بایگانی برچسب: s

زکات یا کفاره؟!

  • جامعه می داند طلبه هایی که شبی جای رفتگران(در گناباد) و روزی جای نیروهای امداد(در اهواز) و… رفتند، شهریه شان به نصف حقوق آنان نمی رسد؟!
  • پیج داران اینستا خبر دارند گستره ی این نمونه ها چقدر وسیع است؟! از گروههای جهادی در صحراهای کرمان و سیستان تا مناطق صعب العبور چهارمحال و لرستان خبر دارند؟!
  • بدبینان که همه چیز را نمایشی و ظاهر سازی می بینند از صدها نمونه گمنام و بی صدا سراغی نمی گیرند؟!

✅ بنده تقریبا با طلاب هر شهر و مدرسه ای مواجه میشوم کارهای کوچک و بزرگ از این دست می شنوم و می بینم. این همان “فضیلت فراموش شده” ای است که روزی از مثل ملاعباس تربتی در کتابی به همین نام می خواندیم و امروز به برکت انقلاب اسلامی و روحیه جهادی در حال گسترش است.

?اما حرف اصلی ام با خود این عزیزان است:

❓فکر می کنید کار شما از مصادیق زکات و تبرع است یا کفاره؟!!
در احادیث “هرکار خیری، صدقه است” ، “زکات نیروی بدنی، کمک به افتادگان است” ، “کارهای خیر، زکات نعمت” و “نیکویی کردن به همسایه ها، زکات رفاه” ای است که ندارید!
اما کارهای زیبایتان، “کفاره”ی عمل سوء تعدادی اشراف ریش دار هم هست!
کفاره، کارکردش پوشاندن و دفن و بی اثر کردن کار قبیح است.
خانه های میلیاردی برخی اشراف مذهبی، ماشینهای دودی و دوری از مردم برخی بزرگترهایتان، تله کابین ها تا اروپاگردی های برخی عمامه به سرهای غیر روحانی، مهمانی ها و تالارهای آنچنانی و اسراف آقازادگان سفیه برخی پرطمطراق ها و ساختمانهای مجلل و اضافی برخی مدرسه داران و… اعتماد عمومی به نهاد روحانیت را بدجوری دارد تخریب می کند. ۵سال پیش در نظر سنجی ای ۵۷/۳%مردم نمره منفی به ساده زیستی روحانیت دادند حالا که خیلی بدتر!
ضربه اعتقادی آنانی -که به تعبیر حضرت آقا مثل موریانه اعتماد هزار ساله مردم به روحانیت را می جوند- موجب شده کارهای درست و عالی و به جای شما، صدقه و تبرع تلقی نشود بلکه کفاره عمل سوء دزدان لباس شما در جامعه دیده شود!
بخاطر همین جامعه با کار شما مواجهه کار ملاعباس تربتی در زلزله تربت حیدریه نمی کند و انگار اینها را وظیفه شما می داند! بلکه بدبین است که آیا آخوند پرنفوذی که شدید هم چنین می مانید؟!

⬅️پس کنار پرداخت کفاره ی عمل سوء هم لباسهای کمتر اما درشت تر خود، برای کاهش آن قبایح در لباس پیامبر(ص) هم کاری بکنید. نمی شود دانه درشتهایی گناه کنند و کفاره اش را کوچکترها بدهند!
بهترین دارایی شما “علم” و “بیان” است و زکات آنها، “وادار کردن[صنف]خود به عمل” و “اندرز دادن” و نهی از منکر کردن است. عمل خود را با قدرشناسی از اساتید زاهد و مهذب تکمیل و با دستبوسی و تملق غیر وارستگان تباه نکنید.

?مطالب مرتبط:
– با هجوم موریانه ها چه میتوان کرد؟
– آخوندها کجایید؟

محسن قنبریان
۹۷/۹/۳۰

ازغدی، ادامه ی شریعتی یا مطهری؟!

حوزه ی بی عیب!

شریعتی از اسلامی انقلابی می گفت که در آن نقش جدی ای برای مرجعیت و روحانیت نبود! انتقادهای زیادش از این نهاد او را نماد “اسلام منهای روحانیت” کرد و فتوایی از مراجع آنروز مبنی بر ضاله بودن کتابهایش صادر شد!
مطهری اما منتقدی از روحانیت بود که اعتراف به مزایایش داشت. اعتقاد داشت با لزوم حفظ و نگهداری اش باید آنرا اصلاح کرد. اسلام منهای روحانیت را خیانت می دید و فقهاء را تنها سلسله ی معرفتی متصل به معصوم می شمرد. ادامه خواندن ازغدی، ادامه ی شریعتی یا مطهری؟!

رهبری برای مستضعفان جهان!

