بایگانی برچسب: s

تقدّمِ سیاست بر تربیت

توازنِ صدای حقّ و تکلیف در قبال زنان

نکتهٔ اصلی در قبال زنان، تقدّم «سیاست» – به معنای حقوقِ اساسی، نه تحلیلِ سیاسی و جناح‌بازی – بر «تربیت» است. برخلاف عده‌ای که می‌گویند اول تربیت کنیم بعد حق سیاسی بدهیم، امام (ره) به تبعیت از امیرالمؤمنین (ع) می‌گوید: «حق سیاسی را بده، بعد تربیت کن». «ورژن انقلاب اسلامی» نیز همین بود. امام (ره) از دوران پهلوی یک جامعهٔ عفیف تحویل نگرفت؛ جامعه‌ای که جشن هنر و کازینوها را تجربه کرده بود. ایشان در مواجهه با چنین جامعه‌ای، از یک «آلترناتیو» استفاده کرد و یک ماه پس از انقلاب فرمود: «زن‌ها گمان نکنند که این مقامِ زن است که باید بزک‌کرده بیرون برود با سرِ باز و لخت! این مقامِ زن نیست؛ این عروسک‌بازی است نه زن. زن باید شجاع باشد؛ زن باید در مقدّراتِ اساسیِ مملکت دخالت بکند. زن آدم‌ساز است؛ زن مربّیِ انسان است.» یعنی امام «دخالت‌دادنِ زن در مقدّراتِ سیاسی‌اش را با بزک‌کردنش طاق زد» و این اصلی‌ترین عنصری بود که زن مسلمان را باحجاب کرد.

این راهبرد ریشه در سیرهٔ پیامبر (ص) دارد. آیهٔ دوازده سورهٔ ممتحنه، که مربوط به بیعت زنان است: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ… وَ لَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ»؛ بر مواردی چون پرهیز از شرک، فحشا، دزدی و سقط جنین تأکید دارد. مرحوم شیخ طوسی در «التبیان» این بیعت را مانند بیعت مردان در جنگ، یعنی یک «بیعت سیاسیِ مکرّر»، می‌داند نه صرفاً پذیرش اسلام. در انتهای آیه، عبارت «لَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ» (در کار نیک از تو نافرمانی نکنند) آمده که مانند یک «…» است و پیامبر (ص) آن را بر اساس تفاهمِ اجتماعی با موارد روز پُر می‌کرده است؛ مواردی مانند «شیوهٔ عزاداری» یا پرهیز از «تبرّج» و «خلوت با نامحرم». این راهبریِ فعالانهٔ جامعه است.

امروز ما با دو «دیگری» جدّی مواجهیم:

  1. جریان ارتجاعی: این جریان که از دورهٔ پس از پیامبر (ص) آغاز شد، نگاهی سخت‌گیرانه به زن داشت. چنانکه روایات نشان می‌دهد برخی صحابه رویه‌ای سخت‌گیرانه در قبال زنان داشتند که با سیرهٔ پیامبر (ص) متفاوت بود؛ رویه‌هایی که موجب «اجحاف در دین» و سخت‌گیری بر زنان می‌شد. شهید مطهری (ره) می‌گوید این «روح» در جامعهٔ متشرّعین سرایت کرد تا جایی که «نام» زنانشان هم جزو «عورت» شد و کلماتی چون «ضعیفه» و «متعلّقه» رواج یافت. این خطّ فکری، اگرچه دیگر نمی‌تواند زن را به خانه بازگرداند، اما نمایی بسیار منفی‌ از «حقوق زن» ارائه می‌دهد و با دیگر چهره‌های دینی «هم‌سو» تلقّی می‌شود.
  2. جریان تجدّدی: این جریان نیز با تعریف «نقش‌های ساختگی (فیک)» برای زن در جامعهٔ مدرن، برای شخصیت معنوی او مخاطره‌آمیز است.

راه‌حلّ اصلی در برابر این دو جریان، نه صرفاً «آگاهی‌بخشی»، بلکه «رعایت حقوق اساسی و تصحیح ساختارها» است. برای این امر، رعایت «تقدم رُتبی» ضروری است؛ قاعده این است: اول «بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ» را بگو، بعد بگو «تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ» نکن. تا زمانی که مفاهمه و توازنِ صدایِ حق و تکلیف در قبالِ زنان صورت نگیرد، این قفل‌ها باز نمی‌شود.

برای بازکردنِ این قفل‌ها، باید به سراغ «ولایت طرفینی» رفت؛ وقتی رابطه قطع و بسته شده، نصیحت کارگر نیست (النَّصِیحَهُ خَشِنَهٌ). باید این حق برای زنان نیز فراهم باشد که حاکمان را نهی از منکر کنند. مثلاً زنی که قرار است به‌خاطر بی‌حجابی جریمه شود، اگر سابقهٔ نهی از منکرِ یک مسئول را داشته باشد، در مجازاتش تخفیف داده شود. پیامِ این کار این است که رابطه «دوطرفه» است. این حرکت می‌تواند از این برساختِ غلط که «یک طبقه همیشه محکوم‌اند و یک طبقه همیشه نهی می‌کنند»، عبور کرده و راه را باز نماید

محسن قنبریان | ۴ آبان ۱۴۰۴

جلسه سوم از درس‌گفتار مذاکرات قانون اساسی | اصل ۲۱: حقوق زن | مدرسه مروی تهران

دانلود درس‌گفتار «مذاکرات قانون اساسی» | “دانلود از پیوند کمکی

بیشتر بدانید:

نگاهی فقهی به فرآیند تحقق حجاب

فهرست مباحث حجت الاسلام قنبریان در حوزه حجاب و عفاف

تنزیهُ الملّه بعد از تنبیهُ الأمّه

  1. چرا دیدارِ رهبر انقلاب با مسئولینِ حوزه و همایشِ بزرگداشتِ محققِ نائینی، بیشتر بر محورِ اندیشهٔ سیاسیِ او و کتاب «تنبیه‌الأمّه»ی ایشان گذشت؟
    کم‌تر طلبهٔ درس‌خارجی است که در دروس اصول، نام و نظراتِ نائینی را نشنَود. حوزه در این بخش کوتاهی ندارد. اما آنچه از نائینی مطلقاً شنیده نمی‌شود، همان است که رهبری «نقطهٔ استثنائیِ شخصیتِ ایشان» معرفی کرد؛ یعنی «اندیشهٔ سیاسی» (نه صرفاً «گرایش سیاسی» که زیاد بوده و هست). تبلورِ اندیشهٔ سیاسی ایشان هم کتاب «تنبیهُ الأمّه و تنزیهُ الملّه» است.
    اگر انتخابِ محتوا و چینش و وزنِ مواردِ ذکرشده از سوی رهبری را با عنایت و حکمت بدانیم، پرسشِ نخست، پاسخِ روشنی دارد:
    تأکید بر اندیشهٔ سیاسیِ نائینی و کتابِ فقهی و مطابق با اصول و قواعدش در این‌باره، برای این است که حوزه، راهی را که خود پیش‌تر دربارهٔ نائینی طی کرده دوباره به‌نام «همایش نائینی» فربه‌تر نکند. بلکه از آنچه به تعبیر ایشان مهجور و مظلوم مانده – همان کتاب تنبیهُ الأمّه – هم بگوید!
  2. چرا در معرفیِ «تنبیهُ الأمّه» بر دو بُعدِ «ولایتیه‌ بودنِ حکومت» و «نظارت ملی» تأکید کردند؟
    «ایشان حکومتی را ترسیم می‌کنند و به‌اصطلاح ارائه می‌دهند به‌عنوان اندیشهٔ سیاسی، که اوّلاً حکومت است، قدرت است. ثانیاً منبعث از مردم است، مردم انتخاب می‌کنند. ثالثاً منطبق بر مفاهیمِ دینی و احکامِ الهی و شرعی است، یعنی بدون آن معنی ندارد؛ یعنی یک حکومت اسلامی و مردمی.»
    به‌نظرم پاسخِ این هم در اندیشه‌ها و تحلیل‌های رهبری روشن است:
    حکومتِ اسلامی-مردمی دودسته مخالف دارد: متجدّدین و متحجّرین!
    از این جهت، «نظریهٔ جمهوری اسلامی» و «نظریهٔ مشروطیتِ نائینی»، مثلِ هم هستند، و الآن هم کماکان!
    برخی «اسلام در حکومت» را و برخی دیگر، «نقشِ جدّی و واقعیِ مردم در حکومت» را برنمی‌تابند.
    تعبیرِ تندِ رهبری دربارهٔ این دومخالفِ مقابلِ نظریهٔ مردم‌سالاریِ دینیِ امام‌خمینی، این است:
    «در مورد حاکمیّت اسلام که نظام کشور، و نظام زندگی، باید با ارزش‌های اسلامی، با موازین اسلامی، با خطوط اسلامی و احکام اسلامی اداره بشود؛ در این مورد مخالفین سرسختی وجود داشتند؛ البتّه این مخالفین، یک‌جور نبودند:
    یک‌دسته همین غیرمذهبی‌های سکولار بودند که اصلاً معتقد بودند که دین چنین حقّی ندارد، چنین شأنی ندارد که بخواهد وارد مسائل اجتماعی بشود، و سیاست کشور، نظام اجتماعی کشور و مدیریّت کشور را به عهده بگیرد…

یک‌دسته هم معتقدین به دین بودند و از موضع دفاع از دین می‌گفتند که آقا، دین وارد سیاست نباید بشود، دین آلودهٔ به سیاست نباید بشود، دین بایستی کنار بنشیند، تقدّس خودش را حفظ کند و وارد میدان سیاست… نباید بشود؛ که این‌ها هم اگر آدم بخواهد درست درباره‌شان قضاوت کند، سکولارهای مذهبی‌اند؛ مذهبی‌اند امّا در واقع سکولارند؛ یعنی هیچ اعتقادی به دخالت دین در شئون زندگی ندارند. این‌ها مخالف حاکمیّت اسلام بودند.

مخالفان حاکمیّت مردمی، یعنی مردم‌سالاری هم باز دو جبهه بودند:

یک جبهه لیبرال‌های سکولار بودند که معتقد به مردم‌سالاری بودند، منتها می‌گفتند مردم‌سالاری به دین اصلاً ربطی ندارد، اصلاً در عرصهٔ جمهوریّت و مردم‌سالاری باید لیبرال‌ها، مردان فن‌سالار و به تعبیر خودشان تکنوکرات، بیایند وارد بشوند؛ بنابراین مردم‌سالاری دینی، و جمهوری اسلامی، بی‌معنی است؛ پس با بخش جمهوری اینها مخالف بودند.

