۱۸/ سلسله بحث درس های نهج البلاغه

دریافت جلسه هجدهم «سلسله بحثهای نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی

جلسه هجدهم ۲۱آبان۱۴۰۰

میلاد امام عسکری(ع): مومن برکت مومن

نکات حکمت۳۳۳ و فرازی از نامه۳۱

امام عسکری(ع) فرمود: مومن برکت بر مومن و حجت بر کافر است[۱].

به این مضمون روایات دیگری هم هست[۲].

  • برکت، نمو و رشد کردن خیر است. جا ومحل این برکت را مبارک می گویند.
  • مومن محل ایمان در زمین است، مثل حوضچه های آب. ایمان کارکردهایی در جامعه انسانی دارد. اگر مومن ها هم افزا شدند، حوضچه ها به هم ریخته مثل برکه ی آبی موجب آبادانی بیشتر میشوند. این هم افزایی برکت مومن بر مومن است.

قرآن، مکه، کربلا و… همه در جهان فیزیکی هستند اما تا وارد جهان اجتماعی مومنان نشوند، مبارک بودنشان به جامعه انسانی نمی رسد.

بایسته های این برکت کدامند؟! در نهج البلاغه فهرست بلندی دارد دو نمونه:

  1. حکمت۳۳۳
    متن کامل در کتاب کافی آمده [۳]برخی جملات در نهج البلاغه افتاده است. از جمله فقراتی که بسیار در آن اتصال مومنانه و برکت مومن شدن موثر است:
  • “وسیع ترین چیز ، سینه مومن است”؛ شرح صدر بایسته اول است
  • “ذلیل ترین چیز نفس اوست”؛ تا خود را ذلیل نکند اتصالی با مومن دیگر به واقع شکل نمی گیرد.
  • حقود (حقد= بغض و عداوت فرو خفته و مترصد فرصت بودن) نیست؛ این یک مانع جدی اتصال واقعی ایمانی است
  • “حسود نیست”. حسود در جنگ با ربوبیت حضرت حق است، چون او فضل تقسیم می کند. درمان حسادت، به اقرار کردن به فضل دیگران است.
  • وثّاب هم نیست. وثاب، زیاد پرخاش کن و کسی است که زود می جهد. می دانید چقدر این خصلتها، مانع اتصالات ایمانی است.
  • عیّاب هم نیست. یعنی زیاد عیب جو باشد. اهل نهی از منکر است اما این فرق دارد با مبالغه کردن در عیب جویی ها.
  • مغتاب هم نیست. غیبت و پشت سر گو هم نیست، رودررو و یک روست.
  • ” برتری جویی را کراهت دارد”؛ این هم مانع جدی در تدارک برکتهاست
  • “سُمعه را دشمن می دارد”؛ اینکه درباره اش خوب بگویند، سمعه است؛ از ریا بدتر است در خودنمایی! چون ریا یک لحظه است اما سمعه ۲۴ساعت!
  • فرازی از نامه ۳۱
    جان کلام این فراز، قاعده انصاف است که حکم وجدان هم هست و زیرساخت جامعه انسانی است بدون آن محال است مومنین باهم هم افزا یا برکتی برهم شوند:
    “پسرم! خود را میزان میان خود و دیگران قرار بده. آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران نیز بپسند، وآنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز نپسند.همانگونه که نمی خواهی برتو ستم شود تو نیز به دیگران ستم نکن، همانگونه که می خواهی به تو نیکی شود تونیز به دیگران نیکی نما. کاری که از دیگران زشت می شماری از خودت نیز زشت شمار. از مردم برای خود به آن خشنود باش که از خود در حق آنان خشنود هستی. آنچه را نمی دانی مگو هرچند دانسته هایت اندک باشد، و آنچه نمی پسندی که درباره ات بگویند تو نیز در حق دیگران مگو. بدان که عُجب و خودپسندی خلاف راه صواب و آفت خرد آدمی است”(تفاصیل نکات را در فایل صوتی بشنوید)

 

یک تطبیق میدانی!

همین ایام اقلا سه گروه حزب اللهی، انقلابی و ولائی در میدان جمهوری اسلامی در ستیز باهم اند در حالیکه همه مومن به انقلاب و آرمانند و میشود هم افزا باشند:

– مخالفین واکسن یا اجباری بودنش و پروتکل های بهداشت جهانی و…/ چه تقلایی دارند ثابت کنند عمل رهبر انقلاب درست اما سیاستهای وزارت بهداشت و ستاد کرونا غلط است!

– مخالفین پروتکل ها در اربعین و حرمها و هیاتها و… که در محرم و فاطمیه و…تنورش داغتر میشود باز علیرغم اطاعت از رهبری می خواهند سیاستهای اعلامی در اربعین و مناسبات را زیر سئوال ببرند!

– عده ای از عدالتخواهان که باز خود را ولایت پذیر می دانند و مخالفت عملی را ممنوع اما مخالفت سیاستهای خصوصی سازی یا برخی رویه ها در نهادهای حاکمیتی (حتی زیر نظر رهبری) هستند!

وجه مشترک این سه این است که: هرکدام انقلاب و آرمانهایش را مساوی با نظام بروکراتیک نگرفته و در تعدیل سیاستها و اجراهای دیوانسالاری به نفع آنچه آرمان می داند تلاش می کند.

اما عجیب اینجاست که یکدیگر را متهم می کنند! از دو دسته اول کسانی (علیرغم فرمان اطاعت از پروتکل ها و حتی استفتاء درباره لزوم تبعیت از پروتکل های وزارت بهداشت و ستاد کرونا) عدالتخواهان را متهم به ولایت گریزی می کنند و بعضا مارک خوارج زمان می زنند در حالیکه نقاط درگیری خودشان با نظام بروکراتیک با نقطه درگیری عدالت خواهان تناظر دارد!

برخی از عدالتخواهان هم فقط خود را عدالتخواه و دو دسته دیگر را بعضا برچسب هایی مثل قانون گریزی، مخالفت با ولایت و… میزنند!

برکتِ هم شدن به این نیست که: هیچیک مخالفت عملی نکند و همه در چهارچوب اخلاق و قانون، اضلاعی از دیوان سالاری را با فهم و محاجه درست از آرمانها، چابک تر، تعدیل و تصحیح و تکمیل کنند؟!!

حجت الاسلام قنبریان

[۱] تحف العقول/ الوافی ج۲۶ص۲۸۵

[۲] ر.ک: الکافی ج۲ص۲۳۸

[۳] همان ص۲۲۶تا۲۲۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *