بایگانی برچسب: s

کاش جوانان حزب اللهی و انقلابی به خود جرات دهند و این دسته از علماء که گفته و می گویند “حاکمیت دین ربطی به مردم ندارد” را درون جمهوری اسلامی محققانه بشناسند.

فریب بریده های جراید و هوچیگرهای رسانه ای در تخریب برخی چهره های روحانی را نخورند اما همه روحانیون و حتی شاگردان امام و حتی نشسته در مجاری امور را هم همنظر با امام و رهبر انقلاب در مبانی جمهوری اسلامی و اعتقاد مبنایی به مردمسالاری دینی فرض نکنند!

از قضا آنچه کمتر یافت میشود همین فهم و اعتقاد راسخ به جمهوری اسلامی است!

جوانها اگر تفاوتها را نشناسند نمیتوانند از خط اصیل امام و رهبری در این مسائل اساسی حفاظت کنند.

سخنرانی/ امام خمینی و قائمه مردم-نظام

سخنرانی سالگرد رحلت امام خمینی رضوان الله علیه ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان مورخه ۱۴ خرداد ماه ۱۴۰۰ با موضوع «امام خمینی و قائمه مردم-نظام» منتشر می‌شود.

برش و تقطیع ممنوع!
اگر وقتش را داشتید کامل بشنوید و الا رها کنید.

 

دریافت سخنرانی «امام خمینی و قائمه مردم-نظام» | “دریافت از پیوند کمکی

صداهنگ/ نفسِ آرام

صداهنگ تهیه شده از جلسه نخست سخنرانی «توحید و توحد قائمین بالقسط» ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان با عنوان «نفسِ آرام» منتشر می‌شود.

  • کاش۳۰ثانیه نفس آرام را ببینیم!
  • او که در معرض حوادث نیست و تلاطم ندارد!
  • شاه آبادی و امام مثل خضر و موسی!
  • خضر کشتی را سوراخ کرد موسی آن فرعون را غرق!
  • در حوزه هم جای عرفان امام خالی است!

قائمه مردم – نظام

امام خمینی اگر می فرمود: “بر همه ملت، حفظ این جمهوری اسلامی از اعظم فرائض است”(۶۰/۸/۴)

مقابلش به مسئولین نظام می فرمود: “اگر به مردم کار نداشته باشید، به مصالح مردم کار نداشته باشید…شما از عُمّال آمریکایید!(۵۹/۶/۲۰)

اگر می فرمود: “چه بسا که در بعض مقاطع عدم حضور[ملت] و مسامحه، گناهی باشد که در راس گناهان کبیره است”(۶۸/۳/۱۵)

به مسئولین هشدار می داد: “اگر مردم کنار بروند همه شکست می خوریم”(۶۲/۹/۲۰)

امام، نظام و مردم را به هم قائم کرده بود و دنبال پیوستگی و اتصالی در این حد بود:”امروز ملت و دولتی در کار نیست؛ همه ملتند و همه دولت”!(۶۰/۱۰/۷)

شکست این قائمه، شکست انقلاب است و در دو طرف مراقبتها و مواظبتهای مهمی قابل فهرست است…

۰۵/ سلسله درسهای نهج البلاغه

دریافت جلسه پنجم سلسله درسهای نهج البلاغه | “دریافت از پیوند کمکی


جلسه پنجم /۵خرداد۱۴۰۰

نسبت نهادهای اجتماعی با نهادهای حاکمیتی در اسلام سیاسی

 

تعاریف:

  1. اسلام سیاسی: قرائتی از اسلام که قائل به حکومت اسلامی است و معتقد است حکومت در اجرای احکام اسلام و تحقق ارزشهای آن بیطرف نیست و وظیفه دارد. بلکه اصلا فلسفه وجودی اش آن است…
  2. اسلام اجتماعی: قرائتی که با حکومت مسلمانان مخالف نیست اما حاکم و حکمرانی را اسلامی نمی داند. یا حکومت را مامور اجرای احکام(بخصوص احکام معارض با مدرنیته و حقوق بشر) نمی داند. همراهی با جبهه ملی در تقابل با لایحه قصاص(سال۶۰)، مخالفت با حجاب اجباری یا الزامی و… از این جمله است
    توجه: ایندو را باید بشکل طیف(کمرنگ به پررنگ) دید. لذا برخی نزدیک به هم میشوند. از نهصت آزادی تا مدرسه علوی، تا گلزاده غفوری و شاگردان، تا این تازگی آقایان نصیری و زائری و آقامیری و… در طیف پررنگ و کمرنگ اسلام اجتماعی قرار دارند.
  3. نهاد سیاسی: نهادهای سیاسی و شعب حکمرانی و هرجایی که مسئول و سیاستهایش از طریق حاکمیت معین شود؛ حتی اگر به کمک نیروی مردمی و تبرعی اداره شود(مثل شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، امام جمعه و ستاد نماز جمعه و…)
  4. نهاد اجتماعی: نهادهای مدنی و اجتماعی ای که ولو با مجوز حکومت و در چارچوبه قواعد پذیرفته شده فعالیت می کنند اما برآمده از مردم اند. مسئولین و سیاستهایش ابلاغ از بالا نیست. مثلا هیاتهای مذهبی نهاد اجتماعی و سازمان تبلیغات، نهاد حکومتی است. خیریه ها، مدنی و اوقاف و کمیته امداد حکومتی و سیاسی است.
    توجه: نهادهای اجتماعی و سیاسی الزاما در تقابل باهم نیستند آنگونه که اسلام سیاسی و اسلام اجتماعی بودند. مثلا معتقدین به اسلام سیاسی(حکومت ولایت فقیه برای اجرای احکام و تحقق ارزشهای اسلامی) ممکن است در نهادهای مدنی و حکومتی منتشر و در تعامل با هم باشند[۱].

 

توجه مهم: هرچه نهاد اجتماعی و مدنی در اسلام سیاسی، کوچکتر و رنجور تر و کم اثرتر شود، برای تحقق اسلام سیاسی، سهم نهادهای حاکمیتی بیشتر می شود. به تبعِ خصوصیت ورود حاکمیتی که از بالا به پایین و با ابلاغ و اجرای خاص است، چهره غیر دمکراتیک تری از اسلام بروز می کند…(توضیح بیشتر در فایل صوتی)

 

نهج البلاغه، اسلام سیاسی را بانگ میزند!

واضح است نهج البلاغه برای حاکم و حکومت در اسلام قواعد دارد و مداخله حکومت در اجرای احکام را هم می خواهد برای نمونه:

  • نامه۴۲: فرماندار خوب را کسی می شمارد که بتوان در اقامه دین به او تکیه کرد.
  • نامه۵۲: آیین نامه ابلاغی حضرت به فرمانداران برای اقامه نماز جماعت برای مردم با تعیین زمان دقیق آن است(مثلا نماز صبح در وقت روشنی هوا خوانده شود).
  • نامه۶۷: به فرماندار مکه و دستور اینکه نباید مردم مکه در موسم حج از هیچ حاجی ای اجاره بگیرند…
    نهادهای اجتماعیِ اسلام سیاسی در عصر امیر المومنین قوی اند!
    قبل از علی(ع) هم این نهادهای اجتماعی نقش آفرین بودند. هنوز دوره فراگیری استبداد اموی و بی کار کردن این نهادها نرسیده بود. حتی گاهی وظیفه های نهاد حکومتی(مثل اجرای حد) را هم انجام می دادند! چند نمونه:
  • اعتراض عمومی کوفه به خلیفه دوم درباره فرماندار کوفه(سعد ابی وقاص)؛ علت: خوب بجا نیاوردن نمازهای جمعه و جماعت[۲]!
  • برخورد و مطالبه جدی عزل ولید بن عقبه؛ علت: آوردن جادوگر به مسجد و مستی در نماز صبح[۳]!
  • اخراج فرماندار(سعید بن عاص)؛ علت: ویژه خواری و تئوریزه کردن ویژه خواری بنی امیه[۴]
  • بحث های روشنگر با شهرک ۱۲۰۰۰نفری خوارج؛ نتیجه: کاهش خوارج به ۴۰۰۰نفر[۵]
  • مطالبه گری یک زن(سوده همدانی) و گرفتن حکم عزل کارگزار نامناسب.

