بایگانی برچسب: s

نحوه ی تولد امام صادق(ع)، نماد وحدت!

امام صادق(ع)، نتیجه ی پسری امیرالمومنین(ع) و نتیجه ی دختری ابوبکر است!

مادر ایشان(ام فروه) هم از ناحیه ی پدر(قاسم بن محمد بن ابی بکر) و هم از ناحیه ی مادر(اسماء بنت عبدالرحمن بن ابی بکر) به ابوبکر می رسد.

? ازسوی دیگر، امام صادق(ع) رئیس مذهب تشیع است. یعنی کسی است که حدود و ثغور مذهب حقه را در عقاید و اخلاق و عمل معلوم کرد و از مذاهب دیگر جدایش نمود و بدان استقلال داد.

 دو گزاره ی بالا را کنار هم ببینید!

❓ خداوند حکیم -که هر خشک و تری را در کتاب مبین اش براساس حکمتی قرار داده است- چرا رئیس مذهب تشیع را از نوادگان ابوبکر قرار می دهد؟!
❓ چرا امام معصوم(امام باقر) با زنی ازدواج کرد که از ناحیه پدر و مادر به ابوبکر می رسد؟!
البته ام فروه، زنی با تقوا و پر فضیلت بود پدرش(نوه ابوبکر) هم از موثقین امام سجاد(ع) و خود امام باقر(ع) بود. پدر بزرگش(محمد بن ابوبکر) هم پیش امیرالمومنین بزرگ و او را فرزند خود اما از صلب ابوبکر خواند(تنقیح المقال/مامقانی/ج۲ص۵۸).
اما هرچه بود خانواده خلیفه اول بود که شیعیان درباره اش موضع خاصی دارند. ام فروه از ناحیه مادر هم به عبدالرحمن می رسد که به خلاف محمد بن ابوبکر، سازشکار با امویان بود.
? شاید سر ماجرا یک کلمه باشد: رئیس مذهب حق، منادی وحدت!
متولد از این پیوند خاندان علی(ع) با خاندان ابوبکر، میشد کسی باشد که پلورالیسم و “همه مذاهب حق اند” را تبلیغ کند! اما برعکس، امامی متولد شد که مذهب حق را از غیر آن جدا و حدگذاری کرد.
اما همزمان “مدارا” و همزیستی مسالمت آمیز با پیروان مذاهب دیگر را رواج داد.
بغض به خلفاء را کینه ای مسری به نسل آنها قرار نداد. حتی پیروان فکری و عملی آنها را الزاما به حکم آنها محکوم نکرد. از بین آنها هم شاگرد پذیرفت. به شاگردان خود هم گفت براساس فقه آنها برایشان فتوا دهید(نمونه ابان بن تغلب).
به شیعیان توصیه کرد: “به امامانتان نگاه کنید. همان کاری را انجام دهید که آنها انجام می دهند. به خدا سوگند امامانتان به عیادت مریض هایشان می روند، در تشییع جنازه هایشان شرکت می کنند، برایشان در دادگاه شهادت می دهند…”(الکافی ج۲ص۶۳۶).

? آری نحوه تولد او خود نماد همه ی این آموزه هاست.

قدومش مبارک

محسن قنبریان
۹۷/۹/۲

مسئولین و پدیده های اعتقادسوز

دو مثال(صرفا مثال) برای درسی مهم:

۱٫ در ماجرای طرح توسعه شهری قم، خانه ی آیت الله العظمی بهجت هم در طرح قرار گرفت. مسئولین شهرداری به احترام، خدمتشان رسیدند و موضوع را مطرح کردند. دیدند ایشان بلند شده بیرون رفتند!
به گمان اینکه ناراحت شده اند سراغشان رفتند. دیدند دارند وسائل ضروری را جمع می کند که از خانه بیرون رود!
فرموده بودند: اگر منزل در طرح توسعه ی شهری است جایز نیست در آن بمانم…
mshrgh.ir/449993

۲٫ در همین طرح های توسعه شهری، طرح تعریض خیابان معلم هم بود. برخی اماکن شمالی خیابان عقب نشینی کردند. مدرسه علمیه ولیعصر(ع) متعلق به رئیس قوه قضاییه آیت الله آملی لاریجانی هم در جانب شمالی خیابان واقع بود. ساختمان قدیمی حالا به شکل بسیار مجلل و چند طبقه بازسازی شده است اما عقب نشینی همجواری ها را ندارد.
نگاه ها را به خود خیره کرد مسئولین شهری به سؤالات پاسخ دادند که تخلفی صورت نگرفته است: بر اساس مصوبه کمیسیون ماده۵، بخاطر ثبت ملی بودن مدرسه قدیمی حجتیه، طرح تعریض از ۳۶متری به ۳۰متری کاهش یافته و تجدید بنای مدرسه ی رئیس قوه بر این اساس است.
mehrnews.com/news/3857531