یک عدّه هم کسانی بودند که باز معتقد به دین بودند، [منتها] می‌گفتند آقا حاکمیّت دین به مردم ربطی ندارد، مردم چه‌کاره هستند، باید دین حکومت بکند، حاکمیّت بکند؛ این‌ها هم یک عدّه‌ای بودند که حالا نمونه‌های این نظر دوّم را این اواخر به شکل افراطی‌اش در این حضرات داعش ملاحظه کردید.» (۱۴خرداد۱۴۰۰)

حالا که به برکتِ انقلاب اسلامی، تنبیهُ‌الأمّه (توجه و بیداری مردم) حاصل شده است، خوب است بر آن پایه، «تنزیهُ الملّه» (پالایشِ آیین از آنچه دین نیست) هم تکمیل شود!

چهارطیفِ مخالف بالا برای حکومتِ مردمی-اسلامی در حوزه‌ها، دانشگاه‌ها و حتی محیطِ حکمرانیِ ما کم نیستند. در لباسِ تدیّن، یا دین را از سیاست جدا می‌دانند تا آلوده نشود، یا به‌عکس نقشی به مردم نمی‌دهند؛ با کمالِ تأسّف، آنچه نائینی قسیمِ حکومت تملیکیهٔ استبدادی می‌خواند – یعنی حکومت ولایته – را هم خوانشی سلطانی می‌کنند، چیزی که نائینی «استبداد دینی» و رهبری «کم‌رنگ‌تر از داعش» می‌خواند!

در لباسِ علم هم؛ سکولاریزم یا تکنوکراسی را به‌جای حکومت اسلامی-مردمی نوبه‌نو تئوریزه می‌کنند! حتی ولایت می‌گویند، اما فن‌سالاری در حکمرانی را مقدّم بر حکمرانیِ اسلامی می‌دانند.

تنزیهُ الملّه یعنی تکمیلِ کار نائینی در زدودنِ این پیرایه‌ها از آیین.

محسن قنبریان | ۱۴۰۴/۸/۲

رهبر انقلاب اسلامی درباره محقق نائینی و کتاب مهم ایشان در اندیشه سیاسی فرمود:
«ایشان یک نقطه‌ی شخصیّت استثنائی دارد که هیچ کدام از مراجع اخیر ما ــ حالا گذشته‌ها هم همین‌جور، [از بینِ] گذشته‌ها من یادم نمی‌آید ــ این نقطه را ندارند و آن مسئله‌ی سیاسی است؛ آن به‌اصطلاح اندیشه‌ی سیاسی است. اندیشه‌ی سیاسی غیر از گرایش سیاسی است. بعضی‌ها [فقط] گرایش سیاسی داشتند…

 آقای نائینی اندیشه‌ی سیاسی داشت، فکر سیاسی داشت. این تنبیه‌الاُمّه واقعاً مظلوم واقع شده… تا الان هم این کتاب هنوز همچنان مهجور است در حالی ‌که کتاب مهمّی است».

هیچ چیز جای مواجهه مستقیم را نمی گیرد.

این کتاب مهم، مهجور و مظلوم اندیشه سیاسی را اینجا بخوانید یا pdf بگیرید.

جنبش نه به پادشاه

جنبش نه به پادشاه
نمود ها و نمادها و لایه های زیرین!
حجت الاسلام و المسلمین قنبریان

شبکه ۴ / ۲۷ مهر۱۴۰۴

جامعه غزه را باید آموخت!
جامعه نابازار غزه، نه دولت شهر یونان و نه شهروند مدرن است!
فرق شهروند و اهالی
خاطره عجیب شهید حاج رمضان
حجت الاسلام و المسلمین قنبریان
شبکه ۴/ ۲۷ مهر ۱۴۰۴

نه به پادشاهی

جنبش نه به پادشاه که از جشن تولد ترامپ با رژه نظامی کلید خورد و این هفته دوباره سرباز کرد یک نمود از یک نگرانی است.

نگرانی از برگشت نظام های شاهانه و استبداد حتی از درون نظام های دمکراسی لیبرال!

حرکات ترامپ نمادی برای آثار نمایان شده آن نگرانی است.

در لایه زیرین تر، بیشتر از تاج گذاشتن و تبریک “زنده باد پادشاه” به خود و حرکات متکبرانه با روسای کشورها(حتی اروپایی)، متفکران و سیاستمدارانی واقعا از پایان دمکراسی ها حرف می زنند!

قصه فقط حرکات یک فاشیست مثل ترامپ نیست، یک روند در مسیر لیبرال دمکراسی است؛ همان که قرار بود صورت اداره دنیا در پایان تاریخ باشد، برای خانه دمکراسی و برای جهان صلح بیاورد!

لکن برای خانه، سرکوب و برای دنیا تجاوز و غارت آورده است!

مهمتر از آن نمود و نمادها و لایه های زیرین تر نگرانی، تحلیل آن است.

تحلیل اصلی این است که سرمایه داری و لیبرالیسم اقتصادی، لیبرال دمکراسی را بلعید! به دمکراسی ها و نهادهای مدنی تجاوز کرد و جای همه ابزارهای حفاظت از استبداد و استثمار، مکانیزم بازار را نهاد!

حالا این غول در آمده از چراغ همه را تسخیر کرده و واقعا دوره ارباب-رعیت در درون و استعمار قرن۱۹ در بیرون را بازتولید می کند!

هفته گذشته -بعد از یادداشتهایی از سابق- تلاش کردم این نقطه از تحولات و ریشه آن را بیشتر نشان دهم

یادداشت مبسوط ترامپ کینگ در اینباره است!

برنامه نصرالله شبکه۴ با موضوع “پایانِ پایانِ تاریخ” اظهار علاقه کرد درباره این یادداشت واکاری بیشتر شود که اینجا می توانید ببینید!