?اپیزود اول:

میشل فوکو فیلسوف فرانسوی در ایام انقلاب دو سفر به ایران(شهریور وآبان۵۷)ویک دیداربا امام در پاریس کرد تا از نزدیک انقلاب ایران را مطالعه کند.در سفرهایش به تهران وقم وآبادان سفر وگزارشات تحلیلی خود را در ۹مقاله برای روزنامه ایتالیایی کوریردلاسر نوشت که بعد در دوکتاب بنامهای “ایرانی ها چه رویایی در سر دارند؟” و”ایران:روح یک جهان بی روح” به چاپ رسید.او سه عامل انقلاب را:”مذهب”/”اراده جمعی”/”رهبری ” می شمارد.

انقلاب ایران را مذهبی معرفی می کند

-اراده جمعی:فوکو انقلاب ایران را از این حیث از انقلابهامتمایز می شمارد که همه مردم ایران از همه طبقات وهمه قومیت ها ومذاهب را در برگرفت .می نویسد:”اراده جمعی را هرگز کسی ندیده است. خود من فکر میکردم که اراده جمعی مثل خدا یا روح است وهرگز کسی نمی تواند با آن روبرو شود.اما ما در تهران وسرتاسر ایران با اراده جمعی یک ملت برخورد کرده ایم”(ایران:روح…ص۵۷).

-رهبری:به نظر فوکو با نبود رهبری مقبول ومقتدر چه بسا نیروها بجای نشانه گرفتن اهداف با هم درگیر و عملا انقلاب را ناکام بگذارند.رهبری دو کار می کند:”مدیریت نیروهای انقلاب “/”ایدئولوگ انقلاب”.

به نظر فوکو این دو در ایران  در امام خمینی جمع شد.او امام را “رهبری اسطوره ای” لقب داد که”پهلو به افسانه می زند”.(ایرانی ها…ص۶۴)

?اپیزود دوم:

جنبش جلیقه زردها، با وجود عقب نشینی دولت از نرخ سوخت، آرام نشد وبسیاری از اقشار را همراه کرد.

از فرانسه به بلژیک و صربستان و…سرایت کرد.در مصر فروش این جلیقه از ترس احیای دوباره انقلاب مصر در ایام سالگردش(بهمن) ممنوع شد!

این روزها از برخی سخنگویان جنبش نقل شد که از انقلاب ایران الهام گرفته اند http://fna.ir/bq99uf

پیام روشن آن مثل جنبش وال استریت قیام مردمی است که احساس می کنند در سلطه ی قدرت وثروت عده ای محدود،محصور ومحرومند!

این جنبش ها علیرغم موانعی در همبستگی،امکان فراگیری وتبدیل به اراده جمعی تر دارند.اما یک عنصر اساسی را ندارند:رهبری که به تعبیر فوکو بتواند هم “مدیریت نیروهای انقلاب”را به عهده بگیرد وگام به گام به آرمانها بکشاند و هم”ایدئولوگ جنبش “باشد و آرمانها را جلوی چشم ملت بگذارد.

شبکه های مجازی می تواند هم آهنگ کننده ی شنبه های اعتراض باشد اما نمی تواند نقش رهبری این جنبش ها را برعهده گیرد لذا احتمال اینکه در فقدان رهبری مطلوب، این جنبش ها به هرج ومرج وحتی جنگ داخلی کشیده یا در لابلای مطالبات متکثر،تجزیه شود وتحولی اساسی را موجب نشود وجود دارد.

?اپیزود سوم:

ساختارهای دنیای سرمایه داری: هم مذاهب را متکثر کرده و هم پایان ایدئولوژی ها را جشن گرفته است. احزاب و سندیکاهای اصناف هم نمیتواند جای رهبری مقتدر وفراگیر برای انقلابی عمومی واراده ای جمعی را بگیرد.بعلاوه که سران احزاب نوعا خود از طبقه ممتاز قدرت وثروت ومخالف برهم خوردن نظم موجود اند.

از سوی دیگر،مرزکشی های جغرافیایی و”تثبیت ملل” بجای “امت” در نظم های جدید پس از جنگ جهانی،امکان رهبری مقتدر از کشوری دیگر را هم منع کرده ومداخله داخلی تلقی می کند.

اما ساختارهای مدرن هنوز نتوانسته الگو گیری تاریخی از انقلابهای ممتاز ملتها(مثل ۵۷ایران)را از طبقه فرودست جهان بگیرد.بلکه رهبران معنوی وایدئولوژیک انقلابهای مردمی اگر نتوانند “نقش مدیریت نیروهای جنبش ” را از بیرون مرزهای آن کشور انجام دهند(بخاطر تهمت مداخله در امور داخلی)، اما می توانند “نقش ایدئولوژیک والهام بخش”را برعهده گیرند.

چیزی که در دهه اول انقلاب اسلامی در مدت کوتاهی شاهدش بودیم وجنبش هایی اسلامی را متأثر از ایدئولوژی امام موجب شود.لکن عوامل متعددی موجب شد استکبار ستیزی و مخالفت با نظام سلطه جهانی را در “قرائتی ملی”(نه جهانی)ادامه دهیم.ما امروز از استکباری که برای ایران بد بوده، ایدئولوژی انقلابی خود را سیراب می کنیم تا استکبار ستیزی ما “همراستا با منافع ملی “دیده شود !وهمین قدر هم از سوی طبقه اجتماعی و دولتی غربزده برتابیده نمیشود!مثال گرفتن از وال استریت و اعتراضهای فرانسه برای استاندارد دوگانه غرب ونمایش خوی استکباری برای مصرف داخلی،

با ایدئولوژی سازی برای مستضعفین جهان فاصله زیادی دارد.