چرا در ماجرای مقاومت اخیر غزه حمایت مردمی ایران ضعیف تر از کشورهای اروپایی و آمریکا بود؟! نقش حاکمیت ایران در موشک برای غزه جای خود، اما ضعیف شدن حمایت مردمی، بدیلش را تقویت می کند؛ یعنی: نه غزه نه لبنان!

علت، ضعف نهاد اجتماعی برای اسلام سیاسی در ایران است. نهادهای مدنی حامی فلسطین در اروپا قوی تر از نهادهای مدنی ایران اند! چون اینجا همه چیز حتی مقابله با اسرائیل و ضدیت با آمریکا، حاکمیتی و با تصدی نهاد سیاسی انجام میشود! بدون اعلان شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی و اعلانهای رسانه ملی، حتی حوزه علمیه قم در قم نمیتواند اندازه یکی از شهرهای اروپایی مردم انقلابی ایران را برای فلسطین به خیابان بیاورد! این #رنجور_سازیِ نهاد اجتماعی برای مقاصد اسلام سیاسی(محو اسرائیل) اصلا قابل قبول نیست!

 

حرکت پاندولی نهاد سیاسی در ضعف نهاد اجتماعی

مثلا در انتخابِ صالح ترین ها برای حکمرانی یک تقسیم کار بین نهادهای اجتماعی و سیاسی قابل تصور است تا وضعیت ایده آل را رقم زند.

وضعیت ایده آل مردمسالاری دینی این است که مثلا شورای نگهبان(نهاد حاکمیتی) جاهای مخفی از چشم مردم مثل فساد اقتصادی، نفوذ امنیتی، دو تابعیتی بودن و شرایط پرسنلی(ایرانی الاصل و …) را نور بزند و غیر واجدین را رد کند. التزام به اسلام و انقلاب و ولایت و مانند اینها -که استنباط از قول و فعل افراد است- را به مردم مسلمان انقلابی واگذارد تا آنها با رای خود تعیینش کنند.

این وضع ایده آلی است که نهج البلاغه در نامه۵۳ چنین بیانش می کند: “صالحین و شایستگان فقط از طریق آنچه خداوند درباره آنان بر زبان بندگانش جاری می کند قابل شناسایی اند[۶]“.

خوب، چرا ما نگرانیم و این سهم بزرگ از انتخاب و تعیین را به مردم نمی دهیم؟!

چون میترسیم اکثریت بعلت ضعیف شدن ارزشها(!) غیر شایسته را انتخاب کنند!

ارزشها چرا ضعیف شده؟! (اگر ضعیف شده باشد!)

بخاطر رنجوری نهادهای اجتماعیِ اسلام سیاسی بین مردم! مقداری بخاطر تنبلی و اداری شدن همه زبدگان انقلاب،  بار گردن نهادهای حاکمیتی افتاده و مقداری هم تصدی گری و تمامیت خواهی آن نهادها اجازه رشد و فعالیت به نهادهای مستقل مدنی(در عرصه های فرهنگی و اجتماعی) نداده است. اگر این نهاد های اجتماعی مثل سالهای منتهی به انقلاب قوی می ماند، ارزشها و هنجارهای اسلام سیاسی دائما درون مردم و از خود طبقه مردم بینشان پمپاژ می شود. با شیوع آن ارزشها دیگر حزب اللهی ترها نگران افتادن سهم بیشتر برای انتخاب مردم و مشارکت حداکثری نبودند.

اما در وضع کنونی برای صیانت از انقلاب و نظام و نگرانی از انتخابهای با مشارکت حداکثری، دائما ورود بیشتر نهاد حاکمیتی (شورای نگهبان و منابع اربعه اش) را می خواهیم!

نتیجه و برآیند کلی چه میشود؟!

حرکت پاندولی نهاد های سیاسی[۷]!

یعنی دخالت حداکثری تر در انتخاب مردم، چهره مردمسالار و دمکراتیک را کمتر می کند. هرچه این پاندول بیشتر به سمت مداخله بیشتر برود، بیشتر زمینه پس زدنش فراهم می شود.

