بایگانی برچسب: s

سخنرانی/ به کجا می‌کشانی‌ام!

سخنرانی حجت الاسلام قنبریان در دهه اوّل محرّم ۱۳۹۸ با موضوع «به کجا می‌کشانی‌ام!» خدمتتان تقدیم می‌شود.

  1. دریافت جلسه نخست سخنرانی «به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  2. دریافت جلسه دوّم سخنرانی «به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  3. دریافت جلسه سوّم سخنرانی«به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  4. دریافت جلسه چهارم سخنرانی«به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  5. دریافت جلسه پنجم سخنرانی«به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  6. دریافت جلسه ششم سخنرانی«به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  7. دریافت جلسه هفتم سخنرانی«به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  8. دریافت جلسه هشتم سخنرانی«به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  9. دریافت جلسه نهم سخنرانی«به کجا می‌کشانی‌ام!»

    / “دریافت از نشانی کمکی

سخنرانی/ نسل مستشهد

سخنرانی محرم سال ۱۳۹۶ با موضوع «نسل مستشهد» ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان خدمتتان تقدیم می‌شود.

  1. دریافت جلسه نخست نسل مستشهد (حجم: ۱۳MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  2. دریافت جلسه  دوّم نسل مستشهد (حجم: ۱۲MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  3. دریافت جلسه سوّم نسل مستشهد (حجم: ۴۲MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  4. دریافت جلسه چهارم نسل مستشهد (حجم: ۱۶MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  5. دریافت جلسه پنجم نسل مستشهد (حجم: ۱۵MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  6. دریافت جلسه ششم نسل مستشهد (حجم: ۱۷MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  7. دریافت جلسه هفتم نسل مستشهد (حجم: ۱۶MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  8. دریافت جلسه هشتم نسل مستشهد (حجم: ۱۵MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  9. دریافت جلسه نهم نسل مستشهد (حجم: ۱۴MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  10. دریافت جلسه دهم نسل مستشهد (حجم: ۱۴MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  11. دریافت جلسه یازدهم نسل مستشهد (حجم: ۱۴MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

  12. دریافت جلسه دوازدهم نسل مستشهد (حجم: ۱۱MB) | «دریافت از پیوند کمکی»

ادامه خواندن سخنرانی/ نسل مستشهد

سخنرانی/ تحلیل قدسی روضه‌ها

سخنرانی حجت الاسلام قنبریان در دهه اول محرم سال ۱۳۹۸ با موضوع «تحلیل قدسی روضه‌ها» خدمتتان تقدیم می‌شود.

  1. دریافت جلسه اوّل سخنرانی «تحلیل قدسی روضه‌ها» / “دریافت از نشانی کمکی
  2. دریافت جلسه دوّم سخنرانی «تحلیل قدسی روضه‌ها»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  3. دریافت جلسه سوّم سخنرانی «تحلیل قدسی روضه‌ها»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  4. دریافت جلسه چهارم سخنرانی «تحلیل قدسی روضه‌ها»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  5. دریافت جلسه پنجم سخنرانی«تحلیل قدسی روضه‌ها»

    / “دریافت از نشانی کمکی”
  6. دریافت جلسه ششم سخنرانی«تحلیل قدسی روضه‌ها»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  7. دریافت جلسه هفتم سخنرانی«تحلیل قدسی روضه‌ها»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  8. دریافت جلسه هشتم سخنرانی«تحلیل قدسی روضه‌ها»

    / “دریافت از نشانی کمکی
  9. دریافت جلسه نهم سخنرانی«تحلیل قدسی روضه‌ها»

    / “دریافت از نشانی کمکی

ادامه خواندن سخنرانی/ تحلیل قدسی روضه‌ها

الناس علی دین ماها!

“یک وقت هست که ما جلوی چشم مردم یک مانور اشرافیگری می دهیم؛ این دیگر مباح و مکروه ندارد؛ همه اش حرام است؛ بخاطر این که تعلیم دهنده ی اشرافیگری است… واقعا “الناس علی دین ملوکهم”. ملوک در این جا به معنای پادشاهان نیست که بگوییم ما پادشاه نداریم؛ نه، ملوک شماها هستید؛ الناس علی دین ماها.” رهبر معظم انقلاب ٨۴/۶/۸

پ.ن:

  1. علامه طباطبائی، “دین” را “سبک زندگی” می داند. مردم نوعا به سبک زندگی حاکمان خود در می آیند. در زمان یزید شب نشینی و مطربی و میگساری شایع شد. در زمان پهلوی ها به تبع شاه، غربزدگی فرهنگ عمومی شد و…
    می پرسی: اگر زندگی راحتِ اشرافی سهم مردم شود چه عیبی دارد؟! میگساری و غربزدگی که نیست! آن دولت اشرافی خدا بیامرزی هم دارد که چنین کند!
  2. مشکل این است که جای همه ملت در بالاشهر و ویلاهای ۱۰۰۰متری نمی شود!درصد بسیاری زیرخط فقرند! اما سبک اشرافی حاکمان، اینان را هم “اشرافیت دوست” می کند! رویای پنت هوس و مازاراتی با جیب خالی و بیکاری یعنی “بعلاوه ی فقر”! یعنی “فقر بتوان ۲”!: فقر مادی بعلاوه فقر روحی (فقر نفس). واین یعنی پذیرش نظام طبقاتی و طبقه اشراف! چون آنها تحقق رویاهای ملت فقیرند!
    لذا امام عزیز اصرار داشت خوی اشرافی را از “ملت” بگیرید؛ باوجودی که ملت حلبی آباد سهمش بود!
  3. وقتی میشود فقیر، سودای اشرافیت داشته باشد و به سبک اشراف در نداری خود، اولویت بچیند و دنبال تجملات بیافتد؛ پس “قوی” هم می تواند مثل زبون و ضعیف مشی کند!
    نگرانی از دولتمردان فقط در اشرافیت شان نیست. می ترسیم “ترس از دشمن” را هم سبک زندگی مردم کنند. با زبونی و ترس سراغ حل مسأله روند و آنرا تنها راه حل بپندارند؛ و ملت قوی و مقتدر را هم چنین تابع کنند!
    آن روز مبادا!

از یک مسأله‌گوی ساده به مجتهدی عالی مقام!

از یک مسأله‌گوی ساده به مجتهدی عالی مقام!

(پاسخ به آیت‌الله‌آملی‌لاریجانی درباره مدرسه ولیعصر)

مقدمه:

  1. در این مباحثات و مذاکرات دینی از ناحیه بنده‌ی ناچیز اگر ثوابی باشد؛ آنرا به روح مرحوم آیت الله میرزا هاشم آملی، واقف محترم مدرسه علمیه ولیعصر و والد مکرم آیت الله آملی لاریجانی تقدیم می‌کنم.
  2. در بحث “اشرافیت مذهبی” -طرح شده توسط این کمترین در رسانه ملّی- نباید جای “مسأله” با “مثال” طاق بخورد. مدرسه ولیعصر، علوی، لواسان و… هرکدام مثال‌اند برای یک مسأله؛ تا آن مسأله روشن‌تر شود که چگونه عرف طلبگی و مدرسه‌داری را دارند عوض می‌کنند. نه اینکه خصومتی با یکی از سازندگان یا منتفعان این مدارس باشد؛ یا بازیگر سناریویی سیاسی علیه‌شان شده باشم.
  3. جناب آقای آملی در پاسخ به یکی از منتقدان(رئیس جامعه مدرسین) نکاتی مرقوم داشته‌اند که همه مورد ادعای این کوچکترین نبوده است پس متعرض نمی‌شوم. اما دو مسأله را با هم مشترکیم که ناگزیر از توضیح‌ام:
    الف)استناد دادن این مدرسه به ایشان.
    ب)اشرافی بودن آن(آیت الله یزدی کاخ خوانده بود).
    یک اضافه هم خود دارم:
    ج)وظیفه ایشان در قبال این سازه چه بوده است؟

اجمالا عرض میشود: کماکان مدرسه ولیعصر را مدرسه ایشان و در این زمان از اشرافی‌ترین مدارس قم می‌دانم! ایشان هم جای نفی انتساب، اقلا وظیفه ردع و منع از چنین نحوه ساختی داشته‌اند که به هر دلیل عمل نشده است.

اما تفصیل این سه در چهار ستون ذیل تقدیم فرهیختگان می‌شود:

(اللهم) وسَدّد٘ السِنتنا بالصواب والحکمه.

الف) استناد مدرسه به ایشان!

ایشان مرقوم فرموده‌اند: “استناد دادن  ساختمان مدرسه به اینجانب خلاف واقع است. مدرسه علمیه ولیعصر وقف است. واقف آن هم مرحوم والد ما آیت الله العظمی‌میرزا هاشم آملی قدس سره بود. متولی این وقف هم امروز بنده نیستم. فقط به جهت اینکه امور مدرسه زمین نماند، وکالتی به بنده داده‌اند. زمانی که مدیر مدرسه وضعیت نابسامان ساختمان قبلی مدرسه را مطرح کردند بنده به جهت اشتغال در قوه قضائیه به ایشان گفتم که اینجانب در ساخت مدرسه هیچ دخالتی نمی‌کنم…”!