*البته نمی توان پنهان کرد که بروز متناوب جنبش های فرودستان و سرعت فراگیری آن در کشورها ،این نوید را می دهد که در صورت پیدا شدن رهبری معنوی وخارج از چارچوبه های تحمیلی مدرن،انقلابی جهانی به سرعت علیه مستکبران عالم شکل گیرد.به امید آن روز وقدوم مبارک آن رهبر آسمانی وجهانی!

محسن قنبریان
۹۷/۹/۲۴

بشنوید| دفاع قاطع آیت الله جزایری از کارگران گروه ملی فولاد

این جملات عالی نماینده محترم ولی فقیه در استان خوزستان پس از اعتراضات و تجمعات مکرر کارگران گروه ملی فولاد است. خداوند آن عزیز را در خدمت به مستضعفین و ستاندن حقوقشان یاری فرماید که خاطرات شیرینی در اینباره ها شنیده ایم.

⭐️اما چند نکته:

  1. چرا حقوق و دستمزد کارگر با حفظ کرامت او تعقیب نمی شود تا مجبور شوند با تجمع و اعتراض مسئولین را وادار کنند به تلاشها، سرعت و فوریت دهند؟! اگر می شد حقوق کارگران هفت تپه و گروه ملی فولاد با تقلای مسئولین استان داده شود(اقلا یکی دوماهش)، چرا تعلل، تا کار به اعتراض و شعارهای تند بکشد؟!
    این تصفیه حساب با ذی حسابهای بدحساب نمی شد یک ماه زودتر انجام شود؟!
    این روند، تداعی بدی در باور مردم و توالی ناجوری در ستاندن حق دارد!
  2. تجربه ی هفت تپه و گروه ملی فولاد بس نیست؟! باید کارگران آریوبرزن بهبهان هم رو به اعتصاب و تجمع بیاورند تا برایشان کاری شود؟!(متاسفانه امروز خبر اعتصابشان رسید!)
    خبر از پیگیری ها و تلاشهای امام جمعه محترم وجمعی از روحانیون در دوماه اخیر دارم. از اینکه چیزی هم دست اینان نیست، بی خبر نیستیم. اما آیا اگر کار کارگران آریوبرزن به آنجا که کارگران گروه ملی فولاد کشید، رسید، امام جمعه شهر از سر دلسوزی و احساس مسئولیت -مثل نماینده ولی فقیه در استان- برای تصفیه حساب بر مسئولین بالا دستی وارد نمیشود و فشار بیشتری نمی آورد؟! خوب چرا این کار را قبل از لبریز شدن صبر کارگران نکند؟!
    مسئول بالادستی ای که تقاضا را فقط به وعده پاسخ داده و نامه ی محترمانه روحانیون شهر را حتی اعلام وصول نمی کند، نباید با لحن دیگر با او سخن گفت؟!و جور دیگر از او مطالبه حق مظلومان را کرد؟!
    حفظ کرامت کارگر از دستمزد او مهمتر است نگذاریم برای نانشان جمع شده شعارها را واژگون کنند!
  3. همین ایام برای دفن بزرگ یک ایل (خان)دو نماینده معزز ولی فقیه از دو استان به بهبهان تشریف آوردند. مردم این سامان اینقدر اهل درک هستند که بدانند این تشریف فرمایی احیاء فرهنگ خان و خان بازی نیست و تکریم مردم آن ایل محترم است. و چنانچه خود بزرگواران گفتند آن مرحوم هم متدین و کارگشا بود و هم نماز خواندن یکی از آن سروران را بر جنازه اش وصیت کرده بود. لکن این را هم می دانیم که وصیت یک میت به شرط قبول، بر طرف مقابل واجب می شود اما وصیت ولیّ معصوم درباره ضعفاء و گرسنگان و گارگران بی مزد، دستور و فرمان شرعی آن امام است و ابتدائا بر علماء واجب است(خطبه ۳).

وصیت امام راحل و ولی فقیه درباره آنها، اقلا شرط ضمن عقد توکیل این نمایندگان عزیز است. بعید می دانم وضعیت این محرومان به گوش سروران نرسیده باشد.

