بایگانی برچسب: s

به استاد عالی:

  1. حکومت ولایی -اقلا در اندیشه رهبری- با مردمسالاری دینی مطابق و فقط همین حکومت، شرعی است.
    حکومت ولایی یک “جعل الهی” و یک “بیعت آزادانه و رضایت عمومی” دارد؛ پس ولائی بودن یا نبودن با توجه به هردو عنصر باید سنجیده شود.
    اقلا در اندیشه رهبری دو جا انتخاب مردم مطرح است:
    – زمان غیبت
    – جایی که به نص عمل نشده، مثل حکومت علوی (بخوانید)
    چنان بیعتی با امیر(ع) در آن روزگار قطعاً بی نظیر بود؛ حالا انتخاب مستقیم و عمومیِ امام خمینی بدان شبیه است.
  2. فرق ولایت معصوم و فقیه در این است که لحاظ عنوانِ “از طرف خدا بودن” ، برای معصوم در قبول و صحت اعمال، “موضوعیت” دارد؛ اما این لحاظ در فقیه “طریقیت” دارد.
    یعنی همه احکام باید با لحاظ پذیرش ولایت معصوم انجام شود تا مقبول باشد اما درباره فقیه، “صرف مطابقت اعمال با فتوای ایشان” و “عدم تخلف عملی از احکام ولایی ایشان” کفایت می کند و اعتقاد به ولایتِ از جانب خدا در قبول، شرط نیست.
  3. طبق آیه۴۱ نحل، مجتمع اسلامیِ بر اساس ولایت و پرستش خداوند وقتی متعهد به “عدالت و احسان” باشد، “حسنه دنیا” [بهترین نعمت] است (بخوانید).

سابقا “عدالتخواهی” از سوی برخی وعاظ محترم به “ولایت خواهی” تأویل برده و دوگانه ولایت-عدالت ساخته می شد، اخیرا ولایت به حیثیت عنوانی و اعتقادی تأویل برده می شود و حیثیت ظاهری (بیعت عمومی و آزادانه مردم) و کارکردی (ساخت مجتمع صالحه مبتنی بر عدل و احسان) مغفول می ماند.

در حالیکه اعتقاد در ولایت فقیه شرط نیست اما رضایت مردم(۷۷/۱۲/۱۴) و کارآمدی(۸۳/۶/۳۱) شرط است.

محسن قنبریان

توضیح حجت الاسلام والمسلمین مسعود عالی درباره سخنان اخیر:

ولایت دو جنبه دارد ۱) جنبه ثبوتی و نفس الامری که اهلبیت علیهم السلام آنرا از جانب خدا داشته و دارند و ربطی به پذیرش مردم ندارد ۲) جنبه اثباتی و برای دیگران که تحقق آن منوط به پذیرش دیگران هست و با زور و تحمیل نیست (مثل الامام مثل الکعبه اذ توتی ولا تاتی) در زمان حضرت امیر علیه السلام این اتفاق نیفتاد که به عنوان ولی خدا و امام معصوم او را بپذیرند (تا چه برسد به سایر امامان معصوم) بلکه حضرت را به عنوان خلیفه چهارم پدیرفتند

(لم یمتثل امر رسول الله فی الهادین بعد الهادین)

ما که عرض کردیم حکومت ولایی نبوده نه ولایت ثبوتی خود حضرت امیر که از طرف خدا به او داده شده بلکه ولایت اثباتی برای دیگران که منوط به پذیرش مردم هست منطور بود که این عنصر تحقق نیافت ولی در زمان ما ولایتی که برای فقیه به اجماع فقها( با اختلاف در محدوده آن) بنا به نصب معصومین به عنوان نیابت عامه جعل شده توسط مردم پذیرفته شد

لذا ثبوتا و اثباتا نظام به عنوان نظام ولایی هست

نپذیرفتن ولایت معصومین بی لیاقتی و عدم رشد مردم آن زمان بوده و هیچ کسر شان اهلبیت نیست

وپذیرش در زمان ما رشد و بلوغ شیعه هست که زمینه های حکومت ولایی مهدوی هست انشاالله

تبلیغ تراز ؛ خلّاق و محرّک

حجت الاسلام قنبریان/ مدرسه علمیه مشکوه قم/ ۴ آذر ۱۴۰۲

مبانی:

  1. اسلام، یک انقلاب بود!
  2. درک جهات انقلابیِ اسلام، اجتهادی انقلابی و تبلیغی تراز و خلّاق می خواهد!

