بایگانی برچسب: s

سخنرانی/ جمهور و عاجز الرأی!

سخنرانی ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان در دانشگاه تهران مورخه ۱۶ خرداد ماه ۱۴۰۰ با موضوع «جمهور و عاجز الرأی!» منتشر می‌شود.

  • امام صادق(ع) از دچار شدن به روسای سست تدبیر(عاجز الرای) گفت!
  • آیا تقصیر مردم است؟!
  • جمهور مردم، عماد دین اند!
  • جمهور مردم، طریق کشف صالحین اند!
  • چاره تخلّص از روسای عاجز الرای: میامین الرای!
  • امیرالمومنین(ع) ملحق شدن به قومی با آراء مبارک(میامین الرای) را می خواست!

محسن قنبریان

دریافت سخنرانی «جمهور و عاجز الرأی!» | “دریافت از پیوند کمکی

جنبش‌های مبارک!

روایات ناظر به میدان سیاست و اجتماع، سه مولفه ی معنا دار دارند:

  1. عاجز الرای: سست تدبیران که امام صادق(ع) از آن پرده برداری کرد و چنین زعمایی را لابد منه معرفی فرمود.
  2. میامین: انسانها و جمع های میمون و مبارک که امام باقر(ع) از آن رونمایی کرد. همانها که جنبش های مبارک را رقم می زنند.
  3. میامین الرای: قومی با آراء مبارک که درخواست الهی امام شیعیان امیرالمومنین(ع) بوده است.

جنبش میامین، معروف و عدالت را گفتمان و بر سلسله شاهان هم اثر کرد ! تنها علاج عاجزالرای ها درون تشیع همین جنبش شدن میامین است.

امیرالمومنین از خداوند بجای کوفه معاصرش ، ملحق شدن قومی را می خواست که آراء مبارک داشته باشند. طبعا آن قوم دچار عاجز الرای هایی مثل ابوموسی ها نمی شوند…!

تفصیل را در سخنرانی جنبش های مبارک بشنوید!

از این فحش دهندگان ظاهرا یکی حُجر بن عدی و یکی عمرو بن حمق بود[۱] که شهیدان برگزیده ای شدند اما “اَینَ عَمار” لقب نگرفتند!

در جریان انقلابی، فحّاش و بد زبان هایی داریم که تازه معلوم نیست حُجر یا ابن حمق شوند.

کوتاهی ما مبلغان دینی هم بوده که در منازعات اجتماعی-سیاسی فقط دو گانه: ابوموسی-عمار درست کردیم و نگفتیم سه گونه است:

– ابوموسی: ساکت و ساقط در فتنه!

– ابن حمق و حُجر: سبّاب و دشنام دهنده!

– عمار: تبیین کننده و روشنگر مودب!

 

به فحّاش ها لایک ندهید! بدزبانی را فوروارد نکنید! و اگر دستتان میرسد نهی از منکر کنید!

[۱] ر.ک: ترجمه وقعه صفین. نصربن مزاحم. ص۱۴۴

مردم‌سالاری دینی

امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر:
منحصراً توده مردم اند که: ستون دین(در تحقق اجتماعی اش) و جمعیت مسلمانان (همان جماعت و سواد اعظم) و ساز و برگ دربرابر دشمنان اند.
پس باید گوش طاعتت(صِغوُکَ) متوجه آنها و تمایلت به آنان باشد”(نامه ۵۳ نهج البلاغه).

اصغاء، گوش دادن با اطاعت است. فرمود: فَلیَکُن صِغوُکَ لَهُم!
این یک سند معتبر بر مردم سالاری دینی است.

امام خمینی فرمود: این ملت است که‏‎ ‎‏آمد شما را از این همه گرفتاریها بیرون آورد و آورد و با رأی خودش، مجلس درست‏‎ ‎‏کرد و جمهوری اسلامی را تنفیذ کرد و رئیس جمهور درست کرد و آنها هم دولت‏‎ ‎‏درست کردند. همۀ چیزهایی که ما داریم از این مردم است، خصوصاً از این مستضعفین.(۶۰/۸/۲۳)

حداقل حقوق کارکنان برخی شرکتهای دولتی ۲۰میلیون تومان است!
همین شرکت اگر فرضاً در واگذاری ها به بخش خصوصی داده شد، اقل دستمزدِ همان کارکنان میشود حدود ۳میلیون تومان!
یعنی همان کار، همان کارگر، همان شرکت تنزّلی ۱۷میلیونی پیدا می کند!

