بایگانی برچسب: s

شهیدانه زیستن

مصاحبه روزنامه قدس با حجت الاسلام قنبریان در ابعاد شهادت سردار سلیمانی در علوم انسانی:
انسان انقلاب اسلامی، کار کردهای اجتماعی شهادت، ارتقاء حیات اجتماعی مردم، ضریب ننگ ناپذیری و…

تأملی در انگاره حاج قاسم که گفت: «تا کسی شهید نباشد، شهید نمی‌شود»

در یادداشتی از حجت الاسلام قنبریان

شهیدانه زیستن

انسان اسـلام در زمینه خودش را معنا می کند و این زمینه، برگشت به خدای متعال است؛ چرا که یک اصل «از او و به سـوی او»یی بر زندگی انسان حاکم است. اینجاست که انسان سـه خصلت اصلی را از خودش نشـان می دهد: اول اینکه خلیفه الله است؛ دوم اینکه حامل امانت الهی است و سوم اینکه زیر بار مسئولیت و رسالت است؛ به عبارت دیگر جانشین خداست و نه جایگزین خدا جانشین یک جور مظهر و وجه از خدای متعال است؛ امانتدار است به اینکه «مالک الرقاب» باشد که بگوید این مال من است و هر کاری که بخواهم با آن می کنم؛ و دارای رسالت رسـول است نه اینکه دنبال خوشگذرانی خودش باشد و غایت خاصی را دنبال نکند. شهید سلیمانی در دسـتخط آخرش این گونه آورده است که «خداوندا عاشق دیدارت هستم همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود» این یعنی به تعبیر قرآن «مهاجر إلى ربی» است و «ارجعی إلى ربک» برای او اصل است. حال ممکن است سؤال شود که موقعیت خدای متعال در این میان چیست؟ خداوند می گوید: «فاینما تولوا فثم وجه الله» یعنی این گونه نیست که خداوند بالای سر این انسان نباشد بلکه خداوند پشت اجتماع و جامعه قرار گرفته است یعنی سیاست، اقتصاد و فرهنگ را باید رد کند تا به خدا برسد؛ به عبارتی این «مهاجر إلی ربی» از همه این ها می گذرد؛ یعنی از سیاست، اقتصاد، فرهنگ و همه این ها می گذرد و این گذر کردن نیز باید کاملا «راضیه مرضیه» باشد؛ به عبارتی در «ارجعی إلی ربک» هم سالک و هم خدای متعال از این سـلوک باید راضی باشـند. این معنای دقیق عینیت سیاست و دیانت است که در آن فعالیت اجتماعی و عرفان با هم آمیخته می شود. شهادت اینجا معنای درست تری پیدا می کند و اوج عینیت دیانت و سیاست می شود.

استشهاد، ملک طلق اهل خلوص است

باید این نکته را در نظر داشت که با برخی از مظاهر سیاسی دیانت، فرد منافق نیز می تواند همراه شود؛ برای مثال یک منافق نیز می تواند حج کند اما در این روند ما هر چقدر به سمت جهاد به خصوص جهاد انسانی میل می کنیم که به دنبال شهادت طلبی است، می بینیم که ورود منافقان به آن ممنوع می شود. به همین دلیل است که جهاد و استشهاد، ملک طلق خالصان و اهل خلوص می شود و به ما این جرئت را می دهد تا بگوییم که عین دیانت و سیاست است.

از یک طرف جهاد و شهادت اعمال اجتماعی و سیاسی هستند؛ چرا که دست دشـمن در امر شهادت در کار بوده است و از طرفی نیز قرآن، راه تمیز منافق از مؤمن را جهاد معرفی کرده است. قرآن چون می خواهد منافق را از غیر منافق جدا کند در آیات ۱۶۶ و ۱۶۷ آل عمران می گوید: «ولیعلم الذین نافقوا وقیل لهم تعالوا قاتلوافی سبیل الله أو ادفعوا…» این «تعالوا» یعنی یک سطح از خمودگی که گرفتارش هسـتید بالاتر بیایید و در راه خدا جهاد کرده یا حداقل از نوامیسـتان دفاع کنید. اینجاست که منافقان نمی آیند و به همین واسطه

