برنامه تلویزیونی سوره در دوازدهمین قسمت «فصل بنیامیه» به موضوع «تقلب اموی» میپردازد. حجت الاسلام محسن قنبریان استاد حوزه و پژوهشگر حوزه مهدویت مهمان برنامه سوره بوده است.
برنامه تلویزیونی سوره در دوازدهمین قسمت «فصل بنیامیه» به موضوع «تقلب اموی» میپردازد. حجت الاسلام محسن قنبریان استاد حوزه و پژوهشگر حوزه مهدویت مهمان برنامه سوره بوده است.
رهبر انقلاب اسلامی:”از امکان فضای مجازی، مردم استفاده کنند. برای مردم وسیله ی آزادی است؛ بلاشک. خیلی هم خوب است؛ اما نباید این وسیله را دراختیار دشمن قرار داد که بتواند علیه کشور و علیه ملت توطئه کند.”(۱۴۰۰/۱/۱)
درلحظه، ۱۲۰۰گیگابایت برثانیه از خارج کشور اطلاعات به درون کشور سرازیر میشود. یعنی حدودا معادل ۱۲۰۰فیلم سینمایی در هرثانیه!(آمار از مدیر پیام رسان ایتا)
گرچه کل این ۱۲۰۰گیگابایت بر ثانیه را نمیتوان خصمانه خواند؛ اما احتمالا سهم زیادی از جولان سرویس های دشمن در این بخش است.
آیا حتما در دوگانه: وسیله ی خوبِ آزادی – حربه دشمن، باید جانب یکطرف را گرفت؟! یا: دشمن را ندید یا ابزار آزادی فکری-سیاسی را گرفت؟!
راه حل های اصیل و مبتکرانه از جمع بین ایندو می گذرد…
آیا اگر بیش از ۲۰شبکه سراسری تلویزیون بیش از این وسیله ی خوبی برای آزادی فکری-سیاسی مردم شوند؛ محدود کردن ورودی های خصمانه به مجازی، همراهیِ عمومی تر نمی یابد؟!
واقعاً بین محدودیت زدایی از رسانه ملی با محدود سازی فضای مجازی نسبت مستقیم برقرار نیست؟!
محسن قنبریان۱۴۰۰/۱/۲
در محاسبه یک روزنامه، رسانه ملی “فقط” در شبکه های۱و۲و۳و۵، “فقط” برای یک آگهی بازرگانی(عالیس)، روزانه ۱۱۵دقیقه(!) تبلیغات پخش کرد!
جمع بستن کل تبلیغات با شما!
آیا برای کولبران کردستان، برای صف آب شهرهای جنوبی و مرزی، برای کارگران محروم از حقوق یا کار، برای تحصیلکرده های بیکار و… فقط روزی ۱۵ دقیقه برنامه پخش شده است؟!!
سرّش معلوم است: سودآوری هنگفت تبلیغات بازرگانی برای صدا و سیما(عددش درباره عالیس برایم باور نکردنی بود!)؛ اما انعکاس درد واقعی و بدون گزینش آن فرودستان هزینه هم دارد!
نقض اصول متعدد قانون تبلیغات بازرگانی و اثرات مخرب فرهنگی و بهداشتی و… پیشکش!
اصل۲۳: منع ترویج تجمل گرایی، اصل۲۴ منع ترویج مصرف مسرفانه و…
سرمایه سالاری را باید جدیتر گرفت!
منظور از مردمی شدن فرهنگ در گفتمان بازگشت به مردم؛ برگشت رسانه ملی و خبرگزاری های حاکمیتی و غیر حاکمیتی به این حدیث رسول الله(ص) است:”هرکس حاجت و نیاز کسانی که توان رساندن حرفشان به حاکم را ندارند، به حاکمیت برساند؛ خدای متعال روز قیامت قدمهایش را بر پل صراط ثابت می دارد” (تحف العقول ص۶۳)
محسن قنبریان
تلازم اقتصاد مردمی با حکمرانی مردمی؛ تلازم تعاونی و شورا!