با این دست فرمان احتمالا ما حزب اللهی ها دهه بعد افزایش شرایط بیشتر در انتخاب شوندگان را بخواهیم! و نهاد نظارتی هم چنین کند!

در حالیکه راه حل و ایده آل، میانه اینهاست. نظارت استصوابی دزدها و فاسدها و جاسوسها و دو تابعیتی ها و ثروت های پنهان و… را کنار بزند ، کارآمدی ها و رجل سیاسی بودن و انقلابی و ملتزم به قانون اساسی بودن را به مردم واگذارد. مردمی که البته ولایت را پذیرفته و با نهادهای اجتماعی و گفتگو های اجتماعی، ارزشهای انقلابی را پذیرفته و آنرا می خواهند!

 

(نکات ریز درشت جا مانده را در فایل صوتی بشنوید)

مطلب مرتبط:

مردمسالاری دینی

اجمال یادداشت «مصالح عالیه و مُر قانون» هم توضیح یافت!

[۱] در فرض مثل دوره پهلوی نهادهای اجتماعی در تقابل نهادهای سیاسی قرار می گیرد که نتیجه اش خیزش علیه نظم مستقر شد، انقلابی که از پای منابر و در حسینیه ها شکل گرفت.

[۲] طبری ج۳ص۲۰۹

[۳] کوفه ونقش آن در قرون نخستین اسلامی. محمدحسین رجبی دوانی

[۴] همان

[۵] همان

[۶] رهبر انقلاب نیز نقش مردم در احراز صلاحیت ها را در کنار شورای نگهبان و وزارت کشور گوشزد کرده می فرمایند:”مسئول احرازش هم فقط شورای نگهبان نیست هم وزارت کشور است، هم شورای نگهبان، که باید صلاحیت ها را احراز کنند. در احراز صلاحیت نامزدها، خود مردم بهترین افراد هستند و بیشترین مسئولیت ها را دارند که وقتی انسانی را احراز صلاحیت کردند به همدیگر معرفی کنند…”(۸۲/۹/۲۶)

[۷] در سرتاسر بحث چندین بار توجه داده شد بحث متعرض یک حیثیت کارکردهای نهادهای سیاسی است و نسبت به حیثیت های دیگر در این بحث، قضاوتی نشده است. مخاطب فرهیخته متوجه حیثیات متعدد در بحثها هست.

۰۴/ سلسله درسهای نهج البلاغه

دریافت جلسه چهارم سلسله درسهای نهج البلاغه | “دریافت از پیوند کمکی


۱۸فروردین۱۴۰۰

انسان تراز نهج البلاغه را مناجات شعبانیه می سازد!

 

انسان تراز نهج البلاغه:

در خطبه۲۲۲ این انسان تراز چنین توصیف میشود:”خداوند -که نعمتهایش عزیز و گرامی باد- همواره ودر هر دوره، ودر روزگار خالی از پیامبران، بندگانی دارد که با آنها از راه فکرشان راز گوید، و با آنان در ذات عقولشان سخن می گوید و آنان به نور بیداریی در گوش و چشم و دلشان تابیده چراغ هدایت برافروخته اند، و مردم را به یاد ایام الله می اندازند و از عظمت و جلال خداوندی بیم می دهند. اینان چونان راهنمایان در بیابان ها هستند، که هرکس از وسطِ راه، رود طریقه اش را بستایند، و به نجات مژده اش دهند و هرکس راه راست یا چپ را پیش گیرد طریقه اش را نکوهش کنند و او را از هلاکت برحذر دارند. و در این حال، آنان چراغ هایی در آن تاریکی ها و راهنمایان نجات بخش از آن شبهه هایند”.

 

بندگان نجیّ

چنین انسان ترازی در قرآن بنده نجیّ نام دارد(۵۴/ مریم). نجیّ، نجوا، مناجات؛ هم ماده اند. ریشه اش “نجوه” است یعنی زمین بلند! گویا نجوا کنندگان هریک اسرار خود را به طرف دیگر بلند می کنند و از مخفی گاه در می آورند.  چنین کاری را مناجات می گویند و اهلش را نجیّ!

