بایگانی برچسب: s

هبوط علم دین‌!

چگونه عالمان معتزلی عصر مأمون عدالت را در فلسفه اجتماعی رها کردند؟

و چگونه امام رضا(ع) رها نکرد؟

هبوط به این است که علم را خالی از تعهد کند و آن را به یک قیل و قال تنها تنزل بدهد.

 برای فهم بهتر پروژه مأمون به آنچه عالمان معتزله دچارش شدند اشاره می‌کنم:

معتزله پنج اصل اعتقادی داشتند:”توحید” و “عدل”، “وعد وعید”-که در مورد خداوند است-، “منزله بین المنزلتین”-که در مورد گناهان کبیره بود- و یکی هم “امر به معروف”. این امر به معروف را به عدل متصل می‌کردند و به تعبیری یک جور فلسفه اجتماعی می ساختند.

 آقای هانری کربن در «تاریخ فلسفه اسلامی» اینگونه آورده است که «از نظر معتزله عدل به معنای دوری جستن فرد از شرّ و ظلم نیست بلکه عدل عمل جمعی امت برای ایجاد برابری و وفاق اجتماعی است تا هر فرد بتواند امکانات بالقوه خودش را تحقق بخشد».

 عدلی که اینجا از آن صحبت شده، یک عدل اجتماعی است که به یک فلسفه اجتماعی تبدیل می‌شود.

در ادامه می‌گوید «بدین سان اختیار و مسئولیت انسانی به صرف کاربرد قوای فردی محدود نمی‌شود بلکه به مجموعه امت بسط می یابد یا باید بسط یابد». بعد می‌گوید که «این اصل (یعنی امر به معروف) به کرات در کتاب آسمانی اسلام بیان شده است اما اهمیت مکتب معتزلی در این است که اصل عمل اخلاقی و اجتماعی را بر مبنای اصل کلامی عدل و اختیار انسانی قرار داده است».

یعنی این ها(معتزله) آمدند و آن عدلی که ما نیز در باورها داریم که هر چه عدل است خدا می‌کند نه هر چه کرد، عدل است(که اشعری ها می‌گویند) این را معتزله تا یک فلسفه اجتماعی آوردند که از آن امر به معروف و نهی از منکر دربیاید و امت بتوانند عدالت اجتماعی درست کنند و شاه جور را نپذیرند.

 شما منتظرید تا ببینید که معتزله با این فلسفه بزرگ اجتماعی چه با شاهان جور می‌کنند؟ حالا امام رضا(ع) را با معتزلی های بزرگ دوران خودش مثلاً احمد بن ابی دو‌ءاد -که قاضی القضات مامون شد- یا ثمامه بن اشرس -که مشاور نزدیک مامون بود- یا بشر بن معتمر -که از نزدیکانی بود که به عنوان شاهد‌، عهدنامه ولایتعهدی را امضا کرده است- مقایسه کنید.

می بینید که این افراد واقعاً علم شان هبوط کرد یعنی همین مقدار هم که معتزله در مورد عدالت و کشاندن آن تا امربه معروف و نهی از منکر می‌گفتند، چیزی از آن گفته نمی‌شد و حتی برعکسش اتفاق افتاد.

ماجرای «محنه القرآن» که تفتیش عقائد بود که اگر کسی مثل امام رضا(ع) جلوی این ماجرا نمی ایستاد ممکن بود که یک دوره تفتیش عقائد همچون دوران قرون وسطی در اسلام نیز اتفاق بیافتد. از عجائب تاریخ است که معتزلی هایی که به دنبال آزاداندیشی بودند و علیه سلاطین جور از امر به معروف و نهی از منکر حرف می زدند و از عدالت اجتماعی می‌گفتند تبدیل به اصلی ترین افرادی شدند که تفتیش عقائد را شروع کردند. در ماجرای «محنه القرآن» انسان ها را تفتیش می‌کردند که شما بگویید که به مخلوق بودن قرآن معتقدید یا برعکس؟! همین احمد بن ابی دؤاد متصدی بود و محاکمه می‌کرد.

خوب این یعنی هبوط! معتزله از حرف هایی که در عالم تئوری می زدند که عدالت را از خدا شروع می‌کردند و تا فلسفه اجتماعی می آورند و تا تکلیف امربه معروف و نهی از منکر امتداد می دادند؛وقتی عالمانش درباری شدند هبوط کرد.