در یادداشت قبل صورتبندی “اقتصاد مردمی” در “تعاونیها” (بخصوص تعاونیهای فراگیر برای سه دهک پایین جامعه و بیکاران) از “نظریه” تا “قانون اساسی” و تا “سیاست و ابلاغ” توضیح داده شد. ۱۵سال تاخیر در تحقق سؤالاتی پدید آورد: چرا در عرصه سیاسی، شعار مجلسیها و کاندیداهای ریاست جمهوری -حتی خیلی ولائیها- نشده است؟! چرا در عرصه فرهنگی، در رسانه ملی و خبرگزاریهای حزباللهی جای طرح و بررسی ابعاد آن و گفتمانسازی برای آن خالی است؟!
پاسخ کاستیها یک جمله است:
روی دیگر سکه اقتصاد مردمی، یعنی “حکمرانی مردمی” آسیب دیده است!
همانقدر که “شیوه تعاونی” در مردمی کردن اقتصاد سهم دارد؛ “شوراها” در مردمی کردن سیاست و حکمرانی نقش دارد. این دو “ضامن” یکدیگرند.
تلازم دو پاره سیستم اقتصاد و سیاست:
در تشریع اسلامی هم عرض مالکیت حاکمیتی (انفال و فیئ)؛ سهمی از منابع ثروت به “ملکیت آحاد مردم” در میآمد. مثلا همه زمینهایی که با جنگ فتح میشد(برابر چند کشور الان) مال کل مسلمین بود. عواید آن (خراج و…) “بشکل سرانه” بین آنها تقسیم میشد.
متناظر با این “سهم اقتصادی”، “حق سیاسی” ای مثل “عقد الامان” برای آحاد مسلمین به رسمیت شمرده میشد. در جنگ با کفار(صاحبان اولیه آن اراضی)، یک مسلمان -حتی برده- میتوانست به تعدادی از کفار امان دهد و این اذن یا اجازه ولیّ جامعه -حتی معصوم- را لازم نداشت[۱].
این حق برای همه مسلمین علی البدل بود.
نمونه عالیتر، “نهاد شورا” است. همان “امر” (حکومت و حکمرانی) که برایش “اولواالامر منکم” بعنوان ولیّ از جانب خداوند معلوم شده؛ دربارهاش “امرهم شوری بینهم” و “شاورهم فی الامر”، هم فرموده شده است. جمع بین حکومت ولائی و حکمرانی شورائی نوع بدیعی از مردم سالاری را پدید میآورد. نمونه رجوع به شورا و مشورت در سیره سیاسی پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) بسیار زیاد است[۲].
علی بن مهزیار میگوید امام جواد(ع) به من نوشت:”از فلانی بخواه نظر خود را به من بگوید و اعتماد به نفس داشته باشد که او داناتر است که چه چیز در شهرش جایز است و چگونه باید با پادشاهان رفتار کرد. همانا مشورت مبارک است[۳]…”.
اینکه مشورت در امور سیاسی و حکمرانی حتی بر ولیّ معصوم، واجب بوده است؛ مسلّم است. حداکثر اختلاف در این است که نظر شورا و اکثریت همواره الزام آور هم بوده است یا نه[۴]؟!
امیر المومنین(ع) فرمود:”پس با من از گفتن حق و مشورت عدل(رایزنی در عدالت) باز نایستید[۵]“.
محقق نائینی در ذیل این روایت، “شورای عمومی ملی” برای نظارت بر سلاطین را جایگزین قوه عاصمه الهی[عصمت] و لااقل جانشین قوه علمیه و ملکه عدالت و تقوا قرار میدهد[۶].
امام رضا(ع) از پیامبر(ص) روایت کردند: “هر که سراغ شما آمد و خواست جماعت شما را پراکنده سازد و امارت را غصب کند و بدون مشورت تولّی امور کند(یتولی من غیر مشوره) او را بکشید که خداوند اجازه داده است![۷]“
برخی مراجع معاصر ذیل این روایت، مشورت برای ولی فقیه را نه از قبیل مستحبات بلکه از اوجب واجبات شمرده و حکمت “مجلس نمایندگان” در حکومت اسلامی را همین شمرده است[۸].