❗️ درنمونه اول فقیهی است که به ظاهر دستی در حکومت و مناصب آن ندارد. فتاوایش نیز کمتر با این جملات است که: “مطابق قوانین جمهوری اسلامی عمل شود”. اما به محض شنیدن از خانه بیرون می رود درحالیکه طرح اینقدر فوریت هم نداشته است.
این پدیده ای اعتقاد ساز است که برای رعایت قوانین سر منبرها گفته میشود.

❕ نمونه دوم از مجتهدی که یکی از ارکان سه گانه جمهوری اسلامی دست اوست سر زده است. به حسب نقل مسئولین شهری، تخلفی هم صورت نگرفته است. اما اقلا پدیده ای اعتقاد ساز نیست.
دروغ چرا؟ باورش هم به ذهن مخاطبین سخت می آید و شک و تردید -که شاید هیچ دلیل محکمه پسند هم ندارد- ذهن مخاطب را اذیت و اعتقادسوزی می کند.

❓ نکته مهمتر این است: منزلت و موقعیت آیت الله العظمی بهجت بلندتر است یا رئیس قوه قضاییه؟!
واضح است مقایسه بسیاری از مراجع قدیم و جدید با آیت الله بهجت مقایسه بجایی نیست. غیر ازمراتب علمی ایشان -که به اندازه اش بروز نکرد- اوج مراتب تقوا و ورع ایشان با سید بحرالعلوم و مقدس اردبیلی و… قابل مقایسه است.
با این وضع، چرا در یک زمان و حتی یک شهر و یک طرح، نمونه اعلای آیت الله بهجت ذهنها را سیراب نمی کند تا حجت تمام شود حتی اگر از پایین دست تری تخلف هم سربزند؟!
جواب روشن است: در این امور منسوبین حاکمیت، رعایتشان برای مردم مهمتر است. مردم از آنها -بخصوص اگر در کسوت اهل علم باشند- انتظار ندارند روی خط قانون راه بروند. چه رسد اگرخدای نکرده قانونی دور زده باشند!

❗️ دیگر اینکه ماجرای آیت الله بهجت در اتاق خانه ای -که حالا دیگر نیست- اتفاق افتاد و احیانا روی منبری بازگو شود. لکن ساختمان چندین طبقه و مجلل متعلق به رئیس قوه، جلوی چشم هزاران عابر قمی است. چشمها به وضوح می بینند ساختمانهایی اطراف آن عقب نشینی دارند و او ندارد.
حالا بازگفتن حرفهای شهرداران و تغییر مصوبه، چقدر ذهن ها را قانع می کند؟!

❓ فکر می کنید از این نمونه ها چقدر درجمهوری اسلامی داریم؟:
-رهبرمعظم انقلاب در بیمارستانی دولتی در تهران عمل می کند اما وزیری برای عملی معمولی تر آلمان می رود (والبته دهها نمونه دیگر). تخلفی هم صورت نگرفته است. اما چرا اعتقاد سازی اولی جای اعتقاد سوزی دومی را نمی گیرد؟!چه حجتی از رهبری موجه تر است؟!
-ساده زیستی فرزندان رهبر انقلاب چرا با اشرافیت آقازاده های دست چندم نظام، طاق نمی خورد و اعتقاد سوزی آنها را ملغی نمی کند؟! بلکه حتی اعتقاد سوزی دومی به اولی سرایت و ذهن مردم را دچار تردید و شک می کند!

? نتایج مهم:
-در اعتقاد سازی به نظام، منسوبین و منصوبین بیش از مراجع و مقدسین غیر منصوب مهمند.
-رعایت “همه” منسوبین و منصوبین لازم است، اعتقاد سازی برترها، جای اعتقاد سوزی نازل تر ها را نمی گیرد.
-حظر و ترک، علی الدوام است مثل فعل و انجام نیست که به یکبار است. ورع و ترک دنیا ۳۰سال برای مسئول شرط است هرچه بالاتر بیشتر.
-رفتار اعتقاد سوز حتی اگر فی نفسه حلال و مجاز باشد، در مسئولین از مصادیق خلاف مروت و مخل به شخصیت حقوقی است از اینرو اجتنابش به فتوای بسیاری از فقهاء واجب است.

