بایگانی دسته: یادداشت‌ها و مصاحبه‌ها

رهبر انقلاب۸۰/۸/۸: “اگر کسی در نظام جمهوری اسلامی در مسؤولیتی مشغول کار است، ولی آرمانهای نظام جمهوری اسلامی را آن‌گونه که امام بزرگوار ترسیم کرده است و در قانون اساسی تجسّم پیدا کرده، در دلش قبول ندارد، اشغال آن پست برای او حرام شرعی است. (…) بخصوص در مسؤولیتهای بالا. مدیران ارشد، نمایندگان مجلس و مسؤولان عالی‌مقام قوّه قضایی، درعین‌حال که مسؤولیت مهمّی در نظام جمهوری اسلامی دارند، نمیتوانند به آرمانهای نظام جمهوری اسلامی و اصول قانون اساسی اعتقادی نداشته باشند؛ چون اعتقاد انسان در عمل و گفتار او اثر میگذارد[۱]..”

پ.ن:

  1. نباید سخن رهبر انقلاب در دیدار با دانشجویان را بر خلاف فتوای شرعی خود درباره اعتقاد مسئولین به اصول قانون اساسی (آن هم اعتقاد قلبی) معنا کرد!
    ایشان “نفی ایجاب کلی” (حل همه مسائل مهم با رفراندوم) کردند نه “سلب کلی” (که لغویت و اهمال کلی اصل۵۹ لازم آید)!
  2. اگر روزی ایشان یا نخبگان سیاسی به هر دلیل اصل۵۹ را نادرست، نشدنی، مضر یا… دیدند؛ راهش را قانون اساسی معلوم کرده است: اصلاح و بازنگری قانون اساسی؛ که در اصل۱۷۷ توضیح یافته و غیر از امضای رهبری، مراجعه به آرای عمومی را می خواهد. یعنی طبق قانون اساسی، حذف اصل۵۹ خود نیازمند انجام همه پرسی است! (اصل ۱۷۷ استثنائات بازنگری را هم شمرده است.)
  3. شاید از مجموع قرائن بتوان گفت جملات اخیر رهبر انقلاب، موضعی سیاسی علیه برخی سیاسیون خاص بود نه ارائه نظر درباره اصل رفراندوم و حتی فقط جواب آن دانشجویان!

محسن قنبریان

[۱] بیانات در دیدار مردم اصفهان‌

بیانات رهبر معظم انقلاب

 

بیانات رهبر معظم انقلاب

اسلام آمد، انقلاب آمد، امام آمد و زن را در مرکز فعالیت های سیاسی قرار دادند، پرچم انقلاب را به دست زن سپردند درحالیکه زن درهمان حال می‌تواند حجاب و وقار ومتانت اسلامی و دین و عفاف و تقوای خود را حفظ کند.

پ.ن:

همانوقت و هم اکنون اجتهاد دیگری هم بوده و هست که “خانه نشینی زن” را “واجب” می داند و خروج از خانه را فقط “به ضرورت” می‌داند. ضرورت را هم به “دینی” (مثل تعلیم احکام مورد نیاز و مجالس ذکر و ماتم اهلبیت) و ضرورتِ “دنیوی” (مثل خروج برای درمان یا صله رحم) منحصر می کند.

سؤال اساسی این است:

انقلاب و امام با این بیان که زن را “در مرکز فعالیت سیاسی قراردادن” و “پرچم انقلاب را دست او دادن” و “در میادین مختلف وارد کردن”؛ از اسلام و احکام شرع عدول کرد؟!!

یا اجتهاد دیگری را محقق کرد؟!!

اگر کسی همه این میادین (کسب و کار و رشته های مختلف دانشگاهی و فعالیتهای سیاسی و هنری و ورزشی و… که مورد حمایت رهبر انقلاب هست) را هم محلق به همان ضرورات دینی یا دنیویِ اجتهاد گذشته می کند(!)؛ از اساس دعوا منتفی است و انقلابیون هم همین را قبول می کنند.

