بایگانی برچسب: s

۰۲/ سلسله درس‌های نهج‌البلاغه

دریافت جلسه دوّم «سلسله درس‌های نهج‌البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی

درسی از ۲۵سال مسالمت و ۴سال جنگ!

چرا یکی از سه جنگ حضرت امیر(ع) برای گرفتن حق خود(ولایت) انجام نشد؟!

از آنطرف چرا در ۴سال حکومت سه جنگ؟! چرا با آنها سازش نکرد؟!

زود نگو: یار نداشت! ۲۵سال برای تدارک یک شهر مثل کوفه در یمن یا ایران کم نبود! پیشنهادهایی برای یاری شد، اما نپذیرفت!

جواب این است: ولایت از جنس نبوت و از شعب ایمان است. حتی در حد همان رهبر سیاسی-اجتماعی هم باید ریشه در قلب مردم کند. به زور، میشود “سلطه” که ضد ولایت است! لذا برای پذیرش ولایتش نمی جنگد.

اما وقتی آن ولایت با بیعت آزادانه مردم یک نظام و حکومت مردمی شد برای اهداف اسلامی اش(برقراری قسط و ارزشها) با گردن کش ها و زیاده خواهان با شمشیر سخن می گوید.

سه شاهد برای رکن اول:

  1. روزهای سقیفه هم پیشنهاد یاری ابوسفیان و هم عباس را رد کرد(خ۵)

ابوسفیان گفت مدینه را برایش پر از سواره و پیاده می کند[۱]. عباس هم ذی نفوذ در قریش بود. اما هیچکدام را نپذیرفت!

فرمود:”این[اینگونه خلافت گرفتن] آب متعفن و لقمه گلوگیری است. ثمره چینِ قبل از وقت رسیدن میوه، مثل زراعت کننده در زمین دیگری است”(خ۵) یعنی وقت میوه امارت نرسیده است باید همه از دل بخواهند[۲]

  1. به عبدالرحمن عوف در ایام شورای ۶ نفره [۳]فرمود:”برای ما حقی است(حق ولایت و خلافت) اگر به ما اعطاء شد(فان اُعطِیناه) و الا (با مشقت و خواری) بر تَرک شتر می نشینیم ولو شب روی طول بکشد!”(حکمت۲۲). این حق، به زور گرفتنی نیست باید مردم به ما اعطایش کنند.
  2. پس از عثمان هم به طلحه و زبیر نوشت:”عموم مردم با من با سلطه و غلبه یا بخاطر مالی آماده[پول پاشی] بیعت نکردند”(نامه۵۴).

می بینید در تمام ۲۵سال و در بزنگاه های حساس حرفش یکی است که برای پذیرش حکومت و ولایتش به زور متوسل نمیشود.

سه شاهد برای رکن دوم:

با قاعدین و کسانی که بیعت نکردند آسان گرفت اما آنها که بیعت شکسته و بخاطر زیاده خواهی علیه حکومت مردمی شوریدند سخت گرفت.

اصلا “بغی” در فقه ما یعنی شوریدن بر امامِ حاکم. اگر امام در انزوایش در کوچه ای ترور می شد، قاتل اصطلاحا باغی نبود اما وقتی امام با اختیار مردم حاکم شد، شورش بر او بغی است حتی اگر یک نفر(مثل ابن ملجم) باشد.

  1. درباره جملی ها که بیعت شکسته و سر زیاده خواهی بر حکومت مردمی او شوریدند فرمود:”به خدا سوگند حوضی برایشان پر سازم که آبکش آن خودم باشم…”(خ۱۰)یعنی غرقشان می کنم!
  2. درباره قاسطین و ضد عدالتها (حزب اموی) فرمود:”من خوب زیر و روی این امر را بررسی کردم تا آنجا که خواب از چشمم ربود. تنها دو راه پیش روی خود یافتم: با آنها بجنگم یا به آنچه محمد(ص) آورده کافر شوم”!(خ۵۴)
  3. حتی درباره کارگزاری از نزدیکانش که در بیت المال خیانت کرد و از قلمرو حکمرانی حضرت فرار کرد نوشت:”از خدا بترس و اموال این مردم را به سویشان بازگردان که اگر چنین نکنی و خداوند مرا برتو چیره سازد باتو کاری خواهم کردکه نزد خداوند عذر خواه من گردد و با شمشیرم که هرکس را با آن زدم در آتش شد گردنت را بزنم”(نامه۴۱)

می بینید در کارکردهای حکومت اسلامی دیگر به نصیحت و سخنرانی بسنده نمی کند!

حاضر است ۲۵سال حاکم نشود اما راضی نمیشود حاکم باشد اما با زیاده خواهان و زورگویان بسازد!

این درس در بیان رهبر انقلاب:

“امیر المومنین در مقابل آن مساله، ۲۵سال عکس العمل نشان نداد؛ اما در مقابل قضیه ای که به ظاهر کمتر از آن قضیه به نظر می رسید -مساله عدالت اجتماعی، مساله احیای اصول نبوی، دوباره بنا کردن بنای اسلامیِ مستحکمی که پیغمبر گذاشته بود- امیرالمومنین سه جنگ را تحمّل کرد: جنگ جمل، جنگ صفین، جنگ نهروان. ببینید این کار به نظر امیر المومنین چقدر مهم است. کار بزرگ امیرالمومنین این است”(۸۳/۸/۱۵).

