مکتب جمع
بایگانی برچسب: s
سخنرانی/ جمهوریت و تکثر گرایی اجتماعی در اندیشه و فقه امام خمینی
ارائه در پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات وزارت ارشاد اسلامی/ ۲۳خرداد۱۴۰۲
یک مدخل مهم: هستی شناسی ولایت
- ولایت یک “واقعیت” قبل از یک “اعتبار” و تقنین
- طول و عرض ولایت و آثار واقعی آن در جامعه
- نظام بخش مسائل مردم
واقعیتِ ولاء طولی و عرضی تولید یک الهیات در کلام امام خمینی کرد:
- مردم مجرای اراده الهی
- مردم لسان خداوند
پاسخ به ۴سؤال مهم از فقه امام خمینی:
- جایگاه اکثریت(جمهور) در نظام ولایت(حکومت اسلامی):
– در اصل تشکیل حکومت ولایت فقیه؟
– در مسائل حکمرانی؟ - نسبت اکثریت و احکام شرعی:
– در فرض تعارض “مصلحت” جمهور مردم (مسلمین، پابرهنگان زمین، محرومان و…) با احکام شرعیه فرعیه؟
– در فرض ناسازگاری “امیال” مردم با برخی احکام شرعی؟!
دریافت «جمهوریت و تکثر گرایی اجتماعی در اندیشه و فقه امام خمینی» | “دریافت از پیوند کمکی“
ادامه خواندن سخنرانی/ جمهوریت و تکثر گرایی اجتماعی در اندیشه و فقه امام خمینی
سخنرانی/ عدالت؛ امنیت، مصلحت!
سخنرانی «عدالت؛ امنیت، مصلحت!» از سلسله جلسات آرمان عدالت، ایراد شده در مشهد منزل استاد مرحوم حیدر رحیم پور مورخ ۴ مهر ۱۴۰۱ منتشر میگردد.
دو تقسیم:
- عدالت:
– بعنوان یک کنش و فعل عدالتخواهانه قواعد نسبیت افعال را می پذیرد. گاهی امنیت قیدش می زند (خطبه ۱۶۸)
– بعنوان یک وضعیت، سیاست و رویه ارزش مطلق است. امنیتی که اینرا قید بزند امنیتی ناپایدار و حاصل ساخت و پاخت با ظلمه است(خطبه منا)/ جمله صریح رهبر انقلاب - عدالت مقابل:
جور/ تبعیض/ فساد
سه درجه مصلحت:
- مصلحت ضروری: نبودش موجب زوال نظام معاش، نسل و دین ولایت و عدالت را قید میزند!
- مصلحت حاجّی: نبودش زندگی را دچار عسر و حرج می کند عدالت خود در صدر مصالح حاجی است
- مصلحت تحسینی: بودنش جامعه را نیکو می کند مثل مکارم اخلاق و… قید عدالت نمیشود، مثلا نمیشود برای بد نشدن در چشم بیگانه از عدالت گذشت!/ جمله صریح رهبر انقلاب
تفصیل را در فایل بشنوید
دریافت سخنرانی «عدالت؛ امنیت، مصلحت!» | “دریافت از پیوند کمکی“
عکس نوشت/
کار ورزی:
ای کاش مخاطبان فرهیخته این تقسیم بندی منطقی و اسلامی شهید بهشتی را بمثابه یک فرم ارزشیابی برای وقایع و تصمیمات حکومتی سالهای جاری قرار دهند و در سالگرد آن شهید مباحثهاش کنند:
- برای تمنیّات برخلاف ارزشهای اسلامی که نباید دچار عوام فریبی شد، مثالی سراغ دارید؟!
آنچه حول و حوش حجاب می گذرد و برخی مسئولان، روحانیون و شخصیت ها را منفعل کرده و برخی را تا مرز عدم وجوب هم برده، مثالی از این قسم نیست؟! - برای تمنیّاتی که ناسازگار با قوانین اسلام نیست اما مسئولان آنرا مصلحت مردم ندیدهاند نمونه سراغ دارید؟!