شناخته می شوند اما انسان طالب شهادت و مستشهد چطور از مناسبات سیاسی و اجتماعی سالم گذر می کند؟ و در ادامه چگونه می توان از امتداد این انسان تا سطح یک جامعه سخن گفت؟ نکته همین جاست که توفیق شهادت هر چند ممکن است نصیب عده ای بشود ولی مقیاسی به اندازه یک نسل می تواند مستشهد باشد. به تعبیری یک نسل از انسان ها ممکن است مستشهد و شهادت خواه باشند هر چند تقدیر عینی آن برای عده ای از آنها فقط محقق شود. نکته بعدی در نحوه گذر سالم از مناسبات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی این است که چون کانون همه افعال و امیال انسان ها جان افراد اسـت، همین که این عده جانشان را به خدا می فروشند – که البته مفهوم شهادت در معنای قرآنی اش همین فروختن اسـت – سلامت اتفاق می افتـد و امیال و افعال بدون چسبندگی از متعلقات، سالم و مطمئن عبور می؟ ی کند به تعبیری می شود گفت که استشهاد «بیع سلف» است (آنچه امروزه از آن به عنوان پیش خرید یا پیش فروش یاد می شود)؛ یعنی انسان طالب شهادت جان خودش را از مدتها قبل سر دست می گیرد تا خدای متعال از او بپذیرد و ما به ازای آن را که در تعابیر قرآنی و عرفانی همان نظر به وجه الهی است دریافت کند. این نیز در یک آن اتفاق نمی افتد بلکه در مدت مدیدی از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی فرد روی می دهد. برای همین هم هست که در ازای هر خدمتی این دسته از افراد طلب و دعای شهادت می کنند؛ مثلا حاج قاسم نیز همین طور بود و اگر می خواست انگشتری را به دختر شهیدی بدهد شرط می گذاشت که هر وقت حرم امام رضلاع) مشرف شدی برای شهادتم دعا کن یانذر کرده بود که ماهی یک بار بیاید و به یک جانباز ۷۰ درصد خدمت کند در قبال اینکه بتواند به شهادت برسد.

اثرات اجتماعی و سیاسی شهادت طلبی

انگاره «شــهیدانه زیسـتن» و فرمایش متین شهید سلیمانی که «تاکسی شهید نباشد، شهید نمی شود» دقیقا می خواهد بگوید که فرد باید ثمن شـهادت را پرداخت کرده باشد. شما در بیع سلف به آن فرد واقعاً می گویید فروشـنده ولو اینکه هنوز کالا در دستش نیامده باشد. این خاطره نیز جالب است که وقتی از لیاقت ایشان برای ریاست جمهوری و دعوت از ایشان در این عرصه سؤال می شود، می گوید که «من نامزد گلوله ها و نامزد شهادت هستم و سال هاست که در جبهه به دنبال قاتل خودم می گردم». پس تا اینجا معلوم می شود که شهادت، استشهاد و طلب شهادت کردن برای انسان انقلاب اسلامی یک غایت است و آن وجهی است که موجب سـلامت او برای گذر از مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. این مقوله اثرات اجتماعی و سیاسی ای برای جامعه دارد که هر چقدر اشاعه پیداکند. نتیجه اش جامعه ای مطلوب تر خواهد بود. در نگاهـی اجمالی، شــهادت طلبی سـه نتیجه را در برخواهد داشـت؛ اولین ثمره اجتماعی و سیاسی شهادت خواهی یک عده در جامعه این است دستاوردها را ضمانت و بیمه می کند؛ چرا که در صورت بیمه نشدن دسـتاوردهای حاصل از حرکت انقلابی و در میدان جنگ اراده ها ممکن است شـاهد برگشت به عقب و ارتجاع باشیم؛ بنابراین ضمانت و بیمه این دستاوردها یا شهادت است. در آیه معروف «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله…» وقتی خداوند از آنچه به شهدا ارزانی داشته حرف می زند، در ادامه می گوید: «ویستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم.» یعنی خداوند پیوسته و همواره در حال بشارت دادن است. بشـارت به چه کسی؟ به کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند یعنی خداوند باید به شهدا نشان بدهد که راه شما ادامه و رهرو دارد و آدمهای دیگری پیدا شده اند که پشت سر شما آمده اند؛ مثلا حججی ها را نشان بدهد که بله، نسل چندمیها به آن نسـل قبلی ها تأسـی می کنند. این جمله امام بزرگوار که «در پیشگاه عظمت حق و مقام جمع الجمع به شهود و حضور رسـیده اند و بر بسیط ارض ثمرات رشادت ها و ایتارهای خودشان را نظاره می کنند» در واقع همان عبارت آخر جمله «یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم » است. ممکن است زمین فاو را پس بدهند ولی آن رشادت، شجاعت و مقاومتی که با شهادت طلبی اینها پیاده شده وزنی برای جامعه شده که دیگر قابل پس دادن نیست و در واقع مزد شهادت است. امام در جای دیگری می فرماید که «با خون و توان خود شرافت انسانی ملت بزرگ را بیمه نمودند» که در واقع همان ضمانت و بیمه کردن دست آورده‌است.

