بایگانی برچسب: s

اتاقهای خالی جای اتاقهای فکر در ساختمان جدید بعثه!

اول چند خبر ظاهرا بی ربط:

  1. رئیس کل امور حرمین شریفین -همزمان با بمباران اتوبوس کودکان یمنی توسط سعودی ها- گفت: مشاعر مقدس اماکن صرفا عبادی است و جایی برای شعارهای سیاسی نیست!
  2. امسال(مثل پارسال) اجازه مراسم “صرفا عبادی” دعای کمیل کنار بقیع به زوار ایرانی داده نشد و این دعا داخل هتل بعثه قرائت شد!
  3. مراسم برائت از مشرکین نیز در کلیشه ای چندین ساله در چند چادر محصور ایرانی ها در عرفات برگزار میشود.
  4. ساختمان مجلل و ۱۰طبقه بعثه امسال در قم برای کمتر از ۵۰کارمند افتتاح شد(تقریبا به ازاء هر کارمند ۲اتاق)!

گرچه اسلام سفیانی-سعودی با اقتدار نظام اسلامی و تدبیر رهبر انقلابی مان در منطقه دچار چالش جدی است و برائت از مشرکین زمان بشکل عملی در حرکت روبه جلوی انقلاب اسلامی نهادینه است، اما حج ابراهیمی امام(ره) بدون ابتکاری خاص در موضع انفعال سال به سال به مناسکی معمولی تر تنزل می کند طوری که امسال دیگر از دعای کمیل کنار بقیع هم خبری نبود. برائت از مشرکین عده ای معدود از لبنانی ها در بیت الله حین طواف اثر بخشی بیشتری از جمعیت چندین برابری ایرانی ها در عرفات دارد.

جای اتاق های خالی زیاد ساختمان جدید بعثه و مجموعه تلاشهایی که سرجمع برای افزایش آفتابه و لگن می شود اگر فکر بیشتری برای نهار و شام می شد جلوتر از این بودیم!

متأسفانه “نهضت ساختمان” نه فقط در بعثه که در بسیاری از نهادهای انقلابی و اداری با رشد روز افزون دارد “اصل نهضت اسلامی” را هبوط داده و میراثی فرهنگی اش می کند.

شورای عالی حج -متشکل از عالی ترین مقامات اجرایی و وزارتی- هم وقتی پس از ۷۰۰ ،۸۰۰روز تعطیلی تشکیل می شود باز تکیه اش سر عزیمت و اسکان (همان آفتابه و لگن) است و راهبردی برای تحقق حج ابراهیمی مطلوب امام ندارد!

می شد در این چند دهه:
حتی به سمت منطقه آزاد دینی کردن مکه هم پیش رفت!(اشاره به مبانی آن امسال در دیدار کارگزاران حج با رهبرمعظم انقلاب بود)

یا اقلا پیشنهاد اداره حج توسط عموم مسلمین(مثلا توسط سازمان کنفرانس اسلامی) که در کلام رهبری پس از فاجعه منا اشاره شد را گفتمانی بین المللی در کشورهای اسلامی کرد و به سمت سیاستگذاری و اجرا برد. فاجعه منا و متضرر شدن کشورهای متعدد اسلامی بستره مناسبی برای این طرح بود.

اگر این پیشنهادات آرمانی و غیر قابل تحقق است پس چگونه نماینده ولی فقیه در امور حج، مشابه اینها را طرح میکند؟ از ظرفیت حج برای تشکیل بازار مشترک بین المللی اسلامی که مشکل اشتغال و رونق اقتصادی جوامع اسلامی را حل کند سخن می گوید؟(مصاحبه با العالم ۱۷تیر۹۷). البته فقط سخن می گویند! انگار هیچوقت قرار نیست برای این ظرفیت های حج و به فعلیت رساندن آنها، راهبرد و برنامه ارائه و اقدام عملی صورت گیرد!

اینها همه شدنی است اگر:

بجای اتاقهای خالی و اضافی ساختمانها، “اتاقهای فکر” برای ارتقاء حج و رساندن آن به حج مطلوب اسلام تعریف شود. اتاقهای فکری بین بعثه و سازمان تقریب(که ساختمان او هم اتاق اضافی کم ندارد!)، بین بعثه و میزهای آینده پژوهی در قم و مراکز عالی، بین بعثه و وزارت خارجه، بازرگانی و…
دکترین حج ابراهیمی مطلوب امام بیش از ساختمان و رفاه زیادی زائر و حاجی، نیازمند به فکرها و ابتکارات و راهبردها و مدیریتهای انقلابی است.