امام عزیز مثل آن بزرگواران (روحانیون نظام) را چنین موظف کردند: “همه مدیران و کارگزاران و رهبران و روحانیون نظام و حکومت عدل موظفند که بافقرا و مستمندان و پابرهنه ها بیشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمکنین و مرفهین در کنارمستمندان و پابرهنه ها بودن و خود را در عرض آنان دانستن و قرار دادن، افتخار بزرگی است که نصیب اولیاء شده و عملا به شبهات و القائات خاتمه می دهد”(صحیفه امام ج۲۰ص۳۴۱). مثل بنده از مستضعف پروری آن بزرگواران باخبرم و میدانم بیت برخی از آنها دائم مأمن محرومان و پناه جویان است لکن تصورش را بکنید یکبار هم برای کارگران محروم قدم بر چشم این شهر می نهادند، چقدر آلام آن کارگران تسکین می یافت! اقلا در ایاب و ذهاب چند باره در این دوسه ماه یکبار هم پای حرف این زمین خوردگان می نشستند و برایشان سفارشی می کردند.

الان هم برایشان کاری و مطالبه ای کنند عبادتی کم نظیر کرده و سفارش امام عزیز را امتثال کرده اند که فرمود: “وظیفه ما و همه دست اندرکاران است که به این مردم خدمت کنیم و در غم و شادی و مشکلات آنان شریک باشیم که گمان نمی کنم عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد”(همان).

محسن قنبریان
۹۷/۹/۲۴

انتظار در تراز ندبه ۱

برای سؤالها و نیازها، دلتنگی ها و ناکامی ها، آرزوها و آرمانهایت وقتی از سوی هیچکس جواب داده نمی شوی، چه حالی داری؟!

-احساس می کنی راه نفست بسته است و پا روی گلویت گذاشته اند!

 

حال وقتی برای همانها، آدم های معمولی، بزرگترهای فقط مسن تر، جامعه غیر آرمانی به تو توجه کنند و در حد و قواره خودشان جوابت دهند و سرگرم و آرامت کنند، چه؟!

آیا اینجا هم احساس می کنی راه نفست بسته است…؟!

 

آدمهایی که جوابها و قضاء حوائج را ناقص و ناخالص دیده و کامها و آمال جدید را سرگرمی دیدند و باز راه نفسشان بند آمد و چشمشان به افق برتر دوخته شد، آنها دارند در تراز دعای ندبه، منتظر می شوند:

عزیز علی أن اجاب دونک و أناغی

“برمن سنگین شده غیر تو جوابم می دهد و مثل حرف زدن با نوزادان سرگرمم می کنند!”

حاشیه ای طلبگی بر فرمایش یک بزرگ

سخنان یکی از مراجع بزرگوار درباره طلاب دوباره باز نشر شد و شنیده شدن دوباره حرف، زمینه نقد دوباره را هم فراهم ساخت.

ظاهرا این عالم عظیم الشأن در سه محور نگران حوزه و طلاب بوده اند: کاهش تقوا، دانش و محبوبیت.

برای کاهش محبوبیت، عامل اصلی را ورود طلاب به فعالیت سیاسی شمرده اند http://www.entekhab.ir/fa/news/445584

از جهات مختلف میشود به فرمایشات آن وارسته پرداخت که مجال همه در این یادداشت نیست فقط اشاره به ۴ابهام:

ادامه خواندن حاشیه ای طلبگی بر فرمایش یک بزرگ

درس ناتمام!

دیروز رهبر معظم انقلاب سر درس خارج فقه با تبسم از اوقات تلخی و داد زدن روز قبل یکی از فضلا سر ایشان گفتند. تندی آن طلبه را از سرمحبت خواندند و از تندی خود(که فرموده بودند: چرا داد می زنید) عذرخواهی کردند.
هزاربار خدا را شکر که نه فقط فرهنگ شاهان جبار رفت که دچار “علماء جبار” -به تعبیر امام صادق(ع)(۱)- هم نشدیم.

چند درس مهم:
۱. برخی داد زدنها -حتی نابجا وحتی سر رهبری -به قرائت خود رهبری هم از سرمحبت می تواند باشد.
البته:
الف)نه پیروان و نهادهای ولایی نوعا چنین فهمی دارند و معمولا معامله دیگر با پرسش -حتی بدون داد- می کنند حتی اگر آن سؤال و نقد از نماینده و منصوب رهبری باشد! این یعنی مشکلی بزرگ بنام فاصله داشتن فکری و عملی اشخاص حقیقی و حقوقی جبهه ولایت با خود ولی.
ب)نه هرجا انتقاد کردن -فضلا از تندی کردن و داد زدن- سر رهبری الزاما چنین معنای محبتی می دهد. چه بسا جاها و مواردی که کمک به دشمن برای سست کردن پیوند امام و امت است. پس مستشکل دلسوز و انقلابی هم باید مکان و زمان و اولویت مسائل را بسنجد و پز آزادی فکر و مطالبه گری و…فریبش ندهد.(دیگران البته تا حد نرسیدن به جرم آزادند)