ادامه دارد…

محسن قنبریان

[۱] طبری ج۲ص۲۳۷/ ارشاد مفیدج۱ص۱۹۰

[۲] احتمالات دیگر در معنای عبارت را در صوت جلسه بشنوید

[۳] مناقب ابن شهرآشوب ج۱ص۲۷۴

نهج الامیر علیه السلام

امام خمینی نهج البلاغه را “دارای ابعادی به اندازه یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هرچه تاریخ به پیش رود و هرچه جامعه ها به وجود آید و دولتها و ملتها متحقق شوند”؛ می دانست(۶۰/۲/۲۷)
رهبر انقلاب آنرا “کتاب تدوین شده انقلاب اسلامی و آیین نامه ی این انقلاب” به حساب می آورد.(۵۹/۲/۱۳)
پس شاخصی برای دولتها و ملتها، آیین نامه ها و سیاستها، و شاقولی برای سلوک عرفانی-سیاسی، فردی-اجتماعی است.

با آن مسیحی، جُرج جرداق؛ سنّی، ابن ابی الحدید میشود. بی آن فاصله جوان شیدای شیعی با “رسوم صوفیانه” یا “تشیع تکفیری” یا “بی دردی و توجیه گری” کم و کمتر میشود!
بهترین جا برای #زنده_کردن_نهج_البلاغه همان جایی است که “دانش” و “بینش” علوی به “گرایش” می رسد؛ یعنی هیئت!

دوستانی هم چهارشنبه شبها در حسینیه هنر قم شروع کرده اند؛ شما هم امتدادش باشید!

  • توفیق درک مجلس مداح اهلبیت آقای علی اکبر حائری را نداشته ام اما بر این قطعه‌اش هزاربار درود میفرستم.

محسن قنبریان

۰۱/ سلسله درس‌های نهج‌البلاغه

دریافت جلسه نخست «سلسله درس‌های نهج‌البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی

سلسله درسهای نهج البلاغه /جلسه اول/ شب ولادت امیرالمومنین(ع)۹۹/قم المقدسه

درسی که دو ۱۸ذی الحجه می دهد!:۱۸ذی‌الحجه ۱۰هجری(غدیر) و ۱۸ذی‌الحجه ۳۵هجری(بیعت پس از عثمان)!
فرق این دو بیعت چه بود؟!
بیعتی که فاطمه(س) دنبالش بود با بیعتی که مالک اشتر و بقیه اصحاب منعقد کردند چه تفاوتی داشت؟!
بیعت اول و آنچه فاطمه(س) دنبالش بود، بیعت با علی(ع) بود بعنوان یک “امام”، “ولیّ قدسی” که سند از خداوند خورده است. مرکز عدالت است. با او عدل سیاسی شروع و بقیه اجزاء عدالت اجتماعی جمع میشود.
این بیعتِ غدیر نقض شد و فراخوان فاطمه(س) اجابت نشد. لذا جامعه شیعی و حکومت امامت در فرهنگ شیعه به بار ننشست!
بیعت دوم(ذی حجه۳۵هجری)، بیعت با همان علی(ع) است اما به عنوان یک “ولیّ عرفی”، “حاکمی مثل خلفای قبل” که برای “عدالت اجتماعی” و “وحدت” برگزیده اند!
امیر(ع) در نامه۶ به معاویه می نویسد:”همان مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند، با همان شرایط(“علی ما بایعوهم علیه”) دست بیعت به من دادند”. واضح است مردم با آن سه بعنوان امام برحق و ولیّ قدسی بیعت نکرده بودند!
امام(ع) بیعت خود را مشروط به قبول امامتش نکرد و با حضور مردم به حاکم شدن برآنها در حد یک رهبر سیاسی-اجتماعی موافقت کرد.

برای عدالت اجتماعی:
شروع نهضت علیه نظام تبعیضی اموی توسط ۹نفر از اصحاب امیرالمومنین در عراق کلید خورد. به شام و دوباره کوفه و حمص تبعید شدند. با سعید بن عاص(والی کوفه) و معاویه(در شام) بحث کردند و از حمص به مصر و بصره و کوفه رفتند و مخالفان را شوراندند. از کوفه۲۰۰نفر، از بصره۱۰۰نفر و از مصر۳۰۰نفر، به مدینه آمدند و ۴ماه عثمان را محاصره کردند که به قتل او انجامید!
بعد همه به همراه اهل مدینه به امیر(ع) هجوم آوردند و با او بیعت کردند(خ۵۴و۹۲و۱۳۶و۲۲۹).
امام وقت بیعت به مردم وعده داد:”ای مردم مرا در کار اصلاح خودتان یاری دهید. به خدا سوگند که داد مظلوم را از ظالم می گیرم و افسار ستمکار را می کشم تا او را به آبشخور حق در آورم هرچند آن را خوش ندارد”(خ۱۳۶)
عدالت گستری را علت پذیرش چنین حاکمیتی معرفی کرد:”اگر نبود حضور مردم و تمام بودن حجت برمن به جهت وجود یاور، و پیمانی که خداوند از عالمان گرفته که در برابر پُرخوری ستمکاران و گرسنگی ستمدیدگان ساکت ننشینند، بی تردید دهنه شترحکومت را بر کوهانش می افکندم…”(خ۳)
برای وحدت مسلمین:
ابتدا نمی پذیرفت، وقتی گفتند خبر قتل عثمان و معلوم نشدن خلیفه، تفرقه درست می کند راضی شد(الامامه و السیاسه/ ابن قتیبه/ الجزء الاول ص۴۶و۴۷)
یعنی امام قدسی، منتظر شیعه شدن همه نشد و بخاطر عدالت و وحدت به همان حاکمیت عرفی راضی شد. علی(ع) رهبر عامه و سنی ها شد! در سپاهش به فقه شیخین نماز می خواندند!
تشیع سیاسی متولد شد. کسانی که به علی(ع) اعتقاد دینی نداشتند و ولایت او را شرعی و جعل الهی نمی دانستند؛ اما با وحدت، علیه قاسطین (ضد عدالتها/ حزب اموی) شدند.
امیر(ع) همه را علیه قاسطین بسیج کرد و باز حین بیعت گفت:”من خوب زیر و روی این امر را بررسی کردم تا آنجا که خواب را از چشمم ربود. تنها دو راه پیش روی خود یافتم: یا با آنها(قاسطین) بجنگم یا آنچه را که محمد(ص) آورده، انکار کنم!”(خ۵۴)

