بایگانی ماهیانه: تیر 1401

قصه بهشت بردن مردم توسط حکومت!

 

 “به لحاظ هستی شناختی”، هر حکومتی مردمش را به آخرت و معادی می برد…

“به لحاظ ارزشی”، حکومت اسلامی موظف است، بهشت ببرد(خطبه۱۵۶)

“اسلام سیاسی” (بخلاف “اسلام اجتماعی”) دارای حکومت و ملتزم به ارزشها و نتایج اخروی است، اما خَلط بزرگ این است که اسلام سیاسی، به “نهاد سیاسی” تقلیل یابد؛ که نتیجه اش به زور بهشت بردن است!

اسلام سیاسی، با “نهاد اجتماعی” و “نهاد سیاسی” کار می کند. نهادهای اجتماعی(گروه های مردمی و جوشیده از قاعده) را نباید از بین ببرد یا صرفاً بر آنها حکمرانی کند؛ بلکه زمینه حکمرانی نرم و فرهنگی آنها را باید فراهم کند، تا بهشت بردن مردم، آسان و آزاد انجام شود.

این “حکمرانی مردمی” زیاد گفته اما کمتر تحقق می یابد! معمولا حاکمیت نهادهای سیاسی و حاکمیتی بر نهادهای مردمی را حکمرانی مردمی می نامند!

مرفهی و بی دردی مدعیان مذهب، شروع سکولاریزم است!

سالها قبل وقتی پاپ اسبق از ایمان به کلیسای کاسترو سؤال کرد؟ کاسترو در مقابل از ایمان خود پاپ پرسید؟!! و او را زیر سؤال برد که اگر نماینده مسیح در زمین است چرا از رئیس جمهور آمریکا -که او را تقدیس می کند- نمی خواهد هزینه های جنگ را کنار بگذارد و در مبارزه با فقر و نجات انسان ها به کار گیرد؟!

پاپ جواب داده بود: کلیسا در سیاست دخالت نمی کند!

کاسترو حالا به سؤال اول پاپ درباره ایمانش جواب داد که: “پس چنین کلیسایی یک نقش فانتزی و تشریفاتی دارد! چنین کلیسایی چکار به ایمان من دارد؟! البته که من به چنین  کلیسایی ایمان ندارم!”

آن آمریکای لاتین کمونیست وابسته به شوروی پس از انقلاب اسلامی، مبهوت امام خمینی شد.

جذابیت انقلاب اسلامی برای اینان دقیقا همان بود که کلیسا نداشت: دخالت دین در سیاست!

اینبار نماینده دیگری از این کشورها(مادورو) از مرجع تقلید شیعه و رهبر انقلاب اسلامی می شنید: اگر حضرت عیسی مسیح(ع) امروز در میان ما بود لحظه ای را برای مبارزه با سردمداران ظلم و استکبار جهانی از دست نمی داد”!

حالا مرجع تقلید شیعیان او را به چنین مسیحیتی معتقد می کرد. مادورو در جواب گفت:” ما مسیحیان معتقدی هستیم، فکر و دعای ما براساس مسیحیت است. عملکرد ما هم براساس مسیحیت است. مسیح برای مقابله با امپراطوری ها و مقابله با امپراطوری روم به دنیا آمد. او جان خود را کف دستش گرفت و زندگی خود را فدای مبارزه با امپراطوری روم کرد. اگر از مسیحیت ادعایی داشته باشیم، خصلت ضد امپریالیستی و حقیقت طلبی و عدالت خواهی آن در برابر ستمگران است. من هم هیچ شکی ندارم که اگر مسیح امروز در بین ما بود، در خط مقدم مبارزه با امپریالیسم و استعمار و تمام اشکال ستم قرار می گرفت”!

اشتباه نکنیم!

هنوز “اصالت” و هم “جذابیت جهانی” مذهب، در دخالت کردنش در سیاست و در افتادن با ظلم و برداشتن پرچم عدالت و آزادی انسان است.