مامون می‌خواست همان کاری که با معتزله کردند، را با امام رضا(ع) کند؛ که علم امام رضا فقط در قیل و قال معلوم شود که کمتر یا بیشتر بلد است بلکه تعهدش را -تعهدی که نسبت به عدالت اجتماعی، خدای خود و تکلیف بندگان و مستضعفان و محرومان دارد- را از او بگیرند.[که موفق نشد/ تفصیل را در مصاحبه و مجموعه ویدئوهای اسلام ناب ببینید]

دریافت فایل مصاحبه «پروژه مأمون به اسارت بردن مفهوم امامت بود»

مصاحبه/ پروژه مأمون به اسارت بردن مفهوم امامت بود

مصاحبه روزنامه قدس با حجت الاسلام قنبریان منتشر می‌شود.

دریافت فایل مصاحبه «پروژه مأمون به اسارت بردن مفهوم امامت بود»

سخنرانی/ به کجا می‌کشانی‌ام!

سخنرانی حجت الاسلام قنبریان در دهه اوّل محرّم ۱۳۹۸ با موضوع «به کجا می‌کشانی‌ام!» خدمتتان تقدیم می‌شود.

  1. دریافت جلسه نخست سخنرانی «به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  2. دریافت جلسه دوّم سخنرانی «به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  3. دریافت جلسه سوّم سخنرانی«به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  4. دریافت جلسه چهارم سخنرانی«به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  5. دریافت جلسه پنجم سخنرانی«به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  6. دریافت جلسه ششم سخنرانی«به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  7. دریافت جلسه هفتم سخنرانی«به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  8. دریافت جلسه هشتم سخنرانی«به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  9. دریافت جلسه نهم سخنرانی«به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی

سخنرانی/ نسل مستشهد

سخنرانی محرم سال ۱۳۹۶ با موضوع «نسل مستشهد» ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان خدمتتان تقدیم می‌شود.

  1. دریافت جلسه نخست نسل مستشهد (حجم: ۱۳MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  2. دریافت جلسه  دوّم نسل مستشهد (حجم: ۱۲MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  3. دریافت جلسه سوّم نسل مستشهد (حجم: ۴۲MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  4. دریافت جلسه چهارم نسل مستشهد (حجم: ۱۶MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  5. دریافت جلسه پنجم نسل مستشهد (حجم: ۱۵MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  6. دریافت جلسه ششم نسل مستشهد (حجم: ۱۷MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  7. دریافت جلسه هفتم نسل مستشهد (حجم: ۱۶MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  8. دریافت جلسه هشتم نسل مستشهد (حجم: ۱۵MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  9. دریافت جلسه نهم نسل مستشهد (حجم: ۱۴MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  10. دریافت جلسه دهم نسل مستشهد (حجم: ۱۴MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  11. دریافت جلسه یازدهم نسل مستشهد (حجم: ۱۴MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  12. دریافت جلسه دوازدهم نسل مستشهد (حجم: ۱۱MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

ادامه خواندن سخنرانی/ نسل مستشهد

سخنرانی/ تحلیل قدسی روضه‌ها

سخنرانی حجت الاسلام قنبریان در دهه اول محرم سال ۱۳۹۸ با موضوع «تحلیل قدسی روضه‌ها» خدمتتان تقدیم می‌شود.

  1. دریافت جلسه اوّل سخنرانی «تحلیل قدسی روضه‌ها» / “دریافت از نشانی کمکی
  2. دریافت جلسه دوّم سخنرانی «تحلیل قدسی روضه‌ها»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  3. دریافت جلسه سوّم سخنرانی «تحلیل قدسی روضه‌ها»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  4. دریافت جلسه چهارم سخنرانی «تحلیل قدسی روضه‌ها»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  5. دریافت جلسه پنجم سخنرانی«تحلیل قدسی روضه‌ها»

    / “دریافت از نشانی کمکی”
  6. دریافت جلسه ششم سخنرانی«تحلیل قدسی روضه‌ها»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  7. دریافت جلسه هفتم سخنرانی«تحلیل قدسی روضه‌ها»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  8. دریافت جلسه هشتم سخنرانی«تحلیل قدسی روضه‌ها»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  9. دریافت جلسه نهم سخنرانی«تحلیل قدسی روضه‌ها»

    / “دریافت از نشانی کمکی

ادامه خواندن سخنرانی/ تحلیل قدسی روضه‌ها

اعلام برنامه حجت الاسلام قنبریان در دهه‏ اوّل محرم ١۴۴١

با نام و یاد خدا جهت اطلاع شما عزیزان مراسمات حجت الاسلام قنبریان در دهه اول محرم را اطلاع رسانی می نماییم.