محسن قنبریان
۹۷/۵/۲۶

آزادی دختران، نذر خداست!

شهید مطهری می فرمود: دنیای قدیم، زن را “انسان” به حساب نمی آورد و دنیای جدید او را “زن” لحاظ نمی کند!

به راستی چرا باز زن با شاقول مردانه “سنجش” میشود؟ باید در “نقش” یک مرد، نقاشی شود تا زن باشد! حتی اصلاح موی سر و مد لباسش به مردان شبیه شود تا به “حقش” رسیده باشد! مگر حق، بامردان است؟!

چرا زن “شاخص” نباشد؟! چرا فمنیستها مردان را دعوت به پوشیدن دامن زنانه نمی کنند و پوشش زن را مردانه تر می پسندند؟! اگر هردو آزاد است؛ چرا بیشتر زن، مردگونه شده است؟! چرا جای دوچرخه سواریِ پسرانه ی دختران در خیابان، پسران به خلوتی دخترانه با خود یاخدا دعوت نشوند؟! چرا…؟!

قرآن اما او را هم انسان و هم زن پذیرفت. بلکه در کرامت نفس، شاخص مردانش کرد: آسیه ی دربارِ آلوده ی فرعون و مریمِ معبدقدس را مَثَل[شاخص] برای مردان با ایمان قرار داد(۱۱ و۱۲تحریم).

بالاتر، ذهنیت زمانه در نذر دختر عمران را -که با افسوس زاده ی خود را دختر خواند- نقد کرد: “لیس الذَکرُ کالأنثی”=پسر مثل دختر نیست”!(۳۶آل عمران). نفرمود دختر مثل پسر نیست یا حتی دختر و پسر مثل همند! فرمود: پسر مثل دختر نیست![اگر آنچه در شکم داری نذر من است، من دختر می پسندم!]

مادر مریم نذر کرده بود او را “برای خدا” آزاد بگذارد!(انی نذرتُ ما فی بطنی محرراً). آزاد از تکالیف دختر خانواده بودن و خواهر و خاله و عمه فلان بودن!او برای خدا باشد فقط!

دختران هرچه از قید رسوم زائد و بند تعصب های بی جا و طاق مردانه خوردن رهاشوند، بهتر می توانند نذر خدا شوند!
مثل معصومه، مثل مریم(علیهما السلام).

برسد به دست پیشنماز ایران مال!

ظاهرا فرموده اند:
“نمی‌شود به این بهانه که فقرا چطور زندگی می‌کنند پروژه‌هایی را که نمایش میراث هنری و فرهنگی ایرانی است، معطل گذاشت چون اولاً همیشه فقیر هست، ثانیاً بانیان ایران‌مال حواسشان به فقرا بوده است و…”!

http://www.farsnews.com/13980325000781

حاج آقا! کسی نگفته: چون در جامعه فقیر هست، نباید ثروتمندان از مالشان، “مال” بسازند یا خانه و حتی مسجد لوکس بسازند!
بعکس؛ سخن این است که سرمایه داران از “مال فقرا” برای خود یا به اسم خدا، چنین نسازند!
آقای پیشنماز خوب است مثل این حدیث را هم بر مأمومین بخواند که: “أغنیاٶهم یسرقون زاد الفقراء”!
یعنی در مناسبات غلط اقتصادی این توشه ی فقراست که به یغما برده شده تا لاکچری لایف سرمایه داران تأمین شود!
پس فقرا و محرومین دنبال زیادخورده و ترحم اشراف نیستند، بر توشه به تاراج رفته شان فریاد می کنند!
حاج آقا! اقلا شما باید می دانستید که در اسلام حتی صدقه و زکات -که به محتاجین می دهند- هم “حق فقرا” در مال اغنیاء است، نه لطف و ترحم آنان به فقراء! یعنی فی الواقع ثروتمندان اصلا مالک این سهم نشده اند تا لطف کرده به تملیک فقیری در بیاورند!
وقتی زکات چنین است، تکلیف اموالی که بالاصاله معیّناً یا مشاعاً مال این طبقه است و با زد و بند مال سرمایه داران شده معلوم است. دارایی ای که از حق یا مال آنها عده ای را توانگر کرده، و برخی از این عده با تردستی سود ناچیزی از آن دارایی را با ژست خیرخواهی و نیکوکاری در جامعه خرج کنند و از همان هم تخفیف مالیاتی و بهره مندی های دیگر بگیرند و بازهم سود کنند!
چند نمونه ابتدایی از به جیب زدن توشه و اندوخته فقرا در ایران مال، به زبان ساده(۱):

  1. سرمایه دارانی امتیاز تأسیس بانک خصوصی(آینده)می گیرند. با پول مردم کوچه و بازار منابع بانکشان را تجهیز می کنند. بعد با آن منابع یک سرمایه گذاری ۲۲ هزارمیلیاردی برای خود(نه سپرده گذاران) می کنند؛ تا بعدا باعرضه سهامش به بورس، مالکیت بانک را به افرادی -که اصلی ترین آنها مالکان همین بانک اند- منتقل کنند!!!
  2. در منطقه ۲۲تهران و مشرف به دریاچه شهدای خلیج فارس، زمین دولتیِ متعلق به عموم مردم(بخوانید توشه آنها) را “به قیمت بسیار پایین تر از قیمت واقعی”(۲) در تملک در می آورند تا مگا مال اش کنند!
  3. برای خود با ۵۲ورودی، زیرگذر و تونل و معبر اختصاصی بعضا غیر قانونی می سازند! ۵۰۰۰متر از اتوبان را تصرف اختصاصی می کنند! ۲۱۰هزار متر(۱۰٪سازه) هم افزون بر پروانه می سازند و ۴۶هزارمتر این تخلف را فضای فرهنگی می نامند!(۳)

 

تخلفات را رد هم نمی کنند و از همان حسابهای مردم در بانک برای جریمه کمیسیون ماده ۱۰۰چک می کشند!
بردن سپرده مردم متوسط و محروم در چنین بورس بازیِ واضحی زدن جیب آنها نیست؟ آیا یک میلیاردم این سرمایه به سپرده گذاران برای نابسامانی های زندگی شان وام کم بهره داده میشود؟!
تصاحب ۳۲هکتار زمین عمومی به ثمن بخس، ربودن توشه فقرا نیست؟ آیا عایله مندان آبرومند این شهر میتوانند ۵۰متر از این زمین را با چنین قیمتی مالک شوند؟!
اتوبان و حاشیه آن متعلق به عموم نیست؟ تصرف کمتر از ۵مترمربع آن توسط یک دستفروش فقیر مجاز است؟ ۵۰۰۰مترش در تصرف اختصاصی اینان تصاحب مال فقرا نیست؟!

پی نوشت:

  1. تخصصی تر در این لینک بخوانید:
    http://yon.ir/NA7ul
  2. احمد بیگدلی عضو کمیسیون اجتماعی مجلس به خبرگزاری خانه ملت.
  3. رئیس کمیسیون شهرسازی شورای شهر پنجم تهران.

مطلب مرتبط: قدیما دزدها بانک “می زدند”؛ جدیدا “بانک” میزنند!

محسن قنبریان
۹۸/۴/۱۰

امام صادق ما را به که سپرده؟!

امام صادق(ع) در “غیاب” و “غیبت” معصوم ما را به که سپرده است؟

به فقها(نه خودمان و نه عرفا و صوفیان و نه متکلمان و فیلسوفان) با دو شرط: “پارسا” و “متعهد در قبال مردم” سپرده است.

دو دسته روایات مؤید این است:

الف) روایاتی که بطور خاص فقهایی مثل محمد بن مسلم و زراره و ابوبصیر و برید بن معاویه را می شمارد و دستور رجوع کردن به اینها یا دستور فتوا دادن به اینان می دهد.

ب)روایاتی که با عناوین عام فقهاء صادر شده و تشخیص فردش را به ما واگذاشته است. آیه عجیب ۱۸سبأ میفرماید: بین مردم و شهرهای مبارک، شهرهای ظاهری قرار دادیم و تقدیر کردیم مردم در آن سیر کنند تا به شهرهای مبارک برسند! آیه از متشابهات قرآن است. امام صادق(ع) فرمود شهرهای مبارک مائیم و شهرهای ظاهری فقهای ما(تفسیر نورالثقلین ج۴/المیزان ذیل آیه).

ادامه خواندن امام صادق ما را به که سپرده؟!