این شاگرد کوچک در یادداشت‌های قبل هم حرف خود ایشان را بر شایعات و حتی قرائن ظنی دیگر ترجیح داده و اصل را بر همان فرمایش ایشان نهاده‌ام. اینجا هم همین می‌کنم:

آیت‌الله آملی، وکیلِ متولی وقف مدرسه ولیعصرند و در ساخت مدرسه هیچ دخالتی ندارند!

با این وجود استناد مدرسه به ایشان عرفا و شرعا، “خلاف واقع” نیست:

  1. چنانچه فقیهان اذعان دارند: گاه مالی و چیزی به کسی نسبت داده می‌شود در حالیکه مالک آن نیست و صرفا حافظ و متولی(یا وکیل متولی) آن است. مثالش در قرآن آیه ۵نساء است که مال یتیمان، مال شما(اموالکم) خطاب می‌شود! جناب ابن ادریس این نسبت دادن را بدین خاطر می‌داند که مخاطب، حافظ آن مال و بر پا دارنده آن است ولو مالکش  نیست[۱]. در مرقومه ایشان هم هست که بخاطر زمین نماندن امور مدرسه، قبول وکالت کرده اند؛ همین “حافظ منافع بودن” نزد فقهاء کافی در انتساب است.
  2. وکالت در فقه ما “تفویض امر الی الغیر لیعمل له[۲]” است.
    پس وکیل با متولی از این حیث فرقی نمی‌کند چون امر، تفویض به ایشان شده است.
  3. “منتفع اصلی” این موقوفه حضرت ایشان است. کسی گمان ندارد که این مدرسه مثل فیضیه و خان و… باشد که هرکس بتواند در آن تقاضای برقراری تدریس کند. سابقا هم تنها درس خارج فقه و اصول این مدرسه، درس ایشان بود و بقیه امکانات هم در جهت آن استفاده میشد.
    منتفع اصلی بودن در موقوفه‌ای کفایت نمی‌کند که عرفاً بگویند مدرسه‌ی فلانی؟!
    به این می‌ماند که خانه مجللی را واقفی بوسیله بنّاء ای بسازد و کسی را در آن سکنی دهد؛ به آن کس گفته شود خانه یا محل اسکانتان مجلل است! او جواب دهد: من در ساخت آن دخالتی نداشته‌ام! واقفش هم نیستم!
    از قضا بهترین مصحح استناد در عرف، انتفاع -بخصوص منحصر- است.
  4. اگر ایشان موقوف علیهم مدرسه نیست، پس خوب است اداره مدرسه را به شورای عالی حوزه یا هیئت امنائی بسپارد تا دروس سطح عالی را در آن دایر کنند. خود ایشان هم اگر موقوف علیهم نیست درسشان را در فیضیه یا دارالشفاء و مسجد سلماسی و… برپا کند!
    در صورت اخیر واقعا نسبت دادن مدرسه به ایشان خلاف واقع است.
    آیا چنین می‌کنند؟!

ب) اشرافی بودن مدرسه!

حتی بنده افعل تفضیل بکار برده و اشرافی‌ترین مدارس کنونی خوانده‌ام!

معیار تشخیص اشرافیت یک بناء آیا شرع است یا عرف؟!

اگر شرع معیار باشد:

کتاب خدا “الذین جابوا الصخر[۳]” را وصف قوم ثمود و در توبیخ آنها بکار برده است.

وصف هم اقلا مُشعر به علیت است. پس  “یکی” از علل بدی آن قوم، این وصف است.

العیاذ بالله که شیعه امیرالمومنین را به غیرمومنان تشبیه کنم، لکن “جابوا” -چنانچه مفسرین و اهل لغت گفته‌اند- از “جوبه” است. “جوب”، قطعه‌های سنگ را مستدیر و حفره کردن و بناهای مستحکم و عالی ساختن از آنهاست[۴].

انصافا کسی که از کنار این مدرسه رد شود چیزی نزدیک بدین معنا را نمییابد؟!

اگر قرآن “یجری مجری الشمس والقمر” است؛ پس اوصاف خوب و بدش هم زمان‌گیر است و مصادیق نزد مائی دارد.

در احادیث ابواب تشییدالبناء نیز روایاتی در مذمّت این بناها هست که اهل تحقیق استحضار دارند.

