…!

وقتی انتظار داریم در مواقع اعتراض خیابانی، مردم صف خود را از آشوب طلبان جدا کنند؛ باید این انتظار مردم را هم محقق کنیم که در طول هفته و ماه اشرار را از زندگی اجتماعی-خانوادگی آنها جمع کنیم!

مردم بهبهان مدت مدیدی است امنیت نقطه زن می خواهند اما امنیت کور برایشان تمدید میشود!

و از آن امنیت کور هم آسایش و امنیت در زندگی یومیه نصیبشان نمی شود!

سنگ بسته و سگ باز!

ناامنی شهر دارد از ماهها گذشته و به سالها می رسد!

طومار و کمپین و حتی جلسه با نماینده ولی فقیه استان و فرمانده انتظامی استان و هرکار قانونی که فکرش را بکنید، انجام داده اند؛ اما هنوز ناامنی توسط برخی افراد مسلح در شهرشان هر هفته ماجرا دارد!

ظاهرا از عهده مسئولین شهرستانی خارج است که بتوانند سامانی دهند؛ بلکه جایش برخی مطالبه گران امنیت را دادگاهی می کنند! از مقام قضائی تا انتظامی در اینباره هیچ اغماضی نمی کنند تا حتما برای مطالبه گر حکم بگیرند!

سنگ بسته و سگ باز است!

آقایان بالادستی باید کاری کنند.

اقلا بخاطر امنیت ملی…!

چرا  اینقدر سلاح سازمانی در دست افراد در عروسی و عزا هست و جمع نمی شود؟!

چگونه از دزدی تا تسویه حساب شخصی و دعوای قومی راحت در  شهر اسلحه کشیده و تیراندازی میشود؟!!

هیچ کار موثری که ریشه این ناامنی ها را بخشکاند نمیشود!

 الان برخی دستگاههای مسئول از دستگیری و زندان چند مورد می گویند، اما هر هفته ماجرا جاری است!

در آبان۹۸ یک گروه کوچک همه بانکهای شهر را آتش زدند و سوژه ضد امنیت ملی ساختند! گاهی راه ورودی شهر را بسته اند! باز هم ممکن است پیش بیاید، زندگی مردم پیشکش، اقلا بخاطر امنیت ملی و امنیت نظام کاری بکنید!

لطفا نشر دهید

محسن قنبریان

تخطئه، هدیه الهی است؟!!

مهمترین اندیشه امام خمینی و جمهوری اسلامی ولایت مطلقه فقیه بود.

امام جمعه تهران قرائتی از آن ارائه کرد که موجب مباحثه و مکاتباتی بین ایشان و امام شد.

امام در عین پافشاری بر ولایت مطلقه، حق اشکال را به رسمیت شناخت و بالاتر تخطئه کردن (نسبت خطا دادن به همدیگر) را هم یک هدیه الهی شمرد:

“نباید ماها گمان کنیم که هر چه مى ‏گوییم و مى‏ کنیم کسى را حق اشکال نیست. اشکال، بلکه تخطئه، یک هدیه الهى است براى رشد انسانها.” (امام خمینی۶۶/۱۰/۱۶)

براندازان فتنه جو از یکسو، متملّقان و طوطی صفتان از سوی دیگر این هدیه الهی را در جمهوری اسلامی کم و کمتر کردند؛ نسلی را پای منبر و تریبون باقی گذاشتند که اغلبِ هنرش کشف و اتهام زاویه های فکری و عملی با ولایت است!

ولیّ فقیه اما در کتاب طرح کلی، ایمان مقلدانه و متعصابه ی یک نسل را موجب سیل بی دینیِ نسل بعد می شمرد!

محسن قنبریان