بایگانی برچسب: s

چرا نمیگویید: «یملأ اللَّه به‌الارض دیناً»؟!!

شما که آرزومند و مشتاق ظهور خورشید مهدویّت در آخرالزّمان هستید و الان حدود هزارودویست سال است که ملت اسلام و شیعه در انتظار ظهور مهدی موعود عجل‌اللَّه‌تعالی فرجه‌الشریف و جعلنااللَّه فداه است، چه خصوصیتی برای آن بزرگوار ذکر میکنید؟

 

«الذّی یملأ اللَّه به الارض قسطاً و عدلاً». نمیگویید که «یملأ اللَّه به‌الارض دیناً». این، نکته خیلی مهمّی است. چرا به این نکته توجّه نمیکنیم؟

اگر چه قسط و عدل متعلّق به دین است، اما هزار سال است که امّت اسلامی برای قسط و عدل دعا میکند.

 

این نظام اسلامی به وجود آمده است؛ اوّلین کارش اجرای قسط و عدل است. قسط و عدل، واجبترین کارهاست.

ما رفاه را هم برای قسط و عدل میخواهیم. کارهای گوناگون -مبارزه، جنگ، سازندگی، توسعه- را برای قسط و عدل میخواهیم؛ برای این‌که در جامعه عدالت برقرار شود، همه بتوانند از خیرات جامعه استفاده کنند و عدّه‌ای محروم و مظلوم واقع نشوند.

 

در محیط قسط و عدل است که انسانها میتوانند رشد کنند، به مقامات عالی بشری برسند و کمال انسانی خودشان را به دست آورند.

قسط و عدل، یک مقدّمه واجب برای کمال نهایی انسان [هم] است.

 

چطور میشود به این قضیه بی اعتنایی کرد؟ دنیا انصافاً دنیایی است که به قسط و عدل بی اعتناست.

(رهبر انقلاب اسلامی ۲۵تیر۷۶)

نقشه راه بقیه الله!

آیه ۱۱۶ هود نقشه راه رسیدن به بقیه الله است!

گلایه می کند چرا در نسلها اولوا بقیه کم است؟!

“چرا در قرون قبل از شما، صاحبان بقائی نبودند که از فساد در زمین جلوگیری کنند؟ مگر اندکی از آنها، که نجاتشان دادیم و آنان که ستم می‌کردند، از اتراف و کامجوئی پیروی کردند؛ و بزهکار بودند!”

اولوا بقیه یعنی چه؟!

در ادبیات عرب “اولوا” و “ذو” هردو برای مصاحبت است اما اولوا برای شدت مصاحبت است. صاحبش، جزء یا حالت و شأن متصل و ملازمی است (اولوالعلم، اولوالالباب…) بخلاف “ذو” که اعم است: “ذامال و بنین” می گویند؛ نه اولوالمال!

“بقیه”: اسم از بقاء و ضد فناء است. “اولوا بقیه” یعنی صاحبان بقاء.

 بقیه الله هم یعنی: حالت باقیه از خدا، “ما ابقی”؛ نه یعنی باقیمانده و ذخیره و مانند اینها.

در فرهنگ قرآن، “باقی” فقط “وجه رب” است (یبقی وجه ربک).

 پس “اولوا بقیه” یعنی وجه رب ها. همانها که باقی اند مابقی الدهر.

اولوا بقیه کیان اند؟!

آیه وصف آنها را این جمله قرار داده است:  “ینهون عن الفساد فی الارض”: نهی از فساد در زمین می کنند!

مقابلشان جریان ظالمین و مترفین (نازخواران) هستند!

عارفان اهل حماسه ای که هم وجه رب شده اند و هم نهی از فساد در زمین می کنند.

قله و اوجشان بقیه الله است که با آنان زمین را پر از عدل و داد می کند.

 حدیث لوح نیز یاران دوره غیبت حضرت را اهل مبارزه ، کشتن و کشته شدن و سوزانده شدن معرفی می کند که زمین از خونشان رنگین می شود!

