بایگانی برچسب: s

دولتِ بازار!

هیچوقت “نظریه دولت” در دنیا به این خفت نرسیده بود!

 

در دوره تجارت دریایی، بازار برای امکان تجارت [ : استعمار] نیازمند پول واحد، رانت صادرات و واردات و ایمنی راه ها و… بود پس به ساخت “دولت مرکزی” روی آورد؛ لویاتانش را هم پدید آورد!

 

بعد از شکل گیری تجار بزرگ بین المللی، دولت مرکزیِ مداخله گر، مزاحم تلقی شد. دولت ناچار باید بخاطر امنیت جامعه، برای سرکوب دستمزد کارگری توسط بازار هم کاری می کرد و این هزینه تولید [ : کاهش سود سرمایه] را افزایش می داد پس به لسه فر حکم شد؛ “جدایی دولت از بازار”!

 

بازار در مرحله بعد به خدمات عمومی و  حق ها دست دراز کرد، بهداشت و آموزش و… کالا شد! بعد بانک خصوصی نوبت “پول خصوصی” شد! و…

شهروندان دیدند چیزی نمانده که دولتها برایشان حفاظت کنند؛ حالا [از ریگان و تاچر] دیگر بازار، دولت می ساخت!

 

بازار، سیاستهای بین المللی، جنگ و صلح ها را هم در پوشش دولت دست گرفت. “تجارت جنگ” سهم بازار و “جنگ تجاری”[تحریم] هم هزینه بازار بود!

از تجارت بمثابه جنگ، دولتها به اندازه ای میتوانستند استفاده کنند که بازار آسیب نبیند!

 

ترامپیسم را باید مرحله نو “بازار دولت” خواند. رسما “معامله” (بجای “مذاکره”) گفتمان ترامپ و شرکای الیگارش بازاری اش هست: خرید جزیره گرینلند و کانال پاناما، معامله حمایت از اوکراین در مقابل واگذاری معادنش و از همه بدتر تسلط بر غزه با مهاجرت اجباری برای یک سرمایه گذاری بزرگ تفریحی در کنار مدیترانه؛ چیزی که ترامپ رسما “یک معامله املاکی” می خواند!

دیگر پوششی هم در کار نیست خود بازار دولت است!

 

محسن قنبریان

عثمان وارگی در قطبیدگی جناحی!

گاهی در شرایط دو قطبی جناحی، کسی در خودبرگزیدگی افراط یا برایش افراط می کنند؛ در مقابل علیه اش هم افراط میشود!

در تصادم این دو افراط، حرف حق و جریان متعادل است که ذبح میشود!

 

در روزگار علی(ع)، عثمان آن خودبرگزیده ای بود که افراط کرد؛ مقابلش اهل جزع و فریاد هم افراط کردند تا کار به اعدام کشید!

 

حضرت در خطبه۳۰ به این معضل اجتماعی_سیاسی می پردازد و تنگنای کنشی خود -بعنوان امیر حق و عدل- را باز می شمارد:

 

اگر به کشتن او فرمان داده بودم، [نزد طرفدارانش] قاتل بودم!

و اگر از آن باز مى داشتم [نزد مخالفانش] از یاوران او به شمار مى آمدم!

کسى که او را یارى کرد، نمى تواند بگوید که از کسى که دست از یارى اش برداشت بهترم!

و کسى که دست از یارى اش برداشت نمى تواند بگوید، یاورش از من بهتر است!

من قضیه اش را برایتان جمع بندی می کنم: خودبرگزیدگی (استئثار) کرد و بد هم چنین کرد!

و شما بى تابى کردید و بد بی تابی کردید!

و خداوند برای هر دو (تندروی) حکم دارد: هم برای مستأثر (خودبرگزیده) و هم جزع کننده!

 

بلاتشبیه همین زبان حال جمعی از دلسوزان عقلانیت انقلابی است: بی چاره بین “پیراهن عثمان” یا “امارت عثمان”!

 

درباره برخی رجال سیاسی، گروهی طوری در تمجید افراط می کنند که عیوب فاحشی از او را نمی بینند!

و گروهی هم در تنقیص او افراط و او را خائن و ساواکی خوانده و حکم اعدام می خواهند!

 

این وسط، آنچه بین هیاهو گم میشود، جریان اصیل تری است که نقص او را برای آن منصب می بیند و افراط را هم پازل دشمن می بیند!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۱/۱۶

از قرآن تا انجیل تا ترامپ: صلح از طریق قدرت!

ترامپ در پیام تازه اش برای آتش بس غزه نوشته:

We will continue promoting PEACE THROUGH STRENGTH throughout the region

“ما به ترویج صلح از طریق قدرت در سراسر منطقه ادامه خواهیم داد”!

در ادامه: “و بر اساس نیروی حرکت این آتش‌بس، توافق‌های تاریخی ابراهیم را گسترش خواهیم داد.”

 

صغرویا واضح است تجاوز و تحمیل نظم آمریکایی است که صلح خطاب میشود؛ اما مهم کبرای ادعاست که: صلح با قدرت شکل می گیرد؛ نه هیچ چیز دیگر.

این قاعده، آموزه ای وحیانی در قرآن و انجیل هم هست!

 

در قرآن در ۶۱انفال:

“و إنْ جَنحوا لِلسَّلْم فَاجْنَحْ لها…: اگر به صلح گراییدند، تو [نیز] بدان گراى”!

اما در ۳۵محمد:

“فَلا تَهِنوا وتدعوا إِلَى السَّلْم وَأنتمُ الْأعْلَوْنَ واللَّهُ مَعَکُمْ وَلَنْ یَتِرَکُمْ أَعمالَکم: پس سست نشوید و به آشتی و صلحی [که برای شما خفّت بار است] دعوت نکنید، در حالی که شما برتر هستید و خدا با شماست و هرگز از اعمالتان نمی کاهد.”

یعنی صلح از سر قدرت، آری؛ سر سستی، نه!

 

در انجیل هم در متّی ۵، ۹ آمده: “خوشا به حال صلح جویان زیرا آنان فرزندان خدا خوانده خواهند شد”.

اما در متّی ۱۰، ۳۴ آمده: “گمان مبرید که آمده ام تا صلح به زمین بیاورم. نیامده ام تا صلح بیاورم بلکه تا شمشیر بیاورم”!

در الهیات مسیحی از آن تعبیر به صلح زیر شمشیر می کنند.

 

تعجب از مسلمانی است که حتی به انجیل و ترامپ(!) هم مومن نیست و صلح را منهای قدرت نظامی می خواهد و حتی از قبول خلع سلاح حرف می زند!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۱۰/۲۷

جهاد دفاعی در عقلانیت انقلاب اسلامی

حجت الاسلام و المسلمین محسن قنبریان
پژوهشکده شورای نگهبان/ ۵ آذر ۱۴۰۳

عقلانیت انقلاب اسلامی بین جهاد دفاعی و مختصات نظام بین الملل جدید جمع کرد که شد: هسته های مقاومت!

در دیدگاه رهبر انقلاب اسلامی مقاومت اسلامی برای فلسطین ، ایده ای مردم سالار و تحققش مردم پایه است نه الزاماً جنگ پایه!
لازم شود جنگ هم می کند

شوق و شکایت!

اینکه جامعه ایرانی بخصوص هسته حزب اللهی از لحظه سقوط سوریه و اسد در حیرانی است، اینکه هیچ تحلیل جامع و اقناع کننده ای هم -علیرغم تولید انبوه محتوا- نبوده، واضح است.

از اینرو همه منتظر و مشتاقند تا فردا رهبر انقلاب چه می فرماید!

 

لکن سقوط اسد از مثل سقوط خرمشهر و فاو و… سخت تر نبود!

آن روزها جامعه دچار چنین سردرگمی هایی نمی شد، چون مثل خامنه ای و هاشمی و… در نماز جمعه و دانشگاه و… حاضر و برای مردم توضیح می دادند.

توضیحشان نه فقط تکرار الهیات “خدا با ماست” بود و نه حرفهای صرفا تکنیکال میدان؛ جمع درست هردو بود، هم عالم به مبانی و عقلانیت انقلاب اسلامی بودند و هم مشرف به میدان.

 

امروز این حلقه مفقود است؛ لذا باید منتظر ماند تا خود رهبری بیاید و بگوید!

مطلعین میدان، نوعا سرمایه اجتماعی و مقبولینِ عقلانیت انقلاب اسلامی در جامعه نیستند!

برخی ائمه جمعه و برخی فضلاء انقلابی و فعالین دانشگاهی و… هم که الهیات و منظومه عقلانیت انقلاب اسلامی را می شناسند، خبر دست اول از میدان ندارند و فقط بعضا، گزینشی از مجاری خاص، اطلاعاتی ناقص می گیرند؛ که معمولا طرحش در جامعه با رد و تکذیب ها همراه میشود و…

 

رابطه و نسبت استاد خامنه ای و… با امام خمینی و میدان انقلاب، در نسل بعد بازتولید نشده است و این فقط تقصیر کوتاه قدی بعدی ها نیست؛ حلقه اول های تصمیم ساز و مشرف میدان دیگر از جنس روحانیون کف میدان و دانشگاه مثل خامنه ای و هاشمی و…سالهای۶۰ نیستند!

 

پس یکی مینویسد: تا فردا همه ساکت!

یکی مینوسد: چرا ساکتید و همه بر دوش رهبری؟!!

 

محسن قنبریان

حاشا که “قلق الوضین” باشیم!

مساله اول جهان اسلام غزه است. الان اولویت ایران، عزم عمومی در مواجهه با اسرائیل برای خوانخواهیِ مهمان عزیز و حفظ شرف و عزت خود است. هر خبر و پردازشی که توجه را از این عزم بکاهد از مصادیق واضح بی ملاحظه گی و موقعیت ناشناسی است.

 

اشتباه نشود نه مساله رعایت کرامت متخلف بی اهمیت است نه مساله لعن و تکفیر این و آن! و…

 

اما آیا این مساله ها از ماجرای وصایت و امامت بلافصل حضرت امیر(ع) مهمتر است؟!

 

حضرت امیر وقتی لشکر برای جنگ با حزب اموی برد، یکی از قبیله بنی اسد آمد و پرسید:

چگونه شما را از مقام امامت کنار زدند در حالیکه از همه به آن سزاوارتر بودید؟!

حضرت به او جواب تندی داد:

یَا أَخَا بَنِی أَسَدٍ، إِنَّکَ لَقَلِقُ الْوَضِینِ، تُرْسِلُ فِی غَیْر سَدَدٍ!

“وضین” ، تنگ پالان شتر است. “قلق الوضین”، اضطراب و سستی آن طناب است که مانع درست راه رفتن شتر است.

در اصطلاح: کسی که کلام استواری ندارد و  بجا سخن نمی گوید.

“ترسل فی غیر سدد” ؛ آن شتر که پلانش خوب بسته نشده، رها شود معلوم است استواری و استقامت ندارد.

کنایه از اینکه: زبانت را بدون ملاحظه رها می کنی!(خ۱۶۲)

 

تازه سؤال، غلط نبود فقط بی جا بود!

چه رسد به برخورد اشتباه پلیس!

 

در بحبوحه انقلاب، کفر یا ایمان شریعتی یکبار طرح و امام(ره) با سکوت به اهم توجه داد! الان هم بقیه مثل او!

 

همه باید در این موقعیت مراقب باشیم سوژه نسازیم!

رسانه ها باید بیشتر رعایت کنند!

هر “نامساله” یا “بیجا مساله” و “فرعی مساله” را جای پردازش، بنویسند: از اسرائیل چه خبر؟!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۵/۱۸