در اینجا به نظر شهید بهشتی، اول باید مسئولان نظرات خود را با مردم در میان بگذارند و اکثریت را پذیرای آن کنند!
آیا مصوبه بنزینی و حوادث خونین و شکاف اجتماعی بعد از آن مثال روشنی از نقض این آموزه نبود؟!
آیا مصاحبه های سخنگوها(دولت و شورای نگهبان و قضاییه و…) اقناع اکثریت دارد یا تکرار کلیشه ها؟!
اگر روشنگری مسئولان(!) سودمند نیافتاد، شهید بهشتی رعایت سه نکته در تصمیم گیری را لازم می داند:
الف) رعایت خواست مردم، خود مصلحتی پرارزش است که پیوند قلبی میان مردم و حکومت را تقویت می کند باید مقایسه کنند آیا آن مصلحت درخواستی مسئولان، واقعا از این مصلحت پیوند مردم با حکومت ارزشمندتر است؟!
در این مورد نمونه و مثال سراغ ندارید؟!
به تجربه گذاشتن مذاکره با آمریکا توسط رهبر انقلاب برای نسل معاصر(که شعار انتخاباتی کاندیدای ۹۲و۹۶ بود)، یک نمونه از این نبود؟!
رعایت خواست و انتخاب مردم ارزشمند تر از معطل شدن ۸ساله در برجام و عهد شکنی های آمریکا نبود؟!
ب) مسئولان باید یاد داشته باشند که قدرت تشخیص مردم مکتبی در مسائل سرنوشت سازشان، بسیار زیاد و از تشخیص افراد معدود مسئول، به واقعیت و حقیقت نزدیکتر است.
آنچه از صحنه نهایی رقابتهای انتخابات۱۴۰۰ مردم فهمیدند را تخطئه کنیم؟!
حتی اگر همین آرایش نهایی مصلحتشان بود(!) آیا مثالی برای این مورد نبود؟!
البته همه اجزای دخیل گفتند مصلحت نسنجیده و مُرّ قانون رعایت کردهاند[۱]!
اما آیا اقلا از قضا و عملا تشخیص افراد معدودِ مسئول[ولو قانونی] جای تشخیص مردم مکتبی در مسائل سرنوشت سازشان ننشست؟!
آیا نمی شد با تشخیص مردم همین نتیجه را گرفت؟!
ج) تصمیمات برخلاف خواست مردم -هرچقدر موافق با مصلحت آنها باشد- در مقام اجرا با دشواری رو برو میشود؛ بنابراین عملاً تامین مصالح واقعی مردم میسّر نیست!
در سیاستهای اقتصادی و مالیاتی و بورس و… مثالهای متعدد می توان برای این مورد جست!
- در این مثالها متوقف نشوید…!
محسن قنبریان ۱۴۰۰/۴/۳
[۱] امام خمینی در ۱۱شهریور۶۳ در دیدار با شورای نگهبان در چند خط سخن بیش از سه بار “توجه به افکار عمومی”، “انتزاع اجتماعی از کار آنها” و “قضاوت همگانی” درباره عملکرد شورا را گوشزد کردند(ر.ک: صحیفه امام ج۱۹ص۵-۴۲)
شورای نگهبان و خودش / شورای نگهبان و مردم
بهشتی
- شهید بهشتی:
«در دوره پس از پیامبر اسلام(ص)، امامان معصوم منصوص و منصوب اند ولی با اینکه تعیینی است، تحمیلی نیست…
ولی امروز در این عصر غیبتِ امامِ معصومِ منصوبِ منصوص، در این عصر، امامت، دیگر تعیینی نیست؛ تحمیلی هم نیست؛ بلکه شناختنی و پذیرفتنی یا انتخابی است.» (مبانی نظری قانون اساسی ص۴۸و۴۹)