هر آدرسی جز این، غلط است و به بقیه الله نمی رساند!

درود بر خمینی و شهدایش که راه را نشان دادند!

محسن قنبریان

سخنرانی/ ۰۳۱۱۱۱ – درسگفتار دعوت

حقیقت دعوت و الگوی تبلیغ دینی

حجت الاسلام و المسلمین قنبریان

مدرسه نگاه/ ۱۱بهمن۱۴۰۳

دانلود سخنرانی «۰۳۱۱۱۱ – درسگفتار دعوت» | “دانلود از پیوند کمکی

  1. دعوت و تبلیغ به حسب علل وجود (فاعلی و غایی):
  2. به حسب علل ماهوی (ماده و صورت):
    • نشستن سر مساله های زندگی / در متن زندگی مردم!
      – “رسانا” شدن دعوت، مقدم بر “رسانه” داشتن دعوت!
      – بدون رسانایی تبلیغ، رسانه آنرا برساختی و تحمیلی(پروپاگاندا) می کند!
    • صورت آزادشده پیامِ دعوت!
      – دین اسیر شده! (عهدنامه مالک اشتر)
      – احیای تفکر دینیِ مرده! (اقبال، مطهری و…)
      – اجتهاد انقلابی نه مجتهد انقلابی! (شهید بهشتی)

 

بیانی صریح و جسورانه که شاید برخی را ناراحت کند!

 

یک فایل صوتی مفید و مکمل!

امام خمینی انقلاب اسلامی را حسینی الحدوث و علوی البقاء خواست!

از اول نهضت فرمود: تکلیف ما را سیدالشهدا(ع) معلوم کرده است!

در تبعید، نزد مراجع نجف از تأسی به سیدالشهدا گفت! (ر.ک: نهضت امام خمینی ج۳) اینگونه پاسخ سؤال آن سالها که “این خونها را چه کسی گردن می گیرد؟” را داد!

اول آذر۵۷ ، بیانیه معروف: خون بر شمشیر پیروز است را از نوفل لوشاتو صادر کرد و در بیانیه دیگر(۲۳آذر۵۷) راهپیمایی های عزاداران تاسوعا و عاشورای۵۷ را رفراندوم برای غیر رسمی شدن سلطنت و دولت اعلام کرد!

بعدها هر وقت دیگر نهضت در تهدید جباران یزیدی افتاد باز به سیدالشهداء تأسی کرد!

در دوره نظام، اقتداء به حکومت داری علی(ع) در بیاناتش پرتکرار شد!

حضرت امیر(ع) را چنین می ستود:

« او تمام مقصدش خدا بود. اصل این دنیا و این ریاست دنیا و اینها در نظر او چیزی نبود، مگر اینکه بتواند یک عدلی را در یک دنیا برقرار کند، و الّا پیش آنها مطرح نبود که یک ریاستی داشته باشد یا خلافتی داشته باشد» (صحیفه امام؛ ج۱۳، ص:۱۹۵)

حکومت ایشان را چنین معنا کرد:

«حکومت اسلامی یک همچو حکومتی است. حاکمش با آن ادنی فردش در حقوق مثل هم هستند» (صحیفه امام؛ ج۴، ص:۱۹۷-۱۹۸)

روحانیون را به الگوگیری از آن حضرت دعوت می کرد:

«شما که داعیه پیروی از حضرت امیرالمومنین علیه السلام دارید، لااقل در زندگی آن مرد بزرگ کمی مطالعه کنید، ببینید واقعا هیچ گونه پیروی و مشایعتی از آن حضرت می کنید؟ آیا از زهد، تقوا، زندگی ساده و بی آلایش آن حضرت چیزی می دانید و به کار می بندید؟ آیا از مبارزات آن بزرگوار با ظلم و بیدادگری و امتیازات طبقاتی، و دفاع و پشتیبانی بی دریغی که از مظلومین و ستمدیدگان می کرد و دستگیریهایی که از طبقات محروم و رنجدیده اجتماع می نمود چیزی می فهمید؟» (جهاد اکبر، ص۱۶۷)

