بایگانی برچسب: s

بهشتی

  1. شهید بهشتی:
    «در دوره پس از پیامبر اسلام(ص)، امامان معصوم منصوص و منصوب اند ولی با اینکه تعیینی است، تحمیلی نیست…
    ولی امروز در این عصر غیبتِ امامِ معصومِ منصوبِ منصوص، در این عصر، امامت، دیگر تعیینی نیست؛ تحمیلی هم نیست؛ بلکه شناختنی و پذیرفتنی یا انتخابی است.» (مبانی نظری قانون اساسی ص۴۸و۴۹)
    «در جامعه مسلکی کسانی باید به مقام رهبری برسند و رهبران جامعه باشند که قبل از هرچیز همه ابتکارها و استعدادها و لیاقتهایشان در خدمت مسلکی قرار بگیرد که جامعه آن مسلک را به عنوان زیر بنای اول پذیرفته است. دقت کنید که در اینجا هم حکومت برخلاف خواست اکثریت بر سرکار نیست؛ اما اکثریت وقتی می خواهد حکومت را انتخاب کند با این ملاک انتخاب می کند. انتخاب رهبر با خواست اکثریت است؛ اما عمل رهبر ممکن است با خواست و تمایلات اکثریت متناسب نباشد. عمل رهبر در اینجا با مصلحت اکثریت متناسب است نه با تمایلات اکثریت. این است که حکومت و رهبر در یک جامعه مسلکی در درجه اول مربی است، در درجه دوم مدیر است. اداره آن جامعه آهنگ تربیت دارد. لذا امام و رهبر در چنین حکومتی مرشد و راهنما نیز هست» (ولایت،رهبری،روحانیت ص۱۹۰و۱۹۱)
  2. شهید بهشتی:
    در جامعه اسلامی، در رابطه با خواست و تمایل مردم از یکسو و تعالیم مکتب و مصلحت آنها از دیدگاه مکتب و به تشخیص رهبری برگزیده آنها از سوی دیگر به ترتیب زیر عمل می‌شود:
  1. در مواردی که تمنیات مردم بر خلاف ارزشهای اسلامی باشد، مسئولان هرگز نمی توانند به این تمنیات گردن نهند و اگر عوام فریبی کنند و به عنوان احترام به خواست مردم به تمنیات ضد اسلامی آنها تن دهند، مردم حق دارند بعدا آنها را مواخذه کنند…
  2. هر جا تمنیات مردم بر خلاف ارزشهای اسلام نیست و با قوانین اسلامی ناسازگاری صریح ندارند ولی مسئولان تشخیص دهند که بر خلاف مصلحت آنهاست در این موارد باید مسئولان بکوشند نقطه نظرهای خود را که مصلحت مردم می‌دانند با آنها در میان بگذارند…
    اگر روشنگری مسئولان سودمند افتاد و اکثریت مردم پذیرای نظر آنها شد که چه بهتر وگرنه باید با رعایت سه نکته زیر تصمیم مقتضی اتخاذ کنند:

    1. رعایت خواست مردم در مواردی که مخالف صریح احکام الهی نباشد خود مصلحتی است پر ارزش که پیوند قلبی میان مردم و حکومت را تقویت می‌کند. بنابراین در مقام مقایسه، باید مصلحت مورد نظر حکومت که مردم آنرا پذیرا نیستند مقایسه شود و آنچه ارزشمندتر است انتخاب گردد.
    2. مسئولان همواره به یاد داشته باشند که قدرت تشخیص مردمی که با تعهد مکتبی و وجدان بیدار به مسائل سرنوشت ساز خود بیاندیشند بسیار زیاد است و می‌تواند از تشخیص افرادی معدود که در مقام مسئول قرار گرفته اند و به واقعیت و حقیقت نزدیک تر باشد[۱]
  • آن دسته از تصمیمات حکومت که بر خلاف خواست مردم است، هر چند موافق با مصالح آنها باشد، در مقام اجرا با دشواری هایی روبرو می‌شود، بنابراین عملا تامین مصالح واقعی مردم میسر نیست.
    مسئولان وظیفه دارند با رعایت این سه جهت متعهدانه تصمیم لازم را بگیرند و اگر با رعایت همه این جهات باز هم بدین نتیحه رسیدند که رعایت تمنیات مردم به قیمت فدا کردن مصالح بسیار مهم تمام میشود، شجاعانه تصمیم بگیرند و دچار وسوسه عوام فریبی نشوند که نزد خدا و خلق مسئول اند.
  1. عوامل گسترش ایمان در جامعه:
    شهید بهشتی:
    «برحسب آنچه از میان عوامل گسترش دهنده ایمان می شناسم، هیچ عاملی را از نظر قدرت و وسعت میدان اثر به اندازه ایمان رهبر و بعد هم کادرهای متصل به او نشناخته ام. استدلال قوی و مطالب متقن البته ایمان آور است، اما بُعد و برد اثرش به اندازه آن ایمان راستین تابنده و فروغ داری که از قلب کانون و کانون قلب رهبر فرا می تابد نیست…
    عامل دومی هم در موفقیت یک نهضت وجود دارد و آن هم خیلی ایمان آور است: بینش درست رهبر نهضت در برخورد با حوادث، تفسیر وقایع و تدارک و آمادگی برای برخورد با آن وقایع می باشد» (ولایت،رهبری،روحانیت ص۲۲۴و۲۲۵)
  2. تز سیاسی انقلاب ۱
    شهید بهشتی:
    «جامعه ما یک جامعه اسلامی است، می خواهد با اسلام اداره شود و در راه اسلام بماند. آن هم اسلام راستین؛ اسلامی که فقهای متخصص در شناخت اسلام، که با تقوا، روشن بین و آگاه به مسائل روز باشند برای مردم بیان می کنند… فقیهی با چنین خصلتهایی در راس قوه مدیریت مملکت قرار می گیرد…
    این فقیه را مردم باید بپذیرند. فقیهی که اکثریت قاطع ملت او را به رهبری پذیرفته باشد می شود رهبر…
    بعد شما مردم از میان کسانی که واجد شرایط باشند یک رئیس جمهور انتخاب می کنید…
    رئیس جمهور منتخب شما و نمایندگان منتخب شما یک دولت انتخاب می کنند…
    ملاحظه می کنید دولتی که قدرت را در دست میگیرد از سه طریق زیر نظر شما ملت است:
    یک؛ از طریق رهبری فقیه، آگاه، عادل، منتخب.
    دو؛ از طریق رئیس جمهور منتخب.
    سه؛ از طریق نمایندگان منتخب.
    ولی ماجرا به همین جا تمام نمی شود. برای اینکه اینها فقط می توانند نخست وزیر و وزرا و معاونین را کنترل کنند، اما کارمند دولت در فلان روستا یا در فلان گوشه شهر دور افتاده را چه کسی کنترل کند؟… شوراها!» (ولایت،رهبری،روحانیت ص۲۴۵تا۲۴۷با تلخیص)
  3. تز سیاسی انقلاب ۲
    شهید بهشتی:
    شوراها
    «ما مکرر گفته ایم که نظر ما این است که باید شوراهای برخاسته از مردم، اداره کننده و نظارت کننده واقعی این انقلاب باشند. ولی البته شوراهایی که شما مردم انتخاب کنید…
    بیایید یک سیستم نظارت و هدایت از متن توده در همه جا به وجود بیاوریم تا به این بازرسی های از بالا، کمتر احتیاج داشته باشیم. شوراهای کارخانه ها، شوراهای ادارات و موسسات و شرکتها، به نظر ما از لوازم یک انقلاب اسلامی و مردمی است.»(ولایت،رهبری،روحانیت ص۲۴۸)
    «دخالت مردم در تعیین سرنوشت و اداره امورشان تا آخرین حد ممکن باید گسترش پیدا کند. یعنی نظام باید تا آنجا که می شود به دست خود مردم اداره شود.
    در جامعه باید مدیریتی به وجود بیاید که، در عین نظام داشتن، همبستگی داشتن، سلسله مراتب داشتن، انضباط داشتن، در آن سانترالیسم و مرکزیت به حداقل برسد» (مبانی نظری قانون اساسی ص۷۶)
  4. شهید بهشتی:
    «ضرورت تشکیلات اسلامی اصیل و ضرورت اینکه در طول رهبری باشد نه در عرض آن. این تشکیلات باید تحقق بخشنده نظام امامت و امت باشد، چون نظام اسلامی ما، نظام امت و امامت است؛ نه اینکه معارض امامت باشد» (ص۲۲۶)
    «این تشکّل باید در طول امامت باشد نه در عرض آن. مجموعه سامان یافته ای از انسان های معتقد به امامت و امامِ وقت که در رابطه با امام وقت، هرنوع توضیح و تذکر و نصیحت دلسوزانه را عمل کنند، رودربایستی به کار نبرند. به حکم تعهد الهی، هرچه به نظرشان می رسد به امام بگویند؛ اما در هر مورد امام تصمیمی بگیرد، آن را مخلصانه و دلسوزانه اجرا کنند، نه اینکه در مقابلش بایستند» (ص۲۳۶و۲۳۷)
    «انتقاد بر امام، تذکر به امام، نصیحت به ائمه مسلمین، که اصلا واجب است…در نهج البلاغه از علی(ع) نقل می کند که آن حضرت از مردم می خواهد که از او انتقاد کنند وبه او تذکر دهند؛ اما همانوقت که انسان تذکر می دهد، می داند که تذکر می دهد ولی تصمیم گیری با کیست؟ با رهبر است» (ص۲۳۴)
    «ما بیش از آقای بنی صدر و آقای بازرگان با امام سرمسائل اداره جمهوری اسلامی بحث کرده ایم، خیلی آزادتر. این را خود آقای بازرگان هم می گفتند… ما هنوز همان رابطه طلبگی را با امام حفظ کرده ایم؛ اما در پایان وقتی ایشان تصمیمی گرفتند، دیگر با ایمان اجرا می کنیم» (ص۲۳۵) [گزیده ای از صفحات حزب جمهوری اسلامی؛ گفتارها، گفتگوها، نوشتارها]
  5. تز اقتصادی انقلاب
    شهید بهشتی:
    «پرسیده اید، طرح اقتصادی شورای انقلاب و رهبری انقلاب، طرح اقتصادی اسلامی برای مبارزه با فقر و محرومیت چیست؟..‌.
    تز اقتصادی ما برای بیرون بردن جامعه مان از بن بست فقر و محرومیت، خلاصه می شود در این بیان که دولت اسلامی جمهوری ما در برابر هر انسانی که می خواهد کار مولّد انجام بدهد، چه کار کشاورزی باشد، چه کار صنعتی باشد، چه کار خدماتی، وظیفه دارد برای هرکس که می خواهد کار کند سرمایه و ابزار کاری را فراهم کند که در اختیار خود او باشد. کشاورزان ما در جمهوری اسلامی باید روی زمینی کار کنند که متعلق به خود آنها باشد. کارگران ما در جمهوری اسلامی باید با ابزار کار و سرمایه ای کار کنند که متعلق به خود آنها باشد.» (ولایت،رهبری، روحانیت ص۲۴۳)

[۱] مواضع تفصیلی حزب جمهوری اسلامی ص۳۹۳ تا ۳۹۵