محسن قنبریان

استمرار جنبش نه به پادشاه علیه ترامپ!

با آغاز روز شنبه در آمریکا، اعتراضات «نه به پادشاه»(نو کینگز) در ۲۵۰۰ نقطه در تمامی ۵۰ ایالت برگزار می‌شود.

اعتراضات «بدون پادشاه» با هدف مخالفت با سیاست‌ها و اقدامات دولت دونالد ترامپ کلید خورده بود.  این اعتراضات به دلیل هم‌زمانی با رژهٔ دویست‌وپنجاهمین سالگرد ارتش ایالات متحده و تولد ۷۹ سالگی رئیس‌جمهور ترامپ شروع شد.

پ.ن

این حوادث را باید جدی گرفت!

 در مواجهه الهیات اسلامی و الهیات دمکراسی لیبرال درسهای مهم گرفت.

علوم انسانی مربوط به بازار آزاد اقتصادی و نئولیبرالیسم را به چالش کشید!

در اینباره بخوانید:

۱. ترامپ کینگ و مقاومت غزه

جزوه را از هوش مصنوعی به شکل جذابی بشنوید!

۲. ترامپیسم

۳. دولت بازار

۴. ترامپیست

ترامپیست!

این حرکات زشت ترامپ را در چه سطحی تحلیل می‌کنید؟

  1. فردی فاسد و متوهم که مزمار ابرقدرتیِ آمریکا، سیرت زشتش را صدا دار کرده است!
    متکی به ثروت شخصی و قدرت آمریکا، خودْ شاهْ پندار شده است، تکبر و تحقیر می‌کند و انحرافات جنسی اش را عیان می‌کند.
    به تعبیر حضرت امیر (ع): دَولهُ اللَّئیمِ تَکشِفُ مَساوِیَهُ و مَعایِبَهُ: دولت شخص پست و لئیم زشتیها و عیبهاى او را بر ملا مى سازد.
  2. این فساد و تباه شدن نظام سیاسی آمریکا و پایان جهان اجتماعی سرمایه داری است که در ترامپ نماد و نمود یافته است!
    به تعبیر جامعه شناسانی مثل ولفگانگ استریک، پیدایش شخصیت‌های عجیب و غریب سیاسی با تظاهر به نطق‌های خاص و نمایش قدرت جنسی و… خبر از شکاف‌های نهادهای در حال فروپاشی می‌دهد!
    مارکس هم پیدایش چنین شخصیت‌هایی را شکلی مردم پسند از حکومت با حکمرانیِ شخصی توصیف می‌کند که در جوامع به بن بست رسیده اروپایی ظهور می‌کند.

در واقع این آمریکا نیست که مزمار پستی‌های ترامپ شده؛ این ترامپ است که عیوب ذاتی آمریکا را تجسم می‌دهد!

این فرمایش علوی برای سؤال مناسب‌تر است:

إذا فَسَدَ الزَّمانُ سادَ اللِّئامُ: هر وقت زمانه [= جهان اجتماعی] تباه شد، لئیم‌ها به آقایی و ریاست می‌رسند!

به بیان دیگر؛ تجاوزِ بازار آزاد به سیاست، دولت، دموکراسی و جامعه مدنی، جهان اجتماعیِ نئولیبرالیسم را ساخت.

این تجاوز اگر بخواهد تشخّص یابد، در یک ملّاک سرمایه دار که در ریاست جمهوری، خود را پادشاه می‌داند و در برخورد با زنان و ضعیفان، روح متجاوز خود را نمایش می‌دهد، بروز می‌کند.

بیشتر بخوانید!

محسن قنبریان

مساله نماز در غبار سیاست‌زدگی!

پرداختن به “مساله نماز در ایران” دچار آفت “سیاست زدگی” شده است!

نه آن “سیاست” -که به تعبیر امام- اسلام همه چیزش سیاسی است!

و نه “خودِ نماز” (که البته سیاسی است)؛ بلکه پرداختن به “مساله نماز خواندن ایرانیان در عهد جمهوری اسلامی”!

این دچار سیاست زدگی است!

نمایشگر وضعیت نماز خواندن و نخواندن مردم، علی القاعده پیمایش های معتبر است؛ نه حباب های اطلاعات مجازی و حقیقی پیرامون تحلیل گر.

اما همین نمایه ها در سیاست زدگی موجود می افتد:

یکی روند کاهشی در برخی موارد را نشانه افول دینداری در عصر جمهوری اسلامی می خواند!

در حالیکه این تعمیم، دلالتش ناتمام است. شاخص دینداری فقط با یک عمل عبادی سنجیده نمی شود.

 در همین قسمِ مناسک هم بخش هایی با رشد بالا (بیش از ۸۰٪) وجود دارد.

در مقابل، کسی دیگر به خاطر عدم تضعیف نظام یا حذر از سیاه نمایی و… اصلا پیمایش ها را سانسور یا زیر سؤال می برد!

در حالیکه این “سؤالی حسی” از مخاطب است که نماز می خواند یا نه؟! اگر هم پاسخ، ضریبِ محافظه کاری داشته باشد در جانب خواندن است نه نخواندن!

این دو رویکرد غلط مانع کار تحقیقی و عملی دقیق و نقطه زن درباره بهبود وضعیت نماز در جامعه می شوند! عملاً کلیشه گی و شعار زدگی جای کار نقطه زن را می گیرد!

به حسب آخرین پیمایش ها (۲۲شهریور ۱۴۰۴):

 فقط ۱۵/۷٪ “هیچ گاه نماز نمی خوانند”!