آیا هنوز هم میشود پذیرفت: این حقوق های غیر متعارف در شرکت های دولتی بخاطر نوع کار یا اهمیت کارگر و کارمندش هست؟!

بر غیر مجاز و تبعیضی بودن این حقوق ها همین مقایسه فرضی کافیست: یک “کار” و یک “کارگر” در یک “کارخانه”، در کارفرمایی دولت و کارفرمایی بخش خصوصی، دو حکم متفاوت می یابد!
یا حقوق کارگر بخش خصوصی باید افزایش یابد یا حقوق کارگر و کارکن(و مدیر) شرکت دولتی هم کاهش یابد.
(یادداشت ریشخند به نهج البلاغه را بخوانید)

ریشخند به نهج‌البلاغه

رهبر حکیم انقلاب، نهج‌البلاغه را آیین نامه انقلاب اسلامی خواندند(۵۹/۲/۱۳)

نهج البلاغه درباره مخارج دولت از بیتالمال چند ابلاغ روشن دارد:

  1. ارتزاق همه کارگزاران تا حد فراخی متناسب با تامین کرامت انسانی آنها (اسبِغ علیهم الارزاق). تعبیر دیگر حضرت در این نامه گویاتر است: لکُلّ علی اللوالی حقّ بقدر ما یُصلحه: برای هریک از آنها حقی(مالی) گردن والی است، به اندازهای که امورشان سامان یابد[۱]
  2. اعطای بیتالمال بیشتر از حق و اندازه، اسراف و تبذیر و به لحاظ تکلیفی، حرام است(انّ اعطاء المال فی غیر حقه تبذیر و اسراف[۲]). اینکار همزمان ضرر زدن به بیتالمال -که برای مصالح عموم مردم است- میباشد(فانَّ اموالَ المسلمین لا تَحتَمِلُ الاِضرَارَ[۳]). این ضرر زدن به لحاظ حکم وضعی، موجب ضمان هم هست[۴].

در دولت ج.ا.ا چه خبر است؟!

اول یادآور شوم:

– بیش از ۶۰درصد بودجه برای حقوق و مزایای کارگزاران دولت است!

حقوق بگیران دولت از بیت‌المال دو دسته‌اند:

  1. کارکنان شرکتهای دولتی:
    ۳۷۱شرکت و ۹ بانک و ۲ موسسه انتفاعی دولت، سر جمع بیش از ۳۶۳ هزار نفر را یک دسته، حقوق بگیر کرده است.
    براساس گزارش دیوان محاسبات (دی۹۹) بالاترین میانگین پرداخت ۵۷ شرکت دولتی، ۵۲میلیون تومان و کمترین،۲۰میلیون است!
    یک سوم این دسته(بیش از ۱۲۸هزار نفر) حقوقی نجومی با میانگین ۲۶میلیون تومان در ماه میگیرند!
    میدانید اگر فرضاً همان شرکت به بخش خصوصی واگذار شد، حقوق کارگرش در کشاکش نمایندگان  کارفرمایان و دولت با نماینده کارگران جای حدود ۲۰میلیون به حدود ۳ میلیون تنزّل میکند؟! همان کار، همان کارخانه، همان کارگر!!! (تامل کنید!)
  2. کارمندان ادارات دولتی:
    که اکثریت کارکنان دولت و حدود ۲/۲میلیون نفرند. میانگین حقوق کارمندی با افزایش ۲۵درصدی بودجه۱۴۰۰ به حدود ۱۵میلیون و پانصد هزار تومان میرسد[۵].
    آن درصدی از کارکنان دولت که در دهکهای پردرآمدی نیستند در این دستهاند. که درصدی از آنها در دهکهای پایین جا دارند. در این دسته، حقوق ۲میلیون و ۸۰۰هزاری(سال ۹۹) بوده که با افزایش ۲۵درصدی به ۳میلیون و پانصد هزار در ۱۴۰۰میرسد!

یعنی دولت به دستهای از کارگزارانش ۵۲میلیون یا اقلا ۲۰میلیون میدهد و به دستهای دیگر حدود ۳میلیون!