همه نگرانی از این است که مدعیان مذهب، اول در “زیّ مرفهین بی درد” در آمده و بعد “ساختارها و شعب سرمایه داری را تئوریزه و اسلام مالی” کنند و در آخر، بالطبع و بالتبع “با سرمایه داری جهانی – که لاجرم استکباری یا امپریالیستی است- بسازند”!

امام خمینی از این نگرانی با کلمه جامع “اسلام آمریکایی” یاد می کرد.

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۴/۱

مشروعیت مُسکنِ تعدیل قیمت حقوقی_قضائی برای اجاره بهاء مَسکن

مشروعیت مُسکنِ تعدیل قیمت حقوقی_قضائی برای اجاره بهاء مَسکن[۱]

سؤال اصلی این است:

سوء استفاده از ناچاری مردم به مسکن، مجاز است به افزایش نامتعارف اجاره بهاء بیانجامد؟! اگر قیمت های نامتعارف موجب حرج مستاجرین باشد، آن مازادِ قیمت، آیا شرعاً مجاز است و صاحب ملک مالک آن می شود؟!

پاسخ اجمالی:

مشهور فقهاء قیمت بیشتر از ثمن المثل در معاملات با مضطرین را مخلّ به رضایت او نمی دانند و حکم به جواز می کنند؛ اما در بین قدماء شیخ طوسی و از متاخرین امام خمینی چنین حکمی را بشکل مطلق قبول ندارند. امام خمینی در معامله با مضطر، افزایش قیمت را فقط تا مبلغی که موجب حرج(تنگی و سختی زیاد) نباشد، مشروع می داند و بدون حکم به بطلان معامله، قیمت مازاد از ثمن المثل را قابل پیگرد و استرداد می داند.

توضیح مطلب:

  1. فرق اکراه و اضطرار:
    اکراه جایی است که تهدید و فشار بیرونی برای انجام معامله در کار باشد. اما اضطرار، شرائط و اقتضائات اقتصادی، اجتماعی و… در بین است که فرد را ناچار به پذیرش یا انجام معامله می کند.
    به تصریح شیخ انصاری، اضطرار از عمل مستقیم کسی ناشی نشده است بلکه معلول عواملی مثل گرسنگی و تشنگی و بیماری و…است[۲].
    مشهور فقهاء معامله اکراهی (که بدون رضایت واقعی است) را باطل می دانند اما معامله با مضطر را باطل نمی دانند.
    – برای مثال کسی که برای درمان فرزندش ناچار میشود با رضایت خود ماشین اش را بفروشد مثل کسی که به زورِ بیگانه ای وادار به فروش است نیست. صحیح بودن معامله اولی، لطف به اوست اما در دومی لطف به وادار کننده است. از اینجاست که ادله امتنانی مثل حدیث رفع، اولی را نمی گیرد اما دومی را می گیرد و بر اساسش حکم به بطلان معامله اکراهی میشود.
  2. سوء استفاده از ناچاری برای افزایش یا کاهش قیمت!
    مساله ای که در معامله با مضطرین ممکن است اتفاق بیافتد، سوء استفاده از اضطرار اوست.
    بدین نحو که از شرایط ناچاری و اضطرار او نه برای اصل معامله بلکه برای افزایش یا کاهش قیمت، سود برده شود!
    سید یزدی اینرا از اقسام اضطرار شمرده: موردی که شخص، دیگری را وادار به پرداخت مبلغ پولی می کند و برای شخص مزبور چاره ای جز فروش زمین یا خانه اش وجود ندارد. در چنین صورتی وادار کردن دیگری به خاطر پرداخت مبلغ مزبور است نه اصل معامله[۳]!
    در چنین مساله ای باز مشهور فقهاء قیمت نامتعارف را مخلّ به رضایت نهایی مضطر و شرایط دیگر صحت معامله نمی دانند. اما شیخ طوسی از قدماء و امام خمینی از متاخرین در چنین مساله ای نظر دیگری دارند.
    – شیخ طوسی در فرضی که مالک از اضطرار مشتری سوء استفاده و کالا را بیش از ثمن المثل بفروشد و مشتری هم ناچاراً رضایت داده، بهاء درخواستی را بپردازد، به سمت صحت معامله مایل شده، اما مبلغ بیش از ثمن المثل را قابل پرداخت نمی داند؛ چون در این مقدارِ مازاد، مضطر بوده و در حکم آن است که به پرداخت بیش از ثمن المثل، اکراه شده است[۴]!
    فقهاء بعد از ایشان با این نظر او مخالفت کرده و رضایت مضطر را کافی و قیمت بیشتر را هم با اختیار مالک و سلطه بر اموال توجیه کرده اند!
    – امام خمینی از طریق دیگری، نتیجه شیخ طوسی را گرفته است.
    به نظر ایشان قیمت مازاد از متعارف تا جایی درست است که به حرجِ مضطر نیانجامد (ان لم ینته الی الحرج و الا فلیس له)[۵]
    تمسک امام به قاعده لاحرج این ظرافت را دارد که مضطر ملحق به مُکره (چنانچه شیخ طوسی کرد) نمی کند، تا اشکالات منتقدین شیخ طوسی بر او جاری باشد. بلکه قاعده لاحرج بعنوان یک حکم ثانوی، حاکم بر قاعده اولی سلطنت(الناس مسلطون علی اموالهم) شده و مازاد قیمتی که به عسر و حرج مضطر انجامیده را منع می کند.
    یعنی معامله در حد همان قیمت متعارف صحیح است و مازادِ نامتعارف به ملک طرف مقابل در نیامده و ضامن برگرداندن است. بالتبع پیگرد و استرداد از طریق محاکم قضایی و…هم درست است.
  3. تطبیق در اجاره های نجومی این روزها:
    به حسب نمودار پیوست جاهایی که تورم اجاره (خط آبی) از تورم عمومی (خط قرمز) بالاتر زده(مثل ماههای گذشته)، نوعاً با قیمت نامتعارف اجاره مسکن مواجه ایم. یعنی بیش از نرخ تورم، بر اجاره ها افزوده شده است! که گزارش های میدانی هم همین را نشان می دهد.
    قریب ۳۲میلیون مستاجر در شرائط اضطرار، حاضر میشوند بین ۴۰ تا ۶۰٪ درآمد خانواده را برای مسکن هزینه کنند.
    رشد ۳۰۰درصدی اجاره در سه سال اخیر و بخصوص ماههای اخیر [۶]حاکی از سوء استفاده مالکین از اضطرار مستاجرین با قیمت های بیشتر از ثمن المثل دارد.
    براین اساس به فرض اینکه رشد ۲۵ درصدی اعلام شده، کارشناسیِ درست و مطابق با رشد تورم و ثمن المثل واقعی باشد، بیشتر از آن، مازاد بر ثمن المثل و نامتعارف است. شرعاً گرفتن آن موجب ضمان مالکان است و استردادش با شکایت مستاجر قابل انجام است.
    مالکانی که خود بخاطر مستاجری ناچار به چنین قیمت هایی هستند نیز با این تعدیل قیمتی از ناچاری در می آیند و قیمت متعادل را از مستاجر اخذ و به مالک خود هم قیمت متعادل پرداخت می نمایند.

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۳/۳۰

توجه به دوستان فقه پژوه:

آنچه از نوآوری امام خمینی در یادداشت “مشروعیت مُسکن تعدیل قیمت حقوقی_قضایی برای اجاره بهاء مَسکن” بیان شد، فقه حکومتی نیست!