  • | هیئت محبین امام حسن عسکری علیه السلام
    | از شنبه ۹شهریور بمدّت ۱۳شب
    | موضوع: مراقب باش نجس نشوی!
    برّرسی نجاسات فرهنگیِ جاهلی در دیروز و امروز جامعه اسلامی برای فرد و خانواده حسینی
    | ساعت ۲۱:۱۵
    | حسینیه هیئت رزمندگان اسلام

 

  • | هیئت محبین قاسم ابن الحسن علیه السلام
    | موضوع: به کجا می کشانیم!
    برّرسی روند تزکیه فرد و جامعه از دنائت تا کرامت توسط سیدالشهداء علیه السلام
    | از شنبه ۹ شهریور بمدّت ۱۳ شب
    | ساعت ۲۱:۴۵
    | مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام (درویشها)

 

  • | موضوع: عاشورا، نهصت مقدّس
    برّرسی ابعاد تقدّس نهضت حسینی
    | همزمان با نماز ظهر و عصر
    | بهبهان؛ مسجد امام رضا علیه السلام(انتهای ذوالفقاری)

 

  • | موضوع: تحلیل قدسی روضه ها
    تفسیر معنوی از مقتل و روضه های سیدالشهداء و اصحاب ایشان
    | بعد از نماز ظهر
    | بهبهان؛ حسینیه امام محتبی علیه السلام(منزل آقای طاعتی)

 

  • | موضوع: سازمان اوباش؛ پیشران فاجعه عاشورا
    برّرسی نقش گروه فشاری هتاک و افراطی در رقم خوردن فاجعه عاشورا و مصائبش
    | همزمان با نماز مغرب و عشا
    | بهبهان؛ مسجد ثامن الائمه(خیابان کرم نسب)

برای دریافت تصویر در اندازه اصلی روی عکس کلیک کنید

الناس علی دین ماها!

“یک وقت هست که ما جلوی چشم مردم یک مانور اشرافیگری می دهیم؛ این دیگر مباح و مکروه ندارد؛ همه اش حرام است؛ بخاطر این که تعلیم دهنده ی اشرافیگری است… واقعا “الناس علی دین ملوکهم”. ملوک در این جا به معنای پادشاهان نیست که بگوییم ما پادشاه نداریم؛ نه، ملوک شماها هستید؛ الناس علی دین ماها.” رهبر معظم انقلاب ٨۴/۶/۸

پ.ن:

  1. علامه طباطبائی، “دین” را “سبک زندگی” می داند. مردم نوعا به سبک زندگی حاکمان خود در می آیند. در زمان یزید شب نشینی و مطربی و میگساری شایع شد. در زمان پهلوی ها به تبع شاه، غربزدگی فرهنگ عمومی شد و…
    می پرسی: اگر زندگی راحتِ اشرافی سهم مردم شود چه عیبی دارد؟! میگساری و غربزدگی که نیست! آن دولت اشرافی خدا بیامرزی هم دارد که چنین کند!
  2. مشکل این است که جای همه ملت در بالاشهر و ویلاهای ۱۰۰۰متری نمی شود!درصد بسیاری زیرخط فقرند! اما سبک اشرافی حاکمان، اینان را هم “اشرافیت دوست” می کند! رویای پنت هوس و مازاراتی با جیب خالی و بیکاری یعنی “بعلاوه ی فقر”! یعنی “فقر بتوان ۲”!: فقر مادی بعلاوه فقر روحی (فقر نفس). واین یعنی پذیرش نظام طبقاتی و طبقه اشراف! چون آنها تحقق رویاهای ملت فقیرند!
    لذا امام عزیز اصرار داشت خوی اشرافی را از “ملت” بگیرید؛ باوجودی که ملت حلبی آباد سهمش بود!
  3. وقتی میشود فقیر، سودای اشرافیت داشته باشد و به سبک اشراف در نداری خود، اولویت بچیند و دنبال تجملات بیافتد؛ پس “قوی” هم می تواند مثل زبون و ضعیف مشی کند!
    نگرانی از دولتمردان فقط در اشرافیت شان نیست. می ترسیم “ترس از دشمن” را هم سبک زندگی مردم کنند. با زبونی و ترس سراغ حل مسأله روند و آنرا تنها راه حل بپندارند؛ و ملت قوی و مقتدر را هم چنین تابع کنند!
    آن روز مبادا!

از یک مسأله‌گوی ساده به مجتهدی عالی مقام!