شرط روحیه انقلابی برای اجتهاد!

شهید بهشتی در مذاکرات قانون اساسی غیر از شروط متداول برای مجتهد، “داشتن روحیه انقلابی” را هم شرط می داند. او نباید محافظه کار باشد تا بتواند جهات انقلابی آیین اسلام را بیابد!

امام نیز مثل این شروط (دشمن شناسی و زمانه شناسی) را برای اجتهاد و بالتبع مرجعیت شرط می داند. (منشور روحانیت).

سؤالی که موجب می شود این حرفها در حد خطابه و سخنرانی تنزّل یابد این است: چرا در هیچ یک از رساله های عملیه چنین شروطی برای اجتهاد و مرجعیت بیان نشده است؟!

چند جواب اجمالی:

  1. تقلیدی کردن تقلید و شرایط مرجعیت دو٘ر باطل است!

    اگر شرایط تقلید و مرجعِ واجد شرائط، تقلیدی شد لازم می آید قبل از مشروعیت تقلید، تقلید کرده باشیم و این باطل است. شروع تقلید امری عقلایی و محققانه است نه تقلیدی! پس شرایط مجتهد و مرجع ذی صلاح را از خود او نمی پرسند.

  2. آنچه شهید بهشتی در این ویدئو می فرماید “ارتکاز شیعی” ما از نیابت معصوم است:

    -به ادله عام تقلید در روایات شیعه، مجتهد و مرجع تقلید نائب و جانشین معصوم در غیاب یا غیبت اوست.

    -در ادله متراکم روایی و زیاراتی که در سفره معنوی شیعیان قرار داده شده، علی الدوام معصوم با اوصافی مثل “جاهدت فی الله حق جهاده”، “امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر”، “القائمین بالقسط” و…خطاب میشود.

    -به حسب روایات و اعتقاد عمومی شیعیان، ۱۱ امام شیعه با شهادت از دنیا رفته و آخرین آنها هم برای اقامه قسط، “قیام” می کند؛ و اصلا توصیف ایشان در زیارات “الثائر بأمرک” یعنی “انقلاب کننده با امر الهی” است.

    با این اعتقاد و ارتکاز عمومی از امام، چگونه نائب و جانشین او میتواند غیر انقلابی و محافظه کار باشد و همچنان نائب امامِ قائم به قسط باشد؟!
    عمل به این باور و ارتکاز شیعی، مقلدین را از دو٘ر باطل تقلید خلاص می کند.

  3. روایات متعدد رسیده از معصوم درباره علماء راستین نیز تصویری انقلابی و غیر محافظه کار از آنها می دهد که بیش از حد استفاضه است.

    -:با آنها شرط شده که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم ساخت و پاخت نکنند(خ۳ نهج البلاغه).

    -:جان خود را برای جلوگیری از هلاکت بندگان بذل کنند(الکافی ج٨ص۵۶و۵۷).

    -:تبعیت نکردن از شاهان و سلاطین( الکافی ج۱ص۴۲) بلکه حاکم شدن بر ملوک و شاهان(البحار ج۱ص۱٨۳)شرط تبعیت از آنان بیان شده است.
    دراینباره ملاحظه خطبه منای سیدالشهداء در شمارش وظایف علماء، شیعیان را کفایت می کند(۱).

  4. اصلی ترین دلیل تقلید، سیره عقلاء در رجوع جاهل به عالم است. اگر یک ناآگاه از امور پزشکی به عالم -اما نه عالم به فن پزشکی- رجوع کند، در واقع رجوع به عالم نکرده و سیره عقلایی را طی نکرده است.

    در امور دین هم اگر به باسوادی رجوع کند که فقط بعض جهات اسلام (مثل احکام فردی) را می شناسد اما از جهات سیاسی-اجتماعی این دین -آنگونه که در صفحه صفحه قرآنش نمودار است- شناخت دقیق و روشن ندارد؛ و صف بندی عینی کفر و نفاق زمانه را نمی شناسد؛ درواقع سیره عقلائی را طی نکرده است و تو گویی برای طبابت به فیلسوف رجوع کرده است!