مطلب مرتبط: رسانه های مجازی و پدیده های اعتقاد ساز

محسن قنبریان
۹۷/۸/۳۰

رسانه های مجازی و پدیده های اعتقادساز

دکتر ربیعی -وزیر سابق کار و رفاه- درباره مرحوم نوربخش -رئیس فقید سازمان تأمین اجتماعی- توئیت کرد که: او نیمی از حقوقش را به بیت المال برمی گرداند.

? چندی قبل هم در هیاهوی #ژن_خوب کسی درباره پسر شهید رجایی توییتی گذاشت که: آقازاده نیست و پست دولتی ندارد و حتی از سهمیه خانواده شهدا استفاده نکرده!
? در موج اعتراضات کارگری این سالها بخصوص برای تأخیر در پرداخت حقوق، نامه ای از شهردار شیراز رسانه ای شد که از مدیر مالی خواسته بود حقوق او و معاونان را پس از کارگران (رسمی،پیمانی،شرکتی) پرداخت کند!
? و…

? منتقد اجتماعی (البته اصیلش) مثل طبیب است. گرچه بیشتر با بیماری ها، امراض و آفات سروکار دارد اما برای درمان همیشه باید توان و سلامتی طرف را هم سنجش کند. گاه برای یک جراحی، باید بیمار را تقویت کرد یا برای کاهش عوارض یک دارو، به مریض تقویتی هم داد!
جراحی های اجتماعی-سیاسی در کالبد دولت و حاکمیت اما با “روح جامعه” و “در حیات اجتماعی” انجام می شود. اگر روح و روان جامعه با تکثیر امراض و تلقین بیماری ضعیف شد، آنوقت کار جراحان هم سخت میشود.

? بازگفتن نمونه های “اعتقاد ساز” توسط منتقدان اجتماعی و رسانه های مستقل، در کنار پرداختن به آفت ها و فسادها، روح و روان جامعه و مزاج آنرا برای اصلاح و ترمیم مهیاتر می کند.
همین جا بگویم: برخی نباید از نمونه های اعتقاد ساز صرفا بعنوان “مسکن” استفاده کنند. فرق این دسته با منتقدین حکیم اجتماعی این است که اینان دنبال اصلاح و جراحی مفاسد نیستند و فقط می خواهند جامعه را آرام کنند.
اما منتقدین دلسوز در حالی که سهمی از بسته تولیدی خود برای مخاطب را به پدیده های اعتقاد ساز اختصاص می دهند، در کنارش به آسیبها و ضرورت جراحی ها توجه می دهند. برای مثال در کنار رسانه ای کردن وضعیت معیشتی فرزندان و نوه های شهید رجایی(۱) به ۴۰۰۰آقازاده خارج نشین و پدیده مضر آقازادگی هم توجه می دهند.
پس دادن نصف حقوق از سوی مدیر عامل سازمان تامین اجتماعی، اندازه نمونه آن شهید عزیز در دفاع مقدس(۲) قابل افتخار است لکن این مانع پرداختن به مفاسد سازمان (چنانچه در سالهای پیشین) یا اجحاف های جاری به محرومان و مستضعفان در همین سازمان نمی شود.

? فعالین دلسوز رسانه های مجازی همواره از نام بردن الفبایی مفسدان گله مند بوده اند. اما خوب است در نمونه های اعتقاد ساز از آن روش الفبایی استفاده کنند.
شبکه وسیع رسانه مجازی و لشکر مومن مطالبه گر اگر در هر شهر و استان، مدیر خوب یا اخلاقی پسندیده را با حروف اول اسم و فامیل رسانه ای کنند هم اعتقاد سازی کرده و روح روان جامعه را برای اصلاح و جراحی های لازم آماده می کند و هم زمینه تقلب ها و ریاکاری ها و زهد فروشی ها را می گیرد. تا مدیری خدای نکرده با یک ظاهر سازی مقطعی در ترک جنبه ای از دنیا، دنیاطلبی افزون در ابعاد دیگر نکند. چرا که نمونه این مدیران هم در تاریخ ۴۰ساله انقلاب کم نبوده و بیشتر موجب اعتقاد سوزی در مردم شده است.
در یادداشتی دیگر از نقش مسئولان در افزایش پدیده های اعتقاد سوز خواهم گفت.

#لشکر_مومن_مطالبه_گر
#پدیده_های_اعتقاد_ساز
#نام_بردن_از_مدیران_خوب_با_حروف_الفبا
___________________

پی نوشت ها:
(۱) https://www.khabaronline.ir/news/800882
(۲) http://shiraze.ir/fa/news/54688

محسن قنبریان
۹۷/۸/۲۸

فلسفه ی فوتبالی!

مخ یادداشتهای قبل -باعنوان برزیلته- این بود که فوتبال در دنیای مدرن یک کل به هم پیوسته است که اقتصاد خود، سیاست خود، فرهنگ خود و حتی ارزشهای خود را دارد. نگاه کردن به این “کل” به شکل “جزء نگرانه” و تحلیل یا حکم کردن برآن اجزاء، میشود ماجرای فیل مولوی!
در این یادداشت می خواهم یک جمله بیفزایم: فوتبال فلسفه ی خود را هم می سازد!

?فلسفه مدرن، دایه ی علوم!

فلسفه در عهد قدیم و هم مبانی درست هستی شناختی، مقدم بر علوم طبیعی و ریاضی و به نوعی مادر آنها بود. مبادی تصوری و تصدیقی -که انگار سلولهای بنیادین علم اند- را او به علوم می داد و دهها نیاز دیگرشان را برمی آورد.
لکن در دنیای مدرن، فلسفه متأخر از علوم طبیعی شد!
علم تجربی، مادر همه علوم شد. مثلا اقتصاد کلاسیک و نظریه “لسه فر”(۱) از مکانیک نیوتن، متولد شد. فرضیه تکامل داروین در جامعه شناسی، تاریخ تمدن و علوم اجتماعی زیادی چارچوبه تحلیل شد و همه را از نو متولد کرد!
پس علوم انسانی همه تابع و فرزندان علم تجربی شدند.
فلسفه جدید وضعش از اینها هم بدتر شد و تابع هردو شد. تو گویی مادر دیروز، امروز نوه ی دختران علم تحربی شده است. دیگر از ارسطو و افلاطونی خبری نبود، بلکه هگلی هم پیدا نشد. فلسفه در بهترین حالتش در حد فلسفه هایی مضاف در روش شناسی، معرفت شناسی و… بروز کرد و بعضا کار تعمیم نظریات متأثر از علوم تجربی به سایر علوم را برعهده گرفت و نقش دایه برای علوم تجربی و انسانی را گردن گرفت!

⚽️فلسفه ی فوتبالی جای فلسفه ی فوتبال!

پرسشهایی فلسفی و هستی شناختی از فوتبال، چرایی و چگونگی هایش می تواند فلسفه فوتبال را سامان دهد مثل فلسفه هنر، فلسفه علم و…لکن پس از هبوط فلسفه، آنچه اتفاق افتاده است “فلسفه ی فوتبالی” است نه “فلسفه ی فوتبال”!
سال ۲۰۱۰ مجلد ۵۱مجموعه ی “فرهنگ عامه و فلسفه” با کتابی حجیم بنام “فوتبال و فلسفه” در آمد.
۴۰فیلسوف آکادمیک معاصر از ۱۵کشور جهان درباره فلسفه و فوتبال(فلسفه ی فوتبالی!)مقاله نوشتند. وجه مشترک همه آنها یک چیز بود: علاقه شدید و گاه دیوانه وار به فوتبال!
در این کتاب، فلسفه رنگ فوتبال می گیرد حتی فصول آن با مراحل فوتبال نام گذاری می شود: گرم کردن، نیمه اول، بین دو نیمه، نیمه دوم، وقت اضافی اول و دوم، ضربات پنالتی!
در این مقالات اثر فوتبال بر تفلسف(فلسفی اندیشیدن) را بالعیان می بینید. فوتبال است که به فلسفه سو می دهد چه بگوید و فلسفه ی خود را می سازد.
مثلا بحثهای فلسفه ی اخلاقی چند جا طرح می شود از جمله در بحث هواداری یا آنجا که بررسی می کند در چه شرایطی خطای آخرین مدافع روی مهاجمی که در آستانه ی گل زدن است می تواند اخلاقی باشد؟(!) مقاله ای تصریح می کند اخلاقیات بیش از آنچه مورد تصدیق فیلسوفان قرار گیرد به طرفداری از یک تیم فوتبال شبیه است(ص۲۱۷) طرفداری یک تیم، مثل کری های طعن آمیزی که خلاف عرف جامعه است اما بخشی از وجود هوادار شده است!
می بینید چه فلسفه ی محکمی برای اخلاقیات ساخته می شود؟!!
۴فضیلت افلاطونی(۲) در فلسفه باستان، بر “بکن بائر”(بازیکن آلمانی) در بازی نیمه نهایی ۱۹۷۰مقابل ایتالیا -که با کتف شکسته بازی کرد- انطباق یافته باز تعریف میشود!
در بخش اول کتاب زندگی، مثل فوتبال معنا شده از دو گل “مارادونا” به انگلستان با دست یاد می شود و از امکان بی عدالتی بازگشت ناپذیر در فوتبال -که نمونه بارزش همان گلهای مارادونا در جام جهانی ۱۹۸۶ بود- مثال می آید و دست او “دست خدا”:شمرده و زندگی واقعی را هم اینچنین تفسیر می کند: “کمی بدشانسی، یک بی عدالتی بدون کیفر و بازگشت ناپذیر که می تواند به شما آسیب بزند و در بدترین حالت زندگی تان را نابود کند. فقط کافی است در زمان نادرست و در جای نادرست باشید از این رو در فوتبال و هم مثل زندگی نه با شانس محض طرف هستید و نه با توانمندی صرف، بلکه درام فوتبال هم مثل درام زندگی آمیخته ای است از هردو”!
ملاحظه می کنید؟!
چه خسارتی از این بیشتر که بازی آرژانتین-انگلیس برای فیلسوف جای حد وسط یقینی، کلید رمز برای باز کردن معنای زندگی شود؟! و تازه بی عدالتی برگشت ناپذیر به تبع فوتبال به عالم واقعی نسبت و هند مارادونا، نماد دست خدا شود!
در حوزه اجتماعی در مقاله ای می آید که اگر “نیچه” در این زمان بود طرفدار “آرسنال” بود نه تیم ملی!
چون نیچه ناسیونالیسم و ملت گرایی را یکی از بزرگترین آفات مدرنیته می دید.
شاید از همین روست که شما می بینید جهان سومی ها روی تیم ملی غیورند و اروپا و اعضای اتحادیه اروپا روی باشگاهها!
_____________