بنده، چه سرّی دارد نزد خدا بالا بیاورد؟! جز تقصیرها، نقص ها، اعتراف به گناهان و…

خداوند چه اسراری در خلوت با بنده دارد؟! اسماء شیرینش و وله وسیر بنده در آنها و هم ماموریت هایی برای بنده ی نجیّ درباره سایر بندگانش!

همین مواردی که خطبه۲۲۲ شمرد. یادآوری ایام الله، هدایت بندگان در طریق راست و مانع شدن از انحرافشان به چپ و راست.

مثال بنده نجیّ در قرآن، موسی(ع) است در نجواهای شبانه ماموریت گرفت. ایام الله غرق فرعون در نیل را وعده داد و امت را نجات داد.

۲۱بهمن بریزید بیرون! با فقه نبود. فقه بهمن و اسفندش فرقی ندارد. بنده نجیّ ایام الله را می شناسد…

 

همین انسان تراز در مناجات شعبانیه!

دقیقا همین اوصاف را سالک شعبانیه از خداوند می خواهد:”الهی و اجعلنی ممّن نادیتَه فاجابَک و لاحظتَهُ فصَعِقَ لجلالک فَناجَیتَهُ سرّاً و عَمِلَ لک جَهرَاً”

سخن از بنده ای است خداوند او را بخواند و اجابت کند و در مناجات مدهوش شود و بعد خداوند با او راز سرّی بگوید و او آشکارا عمل کند!

فرق خطبه۲۲۲ با مناجات شعبانیه، فرق اِخبار و انشاء است؛ فرق توصیف و ایجاد است. آن بنده نجیّ را شعبانیه می سازد. لذا امام می فرمود شعبانیه آدم را به جایی می رساند.

 

معنای علویِ اهل ذکر و مناجات

ذکر و مناجاتی که بنده نجیّ با آن سیر عرفانی و عمل اجتماعی می سازد، اهلی دارد هر مفاتیح به دستی نیست!

در ادامه خطبه۲۲۲ آنها را معرفی می کند:”برای ذکر اهلی است که:

-یاد خدا را جای دنیا برگزیده اند

-هیچ بازرگانی ای آنان را از یاد خدا غافل نمی کند

-روزگار خویش را با یاد خدا می گذرانند

-با سخنان بازدارنده محرمات الهی را به گوش غافلان باز می خوانند

-به قسط فرمان می دهند و خود بدان عمل می کنند

-از زشتی نهی می کنند و خود آنرا ترک می کنند

– گویی از دنیا بریده و به آخرت پیوسته اند و در آن به سر می برند و عالم پس از دنیا را دیده اند

– گویی از احوال پنهان برزخیان در طول اقامت در آنجا آگاهند

– قیامت وعده هایش را درباره آنان تحقق بخشیده و اینان برای مردم دنیا از آن پرده برداشته اند…”

اینها هم ذکر است که آنها اهلش شده اند چه امر به قسط شان و چه دیدن احوال قیامت و انذار مردم!

این عمق از مناجات و ذکر و اهلش را باید فهمید.

 

(نکات و شرح فرازها را در فایل صوتی بشنوید)

رجال مذهبی از دید شورای نگهبان!

در ابلاغ جدیدش رجال مذهبی را چنین تعریف کرده است: “رجالی هستند که آگاهی لازم به دین اسلام و مذهب تشیع داشته و تدین و تقیدشان به انجام شعائر و مناسک دینی در زندگی فردی و اجتماعی از برجستگی ویژه ای برخوردار باشد به گونه ای که در میان مردم به این خصوصیت شناخته و مشهور باشند”(ماده۱ بند۱)

در ماده۲ هم معیار ارزیابی را “فعالیت های مذهبی” “از قبیل مکتوبات، سخنرانی ها و اعلام مواضع” شمرده است.

خلاصه اینکه: رجال مذهبی(مناسب ریاست جمهوری) بنظر این شورا:

  1. در ساحت نظری: داشتن آگاهی های مذهبی است که در مکتوبات و سخنرانی ها و اعلام مواضع بروز می کند.
  2. در ساحت عملی: تقید به شعائر و مناسک دینی در زندگی فردی و اجتماعی است به گونه ای که در میان مردم به اینها مشهور باشد!