شورا در قانون اساسی:
آن نظریه مترقی توسط مجتهدین و خبرگان، به قانون اساسی کشیده شد. غیر از قوه مقننه، فصل هفتم(اصل۱۰۰تا۱۰۶) به شوراها اختصاص یافت. خبرگان، “بخاطر واگذاری کار مردم هر منطقه به خودشان”، شورای روستا و شهر و استان تصویب کردند[۹].
غیر از آن شوراها، شورایی برای اصناف، بخصوص کارگران و دهقانان تعریف کردند:
“به منظور تامین قسط اسلامی و همکاری در تهیه برنامهها و ایجاد هماهنگی در پیشرفت امور در واحدهای تولیدی، صنعتی و کشاورزی، شورایی مرکّب از نمایندگان کارگران و دهقانان و دیگر کارکنان و مدیران، و واحدهای آموزشی، اداری، خدماتی و مانند اینها شوراهایی مرکّب از نمایندگان اعضای این واحدها تشکیل میشود[۱۰]…”
جالب اینکه حتی در کارخانهها و واحدهایی که “مالکیت خصوصی” دارند، طبق این اصل، “اقلا در برنامهریزی برای پیشرفت” باید نظر شورای کارگری لحاظ شود[۱۱]!. پس به طریق اولویت در بخش تعاونی که خود کارگران و کارمندان مالک مشاع آن هستند، این حق حتی در مدیریت آن لحاظ میشود.
عدم تحقق درست این اصل، سهم جدی در عدم تحقق اقتصاد مردمی با تعاونی دارد. در تبصره۴ماده۱۳۱ از فصل ششم قانون کار آمد: “کارگران یک واحد فقط میتوانند یکی از سه مورد شورای اسلامی کار، انجمن صنفی یا نماینده کارگران را داشته باشند”!
بدین گونه “شوراهای تامین قسط” کارگری و دهقانی در همین سه منحصر شد و در بسیاری از واحدها و اصناف همین هم شکل نگرفت. رویکردهای امنیتی مانع همکاری طلاب و علماء منطقه یا دانشجویان با کارگران شد!
لذا بطور طبیعی مطالباتِ به حق اغلب به سطوح حاکمیتی راه نیافته در عرصه سیاسی مدعیای پیدا نمیکند! کسی حق ۲۵درصدی بیکاران و کارگران و… در اقتصاد ایران را وجه همت خود نمیکند!
سانسور فرهنگی:
در عرصه فرهنگی هم رسانههای فراگیر بجای از پایین به بالا، از بالا به پایین سردرآوردند و مسالههای سطح حکمرانی و جناحهای درگیر، مسالهشان میشود نه سهام سه دهک پایین و لشکر بیکاران!
در قانون اساسی۵۷ اداره رادیو تلویزیون، “شورائی” بود. در بازنگری به “تمرکز مدیریتی” تغییر کرد(اصل۱۷۵). شورای نظارتی ذیل مدیریت معنا شد. حالا قوانین سابق درباره اختیارات شورا و رئیس برای وضع جدید باید بازنگری میشد. در سال۷۳ رئیس وقت صدا و سیما (دکتر لاریجانی) در خلأ قانونی، خواهان انتقال کلیه وظایف و اختیارات شورای سابق به رئیس سازمان شد و رهبری نیز در۷۳/۵/۹ پاسخ دادند: “تا وقتی تکلیف این کار به طور قطعی معین نشده است، رئیس سازمان وظایف قانونی شورای سرپرستی سابق را عهدهدار گردد”.
از این انتقال موقت فعلا ۲۶سال میگذرد! و عملا یک نفر تشخیص میدهد چه طرح شود و چه نشود[۱۲]!
در فقدان شورای سرپرستی و قوانینی که امکان حضور افکار و جریانات متکثر انقلاب را تامین کند و نمایندگی واقعی طبقات و اصناف باشد؛ اگر ۱۵سال توقف یک ابلاغ رسمی رهبر انقلاب هم بطور جدی پرداخته نشود، جای تعجبی ندارد!