به مسئولین کشوری و لشکری هم فرمود:

 «من امیدوارم که این عدالت الهی که به چهره تابناک علی بن ابیطالب علیه السلام، ظاهر شده است، در ملت ما و بخصوص قوای انتظامیه جلوه گر شود. شماها که پاسدار جمهوری اسلامی هستید و پاسدار اسلام و قرآن هستید باید به همان نحو که مولا علیه السلام، مظهر عدالت بود و مظهر رحمت، شما هم اقتدای به آن حضرت کنید و با عدالت با مردم و بین خودتان رفتار کنید و با عطوفت»  (صحیفه نور، ج۱۹، ص۲۲۳/ دیدار با مسئولین)

محسن قنبریان

عدالتخواهی واقع گرا

چکیده ای از بحثی مهم شب نیمه شعبان۱۴۰۱/ دانشگاه شریف

حجت الاسلام قنبریان

دو آیه کلیدی و ارزیابی

  1. آیه ۱۱۵ انعام: وَ تَمَّت کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدقاً و عَدلاً لامُبَدِّلَ لِکَلِماتِه وَ هُو السَّمیعُ العلیم
    کلمه رب چیست؟ اتمامش چیست؟!
    تمام شدن کلمه به صدق و عدل یعنی چه؟!
    – کلمه چیزی است که از مکنون و منظوری پرده بردارد. گاهی سخن و فرمان است گاهی هم یک موجود عینی! قرآن، عیسی(ع) را (کلمه منه) کلمه ای از پروردگار می خواند! چون آن نحوه خلقت، تمثال کلمه وجودیِ “کُن فیکون” بود.
    کلمه رب در این آیه:
    – روایات می گویند: ائمه اطهار(ع)
    – مفسرینی مثل علامه طباطبایی: دعوت اسلامی، آیین
    ایندو قابل جمع اند. دین و آیین از آدم تا خاتم به حسب اقتضاء و نیاز بشر تکمیل شد؛ دین اسلام اتمام و اکمال آن است.
    در عین حال رهبران معصوم این دین، مجسمه و تمثال آنند پس درست است آنان هم کلمه رب خوانده شوند. چنانچه آنها را در زیارات “کلمه التقوی” هم می خوانیم.
    تمامیت به صدق: یعنی آنچنان که گفته شده، تحقق پذیرد. این آیین حاکی از حقیقت تکوین و بنیادی ترین حقیقت (یعنی توحید و شعب آن) و مراتب واقعیت عالم است.️ پس از این حیث متصف به صدق می شود.
    صدق، معیار سنجش اخبار است. در حکمت نظری این آیین درباره قوس نزول (انا لله) و قوس صعود (انا الیه راجعون) هر چه لازم بوده، تمام و کمال گفته است پس اتمامش متصف به صدق می شود.
    تمامیت به عدل: عدالت گزاره بنیادین حکمت عملی و حوزه باید ها و بایسته هاست. بخلاف هست ها، باید ها متصف به صدق و کذب نمی شوند چون انشاء و ایجادند نه خبر و حکایت.
    متصف به عدل و ظلم می شوند. “برو” مثل “رفت” نیست. برو، انشاء و ایجاد رفتن است نمی پرسند راست است یا دروغ می گویند: این دستور عدل بود؟! دستورات و تشریع دین از این حیث متصف به عدل می شود.
    یعنی از حیث تشریع و بایسته، متکی به عدالت و رعایت حق و شأن هاست.
    جمع بندی: آیه می فرماید کلمه رب و این آیین هم “واقع گراست” (چون متکی به اصیل ترین واقعیات است و صدق دارد) و هم “آرمانگراست”
    (چون بایسته ها و درخواست هایش متکی بر اصیل ترین آرمان یعنی عدالت است)
    دو دیگری این کلمه رب:
    الف) یکی جانب “واقعیت” ایستاد و واقع گرایی را برگزید!
    لکن حقیقت و واقعیت اصیل عالم یعنی خدا و توحید را لحاظ نکرد! به واقعیت های دانی و پست بسنده کرد!