اگرعرف معیار است (کماهوالحق):

دراین صورت کار بسی آسان است. جلوی این مدرسه از عرف عام مصاحبه و آمار بگیرید! یا ویدئویی کوتاه از درون و برون این مدرسه و نحوه ساخت و نوع مصالح و آپشن‌های آن در فضای مجازی -منهای نام ایشان- بگذارند؛ ببینند عرف عام چه نظر می‌دهد؟! اشرافی می‌داند یا نه؟!

نه گفتنش تحکّم آشکار است.

از همین جا بر طلبه با دقّت واضح می‌شود: از مدارس علمیه دوران صفوی و مانند آن -حتی اگر به اذن و اجازه مجتهدان بزرگ ساخته شده باشند- نمی‌توان شاهد و تأیید بر جواز مدارس اینچنین در عهد انقلاب شکوهمند اسلامی‌آورد. چون عُرف شاه‌زده صفوی با عرف انقلابی جمهوری اسلامی‌قابل مقایسه نیست؛ و فاصله‌اش فاصله شاه عباس است تا امام خمینی(قدس سره).

این را با آن برابر کردن، هم نشناختن عُرف است هم ظلم و اجحاف به انقلاب مستضعفین به رهبری فقهای مهذب شیعه! (دقت شود)

ج)ایشان چه وظیفه ای داشتند؟!

حضرت آقای آملی در هنگام ساخت مدرسه هم وکیلِ متولی بوده‌اند و هم رئیس قوه قضائیه. از این دو ناحیه تکلیفی مشترک و مختص سراغ ایشان می‌آمد:

تکلیف مشترک:

اگر این مدرسه به دید عرف اشرافی است و چیزی از “تبذیر” در آن است؛ ایشان بعنوان وکیل متولی و هم رئیس عدلیه نظام مقدس جمهوری اسلامی‌باید از فعل حرام و کبیره‌ی تبذیر نهی می‌کردند. بلکه بخاطر وکالت متولی -که تفویض امر است- و حاکم شرع مبسوط الید بودن، بالاتر از نهی، باید ردع کرده از این نحوه ساختن منع می‌کردند.

طلبه کوچکی چون بنده زیره به کرمان نزد ایشان می‌برد؛ که بگوید تبذیر بدتر از اسراف است. اسراف بیش از حد نیاز مصرف کردن است؛ اما تبذیر مصرف مال و مصالح در غیر جای مناسب است “حتی اگر زیاد نباشد[۵].

آیا چیزی از این سنگ تراشی‌ها، تاج سازی باسنگ و…تبذیر نیست؟!

باز به نظر محققین از فقهاء مثل صاحب جواهر، تشخیص صدق تبذیر با عرف است. ایشان دارند: “فقد یلیق السلطان مالایلیق بغیره”:گاه چیزی مناسب حال شاه هست(و صدق تبذیر نمی‌کند) در حالیکه همان مناسب حال غیر او نیست[۶]. !

عرف استبداد‌زده و شاه دوست دیروز، کاخ و بناهای مجلل را سزاوار شاهان می‌دید؛ اما آیا عرف دیروز و امروز چنین بناهائی را لائق به حال فقیه اهل‌بیت می‌داند؟!

آیا عرف امروز مردم انقلابی قم، ساختمان کاخ مانند را لایق به حال مدرسه علمیه تشیع علوی می‌داند؟!

پاسخ را نه بنده بگویم نه ایشان بلکه سری میان مردم بزنند ببینند آیا این وضع را مناسب حال فقهای جانشین پیامبر(ص) و مدارس تربیت کننده حامیان محرومین و مستضعفین -که در خطبه ۳نهج البلاغه نشان شان شده- می‌دانند یا نه؟!

بفرمایند چرا چنین ردع و منعی نکرده و به عدم دخالت راضی شدند؟!

تکلیف اختصاصی:

ایشان بعنوان رئیس قوه قضائیه و حاکم شرع جمهوری اسلامی‌”اقلا شائبه” یک وظیفه اختصاصی درقبال این مدرسه برایشان بوده است و آن جریان حکم حجر بر متصرف این اموال است!

توضیح اینکه:

مجتهد موشکاف ما میداند همانگونه که “لاسرف فی الخیر” در السنه‌ی فقهای ما مشهور است؛ “لاخیر فی السرف” هم مشهور است. لذا همان‌ها که انفاق مُعظم مال در کار خیر را اسراف و تبذیر نمی‌شمارند؛ این دقیقه را هم دارند که در اسراف و تبذیر، کار خیری واقع نمی‌شود.