محسن قنبریان ۹۹/۱۱/۱۶
[۱] تذکره الفقهاء ج۹ص۸۷
[۲] ر.ک:مبانی نظری حکومت اسلامی بررسی فقهی تطبیقی/محمدمهدی آصفی
[۳] وسائل الشیعه ج۱۲ص۴۵
[۴] ر.ک:مبانی نظری حکومت اسلامی بررسی فقهی تطبیقی/محمدمهدی آصفی
[۵] الکافی ج۸ص۳۵۶
[۶] تنبیه الامه و تنزیه المله ص۸۷و۸۸
[۷] عیون اخبار الرضا ج۲ص۶۲
[۸] انوارالفقاهه-کتاب البیع آیت الله مکارم شیرازی ص۴۹۰
[۹] ر.ک: مشروح مذاکرات ذیل اصل۱۰۰
[۱۰] اصل۱۰۴قانون اساسی
[۱۱] ر.ک: مشروح مذاکرات ذیل اصل۱۰۴
[۱۲] برای تفصیل میتوانید این گزارش را بررسی کنید:
حتی اگر سخت گیریها بر کارگزاران آنها را به اردوگاه دشمن ببرد!
جایش مردم از اردوگاه انقلاب خارج نمیشوند!
مَثَل غلط تُف سر بالا
یک تمدن فقط با حزب اللهیها و مومنین ساخته نمیشود!
الگوی تمدنی قرآن، تمدن سلیمانی است؛ که در “هنر” و “فنآوری”، شیاطین را هم “در تسخیر” داشت[۱]. البته برخی از “متمردین” آنها هم دوره محرومیت و مجازات سپری میکردند[۲]..
پس اینکه چرا فلان سلبریتیها با بهمان “شیطنتشان”، مورد استفادهاند؟! لزوماً ایراد بجائی نیست.
هر شیطنتی، جرمی نیست که مجازات و پیگرد داشته باشد!
اما تمام سخن در این است که کدامیک مسخّر دیگری است؟
“شیطنتداران”، مسخّر سلیمان شدهاند؟!
یا “دستگاه سلیمانی”، مسخّر آنها شده است؟! و مثل موریانه پایههایش را میجوند!
فقط بچهشان را خارج به دنیا میآورند و جشنواره و رسانه را تحریم میکنند و با سلبریتیبازی، امواج عواطف را سوی دیگر میکشند؛ اما در “محصولات”، “مسخّر دستگاه فکری و ارزشی انقلاب اسلامی” اند؟!
یا برعکس، از “سازمان رسانهای و سینمایی ج.ا.ا” ، برای “جابجائی تدریجی مرزهای ارزشی انقلاب” سود برده و شیطنتهای[نامجاز] شخصیشان را “اجتماعی” میکنند؟!
مسأله این است!
محسن قنبریان
۹۹/۱/۴
[۱] ۳۷/ص
[۲] ۳۸/ص
صدا و سیما سخنان رئیسجمهور را سانسور میکند و تیم رئیسجمهور هم بر حذف یا سانسور جهانآرا و ثریا و عصرانه مصرّ میشوند!
و هر دو سانسور البته به نفع رئیسجمهور است!
با سانسور متلکهای رئیسجمهور به ارکان نظام، رسانه ملی برای مخاطب انحصاری خود رئیسجمهور را روتوش میکند.
رئیسجمهورِ تلویزیون مودبتر، انقلابیتر و اسلامیتر از رئیسجمهور فضای مجازی است!
با سانسور برنامههای زنده و انقلابی تلویزیون، عیبها و خیانتها، لاپوشانی میشود؛ و باز به نفع تیم دولت میشود!
پ.ن:
اگر زورتان به احیاء برنامههای زنده روشنگر نرسید، مواضع و متلکهای رئیسجمهور به سپاه و رهبری و شورای نگهبان و برخی اصول اسلام را کامل گزارش کنید؛ مردم خود کمتر از کارشناسان ثریا و جهانآرا نمیفهمند!
محسن قنبریان
۹۸/۱۰/۳۰
آیندهپژوهی روایی از شهرهای زیارتی عراق :
بیس و ماده این عمارت بزرگ:
چنانچه در پیوست ۱ گذشت عنصر مادی عمارت اسلامی فقط زمین نیست، مجموعه بقعههای مقدس در این قطعه بزرگ قرار دارد:
-روایات متعدد تا عصر امام کاظم(ع) -که قبر حضرت امیر مخفی بوده- با آدرسهایی آن قبر را نشان کردهاند؛ که همان آدرسها دقیقا آدرس مسجد بزرگ عصر ظهور نیز هست. این بدان معناست که حرم جزئی از آن مسجد خواهد شد.