در مقابل ۴۸٪ “همیشه می خوانند”.

وضعیت زنان و دختران در هردو از مردان بهتر است.

نکته جالب دیگر اینکه در مجموعِ پیمایش ها نسبت مستقیمی بین نماز خواندن و دوری از گناهان وجود دارد.

“این به خاطر تشخّص و برجستگی این فریضه‌ی پُرمعنی و حیات‌بخش در میان فرایض اسلامی است”.

جایی که به تمرکز و کار جدی نیاز دارد :

  1. روند کاهشیِ طیف “همیشه می خوانیم” از ۵۸٪ در سال۱۴۰۱ به ۴۸٪ در سال ۱۴۰۴!
    همچنین روند افزایشی طیف “هیچ گاه نمی خوانیم” از ۱۱/۲٪ در سال ۱۴۰۱ به ۱۵/۸٪ در سال۱۴۰۴!
    معلوم است تمام آن ۱۰٪ به طیف “هیچ گاه نمی خوانیم”، نریخته است و بیشتر آن به طیف های وسط (کاهل نماز) ریخته است.
    تحقیق و مطالعه در شناخت عوامل این ریزش می تواند موضوع پایان نامه ها و هسته های حل مساله باشد.
    در پیام اخیر رهبر انقلاب هم گروه هایی موظفند:
    “دستگاه‌های تبلیغ دین و رجال دینی و سپس همه‌ی متدیّنین، این را تکلیف حتمی خود بشمارند و از ابزارهای نوین و مشوّقها برای آموزش نماز و ترویج نماز و تبیین ظرافتهای پُرمعنی در نماز، و سرانجام نیاز دنیوی و اخروی هر فرد مسلمان به نماز بهره‌گیری کنند”.
  2. گزینه های وسط (بیشتر اوقات می خوانیم/ گاهی اوقات و به صورت نامنظم می خوانیم/ به ندرت و یا تنها در مواقع خاص می خوانیم) نیز هرکدام درصدهایی (حول ۱۵ و ۱۰ درصد) به خود اختصاص می دهند.
    این جمعیت وسط هم معلوم است بی اعتقاد به نماز یا حتی کاملاً غیر ملتزم نیستند.
    ای بسا سبک زندگی و عادات جدید در آن بی تاثیر نباشد.
    رهبر انقلاب اسلامی هم در پیامشان به این عامل توجه دادند:
    “پدران و مادران و سپس معلّمان و معاشران و آنگاه مقرّرات و عادات زندگیِ مرتبط با نماز، در انتشار و التزام به آن نقش دارند.”

پ.ن:

درصدها براساس پیمایش مرکز تحلیل اجتماعی #متا در شهریور۱۴۰۴ بود که هنوز انتشار عمومی نیافته است!

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۷/۱۷

سخنرانی/ حضور سیاسی یا سیاستی؟!

استاد قنبریان/ رویداد تعیین ماموریت حوزه دانشجویی شریف/ ۱۳شهریور۱۴۰۴

دانلود سخنرانی «حضور سیاسی یا سیاستی» | “دانلود از پیوند کمکی

پیش گفتار برگزار کننده:

شکست حضور سیاستی و اندیشکده ای؛ نیاز به حضور سیاسی

 

کمی تعاریف

امر سیاسی چیست؟

امر سیاستی کدام است؟

 

تفارق و تفکیک

در جانب امر سیاسی؛ مطالبه گری های بدون برنامه سیاستی

در جانب امر سیاستی؛ فروکاست ها از امر سیاسی و جزئی از وضع موجود شدن

 

توصیف جبهه انقلاب؛ بن بست های گروه های تحول خواه:

عدالتخواهی/ اقتصاد اسلامی/ تعلیم و تربیت تراز/ طب اسلامی/ معماری و شهرسازی اسلامی/ شرع خواهی (حجاب و…)/ مقاومت خواهی

طیفی بودن هریک/ انسداد نسبی/ علیه هم و ذره ای شدن/ رادیکالتر شدن/ راضی به الگوهای کوچک غیر ملی شدن/ و…

 

تحلیلِ توصیف بالا

فقدان فن آوری اجتماعی لازم برای نشاندن ایده های تحولی در نظام دیوانی

نظریه نظام انقلابی!

بدون این یا دچار شعارزدگی بنام امر سیاسی و یا پروژه بگیری و کار جزیره ای

 

* تا دقیقه ۵۱ ارائه و بقیه پرسش و پاسخ است!

نظام دیوانی نسبت به طرح مصی علینژاد و حجاب خواهی بالسویه نیست! پس چرا اولی بیشتر تحقق دارد؟!!

استراتژی تغییر با تجارت ، استراتژی اشراف مکه هم بود!

 

ماحزب اللهی ها هم جمله دوم پیامبر(ص) را نمی گوییم یا برنامه ریزی برایش نکرده ایم!

حجت الاسلام والمسلمین قنبریان
شب دوم روضه آخر صفــــــــــــر

استراتژی‌های قرن۲۰، نوین نیست!

رئیس جمهور اسبق آقای حسن روحانی نزدیک دوماه بعد از جنگ، نطق ۳۵دقیقه ای ارائه داد که ۲۰دقیقه اش روایت رسمی از جنگ و عدم پیروزی اسرائیل و آمریکا، ۱۰-۱۲دقیقه اش توصیه‌هایی تکراری از سوی ایشان یا دیگران بود.

 اما چنان که حدس می‌زدم جان کلامش در ۳دقیقه آخر است؛ چنانچه روزنامه‌های اصلاح طلب هم همان را برجسته کردند: توسعه و تکمیل استراتژی ملی یا استراتژی نوین ملی!