از اینروست که جناب علامه در ارشاد قید لازمی‌می‌افزاید: “صرف المال فی صنوف الخیر لیس بتبذیر مع بلوغه فی الخیر”. قید آخر معنای دقیقی دارد. فخرالمحققین و شهید اول، ضمیر “بلوغه” را به “صرف” یا “فاعل” بر می‌گردانند که معنا چنین می‌شود: صرف کردن مال در صنوف خیر تبذیر نیست مادامی‌که نهایت و همه صرف مال در خیر باشد، مواقع و جایگاه‌های خیر را بشناسد و مال واقعا و به تمامه در خیر صرف شده باشد[۷].

شهید ثانی این قید را چنین تعبیر می‌کند: “ان المشهور لاسرف فی الخیر کما لاخیر فی السرف ولم یثبت کونه خیرا[۸] یعنی چیزی که خیر بودنش ثابت نیست، اسراف در آن صحیح نیست و خروج از تبذیر مصطلح نمی‌شود.

واضح است مدرسه ولیعصر و موارد مشابه، مزار معصومین نیستند تا قاعده تعظیم شعائر، زخارف و تجملات را دارای غرض صحیح عقلائی کند چنانچه بعض فقهاء درآنجا قائلند.

پس تجملات اضافی و اسراف‌های درون و برون این ساختمان ذیل “لاخیر فی السرف” باقی‌اند.

بانی داشتن و مال خیّر بودن، تبذیرش را -اگر باشد- مشروع نمی‌کند.

مجتهد متبحر بهتر از این آخوند دِه می‌داند که: تبذیر اگر “ملکه و رویه” کسی شود، “سفاهت” او ثابت و حکم وضعیِ ممنوع التصرف شدن در اموالش از سوی حاکم شرع بر او بار می‌شود[۹]!

ابن ابی الحدید و دینوری نوشته‌اند که امیرالمومنین(ع) خواست عبدالله بن جعفر -پسر جعفر طیار و داماد خویش- را به سبب اسراف و تبذیر، از تصرف در اموالش منع کند[۱۰].

در مرقومه جناب آقای آملی آمده: “ایشان [مدیرمدرسه] بعد از مدتی گفت یکی از آشنایان ما که مسجد و ساختمان‌های “مشابهی” ساخته است، حاضر است ساختمان مدرسه را بعهده بگیرد…”.

اگر این مساجد و ساختمان‌های مشابه، شباهت در مصرف تبذیری مال است (مثل این مدرسه)؛ بعید نیست حکم وضعی بر او بار و ایشان بعنوان حاکم شرع موظف بوده آن فرد را ممنوع التصرف کند؛ تا از مصرف اموال در مصارف تبذیری باز داشته شود. دیگر مسجد و مدرسه‌ای غیر لائق به حال فقه و مذهب تشیع نسازد!

چقدر فرق است بین موارد اسراف داماد امیرالمومنین با این اسراف و تبذیرها و چقدر فرق است بین حاکم شرع بودن علی(ع) و حاکم شرع بودن بعضی ازما!

آیا “من هیچ دخالتی نمی‌کنم”؛ جواب قانع کننده‌ای در قبال این تکلیف محتمل است؟!

(اللهم)وتَفَضَّل علی عُلمائنا بالزُهد و النَصیحه.

محسن قنبریان
عیدغدیر
۱۴۴۰ه‌ق
۲۹ مرداد۱۳۹٨ش


[۱] . ر.ک:السرائر ج۱ص۴۹۲

[۲] تحریرالوسیله ص۵۴۰

[۳] ۹/فجر

[۴] ر.ک:تفسیر قمی‌وهم تفسیرالامثل ذیل آیه

[۵] ر.ک:مستمسک العروه ج۷ص۳۳۹وجواهر ج۱۳ص۱۳۰

[۶] جواهرالکلام ج۲۶ص۵۳

[۷] ر.ک:غایه المرام فی شرح نکت الارشادج۲ص۱۹۷و۱۹٨

[۸] نقل از جواهر ج۲۶ص۵۶

[۹] ر.ک: جواهرالکلام ج۲۶ص۴۹و الحدائق الناظره ج۲۰ص۳۵۱

[۱۰] شرح ابن ابی الحدید ج۱ص۵۳/اخبارالطوال ص۲۱۵

برای غدیر چه باید کرد؟

عرش اخوت-عرش ولایت

آیت الله شاه آبادی -استاد امام عزیز- در کتاب گرانسنگ شذرات المعارف، تشکیل اُخوت مومنان را شرط استقرار ولایت غدیر می‏‌خواند!