توجه:
انقلابی و غیرمحافظ کار بودن در همه شرایط و زمانها به قیام مسلحانه یا مبارزه علنی-آنگونه که از مثل سید مجاهد و عبدالحسین لاری و میرزای شیرازی و… سراغ داریم- نیست. اما محافظه کاری و توجیه وضع موجود با تعهد به امامت ناسازگار است.(۲) این هم برای شیعیان بصیر با شناخت ۲۵۰سال امامت و تنوع دوره هایش قابل تشخیص است که الان شبیه دوره امام حسن(ع) است یا امام حسین(ع)؟!

لذا بین مجتهدی که زمانه را امام حسنی و مردم را اسیر شهوات می بیند؛ با امام خمینی که شاه را بدتر از یزید و زمانه را زمان قیام حسینی و مردم را بهتر از مردم کوفه و مدینه میداند؛ مردد و متحیّر نمیشود .

تقلید سرتاسر بصیرت و شناخت و ارزیابی است نه کیش شخصیت شدن و خالی از اندیشه گشتن.

  1. .برای مطالعه بیشتر به جلد۲ الحیات محمدرضا حکیمی رجوع کنید.
  2. کتاب کوچک “امام در عینیت جامعه” محمدرضا حکیمی را بخوانید تا به عینه ببینید در خفقان ترین و بدترین شرایط برای امامت(مثل دوره امام سجاد) باز چگونه امام، محافظه کار نیست و نهضت علیه ستمکاران را در لباس دعا و بکاء و…جلو می برد.ش

مطلب مرتبط: امام صادق(ع) ما را به که سپرده؟!

محسن قنبریان

۹۸/۴/۶

تبعیض قضائی موجب عدم مشروعیت میشود!

جناب حمیری در قرب الاسناد روایتی از امام صادق(ع) از احتجاج امیرالمومنین با اهل بصره در ماجرای جمل آورده که از جمله از مردم می پرسند:

آیا از من جوْری در حکم دیده اید؟!

گفتند: نه!

آیا رغبتی به دنیا دیده اید که آنرا برای خود و کس و کارم بردارم و نه شما؟! که بدین خاطر از من انتقام گرفته و بیعتم را شکسته باشید؟!(۱)

گفتند: نه!

فرمود:”فأقمتُ فیکم الحدودَ و عطَّلتُها من غیرکم: آیا حدود را برشما اجرا و درباره دیگران تعطیل کردم”(تبعیض قضائی مرتکب شدم)؟!

گفتند: نه!

فرمود: پس چرا بیعت با من شکسته میشود اما بیعت دیگران نه؟!(۲)

کأنه امیرالمومنین با شمارش این موارد می خواهد موارد مجاز نقض بیعت و سقوط مشروعیت حاکم را بشمارد و از آنها اعتراف بگیرد که با وجودی که ایشان چنین نبوده، مردم بصره چه عذری در شکستن بیعت او داشته اند؟
واضح است اگر حتی در این موارد هم نکث و نقض بیعت مشروع نباشد؛ احتجاج بدان معنا ندارد. می توانست بفرماید حتی اگر چنین و چنان هم کرده بودم جایز نبود بیعتم را بشکنید در حالیکه چنان هم نکرده ام!
برای این معنا در ادله اجتهادی فقه شیعه موارد متعدد دیگر میتوان شمرد و نتیجه گرفت:

تبعیض قضائی -به معنای اجرای احکام و حدود برعموم و رها کردن عده ای خاص(مثلا دانه درشت ها، متنفذین و آقازاده ها و…)- برای دستگاه قضائی و مسئول آن قطعا عدم مشروعیت و بفرض ابقاء و استمرار، بحران مشروعیت برای کل حاکمیت را درپی دارد!

ادعای این یادداشت این نیست که چنین رویه ای در دوره های گذشته یا حال قضائی جمهوری اسلامی تحقق یافته است؛ اما شبهات و سؤالاتِ بی پاسخ مانده، در اذهان و افکار عمومی وجود دارد که در مدیریت جدید و جهادی قوه قضائیه باید حل شود.

