بایگانی دسته: پیام‌ها و تحلیل‌ها

چرا قانع نمی‌شویم؟!

معاون اول سابق و کنونی قوه قضائیه(محسنی اژه‌ای)گفته‌اند: “اگر کسی از من در مورد اکبر طبری بپرسد و من به او بگویم واقعا از تخلفات وی مطلع نشدم؛ من حق را به او می‌دهم که قانع نشود”

“اقناع” افکار عمومی، “تکلیف بر ایشان”  و “حق مردم” است.

ایشان فکر کرده‌اند چرا مخاطبین و افکار عمومی قانع نمی‌شوند؟!:

  1. گفته‌اند تا سال۹۷ که اطلاعات سپاه ورود کرد تخلفات طبری کشف نشد (چون پیچیده عمل می‌کرد)!

مخاطب با یک نگاه تقویمی دلیل بر قانع نشدن می‌یابد:

  • سال۹۷ ورود اطلاعات سپاه به ماجرا.
  • اژه‌ای تا ۱۶اسفند۹۷(=پایان سال) معاون اول و آقای آملی هم، رئیس بوده است.
  • طبری فقط، ۷روز پس از ریاست رئیسی، عزل و تیرماه ۹٨ هم دستگیر میشود.

آیا نتیجه این نمیشود که احراز تخلف طبری به رفتن زود هنگام رئیس قبل مربوط‌تر است تا ورود اطلاعات سپاه که در تمام سال آخر بوده است؟!

مؤید این گمانه اینکه آقای آملی تا ۴تیر۹٨(حدود۴ماه بعد از رفتن از قوه) و بیش از یکسال بعد از ورود اطلاعات سپاه به پرونده، هنوز از دفتر مجمع تشخیص از طبری دفاع می‌کند!

  1. گفته‌اند: تا قبل از ورود اطلاعات سپاه(سال۹۷) “فقط شایعاتی” بود!

این هم در تهافت با بیانیه دفتر آقای آملی در مجمع است؛ که یکسال بعد از ورود اطلاعات سپاه هم می‌نویسد: “برخی از اتهامات مطرح در مورد معاون اجرائی حوزه ریاست قبلا در دادسرا بررسی شده و کذب بودن آن محرز شده بود. رئیس قوه قضائیه پیشین[آقای آملی] هم خود مستقلا آنها را بررسی و خلاف بودن آنها برای وی محرز شده بود”!

واقعا “صرفا شایعات” را یکبار در دادسرا و یکبار خود رئیس بررسی کرد؟ یا اتهامات و اسنادی بوده است؟!

اطلاعات سپاه در تمام این سال هیچ کد و سندی به ایشان و رئیس نداده بود که شایعه را اتهام کند؟!

بلافاصله پس از رفتن آقای آملی چه اطلاعاتی ارائه شد که شایعه، اتهام و تبدیل به کیفر خواست شد؟!

آقای اژه‌ای خود می‌گوید: “در پرونده دانیال‌زاده، ردپایی از طبری پیدا شد”! در حالیکه دستگیری، بازپرسی و تشکیل پرونده دانیال‌زاده، در دی ۹۵ است! چگونه این رد پا سه سال شایعه مانده است؟!!

  1. جناب آقای اژه‌ای هنوز هم معاون اول‌اند. باید صریح پاسخ دهند:

پخش ویدئو از ویلای لاکچری طبری در دادگاه و انتشار اسناد املاک بنام طبری یا همسرش؛ نمایش است یا جناب ایشان افکار عمومی را سفیه انگاشته است؟!

الف) اگر اینها واقعی است: کجا کشف این موارد(بنام او و همسرش) پیچیده است که ایشان و رئیس سابق نتوانستند کشف کنند؟! بلکه خلافش را هم دادسرا و هم رئیس کشف کرد؟!

امیرالمومنین(ع) شاخصه خیانت را چنین معرفی کرد: “اگر من از شهر شما با چیزی بیش از مرکب سواری و بار و بُنه و غلام خود بیرون روم، نسبت به شما خیانت کارم”. واقعا کشف اینهمه ملک و ویلا(اغلب هم بنام) کار پیچیده‌ای است؟! با وجود اینها، احتمال خیانت و وارد بودن اتهامات دور از ذهن بود؟!

ب) اگر نمایشی و تسویه حساب است، چرا کما فی السابق  از عدم احراز تخلف طبری نمی‌گویید؟! و بعنوان معاون قوه جلوی آنرا نمی‌گیرید؟!

در هر دو وجه شما مسئول‌اید! دادن حق عدم اقناع به مخاطب، رافع مسئولیتتان نیست.

  1. آقای اژه‌ای با جمله‌ی: “برای بسیاری از معاونین عالی قوه، رئیس پیشین و حتی من احراز نشد که ایشان متخلف است وگرنه حتما اقدامی می‌کردیم”؛ دارند برای منع تسریِ سؤال و بازپرسی از مقامات عالی، خاکریز می‌ریزند؟!

آیا بهتر نیست معاونین عالی گذشته (از جمله خود ایشان که از اول شهریور۹۳ تا نیمه اسفند۹۷ معاون اول بوده) اقلاً موقتا استعفاء دهند و مثل آقای آملی در منصب قضائی نباشند تا پیگیری و بازپرسی از آنها آسان‌تر انجام شود؟!