البته این تعریف مکنون همه این سالها از رجل مذهبی بوده که الان اعلان شده است.

آیا خود مذهب و مفسر بی نظیر آن  دردوره معاصر -یعنی امام خمینی- همین تفسیر را دارد؟!

تعریف به تقید به مناسک و شعائر و اشتهار به آنها برای مذهبی بودن کافیست؟! این تراز مذهبی است که انقلاب، زنده اش کرد؟!

مناسک و شعائر، تعریف و مصادیق روشنی دارند. عدالتخواهی، مواسات و همدردی با مردم، مساوات و شراکت در درد مردم و مانند اینها در تعاریف سنتی و متداول نه مناسکند و نه شعائر!

اما آیا بدون اینها فرد نسبت صدق با مذهب دارد؟!

آیا مسأله دهه های اخیر ما کاهش مناسک و شعائر در رجال سیاسی است یا فاصله طبقاتی با مردم و به تعبیر روایات “تجبّر” و”غمص الناس”[=مردم را چیزی حساب نکردن]؟!

با همین تعریف است که تایید مکرر مرفهین با تظاهر به اشرافیت و خوی بالانشینی، خلاف معیار تلقی نشده است؛ چون تألیفات مذهبی دارند، احیانا جلسه روضه دارند و بعضا در جمعه و عید فطر به نماز مسلمین حاضر میشوند!

تفسیر امام خمینی:

امام بعض تجملات کاخهای موجود را از محرمات و کاخ نشینی را ناسازگار با ادعای مسلمانی می دید:

“این تزییناتی که الان در این کاخ ها موجود است علاوه بر اینکه بسیاری اش یا بعضی اش از محرمات است و حتما باید دولت توجه کند به آن؛ دولتی که می گوید اسلامی است -وهستند- نباید تحت تاثیر واقع بشود و هرطوری سابق بوده… حالا هم همان فرم باشد پس شما چکاره اید؟! تو که می گویی مسلمان هستم!” (۵۷/۱۲/۱۵) (دقت کنید)

امام خوی کاخ نشینی را موجب انحطاط فرد می دانست: “آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد،آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم… آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا میشود!” (۶۲/۱/۱)

چگونه عامل انحطاط فرد و مرتبطین، نزد شورای نگهبان مخل به رجل مذهبی بودن تلقی نشده است؟!

مسأله این دهه های ج.ا اشرافیت مذهبی است که موجب انحطاط شده است و متاسفانه هیچ جایی در تعریف شورای نگهبان ندارد!

امام شاید به این روایات نظر داشت:

امیرالمومنین در مذمت والی اش که فقط یک بار بر سفره رنگین اشراف نشسته بود نوشت:”هیهات که هوای نفس برمن چیره شود و آزمندیم مرا به انتخاب طعام های لذیذ بکشد در حالیکه که شاید در حجاز و یمامه کسی باشد که هیچ امیدی به یک قرص نان ندارد و طعم سیری را نچشیده باشد.چگونه شب را با شکم سیر بخوابم در حالیکه در اطرافم شکم های گرسنه و جگرهای تشنه باشد… آیا به این خشنود باشم که امیر مومنانم خوانند، ولی در سختی های روزگار شریک مردم نباشم؟!” (نامه ۴۵)

وقتی شهروند معمولی(عاصم بن زیاد) را به استفاده از حلالها و طیبات سفارش کرد، درباره مثل خود فرمود:”خداوند بر پیشوایان عادل واجب کرده که زندگی خود را در سطح مردم ضعیف و تهیدست قرار دهند،تا فقر مستمندان آنان را دچار اندوهی هلاکتبار نکند” (خطبه۲۰۹)

چرا این معیار های محکم، مستحبی و به انتخاب مردم گذاشته شده اما مکتوبات و سخنرانی ها نشانه رجل مذهبی بودن قلمداد شده است؟!

