فراز مربوط به طبقه سفلی!
- آیا طبقه فرودست لابد منه است؟!
تعریف و تقسیم این صنف - یک اصل مهم درباره فرودستان!
بار عام برای حاجت مندان! - حرمت مطلق حجاب حاکمان
- قاعده مهم تقدس جامعه!
تقدس جامعه غیر از تقدس مقدسات!
فراز مربوط به طبقه سفلی!
مبلغ تراز انقلاب اسلامی باید درک کنه اسلام یک دستگاه واژگانی خاص انقلابی دارد…
صوت کامل را در « تبلیغ تراز ؛ خلّاق و محرّک » بشنوید.
بسیج طلاب حوزه علمیه مشکوه علی بن موسی الرضا(ع)
حجتالاسلام قنبریان
نشست تخصصی با فعالین فرهنگی و اجتماعی با موضوع «حکمرانی مردمی» با حضور استاد محسن قنبریان برگزار شد. صوت این نشست منتشر میشود.
شرح نامه۵۳/ جلسه بیست و نهم/ ۲۶ آبان ۱۴۰۲
فراز مربوط به تجار و صنعتگران ۳
توضیحات بیشتر درباره فراز:
وَلْیَکُنِ الْبَیْعُ بَیْعاً سَمْحاً بِمَوَازِینِ عَدْل وَأَسْعَار، لاَ تُجْحِفُ بِالْفَرِیقَیْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَالْمُبْتَاعِ.
بیع سمح مبتنی بر دو میزان عدالت و اسعار(نرخ ها)
کشف ساختار اقتصادی ای که موجب بیع سمح شود اقلا توجه به سه جهت بیع را می خواهد:
– در عالم ثبوت، عدالت قید آزادی است
– در عالم اثبات، اگر آزادی نباشد عدالتی هم نیست
– عدم آزادی سیاسی، موجب حاکم شدن یک فهم و به تأویل رفتن عدالت می شود
– آزادی باید مدیریت شود اما به وسیله خود انسان های آزاد اندیش نه نهادهای دولتی
حجت الاسلام قنبریان در نشست بررسی کتاب «نسبت عدالت و آزادی در منظومه فکری آیت الله خامنه ای»
در اصل۳ -که در مذاکرات، خلاصه آرمانهای قانون اساسی بیان شده- در دو فراز از حمایتِ مظلوم سخن است:
پ.ن:
آقای ظریف کمک نظامی و حتی جنگیدن کنار مردم غزه هر ملاحظه دیگر داشته باشد مغایر قانون اساسی نیست. یاری آنها هم جنگیدن بجای آنها نیست.
محسن قنبریان
شرح نامه۵۳/ جلسه بیست و هشتم/ ۱۲آبان۱۴۰۲
▫️ فراز مربوط به تجار و صنعتگران۲
بنظرم توجه خانم علم الهدی به دو نکته ضروری است:
وقتی به امیرالمومنین(ع) درباره پست دادن به ابن عباس ها گله شد که پس آن شیخ(خلیفه سوم) را چرا کشتیم؟! (چون یکی از اتهاماتش خویشاوند سالاری بود) امام فرمود:
“فهل ولیت حسنا أو حسینا أو أحدا من ولد جعفر أخی أو عقیلا أو واحدا من ولده؟! آیا به حسن یا حسین یا کسی از اولاد جعفر برادرم [یکی از آنها دامادش بود] یا عقیل و فرزندانش تولیتی دادم؟!” (شرح ابن ابی الحدید ج۱۵ص۹۸و۹۹)
یکی از صدها و هزاران زنی که می تواند تمثال زن تراز انقلاب اسلامی با نقش های اجتماعی سیاسی موثر باشد، خانم علم الهدی است؛ که در حوزه هایی حتی پیش از شوهرشان شناخته شده بودند.
ولی با عناوین “همسر رئیس جمهور” یا “بانوی اول” و دوم کردن، هم “موقعیت زن در اسلام” آسیب می بیند و هم “موقعیت ریاست جمهوری در انقلاب اسلامی”!
محسن قنبریان ۱۶ آبان ۱۴۰۲
![]() |
![]() |
![]() |
پاسخ به این پرسشها را در یادداشت: عبرت از سفارش پذیری در دستگاه قضایی!
(حاشیه ای نظری بر درد دل پدر شهید عجمیان) از حجت الاسلام محسن قنبریان بخوانید.
(حاشیه ای نظری بر درد دل پدر شهید عجمیان)
بدون اینکه بخواهم وارد جزییات پرونده ها شوم یا درباره مدعیات، قضاوتی داشته باشم؛ به لحاظ کلان و نظری نکته ای دارم.
سابقه سفارش:
بار اول نیست که موجهینی درباره پرونده ای قضایی سفارش یا شهادت و وساطتی می کنند و در حکم نهایی موثر میشود. برای نمونه:
نگاهی به سابقه تمدنی
پیش از دولت مدرن با “اقتدار متمرکز” و “نظام دیوانی خاص” ، “نظم دیگری” در رابطه بین “حاکم” و “اختیارات مردم” برقرار بود. در فرهنگ اسلامی انواعی از حقوق و اختیارات برای آحاد مردم در حوزه عمومی، انتظامی و قضایی و… مطرح بود. از جمله آنها “حق الجوار” بود که خود از جوامع قبل از اسلام تا آنجا تطوری طی کرده بود. “جوار” نوعی پناهندگی و حمایت بود. “ولاء جوار” به “مُجیر”(پناه دهنده) اختیار می داد، “مستجیر”(پناه گیرنده) را نوعی “امان” دهد.
در اسلام این “ولاء” در انحصار بزرگان و اشراف نبود؛ بلکه رسماً اعلام شد: “یُجیرُ علیهم ادناهم”: کمترین مسلمانان هم می تواند حق الجوار صادر کند! لذا حتی بردگان و زنان مسلمان از این ولاء برای برخی گنهکاران و مقصرانِ تحت پیگرد استفاده می کردند!
ام هانی(دختر ابوطالب) به شوهر خود -که پیامبر(ص) قبل از فتح مکه خون او را مباح اعلام کرده بود- با دو نفر دیگر، “جوار” و امان داد و پیامبر(ص) هم پذیرفت. عکرمه بن ابی جهل -که در صدر اسلام کارهای ننگین و زشتی برای از بین بردن اسلام و پیامبر(ص) کرد- توسط همسرش ام حکیم، جوار و امان گرفت! و…
(دایره و احکام و شروط ولاء جوار، تفصیل خاص خود را می خواهد که اینجا مجالش نیست)
اقتضای دولت مدرن
در جوامع مدرن به اسم مساوات و”تسویه قانون” و با “تمرکز دادن به اقتدار”، همه این ولاء ها در نهاد اجتماع جمع شده و در “دولت متمرکز اقتدارگرا” قرار داده شد.
حالا دیگر اگر کسی -به هردلیل- حق خود را از طریق “دیوان سالاری قضایی” نمی توانست بگیرد، امکان استفاده از “حلف الفضول” (یکی از آن ولاء های اجتماعی) یا “حق تقاص” (حقی شرعی برای برداشتن حق مالی خود از دیگری) را نداشت! یا برای “متهم سیاسی” -که در براندازی ای مشارکت داشته- امکان گرفتن امان یا تخفیف مجازات از سوی افراد معمولی جامعه وجود نداشت!
متنفذین در سیستم مدرن!
نکته عجیب اما این است که علیرغم شعارهای تسویه قانون و “روال واحد دادرسی” برای همه، متنفذینی برای برخی گروه ها یا آدمهای خاص وجود دارند!
– در نمونه اول:
اعتماد قائم مقام به پدر متهم، با توبه ظاهری دختر (که بعضا بقیه هم داشتند) موجب نقض حکم اعدام می شود!
آیا چنین “رابطه شخصی” و بالتبع “امکان اعتماد” و اطمینانی -که موجب سفارش شود- بین بقیه آحاد مردم و این مقامات، “امکان برقراری” دارد؟!
اینجا خود اطمینان و آثار حامل برآن (مثل صحت توبه دختر و…) مورد مناقشه ام نیست؛ “خاستگاه این اطمینان” که یک رابطه شخصی و بالتبع “محدود” و “غیر ساری به سایر خانواده ها” است مورد توجه است.(دقت کنید)
– در نمونه دوم:
نظر کارشناسی یک وزیر متخصص دولت سابق درباره سیاست های ارزی موجب هامشی از سوی رهبری و اثر بر پرونده می شود.
آیا برای همه متهمان دادگاه های خاص (مثل جرائم اقتصادی یا انقلاب و…) “امکان پیوست” چنین نظرات متخصصانی “خارج از سیستم قضایی” وجود دارد؟!
– در نمونه سوم:
اگر مشاور رهبری صرفاً “شهادت” جمعی از “پزشکان معتمد” را “تلقی به قبول” کرده و نزد رهبری برده باشد و هیچ چیزی هم جز اجرای عدالت مطالبه نکرده باشد؛ باز می توان از همان تبعیض پرسید!
بسیاری از متهمان و محکومان دیگر -که چنین جمع حامی و شخص متنفذ دارای رابطه با مقامات را ندارند- هم دنبال راهی هستند که پرونده شان جای دیگر یا جور دیگر یا بار دیگر بررسی شود و جز اجرای عدالت و مُرّ قانون هم نمی خواهند!
نکته اصلی
نکته اصلی این نوشتار این نیست که چرا این متنفذین برای محرومین و بی صداها سفارشی نمی کنند؟!
چرا که می دانیم سفارش و شهادت و… فرع بر شناخت و اعتماد است و طبعا یک نفر در اینباره دایره محدودی دارد! آن طبقه محروم دارای پیوندهای خانوادگی و شغلی و… با این متنفذین نیستند.
سخن اصلی این است که اساساً این “خاستگاه تبعیضی” چرا؟!
یا نظم پیشا مدرن (با انواع ولاء اجتماعی اش) “بازتولید” شود و این اختیار و امتیاز در دست “همه آحاد” بچرخد؛ یا با تمرکز بخشی به نظام دیوانی و از بین بردن آن ولاء ها (به بهانه هرج و مرج و هرچه) چنین اختیاری از همه گرفته شود. سفارش و وساطت -حتی به حق و قانون- از هیچکس در هیچ مرتبه ای، مسموع نباشد.(دقت کنید)
این نکته حائز اهمیت است که چنین سفارشهایی از سوی “اشخاص حقوقی” و سیاستمداران -حتی اگر درخواست مُرّ قانون و عدالت باشد- برای سفارش شده، “احسان و جود”؛ اما برای عموم مردم، خلاف عدالت است.
از همین رو حضرت امیر(ع) درباره افضلیت “عدالت” بر “جود” می فرماید:
” الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ یُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا” عدالت هرچیزی را جای خود قرار می دهد اما جود (و احسان) آنرا از جای خود در می آورد!
“وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ”
عدالت، سیاستی عمومی است اما جود به اشخاص خاص می رسد!
برای اشخاص حقوقی که متولی سیاست در حوزه عمومی و در موضع “سائس عام” هستند؛ چنین احسان هایی برای افراد خاص -ولو مطالبه مُرّ قانون و عدالت باشد- در آوردن کار از موضع خود و نقض عدالت است، چون برای همه متقاضیانی که همین مُرّ قانون و عدالت را درباره خود می خواهند قابل پیگیری و سفارش نیست!
مطالب مرتبط:
محسن قنبریان ۱۳ آبان ۱۴۰۲
شرح نامه۵۳/ جلسه بیست و هفتم/ ۲۸مهر۱۴۰۲
فراز مربوط به تجّار و صنعتگران۱
بخش مهمی در اقتصادِ عهدنامه و حکمرانی اقتصادی
بحث مهم بر سر تعبیر “المُتَرَفِّق ببدنه”:
چرا دوگانه تاجر و صنعت گر یک صنف سوم یافت؟!
آیا المرتفق ببدنه همین کارگر در عصر ماست؟
نتایج مهم این بحث در نظام اقتصادی ما!