فرق است بین اینکه :

  1. “له [مالک] ان یقدّره بازید منه [ثمن المثل]” را مقید کند به: “**ان لم ینته** [ازید من ثمن المثل] الی الحرج والا فلیس له[مالک]”!(تحریر الوسیله ص۶۴۱)
    و بین مثل این:
  2. “و مع عدم تعیینه [قیمت نازل توسط محتکر] یعیّن الحاکم بما یری المصلحه” (تحریر الوسیله ص۳۹۲)/ و بطور کلی دولت را برای تسعیر و قیمت گذاری در جهت رعایت مصالح مردم و حکومت، اختیار دهد!(ر.ک:صحیفه امام ج۲۰ ص۴۵۱و۴۵۲)

– در اولی:

حرجِ مضطر مانع مالک شدن قیمت مازاد بر ثمن المثل میشود. اینجا حکومت (محاکم قضایی) “فقط” استرداد مال مضطر را برعهده دارد و طرق دیگر هم قابل تصویر است!

– اما در دومی (فقه حکومتی):

راسا منع دولت اسلامی از قیمت مازاد،آ نرا نامشروع کرده و مالک باید قیمت تعیینی حاکم را رعایت کند!

– ادله منع از تسعیر و قیمت گذاریِ حاکم، ناظر به مبنای دوم است نه مبنای اول.

– از آنسو هم اگر “لاحرج” نیز حکومتی تفسیر شود (مثل تفسیر لاضرر، که مبنای دیگر امام است)؛ باز تطبیق آن در مورد را، به معنای دوم، فقه حکومتی نمی کند. در فرض نبودن حکومت اسلامی و در مناسبات فیما بین افراد نیز اگر قیمت مازاد بر ثمن المثل، حرج بر مضطر شود، قیمت مازاد مشروع نخواهد بود.

 فتامل!

محسن قنبریان

[۱] این راه را مُسکن می دانم راه اصولی تر: فقر مسکن؛ درد و درمان!
آزاد سازی قیمت ها و سیاستهای بازاریِ مسکن در دولتها و همزمان کنترل پلیسی بازار را هم تهافت و تضاد سیاستهای حکمرانی می دانم!

[۲] رک: المکاسب ج۳ص۳۱۸

[۳] ر.ک:حاشیه بر المکاسب ج۲ ص۴۲

[۴] ر.ک: المبسوط ج۶ص۲۸۶

[۵] تحریر الوسیله ص۶۴۱ مساله۳۶

[۶] به حسب نقل اتحادیه مشاوران املاک/ روزنامه فرهیختگان

امام صادق(ع) فرمود: مِن مُرِّ العَیشِ النُّقلَهُ مِن دار الی دَار…

از مرارت و سختی زندگی، مستاجری و نقل از خانه ای به خانه دیگر است. (الکافی ج۶ص۵۳۱)

یادداشت: فقرِ مسکن؛ درد و درمان! را در اینباره بخوانید!

فقر مسکن؛ درد و درمان!

دو شاخص فقر مسکن:

  1. بد مسکنی: عدم دسترسی به: آب سالم، سرویس بهداشتی، فضای کافی، مصالح با دوام، امنیت در تصدی و…
    بد مسکنی در روستاها و مناطق محروم (هرمزگان و سیستان و…) بیشتر است(تصویر۱)
    در فقرا دو برابر غیر فقرا، بد مسکنی هست(تصویر۲)
  2. سکونت غیر مقرون به صرفه: وقتی بیش از ۳۰٪ هزینه خانواده برای مسکن باشد!(تا ۲۰٪ از هزینه خانوار، مقرون به صرفه است)
    وضع ایران در مقایسه با کشورهای همکاری و توسعه اقتصادی بسیار بد است! دوبرابر متوسط این کشورها(۱۷/۴۴٪) است. متوسط ایران ۳۳/۳٪ است!(تصویر۳)
    در شهرها و شهرهای بزرگ غیرمقرون به صرفه گی بیشتر است. ۳۶٪ ایرانیان مسکن مقرون به صرفه ندارند! در تهران ۷۹٪ ندارند!(تصویر۴)
    فقرا ۴۱٪ مسکن مقرون به صرفه ندارند که فقرشان را شدیدتر می کند[۱](تصویر ۲)
    می توان گفت در روستا و مناطقی که مسکن خیلی گران نیست، بد مسکنی موج می زند؛ و در شهرها، گرانی و غیر مقرون به صرفه گی، فقر مسکن ساخته است!