پی نوشت ها:
۱. لسه فر: واژه ای فرانسوی است بمعنای منع دخالت بیرونی (دولت،ارزشها و…) در مکانیسم بازار. در این نظر بازار نظمی مکانیکی دارد که دخالت بیرونی آنرا بهم می ریزد
۲. حکمت، شجاعت، خویشتن داری، اعتدال

مطالب مرتبط: برزیلته ۱ و برزیلته ۲

محسن قنبریان
۹۷/۸/۲۶

یمن، منتظَر و منتظِر

۱٫ یمن منتظَر
خیزش یمن مورد انتظار شیعیان و مستضعفان است در روایات علائم حتمی ظهور حضرت مهدی(ع)، یکی از علائم حتمی “خروج یمانی” است.(الیمانی من المحتوم).(۱)
و یمانی، مجاهدی از یمن است (الیمانی من الیمن)(۲) نه مدعی ای در بصره و عراق و…! در برخی روایات پرچم او هدایت شده ترین به حق (یا صاحب الزمان) است.(۳)
پس منتظران حضرت مهدی(ع) باید یمن را ویژه نظاره کنند. امروز اوصاف یاران غیبت حضرت که کشته شدن و در به در شدن و آتش زده شدن و…است(۴) در آنها بیش از دیگران است.
تطبیق این و آن بر یمانی، غلط است اما یمانی از یمن است. پس یمن، نقشی آخرالزمانی و ویژه دارد لحاظ همین نکته در خصوص نگاه به یمن مهم است. شاید چنانچه حبس و حصر امام عسکری(ع) در تمام دوره امامتش بخاطر زمینه شدنش برای تولد قائم(ع) بود، بتوان گفت مصائب امروز یمن هم بی تأثیر از خوف دشمنان از نقش آخرالزمانی آن نیست. دشمنان امام عصر(ع) او را بخاطر مهدی(ع) چنین کنند و یاران امام عصر(ع) به او چنین نگاهی نکنند سزاوار نیست.

۲٫ یمن منتظِر
اما یمن هم امروز به انتظار شیعیان و منتظران است!
امروز یمن در خون و قحطی و خطر نسل کشی است. به حسب گزارش سازمان ملل نیمی از مردمش در آستانه مرگ حاصل از گرسنگی اند!
جریانی که در شام پی ایفای “نقش سفیانی” بود امروز همو دارد ریشه یمنی ها را می سوزاند!
وقتی برای ظهور و شخصی برای یمانی معلوم نشده است. اما هرچه هست، یمن خاستگاه خیزش یمانی است. قصدش کرده باشند یا نکرده باشند با این کودک کشی و قحطی و بیماری دارند اردوگاهی از اصحاب آخرالزمانی قائم آل محمد(ص) را منهدم می کنند.
یمن محتاج کمک است نه فقط چون انسانند و نه فقط چون مسلمانند بلکه چون “مورد انتظار” برای فرج اند. در سالگرد شروع امامت امام عصر(ع) یمن را ویژه تر لحاظ کنیم.