برای نمونه نشانهای “الغری”، “ذکوات البیض”(تپههای سفید) ،”بعد از الثُّوَیَّه”(آغل شترها و گوسفندان شهر کوفه، قبر کنونی کمیل، نزدیک حنانه[۷])؛ برای مدفن امیرالمومنین به خواص آن روز معرفی شده است؛ و مسجد بزرگ ظهور هم در همین منطقه معرفی شده است:”فیخرج الی الغریّ فیخط مسجدا له الف باب[۸]“،” یبنیان بالثّّوَیَّه مسجدا له اثنان الف باب[۹]“، “موضع خلواته(ع) الذکوات البیض[۱۰]“ و …
طرح جامع مذهبی حضرت، منطبق بر همین عتبه به سمت کربلا خواهد بود.
صورت و شکل عمارت:
به حسب روایت مسجد کوفه کنونی ویران و بر بناء اولش ساخته میشود؛ خانههای جبابره پیرامونش ویران میشود[۱۱].
طبرسی و مجلسی و سید نعمت اله جزایری ویران کردن مساجد و مشاهد را در طرح امام، به دو علت محتمل میدانند: بخاطر انگیزههای غیر الهی سازندگان و بخاطر انگیخته و خلاف موازین الهی بودن سازه[۱۲].
-در روایتی برای آن مسجد هزار درب تعبیر “علیه ٲصیص” آمده که یا بمعنای بنای مستحکم است و یا بمعنای رواقهای چسبیده به هم میباشد.
گرچه به همه کارهای ظهور در عصر غیبت موظف نیستیم؛ اما برای سازههای جدید شاید لازم باشد آیندهپژوهی این اماکن را لحاظ کنیم و اموال اماکن و خیرین را در جهت و گونهای مصرف نکنیم که در عصر ظهور تلف شود یا در معرض ویرانی قرار گیرد.
[۱] امالی طوسی، الاختصاص، الخصال ، معانی الاخبار و…
[۲] الهدایه الکبری ص۴۰۰
[۳] بحار ج۵۲ص۳٨۵
[۴] الغیبه طوسی ص۴۶٨خصائص الائمه ص۱۱۴بحارج۹۷ص۳٨۵
[۵] الغیبه طوسی ص۴۶۹
[۶] مختصرالبصائر ص۴۹۰
[۷] شهید اول ، الثویه را تلی نزدیک حنانه(المزارص۳۲)ومحدث قمی آنرا قبر کنونی کمیل می داند(سفینه البحار ج۱ص۵۲٨)
[۸] الغیبه طوسی ص۴۶۹
[۹] مختصرالبصائرص۴۹۰
[۱۰] الهدایه الکبری ص۴۰۰
[۱۱] مختصرالبصائرص۴۷۳والهدایه الکبری ص۳۹۹
[۱۲] ر.ک:اعلام الوری ص۴۷۷/مرآه العقول ج۴ص۳۰۳وبحارج۵۲ص۳٨۲/ریاض الابرارج۳ص۲۰۷
از طرفی مطلق عمارت سازیهای مجلل و بخصوص طلا کاری حرمها از سوی برخی روشنفکران و نویسندگان، “تشیع صفوی” و مقابل تشیع علوی خوانده میشود؛ از سوی دیگر در فضای مذهبی و حوزوی با طلاکاری حرمها معامله “ضروری مذهب ” میشود و مستشکل مارک وهابی میخورد!
در حالیکه هر دو افراط بوده و موجب انسداد پژوهش در عناصر مادی و صوری معماری اسلامی میشود.
نه فتوای جواز استفاده از طلا در تزیین سقف و دیوار(تزیین الحیطان و السقوف بالذهب) اگر با متد فقاهت شیعی انجام شده باشد، موجب خروج از تشیع علوی است؛ و نه مطلا سازی گنبد و دیوار ضرری مذهب تشیع است که منکر آن وهابی و… لقب گیرد.