امام برای شرایط اعضای شورای انقلاب از این هم بالاتر رفته است. به آیت الله نوری همدانی از جمله شرایط می نویسد:

“۵.از سرمایه داران و معروف به سرمایه داری نباشند”! (آذر۵۷/صحیفه امام ج۵ص۱۵۱)

احتمالا اینجا هم نظر مبارکشان به مثل این روایات بوده است:

امام باقر(ع):”از شیعیان ما نیست کسی که ۱۰۰هزار، نه ۵۰هزار، نه ۴۰هزار[درهم]  جمع کند…” (سرائر ج۳ص۵۶۵)

امام صادق(ع):”مال ۴۰۰۰درهم است،۱۲۰۰۰درهم کنز وگنج است. ۲۰هزار از حلال جمع نمیشود. صاحب ۳۰هزار، هلاک شده و از شیعیان ما نیست کسی که ۱۰۰هزاردرهم جمع کند” (تحف العقول ص۳۷۷)

 این روایات را اقلا در انباشت ثروت نه ثروت در گردش و تولید ملاحظه کنید. سالهاست کسی جرات خواندن این روایات را ندارد!

اینها را در رجل مذهبی لحاظ نکردیم که کاندیدهای میلیارد دار خلاف معیار دانسته نشدند!

محسن قنبریان ۱۴۰۰/۲/۱۹

امام خمینی:
“ملت… توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلای مجلس از طبقه ای باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایه داران و زمین خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمی توانند بفهمند” (وصیتنامه)

پ.ن:
ملت بزرگوار اگر این شرایط را در تفسیر شورای نگهبان و قانون های مصوب ندید، خودش کوتاهی نکند و زمام امور را دست اشراف مذهبی قرار ندهد.

مردم‌سالاری دینی

امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر:
منحصراً توده مردم اند که: ستون دین(در تحقق اجتماعی اش) و جمعیت مسلمانان (همان جماعت و سواد اعظم) و ساز و برگ دربرابر دشمنان اند.
پس باید گوش طاعتت(صِغوُکَ) متوجه آنها و تمایلت به آنان باشد”(نامه ۵۳ نهج البلاغه).

اصغاء، گوش دادن با اطاعت است. فرمود: فَلیَکُن صِغوُکَ لَهُم!
این یک سند معتبر بر مردم سالاری دینی است.

امام خمینی فرمود: این ملت است که‏‎ ‎‏آمد شما را از این همه گرفتاریها بیرون آورد و آورد و با رأی خودش، مجلس درست‏‎ ‎‏کرد و جمهوری اسلامی را تنفیذ کرد و رئیس جمهور درست کرد و آنها هم دولت‏‎ ‎‏درست کردند. همۀ چیزهایی که ما داریم از این مردم است، خصوصاً از این مستضعفین.(۶۰/۸/۲۳)

ضرورت خودسازی

من یقین دارم، آن پیرمرد نورانی، معنوی، عالم، زاهد و عارف که این انقلاب با دست توانای او بنا، غرس، آبیاری و میوه چینی شد، اگر در جوانی، آن راز و نیازها و آن عبادتها، تفکّرها و توسّلها را نداشت و آن دل مؤمن و نورانی در او پدید نمیآمد، این کارهای بزرگ از او صادر نمیشد. مرحوم آقای حاج میرزا جواد آقای تهرانی که از علمای بسیار مؤمن، زاهد و خالص بود و در مشهد، بسیاری ایشان را میشناختند، نزدیک سی سال پیش از این، به بنده گفت: «من در جوانی برای تحصیل به قم رفتم و آن زمان، امام را در حرم مطهّر دیدم. نمیشناختم ایشان کیست. دیدم که یک سیّد طلبه جوان و نورانی در حرم ایستاده، تحت الحنک را انداخته، نماز میخواند و اشک میریزد و تضرّع میکند.» حاج میرزا جواد آقای تهرانی میگفت: «من او را نشناخته، مجذوبش شدم و از بعضی پرسیدم این آقای نورانی کیست؟ گفتند این آقا روح‌اللَّه خمینی است. وقتی آقا روح‌اللَّه، در دوره جوانی، آن سرمایه و ذخیره را پدید می‌آورند، آن وقت در سنّ هشتاد سالگی، امام و بنیانگذار حکومت جمهوری اسلامی میشوند.»

(رهبر انقلاب اسلامی۷۴/۹/۱۶)

۰۳/ سلسله درس‌های نهج‌البلاغه

دریافت جلسه سوّم «سلسله درس‌های نهج‌البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی

 ‌

مردم چگونه “شهروند هوای جانان” شدند؟!