    نگفت خدا نیست؛ گفت قابل بحث علمی و عقلی نیست! یعنی صدق و کذب بردار نیست! کانت این ضربه جبران ناپذیر را زد که بحث از مبدأ و معاد را از سنجش علمی و بررسی صدق و کذب خارج کرد! پوزیتویست ها بعدا تصورش را هم زیر سؤال بردند و گفتند اصلا معنای روشنی هم ندارد!
    – این رئالیست و واقع گرایی در غرب به “واقعیت طبیعت” تنزل کرد چون هیچ واقعیت برتری از آن را قابل بررسی علمی و اتصاف به صدق و کذب ندانست!
    – “طبیعت” هم دو فرد اصلی دارد: طبیعت انسان و طبیعت بی جان! واقعیت شد همین طبیعت ها!
    علوم شد بررسی و سنجش و پیش بینی این طبیعت ها! طبیعت حرص و طمع در انسان، کنش اقتصادی او را می سازد. انسان اصلا در بستره بازار معنا شد. تنبل و بی کار است مگر برای گرسنگی یا غذای چرب تر! پیش بینی آماری و ریاضی این کنش ها علم (اقتصاد و…) شد!
    – آرمان در این واقع گرایی تنزل یافته، “آزادی طبیعت انسان” است. طبیعتی که واقعیت است، تغییر برنمی دارد؛ همان را آزاد بگذار!
    ب) دیگری جانب آرمان ایستاد! ریشه ایده ها و آرمانها و بایسته ها، عدالت بود. شعار عدالت داد لکن چون آرمان و عدالتش مبتنی بر واقعیت نبود از حقیقت اصیل توحید نمی آمد، به یک ایده آلیست پوچ انجامید. وقتی توحید و خدا را خرافه و افیون خواند، عدالت و آرمانش هم متکی بر واقع و صدق نشد…
    عدالت مبتنی بر صدق (آرمان مبتنی بر واقعیت):
    عدالت در آیین الهی مبتنی بر واقعیت و صدق است. زنجیره اعتدال ها و عدالت ها یک خط مستقیم (صراط مستقیم ) می شود:
    – اعتدال درون انسان اولین واقعیت است. همان شهوت و طمع در نقطه تعادل میشود عفاف. وقتی عدالت بر خُلق انسان بنشیند از او انسانی عفیف (خویشتن دار از حرام) می سازد و همینجور شجاع و حکیم و…
    – مناصب مهم جامعه از شهادت دادن تا قضاوت و امام جماعت و کارگزار و والی و… را شرط عدالت می کند. تا مدار بر عدالت بچرخد.
    – از آن بالاتر صفات و اسماء خداوند را هم با عدل، میزان و متناسب می کند!
    توضیح اینکه: هر اسمی از اسامی خداوند مثل خود او بی نهایت است و اقتضاء اطلاق و بی نهایت دارد مثلا رحمت، بی نهایت است، اطلاق می خواهد. اطلاقش یعنی چه؟ یعنی هیچ چیز و هیچ کس بیرون نماند! شمرها و فرعون ها را هم بگیرد! در مقابل اسم قهر و غضب هم اطلاق می خواهد…
    چه می شود که تناسب حاکم می شود و اسماء حسنای الهی شکل می گیرد؟! مثلا “سبقت رحمته غضبه” می شود؟! اسم ” الحَکَم العدل”، اسماء الهی را منظم می کند و به رحمت اجازه ظهور بیشتر از عذاب و نقمت می دهد!
    می بینید چگونه در واقعی ترین چیز عالم -یعنی صفات الهی- عدالت، تنظیم گری می کند؟!
    – انبیاء و اولیاء بعنوان انسان کامل هم مظهر این اسماء حسنای الهی و محصول تنظیم گری اسم الحکم العدل می شوند.
    حالا این نقطه های عدالت واقعی را اگر به هم رسم کنی یک خط مستقیم می شود، صراط مستقیمی که از درون طبیعت انسان شروع و به حریم اسماء الهی می رسد.
    عدالت، بایسته این آیین، استقامت بر این صراط از طبیعت تا اسماء است.
    می بینی چقدر با عدالت مارکسیستی منکر حقیقت های برتر تفاوت دارد؟!
    می بینی چقدر واقع گرا و مبتنی بر واقعیات اصیل عالم است؟! و از واقع گرایی و رئالیست طبیعی غرب فاصله می گیرد؟!