ابطال آیین نامه علی(ع)

  1. تکلیف وجوبیِ اسباغ رزق و فراخی به اندازه تامین کرامت انسانی و حقِ به سامان شدن زندگی، برای آن درصد از کارکنان دولت که از طبقات پاییناند و حدود ۳میلیون تا زیر ده میلیون میگیرند، امتثال نشده است!
  2. حقوقهای چندین برابر از متوسط زندگی، اشکال حرمت تبذیر و تحمیل ضرر به بیتالمال دارد. فرقی هم بین تفاضلِ ۷برابری قانون خدمات (مصوب مجلس و شورای نگهبان) با تفاضل ۲۱برابری سازمان برنامه و بودجه با تفاضل ۱۵برابری کمیسیون تلفیق بودجه۱۴۰۰ در اینباره نیست!
  3. امیرالمومنین در سیره عملی خود این ابلاغها را اجرا کرد. مثلا حقوق ماهانه ۱۰۰درهمی شریح قاضی (قاضی پر سابقه پایتخت) را به سالی ۵۰۰ درهم کاست[۶]. خانه ۸۰ دیناری او در نرخ مسکن آنروز کوفه اصلا رقم بزرگی نبود؛ اما چون متناسب با حقوق دریافتیاش نبود، علی(ع) را حساس کرد تا به او نامه توبیخ آمیز (نامه۳) بنویسد[۷].
  4. به کارگزارانش ابلاغ رسمی میکند:”قلمهای خود را نازک بتراشید و سطرها را به هم نزدیک کنید و زیادیها را بیاندازید و در آوردن معانی صرفهجویی کنید و از زیادهروی بپرهیزید که اموال مسلمین تحمّل زیان رساندن ندارد[۸]“.
    بنظرتان مصرف دوات و کاغذِ بیشتر، به بیتالمال ضرر جدیتر میزند یا صَرف اسکناس بیشتر و امکانات رفاهی و تفریحی مجللتر برای برخی از کارکنان و مدیران؟!
    رهبر انقلاب این فرمایش را اینچنین امروزین خوانش میکنند:”اگر امروز بخواهند این حرفها را تکرار کنند به این شکل خواهد بود که از ایجاد دستگاههای زاید، استخدامهای زاید و توسعه دادنهای زاید خودداری کنید”(۷۱/۳/۳۰)
    آیا افزایشهای بدون ملاک ۷تا۲۱برابری از مصادیق توسعه دادنهای زاید نیست؟! در ژاپن و آلمان و آمریکا، تفاوتِ پرداخت بین ۳تا۴ برابر است!!
  5. امیرالمومنین نه فقط در تقسیم عمومی بیتالمال بین مردم، اصل تسویه را لحاظ و برآن در مقابل عادتهای بجا مانده از بدعتِ تفاضل، سخت مقاومت میکند[۹]؛ بلکه حتی در جبران خدمات، کارکردها و جایگاهها را عامل تفاضل قرار نمیدهد. مثلا در تقسیم غنیمت نیز بین فرمانده و امیر الرماه(رئیس تیراندازان) با یک سرباز عادی و حتی با سربازانی که حاضر اما فرصت جنگ نیافتهاند، فرق نمیگذارد؛ به هر حاضر یک سهم و به هر اسب یک سهم بالسویه میداد[۱۰].

قصد قیاس تقسیم غنائم با ارتزاق از بیتالمال نیست؛ اما به راستی کار یک فرمانده و کار یک سرباز بالسویه است؟!

چرا باید سهمشان از غنیمت مساوی باشد؟!!

جای برچسب زنی، استهزاء و ریشخند، بیشتر بیاندیشیم!

محسن قنبریان ۹۹/۱۲/۲۳

[۱] نامه۵۳ نهج البلاغه معروف به عهدنامه مالک اشتر. با سند معتبر: الفهرست شیخ طوسی ج۳۷ص۱۱۹

[۲] خطبه۱۲۶ نهج البلاغه

[۳] الخصال ج۱ص۳۱۰/ وسائل ج۱۷ص۴۰۴/ مستدرک نهج البلاغه ص۱۱۱

[۴] دلیل تحریر الوسیله – الخمس ص۳۲۰

[۵] https://rizy.ir/p3516
البته اگر کارکنان لشکری هم افزوده شود رقم کارکنان از ۲/۷میگذارد و میانگین حقوق هم حدود ۱۲میلیون میشود نه ۱۵/۵میلیون.