امام خمینی و این درس:
ولایت فقیه برتر از ولایت معصوم نیست. به تعبیر سردار سلیمانی در وصیتنامه اش برخی آنرا بعنوان “اعتقاد دینی” قبول دارند و برخی(سنّی ها) به عنوان “اعتقاد عقلی”.
عده کمی در ایران و اکثری در جهان اسلام، رهبری امام را از جانب خدا و معصوم قبول نکردند بلکه آنرا برای وحدت مسلمین و برای عدالت و مقابله با مستبدین و مستکبرین خواستند.
امام هم روی دو چیز تاکید داشت:
۱.تشکیل حزب بزرگ مستضعفین
۲.وحدت مسلمین
عجب اینکه نه پیروان شیرازی، بلکه برخی محافل و حتی علمای انقلابی این ضرورت را خوب پاس نداشتند!
آیا کمیل و مالک و صعصعه و… در زمان ولایت عام و عرفی علی(ع) سنّی شدند؟!! چگونه شیعه گری کردند که راهبرد امیر(ع) برای وحدت علیه استکبار اموی ضربه نخورد؟!
چگونه از آن ولایت عام، ولایت خاص نتیجه گرفته شود؟! چگونه جامعه مسلمین ازعدالت، به عدل سیاسی(امامت) راهبری شود؟!
اینها درسهایی است که باید از امام تشیع و ولیّ مستضعفین در نهج البلاغه یاد بگیریم…
ادامه دارد…

محسن قنبریان

با آیت الله آملی لاریجانی!

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه مشکلات و کاستی‌ها در همه دوران‌ها حتی در زمان حکومت پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) وجود داشته است، اظهار کرد: در همه اعصار، نفاق، فساد و سوء مدیریت‌هایی کم و بیش وجود داشته اما مهم این است که کلیت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، یک حقیقت زنده و رو به پیشرفت است.(خبرگزاری فارس)

آیت الله آملی راست میگویند؛ فساد دوره امیرالمومنین(ع) مثل:

  1. تخلف مالی ابن هرمه کارگزار حضرت در بازار اهواز!
  2. گزارش تخلف کارگزارش در اصطخر(منذربن ابی جارود) که زیّ اشرافی در پیش گرفته و خویشان را مقدم می‌دارد!
  3. تجمل گرایی قاضی القضات او (شریح) در حد خرید یک خانه ۸۰ دیناری!!!
  4. ربودن اموال بیت‌المال توسط پسر عمویش که کارگزارش هم بود و فرار به حجاز!
  5. سرسفره رنگین نشستن کارگزارش در بصره در مهمانی‌ای که نیازمندان رانده و توانگران فراخوان شده بودند!

پیشرو بودن علی(ع) و زنده ماندن حقیقتش به این بود که:

  1. دستور داد ابن هرمه را جلوی مردم دستگیر و جارچی هم اعلام کند. جمعه او را ۳۵ضربه شلاق بزنند و در بازار هم بچرخانند و… (مستدرک الوسائل ج۱۷ص۴۰۳و۴۰۴)
  2. به منذر نامه نوشت که: “اگر آنچه از تو برایم گزارش شده درست باشد شتر خانواده‌ات و بند کفشت از تو بهترند!”(نامه۷۱) او را احضار و با وجودی که اختلاس(۴۰۰۰درهم) را منکر بود زندانی‌اش کرد. اشک‌های خواهرش و وساطت صعصعه را درباره او گوش نکرد. (شرح نهج البلاغه علامه شوشتری ج۸ص۱۰۸)
  3. به قاضی القضات برای همان خانه ۸۰دیناری قباله‌ای در مرام خود زند:
    خریدار: بنده‌ای خوار!
    فروشنده: مرده‌ای کوچ کرده به سرای دیگر
    عین مورد معامله: خانه‌ای از سرای فریب، از کوی نابود شوندگان و سرزمین تباه شوندگان!
    کروکی: حد نخست؛ منتهی به آفات و بلاها/ حد دوم؛ به مصیبت‌ها/ حد سوم: به هواها و هوس‌های تباه کننده/ حد چهارم: به شیطان گمراه کننده ختم میشود! *درب آن به حد چهارم باز میشود! “این شخص فریفته به آرزو، این خانه را ازکسی که اجل او را از جای کَنده، به قیمت خروج از عزت قناعت، و ورود در خواری و پستی خرید!” (بقیه قباله را در نامه ۳ نهج البلاغه بخوانید!)
    قاضی القضات سابق ما بهتر می‌داند این تازیانه‌ی وعظ چقدر دردش از حبس و شلاق بیشتر است!
  4. به آن پسر عموی مختلس فراری در ایام فتنه‌ی بسربن ارطات‌ها و نماندن برای علی جز کوفه، نوشت: “از خدا بترس و اموال این مردم را به سویشان بازگردان، که اگر چنین نکنی و خداوند مرا بر تو چیره سازد با تو کاری خواهم کرد که نزد خداوند عذر خواه من گردد و با شمشیرم که هرکس را با آن زدم در آتش شد، گردنت را بزنم! به خدا اگر کاری که تو کردی حسن و حسین کرده بودند از من نرمی نمی‌دیدند و به مرادی نمی‌رسیدند، تا آنکه حق را از آنان بازگیرم…” (بقیه در نامه۴۱)
  5. به فرماندارش برای آن یک سفره نوشت: “به لقمه‌ای که در دهان می‌نهی بنگر، آن را که حلال و حرامش برایت معلوم نیست بیرون انداز… با ورع و کوشش و پاکدامنی و درستکاری مرا یاری رسانید… آیا به این خشنود باشم که امیرمومنانم خوانند، ولی در سختی‌های روزگار شریک مردم (یا الگویشان) نباشم؟” (مواعظ جان بخش او در اینباره را در نامه۴۵ بخوانید).