از یک مسأله‌گوی ساده به مجتهدی عالی مقام!

(پاسخ به آیت‌الله‌آملی‌لاریجانی درباره مدرسه ولیعصر)

مقدمه:

  1. در این مباحثات و مذاکرات دینی از ناحیه بنده‌ی ناچیز اگر ثوابی باشد؛ آنرا به روح مرحوم آیت الله میرزا هاشم آملی، واقف محترم مدرسه علمیه ولیعصر و والد مکرم آیت الله آملی لاریجانی تقدیم می‌کنم.
  2. در بحث “اشرافیت مذهبی” -طرح شده توسط این کمترین در رسانه ملّی- نباید جای “مسأله” با “مثال” طاق بخورد. مدرسه ولیعصر، علوی، لواسان و… هرکدام مثال‌اند برای یک مسأله؛ تا آن مسأله روشن‌تر شود که چگونه عرف طلبگی و مدرسه‌داری را دارند عوض می‌کنند. نه اینکه خصومتی با یکی از سازندگان یا منتفعان این مدارس باشد؛ یا بازیگر سناریویی سیاسی علیه‌شان شده باشم.
  3. جناب آقای آملی در پاسخ به یکی از منتقدان(رئیس جامعه مدرسین) نکاتی مرقوم داشته‌اند که همه مورد ادعای این کوچکترین نبوده است پس متعرض نمی‌شوم. اما دو مسأله را با هم مشترکیم که ناگزیر از توضیح‌ام:
    الف)استناد دادن این مدرسه به ایشان.
    ب)اشرافی بودن آن(آیت الله یزدی کاخ خوانده بود).
    یک اضافه هم خود دارم:
    ج)وظیفه ایشان در قبال این سازه چه بوده است؟

اجمالا عرض میشود: کماکان مدرسه ولیعصر را مدرسه ایشان و در این زمان از اشرافی‌ترین مدارس قم می‌دانم! ایشان هم جای نفی انتساب، اقلا وظیفه ردع و منع از چنین نحوه ساختی داشته‌اند که به هر دلیل عمل نشده است.

اما تفصیل این سه در چهار ستون ذیل تقدیم فرهیختگان می‌شود:

(اللهم) وسَدّد٘ السِنتنا بالصواب والحکمه.

الف) استناد مدرسه به ایشان!

ایشان مرقوم فرموده‌اند: “استناد دادن  ساختمان مدرسه به اینجانب خلاف واقع است. مدرسه علمیه ولیعصر وقف است. واقف آن هم مرحوم والد ما آیت الله العظمی‌میرزا هاشم آملی قدس سره بود. متولی این وقف هم امروز بنده نیستم. فقط به جهت اینکه امور مدرسه زمین نماند، وکالتی به بنده داده‌اند. زمانی که مدیر مدرسه وضعیت نابسامان ساختمان قبلی مدرسه را مطرح کردند بنده به جهت اشتغال در قوه قضائیه به ایشان گفتم که اینجانب در ساخت مدرسه هیچ دخالتی نمی‌کنم…”!

این شاگرد کوچک در یادداشت‌های قبل هم حرف خود ایشان را بر شایعات و حتی قرائن ظنی دیگر ترجیح داده و اصل را بر همان فرمایش ایشان نهاده‌ام. اینجا هم همین می‌کنم:

آیت‌الله آملی، وکیلِ متولی وقف مدرسه ولیعصرند و در ساخت مدرسه هیچ دخالتی ندارند!

با این وجود استناد مدرسه به ایشان عرفا و شرعا، “خلاف واقع” نیست:

  1. چنانچه فقیهان اذعان دارند: گاه مالی و چیزی به کسی نسبت داده می‌شود در حالیکه مالک آن نیست و صرفا حافظ و متولی(یا وکیل متولی) آن است. مثالش در قرآن آیه ۵نساء است که مال یتیمان، مال شما(اموالکم) خطاب می‌شود! جناب ابن ادریس این نسبت دادن را بدین خاطر می‌داند که مخاطب، حافظ آن مال و بر پا دارنده آن است ولو مالکش  نیست[۱]. در مرقومه ایشان هم هست که بخاطر زمین نماندن امور مدرسه، قبول وکالت کرده اند؛ همین “حافظ منافع بودن” نزد فقهاء کافی در انتساب است.
  2. وکالت در فقه ما “تفویض امر الی الغیر لیعمل له[۲]” است.
    پس وکیل با متولی از این حیث فرقی نمی‌کند چون امر، تفویض به ایشان شده است.
  3. “منتفع اصلی” این موقوفه حضرت ایشان است. کسی گمان ندارد که این مدرسه مثل فیضیه و خان و… باشد که هرکس بتواند در آن تقاضای برقراری تدریس کند. سابقا هم تنها درس خارج فقه و اصول این مدرسه، درس ایشان بود و بقیه امکانات هم در جهت آن استفاده میشد.
    منتفع اصلی بودن در موقوفه‌ای کفایت نمی‌کند که عرفاً بگویند مدرسه‌ی فلانی؟!
    به این می‌ماند که خانه مجللی را واقفی بوسیله بنّاء ای بسازد و کسی را در آن سکنی دهد؛ به آن کس گفته شود خانه یا محل اسکانتان مجلل است! او جواب دهد: من در ساخت آن دخالتی نداشته‌ام! واقفش هم نیستم!
    از قضا بهترین مصحح استناد در عرف، انتفاع -بخصوص منحصر- است.
  4. اگر ایشان موقوف علیهم مدرسه نیست، پس خوب است اداره مدرسه را به شورای عالی حوزه یا هیئت امنائی بسپارد تا دروس سطح عالی را در آن دایر کنند. خود ایشان هم اگر موقوف علیهم نیست درسشان را در فیضیه یا دارالشفاء و مسجد سلماسی و… برپا کند!
    در صورت اخیر واقعا نسبت دادن مدرسه به ایشان خلاف واقع است.
    آیا چنین می‌کنند؟!

ب) اشرافی بودن مدرسه!

حتی بنده افعل تفضیل بکار برده و اشرافی‌ترین مدارس کنونی خوانده‌ام!

معیار تشخیص اشرافیت یک بناء آیا شرع است یا عرف؟!

اگر شرع معیار باشد:

کتاب خدا “الذین جابوا الصخر[۳]” را وصف قوم ثمود و در توبیخ آنها بکار برده است.

وصف هم اقلا مُشعر به علیت است. پس  “یکی” از علل بدی آن قوم، این وصف است.

العیاذ بالله که شیعه امیرالمومنین را به غیرمومنان تشبیه کنم، لکن “جابوا” -چنانچه مفسرین و اهل لغت گفته‌اند- از “جوبه” است. “جوب”، قطعه‌های سنگ را مستدیر و حفره کردن و بناهای مستحکم و عالی ساختن از آنهاست[۴].

انصافا کسی که از کنار این مدرسه رد شود چیزی نزدیک بدین معنا را نمییابد؟!

اگر قرآن “یجری مجری الشمس والقمر” است؛ پس اوصاف خوب و بدش هم زمان‌گیر است و مصادیق نزد مائی دارد.

در احادیث ابواب تشییدالبناء نیز روایاتی در مذمّت این بناها هست که اهل تحقیق استحضار دارند.

اگرعرف معیار است (کماهوالحق):

دراین صورت کار بسی آسان است. جلوی این مدرسه از عرف عام مصاحبه و آمار بگیرید! یا ویدئویی کوتاه از درون و برون این مدرسه و نحوه ساخت و نوع مصالح و آپشن‌های آن در فضای مجازی -منهای نام ایشان- بگذارند؛ ببینند عرف عام چه نظر می‌دهد؟! اشرافی می‌داند یا نه؟!

نه گفتنش تحکّم آشکار است.

از همین جا بر طلبه با دقّت واضح می‌شود: از مدارس علمیه دوران صفوی و مانند آن -حتی اگر به اذن و اجازه مجتهدان بزرگ ساخته شده باشند- نمی‌توان شاهد و تأیید بر جواز مدارس اینچنین در عهد انقلاب شکوهمند اسلامی‌آورد. چون عُرف شاه‌زده صفوی با عرف انقلابی جمهوری اسلامی‌قابل مقایسه نیست؛ و فاصله‌اش فاصله شاه عباس است تا امام خمینی(قدس سره).

این را با آن برابر کردن، هم نشناختن عُرف است هم ظلم و اجحاف به انقلاب مستضعفین به رهبری فقهای مهذب شیعه! (دقت شود)

ج)ایشان چه وظیفه ای داشتند؟!