۲. درس خارج فقه جای اشکال و جواب است و حتما جلسه ای دهها اشکال به رهبری می شود و جواب می گیرند. قانع می شوند یا سر نظرخود می مانند. آن طلبه با این گشاده رویی و عذر خواهی رهبری، منفعل و او هم معذرت خواهی کرد که صحنه زیبایی بود. اما جا داشت او یا همکلاسی اش اگر در پاسخ رهبری ابهامی می دید هم مطرح می کرد. اهمیت شکستن حلقه بسته مدیران کشور -که خود آقا از قانون بازنشستگی فهم کردند- از فرع فقهی آنروز کمتر نبود که بسیار مهمتر بود.
مثلا اگرهمان طلبه اینبار نه با داد زدن و تندی کردن بلکه مثل مستشکل درس خارج می پرسید: حضرت استاد با استثناء “هرکه تجارب مفید دارد و جایگزین ندارد” ازقانون بازنشستگی عملا چه به سر این قانون می آید؟ این قید، “استنباطی” است و مانند قید “۳۰سال خدمت” نیست که کاملا کمی و غیر استنباطی است. پس تشخیص مصادیقش یک مرجع قانونی می خواهد که لابد همان مدیران اصلی کشورند. آیا این قید عملا همان حلقه بسته را مادام العمر نمی کند؟! و قانون موجود را به ضد خود بدل نمی کند؟!
محبت اینبار طلبه مستشکل به ولی مهربان این است که: اینجا چند نفر به تشخیص شما (حضرت آقا) و به تصریح تان “در فرض اعتماد به آن مقام مسئول” استثناء می شدند، اما با قانونی کردن این استثنائها و سپردنش به دولتمردان، ویرانی کل قانون خدای نکرده پای شما نوشته میشود! و…
سکانس اشکال و جواب پس از عذر خواهی از نحوه اشکال در درس زیبای دیروز جایش خالی بود.

۳. جالب اینکه ولایت مداری رهبر عزیز و هم شاگردی های ایشان(مطهری،بهشتی و…) با امام راحل نوعا اینگونه بوده است. نمونه های زیادی از این الگوهای ولایت مداری در دست است گاه بر نظر خود علیرغم نظر امام باقی بودند یا با امام مباحثه کردند اما هیچوقت “مخالفت عملی” با ولی فقیه یا “کاری که تضعیف جایگاه ولایت نتیجه اش باشد” نکردند.
جالبتر اینکه حضرت آقا این صاحب نظری را نه برای مثل مطهری و بهشتی در قبال ولایت بلکه برای دانشجویان هم لازم می دانند که لازم نیست مواضع آنان حتما منطبق با نظرات رهبری باشد بلکه در مواردی تأخیر فکر تا بیان رهبری را موجب قفل شدن کارها می خوانند.
http://www.leader.ir/fa/content/12118/leader.ir

۴. شاید آنچه موجب شد این الگو از ولایت مداری جای خود را بعضا به تملق و چاپلوسی، یا تبعیت کور و غیر فکورانه دهد، پیدایش کسانی بود که نقد و سؤال از رهبری را با طعنه و کنایه در سخنان عمومی آوردند! به مناصب بزرگ خامنه ای ها و بهشتی ها راه یافتند اما برای منافع شخصی یا حزبی شان با رهبری مباحثه و بعضا قهر کردند! یا بدتر در مسیر خواست دشمنان و در جهت عکس آرمانهای انقلاب به فرامین یا خط و نشانهای رهبری کنایه زدند! یا مغایرت نظری را به مخالفت عملی و اردوکشی خیابانی بدل کردند و… مثالهای این مدل مواجهه با ولی در دهه ۷۰و۸۰ کم نیست در اذهان مثالهای دهه ۹۰حاضر است.
اینان لبه دیگر متملقان جاهل و برخی کاسبان شدند تا ولایت مداری را به زیلو بوسی تقلیل و ولایت گریزی در برخی نخبگان را تسریع کنند.
____________
پی نوشت:
۱.أطلبوا العلم وتزینوا معه بالحلم والوقار وتواضعوا لمن تعلمونه العلم وتواضعوا لمن طلبتم منه العلم ولا تکونوا علماء جبارین،فیذهب باطلکم بحقکم(بحار ج۲ص۴۱)

محسن قنبریان‌

۱۴/۹/۹۷

جای خالی دکه القضاء!