[۶] السرائرج۲ص۱۷۸

[۷] نظام القضاء و الشهاده ج۱ص۱۵۱و۱۵۲. تعبیر آیت الله سبحانی:”کان شریح یرتزق من بیت المال و یاخذ فی کل شهر شیئا قلیلا و لمّا بلغ علیّا انه ابتاع داراً بثمانین دینارا استدعاه… و ما هذا الا لان الامام رای انه ابتاع داراً فوق ما یرتزقه من الامام فصار مظنه دفع الثمن من حرام و حلال”.

[۸] الخصال ج۱ص۳۱۰/ وسائل ج۱۷ص۴۰۴/ مستدرک نهج البلاغه ص۱۱۱

[۹] در خطبه۱۲۶ درمقابل اصرار برخی به رعایت تفاضل در پرداخت های عمومی از جمله فرمود:”اگر مال خودم بود، بطور مساوی تقسیم می کردم چه رسد به اینکه اموال از آن خداوند است. بدانید که پرداخت مال به کسی که استحقاق ندارد، تبذیر و اسراف است. چنین کاری فرد را در دنیا بالا می برد اما در آخرت پّست خواهد کرد…”

[۱۰] این حکم اجماعی است ر.ک: الخلاف ج۲ ص۳۳۱. شیخ طوسی در النهایه می نویسد:” ینبغی للامام ان یسوّی بین المسلمین و القسمه ولا یفضّل احداً منهم لشرفه او علمه او زهده علی من لیس کذلک فی القسمه الفیئ”(النهایه- کتاب الجهادص۲۹۳)

نهج الامیر علیه السلام

امام خمینی نهج البلاغه را “دارای ابعادی به اندازه یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هرچه تاریخ به پیش رود و هرچه جامعه ها به وجود آید و دولتها و ملتها متحقق شوند”؛ می دانست(۶۰/۲/۲۷)
رهبر انقلاب آنرا “کتاب تدوین شده انقلاب اسلامی و آیین نامه ی این انقلاب” به حساب می آورد.(۵۹/۲/۱۳)
پس شاخصی برای دولتها و ملتها، آیین نامه ها و سیاستها، و شاقولی برای سلوک عرفانی-سیاسی، فردی-اجتماعی است.

با آن مسیحی، جُرج جرداق؛ سنّی، ابن ابی الحدید میشود. بی آن فاصله جوان شیدای شیعی با “رسوم صوفیانه” یا “تشیع تکفیری” یا “بی دردی و توجیه گری” کم و کمتر میشود!
بهترین جا برای #زنده_کردن_نهج_البلاغه همان جایی است که “دانش” و “بینش” علوی به “گرایش” می رسد؛ یعنی هیئت!

دوستانی هم چهارشنبه شبها در حسینیه هنر قم شروع کرده اند؛ شما هم امتدادش باشید!

  • توفیق درک مجلس مداح اهلبیت آقای علی اکبر حائری را نداشته ام اما بر این قطعه‌اش هزاربار درود میفرستم.

محسن قنبریان

با آیت الله آملی لاریجانی!

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه مشکلات و کاستی‌ها در همه دوران‌ها حتی در زمان حکومت پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) وجود داشته است، اظهار کرد: در همه اعصار، نفاق، فساد و سوء مدیریت‌هایی کم و بیش وجود داشته اما مهم این است که کلیت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، یک حقیقت زنده و رو به پیشرفت است.(خبرگزاری فارس)

آیت الله آملی راست میگویند؛ فساد دوره امیرالمومنین(ع) مثل:

  1. تخلف مالی ابن هرمه کارگزار حضرت در بازار اهواز!
  2. گزارش تخلف کارگزارش در اصطخر(منذربن ابی جارود) که زیّ اشرافی در پیش گرفته و خویشان را مقدم می‌دارد!
  3. تجمل گرایی قاضی القضات او (شریح) در حد خرید یک خانه ۸۰ دیناری!!!
  4. ربودن اموال بیت‌المال توسط پسر عمویش که کارگزارش هم بود و فرار به حجاز!
  5. سرسفره رنگین نشستن کارگزارش در بصره در مهمانی‌ای که نیازمندان رانده و توانگران فراخوان شده بودند!