“توسعه اجتماعات مذهبی برای ارتباط و دوستی با یکدیگر” را خیط[بند تسبیح] اُخوت می‏‌نامد. اُخوت را هم “به حسب حقیقت الفت قلوب و ارتباط دل‏‌های مومنین با یکدیگر” معنا می‏‌کند.

از آیه شریفه‌‏ی “واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا…” استفاده می‏‌کند که حبل الله(قرآن و عترت) از “عرش رحمان” آویخته شده بر “عرش اُخوت”؛ و تا جامعه اُخوت مومنان تشکیل نشود، ایندو مستقر نمی‌‏شود!

“لذا پیغمبر اکرم(ص) در صدر اسلام با ارتباط کثیری به مقام مقدسش به ایمان و اسلام، ممکن نشد که از وجود آنها استفاده بفرماید برای بسط و مقصد اسلام مگر به احداث خیط عرضی اُخوت [خیط طولی، همان قرآن و عترت است] که آن کثرت را به وحدت آورد… از اینجا معلوم شد که اُخوت از احکام سیاست الهیه است برای اجرای مقاصد اسلامیه”.
(حتما دوستان محقّق و موثر ، شذره اول تا سوّم این کتاب را بخوانند).

نتایج مهم:

  1. خود این اُخوت به یُمن و برکت دوستی اهل‏‌بیت بین مومنان ایجاد می‏‌شود. ذیل آیه “فاصبحتم بنعمته اخوانا” (با نعمت خداوند با هم برادر شدید)؛ روایات می‏‌فرمایند: بوسیله ما و محبّت ما با هم برادر شدید (ر.ک: تفسیر نورالثقلین ج۱ص۳۷٨).
    پس دوست داشتن بیشتر اهل‌‏بیت از خود و خویشان، موجب می‌‏شود دوستان آن‏ها را دوست بداریم ولو خویش ما نباشند و گاه علیه منافع ما باشند. این پیوند قلبی و اُخوت ایمانی، بستره می‏‌شود برای تحقّق و استقرار ولایت و حکومت ائمه اطهار که بسی بیشتر از محبت و مودّت آنهاست. (دقت کنید)
  2. احادیث بسیار اُخوت و سفارش به رعایت حقوق آنرا از مهمّ‏ترین احکام سیاسی اسلام و در راستای تحقق دولت اهل‌‏بیت ببینیم نه جزئی و شخصی.
    نخبگان مردم و مسئولین تشکل‏‌های دینی، اگر این مهمّ را رعایت کنند واحدهای پراکنده به هم می‏پیوندند و کثرت به وحدت می‏‌رسد و دست ولیّ مشروع جامعه برای پیشبرد مقاصد اسلامی باز می‏‌شود.
  3. از مستحبات عید غدیر عقد اُخوت است. با این رویکرد جدید به عقد اُخوت نگاه کنید. فعالان مذهبی و فرهنگی یک شهر که همه ولایت اهل‌بیت و جانشینان آن‏ها را پذیرفته و از دشمنان خدا و اهل‌‏بیت در زمانشان برائت دارند؛ با هم عقد اُخوت ببندند و در اصول حرکت با هم اختلاف نکنند. بزرگترین مستحب غدیر این اُخوت و فریضه غدیر عدم تفرقه است؛ غنیمت شمارید.
  4. عامل همه پیروزی‏‌ها در صدر اسلام تا کنون این بوده و عامل شکست‏‌ها، غربت‏‌ها و غیبت‏‌های اولیاء خدا هم عدم تشکیل اُخوت بین مومنان بوده و هست.
    آخرین ولیّ غیبت گزیده خدا(روحی فداه) هم به بزرگ شیعیان- شیخ مفید- پیام داد: “اگر مومنان اجتماع قلوب با هم کنند بر وفای به عهد ما” خواهد آمد (الاحتجاج ج۲ص۴۹٨).
    امام عزیز ما این حقیقت را شهود کرده فرمود: ” ما حسّ کردیم این مطلب را؛ ذوق کردیم این مطلب را که این جماعت ایران که با هم شدند، خدا پشتیبان آن‏ها بود و الان هم هست. کاری نکنید که عنایت خدا -خدای نخواسته- کم بشود. کاری نکنید که برای ولی عصر(ع) ایجاد نگرانی بکنید، تفرقه نداشته باشید با هم”.
    تفرقه=ایجاد نگرانی برای ولی عصر(روحی فداه).
    مباحثه و اختلاف در روش و عمل، به زدن و ساقط کردن هم نیانجامد.
  5. برای عدم تفرقه، فرماندهان جنگ نرم و فعّالان مذهبی ،غیر از “از جلو نظام” -که دیدن ولایت و هماهنگی با فرمان اوست- فرمانِ “از بغل نظام” هم دارند!
    یعنی هر تشکّل و گروه باید گروه بغل دستی‏‌اش در جامعه اُخوت ایمانی را ببیند وارد حریم او و کشمکش با او نشود گاه حتی با بودن او لازم است دیگر تو نیایی و همو را کمک کنی.
    چنانچه اهل‏‌بیت به فقهاء -البته کامل و با تقوا- آموزش دادند اگر یکی حکم یا حکومتی کرد دیگران -مادام که او شرایط ولایت را دارد- در حکم با او تزاحم نکنند؛ حتی اگر فتوایشان غیر او باشد. چه خوشبخت می‏‌شویم اگر افسران جنگ نرم هم این را درباره برادر خود در تشکّل و کانون دیگر رعایت کنند.

اگراین یادداشت را نیاز برجا مانده غدیر دیدید به فعّالان مذهبی و فرهنگی غدیری عیدی‌‏اش دهید!

محسن قنبریان
۹۸/۵/۲۸

مستندات مطالب برنامه ثریا

در این پست مستندات برخی سخنان حاج آقا قنبریان در برنامه ثریا منتشر می شود. ادامه خواندن مستندات مطالب برنامه ثریا

حاشیه‌ی ثریا!

بزرگوار منتقدی در یادداشتی از موضع دیر هنگام آیت الله یزدی علیه رئیس سابق قوه قضاییه گلایه و افزوده:

“ایضاً حجت الاسلام دیگری که چند شب پیش از برنامه تلویزیونی صریح از آقای آملی انتقاد کرد یا جناب زاکانی که دست به افشاگری علیه فساد طبری زده یا دیگر اصولگرایان و پیاده نظام رسانه‌ای شان. شما پیش از آمدن آقای رئیسی در قید حیات نبودید؟… تمام کنید این نمایش را…”!

اینکه چرا بزرگترها زودتر تذکرات جدی تر و بازدارنده ندادند؟ را قبل از رسانه‌ای شدن فرمایشات آیت الله یزدی هم در یادداشتی بنام “دو انتظار از جامعه مدرسین در حوزه اشرافیت مذهبی” نوشته و صراحتا صدور بیانیه علیه این اقدامات و هم ضابطه گذاری برای رویه نشدن را درخواست کردم

بنده پیاده نظام رسانه‌ای هیچ گروه و جناحی هم نیستم. در برنامه ثریا هم مثال‌ها را بین همه جناح‌ها توزین کردم تا با عدالت، جناحی برخورد نکرده باشم.

در حد کانال تلگرام و ایتا و سروش ۱۰۰۰نفری -که دوسال پیش کمتر هم بود- در زمان ریاست آیت الله آملی لاریجانی این نقدها را نوشته‌ام. در کنارش برخی محاسن ایشان هم در یادداشت‌های دیگر بیان شده است. از جمله رأی قاطع فقهی‌شان به ابطال وقف اموال دانشگاه آزاد؛ که از آنها هم پشیمان نیستم.

دوستان برنامه ثریا هم تازه از طریق کانال و معرفی برخی دانشجویان با بنده آشنا شدند. قبل از این هم در رسانه ملّی حضوری نداشته‌ام؛ پس نمایشی در کار نبوده است.

چند نقد بنده در دوره ریاست ایشان:

  1. مسئولین و پدیده های اعتقادسوز
    که در تاریخ ۹۷/۸/۳۰ نوشته و به همین مدرسه ولیعصر ایشان پرداخته‌ام.
  2. جای خالی دکه القضاء
    که درتاریخ ۹۷/۹/۶ نوشته و به لزوم گسیل قضات ویژه برای مقابله فوری با کوه‌خواری و مرتع‌خواری در اغلب شهرهای ایران پرداخته‌ام.
  3. کاش جای دانشجوی شریف بودم!
    که در تاریخ ۹۶/۹/۲۱ همزمان با حضور سخنگوی قوه در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویی نوشته شد. آرزو این بود که از همین ساختمان مدرسه و شایعات درباره مزرعه رئیس قوه هم پرسیده شود.
  4. از رسول الله نشد اقلا از تأسی از پاپ!
    که در تاریخ ۹۷/۲/۱۸ در اعتراض به دادگاهی کردن منتقدین اشرافیت مذهبی نوشته شد.

محسن قنبریان
۹۸/۵/۲۶

نماهنگ/ اشرافیت مذهبی

نماهنگ تهیه شده از برنامه ثریا مورخ ۲۳مردادماه۱۳۹۸ با موضوع «الگوی مدیریتی امام علی(ع) در برقراری عدالت و مبارزه با اشرافیگری؛ درسی برای امروز» با حضور حجت الاسلام قنبریان منتشر می شود.