یا اینکه انقلاب اسلامی، زمانه ای نو ساخت تا زن بتواند به همه حقوق و تکالیفش (مصرح در قرآن و روایات) برسد بدون اینکه خوف فتنه، دوری از حجاب و عفاف و… برای او باشد؟!!

این صورت هم به جهاتی ملحق به اجتهاد دیگر است چون اقلا “اطلاق ازمانی و احوالی وجوب خانه نشینی زن” را قبول نمی کند و البته خود هم در “تغییر زمانه و مناسبات صالح” می کوشد.

محسن قنبریان

بیا شب قدر اجابت دعای علی(ع) شویم!

(برشی از منبر شب شهادت امیرالمومنین حجت الاسلام قنبریان)

سحری که ضربت خورده بود فرمود: نشسته بودم که خواب مرا گرفت و رسول الله(ص) در رویا برمن ظاهر شد. گفتم: ای رسول خدا چه کجی ها و دشمنی ها از امت تو دیدم!

فرمود: برآن نفرین کن! گفتم: خداوند بهتر از ایشان را به من دهد و بدتر از من را برآنان بگمارد.(خ۷۰)

بدترهایی که بر آنها حاکم شدند در تاریخ معلوم است؛ اما بهتر از آنها کدامند که به علی(ع) داده شدند؟! علی(ع) که همان روزها شهید شد!

این قسمت دعا هم اجابت شده! شیعیان تربیت شده، بهتر از کوفیان سست عنصری است که خدا به علی داد! شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم از جمله آن بهترین هاست که خدا به علی(ع) داد!

خود علی(ع) در خطبه۱۲ آدرسشان را داده؛

“چون خداوند در جنگ جمل پیروزش گردانید

یکى از یاران گفتش: اى کاش برادرم، فلان، مى بود و مى دید که چه سان خداوند تو را بر دشمنانت پیروز ساخته است. على (ع) از او پرسید: آیا برادرت هوادار ما بود؟ گفت: آرى. على(ع) گفت: پس همراه ما بوده است. ما در این سپاه خود مردمى را دیدیم که هنوز در صلب مردان و زهدان زنان هستند. روزگار آنها را چون خونى که بناگاه از بینى گشاده گردد، بیرون آورد و دین به آنها نیرو گیرد.”

شهدا این نکته را فهمیدند و شب قدر از خدا خواستند جزء این “ابدلنی الله بهم خیراً منهم” و جزء “سیرعف بهم الزمان و یُقوی بهم الایمان” برای علی(ع) باشند.

شهید سلیمانی و حججی ها و… مصداق این نیستند؟!

برنامه علامت

برنامه علامت
فصل دوم: کوفه؛ نقطه، سرخطبا حضور حجت الاسلام قنبریان/ شبکه دو
از امشب(۱۹ فروردین) بمدت ۷ شب
ساعت ۲۲

تکرار:
– هر روز ساعت ۱۴:۰۵
– یک شب در میان ساعت ۱:۲۰

قسمت اول: علی(ع) و نظام طبقاتی بازمانده از قبل!

 

آیاتی برای درنگ ۵

حسنه ی دنیا!

علامه طباطبایی ذیل آیه۴۱ نحل، اول به دو تفسیر که یکی “حسنه دنیا” را “شهری خوب” و دیگری “حالتی نیکو”(پیروزی و نجات از ذلت) گرفته اند، اشاره و بعد می نویسند:

“این دو تفسیر مآلاً [در نهایت] یکى است براى اینکه مهاجرین در راه خدا براى دین مهاجرت کردند که مجتمعى اسلامى و پاک تشکیل دهند که در آن مجتمع جز خدا کسى پرستش نشود، و جز عدل و احسان چیزى حکومت نکند، و یا براى این بود که به مجتمعى وارد شوند و در آن منزل کنند که وضعش چنین باشد… پس هدف و غرض از حسنه اى که وعده داده شدند که در دنیا به آن برسند همین مجتمع صالح بوده چه اینکه مقصود از حسنه شهر باشد و یا حالت حسنه اى که در آن شهر به خود مى گیرند.”