«در جامعه مسلکی کسانی باید به مقام رهبری برسند و رهبران جامعه باشند که قبل از هرچیز همه ابتکارها و استعدادها و لیاقتهایشان در خدمت مسلکی قرار بگیرد که جامعه آن مسلک را به عنوان زیر بنای اول پذیرفته است. دقت کنید که در اینجا هم حکومت برخلاف خواست اکثریت بر سرکار نیست؛ اما اکثریت وقتی می خواهد حکومت را انتخاب کند با این ملاک انتخاب می کند. انتخاب رهبر با خواست اکثریت است؛ اما عمل رهبر ممکن است با خواست و تمایلات اکثریت متناسب نباشد. عمل رهبر در اینجا با مصلحت اکثریت متناسب است نه با تمایلات اکثریت. این است که حکومت و رهبر در یک جامعه مسلکی در درجه اول مربی است، در درجه دوم مدیر است. اداره آن جامعه آهنگ تربیت دارد. لذا امام و رهبر در چنین حکومتی مرشد و راهنما نیز هست» (ولایت،رهبری،روحانیت ص۱۹۰و۱۹۱) - شهید بهشتی:
در جامعه اسلامی، در رابطه با خواست و تمایل مردم از یکسو و تعالیم مکتب و مصلحت آنها از دیدگاه مکتب و به تشخیص رهبری برگزیده آنها از سوی دیگر به ترتیب زیر عمل میشود:
- در مواردی که تمنیات مردم بر خلاف ارزشهای اسلامی باشد، مسئولان هرگز نمی توانند به این تمنیات گردن نهند و اگر عوام فریبی کنند و به عنوان احترام به خواست مردم به تمنیات ضد اسلامی آنها تن دهند، مردم حق دارند بعدا آنها را مواخذه کنند…
- هر جا تمنیات مردم بر خلاف ارزشهای اسلام نیست و با قوانین اسلامی ناسازگاری صریح ندارند ولی مسئولان تشخیص دهند که بر خلاف مصلحت آنهاست در این موارد باید مسئولان بکوشند نقطه نظرهای خود را که مصلحت مردم میدانند با آنها در میان بگذارند…
اگر روشنگری مسئولان سودمند افتاد و اکثریت مردم پذیرای نظر آنها شد که چه بهتر وگرنه باید با رعایت سه نکته زیر تصمیم مقتضی اتخاذ کنند:- رعایت خواست مردم در مواردی که مخالف صریح احکام الهی نباشد خود مصلحتی است پر ارزش که پیوند قلبی میان مردم و حکومت را تقویت میکند. بنابراین در مقام مقایسه، باید مصلحت مورد نظر حکومت که مردم آنرا پذیرا نیستند مقایسه شود و آنچه ارزشمندتر است انتخاب گردد.
- مسئولان همواره به یاد داشته باشند که قدرت تشخیص مردمی که با تعهد مکتبی و وجدان بیدار به مسائل سرنوشت ساز خود بیاندیشند بسیار زیاد است و میتواند از تشخیص افرادی معدود که در مقام مسئول قرار گرفته اند و به واقعیت و حقیقت نزدیک تر باشد[۱]…
- آن دسته از تصمیمات حکومت که بر خلاف خواست مردم است، هر چند موافق با مصالح آنها باشد، در مقام اجرا با دشواری هایی روبرو میشود، بنابراین عملا تامین مصالح واقعی مردم میسر نیست.
مسئولان وظیفه دارند با رعایت این سه جهت متعهدانه تصمیم لازم را بگیرند و اگر با رعایت همه این جهات باز هم بدین نتیحه رسیدند که رعایت تمنیات مردم به قیمت فدا کردن مصالح بسیار مهم تمام میشود، شجاعانه تصمیم بگیرند و دچار وسوسه عوام فریبی نشوند که نزد خدا و خلق مسئول اند.