خروج از عدالت ها!
خروج از عدالت، فقط در نشئه دنیا و طبیعت انسان ممکن است. وقتی گستره واقعیت را از طبیعت تا اسماء دیدی، این خروج ها از عدالت را “جوله” می بینی و عدالت را “دوله”!
خروج از عدالت در طبیعت انسان که با “هلوع” و “جزوع” و “منوع” بودن خود نمایی می کند، نوعی” فساد” است. ناواقعیت و خروج از چرخه واقعی دنیا تا خداست. خروج از عدالت های اجتماعی نیز همین است.
مقابل این فساد و ناعدالتی ایستادن، از مصادیق “تمت کلمه ربک صدقا و عدلا” است.

  • آیه ۱۱۶ هود:
    فَلَولا کانَ مِنَ القُرُونِ مِن قَبلِکُم اُولُوا بقیه یَنهَون عَن الفسادِ فِی الارضِ الا قلیلاً مِمَّن اَنجَینا منهم و اتبع الذین ظَلَموا ما اُترفوا فیه و کانوا مجرمین.
    آیه در مقام توبیخ است. می فرماید چرا در نسلهای گذشته جز اندکی اولوا بقیه نبودند و بقیه تبعیت از ظلم و اتراف کرده و مجرم شدند.
    – اولوا بقیه یعنی صاحبان بقاء یعنی نامیرا‌. از آنها نمی میرد جز این تن! زنده و جاویدند.
    – بقیه الله فرد اکمل این اولوا بقیه است؛ نه یعنی باقیمانده خدا، یعنی وجه باقی رب.
    این اولوا بقیه چه خصوصیتی دارند؟!
    بین هزار خصلت عبادی و اخلاقی و عرفانی و..‌. خداوند یک خصلت را بعنوان وصف آنها در آیه آورده: ینهون عن الفساد فی الارض!
    نهی از فساد در زمین می کنند! عدالت خواه و فساد ستیزند.
    فساد همان خروج از عدل ها بود که در زنجیره قبل شمارش شد.
    اینها مقابل ظالمین و مترفین و شادخوران در این آیه اند.
    راه نشانه گذاری شده بقیه الله در قرآن این است. بقیه راه ها آدرس غلط است. آدرس های حجتیه ای و نوحجتیه ای آدرس غلط است!
    حالا ارزیابی کن جامعه ایرانی نسبت به ۴۰۰سال پیش (کمتر و بیشتر) به بقیه الله نزدیک شده یا دور شده؟!
    آیا جامعه امروز ایران بیشتر مصداق “ینهون عن افساد فی الارض” (آنهم فی الارض در همه زمین نه مقابل خان یک دهات) است یا دوره قاجار و پهلوی؟!
    امام عزیز این راه را باز کرد نهی از فساد در زمین مقابل استکبار جهانی در خارج مقابل اسلام مترفین و مرفهین در داخل…
    – مقام صاحب الزمان حله را با ماجرای فتح بازی دراز مقایسه کنید تا ببینید چه راهی آمده ایم و چقدر به تحقق این آیه نزدیک شده ایم!