اگر آیات قرآن، قضایای حقیقیه است؛ پس کسانی دیگر هم که برای خدا از ستم ها هجرت کنند، برایشان حسنه دنیا یعنی چنان مجتمع صالح اسلامی خواهد بود.

از این رو وقتی در قنوت “ربنا آتنا فی الدنیا حسنه…” می خوانی، بدان سیاسی ترین دعا را می کنی!

از ستمشاهی هجرت کرده و پی جامعه ای هستی که “جز خدا پرستش نشود” و “جز عدالت و احسان حکومت نکند”!

روایاتی که “وسعت رزق و معاش” را “حسنه دنیا” می خواند هم دارند از لوازم همان حکومتِ عدالت و احسان می گویند: آیه ۲۰۱ – سوره بقره

مهم است رصد کنی در کدام مرحله از این وعده نیکو هستی و چه موانعی سر راه داریم؟!

 

محسن قنبریان

انسان حقیقی، “راعون” است؛ آنها که عهدها -بخصوص با خدا- را رعایت می کنند، دائم خطا نمی کنند تا دائم عذرخواهی کنند. “وفای به عهد”، جوهر انسانیت است و با آن، انسان، حقیقی است.

اما واقعی ترین انسان، کسانی اند که دائم عهد و توبه را می شکنند!

به اندازه همه شبهای قدرِ عمر، عهد بسته و توبه کرده ایم؛ اما امسال باز هم برای عذر خواهی می رویم، عذر از شکستن توبه و عهد و…! و می دانیم که باز هم می شکنیم!

امیرالمومنین(ع) برای این انسانِ شایع هم مناجاتی دلنشین دارد:

اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَیَّ بِالْمَغْفِرَهِ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا وَأَیْتُ مِنْ نَفْسِی وَ لَمْ تَجِدْ لَهُ وَفَاءً عِنْدِی، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَیْکَ بِلِسَانِی ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِی، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی رَمَزَاتِ الْأَلْحَاظِ وَ سَقَطَاتِ الْأَلْفَاظِ وَ شَهَوَاتِ الْجَنَانِ وَ هَفَوَاتِ اللِّسَانِ‏:

 خداوندا، بیامرز آن گناهان مرا، که تو از من داناتر به آنها هستى. اگر بار دیگر مرتکب شدم تو نیز بار دیگر از من در گذر.

اى خداوند، اگر با خود وعده کرده ام که در طاعت تو قصور نکنم و به وعده خویش وفا ننموده ام، مرا ببخش.

بار خدایا، اگر به زبان به تو تقرب جسته ام و به دل خلاف آن کرده ام، بر من مگیر.

اى خدا، بیامرز براى من هر اشارت کنایه آمیز را که به گوشه چشم کرده ام و هر سخن نابجا را که از دهانم جسته است و نیز خواهشهاى دل و لغزشهاى زبانم را. (خطبه ۷۸)

محسن قنبریان

آیاتی برای درنگ ۴

قسط در نظام اقتصاد و نظام اعتقاد!

وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ ۖ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ

قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ ۖ وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ ۚ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ

(۲۸و۲۹ اعراف)

مشرکان فحشای خود را به خدا نسبت می دادند! خداوند به پیامبر(ص) می فرماید بگو خدا امر به فحشاء نمی کند.

پس خدا به چه امر می کند؟!

به قرینه مقابله جا داشت مقابل فحشاء، بفرماید خداوند به پاکی و حیاء  امر می کند؛ اما می فرماید: خدا به قسط امر می کند!