- عوامل گسترش ایمان در جامعه:
شهید بهشتی:
«برحسب آنچه از میان عوامل گسترش دهنده ایمان می شناسم، هیچ عاملی را از نظر قدرت و وسعت میدان اثر به اندازه ایمان رهبر و بعد هم کادرهای متصل به او نشناخته ام. استدلال قوی و مطالب متقن البته ایمان آور است، اما بُعد و برد اثرش به اندازه آن ایمان راستین تابنده و فروغ داری که از قلب کانون و کانون قلب رهبر فرا می تابد نیست…
عامل دومی هم در موفقیت یک نهضت وجود دارد و آن هم خیلی ایمان آور است: بینش درست رهبر نهضت در برخورد با حوادث، تفسیر وقایع و تدارک و آمادگی برای برخورد با آن وقایع می باشد» (ولایت،رهبری،روحانیت ص۲۲۴و۲۲۵) - تز سیاسی انقلاب ۱
شهید بهشتی:
«جامعه ما یک جامعه اسلامی است، می خواهد با اسلام اداره شود و در راه اسلام بماند. آن هم اسلام راستین؛ اسلامی که فقهای متخصص در شناخت اسلام، که با تقوا، روشن بین و آگاه به مسائل روز باشند برای مردم بیان می کنند… فقیهی با چنین خصلتهایی در راس قوه مدیریت مملکت قرار می گیرد…
این فقیه را مردم باید بپذیرند. فقیهی که اکثریت قاطع ملت او را به رهبری پذیرفته باشد می شود رهبر…
بعد شما مردم از میان کسانی که واجد شرایط باشند یک رئیس جمهور انتخاب می کنید…
رئیس جمهور منتخب شما و نمایندگان منتخب شما یک دولت انتخاب می کنند…
ملاحظه می کنید دولتی که قدرت را در دست میگیرد از سه طریق زیر نظر شما ملت است:
یک؛ از طریق رهبری فقیه، آگاه، عادل، منتخب.
دو؛ از طریق رئیس جمهور منتخب.
سه؛ از طریق نمایندگان منتخب.
ولی ماجرا به همین جا تمام نمی شود. برای اینکه اینها فقط می توانند نخست وزیر و وزرا و معاونین را کنترل کنند، اما کارمند دولت در فلان روستا یا در فلان گوشه شهر دور افتاده را چه کسی کنترل کند؟… شوراها!» (ولایت،رهبری،روحانیت ص۲۴۵تا۲۴۷با تلخیص) - تز سیاسی انقلاب ۲
شهید بهشتی:
شوراها
«ما مکرر گفته ایم که نظر ما این است که باید شوراهای برخاسته از مردم، اداره کننده و نظارت کننده واقعی این انقلاب باشند. ولی البته شوراهایی که شما مردم انتخاب کنید…
بیایید یک سیستم نظارت و هدایت از متن توده در همه جا به وجود بیاوریم تا به این بازرسی های از بالا، کمتر احتیاج داشته باشیم. شوراهای کارخانه ها، شوراهای ادارات و موسسات و شرکتها، به نظر ما از لوازم یک انقلاب اسلامی و مردمی است.»(ولایت،رهبری،روحانیت ص۲۴۸)
«دخالت مردم در تعیین سرنوشت و اداره امورشان تا آخرین حد ممکن باید گسترش پیدا کند. یعنی نظام باید تا آنجا که می شود به دست خود مردم اداره شود.