خوب است نتیجه بگیریم: اگر عقوبت‌های امیرالمومنین برای فاسدان و متجملان در ما افزون شد، حقیقت زنده‌ایم و پیشرفت داریم. اگر خانه ۸۰دیناری، کاخ‌ها و عمارت‌های مجلل شد و جای ابن هرمه‌ها، بی‌کس و کار تر‌ها چرخانده شدند و برادرها و پسرعموهای در دسترس، توبیخ و مجازات موثر نشدند؛ آنوقت نگران حقیقت زنده‌ای که امام و شهدا دستمان سپرده‌اند بشویم!

مطالب مرتبط:

-مسئولین و پدیده های اعتقاد سوز

-ازمساله گویی ساده به مجتهدی عالی مقام

محسن قنبریان ۹۹/۱۱/۱۷

امیرالمومنین(ع) با قتل خطایی آشوبها چه می‌کرد؟!

در روایات تعبیر “الهائشات” برای فتنه‌ها و نا آرامی‌ها بکار رفته است[۱].

روایت موثقی از امام صادق(ع) درباره سیره امیرالمومنین(ع) نقل شده که فرمود:”لَیسَ فی الهائِشاتِ عَقل ولاقِصاص” ؛ یعنی: در آشوب‌ها و ناآرامی‌ها دیه و قصاص نیست. امام صادق(ع) منظور حضرت را توضیح دادند که:”نا آرامی‌هایی که در شب و روز اتفاق افتاده و کسی زخمی شود یا کشته شود و قاتلش معلوم نباشد[۲]“.

براساس روایات و فتوای فقهاء اینجا دیه با بیت‌المال است[۳].

وقتی طرفداران حضرت، مخالفی را کشتند!

وقتی امیر(ع) مردم را برای صفین تشجیع می‌کرد مردی از بنی فزاره بنام “اربد” اعتراض کرد: آیا می‌خواهی ما را بر سر برادران شامی خویش بتازانی که آنان را بخاطر تو بکشیم؟ همانگونه که ما را بر سر برادران بصری‌مان [در جمل] راندی و ایشان را کشتیم؟ به خدا دیگر چنین نکنیم!

مالک اشتر برخاست و گفت: مردم این کیست؟

اربد گریخت و مردم دنبالش کردند. در بازار مال فروشان گرفتند و آنقدر با مشت و لگد و پاشنه نیام شمشیر زدند که مُرد!

وقتی نزد حضرت آمدند و خبر دادند حضرت پرسید: چه کسی او را کُشت؟!

گفتند: تیره هَمدان به همراه گروهی دیگر از مردم.

فرمود: “پرداخت خون‌بهای کسی که در غوغا کشته شود و قاتلش معلوم نباشد، با بیت‌المال است[۴]“.

زنی که شاهد درگیری مسلحانه بود و از ترس مُرد:

زن حامله‌ای نظاره‌گر درگیری اصحاب حضرت با شورشیان جمل بود و از ترس سقط کرد. هم بچه‌اش مرد و هم خودش آنجا در آن وضع جان داد.

اینجا هم حضرت دستور پرداخت دیه (بر اساس قواعد ارث) دادند[۵].

در عهدنامه مالک اشتر:

فرمود: “از اینکه به ناحق خون کسی را بریزی بپرهیز؛ زیرا هیچ چیز همچون به ناحق خونی را ریختن انتقام خدا را نزدیک نسازد و کیفرش بزرگ نباشد و سبب زوال نعمت و پایان یافتن زمان حکومت نگردد(…) اگر گرفتار قتل خطا شدی و تازیانه یا شمشیر و یا دستت در مجازات کردنِ کسی افراط کرد -زیرا ممکن است زدن یک مشت قوی و بالاتر سبب قتل شود- مبادا که کبر و نخوت حکومت تو موجب شود که حق صاحبان خون [دیه] را به آنان نپردازی[۶]“.

پ.ن:

سه دسته کردن مصدومین و کشته شدگان ناآرامی‌های آبان۹۸ بی‌توجه به این منطق نبود. بخصوص دسته دوم که در جریان تظاهرات اعتراضی به هر نحو جان خود را از دست داده‌اند را موضوع پرداخت دیه و دلجوئی از خانواده‌های آنان کرد.