پی نوشت:
۱. الغیبه/نعمانی ص۲۶۲با روایاتی دیگر در کافی، الغیبه طوسی، کمال الدین صدوق
۲. کمال الدین/صدوق ص۶۳۶
۳. الغیبه/نعمانی ص۲۶۴
۴. کمال الدین/صدوق حدیث لوح
سالروز آغاز امامت امام عصر(ع)
من مظلوم

محسن قنبریان
۹۷/۸/۲۵

پیوست برزیلته ۲!

?تب داغ گاهی بینندگان را هم به هذیان می کشاند!
فرض کنید هذیان می گویم:

?نوشتم شاید در گوشی مساله حضور بانوان هم حل شده! و این حضور و کلا فوتبال بازی سیاست بازان، سوپاپ اطمینان اجتماعی برای فشار تحریمها باشد. امروز آقای رئیس جمهور فرضیه ام را علنی  کرد:
“چه ایرادی دارد که بخشی از استادیوم ورزشی که هیچ منافاتی با قانون و شرع و مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی ندارد، به بانوان اختصاص یابد. می‌توان با برخی اقدامات کم‌هزینه میزان رضایتمندی و خشنودی اجتماعی مردم را در جامعه افزایش داد و باید توجه داشت که با سوء ظن نمی‌توان با مردم برخورد کرد”!
مخاطب فرهیخته فهمید متن بنده علیه حضور بانوان در ورزشگاه و شادی نوجوانان در زنگ پرسپولیس(!) نبود. نمیشود چیزی را خواست و تبش را افزود اما لوازمش را انکار کرد.
حالا هم بگویم “تب فوتبال” در کشور استثناء ندارد. روحانی و رئیسی فرقی ندارند. احمدی نژاد ضد اشراف هم در این مساله مثل اشراف بود.
پول امام رضا(ع) هم استادیوم فوتبال شد. مرحوم واعظ طبسی ساخت و رئیسی در تبلیغاتش افتتاح کرد!
در حالیکه شیعیان امام رضا(ع) در حاشیه همین مشهد -نه کمی دورتر- در فلاکت دست و پا میزنند و آن را هم آقای رئیسی در تبلیغاتش نشان داد!
خدایا من دارم کافر می شوم یا این، آن اسلام اهلبیت(ع) نیست؟! نعوذبالله تصحیح کنم: این همه آن اسلام نیست!
منتظر روزی و کسی می مانم که همه دین و سنت را آشکار کند و بخاطر ترس، چیزی از آن را مخفی نکند. اللهم أظهر به دینک و سنتک نبیک حتی لایستخفی بشیء من الحق مخافه أحد من الخلق (دعای افتتاح).

محسن قنبریان
۹۷/۸/۲۲

برزیلته ۲!

?”زنان برنده بازی آزادی”! تیتر اول و معنادار یک روزنامه سیاسی پس از بازی برگشت پرسپولیس-کاشیماست.
وقتی”آزادی”، ورود به ورزشگاه باشد، راست می گوید. زنان برنده شدند آنهم بوسیله “بازی”!
کاش “این آزادی” برای کامیون داران، معدنچیان، کارگران بی حقوق و…هم بود که اقلا حاشیه نمازجمعه ای مطالبه به حق خود را آرامتر از ورزشگاه فریاد کنند. یا کاش “بازی ای” هم بود که بتوان “جدی ترین” چیز زندگی -یعنی نان سفره بچه ها- را بشود با سوت و کف گرفت!

?نمی دانم فردا دادستان یا مراجعی از قم خط و نشان یا فتوا صادر می کنند یا مسأله در گوشی حل شده است!
مثلا در جلسه سران قوا برای نقشه راه گذر از تحریم ترامپ، این سطح از آزادی اجتماعی سوپاپ اطمینان فشار تحریم ها برمردم قرار داده شده است تا شوت وسوت، گرانی نرخ را تسکین دهد!(گفتم مثلا!)
تهیأ این حضور از قبل دیده شد. وقتی “تب فوتبال” را چند درجه داغتر کردند. دانش آموزان دسته جمعی زنگ تماشای پرسپولیس را تجربه کردند و مردم دور از “آزادی” برای دیدن “بازی” سینما رفتند!
حالا خط و نشان برای این کنج ماجرا(حضور بانوان)، خط و نشان و پرونده سازی برای هذیان آدم تب داری است که به ۴۰درجه رسیده است!