برای نمونه:

  • شلاق خوردن کارگران بخاطر مطالبه گری شان(کارگران آق دره و…)
    https://www.farsnews.com/13950309000224
  • یا اجرای حد برجوانی بخاطر دزدیدن گوسفندان در کنار پاسخ ناکافی سخنگو درباره پرونده برادر رئیس سابق قوه که فقط گفت: پرونده هنوز مفتوح است اما اطلاع دقیقی ازآخرین وضعیت آن ندارم!
  • https://www.isna.ir/news/95092112897/
    اقلا شائبه تبعیض قضائی را پدید آورده است!
  • اجرای احکام و دستور تخلیه و تخریب خانه مردم عادی و کارگر ده ونک(۳) در کنار شبهات اجتماعی پیش آمده برای مدرسه-کاخ رئیس سابق قوه -که نماینده قم درمجلس هم رسانه ای کرد- و هم شبهات پیرامون باغ ایشان در حوالی قم، که جواب روشن و قانع کننده ای در اذهان عمومی نداشته است!
    http://www.ensafnews.com/157629
  • مثل این موارد موجب شد در جلسه اصحاب رسانه با رئیس جدید قوه، یکی از آنها رئیس سابق قوه را دانه درشت بخواند نه سلطان سکه و قیر! https://t.me/ghabl_enghelab/1220
    عجیب اینکه نه او به جرم افتراء دادگاهی شد و نه گزارشی از بررسی موارد اینچنین درباره ایشان و برادرانش ازسوی غیر خودشان به جامعه عرضه شد!

الاقرب یمنع الابعد موجب شد از خود قوه قضائیه مثال بزنم و الا از پرونده برادر رئیس جمهور و آقازاده رئیس جمهور اسبق هم میشود مثال زد. دومی تا به پرونده فتنه ٨٨ و هم افول موقعیت پدر گره نخورد، جدی نشد. اولی هم ظاهرا راه مشابهی طی کند!

در رئیس جدید قوه، اراده ای تازه و جدی درمبارزه با فساد و تبعیض احساس میشود که امیدهایی را جلب کرده تا هیچ شائبه تبعیض قضائی در این دستگاه حساس باقی نماند. ان شاءالله

………………………………………

 

پی نوشت:

  1. این فقره مستدرک و مدرکی برفتوای صریح رهبری در بیانیه گام دوم است. آنجا که می نویسند:”همه باید بدانند که طهارت اقتصادی شرط مشروعیت همه مقامات حکومت جمهوری اسلامی است”.
  2. قرب الاسناد ص۹۶و۹۷
  3. این یادداشت در مقام قضاوت براین احکام قضائی نیست در مقام مقایسه برخورد قوه با پرونده های متنفذین با غیر آنهاست.

محسن قنبریان

۹۸/۴/۴

صداهنگ/ لزوم مخالفت با تبعیض قضائی

نشانی دریافت «صداهنگ/ لزوم مخالفت با تبعیض قضائی»

هفته قوه قضاییه “فقط” بر عزیزانی در آن دستگاه مبارکباد که:

  • هنوز بر روحیه شهید لاجوردی در مخالفت با تبعیض قضائی-اگربود- حتی به قیمت تودیع باقی اند.
  • و بر مرام آیت الله گیلانی در عدم مماشات با آقازاده ها -حتی اگر دو فرزند خود- استوارند.

پ.ن: کشته شدن فرزند آیت الله گیلانی در درگیری بود اما با اجازه پدرشان که در کلیپ صوتی به تسامح گفته شده اعدام با حکم پدرشان.

بدون شرح!

وقتی به فرمان ابن زیاد، سیدالشهدا(ع) در زمین بی آب و پناه کربلا سکونت داده شد؛ فرستاده ای را با نامه ای فرستاد: “ای حسین! به من خبر رسیده که به کربلا وارد شده ای؛ یزید برای من نوشته که بر بستر نرم نخوابم و آرام نگیرم و غذای سیر نخورم تا تو را به خدای خبیر ملحق سازم، یا آنکه تسلیم من و حکم یزید شوی. والسلام”.

سیدالاحرار به محض خواندن، نامه را دور انداخت!

حامل نامه گفت: پاسخ نامه را بده!

فرمود: “این نامه پاسخ ندارد”!

امام صادق(ع) فرمود: “برای خدای عزوجل بندگانی است…که بوسیله آنان ضیم و ننگ از بندگان دفع میشود…” (معانی الاخبارص۱۶).

فقیرسازی-مترف سازیِ همزمان ؛ دولبه ی یک قیچی

ادعا: فقیر سازی طبقه پایین دست، تمهید “استبداد” و مترف سازی طبقه بالادست و افزایش طبقه متوسطِ خواهان رفاه زمینه پذیرش “استعمار” است! باهم جمع شدن این دو سیاست هشدار جدی بر آگاهان دردمند است.