فقهاء از دیر زمان درباره برخی مواد در عمارت مشاهد بحث کردهاند مثل گچ کاری(تجصیص) و نقره و طلا(تذهیب)
روایات نهی از گچ کاری قبور را عمدتا حمل بر کراهتاند.
برخی مثل محقق ثانی مشاهد را بخاطر تعظیم شعائر و تحصیل مصالح دینی، استثناء شمردهاند [۱].
و برخی دیگر مثل ملااحمدنراقی استثناء کراهت برای مشاهد معصومین را نپذیرفتهاند چون بناء بدون آن هم میشود و در آن تعظیم و مصلحت دینی قبول نکردهاند[۲].
در استفاده از طلا در عمارت مشاهد با تذهیب سقف و دیوار نیز بین فقهاء اختلاف است.
ابن ادریس حلی از قدیمیترین مخالفین و شیخ طوسی از قدمای موافق است. (در حالیکه آنروز هنوز چنین چیزی باب نشده بود).
– دلیل مخالفین: تعطیل مال و انفاق، شکستن قلوب فقراء و اسراف است.
-دلیل موافقین: فقدان نص بر حرمت و اصل برائت و اباحه است بعلاوه که تعظیم شعائر و مایل شدن قلوب مردم به حرمها را غرضی عقلایی شمردهاند که با وجود آن عنوان اسراف صدق نمیکند[۳].
جالب اینکه از موافقین، یکی جناب محقق اردبیلی است که با حکومت صفویه میانه ندارد هیچ یک از مناصب حکومتی آنها را نپذیرفت و به مقدس اردبیلی ملقب شد؛ برخی آراء سیاسی محقق کرکی در خراج و جوایز سلطان را رد میکند اما در تذهیب دیوار و سقف حرمها فتوای جواز دارد[۴]. البته تصریح دارد بفرض حرمت ،فرقی بین مشاهد و غیر آن نیست چون دلیل تعظیم و مایل کردن قلوب صلاحیت تخصیص دلیل منع-اگر باشد-را ندارد[۵].
-از سوی دیگر فقیهی مثل ملامهدی نراقی(۱۲۰۹ق) پس از صفوی پیدا میشود که باز فتوای مخالفت با تذهیب دیوار و سقف مشاهد را با همان ادله سابق علم میکند[۶].
پس نه هر که فتوای جواز داده هم عصر یا موافق صفویه و متٲثر از آن بوده، و نه هر که مخالفت کرده از تشیع علوی بیرون بوده است.
فضای علمی حوزهها باید آزاد اندیشی در این قبیل مسائل که هم به مسائل اجتماعی- سیاسی زیادی ربط دارد و هم به معماری و هنر اسلامی ؛را تشویق کند نه اینکه با مارک و مهر وهابیت انسداد پژوهش را منجر شود.
فضای روشنفکری، عدالتخواهی و نقدگرائی نیز باید متد علوم را پاس دارد و اگر فتوایی بر اساس متد فقاهت بود حتی اگر با نتیجه موافق نباشد آنرا با هتاکی از تشیع اصیل نراند. راهی برای شناخت فروعات تشیع علوی جز فقاهت روشمند و اصیل نیست که باید پاس داشته شود.
[۱] جامع المقاصد ج۱ص۴۵۰ و هم ریاض المسائل ج۱ص۴۴٨و۴۴۹
[۲] مستند الشیعه ج۳ص۲۷۹و هم جواهرالکلام ج۴ص۳۴۰و۳۴۱
[۳] جواهر الکلام فی ثوبه الجدید ج۳ص ۵۱٨
[۴] مجمع الفائده ج۱ص۳۶۳و۳۶۴
[۵] ر.ک:همان
[۶] لوامع الاحکام ص۲۲۰
نسبت “عمارت”با “بناء”، نسبتِ “عم٘ر” با “بدن ” است.
یک ساختمان -حتی هنری- عمارت در اصطلاح قرآن، نمیشود؛ چنانچه یک بدن بدون روح، عمر ندارد.
این حیات عارضی به بناء را صرف “تجسد فرهنگ” به آن نمیدهد؛ “معتمر” (عمره گذار) و “زائر” هم نقش اساسی دارند.