  1. کمی تفحص کنید می بینید نهادهای دولتی و مردم نهاد شیعی و حتی غیر شیعی برای امیرالمومنین(ع) چه می کنند.
    مثلا: تلاش برای ثبت جهانی عهدنامه مالک اشتر در سازمان ملل، ثبت نسخه خطی قدیمی ترین نهج البلاغه در یونسکو، رونمایی از ترجمه مالایی عهدنامه در مالزی، بهره برداری از آن بعنوان یک منشور و برنامه جامع در بولیوی و…
    همه این ها خوب است و کم است. لکن “تفاخر” به علی(ع) و بانگ زدن “مشروعیت” او در عالم کافی نیست. تبلور و تجلی “کارآمدی” آن آموزه ها از طلانویس کردن آن و ثبت های ملی و جهانی بسی مهمتر است.
    “گزارش” کارآمدی آن آموزه ها در سالهای ۴۰-۳۶هجری هم باز “تفاخر” است نه “کارآمدی”! تصویر میز مجلل غذا گرسنه را سیر نمی کند ولو به اشتهایش می افزاید.
    اساسا کار بزرگ امام خمینی در تلاش برای اقامه حکومت عدل از این حیث افضل است. آثار پژوهشی گرانقدری مثل الغدیر و عبقات الانوار با آن قابل قیاس نیست. چون امام می خواست مشروعیت ولایت را با کارآمدی آن نشان دهد. از این رو ذره ای از آن(روش حکمرانی مشروع) نباید عقب نشست یا در تحقق اش کوتاهی کرد و الا هزاران تفاخر به علی(ع) فقط ارزش موزه ای و کتابخانه ای می یابد.
  2. چندسال پیش رئیس سازمان قضا و وزیر کشور امارات از “دادگاهی سیار” در اتوبوسی دو طبقه رونمایی کرد. خلیفه امارات پیش از آن خواسته بود: “سیاست سازمان قضا باید بر پیشرفت خدمات قضایی و عدالتی به وسیله روش های نوین باشد تا صرفه جویی در وقت و زحمت مراجعین و رساندن خدمات به تمامی قشرها در هر زمان ومکان را محقق سازد”.
    این دادگاه سیار ۱۴متری با ۲قاضی و ۶کارمند خدمات گسترده قضایی، حقوقی، انتظامی داده و طبقه دومش نیز سالن دادگاه است. منظور از راه اندازی آن: خدمات کم نظیر با استانداردهای جهانی به شهروندان و قرارگرفتن ابوظبی میان ۵پایتخت برتر جهان اعلام شد!
    جالب است که این حکومت سلطنتی چیز قابل توجهی از استانداردهای جهانی حقوق اساسی ملت ندارد و حل و فصل مرافعات جزئی مردم را صاحب حق تعیین سرنوشت شان نمی کند. در ایام بهار عربی(به تعبیر غربی ها و بیداری اسلامی ما) بین خبرها به چشمم خورد که از سوی نهادهای بین المللی عمل به عهدنامه مالک اشتر علی(ع) بعنوان بهترین روش حکومت داری به امارات و خواهران دیگر عربی اش پیشنهاد شده بود.
    اگر اغراض سیاسی و فشار مستکبرین نبود قطعا مردم سالاری دینی جمهوری اسلامی نمونه عینی برای مثال زدن به این کشورهای استبدادی از سوی سازمان ملل بود.
  3. لکن فارغ از اینها شما بگویید: ما به دکه القضاء امیرالمومنین(ع) لایق تریم یا امارات؟!
    علی(ع) باوجود داشتن سیستم قضایی و هم مراقبتها و نظارتها و مؤاخذه های جدی بر سیستم قضاوت و هم قاضیان، خود هم در مسجد کوفه “دکه القضاء” داشت! جایی که همه بتوانند به راحتی تظلم کنند. حتی ساختمان جدا و کوچکترین بروکراسی دست و پا گیر نداشته باشد.
    نه اتوبوس قضایی ابوظبی، دکه القضاء علی(ع) میشود و نه حکمرانی آنها با این ترفندها از محاکم طاغوت بودن رها می شود، لکن نمی توان انکار کرد که تلاشی برای کارآمدی بیشتر است و باید آنرا ستود.
    تفاخر به بودن در دستگاه ولایی و مشروعیت فقه و قضاء شیعی کافی نیست. کارآمدی دستگاه قضا، کوتاه شدن اطاله دادرسی، فریاد رسی فوری به مظلومان و آنها که هیچ یاری جز رجوع به محاکم ندارند از مشروعیت آن کم اهمیت تر نیست.
  4. یک پیشنهاد روشن:
    امروز در اغلب نقاط کشور بخصوص نقاط بهره مند از مناظر طبیعی، شاهد تصرفهای ثروتمندان و قدرتمندان به منابع طبیعی هستیم. حریم دریاها، دریاچه ها، رودخانه ها، کوه ها و کوهپایه هاست که دائم ویلاسازی و تجاری-تفریحی می شود. بسیاری هم به ظاهر برگه ای قانونی تدارک کرده اند!
    این اتفاقات از شکم نظام اداری آن شهرها درآمده و امید خیری از دادگستری و فرمانداری و ادارات مربوطه آنجا نیست که اگر می خواستند یا می توانستند مانع شده بودند. به همین منظور هم قوه قضاییه شماره ۱۳۱ و سامانه خاص تعریف کرد. طبق گزارشات خودشان موج شکایات و گزارشات مردمی ارسال شد. از عیوب و نقایص این راهکارها بگذریم که آنهایی که امتحانش کرده اند می دانند!
    بفرض این سامانه ها گزارشها و شکایات مردمی را خوب استماع کند(!)، ارجاع پرونده یا گزارش گرفتن از همان شهر چه دردی را دوا می کند؟!

بنظر رئیس محترم قوه قضاییه نمی رسد چیزی از جنس دکه القضا علی(ع) یا اتوبوس ابوظبی لازم است؟!
چند قاضی مجرب و پاکدست و مطمئن با همه لوازم (چند کارمند و سیستم الکترونیکی متصل و کامل و…) یک ایرانگردی کامل کنند و از نزدیک مرتع خواری، کوه خواری و… را -که همه مشهود است- ببینند و تکلیفش را معلوم کنند؟!
شاید فردا دیر باشد…

محسن قنبریان
۹۷/۹/۶

ازدواجی بمثابه ی یک راهبرد!