  1. فقیرسازی و استبداد!پیامبر(ص) در وصیت واپسین لحظات عمر خود خدا را بر حاکمان مسلمین شاهد گرفت و هشدار داد: “مردم را فقیر نسازند تا به کفرشان بکشند”!(لم یُف٘قِر٘هُم فَیُک٘فِرَهُم).
    – اولا: سخن از فقر ساختگی و تحمیلی است که حاکمیت ها و دولتها بر گُرده مردم بار می کنند.(با فعل متعدی یُفقِر٘هم).
    – ثانیا: سیاست فقیر سازی به منظور منکِر و ناباور ساختن مردم نسبت به آرمانهای اسلام و حقانیت آموزه های آن است.(با فاء تفریع فیُک٘فِرَهم).
    مرگ آرمانها و آرمان خواهی ها با آموزه های اسلام، بهترین بستره برای جولان و صدر نشینی مستبدین بی شرف و بی کرامت است. تاریخ گذشته مسلمین بهترین سند تحقق این فرمایش است.
  2. افزایش مرفهین و استعمار!استعمار برای تحمیل الگوی سرمایه داری به جوامع دیگر از جمله از مدل انگلیسی دمکراسی خواهی استفاده می کند: طبقه اشراف با طبقه متوسطِ خواهان رفاه بیشتر(بورژوا) همدست شده، مشروطیت انگلیسی را پدید می آورند. از “ثروت”، قدرتی در مقابل “اقتدار سیاسیِ” سلطان می سازند و بعد با او در حکمرانی بر مردم شریک می شوند!
    طبقه ی متوسطی که سودایِ زندگی اشراف را دارد، منافع و خواست خود را در آزادی های اجتماعی-سیاسی و اخلاقی جدیدی می بیند. قرائتی گشاده تر از دین را طلب می کند. پی قانون اساسی جدیدی می افتد و…
    آنها همدیگر را پیدا و از طریق احزاب و نهادهای مدنی، برنامه اقدام مشترک برای گذار به رژیم سیاسی متناسب تر با آن خواستها را می چینند!

دو لبه ی قیچی!

بهترین راه جهت خاموش کردن موتور محرکه ی انقلاب -که پابرهنگان اند- این است که:

  • درصد ناچیزی از آنها را به طبقه متوسطِ خواهان رفاهِ بیشتر، ترقی دهند.
  • درصد بیشتری را در فقر و نداری بگذارند یا وادارند؛ به امیدی که محرومینِ انقلابیِ دیروز حالا به آرمانهای انقلاب پشت کرده(کافرشده) و به حقانیت حرکت شک کنند و دیگر همراهی نکنند!
    طبقه متوسط جدید هم با اشراف، منافع مشترک یافته؛ آرمانها و شعارها و روش های انقلاب را سدّ راه زندگی مترفانه خود ببینند و به دنبال ژاپنی مسلمان و دگردیسی انقلاب بیافتند.
    به مرور سهم مشارکت در میادین سیاسی و انتخاب سرنوشت، از عموم ملت و طبقات متوسط٘ به پایین، به طبقات متوسط٘ به بالا تغییر یابد. به تدریج “نظام اسلامی” به غیر مسمای راستین خود استحاله یابد و فقط اسم آن(برای مصرف داخلی) بماند چنانچه “خلافت اسلامی” چنین شد!
  • حاکمیت برآمده از این تقسیم کار ممکن است در تعاملی نیمه آزاد بین قطب های پولی شکل گیرد؛ که دیروز در شوراهای اشراف قبایل و امروز در توافق نیمه پنهان نخبگان اقتصادی-سیاسی و از صندوقهای خلوت از رأیِ طبقات محروم شکل می گیرد!
  • این حاکمیت جدید سیاسی اما نسبت به عموم رعایا و بخصوص طبقات فرودست، جبّار و مستبد خواهد بود!کوچکترین مطالبه گری آنها سرکوب و با جرم احتمالی آنها -بخلاف جرائم توانگران و متنفذان- شدید برخورد می شود!آن روزها هرگز مباد!

٭شاید از برخی برنامه ها و سیاستهای مشکوک در این راستا سخن گفتم(شاید)!