مشروح این برنامه را به نشانی «دریافت برنامه ثریا» میتوانید دریافت نمایید.

شبکه های اجتماعی منتسب، به نشانی زیر می باشد:

سروش و ایتا: @m_ghanbarian

اینستاگرام: @ghanbarian_ir

دریافت نماهنگ [با کیفیت ۱۴۴ | با کیفیت ۲۴۰ | با کیفیت ۳۶۰ | با کیفیت۴۸۰] با لینک مستقیم

میر مردم !

مرحوم آیت الله میراحمد تقوی برای همه طلاب و روحانیت آیتی روشن برای مایحتاج آخوندی بود. این یکی بیشتر به چشمم آمد:

اثرگذاری و خدمت به مردم، انقلاب و نظام اسلامی، منحصر در گرفتن پُست اداری و قرارگرفتن در “نهادهای سیاسی” نیست تا کشمکش‏‏‏‌ها و نزاعات قدرت طلبانه پیش آورد و دین مردم را تباه کند. یک روحانی-البته درس خوانده و وارسته- در “نهادهای اجتماعی” صد چندان می‌تواند اثرگذار و خادم ارزش‌های اسلامی و انقلابی باشد. روحانیِ خود٘ ساخته بدون اینکه نسبت به قبول مناصب در نظام اسلامی، “بشرط لا” (عدم قبول مطلق) باشد؛ درباره مناصب، “بشرط شیئ” (کاری کردن درصورت منصب داشتن!) هم نیست؛ تا جایگاه معنوی روحانیت را به یک شغل و تنفّذ اداری سقوط دهد. با کاغذ و امضائی امرش راست و بدون آن رانده شود!

با دانایی و پارسائی، “میرمردم” شده بود؛ چیزی که نه با امضاء کسی نصب و نه با عزل کسی منعزل می‌شود پس باقی است مابقی الدهر

مردم در نهادهای اجتماعی و مدنی با “شخصیت حقیقی” و واقعی روحانی -وبالتبع علم و تقوای او- ارتباط می‌گیرند لذا وجدان عمومی، اصیل را از تقلبی باز می‌شناسد. به تعبیر امیرمطلق علی(ع): “نیکوکاران را از آنچه خداوند درباره ایشان بر زبان مردم جاری می‌کند، می‌توان شناخت” (عهدنامه مالک اشتر).

دراین مسیر نزاع قدرت طلبی رخت بسته یا اقلا یکطرفه می‌شود چون زبان حال این نیکوکاران این است:

فریدون فرخ فرشته نبود
به مشک و به عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت چنین نیکوئی
تو داد و دهش کن فریدون توئی!

آمیراحمد آیت عالی در اینباره بود. با وجودی که بسیاری از شاگردان راه مناصب را در پیش گرفتند؛ او خود آیتی بود که بدون حکم و منصبی حقوقی، با تقوا و زهد و زندگی مردمی خود “میر دل‌ها”شد و بیش از هر صاحب منصبی نفوذ کلام یافت. درعین حال کاسب محبوبیت اجتماعی هم نبود. مواضعش را با بادسنج اقبال و ادبارها نمی‌سنجید. تقدس و علوم دینی‌اش از سیاست -آن که در زیارت جامعه کبیره سند خورده نه دغل‌کاری و تکالب شیاطین -جدا نبود؛ هر جا لازم می‏‌دید در این وادی پرتنش اثرگذاری می‌کرد.

درس خوانده نجف بود، آیت الله مدقق مرحوم سید محمود شاهرودی در دستخط برایش عنوان “آیت الله”برگزید اما این پیر زاهد آنرا هم قلم گرفت. سال‌ها پیش‌تر برای نماز جمعه‌ی شهرش -پس از آن مبارزات در انقلاب- پیش امام (ره) رفت؛ امام خودِ او را برگزید، اما او دیگران را ترجیح داد! برای حضور جهادی در دفاع مقدس اما کسی را برخود ترجیح نمی‌داد.
با دانایی و پارسائی، “میرمردم” شده بود؛ چیزی که نه با امضاء کسی نصب و نه با عزل کسی منعزل می‌شود پس باقی است مابقی الدهر.

این جلوه ی آمیراحمد را برای خود و همه روحانیون آن منطقه درس‌آموزتر دیدم.

روحش شاد وراهش پررهرو باد.

محسن قنبریان
۹۸/۵/۲۵