بایگانی برچسب: s

جمع بندی ورود عدالتخواهانه در بیانات رهبرانقلاب:

  1. گفتمان سازی_ (مقابل:) اتهام زنی و مصداق سازی برای فساد ثابت نشده!
    “گفتمان عدالت خواهی را فریاد کنید اما انتقاد شخصی و مصداق سازی نکنید… شما اسم نیاورید، شما روی مصداق تکیه نکنید؛ شما پرچم را بلند کنید”(۸۷/۲/۱۴)
  2. سؤال از پدیده های واقعی و ملموس ضد عدالت_ (مقابل:) فقط سخن گفتن از عدالت!
    ” اگر عدالت -عدالت واقعی و ملموس و نه فقط سخن گفتن از عدالت- آرزو و آرمان و هدف برنامه ریزی هاست، پس باید هر پدیده ی ضد عدالت در واقعیات کشور مورد سؤال قرار گیرد”(۸۱/۸/۶)
  3. ورود موردی مطالبه گرانه و اثر گذاری بر دستگاه های نظام_ (مقابل:) فقط سخنرانی یا اتهام زنی!
    “دانشجویان در مساله کارخانه های نیشکر هفت تپه و ماشین سازی رفتند و مشکل را حل کردند. اینها نه پول دارند و نه قدرت قانونی اما حضورشان مشکل را حل کرده است. حضورشان در پیگیری مطالبات کارگران بر دستگاه های نظام اثر داشته و این کار خوبی بوده”(۹۸/۳/۱)

محسن قنبریان

 

گفتند این یک دقیقه از سخنان حاج آقا حاج علی اکبری جا مانده بخاطر تقوا و انصاف پخش کنید.

بنده در سه سطح عدالت خواهی از نماز جمعه تراز توقع دارم:

  1. گفتمان سازی که هرگز نه یعنی سخنرانی صرف درباره عدالت. اینجا توضیح داده ام:
    ۱/ برشی از مصاحبه با صدا حوزه
    نمازجمعه در آمار
  2. مساله محوری که یکی دو مثالش در جهان آرا طرح شد. اینجا را هم ببینید.
  3. ورود موردی و منطقه ای

آقای حاج علی اکبری اینها را هم منع کنید

بنده سطح سوم را هم نام بردن از این و آن و مصداق سازی برای فاسد، نخواندم. اگر این سطح هم مورد انکار شورای ائمه جمعه باشد، دو سطح دیگر هنوز جوابی نگرفته است!

لازمه سخن آقای حاج علی اکبری در این یک دقیقه این نیست که: یا فساد و تبعیض در شهرها درحال میل به صفر است یا ائمه جمعه در حال از دست دادن شرایط و منعزل شدن؟!!

 

محسن قنبریان

وقتی در یاداشت با مثالها، ورود مصداقی عدالتخواهی را به “ورود موردی و منطقه ای علیه تبعیض و فساد” معنا کردم، نظرم به این جمله رهبر انقلاب بود که: مصداق سازی و نام بردن از اشخاص را نهی کرده اند؛ از مثالهای کوه خواری و دره خواری و سخنان خود رهبری معلوم است ورود موردی و منطقه ای هپکوها و هفت تپه ها و… منظور است؛ نه نام بردن از اشخاص و پرونده های ثابت نشده!

از قضا هم برخی ائمه جمعه در اینباره ورود داشته اند و هم آقای حاج علی اکبری دقیقا همین ورودها را ممنوع اعلام می کنند. آن امام جمعه مورد بحثشان، بحث مصداقی و نام بردن از کسی نداشت، درباره باستی هیلز و… سخن می گفت مثل همین که رهبر انقلاب از زمین ارتفاعات قوچک می گفت!

خلاصه جمود بر لفظ نیست همین کاری که دانشجویان درباره هفت تپه و ماشین سازی کردند و مورد تمجید رهبر انقلاب واقع شد را از ائمه جمعه و نماز جمعه می خواهیم نامش را گفتمان سازی، مصداقی، منطقه ای یا هرچه می گذارید!

محسن قنبریان

 

۰۱/ درس گفتارهای نظری_کاربردی درباره عدالت اجتماعی

دریافت «جلسه اول درس گفتارهای نظری_کاربردی درباره عدالت اجتماعی»
دریافت از پیوند کمکی

خلاصه نکات مطرح شده در جلسه اول درس گفتارهای نظری_کاربردی درباره عدالت اجتماعی

حجت الاسلام محسن قنبریان

۱۱ مهر ۱۴۰۰

پیش درآمد و مقدمه‌ای بر نظریه عدالت و ناظر به میدان و مبانی[۱]

سوالات و مبانی جلسه اول:

  1. آیا عدالت فرد، عدالت اجتماعی، عدالت در جهان هستی و عدالت خداوند یک مفهوم واحد با مصادیق متعدد است یا چند مفهوم هستند؟
  2. آیا عدالت امری اعتباری است که باید به دنبال ایجاد آن بود یا عدالت امری حقیقی است که وجود دارد و به دنبال کشف آن هستیم؟
  3. خاستگاه عدالت کجاست و برای تحقق آن، چه نیروهایی تأثیر گذار هستند؟

تاریخچه تحولات فکری در باب عدالت:

– در دوره‌ی حکمای یونان، عدالت را حقیقتی ثابت و عقلی می‌دانستند و به همین دلیل می گفتند حکماء باید حاکمان جامعه باشند. و از عدالت فردی و اجتماعی، هردو سخن می‌گفتند و از این به فلسفه اجتماعی و حکمرانی رسیدند.

– در قرون وسطی، ثبوت عدالت را پذیرفتند ولی عقلی بودن آن را کنار گذاشته و آن را امری الهی دانستند که اشعری گری، نوعی بازتولید همین نگاه است (با آمدن امر، عدالت محقق می شود). این‌ها به فلسفه اجتماعی و سیاسی نرسیدند چون وقتی امر الهی باشد دیگر حاکم و شیوه حکومت را مشخص کرده است.

– در غرب جدید پس از رنسانس (خصوصا کانت، مارکس، هابز و …) عدالت را امری عقلایی اما غیر ثابت می‌دانستند. عقل هم از آن جهت دنبال عدالت است که می‌خواهد آن را تحقق ببخشد (عقل عدالت ساز) نه اینکه حقیقت عدالت را کشف کند (عقل عدالت یاب).

در دنیای مدرن، دو مشرب به وجود آمد و دوگانه ای ایجاد کرد تحت عنوان «اصالت فرد یا جامعه؟»

 

عدالت یا آزادی؟

کسانی که فرد را اصیل و منشا اثر دانستند، به طور طبیعی آزادی را بر عدالت مقدم کردند؛ زیرا هر انسانی یک واحد اراده آزاد است و این آزادی را از اول با خود دارد (حق طبیعی) لذا محصل تعریف آن‌ها از عدالت، «برآیند تراضی اراده‌های آزاد» شد. پس هر کسی آزاد است و هرکسی نفع و ضرر خود را بهتر متوجه می‌شود؛ بنابراین برآیند این‌ها هر چه شد، عدالت است!

در مقابل کسانی که اصالت را به جامعه دادند، به طور طبیعی عدالت را بر آزادی مقدم کردند؛ در این تفکر سلب آزادی‌ اراده‌ها برای برقراری عدالت و رسیدن به جامعه بی طبقه بدون اشکال است.

اما باید توجه شود که هر دو این جریان‌، از آبشخور رنسانس و مدرنیسم برگرفته شده‌اند.

 

عدالت در اسلام:

عدالت دو گونه است؛ عدالت به عنوان کنش و عدالت به عنوان وضعیت.

عدالت به عنوان کنش یعنی دادن حق هرکس به او (اعطاء کل ذی حق، حقه). اینجا چون عدالت، صفت یک فعل است، ناگزیر نسبیت می پذیرد؛ علت این است که عقائد و باورها در عالم تجرد است و هیچ مانعی برای ورود اندیشه صحیح نیست اما عمل، در اعضاء و جوارح و عالم ملک است و تزاحم ممکن است پس نسبیت نیز راه دارد.

مثال پیچیده آن وضعیت حضرت علی ع پس از کشته شدن عثمان است؛ عثمان به ناحق کشته شده بود و باید قاتلین او قصاص می‌شدند اما حضرت خطبه ۱۶۸ را ایراد فرمودند و نسبیت فعل ( تاخیر در اجرای عدالت)را به نفع امنیت رعایت کردند.

اما خوبی و بدی و ارزش گذاری همین نسبیت‌ها را چه چیز مشخص می‌کند؟ عدالتی که وضعیت است یعنی نگاه ترکیبی به مجموعه کنش ها (الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا) پس اگر در یک فعل، کنش عادلانه رعایت نشد، باید برای رسیدن به وضعیت عادلانه باشد و این باز یعنی خودِ عدالت (قرار گرفتن کارها سر جای خود).

مفهوم واحد و مصادیق متعدد عدالت:

  1. عدالت در فرد یعنی اعتدال در قوای ادراکی مانند عقل و وهم (حکمت) و قوای تحریکی مانند شهوت و غضب (عفت و شجاعت) و اعتدال در مجموع نسبت با همدیگر[۲].
  2. عدالت در جامعه یعنی وضعیت کنش‌ها و امور جامعه به گونه‌ای تنظیم شود که موجب پرورش انسان و رسیدن به هدف اصلی خود (قرب الهی) باشد.
  3. عدالت در تکوین یعنی قوانین عالم طوری باشد که استحقاق‌ها لحاظ شود؛ مثلا اگر گوسفند، دندان جویدن علف دارد باید در جهان علفی باشد که او استفاده کند وگرنه ظلم به او بود.
  4. عدالتِ خداوند یعنی اقتضاء اطلاق اسماء مختلف خداوند، به وسیله اسم اعظم «الله» متناسب شده است. هر اسمی، مقتضی اطلاق و فراگیری است ؛ رحمت جایی برای غضب نگذارد و غضب جایی برای رحمت! ذیل اسم الله ، دو اسم ” الحَکَم العَدل” تناسب اسماء را موجب میشود.

بسط عدالت در اجتماع، همان بسط صفت حق تعالی است؛ یعنی اگر اسماء حکم العدل را در زندگی اجتماعی متجلی کردیم (اقامه عدالت)، اجتماع را آیینه اسماء حضرت حق کرده ایم و این هم کاری عرفانی است و هم سیاسی اجتماعی.

اگر این ۴ عدالت را به هم متصل کنیم یک صراط می‌شود که همان صراط مستقیم است. لذا امام خمینی عدالت را «استقامت کردن بر صراط مستقیم» معنا کرده است[۳].

پس عدالت حداقل در تکوین و اسماء الهی دارای یک حقیقت است و اعتبار نیست و باید زندگی فردی و اجتماعی خود را آیینه آن عدالت کنیم.

[۱] اگر پیوند مبانی با میدان را برقرار نشود، بدون مبانی کلان، راه حل هایی که در میدان داده می شود، پس از مدتی به ضد خود تبدیل می شوند.

[۲] شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۱۶۰

[۳] درباره نظر امام خمینی بیشتر بخوانید:
http://www.imam-khomeini.ir/fa/NewsPrint.aspx?ID=23349

گره و گرای عدالت

گرای عدالت، تلاشی محققانه و دلسوزانه برای عدالت پژوهی کاربردی است

پویش‌های اجتماعی عدالت (عدالتخواهی) بدون پژوهش‌های علمی -کاربردی عدالت (عدالت‌پژوهی) به ثمر نمی‌رسد. این دو لازم و ملزوم هم‌اند.

امیرالمؤمنین(ع) عدالت را، هم «بهترین سیاست» و هم «ملاک سیاست» معرفی فرمود (خَیرُ السِّیاساتِ العَدلُ/ مِلاکُ السِّیاسَهِ العَدلُ).

گره‌های عدالت در جامعه ما گاه «گرای عدالت» در آن معلوم نیست.

ارائه معیار و میزان برای سیاست‌ها و هم راه‌حل‌های عادلانه‌تر برای آن‌ها، گرای عدالت دادن است.

البته پژوهش‌ها هم، بدون پویش‌های_اجتماعی و عدالتخواهی‌های محققانه عقیم می‌ماند. واقعیت این است که تبعیض و فساد، جان‌سخت‌تر از آن است که به‌صرف عدالت پژوهی فرو ریزد؛ بلکه عدالتخواهی برای رفع گره عملی را در تعاقب می‌خواهد.

از همین روست که آیه عدالت در قرآن، از پژوهش‌های «علمی و اجتهادی» و «معیار و ملاک» گذاری شروع (وَ أَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ) و به «پویش‌های عمومی اجتماعی» می‌کشاند (لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ) و هم «شدت و حدت» حکومت را می‌طلبد (وَ أَنزَلنَا الحَدیدَ فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ).

اقلاً دو جنگ امیرالمؤمنین (جمل و صفین) مصداق به‌کارگیری حدید و حدّت برای قسط و عدالت بود.

این سه، فقط در هم‌افزایی هم، جامعه قسط را ممکن می‌کنند. تخطئه کردن هریک از این سه گروه، همدیگر را؛ توطئه‌ها و تمهیدات فساد و تبعیض، برای جانِ سالم در کردن، است.

صفحه گرای عدالت تلاشی محققانه و دلسوزانه برای عدالت پژوهی کاربردی است که خوب است نقد و نظر عدالت‌پژوهان دیگر را جلب کند و عدالتخواهان عزیز، گرای عدالت در مسائل جاری را از مثل این پژوهش‌ها تعقیب کنند.

دوستان عزیزی که در «گرای عدالت» فعال‌اند هم اگر اتصال پژوهش‌ها را با پویش‌های عدالت تسهیل کنند، در کنار اتصال‌های رسمی و دولتی، مزید فایده شده و چرخش به سمت عدالت را بیشتر می‌کند.

صمیمانه یک‌سالگی گرای عدالت را به آن عزیزان و مخاطبان ارجمندشان تبریک عرض می‌کنم.

«حجت الاسلام محسن قنبریان»

 

نمازجمعه در آمار

به حسب پیمایش ایسپا(سال۸۹) شرکت در نماز جمعه از نماز جماعت هم عقب افتاده است و به شرکت ۱۰ درصدی رسیده است(قبل از شیوع کرونا)!

درحالیکه شرکت در مجالس روضه خوانی و زیارت کردن اماکن مقدسه، روند افزایشی داشته و به حدود ۷۵٪ رسیده است.(رئیس ایسپا/۳۰تیر۹۸)

گزینه “هیچ” شرکت نکردن را در جدول بالا مقایسه کنید:

نماز جمعه با بیشترین عدم شرکت مطلق(۴۶/۶٪) رتبه اول است!

هیئت های مذهبی با ۹/۶٪ کمترین عدم شرکت مطلق را دارد!

پیوست نماز جمعه در آمار
پیمایش ملی سنجش دینداری ایرانیان/ ایسپا /بهار /۸۹

پ.ن:

کاهش شرکت در نماز جمعه نشانه بی دینی مردم و حتی کم اعتنایی به مناسک و شعائر اسلامی نیست و لابد دلیل دیگری دارد.

کم رونقی یک نماز عبادی-سیاسی نسبت به نماز جماعت، به “نماز” یا “جماعت خواندنش” نیست و شاید به “بُعد سیاسی اش” مربوط باشد!

یک ملت سیاسی، از مناسک سیاسی هم بیزار نیست؛ پس شاید مساله های سیاسی مردم و نماز جمعه تطابق درستی ندارد!

هیئت های مذهبی به لحاظ جایگاه سنتی، تباین جدی با نماز جمعه ندارند؛ پس افزایش شرکت در هیئت های مذهبی، کاری دگراندیشانه نیست.

 نمازجمعه هم شاید بتواند با افزایش کارکردهای معنوی و اجتماعی اش(بخصوص برای جوانان) از سمت و سوی دینداری معاصر ایران جا نماند.

امام جمعه، منصوب حاکم در نهاد مدنی است؛ یعنی باید بتواند مردم را به حکومت پیوند و حکومت را مردمی کند.

اگر با کاهش مشارکت مواجه است، معلوم است وظیفه اش را خوب انجام نداده است؛ مثلا نماز جمعه را به روابط عمومی نظام بروکراتیک تقلیل داده، یا زبان بلیغ در دفاع از حرکت عمومی حکومت به سمت آرمانها نداشته است.

محسن قنبریان

عدالت خواهی هیچ شباهتی به کبریت بی خطر ندارد!

 

دو دقیقه از یک بحث، گویای تمام سخن نمیشود. اجمالا اینجا نقد رویکردی است که نماینده ولی فقیه در دانشگاه ها را بجای پیشوایی جریان دانشجویی و جنبش عدالتخواهی، صرفاً به پستی اداری تقلیل می دهد. برای جذبش صرفاً رزومه علمی و نداشتن هیچ تحرک قابل سؤالی توجه می کند!

طبعا در انکار مطلق نماینده فعال و کارا نبوده ام و حتی در مصاحبه از بودن مفاخری در این سمت ها اشاره کرده ام.

یکی از فضلا درباره این نقد، یادداشتی نوشته که احتراما به زحمت ایشان، [نقد را جهت] مشاهده و قضاوت را می‌گذاریم:
نقد اسماعیل فخریان

  • سخنرانی هر چند شب آیت الله خاتمی را گوش دادم و آن نقد را نگاشتم و لینک صوت کامل شب مورد نقد را هم برای مخاطب گذاشتیم.
  • ظاهراً عیان است جمله: “خواص و حلقه‌های میانی…” در نقد، انصراف به خواص مورد نقد و صاحبان آن اوصاف دارد نه تمام جوانان انقلابی و عدالت خواهان و …!!! (همچنین است ماله کشی و…)
  • درباره رهبری، امید و… در همان یادداشت هست و نیازی به تکرار نیست.
  • از مومنانی که خطرهای ۵گانه یادداشت آن عزیز را برایم عیان می بینند، ملتمسانه تقاضا دارم برای این کمترین دعا کنند تا قبل از انحصار طلبی عدالت و عدالت خواهی و عاقبت نابخیری خداوند به شهدای این انقلاب الهی ملحقم گرداند. شهادت هنوز تنها غنیمت عاقلانه و عاشقانه از نظام جمهوری اسلامی است اگر نصیب خوشبختی شود!

محسن قنبریان

شهادت مطهری و شروع دوره ترور، حفاظت از هر مسئول دون پایه را تئوریزه کرد!

تهمت های به بهشتی و تخریب سمپات های سازمانی، جرم نسبت به هر مسئولی را مجازات مضاعف داد!

دوره پیدایش فساد و اختلاس در برخی مسئولان، منتظر سخت گیری در بازرسی اموال مسئولان و اعلان و شفافیت در اموال آنها برای نظارت مردمی بودیم؛ اما هر اطلاع رسانی در اموال آنها جرم شد!

(یادداشت: “از حفاظت از جان و حیثیت مسئولان مقابل دشمن تا حفاظت از  اموالشان مقابل ملت” را مطالعه کنید)

 

محسن قنبریان