جای شگفتی و تعجب این است که با وجود قید رهبر انقلاب مبنی بر اینکه “هرچه سریعتر انجام شود”؛ با گذشت یکسال ظاهرا انجام نشده است!!!

راست گفت امیرالمومنین(ع): “آفَه الاَعمالِ عَجزُ العُمّالِ” آفت و آسیب اعمال، ناتوانی کارگزاران است[۷].

محسن قنبریان ۹۹/۷/۱۹

[۱] ر.ک: ملاذالاخیار ج۱۶ص۴۲۲ / روضه المتقین ج۱۰ص۴۶۴/ مرآه العقول ج۲۴ص۱۷۶

[۲] التهذیب ج۱۰ص۲۰۳/ وسائل الشیعه ج۲۹ص۱۴۶

[۳] ر.ک: ریاض المسائل ج۱۶ص۲۸۴/ جواهرالکلام ج۴۲ص۲۳۸

[۴] وقعه صفین ص۹۴و۹۵ ترجمه: پیکار صفین ص۱۳۳/ منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ج۱۸ص۳۰و۳۱

[۵] ر.ک: الکافی ج۷ص۳۵۴

[۶] نهج البلاغه نامه ۵۲ / مضمون این فرمان باب ” المقتول لایُدری مَن قتله” هم هست: الکافی ج۷ص۳۵۴

[۷] غررالحکم

رعیت و ولیّ امر در فرهنگ غدیر:

«حکومت در نهج­البلاغه هیچ نشانه­ای و اشاره­ای از سلطه­گری ندارد. هیچ بهانه­ای برای امتیازطلبی ندارد. از آن طرف مردم در تعبیر نهج‌البلاغه رعیت‌اند. رعیت یعنی آن کسانی، آن جمعی که رعایت آنان و مراقبت آنان و حفاظت و حراست آنان بر دوش ولیّ امر است.

البته مراقبت و حفاظت یک وقت نسبت به یک موجود بی جان است این یک مفهوم پیدا می‌کند.

یک وقت مربوط به حیوانات است، این یک معنا پیدا می‌کند.

اما حراست و حفاظت یک وقت مربوط به انسان‌هاست. یعنی انسان را با همه ابعاد شخصیتش با آزادی‌خواهی با افزایش‌طلبی معنوی‌اش با امکان تعالی و اوج روحی‌اش با آرمان‌ها و اهداف والا و شریفش؛ اینها را به عنوان یک مجموعه در نظر بگیرید؛ این باید با همه این مجموعه مورد رعایت قرار بگیرد این همان چیزی است که در فرهنگ آل محمد در طول زمان مورد ملاحظه بوده؛ کمیت اسدی (درباره‌شان) می‌گوید: سیاستمدارانی که مراعات انسان‌ها را مانند مراعات حیوانات در نظر نمی‌گیرند.

یعنی انسان با انسانیتش باید مراعات شود .این مفهوم رعیت و تعبیری از مردم در نهج‌البلاغه است»

( بیانات حضرت آیت الله خامنه‌ای در اولین کنگره بین المللی نهج‌البلاغه ۶۰/۲/۲۹با عنوان «حکومت در نهج البلاغه»)

پ.ن:

ایشان در آن بیانات رعیت در «عرف نهج‌البلاغه» را از رعیت در «عرف سلطانی» اینچنین متمایز می‌کند. رعیت یعنی کسی که باید رعایتش کرد. اما رعایت انسان با آزادی‌خواهی و عدالت‌خواهی و معنویت‌خواهی اوست. رعایت اینچنینیِ انسان‌ها بر دوش ولیّ امر و حکومت اسلامی است.

از اینرو همه راهبردهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی حکومت باید با چنین رعایتی باشد؛ تا رعیت، از فرهنگ نهج‌البلاغه و نرخ امیر غدیر تنزل نکند. (دقت شود)

در روایت مفصلی که در کتاب خصال به نقل از حضرت صادق علیه السلام ذکر شده، ایشان پس از آنکه بر «لزوم توجه به ظرفیت مردم» تاکید می‌کنند، می‌گویند: «حکومت بنی امیه دارای سه خصوصیت بود: شمشیر، بی تدبیری و ظلم! اما شیوه حکومت ما اهل بیت، بر مدارا، دلجویی، وقار، تقیه، خوش اخلاقی، ورع و کوشش است. پس مردم را به این دینی که دارید، ترغیب کنید.

الخصال، ج‏۲، ص۳۵۵

سفارشات علی(ع) درباره قوه قضائیه:

ده خط از عهدنامه مالک اشتر، سفارشات امیر المومنین(ع) به مالک(منصوب به ولایت مصر) درباره رئیس دستگاه قضاء است.

جمله آخر آن؛ اما خیلی جای درنگ دارد. بعد از اینکه صفات لازم را شمرده و هم فرموده:”ثُمَّ اک٘ثِر٘ تَعاهُدَ قَضائِه” (سپس کارهای قضائی او را با دقت زیر نظر بگیر)؛ در آخر فرموده: “فَان٘ظُر٘ فی ذلک نَظَراً بلیغاً، فإنَّ هذا الدینَ قَد٘ کانَ ٲسیراً فی ٲی٘دی الٲشرارِ، یُع٘مَلُ فیه بالهوی، و تَط٘لَبُ به الدُّنیا”: در انتخاب او بسیار دقیق باش. که این دین اسیر دست اشرار بوده، در آن از روی هوا و هوس کار کرده و آن را وسیله دنیا طلبی ساخته‌اند! (نامه ۵۳)

دقت در انتخاب قاضی القضات چه نسبتی با اسارت دین به دست اشرار دارد؛ که می‌فرماید در اینباره خوب دقت کن؟!