در جامعه باید مدیریتی به وجود بیاید که، در عین نظام داشتن، همبستگی داشتن، سلسله مراتب داشتن، انضباط داشتن، در آن سانترالیسم و مرکزیت به حداقل برسد» (مبانی نظری قانون اساسی ص۷۶) - شهید بهشتی:
«ضرورت تشکیلات اسلامی اصیل و ضرورت اینکه در طول رهبری باشد نه در عرض آن. این تشکیلات باید تحقق بخشنده نظام امامت و امت باشد، چون نظام اسلامی ما، نظام امت و امامت است؛ نه اینکه معارض امامت باشد» (ص۲۲۶)
«این تشکّل باید در طول امامت باشد نه در عرض آن. مجموعه سامان یافته ای از انسان های معتقد به امامت و امامِ وقت که در رابطه با امام وقت، هرنوع توضیح و تذکر و نصیحت دلسوزانه را عمل کنند، رودربایستی به کار نبرند. به حکم تعهد الهی، هرچه به نظرشان می رسد به امام بگویند؛ اما در هر مورد امام تصمیمی بگیرد، آن را مخلصانه و دلسوزانه اجرا کنند، نه اینکه در مقابلش بایستند» (ص۲۳۶و۲۳۷)
«انتقاد بر امام، تذکر به امام، نصیحت به ائمه مسلمین، که اصلا واجب است…در نهج البلاغه از علی(ع) نقل می کند که آن حضرت از مردم می خواهد که از او انتقاد کنند وبه او تذکر دهند؛ اما همانوقت که انسان تذکر می دهد، می داند که تذکر می دهد ولی تصمیم گیری با کیست؟ با رهبر است» (ص۲۳۴)
«ما بیش از آقای بنی صدر و آقای بازرگان با امام سرمسائل اداره جمهوری اسلامی بحث کرده ایم، خیلی آزادتر. این را خود آقای بازرگان هم می گفتند… ما هنوز همان رابطه طلبگی را با امام حفظ کرده ایم؛ اما در پایان وقتی ایشان تصمیمی گرفتند، دیگر با ایمان اجرا می کنیم» (ص۲۳۵) [گزیده ای از صفحات حزب جمهوری اسلامی؛ گفتارها، گفتگوها، نوشتارها] - تز اقتصادی انقلاب
شهید بهشتی:
«پرسیده اید، طرح اقتصادی شورای انقلاب و رهبری انقلاب، طرح اقتصادی اسلامی برای مبارزه با فقر و محرومیت چیست؟...
تز اقتصادی ما برای بیرون بردن جامعه مان از بن بست فقر و محرومیت، خلاصه می شود در این بیان که دولت اسلامی جمهوری ما در برابر هر انسانی که می خواهد کار مولّد انجام بدهد، چه کار کشاورزی باشد، چه کار صنعتی باشد، چه کار خدماتی، وظیفه دارد برای هرکس که می خواهد کار کند سرمایه و ابزار کاری را فراهم کند که در اختیار خود او باشد. کشاورزان ما در جمهوری اسلامی باید روی زمینی کار کنند که متعلق به خود آنها باشد. کارگران ما در جمهوری اسلامی باید با ابزار کار و سرمایه ای کار کنند که متعلق به خود آنها باشد.» (ولایت،رهبری، روحانیت ص۲۴۳)
[۱] مواضع تفصیلی حزب جمهوری اسلامی ص۳۹۳ تا ۳۹۵
مصلحت در اسلام و نظام
در سند پیش رو مجموع سخنرانیها و یادداشتهای حجت الاسلام قنبریان درباره صلاح و مصلحت و نسبت آن با انقلابیگری و آرمانخواهی آورده شده است.
این سند در سه فصل بصورت زیر جمع آوری شده است:
- در سیره اهلبیت(ع)
- در نظام ج.ا.ا
- رد تهمت بیگانگان
مطالعه و نشرآن را برای آنان که میخواهند عمیقا بیاندیشند توصیه میکنیم!
دریافت سند «مصلحت در اسلام و نظام»
مصلحت و عدالت در سیره امیرالمومنین
صوت «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین(ع)»
- تقلیل ندادن عدالت به عدالت قضایی و مبارزه با فساد
- پرونده امیر(ع) در عدالت اقتصادی و دو محور اصلی آن؟
- معنای مصلحتی که می تواند با رفتاری عدالت طلبانه معارض شود؟
- مصلحت نظام از تعریف رهبران تا آنچه شده!
- عدالت قضایی امیر(ع) به دوره بعد از حکمیت و قبل از حکمیت قابل تقسیم است.
- برخی فرارها و اختلاسها پس از شورش های ۶گانه به همه نواحی مملکت و تجزیه آنهاست نه دوره استقرار و
- مبسوط الیدی حضرت.
- برخی عذر های جمهوری اسلامی
و چندین مطلب دیگر
محسن قنبریان
دریافت صوت «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین(ع)» | “دریافت از پیوند کمکی”
پیوست۱ لایو «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین (ع)»
روایتی صحیح السندکه امیر(ع)۲۵ برنامه اصلاحی خود را اعلام می کند.