حضرت آقای آملی در هنگام ساخت مدرسه هم وکیلِ متولی بوده‌اند و هم رئیس قوه قضائیه. از این دو ناحیه تکلیفی مشترک و مختص سراغ ایشان می‌آمد:

تکلیف مشترک:

اگر این مدرسه به دید عرف اشرافی است و چیزی از “تبذیر” در آن است؛ ایشان بعنوان وکیل متولی و هم رئیس عدلیه نظام مقدس جمهوری اسلامی‌باید از فعل حرام و کبیره‌ی تبذیر نهی می‌کردند. بلکه بخاطر وکالت متولی -که تفویض امر است- و حاکم شرع مبسوط الید بودن، بالاتر از نهی، باید ردع کرده از این نحوه ساختن منع می‌کردند.

طلبه کوچکی چون بنده زیره به کرمان نزد ایشان می‌برد؛ که بگوید تبذیر بدتر از اسراف است. اسراف بیش از حد نیاز مصرف کردن است؛ اما تبذیر مصرف مال و مصالح در غیر جای مناسب است “حتی اگر زیاد نباشد[۵].

آیا چیزی از این سنگ تراشی‌ها، تاج سازی باسنگ و…تبذیر نیست؟!

باز به نظر محققین از فقهاء مثل صاحب جواهر، تشخیص صدق تبذیر با عرف است. ایشان دارند: “فقد یلیق السلطان مالایلیق بغیره”:گاه چیزی مناسب حال شاه هست(و صدق تبذیر نمی‌کند) در حالیکه همان مناسب حال غیر او نیست[۶]. !

عرف استبداد‌زده و شاه دوست دیروز، کاخ و بناهای مجلل را سزاوار شاهان می‌دید؛ اما آیا عرف دیروز و امروز چنین بناهائی را لائق به حال فقیه اهل‌بیت می‌داند؟!

آیا عرف امروز مردم انقلابی قم، ساختمان کاخ مانند را لایق به حال مدرسه علمیه تشیع علوی می‌داند؟!

پاسخ را نه بنده بگویم نه ایشان بلکه سری میان مردم بزنند ببینند آیا این وضع را مناسب حال فقهای جانشین پیامبر(ص) و مدارس تربیت کننده حامیان محرومین و مستضعفین -که در خطبه ۳نهج البلاغه نشان شان شده- می‌دانند یا نه؟!

بفرمایند چرا چنین ردع و منعی نکرده و به عدم دخالت راضی شدند؟!

تکلیف اختصاصی:

ایشان بعنوان رئیس قوه قضائیه و حاکم شرع جمهوری اسلامی‌”اقلا شائبه” یک وظیفه اختصاصی درقبال این مدرسه برایشان بوده است و آن جریان حکم حجر بر متصرف این اموال است!

توضیح اینکه:

مجتهد موشکاف ما میداند همانگونه که “لاسرف فی الخیر” در السنه‌ی فقهای ما مشهور است؛ “لاخیر فی السرف” هم مشهور است. لذا همان‌ها که انفاق مُعظم مال در کار خیر را اسراف و تبذیر نمی‌شمارند؛ این دقیقه را هم دارند که در اسراف و تبذیر، کار خیری واقع نمی‌شود.

از اینروست که جناب علامه در ارشاد قید لازمی‌می‌افزاید: “صرف المال فی صنوف الخیر لیس بتبذیر مع بلوغه فی الخیر”. قید آخر معنای دقیقی دارد. فخرالمحققین و شهید اول، ضمیر “بلوغه” را به “صرف” یا “فاعل” بر می‌گردانند که معنا چنین می‌شود: صرف کردن مال در صنوف خیر تبذیر نیست مادامی‌که نهایت و همه صرف مال در خیر باشد، مواقع و جایگاه‌های خیر را بشناسد و مال واقعا و به تمامه در خیر صرف شده باشد[۷].

شهید ثانی این قید را چنین تعبیر می‌کند: “ان المشهور لاسرف فی الخیر کما لاخیر فی السرف ولم یثبت کونه خیرا[۸] یعنی چیزی که خیر بودنش ثابت نیست، اسراف در آن صحیح نیست و خروج از تبذیر مصطلح نمی‌شود.

واضح است مدرسه ولیعصر و موارد مشابه، مزار معصومین نیستند تا قاعده تعظیم شعائر، زخارف و تجملات را دارای غرض صحیح عقلائی کند چنانچه بعض فقهاء درآنجا قائلند.

پس تجملات اضافی و اسراف‌های درون و برون این ساختمان ذیل “لاخیر فی السرف” باقی‌اند.

بانی داشتن و مال خیّر بودن، تبذیرش را -اگر باشد- مشروع نمی‌کند.