?متأسفانه نظام حقوقی و حتی فقهی ما هنوز درک درستی از “صنعت سرگرمی” در دنیای مدرن ندارد.
صدهزار تماشاگر حاضر و میلیونها تماشاگر غایب برای ۲۲بازیکن را برایش “ورزش” می خوانند!
او هم بجای حمل شایع و نگاه میدانی، هنوز “بفرض مذکور” جواب می دهد! مساله را در حد ساق لخت بازیکنان -که یک هزارم سینماهای خانگی دیده میشود- و احیانا شنیدن چند فحش رکیک می بیند!
هنوز این میلیونها را “تماشاگر” می فهمیم نه “بازیگر” و کنشگر یک صنعت مدرن!

?”صنعت فوتبال” یک کل به هم تنیده است که فرهنگ خود، سیاست خود، اقتصاد، و حتی ارزشهای خود را دارد. تجزیه اش و تقنین برای اجزای متجزی آن و بفرض مذکورش، لاهی خوردن از فوتبال است!
فوتبال غیر از تشویق با موج مکزیکی و ایسلندی و کنسرت زنده ۱۰۰هزارنفری، گردش مالی حیرت آور حاشیه زمین هم دارد. شرط بندی هایش از همه قمارخانه های دنیا بیشتر و بزرگتر است. فیفا هم مثل fatf “بازی های” خود را دارد از شرط حضور زنان تا منع پرچم بزرگ امام حسین(ع) در بازی شبهای محرم و…
“سیاست بازان”(داخلی و خارجی) هم بازی خود را با فوتبال می کنند. شوت و سوت در طول تاریخ فوتبال تیزی “سازش”، “تبعیض” و “ظلم” را کاسته و مسکن و مخدر ملتها بوده است(رجوع به تاریخ سیاسی المپیک و جام جهانی).

?به راحتی خلاف اصل ۳۰قانون اساسی، لایحه های فروش مدارس آموزش و پرورش به سرمایه داران نو به نو می رسد و دیگر نام “غیر انتفاعی” هم به “سرمایه گذاری و سودبری” تغییر می کند. مدارسی با شهریه های چند ده میلیونی در تهران رقیب مدارسی در طویله، بدون دیوار یا دیواری فروریخته بر دانش آموز سر برمی آورد و تبعیض آموزشی و به تبع تبعیض شغلی و مدیریتی و… را بنیان می نهد. و توجیه همه اینها یک کلام است: دولت توان مالی اداره آموزش و پرورش را ندارد!
اما توان باشگاه داری دارد! فقط بدهکاری سرخ-آبی ها از بودجه آن طویله نشین ها ۱۱۰میلیارد بود(سال۹۳) یعنی فقط ۴۰تا از بودجه کل وزارت ورزش ایران کمتر!
حقوق بازیکنان و مربیان فوتبال، ازنجومی ترین حقوق ها در ایران است. سالها قبل یک مربی وطنی از یکی از این باشگاهها “دقیقه ای” ۵۱۸۰۰۰تومان می گرفت! کجا تا بازیکن و مربی خارجی ورقم به دلار!
همه اینها از بودجه عمومی کشوری است که آن وضع معدنچی و کارگرش است!

?قبول کنید شوت و سوت فوتبال معجزه می کند که همان بدبخت ها را هم به تماشا میکشاند و منتقد را هم هو می کنند!

محسن قنبریان
۹۷/۸/۲۰

جوانان محمدی و ضرورت احیای حلف الفضول!

?رسول الله ۲۰ساله بود که در خانه عبدالله بن جدعان با جوانمردانی هم پیمان شد تا از ستمدیدگان دفاع کنند که حلف الفضول نام گرفت. پس از اسلام در حالیکه حاکم جامعه اسلامی بود هم می فرمود: “اگر امروز هم مرا به آن دعوت کنند می پذیرم”.
نوه اش امام مجتبی(ع) نیز جزء حلف الفضولی بود. سیدالشهداء وقتی درمقابل دفن جنازه برادرش کنار قبر پیامبر(ص)، دید دارد به این جنازه ستم می شود به حلف الفضول متوسل شد.

?در فرهنگ کهن ایرانی هم چیزی مثل حلف الفضول بوده که پس از اسلام در “اهل فتوت” و “عیاران” ادامه یافت.