پیامبر(ص) با مردم چه کرد که آنها را به آن تعالی رساند؟!

پاسخ نهج البلاغه بر چند نکته تاکید ویژه دارد:

۱.تألیف و پیوند دادن آنها به هم!

۲.سائق شدن برای آنها جای قائد!

۳.توجه به آحاد در کنار رهبری جامعه!

  1. تألیف و پیوند داد و مردم را یکی کرد:

خ۹۶:”خداوند به یُمن او کینه ها را مدفون کرد و آتش دشمنی را خاموش ساخت. با او مردم را با هم برادر کرد”.

خ۲۳۱:”خدا با اوگسیختگی های جامعه را نظام داد، پراکندگی را به هم پیوست؛ میان خویشان پس از آنکه سینه هایشان از دشمنی پرشده بود و آتش کینه در دلهایشان زبانه کشیده بود، الفت و دوستی پدید آورد”.

پیمان اوس-خزرج کمی بعد از جنگ فراگیرشان( بعاث) و تبعاتش، پیمان مسلمان-مسلمان نبود؛ چون هنوز تیره هایی از آنها مسلمان نبودند!

قانون و میقاق سه جانبه مدینه بین مسلمان و مشرک و یهود هم وقتی بود که هنوز مسلمانان اکثریت قاطع نبودند!

  1. سائق بود نه قائد!

سائق، سوق دهنده و راهبری است که امکانات و استعدادها را به سوی خاصی جهت می دهد؛ اما قائد کسی است که از جلو می‌کشد.

راننده را سائق می خوانند اما ماشینی که چیزی را به او یدک کرده اند، قائد است. ماشین شیء بی جان است، اگر جای آن جامعه و افراد مختار و دارای فکر و اراده باشد؛ سائق یعنی کسی که آنها را با آگاه کردن و جهت دادن به اراده هایشان به سمت سعادتشان سوق می دهد.

خ۳۳:”پیامبر مردم را به حرکت در آورد(فساق الناس) و ایشان را در جایگاه در خورشان نشاند و به رستگاری رساند پس کجی هایشان راست گردید، و اوضاع متزلزلشان آرام و قرار یافت”.

خ۱۰۴:”یَسُوقُهُم الی مَنجَاتِهِم”…

  1. توجه به آحاد در کنار رهبری جامعه!

فقط رهبر جامعه نبود پای کسانی که کم آورده بودند، می ماند و کمک میکرد راه بیافتند!

خ۱۰۴:”آنان را به سوی رستگاری شان سوق می داد و می‌کوشید پیش از آنکه مرگشان فرارسد هدایت یابند. پیامبر به از راه مانده و افتاده توجه می‌کرد ودر کنارش می ماند تا او را به مقصود برساند، مگر کسی که اهل هلاکت بود و خیری در او نمی یافت. تا آنکه راه نجات نشانشان داد، و در جایگاهی که در خور آن بودند نشاندشان. در نتیجه آسیابشان بچرخید و نیزه هایشان استوار شد”.

اینگونه پیامبر موجب کرامت امت خود و بهار اهل زمانش شد:”جعله الله بلاغاً لرسالته و کرامه لامته و ربیعاً لاهل زمانه”(خ۱۹۸)

  • امام خمینی و این کیمیاگری

او همین مواجهه با مردم را از پیامبر آموخت و گفت:”ماهمه در تحت لوای توحید مجتمع هستیم. ایران مال همه ماست. توحید، مذهب همه است و مبدا و معاد ایده همه است و ما این مشترکات را داریم و ملت واحده هستیم و لازم است که در مسائل ایران همه در صحنه باشیم و همه باهم ید واحد باشیم”(صحیفه نور ج۱۷ص۷۷). این موجب شد اقلیت ها هم در انقلاب و دفاع مقدس حضور داشته و بیش از ۱۰۰۰شهید و جانباز و آزاده مسیحی داشته باشیم.

* نکات ادبی واژه ها و نمونه ها و شاهد مثالها برای فقرات را در فایل صوتی بشنوید.

محسن قنبریان