شهادت، حیات اجتماعی مردم ایران را بالاتر می آورد

مهم تر از مورد اول، دومین ثمره شـهادت خواهی یک عده در جامعه این است که موجب تعالی و صعود جمعی جهان اجتماعی ملت خودشـان می شوند. به عبارتی اگر ما برای جامعه همچون یک فرد مجموعه ادراکات و تحریکات مشترکی را در نظر بگیریم می توانیم از آن به حیات اجتماعی با جهان اجتماعی تعبیر کنیم حال گاهی این ادراکات و تحریک ها دچار هبوط می شوند کما اینکه در ماجرای قوم بنی اسـرائیل که خداوند از «هبطوا مصرا» حرف می زند منظورش نه این است که مثلا از صحرای سینا که بلندتر است به مصر هبوط کنید و پایین بروید بلکه به این معناست که از درک و امیال اساسی تری که دارید، متوجه بعد پست تر بشوید. این معنای هبوط است. همین شد که این ها به جای شرافت با موسی بودن به سمت استضعاف پذیری از فرعون ها رفتند. این همان هبوط جمعی و هبوط اجتماعی است. بنابراین خود این حیات اجتماعی حرکت، هبوط وصعود دارد. آنچه به آن اشاره شد چهره هبوط جامعه بودوطبق قاعده چهره صعود نیز می تواند داشته باشد. فرض کنید که جامعه استخفاف شده و مستضعف شاه زده باشهادت بتواند صعود کند و به یـک زندگی اجتماعی و حیات اجتماعی برتر برسد. این جمله امام(ره) خیلی عجیب است که هنگام عملیات فتح المبین در سال ۶۱ فرمودند که «مبارک باد بر بقیه الله ارواحنا له الفدا وجود چنین رزمندگان ارزشمند… آفرین بر شما که میهن خود را بر بال ملائک الله نشاندید و در میان ملل جهان سرافراز نمودید» یعنی شهدایی که در آنجانقش آفرینی کردند و آن مستشهدینی که در معرکه حاضر بودند را آفرین می گوید و این تعبیر کنایی استعاری پرمعنا که «میهن خود را بر بال ملائکه نهادید» را به کار می برد که من از آن به صعود اجتماعی تعبیر می کنم. شهادت، حیات اجتماعی مردم ایران را یک پلکان بالاتر می آوردووجهی است که چهره اجتماعی را درست می کند.

باید ضریب ننگ ناپذیری را تعریف کنیم!

به عنوان مثال ما برای ضریب سلامت در دنیای کنونی می گوییم اگر به ازای هر ۵۰۰ نفر یک پزشـک باشد. ضریب سلامت تأمین است و بیماری در جامعه کم می شود. خوب اینجا سؤال می شود که ما چند درصد مستشهد، چند درصدانسان اهل جهاد و شهادت خواهی داشته باشیم که جامعه دچارننگ، ذلت، خواری و اینها نشود، به نظرم در علوم انسانی، این ضریب غفلت شده است و ما باید این ضریب ننگ ناپذیری را تعریف کنیم که در روایت ها و متون دینی مانیز برای آن کلمه هست در دفاع مقدسی که ما ذلیل نشدیم و ننگ نپذیرفتیم و یک وجب از خاکمان را ندادیم، درصد شهدای دفاع مقدس به نسبت جمعیت کل کشور ۰/۳۸ (۳۸ صدم) درصد بوده است. کل رزمندگانی که آنجامی جنگیده اند ۶ درصد کل ملت ایران بودنـد. به تعبیری با ۶ درصد مستشهد می شـود برای ۳۰ میلیون ایرانی آن دوران ضریب ننگ ناپذیری درست کرد. این در روایتهای ما عبارتی تحت عنوان «اباء الضیم» دارد. «ضیم» به معنای تنگ و از ظلم بدتر است. در ادامه کلمه مشهور «هیهات متاالذله»سیدالشهدا(ع) را داریم. ایشان می فرماید که «یابی الله لنا ذلک ورسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت و آنوف حمیه ونفوس أبیه» یعنی خداوند ابا دارد از اینکه برای ما ذلت ببیند و رسول الله نیز این را برای ما نمی پسندد و مؤمنان و سینههای پاک و نفوس آبیه  نیز از مانمی پذیرند. اهل ایا یعنی کسانی که از پذیرش ضیم ابا دارند. این ابی الحدید در شرح نهج البلاغه اش سیدالشهدا(ع) را «سید اهل آبا» مین ی نامد یعنی کسی که سبب شده است ننگ بر جامعه تحمیل نشود. درست است که تعداد ۷۲ نفر به شهادت رسیدند ولی تنگ را از جامعه با حرکتهایی که پس از آن مدام اتفاق می افتد، پاک می کند ما اگر دنباله این حرف را بگیریم می توانیم بگوییم که استشهاد می تواند ضریب ننگ ناپذیری بالا برای جامعه وصعود حیات اجتماعی درست کند