برخی اقتصادی و در دو محور عمده عدالت اقتصادی(توزیع عادلانه منابع ثروت/ توزیع عادلانه درآمدها) است.
اما از تدریج در تحقق آنها خبر می دهد بخاطر مصالح واقعی نه ساختگی!
با دقت ملاحظه کنید.
دریافت “پیوست۱ لایو «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین (ع)»”
پیوست ۲ لایو «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین(ع)»
مصلحتی که می تواند “موقتا” یک حق و عدلی را تعطیل کند کدام است؟!
- اولا اصل بر عدم تاخیر است:
امیر المومنین در نامه ۵۰ نهج البلاغه:”آگاه باشید حق شما بر من این است که…وحقی را که از آن شماست از موردش تاخیر نیاندازم وتا آن را به انجام نرسانم باز نایستم وهمه شما نزد من درباره حق مساوی باشید. وهرگاه چنین کردم نعمت خدا برشما تثبیت شده برشما لازم میشود از من اطاعت کنید واز دستورم تخلف نکنیدودر انجام کاری که به صلاح شماست کوتاهی نورزیدوبرای رسیدن به حق در امواج سختی ها فرو روید…” - ثانیا مصلحت معارض باید اهم باشد و چاره دیگری هم نباشد.
در خطبه ۱۶۸ نهج البلاغه از تاخیر خود در باره حق عثمان(قصاص قاتلین) میگوید:”…اگر خوانخواهی عثمان تحقق پذیرد مردم سه دسته می باشند: دسته ای با شما هم رای هستند و گروهی با شما مخالفند وجمعی نه موافقند ونه مخالف . پس شکیبائی کنید تا مردم آرام شوند و دلها از تب وتاب بیفتد و حقوق از دست رفته به آسانی گرفته شود…”
️توضیح:حکومت برای کف و سقفی تشکیل میشود: کف آن رفع هرج و مرج است که فرمود امیر فاسق هم از هرج ومرج مدام بهتر است/سقف آن هم اقامه قسط و عدل اجتماعی است.
حالا اگر در روز اول این حکومت بعد از شورش و هرج و مرجی که ۴ماه خانه عثمان محاصره و کشته شده است یکباره سراغ انتقام برود آن هرج ومرج ادامه می یابد و کف حکومت هم تامین نمیشود. تاخیر برای استقرار یافتن حکومت وبعد سراغ استیفای این حقوق رفتن حکم عقل است.
این مثال در روزهای اول بیعت اتفاق افتاده و قابل سریان بر یک حکومت مستقر نیست الا همان هرج ومرج گسترده ثابت شود. - نمونههای دیگر را در روایت کافی(پیوست ۱)ملاحظه کنید که میفرماید:”اگر بخواهم مردم را به ترک آنها(۲۵ بدعت شمارش شده)وادارم وبجای اصلی آنها برگردانم و به همان ترتیب که در زمان رسول خدا(ص)بود مقرر دارم لشکر از دور من پراکنده شوند تا جز خودم تک وتنها بجای نمانم ویا اندکی از شیعیان من …” وهم فرمود:”اذاً لتفرقوا عنی: در اینصورت(اجرای این ۲۵مورد)مردم از دورم پراکنده میشدند”.
️تدریج در اجرا با پیگیری مدام هم کاملا عقلائی است. آن مصلحت مزاحم تحقق فوری آن حقوق و عدالتها پراکندگی عامه مردم و زوال حکومت است نه رنجش خواص و کانونهای خاص! سریان این مصلحت به جای که بخلاف خواست عمومی عدالتی اجرا نمیشود درست نمی باشد.
پیوست۳ لایو «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین(ع)»
“مصلحت نظام”در بیان و اندیشه بنیانگذار انقلاب و رهبران آن به چه معنا بوده است؟!
امروز معمولا بنام مصلحت نظام برخی حقوق و عدالتها تعطیل یا به تاخیر می افتد. دقیقا “نظام” در این تعبیر به چه معناست؟!