پیشرو بودن علی(ع) و زنده ماندن حقیقتش به این بود که:

  1. دستور داد ابن هرمه را جلوی مردم دستگیر و جارچی هم اعلام کند. جمعه او را ۳۵ضربه شلاق بزنند و در بازار هم بچرخانند و… (مستدرک الوسائل ج۱۷ص۴۰۳و۴۰۴)
  2. به منذر نامه نوشت که: “اگر آنچه از تو برایم گزارش شده درست باشد شتر خانواده‌ات و بند کفشت از تو بهترند!”(نامه۷۱) او را احضار و با وجودی که اختلاس(۴۰۰۰درهم) را منکر بود زندانی‌اش کرد. اشک‌های خواهرش و وساطت صعصعه را درباره او گوش نکرد. (شرح نهج البلاغه علامه شوشتری ج۸ص۱۰۸)
  3. به قاضی القضات برای همان خانه ۸۰دیناری قباله‌ای در مرام خود زند:
    خریدار: بنده‌ای خوار!
    فروشنده: مرده‌ای کوچ کرده به سرای دیگر
    عین مورد معامله: خانه‌ای از سرای فریب، از کوی نابود شوندگان و سرزمین تباه شوندگان!
    کروکی: حد نخست؛ منتهی به آفات و بلاها/ حد دوم؛ به مصیبت‌ها/ حد سوم: به هواها و هوس‌های تباه کننده/ حد چهارم: به شیطان گمراه کننده ختم میشود! *درب آن به حد چهارم باز میشود! “این شخص فریفته به آرزو، این خانه را ازکسی که اجل او را از جای کَنده، به قیمت خروج از عزت قناعت، و ورود در خواری و پستی خرید!” (بقیه قباله را در نامه ۳ نهج البلاغه بخوانید!)
    قاضی القضات سابق ما بهتر می‌داند این تازیانه‌ی وعظ چقدر دردش از حبس و شلاق بیشتر است!
  4. به آن پسر عموی مختلس فراری در ایام فتنه‌ی بسربن ارطات‌ها و نماندن برای علی جز کوفه، نوشت: “از خدا بترس و اموال این مردم را به سویشان بازگردان، که اگر چنین نکنی و خداوند مرا بر تو چیره سازد با تو کاری خواهم کرد که نزد خداوند عذر خواه من گردد و با شمشیرم که هرکس را با آن زدم در آتش شد، گردنت را بزنم! به خدا اگر کاری که تو کردی حسن و حسین کرده بودند از من نرمی نمی‌دیدند و به مرادی نمی‌رسیدند، تا آنکه حق را از آنان بازگیرم…” (بقیه در نامه۴۱)
  5. به فرماندارش برای آن یک سفره نوشت: “به لقمه‌ای که در دهان می‌نهی بنگر، آن را که حلال و حرامش برایت معلوم نیست بیرون انداز… با ورع و کوشش و پاکدامنی و درستکاری مرا یاری رسانید… آیا به این خشنود باشم که امیرمومنانم خوانند، ولی در سختی‌های روزگار شریک مردم (یا الگویشان) نباشم؟” (مواعظ جان بخش او در اینباره را در نامه۴۵ بخوانید).

خوب است نتیجه بگیریم: اگر عقوبت‌های امیرالمومنین برای فاسدان و متجملان در ما افزون شد، حقیقت زنده‌ایم و پیشرفت داریم. اگر خانه ۸۰دیناری، کاخ‌ها و عمارت‌های مجلل شد و جای ابن هرمه‌ها، بی‌کس و کار تر‌ها چرخانده شدند و برادرها و پسرعموهای در دسترس، توبیخ و مجازات موثر نشدند؛ آنوقت نگران حقیقت زنده‌ای که امام و شهدا دستمان سپرده‌اند بشویم!

مطالب مرتبط:

-مسئولین و پدیده های اعتقاد سوز

-ازمساله گویی ساده به مجتهدی عالی مقام

محسن قنبریان ۹۹/۱۱/۱۷

امیرالمومنین(ع) با قتل خطایی آشوبها چه می‌کرد؟!

در روایات تعبیر “الهائشات” برای فتنه‌ها و نا آرامی‌ها بکار رفته است[۱].