  1. آیه یک دلالت بر حسن و قبح ذاتی افعال و رد اشعری گری دارد[۱].
    باید فحشاء با عقل مستقل و فطرت شناخته شود که خداوند بفرماید: ان الله لایأمر بالفحشاء!
    اگر صرفاً نهی الهی، چیزی را فحشاء می کرد؛ معنا چنین می شد: خداوند امر نمی کند به چیزی که نهی کرده است!
    و این معنا احتجاج با مشرکان را تمام نمی کرد. چون آنان با سلسله سند از آباء می گویند: انَّ اللهَ اَمَرَنا بها! (خدا ما را به آن -طواف برهنه- امر کرده است).
    پس قرآن باید سلسله سند را باطل و اثبات کذب آباء می کرد نه بفرماید: خدا که به فحشاء امر نمی کند! (دقت کنید)
  2. اما چرا در مقابله فرموده: قل امر ربی بالقسط؟!
    حتی اگر می فرمود: “انَّ اللهَ یأمر بالعدل…”(۹۰نحل) تاکید سخن قبل می شد: حُسن عدل از احکام مستقل عقل است و کلما حکم به العقل حکم به الشرع.
    به تعبیر شهید مطهری: عدالت در سلسله علل احکام است، نه در سلسله معلولات. نه این است که آنچه دین گفته، عدل است؛ بلکه آنچه عدل است، دین می گوید[۲].
    اما”قسط” تفاوتی با “عدل” دارد: به معنای نصیب و سهمی است که بر اساس عدل به اشخاص داده می شود. اِقساط (باب افعال) به معنای قسط را در حق دیگران رعایت کردن است[۳].
    به تعبیر دیگر قسط ناظر به مقام اجرا و پیاده شدن عدل است؛ که گاه به نحو خاص در مورد تقسیم عادلانه سهم افراد به کار می رود. شاهد، آیه ۹حجرات است که توصیه به قسط بعد از عدل آمده: فَاَصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا[۴].
    این پیاده کردن و اجرای عدالت و دادن نصیب ذی حقان، گاه در اقتصاد است (۹رحمن/۸۵هود/۱۵۲انعام) و گاه در احکام قضایی و مانند آن (۹حجرات/۴۲مائده)
    با این توضیح “قل امر ربی بالقسط” اینجا چه می گوید؟!
  3. ظاهرا فقط نمی خواهد به عدل و میانه در عبادت دعوت کند؛ می خواهد آن عدل -که بنام خدا، فحشاء در جامعه ساری نکند- را تحقق دهد.
    آن نظام ارباب-رعیتیِ جاهلیت، از معاش به معاد رسیده و دیگر بنام خدا، فحشاء را دین جا می زد!
    راه واژگونی اش، قسط است. از نظام معاش تا نظام دین و معاد، از زندگی اقتصادی تا اعتقادی باید مبتنی بر قسط و رعایت نصیب ها باشد. نصیب تولید و مصرف در “اندوخته” و “اندیشه” باید عادلانه باشد تا طبقه ای ارباب نشوند و جای خدا ننشیند. لذا جداگانه می فرماید: قل امر ربی بالقسط!
    راز اینکه در مقابله با “فحشاء”، “قسط” را به رخ می کشد؛ همان راز “یملأ الله به الارض قسطا و عدلا” درباره ظهور آخرین ولیّ خداست؛ که نمی فرماید: یملأ الله الارض دیناً و صلاه و صوماً[۵]!
    آن عدالت فراگیر دنیا را پر از اعتقاد دینی و مناسک اصیل دینی هم خواهد کرد.

محسن قنبریان

[۱] ر.ک: زبده البیان محقق اردبیلی ص۷۲/آیات الاحکام استرآبادی ص۱۶۵/ الانصاف و مسائل دام فیها الخلاف سبحانی ج۳ص۲۳

[۲] یادداشتها ج۶ص۲۰۳

[۳] مفردات الفاظ القرآن ص۶۷

[۴] التحقیق فی کلمات القرآن ج۹ص۲۵۹

[۵] ر.ک: سخنرانی رهبر انقلاب۷۷/۱۲/۴

آلترناتیو و راه جایگزین امام خمینی برای حضور های مبتذل زنان (سر باز و لخت) در جامعه، حضور جدی و “دخالت در مقدرات اساسی مملکت[۱]” بود.(۵۷/۱۲/۱۳)

گرچه این دخالت منحصر در منصب گرفتن نیست لکن حضور در مجامع و نقش های اثر گذار، سهمی از آن است.

خدا خیرشان دهد آیت الله اراکی باز این جواز -حتی در سطح مجلس خبرگان- را اعلام می کند؛

لکن تجارب گذشته متاسفانه بین سیاست اعلامی و اِعمالی فاصله می بیند!

– خاطرات تلخ خانم گرجی -تنها زن حاضر در خبرگان قانون اساسی- صرفا یک نمونه تکرار نشده در این سطح است.
اولین تحجر پس از انقلاب در حوزه زنان

بدون جایگزین های اساسی برای زنان، آنها به خانه بر نمی گردند بلکه نقش های فیک، مبتذل و تقلیدی از غرب شایع تر می شود.

ممکن است بگویید آن زنان سر لخت صلاحیت ها و علاقه ای به خبرگان ندارند و زنان مجتهده ای که می توانند خبرگان روند هم با نرفتن، سراغ آن نقش ها و حضورهای مبتذل نمی روند!

در این مورد، حرف درستی است؛ اما اگر آن رویکرد محافظه کار درباره زنان (از مقدار واجب پوشش تا انحاء حضور اجتماعی) را به وسعتش ببینیم، مثل شهید مطهری حکم خواهیم کرد: آن مواضع و مصلحت اندیشی ها بی تاثیر بر ولنگاری ها نبوده است!

شهید مطهری به اینجور احتیاط ها و مصلحت اندیشی های دسته ای از فقهاء (در مصادیق دوره خودش) نقد متینی دارد؛ از کتاب فلسفه حجاب ص۲۵۲ تا ۲۵۷ بخوانید:

آنچه استاد شهید تصویر می کند، در کنار تهاجم فرهنگی غرب، دو لبه قیچی میشوند تا “زنِ انقلاب اسلامی” بارز و فراگیر نشود[۲]!

محسن قنبریان

[۱] سخنرانی در جمع بانوان قم (زن از دیدگاه اسلام)

[۲] مساله حجاب، مطهری، مرتضی، جلد: ۱، صفحه: ۲۵۲

آیاتی برای درنگ ۳

هر هبوطی، برهنگی ای دارد!

یَا بَنِی آدَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ(۲۷اعراف)

 

  • هبوط آدم و حوا از بهشت، با برهنه شدن و دیده شدن شرمگاه هایشان ملازم بود. (آیات۲۰ تا۲۴ اعراف )
  • بعدش در آیه۲۷، همه انسانها خطاب می شوند که مراقب باشند در “همان نیرنگ و فتنه شیطان” برای آدم و حوا نیافتند (یا بنی آدم لایفتننَّکم الشیطان)!

️اما نکته جالب این است که در تشبیه بنی آدم با آدم و حوا فقط به برهنه کردنشان توسط شیطان بسنده نمی شود؛ تشبیه در اخراج از بهشت هم هست! (کَما اخرج ابویکم من الجنه ینزع عنهما لباسهما لیُریهما سوءتهما)

نمی فرماید: ای آدمیان شیطان شما را فریب ندهد، همانطور که لباس پدر و مادرتان را کَند تا شرمگاهایشان را بنمایاند!

می فرماید: شما را فریب ندهد، همانطور که پدر و مادرتان را از بهشت اخراج کرد درحالیکه لباسشان را می کَند تا شرمگاهایشان پیدا شود!

می شود نتیجه گرفت: اخراج دوباره و هبوط دیگر در کار است و هر هبوطی هم همراه با برهنگی ای است! (دقت کنید)

 

اصلا “هبوط مکرر و مضاعف” در آیه۶۱ بقره تصریح شده است.

بنی اسرائیل هم از بهشت ملکوتی المَنّ و السَّلوی، با خطاب “اهبطوا مصراً” به مصر یا شهری از شهرها هبوط کردند.

 

تقارن و “ملازمت هبوط با برهنگی” هم در آیه۲۸ اعراف پی گرفته می شود (اذا فعلوا فاحشه…)

مفسرین این فاحشه به ارث رسیده از اباء و اجداد اعراب را “طواف برهنه” ای توصیف می کنند که فقط الیاف نازکی شرمگاهانشان را می پوشاند!

این طواف تا فتح مکه توسط رسول الله(ص) بین مشرکان دایر بود و پس از تسلط ایشان و خواندن آیات برائت توسط امیرالمومنین(ع) در کعبه، جمع شد! (ر.ک: المیزان)

 

چه کسی باورش می شد روزی طواف و حج ابراهیمی چنین سقوط کند و رسماً فحشاء شود؟!

علامه طباطبایی ذیل آیه۲۸ می نویسد: “مردم مخصوصا مردم زمان ما کارهایی می کنند که هیچ دست کم از طواف کذایی اعراب ندارد”!

 

کافی است اخبار روزانه را دنبال کنید تا از رسمیت یافتن ارتباط جنسی والدین با بچه ها، چند شوهری، آمیزش با حیوانات و… مطلع شوید؛ هبوطی بعد از هبوط و برهنگی ای بدتر از برهنگی!

در آموزه های انجیل نیز فصل۱۷ مکاشفه یوحنا باعنوان “فاحشه بزرگ” وجود دارد که در ادبیات مسیحی به “روسپی بابل”، “مادر فاحشگان و گناهان روی زمین” معروف شده و تفسیر و تاویل های آخرالزمانی خاصی پیدا کرده است که بی ارتباط با آنچه هبوط در هبوط و برهنگی و بزهکاری خواندیم نیست! (تحقیق و تعقیب کنید)

 

محسن قنبریان

ما هیچ یک “دین زاده” و “عرش مُولد” و “آسمانی سرشت” نیستیم. فرزند خاکیم و به طبیعت و شهواتش نزدیکتر از آسمانِ روح و امریم!
انتسابمان در خارج به دین، چهره ای دیگر برایمان می سازد که گاه درون مان از آن فاصله دارد!
هرچه انتسابمان به دین بیشتر شود ممکن است این فاصله بیشتر شود (جز آنها که واقعا خود را ساخته و “کلمه تقوا” شده باشند)!

کمتر برای این تضاد و دوگانگی و “نفاق اخلاقی”، به خدا پناه برده و سرش مناجات کرده ایم.
اما این “کعبه زاده” و “مُحدق عرش الهی” -یعنی علی(ع)- است که در حکمت ۲۷۶ نهج البلاغه چنین استعاذه می کند:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِی لَامِعَهِ الْعُیُونِ عَلَانِیَتِی وَ تُقَبِّحَ فِیمَا أُبْطِنُ لَکَ سَرِیرَتِی، مُحَافِظاً عَلَى رِثَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِی بِجَمِیعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَیْهِ مِنِّی، فَأُبْدِیَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِی وَ أُفْضِیَ إِلَیْکَ بِسُوءِ عَمَلِی، تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِکَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِک:
خدایا به تو پناه مى برم که ظاهر من در برابر دیده ها نیکو، و درونم در آنچه که از تو پنهان مى دارم، زشت باشد؛ و بخواهم با اعمال و رفتارى که تو از آن آگاهى، توجّه مردم را به خود جلب نمایم، و چهره ظاهرم را زیبا نشان داده با اعمال نادرستى که درونم را زشت کرده به سوى تو آیم، تا به بندگانت نزدیک، و از خشنودى تو دور گردم.