چون در جامعه و بخصوص حکومت مذهبی، تخلفات و دست درازی‌ها به منابع عمومی با توجیه مذهب و در نقاب مذهب صورت میگیرد!

پیش‌تر از حبس جنگل و مرتع و کوه و دره برای خود، مذهب اسیر میشود و مطابق هوی و هوس و برای دنیا طلبی تفسیر میشود!

به اسم خیریه و مدرسه علمیه و دانشگاه و… بسا اشراری با قیافه مذهب، دنیای خود و آتیه فرزندانشان را تأمین کنند!

به تجربت هم دیده که حتی قاضی القضاه هم مشروعیت بخش اشرافیت مذهبی عثمان‌ها میشود!

امیرالمومنین(ع) رئیس قضائی را سفارش دارد که بهتر از همه بتواند، دزدان مذهب را بین دست‌درازان به منابع و حقوق بازشناسد و با آنها تسامح نکند.

محسن قنبریان
۹۹/۴/۲

روی دیگر ولایت ۲!

در یادداشت قبل بیان شد ولایت دو رو دارد: مُطاع بودن/ ضامن اجتماعی بودن.

مواردی از ضمانت اجتماعی آن در روایات و قانون اساسی ج.ا.ا بیان شد.

سؤال اساسی‌این است:

چرا باز در جامعه‌ایران‌این همه فقر و بیکاری هست؟!

بخصوص که ولی فقیه در‌اینباره مبسوط الید است و چنانچه گذشت، منابع مالی‌این مصارف، “مستقلاً” و “مستقیماً” در اختیار‌ایشان قرار گرفته است!

پاسخ اجمالی‌این است:

چون ساختار اقتصادی و سیاست‌های توسعه‌ای یا نحوه اجرای آنها، “فقر ساز” است!

آنچه امروز گروه‌های جهادی مردمی‌یا وابسته به ستاد اجرائی امام و کمیته امداد و بهزیستی و… با آن دست به گریبانند، عمدتا فقر مانده از رژیم سابق نیست! آن فقر(اقلا در سطح واکنش سریع یادداشت قبل) با کارهای جهادی نهادهای انقلابی و دولت‌های اول انقلاب تا حدودی برطرف شد؛ اما ساختار معیوب و سیاست‌های اقتصادی نادرست دولت‌های ج.ا.ا فقر زائی کرده است!

صرفا برای تقریب به ذهن: یک سیاست ارزی در سال ۹۷(ماجرای دلار) ظرف ۹ماه: ۷۴۷هزار نفر را بیکار و ۶۲۰هزار نفر را تحت پوشش برده است!

باتوجه به‌این واقعیت است که اگر ولایت بخواهد همان شأن ضمانت اجتماعی را خوب تأمین کند و دائم با دره‌سازی جدید فقر مواجه نباشد؛ باید از شأن دیگر(ولی مطلق و مطاع بودن) بهره ببرد. راهبری کلان نظام را در مسیر عدالت و تأمین طبقات محروم برعهده گیرد.

از همین‌روست که قانون اساسی ج.ا.ا رهبری را ما فوق قوای سه‌گانه و هماهنگ کننده آن‌ها معرفی و “ابلاغ سیاست‌های کلان” را برعهده‌ایشان(به کمک مجمع تشخیص) نهاده است[۱].

یک نمونه مهم:

-اصل۴۴ قانون اساسی کلیه صنایع بزرگ و مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانکداری و بیمه و… را “مالکیت عمومی” اما “در اختیار دولت” معرفی می‌کند.

-وقتی دسته‌ای از نخبگان و کارشناسان پس از جنگ، برای تنظیم سند چشم‌انداز ۲۰ساله، صد معضل موجود اداره کشور را رصد کردند، از جمله به راهبرد کاهش تصدی‌گری دولت در بخش اقتصاد -به تبع موج جهانی آن پس از فروپاشی شوروی- اصرار ورزیدند.

-این راهبرد بازنگری در اصل۴۴ را لازم می‌کرد. بجای رفراندم یا تفسیری متناسب با شرایط جدید جهانی از آن اصل، پیشنهاد استفاده از اختیارات ولایت مطلقه طرح و قبول شد؛ تا با اجازه ایشان بخشی از آن صنایع از تملک و تصدی دولت درآید؛ که به “سیاست‌های کلی اصل۴۴” معروف شد. طرح، بررسی، قبول و ابلاغ آن سرجمع ٨سال(از۷۷تا٨۱) طول کشید.

-این سیاست‌های کلی ۵بند اصلی داشت[۲].

چون اصل۴۴ قانون اساسی، نظام اقتصادی را بر پایه سه بخش “دولتی”، “تعاونی” و “خصوصی” استوار کرده؛ بند(ب) سیاست‌های کلی اصل۴۴ هم مربوط به بخش تعاون شد.

-در سیاست‌های ابلاغی این بخش برای مثال:

“افزایش سهم بخش تعاونی در اقتصاد کشور به ۲۵درصد تا آخر برنامه پنجم”!

“اقدام موثر دولت در ایجاد تعاونی‌ها برای بیکاران در جهت اشتغال مولد”!