روایت موثقی از امام صادق(ع) درباره سیره امیرالمومنین(ع) نقل شده که فرمود:”لَیسَ فی الهائِشاتِ عَقل ولاقِصاص” ؛ یعنی: در آشوب‌ها و ناآرامی‌ها دیه و قصاص نیست. امام صادق(ع) منظور حضرت را توضیح دادند که:”نا آرامی‌هایی که در شب و روز اتفاق افتاده و کسی زخمی شود یا کشته شود و قاتلش معلوم نباشد[۲]“.

براساس روایات و فتوای فقهاء اینجا دیه با بیت‌المال است[۳].

وقتی طرفداران حضرت، مخالفی را کشتند!

وقتی امیر(ع) مردم را برای صفین تشجیع می‌کرد مردی از بنی فزاره بنام “اربد” اعتراض کرد: آیا می‌خواهی ما را بر سر برادران شامی خویش بتازانی که آنان را بخاطر تو بکشیم؟ همانگونه که ما را بر سر برادران بصری‌مان [در جمل] راندی و ایشان را کشتیم؟ به خدا دیگر چنین نکنیم!

مالک اشتر برخاست و گفت: مردم این کیست؟

اربد گریخت و مردم دنبالش کردند. در بازار مال فروشان گرفتند و آنقدر با مشت و لگد و پاشنه نیام شمشیر زدند که مُرد!

وقتی نزد حضرت آمدند و خبر دادند حضرت پرسید: چه کسی او را کُشت؟!

گفتند: تیره هَمدان به همراه گروهی دیگر از مردم.

فرمود: “پرداخت خون‌بهای کسی که در غوغا کشته شود و قاتلش معلوم نباشد، با بیت‌المال است[۴]“.

زنی که شاهد درگیری مسلحانه بود و از ترس مُرد:

زن حامله‌ای نظاره‌گر درگیری اصحاب حضرت با شورشیان جمل بود و از ترس سقط کرد. هم بچه‌اش مرد و هم خودش آنجا در آن وضع جان داد.

اینجا هم حضرت دستور پرداخت دیه (بر اساس قواعد ارث) دادند[۵].

در عهدنامه مالک اشتر:

فرمود: “از اینکه به ناحق خون کسی را بریزی بپرهیز؛ زیرا هیچ چیز همچون به ناحق خونی را ریختن انتقام خدا را نزدیک نسازد و کیفرش بزرگ نباشد و سبب زوال نعمت و پایان یافتن زمان حکومت نگردد(…) اگر گرفتار قتل خطا شدی و تازیانه یا شمشیر و یا دستت در مجازات کردنِ کسی افراط کرد -زیرا ممکن است زدن یک مشت قوی و بالاتر سبب قتل شود- مبادا که کبر و نخوت حکومت تو موجب شود که حق صاحبان خون [دیه] را به آنان نپردازی[۶]“.

پ.ن:

سه دسته کردن مصدومین و کشته شدگان ناآرامی‌های آبان۹۸ بی‌توجه به این منطق نبود. بخصوص دسته دوم که در جریان تظاهرات اعتراضی به هر نحو جان خود را از دست داده‌اند را موضوع پرداخت دیه و دلجوئی از خانواده‌های آنان کرد.

جای شگفتی و تعجب این است که با وجود قید رهبر انقلاب مبنی بر اینکه “هرچه سریعتر انجام شود”؛ با گذشت یکسال ظاهرا انجام نشده است!!!

راست گفت امیرالمومنین(ع): “آفَه الاَعمالِ عَجزُ العُمّالِ” آفت و آسیب اعمال، ناتوانی کارگزاران است[۷].

محسن قنبریان ۹۹/۷/۱۹

[۱] ر.ک: ملاذالاخیار ج۱۶ص۴۲۲ / روضه المتقین ج۱۰ص۴۶۴/ مرآه العقول ج۲۴ص۱۷۶

[۲] التهذیب ج۱۰ص۲۰۳/ وسائل الشیعه ج۲۹ص۱۴۶

[۳] ر.ک: ریاض المسائل ج۱۶ص۲۸۴/ جواهرالکلام ج۴۲ص۲۳۸

[۴] وقعه صفین ص۹۴و۹۵ ترجمه: پیکار صفین ص۱۳۳/ منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ج۱۸ص۳۰و۳۱