مجتهد متبحر بهتر از این آخوند دِه می‌داند که: تبذیر اگر “ملکه و رویه” کسی شود، “سفاهت” او ثابت و حکم وضعیِ ممنوع التصرف شدن در اموالش از سوی حاکم شرع بر او بار می‌شود[۹]!

ابن ابی الحدید و دینوری نوشته‌اند که امیرالمومنین(ع) خواست عبدالله بن جعفر -پسر جعفر طیار و داماد خویش- را به سبب اسراف و تبذیر، از تصرف در اموالش منع کند[۱۰].

در مرقومه جناب آقای آملی آمده: “ایشان [مدیرمدرسه] بعد از مدتی گفت یکی از آشنایان ما که مسجد و ساختمان‌های “مشابهی” ساخته است، حاضر است ساختمان مدرسه را بعهده بگیرد…”.

اگر این مساجد و ساختمان‌های مشابه، شباهت در مصرف تبذیری مال است (مثل این مدرسه)؛ بعید نیست حکم وضعی بر او بار و ایشان بعنوان حاکم شرع موظف بوده آن فرد را ممنوع التصرف کند؛ تا از مصرف اموال در مصارف تبذیری باز داشته شود. دیگر مسجد و مدرسه‌ای غیر لائق به حال فقه و مذهب تشیع نسازد!

چقدر فرق است بین موارد اسراف داماد امیرالمومنین با این اسراف و تبذیرها و چقدر فرق است بین حاکم شرع بودن علی(ع) و حاکم شرع بودن بعضی ازما!

آیا “من هیچ دخالتی نمی‌کنم”؛ جواب قانع کننده‌ای در قبال این تکلیف محتمل است؟!

(اللهم)وتَفَضَّل علی عُلمائنا بالزُهد و النَصیحه.

محسن قنبریان
عیدغدیر
۱۴۴۰ه‌ق
۲۹ مرداد۱۳۹٨ش


[۱] . ر.ک:السرائر ج۱ص۴۹۲

[۲] تحریرالوسیله ص۵۴۰

[۳] ۹/فجر

[۴] ر.ک:تفسیر قمی‌وهم تفسیرالامثل ذیل آیه

[۵] ر.ک:مستمسک العروه ج۷ص۳۳۹وجواهر ج۱۳ص۱۳۰

[۶] جواهرالکلام ج۲۶ص۵۳

[۷] ر.ک:غایه المرام فی شرح نکت الارشادج۲ص۱۹۷و۱۹٨

[۸] نقل از جواهر ج۲۶ص۵۶

[۹] ر.ک: جواهرالکلام ج۲۶ص۴۹و الحدائق الناظره ج۲۰ص۳۵۱

[۱۰] شرح ابن ابی الحدید ج۱ص۵۳/اخبارالطوال ص۲۱۵

برای غدیر چه باید کرد؟

عرش اخوت-عرش ولایت

آیت الله شاه آبادی -استاد امام عزیز- در کتاب گرانسنگ شذرات المعارف، تشکیل اُخوت مومنان را شرط استقرار ولایت غدیر می‏‌خواند!

“توسعه اجتماعات مذهبی برای ارتباط و دوستی با یکدیگر” را خیط[بند تسبیح] اُخوت می‏‌نامد. اُخوت را هم “به حسب حقیقت الفت قلوب و ارتباط دل‏‌های مومنین با یکدیگر” معنا می‏‌کند.

از آیه شریفه‌‏ی “واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا…” استفاده می‏‌کند که حبل الله(قرآن و عترت) از “عرش رحمان” آویخته شده بر “عرش اُخوت”؛ و تا جامعه اُخوت مومنان تشکیل نشود، ایندو مستقر نمی‌‏شود!

“لذا پیغمبر اکرم(ص) در صدر اسلام با ارتباط کثیری به مقام مقدسش به ایمان و اسلام، ممکن نشد که از وجود آنها استفاده بفرماید برای بسط و مقصد اسلام مگر به احداث خیط عرضی اُخوت [خیط طولی، همان قرآن و عترت است] که آن کثرت را به وحدت آورد… از اینجا معلوم شد که اُخوت از احکام سیاست الهیه است برای اجرای مقاصد اسلامیه”.
(حتما دوستان محقّق و موثر ، شذره اول تا سوّم این کتاب را بخوانند).