در شرایط خاص منطقه و آنچه بر هسته‌های مقاومت می‌گذرد این ۳دقیقه معنای جدی‌تری دارد.

 البته تغییر استراتژی ملی هم در بیان ایشان جدید نیست و اقلا از سال۸۵ بدان پرداخته‌اند.

این ۳دقیقه بدون بیانات قبل، خوب فهم نمی‌شود.

بیان ایشان در ماهنامه راهبرد شماره۳۹:

«قدرت یا ثروت؟!

یکی از مباحث مهم و زیربنایی در کشور ما -و سایر کشورها- این است که آیا استراتژی ملی باید مبتنی بر تأمین قدرت ملی و به دست آوردن قدرت و تأمین آن و یا ثروت ملی باشد؟ بسیاری از اختلافات در داخل کشور و میان جناح‌ها، به همین مسئله زیربنایی برمی گردد. یکی از مشکلات ما در طول این ۲۷سال، این بوده که نتوانسته‌ایم در زمینه «استراتژی ملی» به اجماع نظر برسیم که یکی از مباحث مهم آن این است که آیا اولویت با «ثروت ملی» است و یا «قدرت ملی»؟ آیا می‌خواهیم فضای ایران در روابط بین الملل همچنان فضای امنیتی باشد یا روزی می‌خواهیم به فضای سیاسی و فضای اقتصادی تبدیل کنیم؟

ایامی که تیم مذاکره کننده هسته‌ای اول با اروپا مذاکره می‌کرد،  یکی از اهدافش این بود که در کنار حفظ و نگهداری فناوری هسته‌ای، به روابط جامع اقتصادی با اتحادیه اروپا برسد و فضای امنیتی را به تدریج به فضای سیاسی اقتصادی تبدیل کند. امروز هر قراردادی که بخواهیم با یک شرکت خارجی منعقد نماییم، بحث ریسک مطرح است. اگر بحث سرمایه گذاری خارجی مطرح است و با مشکل مواجه ایم، به این دلیل است که جهان، فضای کشور ما را امنیتی می‌بیند. ما همواره هزینه بسیار بالایی را از لحاظ اقتصادی پرداخت می‌کنیم. سؤال این است که بخش اقتصادی ما تا کی می‌خواهد برای بخش سیاسی و امنیتی یارانه پرداخت کند؟!»

اما انتخاب یکی از اینها برای استراتژی ملی، فرع بر پاسخ به یک سؤال بنیادی‌تر است که ایشان در ذیلش طرح می‌کند:

«انقلاب اسلامی یا جمهوری اسلامی؟!

یکی از مباحث مهم و زیربنایی در این زمینه، همان بحثی است که کم و بیش هنوز در فضای ذهن نخبگان ما خلجان می‌کند، اینکه آیا می‌خواهیم «جمهوری اسلامی ایران» باشیم یا می‌خواهیم «انقلاب اسلامی» باشیم؟!

 اگر بناست انقلاب اسلامی باشیم، رسالت بسیار بزرگی بر دوش داریم. یعنی ما انقلاب اسلامی هستیم و می‌خواهیم این فرهنگ را در سطح منطقه و جهان نشر بدهیم و قاعدتاً قدرت و ثروت خودمان را هم در سایه آن می‌بینیم. بر این مبنا هر مقدار انقلاب اسلامی بسط و گسترش پیدا کند، به طور طبیعی بر قدرت و حتی ثروت ما افزوده خواهد شد. اما اگر می‌خواهیم «جمهوری اسلامی ایران» باشیم، رسالت اولیه و اولویت ما جمهوری اسلامی ایران است. پس باید مسیر دیگری را بپیماییم و با اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران در سایه تأمین قدرت و ثروت به استحکام آن برسیم و هدف محوری ما هم حفظ و تکامل این نظام خواهد بود. از این دیدگاه بسط انقلاب اسلامی نیز منوط به پیشرفت کشور و قدرت نظام و الگوسازی آن خواهد بود. در واقع انقلاب کردیم تا به جمهوری اسلامی برسیم و دیگر نباید به گذشته رجعت کنیم. پس ما هنوز در مورد برخی مسائل اساسی اختلاف نظر داریم.

ما به صدها نشست و تحقیق و بررسی و همفکرهای گسترده نیاز داریم تا به نظر واحدی برسیم. همه ما مسلمان و ایرانی و دلسوز این کشور و نظام هستیم و باید کوتاه‌ترین راه را انتخاب کنیم. زمان و فضای زیادی در اختیار ما نیست که اختلاف نظرها را ادامه دهیم. ما در یک میدان مسابقه هستیم. یا همپای دیگران می‌دویم یا دیگران جلو می‌زنند و ما در آینده نیازمند به آنها خواهیم بود.

البته در جنگ هشت ساله، فضاهای امنیتی و نظامی بر ما تحمیل شد و ضرورت داشت که مقاومت و ایستادگی کنیم. بعد از پایان جنگ هم غرب همچنان فشار خود را بر ما ادامه داد تا ما هم وادار به عکس العمل شویم و فضای امنیتی کشور ادامه یابد. آیا در شرایط فعلی ما نباید تلاش کنیم تا به اتفاق نظر برسیم؟ آیا ما نباید ببینیم که در چه مقطعی باید ثروت ملی را به عنوان اولویت مدنظر قرار دهیم؟»

چنانچه می‌بیند در تلقی ایشان:

  1. انقلاب و نظام، ترتب زمانی دارند، انقلاب تمام شده و نباید بدان برگشت، حالا ماییم و جمهوری اسلامی؛ یک “انقلاب دائمی” نیست! تقدم با نظام و جمهوری اسلامی «ایران» است نه انقلاب اسلامی!
  2. با این انتخاب بنیادین حالا نوبت به آن پرسش می‌رسد؛ استراتژی قدرت ملی یا ثروت ملی؟!
    جواب ایشان اینجا هم ثروت ملی است.
    ساده‌اش پیروی سیاستِ نظام از روابط جامع اقتصادی با اروپا؛ چیزی که آنها «تغییر با تجارت» می‌نامند!