نوشته ی اخیر بنده درباره نحوه تولد امام صادق(ع) و پیام “احتمالی” آن، بیش از نقد با استغراب برخی مواجه شد.

?سرپرستی فردا:
یک فرق امام با ما این است که او آگاه به فرداهاست. و خداوند علم غیب را نه برای اعمال جاری اش بلکه برای سرپرستی تاریخ به او داده است لذا تدبیر برای فرداها را هم او مکلف است.
ابراهیم خلیل برای فردای دور بعثت خاتم الانبیاء، مکه را بنا می نهد و…

?ازدواجهای مبارک
امام سجاد(ع) آگاه به غیب وقتی جلوی روی خود در فردا، نزاع بین بنی الحسن و بنی الحسین می بیند، نباید برای آن تدبیری کند؟!
اگر در کنار همه تدابیر، از ازدواج هم برای کاستن آن نزاع و صرف قوا مقابل دشمن اهلبیت بهره گرفت، کار غریبی کرده است؟! یا تکلیف خاص امامت را امتثال کرده است؟!
لذا او -که خود حسینی است- دختر امام حسن(ع) را به همسری میگیرد. مولود این پیوند امام باقر(ع) است در اوج اختلاف و نزاع بین حسنی ها با حسینی ها و امام حق هم حسنی است هم حسینی است.
البته قرار نیست تدابیر معصوم، اختیار آدمیان را بگیرد و مثلا این نزاع صفر شود. لکن فکرش را بکنید آن تدبیر حکیمانه و غیبی چقدر از این نزاع کاست؟!

?حال اگر امام سجاد(ع) از نوادگان ابوبکر(قاسم پدر ام فروه) شاگرد برای خود بگیرد و از ثقاتش کند وجوف ابوخالدکابلی و سعید بن مسیب قرارش دهد(کافی ج۱ص۴۷۲)، امام باقر(ع) از او(قاسم نوه خونی ابوبکر و یار خاص امام سجاد) دختر پاکیزه ای خواستگاری و رحم پاک او را پرورشگاه صادق آل محمد(ص) قرار دهد، کار عجیبی کرده است؟!
فرزند او باید مذهب حق را از باطلها جدا نماید اما همزمان مامور است با سایرین مدارا و سیاهی امت را از ناصبین و دشمنان اهلبیت جدا کند. بدی خلفاء جور را مسری در تمام نوادگانشان نکند و نزاع عقیدتی را جنگ نژادی و خونی ننماید. پیروان ناآگاه را به حکم بدعت گذاران محکوم نکند و با حجت قاطع حق را آشکار کند. از آنها شاگرد بگیرد و خود و شاگردانش مورد اطمینان و وثوق جامعه غیر شیعی باشند.
حال اگر ازدواج با پاکیزه ای از نسل ابوبکر بدین منظور کمک کند یا به ما شیعیان درس مهمی دهد چرا نکند؟!
❗️عجب از کسانی است که تولد نوه و نتیجه ی پاکیزه ای از ابوبکر را برنتابند و تخرج الحی من المیت را باور نکنند!

?بخاطری که هیچ نسبتی بین امام و ابوبکر درست نشود همه بزرگان شیعه را تخطئه کنند! آخر همه اینان نسب مادری امام را، به ابوبکر می رسانند:
کلینی(کافی ج۱ص۴۷۲)، مفید(المقنعه ص۴۷۳)، شیخ طوسی(تهذیب ج۶ص۷۸)، طبرسی(احتجاج ج۲ص۳۷۴)، علامه حلی(تحریرج۲ص۱۲۳/منتهی ج۱۳ص۳۰۱)، شهیداول(دروس ج۲ص۱۲)، مجلسی(مرآه العقول ج۶ص۲۶)، بحرانی (حدائق ج۱۷ص۴۳۶)، کاشف الغطاء(کشف الغطاءج۱ص۹۹)، صاحب جواهر(ج۲۰ص۸۸) خویی(موسوعه ج۱۵ص۳۲۱)و…
اینها مورخ نیستند بعض شان رجالی های شیعه اند که توثیق آنها روایتی را معتبر میکند.
بعضی متکلمان برجسته شیعه اند پس معلوم است انتساب مادری و باواسطه به ابوبکر را مخل به شرائط امامت ندیده اند.