 

* نکات مهمی در این سخنرانی برای دوستان انقلاب و عدالتخواه به لحاظ مبانی وجود دارد. حتما فایل صوتی را گوش کنید و به دیگران سفارش کنید

وحدت عمومی چه زمانی محقق می‌شود؟

چرا برخورد امام(ره) با سرباز میدان ژاله که اسلحه بدست بود با یک سرباز بعثی متفاوت بود؟
خواست اکثریت مردم چیست؟

تبیین حجت الاسلام محسن قنبریان در مورد نظریه اجتماعی اسلام و وحدت عمومی، در برنامه تلویزیونی جهان آرا

حاشیه صراط؛

رویکرد مومنانه در جامعه که باعث جلب قلوب شده و کدورت ها را از بین میبرد عمل به آیه «وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» است. تا نگاه بالا به پایین عده ای، مخصوصا مسئولین تغییر نکند جلب قلوب کسانی که به بهانه های مختلف با مظاهر دین و جمهوری اسلامی زاویه پیدا کرده اند اتفاق نخواهد افتاد. نمونه عینی و بارز این نوع برخورد مومنانه، رهبر انقلاب و شهید حاج قاسم سلیمانی است.

برای تفصیل و قضاوت بهتر صوت کامل را اینجا بشنوید.

حکومت صددرصد مردمی آینده!

حکومت آینده حضرت مهدی موعود ارواحنافداه، یک حکومت مردمىِ به تمام معناست.

مردمی یعنی چه؟

یعنی متّکی به ایمانها و اراده‌ها و بازوان مردم است. امام زمان، تنها دنیا را پُر از عدل و داد نمیکند؛ امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تکیه به آنهاست که بنای عدل الهی را در سرتاسر عالم استقرار میبخشد و یک حکومت صددرصد مردمی تشکیل میدهد[۱].

پ.ن:

واژه ها در عصر ما زیاد دستمالی میشوند! بسیاراستعمال میشوند اما در معنا و مصداقشان، اختلاس میشود! گاه مردم گفته اما طبقه خاص، طیف خاص، جناح خاص و… مراد میشود!

“مردمیِ به تمامِ معنا” و “صددرصد مردمی”، از اینجا مهم می شود!

محسن قنبریان

[۱] رهبر انقلاب/۳۰مهر۱۳۸۱

 

 

امام مستضعفین(عج)

انقلاب مردم ایران عجیب بود؛ در دوره مبارزه، سالی جشن نیمه شعبان (ریسه و شربت) را تحریم کرد![۱] و بعد از پیروزی، نیمه شعبان را روز مستضعفین کرد!

به مرور “مستضعفین” از ادبیات انقلابی ها هم رفت و “قشر آسیب پذیر” نام گرفت؛ جشن ها هم نوعاً به ریسه و شربت و صرفاً عشق و عاطفه برگشت!

بدخواهانی هم پیدا شدند که همین نام و یاد را نشانه گرفتند؛ پس همین جُنگ شادی هم غنیمت شد و منتقد هم از آن سقف آرمانی کوتاه آمد!

برخی سالها برای سخنرانی درهمین جشن ها، اعلام میکردم هرکس با خودش یک عکس از انواع استضعاف و صنوف مستضعف بیاورد. از کودکان یمن و غزه تا محرومیت در بشاگرد و جیرفت و مدرسه ایذه و… می آمد!

جامع همه: “آمریکا” (و اسرائیل و ایادی اش) و “اسلام آمریکایی” (اسلام مترفین و مرفهین بی درد و اسلام تئوریزه کننده فاصله طبقاتی و…) بود؛ که باید علیه اش حرف زده می شد؛ همان که امام خمینی و انقلاب اسلامی نشانه گرفته بود. گرچه فقط سخنرانی چاره نبود…!

دیدم حاج آقا پناهیان عزیز امسال برای جشن نیمه شعبان در منطقه محروم زابل کمک جمع آوری می کند؛ خواستم تشکر و یاری کنم: بهترین مکان برای جشن‌های نیمه‌شعبان کجاست؟

محسن قنبریان

[۱] همراهی علمای مشهد با نهضت امام خمینی در نیمه شعبان سال ۵۷ / نگاه متحجرین به تحریم جشن نیمه شعبان توسط امام

جهاد امید آفرینی

(قطعاتی از سخنرانی شب نیمه شعبان۱۴۰۰/ مسجد دانشگاه شریف)

یک روایت مهم:

امام کاظم(ع) به علی بن یقطین فرمود:

الشیعهُ تُربَّی بِالاَمانِیِّ مُنذُ مائَتی سِنَه

دویست سال(تا زمان ایشان) است که آرزو شیعه را تربیت کرده است[۱].