“تاسیس تعاونی‌های فراگیر ملی برای تحت پوشش قرار دادن سه دهک اول جامعه به منظور فقر زدائی”! دیده می‌شود. یعنی از شأن ولی مطلق و مطاع هم برای واگذاری عادلانه منابع و تولید اشتغال طبقه محروم استفاده شد.

-توجه کنید سیاست‌های کلی خود را در برنامه‌های ۵ساله توسعه که با پیشنهاد دولت‌ها به مجلس می‌ایند نشان می‌دهد و با رأی نمایندگان و موافقت شورای نگهبان قانون می‌شود.

-ما الان در برنامه ششم توسعه‌ایم:

آیا ۲۵درصد از اقتصاد کشور به تعاونی‌های مردمی‌در جهت اشتغال بیکاران قرار گرفته یا کارگران شاغل بنگاه‌ها هم با خصوصی شدن بیکار شده‌اند؟!

آیا چیزی از تعاونی‌های فراگیر ملی برای سه دهک فقیر جامعه برای فقر زدائی(بیشتر از طرح ناقص سهام عدالت) سراغ دارید؟!

همه اینها در برنامه‌های چندگانه توسعه، دیده شده و فقط دولت‌ها از انجام آن طفره رفته‌اند؟! یا اصلا در برنامه‌های توسعه هم رشد مناسبی نداشته است؟!

در صورت اخیر شورای نگهبان چرا با آن موافقت کرده است؟! گروه‌های سیاسی تا حالا، جز برای رد صلاحیت و نظارت استصوابی با شورای نگهبان چالش داشته‌اند؟!

آیا اهمیت تأیید برنامه‌های توسعه که ظرف ۳۰سال چنین فاصله فقیر و غنی‌ای موجب شده از رد صلاحیت فلان چهره اصلاح‌طلب یا فتنه‌گر کم اهمیت‌تر است؟!

شاید یکی از دلایل بیشتر اجرا شدن (و البته فاسد و رانتی اجرا شدن) بند(ج) سیاست‌های کلی -که مربوط به واگذاری بنگاه‌های دولتی به بخش خصوصی و حاکمیتیِ غیر دولتی است-‌این است که این بخش‌ها دارای لابی‌های قوی در مجلس و دولت‌اند اما بخش مردمی(۲۵درصد تعاونی) بی‌کس و کار مانده‌اند. مجلس‌های با رأی آنها می‌ایند اما در خدمت آن دو بخش دیگر در می‌ایند!

محسن قنبریان
۹۸/۱۰/۳

مطالب مرتبط:

[۱] درفقاهت شیعی نیز شأن مطاع بودن، “مقدم” بر مطاع‌های دیگر(پدر و شوهر و…) است اما شأن ضامن بودن، “مؤخر” از ضامن‌های دیگر(عاقله، ولاء عتق،ولاء ضمان جریره) است یعنی اگر‌ اینها-یا بیمه امروز- تأمین نکرد نوبت به ولیّ می‌رسد(ر.ک:تحریر الاحکام ج۵ص۳٨/ساده‌تر مجموعه آثار مطهری ج۲۰ص۳٨۱الی ص۳٨۴.)

[۲] بند الف: سیاست‌های کلی بخش‌های غیر دولتی و جلوگیری از بزرگ شدن بخش دولتی/بند ب: سیاست‌های کلی بخش تعاون/بند ج:سیاست‌های کلی توسعه بخش‌های غیر دولتی از طریق خصوصی‌سازی فعالیت‌ها و بنگاه‌های دولتی/بند د: سیاست‌های کلی واگذاری بخش‌های غیر دولتی به بخش خصوصی/ بند ﻫ : سیاست‌های کلی اعمال حاکمیت و پرهیز از انحصار

روی دیگر ولایت ۱

درست فهمیده‌ایم که یک روی ولایت، “مُطاع”(مورد اطاعت) بودن او از سوی امت است. امام صادق(ع) فقیه(جامع الشرائط) را حاکم مشروع قرار داد و رد کردن حکم او را رد کردن ائمه اطهار خواند[۱].

اما ولایت(چه معصوم یا فقیه عادل) روی دیگری هم دارد: ضامن اجتماعی!

در شریعت:

روایات عدیده‌ای از این روی ولایت که “تأمین اجتماعی معیشت بندگان” است سخن گفته‌اند که کمتر برایمان خوانده شده است! از باب نمونه:

امام صادق(ع) : پیامبر(ص) فرمود: “من نسبت به هر فرد مومن از خود او سزاوارترم (أنا أو٘لی بکلّ مومن من نفسه) و علی(ع) پس از من نسبت به وی سزاوارترین است”.

کسی از معنای این سخن رسول الله پرسید؛ حضرت فرمود: “یعنی کسی که بدهکاری یا عائله‌ای را از خود بجای گذاشته و از دنیا رفته، رسیدگی به آن بر عهده من است و کسی که مالی را از خود بجا گذاشته، از آنِ ورثه اوست. پس در صورتی که کسی مالی ندارد، بر نفس خود ولایتی ندارد و آنگاه که برای عائله خویش مالی نگذاشته و نفقه‌ای به آنان نمی‌دهد بر آنان امر و نهی‌ای ندارد. پیامبر و امیرالمومنین و امام‌های بعد از آنها را، خداوند ملزم فرموده که این وظیفه را بر عهده بگیرند پس به همین جهت آنان نسبت به خود شخص سزاوارترند. چیزی جز همین گفتار پیامبر سبب اسلام آوردن عامه یهود نگردید؛ زیرا آنان برخویش و بر عائله خود اطمینان یافتند[۲].