محسن قنبریان
۹۸/۳/۳۰

مهاجرانی راست می گوید یا ازغدی؟

موضوع برنامه پرگار شبکه بی بی سی، نسل دوم روحانیت حاکم در جمهوری اسلامی بود. پرسش محوری، نسبت نسل دوم با نسل اول و آرمانهای انقلاب بود.
قضاوت دکتر مهاجرانی شنیدنی بود که نمره مثبت به جمهوری اسلامی و شخص رهبری در نهاد سازی و کادرسازی برای نسل دوم انقلاب داد.(ویدئو را ببینید)

جالب اینکه سه مثال مهاجرانی (جامعه المصطفی، دانشگاه مفید و ادیان) در داخل کشور کم مورد نقد نیروهای انقلابی و عدالتخواه نیست:

  • انقلابی ندانستن دانشگاه مفید و ادیان بلکه حتی پایگاه فتنه گران خواندن مفید توسط انقلابیون و انتقاد از هیأت امنای فامیلی آن توسط عدالتخواهان!
  • گیردادن سالانه در ایام بودجه به جامعه المصطفی با پرسش از هزینه -فایده کردن آن!

برمبنای سخن مهاجرانی شاید بتوانیم فهرست بلندتری تنظیم و نمونه های انقلابی تر از مثال های او در تربیت روحانیون نسل دوم برای جمهوری اسلامی بیاوریم: موسسه امام خمینی، دانشگاه امام صادق، مدرسه عالی شهید مطهری، مراکز تخصصی قم و شاگرد پروری برخی آیات عظام و هم فقهای شورای نگهبان و…

اما به همین ها هم نقد داریم:

  • تبارگزینی در دانشگاه امام صادق!
  • برخی امتیازات دولتی و حاکمیتی برای اداره مدارس عالی تهران و قم!
  • ساختمان تجملاتی مدرسه امام کاظم(آیت الله مکارم) و موسسه اسراء(آیت الله جوادی)و…!
  • بالاتر، غیر انقلابی خواندن حوزه و سکولار بودن دروس خارج توسط سخنرانهای انقلابی در همایش طلاب انقلابی فیضیه!
  • هشدار چند باره رهبری درباره خطر انقلاب٘ زدایی از حوزه!

کدامیک درست است؟!

مهاجرانی منصف تر است یا انقلابیون منتقد؟!

او -که یکی از اعضای اتاق فکر جنبش سبز بود- دستاوردهای ۴۰ساله انقلاب و موفقیت رهبری در نهاد سازی و کادرسازی برای آینده انقلاب را می بیند اما خودمان از نزدیک نمی بینیم؟!

یا مهاجرانی هم مثل رقیبش در بحث(شریعتمداری) نگاه از دور دارد و قم به این گل و بلبلی نیست؟!

یا با مثال گزینشی اش قصد سیاسی خاصی دارد که مثلا گرایش های دگر اندیشانه را استمرار تفکر نسل اول انقلابیون (مطهری وبهشتی و…)جا بزند؟!

به نظر می آید هردو نظر درست است!

هم دستاوردهای ۴۰ساله انقلاب در ساخت مراکز پژوهشی و محققان درجه اول واقعیت غیرقابل انکار است هم دغدغه های طلاب و دانشجویان انقلابی در مطالبه انقلابی ارزشها از همین نهادها بجاست.

خواستی بگو این هم ترجمان دیگر بیانیه گام دوم است. هم دستاوردها غیر قابل انکار است و هم بایسته ها غیر قابل اغماض. درکنار ستایش دستاوردها، باید خطاها را تصحیح کرد:

  • موسسه امام بتواند مثل خود آیت الله مصباح تحویل دهد.
  • دانشگاه های اسلامی بدون تبارگزینی یا هیأت امناهای فامیلی، بهتر هم اداره میشود.
  • در مدرسه های غیر مجلل، طلاب و روحانیون صالح تر برای ارزشهای انقلاب تربیت میشود.
  • موضوع پایان نامه ها و رساله ها بیش از این سراغ نیازهای واقعی و عینی یک نظام انقلابی بیاید.
  • مراجع انقلابی و شاگردان امام بیش از طرح مسائل مستحدثه، برای ریل گذاری مسائل اساسی انقلاب بر فقاهت با پدید آوردن آثار فاخری مثل عروه و جواهر تلاش کنند؛ طوری که تا دهه های متمادی هر مجتهد ناچار به حاشیه و تعلیقه برآنها باشد.
  • و…

مطالب مرتبط

محسن قنبریان
۹۸/۳/۲۶