باید جای “نظام” معنایی بگذارید که وقتی بنیانگذار می فرماید:حفظ آن از اعظم فرائض است[۱]/اهمیتش از حفظ یک نفر_ولو امام عصر باشد_ اهمیتش بیشتر است[۲]/معنای درستی درآید.
آیا مثلا جان وآبروی رهبر انقلاب از اعظم فرائض و مهمتر از جان ولیعصر است؟!!
️این نظام یعنی نظام آرمانها و ارزشهای اسلام و روی زمین اسلام مستضعفان و محرومان!
- خود امام خمینی در ادامه همان جمله می فرماید:”برای اینکه امام عصر هم خودش را فدا می کند برای اسلام”(توجه کنید)
در اول وصیت نامه هم بخوبی این حقیقت را توضیح داده اند که ثقل اصغر(اهلبیت) خود را فدای ثقل اکبر(اسلام و نظام ارزشها و آرمانهایش) می کنند. - رهبر انقلاب هم می فرماید:”نظام جمهوری اسلامی ،نظام آدم ها و اشخاص و افراد نیست؛نظام آرمانهاست”(۸۰/۸/۹)
در پایان سخنانشان در دانشگاه علم وصنعت هم از آن به “ساخت حقیقی” (مقابل ساخت حقوقی) تعبیر کردند(حتما رجوع کنید). - این اسلام ،”وجود ذهنی ” و مباحثات طلبگی نیست روی زمین اردویی دارد امام خمینی در نامه اش برای تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام به خوبی این مصلحت و نظام را معرفی می کند:”مصلحت نظام از امور مهمه ای است که مقاومت مقابل آن ممکن است اسلام پابرهنگان زمین را در زمانهای دور و نزدیک زیر سئوال ببرد و اسلام آمریکائی مستکبرین و متکبرین را با پشتوانه میلیاردها دلار توسط ایادی داخلی و خارجی بر آنان پیروز گرداند[۳]“
️مصلحت اسلام پابرهنگان مصلحت نظام است!
یک مثال عینی:اول انقلاب برای خانه دار کردن بیغوله نشین ها نیازمند زمین شهری شدیم. وزمین داران طبق قاعده فقهی مسلط بر اموال خود بودند و نمی شد ملزم به فروششان کرد. همین معنا از مصلحت نظام امام را واداشت علیرغم مخالفت مراجعی مثل آیت الله گلپایگانی طرح الزام فروش بیش از ۱۰۰۰متر را اجازه دهد. ️یعنی برای مصلحت پابرهنگان موقتا حکم شرعی الناس مسلطون علی اموالهم را تعطیل کند!
️تفاوت بین این مصلحت و معنا از نظام با آنچه چند دهه بعد شکل گرفت را با مثالی عینی در فایل صوتی بشنوید
[۱] صحیفه نور ج۱۵ص۲۰۳
[۲] صحیفه امام ج۱۵ص۳۶۵
[۳] صحیفه امام ج۲۰ص۴۴۶
پرسش و پاسخ
سؤال:
علیرغم بیان شما این مسأله برایم حل نشد که حفظ جمهوری اسلامیآز جان امام زمان هم مهمتر باشد! او آخرین ذخیره خداست و فدا شدنش مساوی با نماندن اسلام است، چگونه انقلابی که در بهترین حالت زمینه ساز ظهور اوست اهمیتش از خود او بیشتر باشد؟!
جواب:
اصل ادعا را اول خوب دریافت کنید:
امام معصوم فدائی اسلام است نه اسلام فدای او.
این حرف ریشه تشیع ماست. شاهان جور اسلام را فدای خود میکردند و به قیمت ماندن خود اساس اسلام هم لازم بود میکندند. اما امام معصوم برای حفظ اساس اسلام یا ارزشهای اساسی آن خود را فدا میکند. گاه از حقش میگذرد تا آن بماند مثل امیرالمومنین بعد سقیفه. گاه به قتلگاه میرود و گاه زندان و…
این حرف نفیس را امام خمینی در مقدمه وصیت نامه و شرح ثقلین به طرز عالی انجام داده حتما بخوانید.