?در زمان برقراری حکومت اسلامی جوانمردان، جایز نیست مثل آنچه سید محمد باقر شفتی در دوره قاجار با پاتوق چی ها در اصفهان دایر کرد را برقرار کنند. اجرای حدود و مراتب عملی نهی از منکر برعهده حکومت است. اما آیا نمیتوان باز هم حلف الفضول داشت؟

?وقتی پارتی بازی و رانت خواری در نظام اداری ای پدید آمد و مفسدان همدیگر را پیدا و به هم شبکه شده و ثمره خون شهداء را به سمت فساد سیستمی سوق دهند، وظیفه جوانمردان است که حلف الفضول را احیاء کنند. نه دولت در دولت و نه خود مختاری، بلکه هم پیمان شوند که در چارچوب قوانین اسلامی مصوب و با رعایت شئون اخلاقی از بی پناهان و آنانکه چیزی از پارتی و رابطه ندارند حمایت کنند. از ستمدیدگانی که با ظواهر قانونی و حتی بی قانونی آشکار از حقوقشان محروم میشوند، حمایت کنند.

?مثلا جوانان انقلابی و حزب اللهی یک شهر باهم سوگند بخورند که ضعفاء و بی کسان را در دیوانسالاری عریض و طویل یاری کنند و آنها را به هم معرفی کنند تا در ادارات کمتر بالا و پایین شوند و دست خالی برنگردند.
جوانان محمدی شهرها درچارچوب قانون و رعایت مصالح نظام اسلامی و حواس جمعی از توطئه های دشمن، صدای کارگران محروم و ستمدیده ای شوند که چند ماه حقوق اندکشان را نمی دهند اما مدیران چیزی از مزایاشان کم نمیشود! مطالبه نان شب اینان با رعایت قوانین هم ممکن است و آن یک حلف الفضول است.
حلف الفضول محمدی را باید در دیوان سالاری امروز و غفلت برخی از مدیران نسبت به صاحبان انقلاب احیاء کرد و مثل گروه های جهادی تبدیل به یک فرهنگ کرد.

محسن قنبریان
شب رحلت پیامبر(ص) و امام مجتبی(ع)

سخنرانی/ شرحی بر زیارت عاشورا

سخنرانی “شرحی بر زیارت عاشورا” از حجت الاسلام قنبریان تقدیم حضورتان می گردد.

این سخنرانی طی ۹جلسه در ظهرهای محرم۹۷ ایراد شده است.
متاسفانه جلسه اول سخنرانی ضبط نشده اما محتوای جلسه اول در جلسات دیگر به صورت پراکنده موجود میباشد.

سخنرانی “شرحی بر زیارت عاشورا” – جلسه دوم | «دریافت از پیوند کمکی»

سخنرانی “شرحی بر زیارت عاشورا” – جلسه سوم | «دریافت از پیوند کمکی»

سخنرانی “شرحی بر زیارت عاشورا” – جلسه چهارم | «دریافت از پیوند کمکی»

 سخنرانی “شرحی بر زیارت عاشورا” – جلسه پنجم | «دریافت از پیوند کمکی»

 سخنرانی “شرحی بر زیارت عاشورا” – جلسه ششم | «دریافت از پیوند کمکی»

 سخنرانی “شرحی بر زیارت عاشورا” – جلسه هفتم | «دریافت از پیوند کمکی»

سخنرانی “شرحی بر زیارت عاشورا” – جلسه هشتم | «دریافت از پیوند کمکی»

 سخنرانی “شرحی بر زیارت عاشورا” – جلسه نهم | «دریافت از پیوند کمکی»

به تقلید فرهیخته نزدیک می‏‌شویم یا علائم آخرالزمان؟!

۱٫ تقلیدی که امام صادق(ع) در مذهب حقه جعفری نهادینه کرد، سرتاسر مراقبت و نظارت و احساس مسئولیت مقلد نسبت به مرجع خویش در عین اطاعت از فرامین مستند شرعی او بود و الا با تقلید مذموم یهود در قرآن(۳۱/توبه) فرقی نمی کند!
مطهری این تقلید را در مقاله “اصل اجتهاد در اسلام” به زیبایی تبیین فرموده است. از جمله در جمع بندی دارند: “پس معلوم می شود که تقلید ممدوح و مشروع سرسپردن و چشم بستن نیست، چشم باز کردن و مراقب بودن است وگرنه مسئولیت و شرکت در جرم است”!(مجموعه آثار ج ۲۰ص۱۷۶/این مقاله را حتما بخوانید).

ادامه خواندن به تقلید فرهیخته نزدیک می‏‌شویم یا علائم آخرالزمان؟!