دشمن در پی حذف روحیه شهادت طلبی

در ایران است در تحقیقات روان شناسی نیز کارهایی ابتدایی در این زمینه شـده اسـت برای نمونه فردی به اسم توماس موریارتی تحقیقی درباره میزان مقاومت چرنت مندانه در جامعه آمریکا انجـام داده و به نتیجه ای عجیب در جامعه آمریکایی رسیده است که «ما ملتی از قربانیان مشـتاقیم»؛ اصطلاحاً دفاع جرئت مندانه از خودمان نمی توانیم بکنیم. همچنین شما می توانید ببینید که یورام اتینگر در روزنامه اسرائیلی «هیوم» با انتشار یادداشتی که مبتنی بر تحقیقات ۱۱ ساله محققی به نام «الداد پاردو» روی کتابهای درسی کودکان ایران است. این طور نتیجه می گیرد که کتاب های درسی در ایران شهادت طلبی را به دانش آموزان یاد می دهد بنابراین اگر بخواهیم با ایران توافق موفقی داشته باشیم باید مانع از این روند شده و تغییراتی را در کتابهای درسی اعمال کنیم. نکته این است که دشـمن می داند که حسین فهمیده داخل کتاب درسی استشهاد را ترویج می کند و به همین جهت به تعبیر بنده تلاش می کند تا «اباء الضیم» را در این جامعه کم کند یا در نمونه دیگری در دوران بوش پسـر شبکه ABC آمریکا مستندی به عنوان «بچه ها در آتش» را پخش کرد کـه در آن در یک کمپ که در خـود آمریکا بود تعالیمی حالا بـه تعبیر ما از همیـن جنس – یعنی استشهادی به بچه ها می دادند و زمانی که از یک دختر و پسر نوجوان سؤال می کردند که چرا این کار را می کنید ی گفتند که وقتی نوجوانهای همسن ما در رام الله و غزه علیه اسرائیل عملیات استشهادی می کنند، چراما این کار رانکنیم؟ ثمره سـومش نیز این است که اصلاح فاسـد از امور لمین می کنند. همان طور که به آیه های ۱۶۶ و ۱۶۷ آل عمران اشاره کردم، جهاد و شهادت طلبی نقطه تمیز دادن مؤمنان از منافقان است. فهم عمومی اگر به این نقطه برسد، متوجه می شود آنکه از عرصه جهادشانه خالی کرده و فقط موقع غنیمت ها سـروکله اش پیدا می شود از منافقان است؛ یعنی لازم نیست که مارک و اتهامی به او بخورد بلکه خود به خود در نگاه مؤمنان زیر سؤال می رود، خلاصه کلام اینکه شهادت طلبی یا به تعبیری «إحدى الخشئیین» که با پیروزی ظاهری یاشـهادت أسـت، عملا می تواند به راهبرد حاکم بر همه راهبردها و سیاست ها تبدیل شود تا جایی که حتی راهبرد دیگری باید در ذیل این دو معناشـود: یا پیروزی ظاهری برای ملت داشته باشد و یا با شهادت و شهلات طلبی پیروزی مؤحری را برای ملت درست کرده وموجب صعود حیات اجتماعی جامعه شود.

جوشش انقلابی

هفت دستگاه موسیقی و صدها گوشه آن در موسیقی ایرانی، “تولید یک گروه موسیقی”، یا “محصول چند دهه تولیدات دانشکده موسیقی”، یا “حاصل نظریه پردازی فیلسوفان موسیقی” نیست!

نواهای طبعی و فطری مردمی در پهنای تاریخی‌ای بوده است که برای غم و شادی، حماسه و عشق، غیرت و عرفان و ده‌ها تمنای اصیل انسانی دیگر در چارچوب فرهنگ ایرانی سروده و خوانده شده است. بعد به مرور پایش و پالایش شده و دسته‌بندی و نُت‌گذاری و علمی شده و این بخش از فرهنگ ایرانی را پدید آورده است.