نتایج مهم:

  1. خود این اُخوت به یُمن و برکت دوستی اهل‏‌بیت بین مومنان ایجاد می‏‌شود. ذیل آیه “فاصبحتم بنعمته اخوانا” (با نعمت خداوند با هم برادر شدید)؛ روایات می‏‌فرمایند: بوسیله ما و محبّت ما با هم برادر شدید (ر.ک: تفسیر نورالثقلین ج۱ص۳۷٨).
    پس دوست داشتن بیشتر اهل‌‏بیت از خود و خویشان، موجب می‌‏شود دوستان آن‏ها را دوست بداریم ولو خویش ما نباشند و گاه علیه منافع ما باشند. این پیوند قلبی و اُخوت ایمانی، بستره می‏‌شود برای تحقّق و استقرار ولایت و حکومت ائمه اطهار که بسی بیشتر از محبت و مودّت آنهاست. (دقت کنید)
  2. احادیث بسیار اُخوت و سفارش به رعایت حقوق آنرا از مهمّ‏ترین احکام سیاسی اسلام و در راستای تحقق دولت اهل‌‏بیت ببینیم نه جزئی و شخصی.
    نخبگان مردم و مسئولین تشکل‏‌های دینی، اگر این مهمّ را رعایت کنند واحدهای پراکنده به هم می‏پیوندند و کثرت به وحدت می‏‌رسد و دست ولیّ مشروع جامعه برای پیشبرد مقاصد اسلامی باز می‏‌شود.
  3. از مستحبات عید غدیر عقد اُخوت است. با این رویکرد جدید به عقد اُخوت نگاه کنید. فعالان مذهبی و فرهنگی یک شهر که همه ولایت اهل‌بیت و جانشینان آن‏ها را پذیرفته و از دشمنان خدا و اهل‌‏بیت در زمانشان برائت دارند؛ با هم عقد اُخوت ببندند و در اصول حرکت با هم اختلاف نکنند. بزرگترین مستحب غدیر این اُخوت و فریضه غدیر عدم تفرقه است؛ غنیمت شمارید.
  4. عامل همه پیروزی‏‌ها در صدر اسلام تا کنون این بوده و عامل شکست‏‌ها، غربت‏‌ها و غیبت‏‌های اولیاء خدا هم عدم تشکیل اُخوت بین مومنان بوده و هست.
    آخرین ولیّ غیبت گزیده خدا(روحی فداه) هم به بزرگ شیعیان- شیخ مفید- پیام داد: “اگر مومنان اجتماع قلوب با هم کنند بر وفای به عهد ما” خواهد آمد (الاحتجاج ج۲ص۴۹٨).
    امام عزیز ما این حقیقت را شهود کرده فرمود: ” ما حسّ کردیم این مطلب را؛ ذوق کردیم این مطلب را که این جماعت ایران که با هم شدند، خدا پشتیبان آن‏ها بود و الان هم هست. کاری نکنید که عنایت خدا -خدای نخواسته- کم بشود. کاری نکنید که برای ولی عصر(ع) ایجاد نگرانی بکنید، تفرقه نداشته باشید با هم”.
    تفرقه=ایجاد نگرانی برای ولی عصر(روحی فداه).
    مباحثه و اختلاف در روش و عمل، به زدن و ساقط کردن هم نیانجامد.
  5. برای عدم تفرقه، فرماندهان جنگ نرم و فعّالان مذهبی ،غیر از “از جلو نظام” -که دیدن ولایت و هماهنگی با فرمان اوست- فرمانِ “از بغل نظام” هم دارند!
    یعنی هر تشکّل و گروه باید گروه بغل دستی‏‌اش در جامعه اُخوت ایمانی را ببیند وارد حریم او و کشمکش با او نشود گاه حتی با بودن او لازم است دیگر تو نیایی و همو را کمک کنی.
    چنانچه اهل‏‌بیت به فقهاء -البته کامل و با تقوا- آموزش دادند اگر یکی حکم یا حکومتی کرد دیگران -مادام که او شرایط ولایت را دارد- در حکم با او تزاحم نکنند؛ حتی اگر فتوایشان غیر او باشد. چه خوشبخت می‏‌شویم اگر افسران جنگ نرم هم این را درباره برادر خود در تشکّل و کانون دیگر رعایت کنند.

اگراین یادداشت را نیاز برجا مانده غدیر دیدید به فعّالان مذهبی و فرهنگی غدیری عیدی‌‏اش دهید!

محسن قنبریان
۹۸/۵/۲۸

مستندات مطالب برنامه ثریا

در این پست مستندات برخی سخنان حاج آقا قنبریان در برنامه ثریا منتشر می شود. ادامه خواندن مستندات مطالب برنامه ثریا