 آرزو چگونه میتواند یک امت را تربیت کند؟!

دو نحوه حادثه امید سوز در تاریخ تشیع:

  1. استضعاف و ظلم دشمنان با مثل کربلا و زندان و اسارت.
    اینجا گرچه ماندن امید سخت است اما با آرزو تربیت شدن و صبر و استقامت یافتن را می فهمم.
  2. ناکامی ها، شکستها و خیانت ها درون جبهه خودی و حتی در دستگاه ولایت!

اینجا نحوه هایی دارد.

اینجا امید چگونه نسوزد؟! آرزو چگونه موهوم نشود و باز ملت را تربیت کند؟!

سه دسته ناکامی و شکست وخیانت در جبهه خودی:

  1. باید جای قیس بن سعدعباده انقلابی باشی که با امام مجتبی(ع) هم بشرط مبارزه با شام بیعت می کند! با فرماندهی عبیدالله بن عباس فرماندارِ فراری یمن در عهد امیرالمومنین مواجه میشود، اینبار هم خیانت می کند و شبانگاه به معاویه می پیوندد!
    اگر قیس بودی، امید از کجا می آوردی و آرزو چگونه برایت می ماند؟!!
    او خیانت پسرعموی امام را به امام سرایت نداد و برای مردم خطبه خواند که او(ابن عباس) و پدرش و برادرش برای اسلام کاری نکردند و او هم خیانت اولش نیست…
    پس از تبیین او لشکر فریاد کردند: خدا را شکر که او را از ما راند و با دشمنان همراه کرد[۲].
    قیس امید آفرید و آرزوی شیعه را تحکیم کرد.
  2. اگر جای شاگرد درسخوان امام باقر(ع) و شبکه ساز امام صادق(ع) بودی و می دیدی نه پسر عمو که فرزند امام صادق(ع) خیانت می کند، چه می کردی؟!
    فساد آقازادگی درون بیت خود امام(ع)!
    عبدالله افطح پسر بزرگ بعد از فوت اسماعیل اما بی سواد و بی تقوا با دعوی امامت، مایل به مرجئه و فرقه های انحرافی!
    شاگردان اصیل، جای خود باختن و ناامید شدن، آرزوی روز درخشان شیعه را سردست گرفتند با سؤال و استیضاح او را برای شیعه رسوا کردند و راه را بر امامت امام کاظم(ع) باز کردند!
    یاد گرفتند و یاد دادند: اِنَّ اولی الناسِ بابراهیمَ للذین اتَبعُوه(۶۸ آل عمران) معیار فامیل و نژاد نیست انطباق بر آرمانهاست.
  3. جای فعالین سازمان وکالت نبوده ای که ببینی مقدمات نهضت بزرگ شیعه مورد خیانت زعمای آن واقع میشود!
    ۶وکیل امام کاظم(ع) با طمع در اموال شرعی متعلق به امامت، در امام کاظم(ع) توقف می کنند و راه بر امام رضا(ع) می بندند!
    اموال را بالا می کشند و کنیزان را زن خود می کنند!
    طعنه شیخ بغداد شنیده میشود که آنها را شاهد کرده و بگوید: در دنیا بدتر از شما شیعیان یافت نمیشود!
    یونس بن عبدالرحمن ها رشوه قبول نکردند، تخریب شدند و حتی امام برحق(امام رضا) نشد رسما از او حمایت کند اما باز روشنگری کردند.

اینگونه آرزوی شیعه را در سینه ها نگه داشتند و امت را تربیت کردند.