بایسته ها:

  1. درک دستگاه واژگانی خاص و انقلابی اسلام
  2. ایستادن در سمت درست تاریخ

ژنوم اسلام اصیل  باید در هر منبر باشد!

تطبیقات:

نمونه های تطبیقی:

– چرا “ولایت” نه “ارباب، سلطان و…”؟!

– درک درست از غدیر و سقیفه!

– فاطمه(س) در مردم ایستاد!

اصالت فرد افراطی و سکولاریزم دانشی و گرایشی، بلیه زمان ما!

– جهات درست اسلام در مواجهه با آن یک تبلیغ تراز می سازد

* گوش دادن به این فایل، به خطباء و مبلغان انقلابی توصیه می شود

دریافت سخنرانی «تبلیغ تراز ؛ خلّاق و محرّک» | “دریافت از پیوند کمکی

انسان اقتصادی اسلام و سرمایه داری!

در مقابل انسان سرمایه داری که خودخواه، محاسبه گر و سودجو و تن پرور است(تعریف هابز) اسلام هم انسان اقتصادی ای دارد.

مقایسه سه دسته احکام شریعت، این انسان را نمایان می کند:

دسته اول برخی احکام حجر:

  • بچه در معامله محجور است و حجر او امتداد دارد تا بلوغ و رشد
  • صرف سن بلوغ، رشد او را ثابت نمی کند و باید اختبار و امتحان صورت گیرد!
  • بزرگسال اگر دچار “سفه” شد، حجر و منع معامله برایش ثابت می شود (بی نیاز از حکم حاکم)!
  • اما زوال سفه او نیاز به اختبار و حکم حاکم دارد!

دسته دوم: ساحت زندگی عقلایی-اجتماعی

  • همان محجور اقتصادی، اقرارش در امور غیر مالی (مثل نسب و جنایت) صحیح و قبول است!
  • تصرفات غیر مالی اش (مثل طلاق و…) هم نافذ است.
  • وکالت و… او صحیح است
  • حق عفو در قصاص دارد(بخلاف دیه)
  • قسم خوردن او منعقد است.

دسته سوم: در حوزه عبادی:

  • عبادت بچه ممیز، صحیح است.
  • بچه را باید از ۶سالگی تمرین به عبادت داد.
  • صرف رسیدن به بلوغ سنی موجب وجوب تکالیف عبادی بر اوست.
  • همان محجور اقتصادی، از حج واجب منع نمی شود! کفاراتش هم به روزه و… درست است

مقایسه این سه به روشنی می گوید انسان اسلام، اول عهد با خدایش درست می شود بعد زندگی عقلایی و اجتماعی اش (عهد و پیمان و اقرار و شهادت و…) بعد برای زندگی اقتصادی، اعتبار می گیرد.

محسن قنبریان

آیا اصلا در شریعت اسلام، الزام و اجبار به حکمی شرعی داریم؟!

آری؛ حتی در شرایطی برخی مستحبات!

قبل از توضیح چند یادآوری:

تا اینجا معلوم شد:

  1. خاطر تغییر بستره زندگی با مدرنیته، باید شبهات و چالش‌های پیرامون برخی احکام -از جمله فروعات شرعی حجاب- را با “ابزار فرهنگی” -نه قانون و الزام- رفع کرد تا فهم عرفی و باور عمومی نزدیک به شرع شود.[۱]
  2. دون آن، قانون -مثل قانون حجاب- عملا متروک شده و حداکثر در بخشی خاص -که هنجار شکنی‌های بدحجابی است- اعمال و الزام می‌شود! الزام و اجبار به حجاب کامل شرعی میسر نمی‌شود و فقط هنجار شکنی‌های خاص بدحجابی و کشف حجاب مورد پیگرد واقع میشوند (مثل زمان ما).
  3. قوانین و پیگردهای آن در حوزه شهروندان، وقتی جواب می‌دهد که “عدالت حکمرانی” برقرار باشد. قوانین و وظایف مربوط به دولت و حاکمیت هم به خوبی تعقیب شود نه با قاچاق ۵۰۰ درصدی پوشش، تسامح اما با مصرف کننده همان پوشش در خیابان برخورد شود[۲]!

حال سؤال این است: اصلا اسلام، الزام و اجبار به مساله‌ای شرعی(مثل حجاب یا بازداشتن از بدحجابی) را مشروع می‌داند؟

پاسخ این است که اجبار در شرایطی مشروع است.

مثال اول:

زیارت رسول الله(ص) فی نفسه مستحب است؛ اما اگر مسلمین آنرا “به کلی” ترک کردند (ترک همگانی)؛ بر حاکم و والی است که بدان اجبارشان کند.

در اینباره هم روایت صحیح السند (معروف به صحیحه فضلاء [۳]وجود دارد[۴]؛ هم اتفاق نظر فقهاء(جز ابن ادریس)[۵]

البته برخی تعبیر “جواز اجبار” دارند [۶]و برخی “وجوب (کفایی) اجبار[۷]“.

البته این وقتی است که تعطیلی بخاطر وضع مالی مسلمین نباشد؛ و الا بر والی است که از بیت المال برای متروک نشدن زیارت پیامبراعظم(ص) خرج کند[۸].

مثال دوم:

اگر همه شهری(مسلمان) متفق بر ترک اذان شدند(طوری که اذان در شهر مطلقا شنیده نشود)؛ بر اذان اجبار می‌شوند (ولو با قتال)!

این حکم هم اجماعی است[۹].

در این موارد میان فقهاء بحث است که مستحب، چگونه مورد اجبار واقع می‌شود؟!

از میان پاسخ‌ها، محققین قائل‌اند که در چنین شرایطی “بخاطر تهاون” و توهین به رسول الله (یا اسلام)، زیارت(یا اذان) ؛واجب کفایی (=بر همه واجب تا جایی که بقدر کفایت حاصل شود) می‌شود.[۱۰]

حجاب؟!

حال حجاب که فی نفسه هم واجب است -البته به شرطی که مراحل یاد شده در اول یادداشت را طی کند- اگر مورد اجبار و پیگرد قرار گیرد؛ چیز عجیبی نیست. بخصوص اگر پیگردها و الزام به ترک‌ها، مختص به هنجار شکنی‌های خاص و البته محدود در بدحجابی‌هایی باشد که حریم اجتماعی و خانوادگی را نشانه گرفته است.

امیر المومنین(ع) نیز در شرایطی که ناهنجاری‌هایی از مواجهه مردان و زنان در معابر پیدا شده بود، معابر عمومی را برایشان تفکیک کرد[۱۱].

این سیره، موقعیتی است و حکمی “جاودانه و همیشگی” نیست. مثل تدابیر پیامبر(ص) برای حضور زنان در نماز جماعت است؛ که برایشان درب جدا معلوم و جایگاهی از مسجد را مختص کرد و خواست بعد از مردان سر از سجده بردارند.

محسن قنبریان ۹۹/۶/۳۱

[۱] یادداشت «حجاب؛ فاصله بینش عرفی تا دانش شرعی!»

[۲] یادداشت «شرایط امرو نهی کردن جامعه توسط حکومت»

[۳] بخاطر فضیلت راویانش: حفص بن البختری، هشام بن سالم، معاویه بن عمار و…

[۴] وسائل الشیعه/کتاب الحج/ابواب وجوب و شرائطه/باب۵/ح۲

[۵] سرائر ج۱ص۶۴۷

[۶] دروس ج۱ص۴۷۳/رسائل محقق کرکی ج۲ص۱۶۲/مسالک الافهام ج۲ص۳۷۳/مستندالشیعه ج۱۳ص۳۳۰

[۷] ریاض المسائل ج۷ص۱۶۰/جواهرالکلام ج۲۰ص۵۱تا۵۳ و…

[۸] هم در صحیحه فضلاء تصریح شده هم در فتاوا:دروس ج۱ص۴۷۳ و…

[۹] مسالک الافهام ج۲ص۳۷۳/تقریر بحث سید البروجردی ج۲ص۱۴

[۱۰] مسالک الافهام ج۲ص۳۷۵/جواهر ج۲۰ص۵۱تا۵۳ و…

[۱۱] السوق فی ظل الدوله الاسلامیه /جعفرمرتضی العاملی ص۶۷