نقد:

  1. «انقلاب اسلامی» با «جمهوری اسلامی ایران» دو چیز هم عرض در زمان که یکی تبدیل به دیگری شده، نیست. رابطه‌ای طولی و بمثابه روح و بدن است.
    اصالت با «جمهوری اسلامی ایران» است اما وقتی -به تعبیر بیانیه گام دوم- «نظامی انقلابی» است نه وقتی «انقلاب زدایی» از آن شده باشد.
    اصالت با جمهوری اسلامی ایران بود که به صرفِ دشمن مشترک داشتن با صدام، وارد جنگ طوفان صحرا علیه آمریکا نشدیم!
    حتی با دوست و دشمن مشترک، بعد از طوفان الاقصی، رسماً وارد جنگ با اسرائیل نشد و فقط به تجاوزات علیه خود جواب داد!
    اما جمهوری اسلامی ایران، در همین وقت نظامی انقلابی ماند؛ که براساس قانون اساسی خود، هسته‌های مقاومت را یاری کرد و آنها را مقابل مظلوم رها نکرد. (دقت کنید)
    روحِ انقلاب اسلامی، برای جسمِ جمهوری اسلامی ایران، مثل صُور متبدّله صدرایی است؛ آنرا صورتی بعد صورتی رشد می‌دهد از کودکی تا جوانی و کمال l؛ تا به همه اهداف و آرمان‌هایش برساند. در همه این تبدّلات، «جمهوری اسلامی ایران» است؛ یعنی مردم سالاری دینی و ملی دارد.
    نه «روحِ بلا بدن» می‌شود که بی خیال نظام برآمده از اراده ایرانیان در جهان کاری بکند؛ و نه به «پیکر بی روح» تنزل می‌کند که ژاپن اسلامی و مالزی شیعی شود؛ یکی در کنار همه و البته درون نظم ظالمانه‌ای که «قدرت جهانی» ساخته و اجازه داده ذیل آن قدرت هژمونیک، فقط ثروت ملی و gdp خود را افزایش دهند و چرخش و آقایی دلار را بیفزایند و هر وقت قدرت جهانی نخواست مثل مالزی یک شبه فقیر شود!
  2. قدرت و ثروت ملی هم جدای از هم نیست!
    تجربه تاریخی ایرانیان برای اصلاح سیاسی (مشروطیت) و اصلاح اقتصادی (ملی کردن نفت) به آنها آموخت هیچ یک بدون قدرت ملی در مقابل بیگانگان ممکن نیست.
    طرح منطقه‌ای قدرت‌های جهانی معاصر هردو جنبش چیز دیگری بود، مصلحان ملی یا از قدرت ملی غفلت داشتند یا فاقد ابزار آن بودند لذا از درون مشروطیت، دیکتاتوری رضاخان در آمد و علیه نهضت ملی، قدرت جهانی کودتای ۲۸مرداد را رقم زد!
    هم اکنون هم در نقطه عطف منطقه اسلامی قرار داریم؛ قدرت‌های جهانی طرحی دارند که پیشرانی آن را نه فقط کریدورهای اقتصادی بلکه جنگ‌های بزرگ از ۲۰۰۱ به این سو برعهده دارند. تجاوزات اسرائیل به کشورهای همسایه در این پازل دیده می‌شود.
    از اینجا «ایران قوی» جزء هویت ملی ایرانیان شد. آخرین پیمایش‌ها هم نشان می‌دهد ملت ایران حفظ قدرت موشکی را حتی از انرژی هسته‌ای لازم‌تر می‌دانند.
  3. دوگانه قدرت یا ثروت، ایده قرن بیستمی است و دیگر از کار افتاده است.
    به دو شاهد بسنده می‌کنم:
    جوزف بورل نماینده عالی اتحادیه اروپا در سخنرانی اش در دانشگاه آکسفورد، دقیقا همین الگوی دهه هشتادی آقای روحانی را -که اروپا پایه گذارش بود- ناکارآمد خواند:
    «ما مدلی ساختیم -‌مدل اروپایی‌- براساس همکاری و وابستگی متقابل اقتصادی در درون خود که موفقیت چشمگیری بوده است؛ ۷۰سال صلح در میان ما. ما معتقد بودیم وابستگی متقابل از طریق چیزی که آلمانی‌ها آن را «تغییر از طریق تجارت» می‌نامند، همگرایی سیاسی ایجاد می‌کند. این مساله در روسیه و حتی چین منجر به تغییر سیاسی می‌شد.
    خب، اشتباه بودن این باور ثابت شده است. این اتفاق نیفتاده است. در مواجهه با اقتدارگرایی روسیه، وابستگی متقابل، صلح به ارمغان نیاورد. برعکس، به وابستگی به‌ویژه به سوخت‌های فسیلی تبدیل شده و بعدا این وابستگی تبدیل به یک سلاح شد.»
    شاهد دوم از کتابِ امپراتوری زیرزمینی: آمریکا چگونه اقتصاد جهانی را تبدیل به سلاح کرد؟ نوشتۀ هنری فارِل و آبراهام نیومن است.
    این کتاب ثابت می کند اقلا از ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ به این سو تجارت بمثابه سلاح استفاده شده است.
    «داده» و «دلار» دیگر نه فقط ثروت ملی بلکه قدرت آمریکا را می سازد.
    جالب اینجاست که این در اقتصاد به هم تنیده عصر جهانی سازیِ اقتصاد صورت می گیرد.
    چنانچه می بینید «روابط جامع اقتصادی با اروپا» اولا ابداع خود آنها برای تغییر در انقلاب ها و نظام ها از طریق تجارت است.
    ثانیا در مقابل قدرت ملی -اگر باشد- شکست خورده است؛ چنانچه درباره روسیه بیان شد.
    یا آمریکا داده و دلار را قدرت ملی خود کرده، روابط گسترده و به هم تنیده اقتصادی را هم با تحریم ضربه می زند.
  4. استراتژی ملی دشمن صهیونیستی کدام است؟!
    تقدم قدرت ملی یا ثروت ملی؟!
    استراتژی ملی او دو رکن اساسی دارد:
    الف) از بین بردن هر تهدید وجودی قبل از شکل گیری (قدرت ملی)!
    همین، عامل عملیاتهای گسترده پیش دستانه‌اش و نقض مکرر آتش بس‌هایش شده است.
    با قدرت نظامی و امنیتی اش موازنه منطقه‌ای درست کرده و اراده نامشروعش را بر نظام‌های سیاسی عرب تحمیل می‌کند.
    ب) توسعه اقتصادی مبتنی بر نوآوری‌های علمی و فناوری‌های جدید و دانش بنیان (ثروت ملی)!
    از طریق فروش محصولات نرم افزاری و اینترنتی، تحریم کالاهای صهیونیستی و محدودیت حضور در بازارهای جهان اسلام و حتی مشکل حمل و نقل را دور زده است.
    صادرات محصولات نرم افزاری اش ۱۶میلیارد دلار در سال و حدود ۳۰٪ کل صادراتش شده است!
    ما نیز در بند۲ سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی (بهمن۹۲) به این مهم در دوره تحریم‌ها پرداختیم:
    «پیشتازی اقتصاد دانش بنیان، پیاده‌سازی و اجرای نقشه جامع علمی کشور و ساماندهی نظام ملی نوآوری به منظور ارتقاء جایگاه جهانی کشور و افزایش سهم تولید و صادرات محصولات و خدمات دانش‌بنیان و دستیابی به رتبه اول اقتصاد دانش‌بنیان در منطقه.»
    آقای روحانی خود باید از میزان تحقق آن گزارش دهد.
    خام فروشی و مونتاژ در روابط جامع اقتصادی با غرب هم مصونیت بخش نیست و جلو افتادن در علم و فن آوری به همراه قدرت بازدارنده نظامی حتی در روابط تحریمی می‌تواند توسعه ملی به بار آورد.
  5. دست برتر قدرت نرم افزاری
    صحنه جهانی دارد نشان می دهد سهم قدرت نرم افزاری و فرهنگی از قدرت نظامی و ثروت اقتصادی بیشتر است.
    سیطره غرب قبل از اشغال نظامی و طرح های توسعه اقتصادی وابسته اش، مدیون غربزدگی ای است که در نخبگان جهان درست کرده است.
    انقلابی که طرح نویی در عالم آورده، رقیب نرم افزاری او تلقی می شود و قابل مقایسه با رقبای نظامی(کره شمالی)، اقتصادی(چین) و سیاسی(روسیه) نیست.
    فقط مظلومیت غزه توانسته سیطره پروپاگاندای غرب را بشکند.
    ۵۱٪ جوانان آمریکا راه حل نهایی فلسطین و اسرائیل را انحلال اسرائیل و واگذاری آن به حماس می دانند! (نظر سنجی هاروارد)
    ۶۳ تا ۷۰٪ مردم کشورهای (بریتانیا ، آلمان، فرانسه، دانمارک، ایتالیا، اسپانیا) نظری منفی به اسرائیل دارند (نظر سنجی یوگاو)
    و…