یک آرزو برای تربیت دو شرط دارد:

  1. تصویر معلوم و روشن داشته باشد(المأمول).
    مردمت از سربداران تا صفویه و… آرزویشان معلوم و معین شده: یاران قائم آل محمد(ص) برای اقامه عدل در زمین باشند.
    وقتی علامه مجلسی از حکومت سلطانی صفوی امید زمینه سازی دارد، انقلاب اسلامی اولویت بیشتری دارد.
    البته اگر بتوانی ناکامی ها و خیانت ها را مثل سلف صالح قبل تدبیر کنی. امیدها را نگه داری و آرزو را شفاف تر کنی!
  2. بر آن تصویر روشنِ آرزو، وعده تحقق الهی هم نشسته باشد(المُومَّل).
    وعده ها درباره قومت در آیات و روایات زیادی آمده اند. وعده خداست که یاران امام زمانشان کند!
    پس آرزوی موهومی نیست، آرزوی امضاء شده ای است.

البته آرزو از انشائیات و ساختنی هاست نه حکایات و اِخباریات پس خوف و رجاء باهم دارد.

باور کن این آرزو شیعه را تربیت کرده است!

مقام امام زمان در حله را با قله بازی دراز یا کانال کمیل مقایسه کن تا باور کنی با آرزو تربیت شده ایم!

مقام حله همان خانه ای است که به حسب حکایت، امام زمان(ع) دو بزغاله بر بام بجای شیخ علی حلاوی و قصاب کشت و همه مشتاقان حاضر در حیاط فرار کردند!

بازی دراز جایی است که گردانی همه کشته میشوند تا با ۶نفر زخمی قله را فتح کنند و ایام عید به نائب امام زمان(ع) هدیه دهند!

با آرزوی امام عدل، تربیت نشده ایم؟!

حدیث لوح آدرس تربیت شدگان دوره غیبت آن امام را می دهد:

سرهایشان به ظلمه هدیه داده میشود!

کشته میشوند و آتش زده میشوند!

زمین از خونشان رنگین میشود !

و…

این خصوصیات برای اهل قعود است یا جبهه مقاومت؟!

نشان اینها را در یاران خمینی می بینی یا اسلام های دیگر و تشیع ها و  فقاهت های دیگر؟!

همین جمهوری اسلامی موجود، مرکز اصلی این آدمها در عالم است یا …؟!

حجت الاسلام قنبریان

[۱] الکافی ج۱ص۳۶۹/ الغیبه للنعمانی ص۲۹۵/ الغیبه للطوسی ص۳۴۱

[۲] ارشاد مفید ج۲ص۹

عدالت مهدوی؛ از جبّاران تا عالمان و عارفان!

تمام نفوسی که هستند انحرافات در آنها هست. حتی نفوس اشخاص کامل هم در آن انحرافاتی هست و لو خودش نداند. در اخلاقها انحراف هست، در عقاید انحراف هست، در اعمال انحراف هست

امام خمینی (ره)؛ ۰۷ تیر ۱۳۵۹

امام خمینی در معنای یملأ الارض عدلا: “تمام نفوسی که هستند انحرافات در آنها هست. حتی نفوس اشخاص کامل هم در آن انحرافاتی هست ولو خودش نداند. در اخلاقها، عقاید، اعمال انحراف هست… ایشان مأمورند برای اینکه تمام این کجی ها را مستقیم کنند و تمام این انحرافات را برگردانند به اعتدال…”

قطعا حضرت حجت(ع) اقامه قسط و عدالت اجتماعی می کند و نباید چیزی از اهمیت عدالت اقتصادی_سیاسی بکاهد.

امام خمینی از آن بیشتر را هم می فرمود: تصحیح انحرافات در نفوس اشخاص به ظاهر کامل!

چه بسیار عالمان و عارفانی که به کامل و کمّلین و… ستایش شدند اما مکتب و مرامشان با “تمام” و “کمال” عدالت مطابق نیست؛ یا از قسط و عدالتخواهی اجتماعی- سیاسی کم دارند (ناتمام) یا از اوج کمالات متوازن معنوی محرومند (غیرکامل)؛ حضرت در پروسه پرکردن زمین از عدل، زندگان اینها را تمام و کمال می دهد.

عجیب است که امامِ عدل از جبّارین و قاسطین تا عالمان و عارفان را به عدالت برمیگرداند! هریک به نوعی و به طریقی!

محسن قنبریان