بدین مضمون روایات بیش از حد استفاضه و نزدیک به تواتر است.

تناسب عادلانه‌ای است که: مال بدون وارث دست ولیّ امر باشد و متقابلا کسی که هیچ راه تأمینی ندارد هم خرجش با اوست:(هو وارث من لا وارث له؛یعول من لا حیله له[۳]).

اگر گرفتن زکات از اموال توانگران بر امام واجب است(و ممکن شد)؛ متقابلا پرداخت قرض ناتوان‌ها نیز بر او واجب می‌شود:

امام رضا(ع) فرمود: “کسی که به دنبال روزی حلال رود تا با دست پر به سوی خانواده برگردد، همانند کسی است که در راه خدا جهاد نموده است؛ ولی اگر سختی روزگار بر وی غلبه کرد به حساب خدا و رسول خدا به اندازه قوت عیال خود قرض کند. پس اگر مُرد و بدهی خود را نپرداخته، بر امام است که بدهی او را بپردازد و اگر نپردازد، گناه آن برعهده اوست! همانا خداوند می‌فرماید: انما الصدقات للفقرا والمساکین…تا آنجا که میفرماید:” والغارمین”(بدهکاران ناتوان)؛ و این شخص، فقیر، مسکین و بدهکار است[۴].

از اینرو امیرالمومنین جوان مجردی که به گناه افتاده بود را از بیت‌المال ازدواج داد[۵].

امیر(ع) پیرمرد از کار افتاده مسیحی که به گدایی افتاده بود را از بیت‌المال برایش نفقه معین کرد[۶].

در قانون ما:

همین قانون عادلانه شریعت در قوانین جمهوری اسلامی انعکاس یافت:

اصل۴۹ قانون اساسی اموال مجهول المالک، ارث بدون وارث و… را در اختیار مستقیم ولی فقیه قرار داده است.

امام خمینی هم متقابلا برای مدیریت این اموال، سال۶٨ ستاد اجرائی فرمان امام را تأسیس کرد تا درآمدهای آن اموال، در بنیاد مسکن و کمیته امداد و بهزیستی و… مصرف شود.

سال٨۶ بنیاد برکت هم برآنها افزوده و مأمور به کار در دهستان‌ها و مناطق دور افتاده و محروم در زمینه اشتغال‌زایی و عمرانی شد.

این بنیاد ابتکاراتی مثل تله مدیسین در حوزه خدمات پزشکی از راه دور را خبر داد…

تازه‌تر، بدستور ولی فقیه بنیادی بنام احسان برکت وابسته به ستاد اجرائی با تکیه بر نیروهای مردمی و جهادی، تأسیس شد که فعالیت‌های واکنش سریع را بر عهده گیرد. یعنی چیزهای ضروری محرومان مثل تغذیه و جهیزیه و…!

این‌ها غیر از لزوم خدمات عمومی بیت المال به همه مردم است که در زمان ما با بودجه‌های سالانه بین دولت  و مجلس بسته می‌شود و اگر نقطه‌ای محروم ماند یا دچار بحران شد با اجازه ولی فقیه از صندوق توسعه برای حل آن بحران هزینه می‌کنند. آخرینش اختصاص ۴هزار میلیارد برای ساماندهی فاضلاب اهواز بوده است که زندگی مردمانی نجیب را سخت و طاقت فرسا کرده است.

نمی دانم…

نمی دانم چرا از این روی ولایت در روایات و قوانین موجود، کمتر می‌گویند!

حتی گزارش مصرف درآمدهای ستاد اجرائی امام که ظاهرا بسیار هم پر و پیمان است کمتر خوانده می‌شود!

شاید بسیاری از ولایت‌مداران ازاین روی ولایت، نظراً و عملاً بی‌اطلاع‌اند ؛ لذا فقط به “جعلته علیکم حاکما” چسبیده‌اند و صرفا از اطاعت‌پذیری می‌گویند.

بعضی هم شاید بترسند طرح این روی ولایت، پرسشگری و مطالبه از ولایت را بیشتر کند! یا گزارش کارکردهای محرومیت‌زدای ستاد اجرائی، گزارش از بنگاه‌های اقتصادی آن را هم لازم کند! لذا به قیمت مظلوم ماندن ولیّ فقیه در قاطبه و کف جامعه بدان تن ندهند!!

 

محسن قنبریان
۹۸/۱۰/۲


[۱] الکافی ج۱ص۶۷/ص۴۰۶

[۲] همان

[۳] وسائل ج۹ص۵۲۴/ج۲۰ص۳۵۲/ج۱۵ص۶۶

[۴] همان

[۵] همان

[۶] همان

نماهنگ/ اشرافیت مذهبی

نماهنگ تهیه شده از برنامه ثریا مورخ ۲۳مردادماه۱۳۹۸ با موضوع «الگوی مدیریتی امام علی(ع) در برقراری عدالت و مبارزه با اشرافیگری؛ درسی برای امروز» با حضور حجت الاسلام قنبریان منتشر می شود.

مشروح این برنامه را به نشانی «دریافت برنامه ثریا» میتوانید دریافت نمایید.

شبکه های اجتماعی منتسب، به نشانی زیر می باشد:

سروش و ایتا: @m_ghanbarian

اینستاگرام: @ghanbarian_ir

دریافت نماهنگ [با کیفیت ۱۴۴ | با کیفیت ۲۴۰ | با کیفیت ۳۶۰ | با کیفیت۴۸۰] با لینک مستقیم