[۵] ر.ک: الکافی ج۷ص۳۵۴

[۶] نهج البلاغه نامه ۵۲ / مضمون این فرمان باب ” المقتول لایُدری مَن قتله” هم هست: الکافی ج۷ص۳۵۴

[۷] غررالحکم

مصلحت و عدالت در سیره امیرالمومنین

صوت «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین(ع)»

  • تقلیل ندادن عدالت به عدالت قضایی و مبارزه با فساد
  • پرونده امیر(ع) در عدالت اقتصادی و دو محور اصلی آن؟
  • معنای مصلحتی که می تواند با رفتاری عدالت طلبانه معارض شود؟
  • مصلحت نظام از تعریف رهبران تا آنچه شده!
  • عدالت قضایی امیر(ع) به دوره بعد از حکمیت و قبل از حکمیت قابل تقسیم است.
  • برخی فرارها و اختلاسها پس از شورش های ۶گانه به همه نواحی مملکت و تجزیه آنهاست نه دوره استقرار و
  • مبسوط الیدی حضرت.
  • برخی عذر های جمهوری اسلامی
    و چندین مطلب دیگر

محسن قنبریان

 

دریافت صوت «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین(ع)» | “دریافت از پیوند کمکی

 

پیوست۱ لایو «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین (ع)»

روایتی صحیح السندکه امیر(ع)۲۵ برنامه اصلاحی خود را اعلام می کند.
برخی اقتصادی و در دو محور عمده عدالت اقتصادی(توزیع عادلانه منابع ثروت/ توزیع عادلانه درآمدها) است.
اما از تدریج در تحقق آنها خبر می دهد بخاطر مصالح واقعی نه ساختگی!
با دقت ملاحظه کنید.

دریافت “پیوست۱ لایو «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین (ع)»

پیوست ۲ لایو «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین(ع)»

 

مصلحتی که می تواند “موقتا” یک حق و عدلی را تعطیل کند کدام است؟!

  1. اولا اصل بر عدم تاخیر است:
    امیر المومنین در نامه ۵۰ نهج البلاغه:”آگاه باشید حق شما بر من این است که…وحقی را که از آن شماست از موردش تاخیر نیاندازم وتا آن را به انجام نرسانم باز نایستم وهمه شما نزد من درباره حق مساوی باشید. وهرگاه چنین کردم نعمت خدا برشما تثبیت شده برشما لازم می‌شود از من اطاعت کنید واز دستورم تخلف نکنیدودر انجام کاری که به صلاح شماست کوتاهی نورزیدوبرای رسیدن به حق در امواج سختی ها فرو روید…”
  2. ثانیا مصلحت معارض باید اهم باشد و چاره دیگری هم نباشد.
    در خطبه ۱۶۸ نهج البلاغه از تاخیر خود در باره حق عثمان(قصاص قاتلین) می‌گوید:”…اگر خوانخواهی عثمان تحقق پذیرد مردم سه دسته می باشند: دسته ای با شما هم رای هستند و گروهی با شما مخالفند وجمعی نه موافقند ونه مخالف . پس شکیبائی کنید تا مردم آرام شوند و دلها از تب وتاب بیفتد و حقوق از دست رفته به آسانی گرفته شود…”
    ️توضیح:حکومت برای کف و سقفی تشکیل می‌شود: کف آن رفع هرج و مرج است که فرمود امیر فاسق هم از هرج ومرج مدام بهتر است/سقف آن هم اقامه قسط و عدل اجتماعی است.
    حالا اگر در روز اول این حکومت بعد از شورش و هرج و مرجی که ۴ماه خانه عثمان محاصره و کشته شده است یکباره سراغ انتقام برود آن هرج ومرج ادامه می یابد و کف حکومت هم تامین نمی‌شود. تاخیر برای استقرار یافتن حکومت وبعد سراغ استیفای این حقوق رفتن حکم عقل است.
    این مثال در روزهای اول بیعت اتفاق افتاده و قابل سریان بر یک حکومت مستقر نیست الا همان هرج ومرج گسترده ثابت شود.
  3. نمونه‌های دیگر را در روایت کافی(پیوست ۱)ملاحظه کنید که می‌فرماید:”اگر بخواهم مردم را به ترک آنها(۲۵ بدعت شمارش شده)وادارم وبجای اصلی آنها برگردانم و به همان ترتیب که در زمان رسول خدا(ص)بود مقرر دارم لشکر از دور من پراکنده شوند تا جز خودم تک وتنها بجای نمانم ویا اندکی از شیعیان من …” وهم فرمود:”اذاً لتفرقوا عنی: در اینصورت(اجرای این ۲۵مورد)مردم از دورم پراکنده می‌شدند”.
    ️تدریج در اجرا با پیگیری مدام هم کاملا عقلائی است. آن مصلحت مزاحم تحقق فوری آن حقوق و عدالتها پراکندگی عامه مردم و زوال حکومت است نه رنجش خواص و کانونهای خاص! سریان این مصلحت به جای که بخلاف خواست عمومی عدالتی اجرا نمی‌شود درست نمی باشد.