نخبگان شرقی و اسلامی جای استفاده از این قدرت نرم افزاری برای آفریدن نظم عادلانه‌تر بین المللی، به علت غربزدگی، درون همان نظام سلطه دنبال جایابی ملی اند!

  ترجیح می‌دهند انقلاب مردمی و حرف نوی آن را با تغییر از طریق تجارت، سایش و سازش دهند به جای اینکه آموزه‌های فطری و جاودانه‌اش را جهانی کنند!

در حالیکه آقای روحانی خود تصریح کرد:

(در صورت تقدم انقلاب اسلامی هم) بر این مبنا هر مقدار انقلاب اسلامی بسط و گسترش پیدا کند به طور طبیعی بر قدرت و ثروت ما افزوده می‌شود!

مشکل این است که احیای امت و اتحاد اسلامی را ممتنع‌تر از گرفتن احترام متقابل از غرب مستکبر می‌بینند!

 لذا برای ایده‌هایی مثل بازار مشترک و پول مشترک اسلامی و هم پیمانی نظامی مشترک تلاش جدی ای نمی‌کنند.

از قدرت نرم افزاری و تمدنی خود برای خلق قدرت و ثروت ملی ابتکاری نمی‌کنند.

محسن قنبریان ۱۴۰۴/۵/۲۶