مشرکین ممکن است بر مساجد، بناء بسازند اما نمیتواند آنرا عمارت دهد. (آیات ۱۷و ۱٨توبه)
اثر در علت مادی:
ماده اولیه یا بیس کار یک عمارت اسلامی، قطعهای مناسب از زمین و مصالحی مرغوب نیست. بیس کار، “ارتباطی انسانی-ایمانی” با “قطعهای از زمین” است. جوانمردان مومنی با یک غار، ابراهیم و هاجر و اسماعیل با قطعه از زمین، مجموعهای مناسبات ایمانی در متراژی از زمین کوفه(که مسجد کوفه شد)، فداکاری و شهادت سیدالشهدا و اصحابش در مساحتی از زمین کربلا که موجب برتری آن زمین شد(طابت الارض التی فیها دفنتم).
اینها سرجمع، ماده و بیس کار معماری اسلامی میشوند.
کمترین ارتباط انسانی با خاک و زمین، نیت مومنانه وقف است که واقفی برای وقف زمینی برای مسجد میکند و آنرا از زمینهای همجوار متمایز میکند.
در عنصر مصالح هم اثر میکند:
مثلا امیرالمومنین در خطبه قاصعه برای عمارت کعبه برای برترین معمار (ابراهیم) مثال میزند که از سنگهائی استفاده کرد که نه نفعی میرسانند نه ضرری؛ نه میبینند نه میشنوند! یعنی سنگهای کم ارزش.
چرا؟ چون غایت از این عمارت یک مکان توریستی نیست ؛جاذبه گردشگری نباید عامل جذب مردم بدینجا شود (حتما این قطعه خطبه قاصعه نهج البلاغه را ملاحظه کنید). پس غایت، در انتخاب مصالح هم اثر گذاشت.
از همین جا میتوان ادعا کرد مثلا “مسجد روی آب” ایده خلاقانه و خوبی است اما جایش در کیش نیست؛ تا مسجد، قسمتی از پازل جاذبه گردشگری آنجا شود. جایش روی آبهای اروند و هور است! جائی که غواصان دفاع مقدس مظلومانه با دست بسته زنده به گور میشوند.
این ذوق شارع بود که حوادث ایمانی بزرگ در قطعات زمین را بیس کار و ماده اولیه عمارت یک مسجد میکرد مثل مسجد غدیر، مسجد اُحد و دهها مسجد دیگر که حاجیان در زیارت دوره در مدینه میبینند.
امام(ره) این ذوق شارع را در آن فرهنگ عمارت قرآنی بسیار عالی داشت که به آستان قدس دستور داد قبر شهید مدرس را تجدید بناء کنند (۲۸شهریور۶۳)
یا درباره مصلای تهران تٲکید کرد یادآور مساجد ساده صدر اسلام باشد.
اثر درعلت صوری:
چنانچه در ویدئو بیان شده، طواف و سعی و… میگوید بیت الحرام چه نقشه و صورتی داشته باشد.
مقامات مسجد کوفه و اعمال آنها، روی میز یک مهندس زبر دست و آشنا با ذوق قرآن، به او الهام میدهد نقشه و صورت این عمارت چگونه باشد؟
مثلا در زیارت امیر المومنین از وقت دیدن قبه، عمل بیان شده تا رسیدن به عتبه و بوسیدن آن؛ حتی قبله، پشت سرت باشد بعد روبه کربلا کن و قبله بین دو کتفت باشد و…؛ اینها به معمار اسلامی میگوید نقشه و صورت چگونه باشد؛ نه اینکه بنائی با نقشهای دلخواه خود بسازد و بگوید بروید زیارت! برعکس زیارات مٲثور را ببینند متناسب با آن نقشه بکشد.
اینها نمونههائی از تعامل حدیث و فقه با معماری است. نتیجه این میشود که محصول معماری در ماده و صورت مورد پذیرش دین و متناسب با ذوق شارع باشد.
استفاده از گچ کاری در قبور آری یا خیر؟ طلا اندود کردن سقف و دیوار آری یاخیر؟ همه در حدیث یا فقه ما مطرح شده است.(در پیوستی دیگر اشاره خواهم کرد).