بایگانی برچسب: s

سرنوشتِ ایران!

سرنوشت ایران اسلامی با سرنوشت مقاومت گره‌خورده است؛ اگر شما کاری به دعوای فلسطین نداشته باشید، اسرائیل کار دارد!
حجت‌الاسلام محسن قنبریان

خدایا! مقاومت!

۳۱۳دلاور بدر مَثَل فئه های پیروز تا ۳۱۳یار ظهور شدند.

اما شب عملیات بدر پیامبر(ص) تا صبح بیتوته کرد و دعای عجیبی داشت: خدایا اگر این گروه شکست بخورند دیگر روی زمین پرستش نمی شوی!

حق نداریم این دعا را برای مقاومت کنیم؟!

 

آیا مقاومت در دنیای امروز اگر شکست خورد، خداوند حقیقتاً پرستش می شود؟!

به اسلام آمریکایی و ادیان صهیونی آری؛ اما به اسلام محمدی چه؟!

 

چنین اضطراری به خداوند برای پیامبر(ص) ضعف است؟!

بدریون، ضعیف و زبون بودند؟!

غلبه نظامی مشرکان و عدم توازن نظامی را پیامبر جای حاشا کردن، با خدایش در میان نهاد! مثل یک مضطر تا صبح دعا کرد و مردم هم شنیدند!

 

چرا حیا می کنیم جای فراخوان دعا در شب حادثه برای دروغ بودن شهادت و ترور فلان دلاور، قبل از مواجهه، با اضطرار از خداوند نصرت بخواهیم!

 

خدایا! در غلبه نظامی و اطلاعاتی دشمنانت، مقاومت -با همه استحکام و دلاوری هایش- اگر شکست بخورد دیگر به این زودی اسلام محمدی کمر راست نمی کند!

خدایا مقاومت!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۷/۹

 

مطلب مرتبط: شرایط مرگ و زندگی

تسلیت، تنبّه، تنبیه!

ضایعه اسفناک کشته شدن کارگران معدن طبس را به خانواده هایشان، جامعه کارگری و مردم عزیز تسلیت عرض می کنم.

حوادث کارگری تلخ و شیرین هایی دارد.
تلخ هایش فقط محبوس شدن در معدن طبس و طرزه و یورت و… نیست؛ شیرینش البته برای رسانه ها، معمولا امانت داری کارگر شهرداری و پاکبان از مال مردم و… است!

حوادث کارگری در کنار تسلیت، تنبّه ای برای جامعه هم دارد:
– تنبه عدالت (در منزلت، درآمد، توزیع منابع و فرصت برابر و…)
– تنبه در ارزش و اینکه بهرمندی ها باید از کار و کار عامل بهرمندی ها باشد؛ نه بورس بازی نه استثمار!
– و…

حوادث کارگری -بخصوص وقتی مکرر شود- مقتضی تنبیه هم هست:
– تنبیه عاملان و مقصران حادثه
– تنبیه ناظران و واسپاران و تنزیل ها از قراردادهای واگذاری
– تنبیه قانون گذاران یا مجریان در کمبود امنیت و تامین های شغلی
– تنبیه مسئولان (از مجمع و مجلس تا دولت و…) در عدم تحقق سهم مالکیت و انتفاع این دهک های جامعه در سیاستهای واگذاری منابع

اما معمولا به تسلیت بسنده می شود!

محسن قنبریان ۲مهر۱۴۰۳

هنیه “الوتر الموتور” نیست!

این تعبیر در زیارات برای سید مظلومان اباعبدالله الحسین(ع) به کار می رود.

“الوتر” یعنی فرد و تنها و “الموتور”، کشته رها شده ای است که انتقام او گرفته نشده است.

به تعبیر دیگر: تنها بازمانده اش، یاوری برای خونخواهی نمی یابد!

تفاوت سیدالشهدا با شهدای دیگر یکی در همین است که او “الوتر الموتور” است.

 آنچه مختار و قیامهای لثارات الحسینی کردند، حقیقتاً انتقام خون حسین(ع) نبود؛ و الا امام زمان(عج) “الموتور بأبیه” خوانده نمی شد.

جای دیگر توضیح داده ام انتقام حسین(ع) به برقراری حکومت ائمه عدل و تحقق قسط جهانی است؛ که از “امام مطلق” برمی آید[۱].

آیا مهمانِ ترور شده ایران (اسماعیل هنیه)، الوتر الموتور است؟!! یا ما در خونخواهی مستضعفیم؟!

ظاهرا توان نظامی و وعده قطعی و همراهی مردمی به خونخواهیِ مهمان، او را  الوتر الموتور نگذاشته است؛ لکن طولانی شدن زمان تحقق خونخواهی و سطح مقابله ها با جنایات بی باک صهیونیست ها می فهماند که گرچه قوی اما مستضعفیم!

“چگونه جواب دهیم که جنگ فراگیر نشود؟!”

این از خونخواهی شهیدان فخری زاده و سلیمانی و… با ماست!

“در جنگ ترکیبی چه کنیم که هزینه ها، منافع ملی و رضایت عمومی گردد؟!!”

علیرغم اقتدار نظامی مان با ماست.

منعی ندارد هم “مقتدر” باشیم هم مشمول “الذین استضعفوا”!

ما با همه اقتدار برای ریشه کنی نهایی ظلم و استکبار، مضطر به حجت خداییم؛ لکن اعاده حیثیت و شرف را وظیفه داریم.

دو مطلب مرتبط:

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۶/۲۱

[۱] ر.ک: مقاله منتقم دادگر

«جمع بین خلوص و انسجام ملی در مرحله نظام»

در مرحله نظام بایست حق را با جماعت مسلمین پیش برد؛ این بود دشواری کار امام حسن(ع).