?عجیب تر کسانی اند که پیرو مکتب مرحوم بروجردی و امام در وحدتند و غیر از این تفکر را شیعه انگلیسی می خوانند، اما برای رد نسب مادری امام صادق(ع) به مطاعن خلفاء روی آورده انتساب امام را از آن جهت منع می کنند! درحالیکه امام رضا(ع) اینرا کار جاعلین و دساسین خواند!(روایت صدوق در عیون اخبار الرضا)

?این تفکر شیعی میخواهد همه نوادگان خونی و عملی خلفاء را ملحق به آنها و حتی بفرض برائتشان از اباء(مثل محمد بن ابی بکر) باز غیر صالح برای پیوند با ائمه بداند و نجاست آنها را غیر قابل تطهیر و مسری بداند!
و شعار وحدت را هم تصنعا یا به جهات سیاسی و مصرف داخلی سردهد!

?درحالیکه آن تدابیر راهبردی صادقین(ع) موجب شد آنروز تقابل شیعه-سنی شکل نگیرد. جامعه بزرگ سنی از ناصبیون اندک(عثمانی ها و…) جدا شود و بالاتر شیعه و سنی خود را در تقابل با عباسی ببینند که از قضا خود را اهلبیت رسول الله می خواند!
ابوحنیفه سنی هم -علیرغم همه ایراداتش- مقابل خلفای عباسی فتوا و حتی زندان رود و توسط قاتل امام صادق(منصور عباسی)مسموم شود. یا احمد بن حنبل ناقل حدیث غدیر در مسندش شود و عقیده تربیع(خلیفه چهارم بودن امام علی) را بین اهل سنت تثبیت کند و شافعی مدح علی(ع) بسراید و…
آن خط امام صادق “و لوازمش” را بروجردی با شلتوت دنبال و شیعه را مذهب مجاز الازهر کرد، امام خمینی جهان اسلام(اکثر سنی) را مقابل اسلام سفیانی و آمریکایی قرار داد، سیستانی، شیعه و سنی را به جنگ با نواصب فرستاد و خامنه ای اردوگاه سفیانی ها را از عمده سنی های معاصر خالی کرد.
کاش تشیع و امامش را بهتر بشناسیم!

محسن قنبریان
۹۷/۹/۴

نحوه ی تولد امام صادق(ع)، نماد وحدت!

امام صادق(ع)، نتیجه ی پسری امیرالمومنین(ع) و نتیجه ی دختری ابوبکر است!

مادر ایشان(ام فروه) هم از ناحیه ی پدر(قاسم بن محمد بن ابی بکر) و هم از ناحیه ی مادر(اسماء بنت عبدالرحمن بن ابی بکر) به ابوبکر می رسد.

? ازسوی دیگر، امام صادق(ع) رئیس مذهب تشیع است. یعنی کسی است که حدود و ثغور مذهب حقه را در عقاید و اخلاق و عمل معلوم کرد و از مذاهب دیگر جدایش نمود و بدان استقلال داد.

 دو گزاره ی بالا را کنار هم ببینید!

❓ خداوند حکیم -که هر خشک و تری را در کتاب مبین اش براساس حکمتی قرار داده است- چرا رئیس مذهب تشیع را از نوادگان ابوبکر قرار می دهد؟!
❓ چرا امام معصوم(امام باقر) با زنی ازدواج کرد که از ناحیه پدر و مادر به ابوبکر می رسد؟!
البته ام فروه، زنی با تقوا و پر فضیلت بود پدرش(نوه ابوبکر) هم از موثقین امام سجاد(ع) و خود امام باقر(ع) بود. پدر بزرگش(محمد بن ابوبکر) هم پیش امیرالمومنین بزرگ و او را فرزند خود اما از صلب ابوبکر خواند(تنقیح المقال/مامقانی/ج۲ص۵۸).
اما هرچه بود خانواده خلیفه اول بود که شیعیان درباره اش موضع خاصی دارند. ام فروه از ناحیه مادر هم به عبدالرحمن می رسد که به خلاف محمد بن ابوبکر، سازشکار با امویان بود.
? شاید سر ماجرا یک کلمه باشد: رئیس مذهب حق، منادی وحدت!
متولد از این پیوند خاندان علی(ع) با خاندان ابوبکر، میشد کسی باشد که پلورالیسم و “همه مذاهب حق اند” را تبلیغ کند! اما برعکس، امامی متولد شد که مذهب حق را از غیر آن جدا و حدگذاری کرد.
اما همزمان “مدارا” و همزیستی مسالمت آمیز با پیروان مذاهب دیگر را رواج داد.
بغض به خلفاء را کینه ای مسری به نسل آنها قرار نداد. حتی پیروان فکری و عملی آنها را الزاما به حکم آنها محکوم نکرد. از بین آنها هم شاگرد پذیرفت. به شاگردان خود هم گفت براساس فقه آنها برایشان فتوا دهید(نمونه ابان بن تغلب).
به شیعیان توصیه کرد: “به امامانتان نگاه کنید. همان کاری را انجام دهید که آنها انجام می دهند. به خدا سوگند امامانتان به عیادت مریض هایشان می روند، در تشییع جنازه هایشان شرکت می کنند، برایشان در دادگاه شهادت می دهند…”(الکافی ج۲ص۶۳۶).

? آری نحوه تولد او خود نماد همه ی این آموزه هاست.

قدومش مبارک

محسن قنبریان
۹۷/۹/۲