 

پیوست۳ لایو «عدالت و مصلحت در سیره امیر المومنین(ع)»

 

“مصلحت نظام”در بیان و اندیشه بنیانگذار انقلاب و رهبران آن به چه معنا بوده است؟!

امروز معمولا بنام مصلحت نظام برخی حقوق و عدالتها تعطیل یا به تاخیر می افتد. دقیقا “نظام” در این تعبیر به چه معناست؟!

باید جای “نظام” معنایی بگذارید که وقتی بنیانگذار می فرماید:حفظ آن از اعظم فرائض است[۱]/اهمیتش از حفظ یک نفر_ولو امام عصر باشد_ اهمیتش بیشتر است[۲]/معنای درستی درآید.

آیا مثلا جان وآبروی رهبر انقلاب از اعظم فرائض و مهمتر از جان ولیعصر است؟!!

️این نظام یعنی نظام آرمانها و ارزشهای اسلام و روی زمین اسلام مستضعفان و محرومان!

 

  1. خود امام خمینی در ادامه همان جمله می فرماید:”برای اینکه امام عصر هم خودش را فدا می کند برای اسلام”(توجه کنید)
    در اول وصیت نامه هم بخوبی این حقیقت را توضیح داده اند که ثقل اصغر(اهلبیت) خود را فدای ثقل اکبر(اسلام و نظام ارزشها و آرمانهایش) می کنند.
  2. رهبر انقلاب هم می فرماید:”نظام جمهوری اسلامی ،نظام آدم ها و اشخاص و افراد نیست؛نظام آرمانهاست”(۸۰/۸/۹)
    در پایان سخنانشان در دانشگاه علم وصنعت هم از آن به “ساخت حقیقی” (مقابل ساخت حقوقی) تعبیر کردند(حتما رجوع کنید).
  3. این اسلام ،”وجود ذهنی ” و مباحثات طلبگی نیست روی زمین اردویی دارد امام خمینی در نامه اش برای تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام به خوبی این مصلحت و نظام را معرفی می کند:”مصلحت نظام از امور مهمه ای است که مقاومت مقابل آن ممکن است اسلام پابرهنگان زمین را در زمانهای دور و نزدیک زیر سئوال ببرد و اسلام آمریکائی مستکبرین و متکبرین را با پشتوانه میلیاردها دلار توسط ایادی داخلی و خارجی بر آنان پیروز گرداند[۳]

️مصلحت اسلام پابرهنگان مصلحت نظام است!

یک مثال عینی:اول انقلاب برای خانه دار کردن بیغوله نشین ها نیازمند زمین شهری شدیم. وزمین داران طبق قاعده فقهی مسلط بر اموال خود بودند و نمی شد ملزم به فروششان کرد. همین معنا از مصلحت نظام امام را واداشت علیرغم مخالفت مراجعی مثل آیت الله گلپایگانی طرح الزام فروش بیش از ۱۰۰۰متر را اجازه دهد. ️یعنی برای مصلحت پابرهنگان موقتا حکم شرعی الناس مسلطون علی اموالهم را تعطیل کند!

️تفاوت بین این مصلحت و معنا از نظام با آنچه چند دهه بعد شکل گرفت را با مثالی عینی در فایل صوتی بشنوید

[۱] صحیفه نور ج۱۵ص۲۰۳

[۲] صحیفه امام ج۱۵ص۳۶۵

[۳] صحیفه امام ج۲۰ص۴۴۶