فرهنگ انقلابی ملت ایران نیز بیش از اینکه “محصول تولید سازمانی نهادهای حکومتی”، یا “نگاه پیشینی و انتزاعی اندیشکده‌ها و پژوهشگاه‌های بودجه‌خوار” باشد؛ محصول جوشش مردمیِ پیر و جوان این کشور بوده که با سوگیری از آرمان‌های انقلاب اسلامی در هر اقلیم و متناسب با نیازهای واقعی مردم، خلق و ابتکار شده است.

اگر تاریخ شفاهی این ۴۰سال همه جمع‌آوری می‌شد، امروز با میراثی بزرگ مواجه بودیم که اندیشکده‌ها و پژوهشگاه‌ها می‌توانستند “با نگاه پسینی و عینی” به آن بیاندیشند؛ جرح و تعدیلشان کنند؛ دسته‌بندی و نمایه‌گذاری‌شان کنند و سوی فرهنگی-تمدنی این ملت انقلابی را معلوم‌تر و برای انتقال نسلی آموزشی‌تر نمایند.

“آزادی و حق انتخاب”، “استقلال و امنیت”، “پیشرفت، علم و عقلانیت”، “معنویت و سبک خودی زندگی”، “عدالت و مبارزه با فساد”، “عزت”،”برادری و یکپارچگی”؛ هفت دستگاه اصلی آوائی و رفتاری مردم رشید ایران در تاریخ معاصر بخصوص این ۴۰سال بوده است.

زیر هریک از این آرمان‌ها، صدها گوشه و ابتکار ایرانی-اسلامی شکل گرفته که برخی را کسی ثبت هم نکرده است.

کافیست مثلا یک “عهدواره” در ۴۰سالگی انقلاب دو سه ماه بین ابتکارات زنده معاصر جستجو کند تا بیش از ۱۰۰خلاقیت در برخی از این عرصه‌ها را جمع کند.[۱]

خانمی که خود جوش بتواند ۵۰۰ جوان را با شبکه‌سازی دارای شغل کند! آقائی که بتواند ٨۰۰بزهکار را شاغل و برای خانواده‌هایشان برنامه فرهنگی ترتیب دهد؛ شبیه افسانه است.[۲]

جنبش مطالبه‌گری دانشجویان جوانی که بتوانند با فساد اداری مزمن استان خود در چند محور اصلی(زمین و کوه‌خواری، جابجائی بودجه‌ها، استخدام‌های خویشاوندی و رانت‌خواری) مواجه و در همه پرونده‌ها به نفع مردم و محرومین نتیجه بگیرند؛ الگوئی جدید از عدالت‌خواهی و مبارزه با فساد را عرضه می‌کند[۳].

“شهر بدون ماهواره”، “شهر بدون طلاق” و… هم در نابسامانی‌های اجتماعی در ایران زمین پیدا شده است؛ که با جوشش‌های مردمی و ابتکارات در سبک خودی زندگی آفریده شده است.

نقش شما:

تجربه انتخاب آزاد مردمی برای افراد صالح و دور از کانون ثروت و قدرت یا خلاقیت ذیل هر یک از اصول هفت‌گانه ، گزینه‌ای برای شماست.

اگر خود و دوستانتان خالق تجربه‌ای انقلابی و خودجوش نبودید، اقلا در ثبت و روایت و نشر تجارب مردمی انقلابیگری در آن عرصه‌ها همیار باش. از کتاب تا مستند عمار و…

️بعد نهضتی، جوششی، مردمی انقلاب اسلامی بمثابه جان برای پیکره اداری و نظام بروکراسی است. سلول‌ها را نو می‌کند؛ به مقتضای نیازهای جاری هر دوره به روزش می‌کند؛ اگر عضو تنبلی، فیزیوتراپی و غده‌ای نیاز به جراحی داشت، حیات کل بدن را گردن میگیرد و عضو معیوب را به درمان می فرستد.

ذات انقلاب همین جوشش انقلابی در پیوند مردم انقلابی با رهبری انقلابی است؛ آنرا نگه داریم، بیفزاییم، روایتش کنیم و به نسل‌ها منتقلش کنیم.

محسن قنبریان
۹۸/۱۱/۱۸

[۱] نخستین عهدواره ملی نهضت اجتماعی جوانان. مرداد۹٨

[۲] عهدواره منطقه‌ای همدان

[۳] یکی از ٨ایده برتر نخستین عهدواره