دین و قانون!

روایات اسلامی مسکن را “حق همگانی” می شمارد[۲].

امام صادق(ع) مستاجری و تغییر دائمی خانه را سختی زندگی خواندند.[۳]

قانون اساسی نیز در اصل۳۱ آورده: “داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت، برای آنها که نیازمند ترند به خصوص روستائیان و کارگران، زمینه اجرای این اصل را فراهم کند”.

مشکل در کجاست؟

سیاست دولتها درباره مسکن اغلب رویکرد “کالای سرمایه ای” بوده تا “کالای مصرفی” و این موجب “بازار مسکن” و “سود سرمایه داران و دلالان” و بالتبع “فقر مسکن” شده است!

یک سلب و  یک جواز بی جا و معکوس و ناحق ریشه عمده این مشکلات شده است:

سلبِ بی جا: احتکار زمین توسط دولت جلوگیری از واگذاریِ انتفاع(نه الزاماً ملک) از زمین های موات پیرامون شهر و روستاها به مردم برای تامین سیاست مسکنِ زمین صفر!

– درحالیکه براساس فتوای مشهور فقهاء از جمله امام خمینی در تحریر الوسیله، چنین انتفاعی در زمان غیبت برای مردم جایز است.[۴]

– دولت در این خصوص، تولیت داشته و نقش تنظیم گریِ عادلانه برعهده دارد. اصل۴۵ قانون اساسی هم متناسب با آن فتاوا، عبارت: “**در اختیار** حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنها عمل نماید”؛ را به کار برده است.

– به حسب محاسبه نیز چنین واگذاری ای برای مسکن بیش از ۲درصد مساحت ایران را شامل نخواهد شد!(ویدئو پیوست  یک سناریوی پیشنهادی برای چنین رویکردی است)

جوازِ بی جا: زمین خواری و جنگل خواری و…! در مقابل آن سلب، تغییر کاربری اراضی آباد و جنگلها از سوی اشخاص حقیقی یا حقوقی ذی نفوذ و تبدیل آنها به ویلا و خانه باغ ها به وفور انجام شده و می شود!

– در حالیکه جنگلها ریه تنفس زمین و سرمایه نسلها و متعلق به انفال است؛ اما متاسفانه در دوره حکومت اسلامی فقط در شمال یک سوم جنگلها ویلا شده است!

– زمین های زراعی، عامل خودکفایی ملی است اما با سوء تدبیرها و عدم نظارتها در پیرامون اغلب شهرها دارد خانه-باغ و ویلا میشود!

این دو سیاست غلط در کنار هم همزمان موجب فاصله فقر و غنا شده است. در همه شهرها برج ها و ویلاهای لاکچری و اشرافی پیدا شده و همزمان فقر مسکن برای طبقه متوسط و پایین به وضعیت وخیم رسیده است!

متاسفانه غیر از عقب ماندگی در پیشگیری چنین وضعیتی، حتی در قانون های مالیات بر اشرافیت (مثل مالیات بر خانه های مجلل و خالی و…) حتی از کشورهای سرمایه داری ضعیف تریم!

رفع فقر مسکن جز به یک تحول اساسی و انقلابی در تغییر این رویکردهای غلط ممکن نیست!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۳/۲۹

[۱] آمارها متعلق به سال۹۸ است و تحقیق از کانال گرای عدالت متعلق به مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)

[۲] ر.ک: سنن ترمذی ج۴ ص۵۷۱

[۳] الکافی ج۶ ص۵۳۱

[۴] تحریر الوسیله ج۱ ص۳۶۹

۰۴/ درس‌هایی از نهج البلاغه

درسهایی از نهج البلاغه

شرح نامه۵۳ / جلسه چهارم

  • یادآوری قاعده زرین حکمرانی: قضاوت جمع بندی شده افکار عمومی، واقعیت است
  • یک اشکال و شبهه!