یکی از سختی های دوران نظام ؛ دنبال کردن مسیر عدالت است آن هم با حفظ وحدت و انسجام جامعه…. .

حجت الاسلام والمســلمین قنبریان
دوشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۳ حسینیه هنر

یکی از لوازم مهم وفاق ملی!

«جمع بین انسجام‌ملی و خلوص‌دینی در جامعه نبوی!»

نقباء ضعیف الایمان ها را گردن می گرفتند و ضامن می شدند!

نمی گوییم کسی بخاطر یک توئیت حق ندارد برگردد؛ آقای پزشکیان فتنه گران ۸۸ را هم خواستی اجازه دهی ، گردن بگیر!

رهبر انقلاب اسلامی درباره برداشته شدن حصر قائم مقام سابق رهبری چه گفتند؟!

حجت الاسلام والمســلمین قنبریان
یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳ حسینیه هنر

نظر پاک و خطاپوش!

صهیونیست ها از ترور شهید هنیه درون تهران -بعنوان قدرتمندترین کشور جبهه مقاومت- البته قصد ناپاکی دارند.

رخنه های اطلاعاتی و حفاظتی هم خطای قابل دفاع نیست.

اما از صندلی تماشای بالاتری هم می توان بر این حادثه نگاه کرد:

  1. از صبح ۱۰مرداد۱۴۰۳ ، فلسطین جزء هویت ملی ایرانیان هم شد!
    اگر حمایت از فلسطین تاکنون “رویکردی امتی” بود؛ از امروز “امری ملی” هم هست.
    مدرنیست ها و سکولارهای ایرانی و بخصوص آنها که حامیان دکتر پزشکیان بودند خوب است به این نکته توجه کنند.
    خون ریخته شده در تهران، “نماد مقاومت فلسطین” بود و با دعوت رسمی، مهمان ایرانیان در مراسم تحلیف رئیس جمهور منتخبشان بود؛ برای مردم فلسطین این حق هست که از ملت و دولت ایران، سراغ او را بگیرند.
    پاسخ درست به این طلبِ ملت فلسطین، خونخواهی او توسط ایران است؛ همان که رهبر انقلاب اسلامی نوشت:
    “مهمان عزیز ما را در خانه ما به شهادت رسانید و ما را داغدار کرد ولی زمینه مجازاتی سخت برای خود فراهم ساخت… این حادثه تلخ و سخت که در حریم جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است، خونخواهی او را وظیفه خود می دانیم.”
  2. مجموعه عملیاتهای تروریستی سابق بر علیه هنیه نشان می دهد آن عزیز حتما ترور می شد؛ در قطر، فلسطین یا…
    انتقام او و اندازه اش در آن صورت بر عهده جنبش های مقاومت فلسطین می ماند و بس! امروز اما به دلیل وجدان انسانی و حق بین المللی، منتقم اش باید جمهوری اسلامی با توان اطلاعاتی-عملیاتی و نظامی برترش باشد.
    این نکته را هم باید طراحان و فرماندهان نظامی توجه کنند که “مجازات سخت” و “خونخواهی او” -که در وعده رهبر انقلاب آمد- را بشکل دردناک تر از وعده صادق و دقیق تر از عین الاسد انجام دهند.

“نحن اهل الدم طُلّاب الثره”!

محسن قنبریان ۱۰مرداد۱۴۰۳

نفْس ایران!

هر حادثه ای -ولو تلخ، طبیعی یا صناعی- که “رَجَعُوا إِلَىٰ أَنْفُسِهِمْ “[به خودِ خودشان برگشتند] باشد، یک لطف خفیّ است.

در این رجوع چند اتفاق می افتد:

  1. خود و هم میهنان را “یک واحد” می یابد (انفسهم)؛ انگار جانها یکی میشود!
    فرقی نمی کند با هم بخندند یا بگریند، خود را ملامت کنند یا تفاخر کنند؛ آن لحظه شهودِ “انفسهم” ، لحظه فوق العاده ای است.
    انگار تکثر و کثرتی نیست، اختلاف و تشتتی نیست؛ وحدت همه جا را می گیرد هر جانی به بزرگی ایران می شود.
  2. اطلاعات و داده های مختلف، پردازش های متعدد ساخته بود و توجه و عاطفه ما را تقسیم کرده بود؛ چهل تکه ای از محبت و نفرت، امید و یاس، شکوه و شکایت و…!
    رجوع به نفْس ایران، نگاه کردن از یک جان به یک حادثه است؛ نه نگاهی با گوش و چشم و ذهن و خبر و تحلیل؛ نگاهی است با خودِ اصیل و واحد به کانون حادثه.
    یکباره همه عاطفه یا نفرت جمع میشود؛ نفْس ایران نشان می دهد از رفتن شاه، آمدن امام(مثلا) ، شاد است یا محزون؟!
    می بیند چقدر عاطفه و احساس که در یافته ی حواس یا ذهنیت ها پراکنده و گم بوده و الان تیز و تند میشود.

رجوع به نفْسِ ایران یک تنفس اجتماعی برای ملتی با تنوع و تکثر است، تا وحدت خود را ببیند و بیابد: “النفس فی وحدتها کلُّ القوا” [نفْس در وحدت خود همه قوای آدمی است].

بدون این تنفس، می میرد و به کثرتهایش تجزیه میشود؛ مثل یک بدن متلاشی!

بلاها و امتحانات خوبند وقتی به نفْس ایران رجوع مان دهند.

محسن قنبریان