حال اگر حرکتی انقلابی برای احیاء اسلام راستین شروع شد آیا امام خود را وقف آن نمیکند؟ و آیا می نشیند تا پیروز شوند بعد میآید؟ مثلا کوفه توسط مسلم فتح شود و امویان در عراق سقوط کنند تا بیاید؟!
واضح است نه! در مقدمات قیام تا نتیجه حاضر به فداکاری است.
این منعی ندارد که اگر شهری شرایط بهتری داشت از آنجا شروع کند. اما آنجا هم مقدمه ای دارد و نتیجه ای. مقدمه خیزش علیه ظالمین است و نتیجه: برپایی حکومت عدل اسلامی.
باز امام در مقدمه هم همراه مردمش هست. حال مقدمه ساز مسلم نامش باشد یا کسی دیگر.
اصلا سیدالشهدا در همین مقدمه(نهضت و خیزش علیه ظالمین) شهید شد نه در نتیجه(پس از تشکیل حکومت).
از این حیثی فرقی بین ائمه نیست و همه فدائی اسلامند. و امام زمان(ع) استثناء نیست.
نکتهای که هست پذیرش آن حرف از امام خمینی است که:
الف) انقلاب ایران نقطه آغاز انقلاب جهانی اسلام به پرچم داری حضرت حجت(ع) است.
یعنی اینجا هم خیزش نقطه شروع و مقدمه هست برای آن نتیجه(پرشدن زمین از عدل و داد)
ب) اگر انقلاب اسلامیشکست خورد اسلام سیلی ای میخورد که به این زودی کمر راست نمیکند.
اگر این حرف هم قبول شد مقدمه بودن انقلاب ما برای ظهور تاکید و یاری آن ضرورت می یابد.
حال همان حرفهای قبل درباره سیدالشهدا و قیام کوفه را بیاور.
اما ذخیره خدا بودن و آخرین ذخیره بودن او:
این ویژگی امام زمان او را استثناء از قاعده یاد شده نمیکند و باز این سخن درست است که:
حفظ اسلام اصیل -که در نظر امام خمینی در این زمان همین انقلاب اسلامیآست- از جان ولی عصر هم مهمتر است.
لکن نکته حائز اهمیت اینجاست که خداوند وعده کرده جان این آخرین ذخیره تا رسیدن به مقصد نهایی حفظ بماند.
بین این که خدا جان این ذخیره را تا رسیدن به نتیجه حفظ کند،
و بین اینکه این ذخیره از قاعده استثناء باشد فرق است(دقت کنید)
خداوند چنین وعده ای درباره ائمه قبل نداشت که مثلا امام حسین را تا نتیجه حفظ کند لذا در فداکاری امام برای اسلام، شهادت یا اسارت و زندان آنها هم اتفاق میآفتاد اما در خصوص امام زمان، فداکاری اش را وعده داده با حفظ جان او باشد تا نهایت کار.
علی التشبیه وقتی قیام حضرت شروع شد و ظهور اتفاق افتاد آیا یک شبه دنیا پر از عدل میشود؟! واضح است نه!
حضرت از لحظه فتح مکه تا گرفتن کوفه، در همه مراحل مقدماتی تشکیل حکومتشان آیا خود نمی جنگند و جلوی تیر و دشمن نمی روند؟! واضح است در همه مراحل فداکاری دارند مثل سیدالشهدا و…
اما فرق در این است که خداوند جان او را حفظ میکند و در مقدمات فدا نمیشوند.
خلاصه: اینکه در مقدمات ایشان فدا نمیشود و به خواست الهی زنده می ماند. با اینکه باید در مقدمات فداکاری کند و نهضت(از مقدمه تا نتیجه) اهمیتش از جان او بیشتر است فرق دارد.(تامل کنید)
اما معنای نظام جمهوری اسلامیآن است که در سخنرانی بیان شد نه رجال سیاسی یا نظام اداری(گوش دهید)