پس قضاوت چند دهه شامیان درباره امیرالمومنین العیاذ بالله واقعیت است؟!

  • روایاتی در مذمت اهالی برخی شهرها، نقض این قاعده!

-جواب اشکال

  • تفاوت و تفاضل جهان های اجتماعی جوامع هم معقول است هم منقول

– تقریر آن در علوم اجتماعی

– در روایات

مذمت شهرها ذیل این قاعده است نه نقض آن قاعده حکمرانی!

  • باید موضوع قاعده، منعقد شود:نظر مشافهتا مردم و تطابق آراء عقلاء

– قضاوت شامیان ،ساخت کانون اموی بود نه قضاوت مباشر و تک به تک مردم.

-یک سئوال

این قاعده، ارزش پیشینی هم دارد؟! برای ساخت دولت نه قضاوت علیه حکومت های سابق!

  • جمله قاعده، عطف عام یا مطلق پس از خاص و مقید است و مفید اطلاق است.
  • در نحوه انتصاب کارگزاران حضرت همین قاعده را لحاظ کرده و دو دسته دستور به مالک داده است…

دریافت جلسه چهارم «درس‌هایی از نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی


ادامه خواندن ۰۴/ درس‌هایی از نهج البلاغه

پول خصوصی؛ از هایک تا تتلو!

ایده های نئولیبرالیسم درباره پول:

  1. خصوصی کردن بانکها.
  2. استقلال بانک مرکزی از دولت(رئیس بانک مرکزی منتخب بانکهای خصوصی).
  3. استقلال پول از دولت ها(پول خصوصی).

دو مرحله اول توسط نئولیبرالها حتی در کشورهای مخالف لیبرالیسم هم انجام شد.

مرحله سوم، آرزوی هایک تئوری پرداز نئولیبرال بود که “رمز ارزها” دارد آنرا محقق می کند.

  • بانک خصوصی، حق حاکمیتیِ خلق پول می یابد.
  • استقلال بانک مرکزی از دولت و برآمدن از بانکهای خصوصی، ابزارهای کنترل نقدینگی و کنترل خلق پول را دست خود بانکهای خصوصی می دهد!
  • پول خصوصی، سلطنت ثروت را تکمیل و پس از رقابت پولها باهم، “بازار” را جای حاکمیت (بالاتر از دولت) می نهد!

در هر مرحله از ایده نئولیبرال، “دولت-ملت” تضعیف تر و “بازار” جای آن می نشیند:

  • بانک خصوصی، حلقه اول همه اقتصاد کشور می شود و جای دولت تصمیم می گیرد در چه جهت و بخشی پیش رود!
  • استقلال بانک مرکزی از دولت، مردمسالاری را نقض می کند! “پول” جای “حق” و “قدرت خرید سهام” جای “حق رای شهروندی” می نشیند. بانک های خصوصی (محرک اول اقتصادها) خود بر خود نظارت می کنند و دیگر پاسخگوی دولتها و ملتها نیستند!
  • پول خصوصی، حاکمیت بازار را تکمیل می کند. بانک مرکزی ذیل حاکمیتی قرار داشت که دیگر پول خصوصی آن حاکمیت را هم رد می کند. دنبال جهانی شدن و اضمحلال کامل دولت-ملتهاست.

 

تتلو هم به این قافله پیوسته تا بتواند “قدرت لایک” را به ثروت و حاکمیت پول تبدیل کند!

“تتل کوین” یک پروژه کلاهبردارانه است یا یک توکن پشتوانه دار جدید؟!

 

محسن قنبریان

اسلام به قرائت امام خمینی!

برشی از گفتگوی حجت الاسلام قنبریان با برنامه گرا خبرگزاری دانشجو/ ۷خرداد۱۴۰۱

اسلامِ خمینی چه تمایزاتی با سایر خوانش ها داشت که توانست انقلاب اسلامی کند؟!

  1. در حوزه دانش: جامعیت اسلام و علوم اسلامی و عینیت آموزه ها با توحید
    جداشدن از تکفیر و نؤمن ببعض نکفر ببعض
  2. در حوزه بینش: امتدادگیری اجتماعی از آن دانش ناب در اساسی ترین مسائل بشر معاصر (آزادی، عدالت، مردم سالاری و…)
    جدا شدن از تحجر و تجددهای غیر اصیل
  3. در حوزه گرایش: تحقق بخشی به آن آرمانها با قیام لله و انقلاب مردمی
    بی نظیری امام در این خصوص!

عدالتِ برجام!

بر اساس گزارش دفتر امور اقتصاد کلان سازمان برنامه و بودجه ۲۹مهر۹۹:

در مدت اجرای برجام بیشترین نفعش به خانوارهای ثروتمند رسید و با خروج آمریکا و بازگشت تحریم ها(از اردیبهشت۹۷) بیشترین فشار تحریمی اش به خانوارهای فقیر برگشت![۱]

محاسبات دیگر هم همین را تایید می کند:

درآمد سرانه واقعی خانوار طی دهه۹۰ کاهش ۳۴درصدی داشت/ اما همزمان ضریب جینی (شکاف فقر و غنی) روند افزایشی داشت و به واحد۴۰ رسید!

یعنی اجرای برجام هم الزاماً درمان فقر و تبعیض نیست؛ نحوه حکمرانی و مدیریت منابع و فرصت ها تا به نفع محرومان متحول نشود، در بر همین پاشنه می چرخد چه با برجام چه بی برجام!

محسن قنبریان ۱۴۰۱/۳/۲۴

[۱] بیشترین نفع اجرای برجام به ثروتمندان رسید و هم ببینید: بازده بازارها پس از برجام

نباید سه گانه: اسلام ناب، آمریکا، اسلام آمریکایی را به دوگانه کاست!

در این بخش گفتگو با برنامه گرا به خط روشنی بین مصلحان انقلاب اسلامی پرداختم که غیر از دشمن خارجی و اسلام ناب، یک اسلام تقلبی و غیر اصیل هم می شمردند. امام آنرا “اسلام آمریکایی” نامید(۱۱فروردین۶۷).

این سالها فقط سازشکاران در جناح های سیاسی + تشیع انگلیسی در جریان های مذهبی، مصداق اسلام آمریکایی خوانده میشوند. فقط رهبر انقلاب اسلام منهای مردم سالاری درون کشور و حوزه ها را هم متهم میکند[۱]!

امام اینها را اسلام آمریکایی می خواند: اسلام مرفهین بی درد، اسلام فرصت طلبان(صحیفه امام ج۲۱ص۱۱) / اسلام اشرافیت، اسلام مقدس نماهای حوزه های علمیه و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه ها(همان ص۸۰)/ اسلام سرمایه داری مدرن و کمونیسم خون آشام، اسلام رفاه و تجمل(همان ص۱۴۵)

در “اقتصاد” کمتر از “سیاست” خط اسلام آمریکایی متهم است! اسلامِ حاکمیت سرمایه و تقدم سرمایه داران بر پابرهنه ها را کمتر کسی جرأت می کند اسلام آمریکایی بخواند! چون دهها روحانی و دانشگاهی موجه و حزب اللهی یا اصل مساله را انکار و یا برایش تئوری اقتصادی می سازند! به آدمهایش کار نداریم مهم آن خط است.

هنوز به روز ترین حرفها، همان حرفهای امام است!

نامه مورد اشاره در ویدئو را می‌توانید از این نشانی مشاهده بفرمایید.

[۱] سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سی‌ودومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)