یک قاضی دون پایه حکم احضار امام خمینی، برای جبران ویرانی خانه‌ای در جنگ را (که عنصر مادی جرم هم نداشت) دست یک خرمشهری داد و مأمور درب جماران آورد! [۱]

 قاضی بلند پایه و متبحری اینبار پیدا میشود آقای آملی را اقلا بعنوان مطلع یا پاره ای توضیحات، احضار کند؟! یا باید همه مردم به همین قانع شوند که آقای اژه‌ای از ایشان پرسیده‌اند و ایشان هم فرموده‌اند: برای بنده تخلف، محرز نشد!!!

  1. پافشاری دوباره ایشان در این روزها بر” امکان توبه”، همزمان با اولین برخورد با دانه درشتی درون قوه قضائیه، چه حکمتی دارد؟!

چرا وقتی ۱۷ کارگر بدبخت معدن طلای آق دره پس از خودکشی ۳ کارگر بیکار شده در محوطه معدن(دی ۹۳) و اخراج ۳۵۰ کارگر دیگر به جرم تجمع، ۱۰۰ضربه و ۵۰ضربه شلاق خوردند(سال ۹۵)؛ از امکان توبه نگفتید؟! آنروز هم معاون اول بودید!

چرا روزی که جوان همدانی(بهمن ورمزیار)، از دزدی مسلحانه پشیمان و خود را تسلیم پلیس و طلاها را به طلافروشی پس داد و رضایت گرفت؛ از امکان توبه و تخفیف مجازات نگفتید؟! او اعدام شد(۲۹فروردین۹۷) با وجودی که خبرگزاری‌ها از مخالفت مراجع تقلید برای اعدام، در فرض توبه و جبران نوشتند![۲]

ایشان می‌دانند مستند به فرمایش امیرالمومنین(ع) اجرای حد بر طبقه‌ای و ترکش بر طبقه دیگر، مشروعیت سیاسی حکومت اسلامی را متزلزل می‌کند؟! (یادداشت “تبعیض قضائی موجب عدم مشروعیت میشود!” را حتما بخوانید)

مطالب مرتبط:

محسن قنبریان
۹۹/۳/۲۸

[۱] https://www.yjc.ir/fa/news/6343042

[۲] https://www.isna.ir/news/97012911338

بیلان کار یا فهرست مسئولیت؟!

برایش سال‌ها پس از او چنین بیلان کار اعلام شد:

  • تربیت بالغ بر ۴۰۰۰ شاگرد(ارشاد/مفید)
  • پس از ایشان ۹۰۰ استاد حدیث در مسجد کوفه، همگی از او حدیث میکردند (روایت حسن بن علی بن زیاد وشاء)
  • و …

گرچه هرچه علم نافع در شرق و غرب عالم است، از آنهاست؛ لکن خودش نگاه کمّی به فرهنگ نداشت:

  • مثل همان ۴۰۰۰ هم مورد خطابش بود وقتی می‌فرمود:
    “دیرگاهی است جهالت بنیانش استوار شده است. واین بدان خاطر است که دین خدا رابازیچه گرفتند؛ تا آنجا که عالمانی هم که علمشان وسیله تقرّب نزد خدا بود، غیر از خدا را اراده کردند. اینان ستمکارند”!(تحف العقول)
  • شبی در کوچه به حارث بن مغیره فرمود: گناه سفهاء شما گردن علمائتان است(اگر با قول بلیغ متبنه‌شان نکنند)! (بحارج۱۰۰ص٨۵)
  • و …

شهید مطهری در گفتار ارجمند “رهبری نسل جوان” درست می‌فرمود که: “این امر[رهبری نسل جوان و هدایت دینی آن] مانند نماز و روزه، تعبدی محض نیست؛ که مکلف به انجام آنها به شکلی خاصی باشیم و اگر نتیجه نداد، از ما رفع مسئولیت شده باشد. بلکه مسئولیت آن، از نوع مسئولیت نتیجه است؛ یعنی از ما نتیجه خواسته شده؛ با هر شکل و مقدمه‌ای که باشد”(ده گفتار).

سخن سر دوگانه‌ی فرم خاص-نتیجه است نه دوگانه تکلیف-نتیجه (مأمور به تکلیفیم نه نتیجه). یا وسیله-هدف(هدف وسیله را توجیه نمی‌کند)! پس مکلفیم از هر وسیله درستی، هدایت نسل جوان را حتما نتیجه بگیریم.

شمارش تعداد مسجد و حوزه و مبلّغ و نهاد فلان و ساختمان بهمان؛ شمارش آفتابه و لگن است، شام و نهار چیز دیگری است! چیزی است از جنس آنچه مبلغین زاهد و دلسوز در برخی نقاط می‌آفرینند. آسیب اجتماعی به صفر میل کند و از بودن پاسگاه پلیس بی‌نیاز شوند! (طوبی لهم)

محسن قنبریان
۹۹/۳/۲۷

عدالتی که باید!

در فرهنگ غنی شیعه، عدالت‌ورزی چند آسیب دارد:

  1. جور: وقتی اصلا عدالت نورزی.
  2. تبعیض: وقتی در موارد مشابه، به موردی بپردازی و موردی را رها کنی. مثلا اتهام کسی عادلانه بررسی، اما اتهام دیگری اهمال شود! یا مثل اولی پیگیری نشود!
    حق کسی، اعطاء شود اما همان حق از دیگری دریغ شود.
  3. نافراگیری: وقتی همه مواردِ مشمول را احصاء نکنی. اگر فلان، جرم است؛ همه مجرم‌هایش را نیابی. اگر حق است، همه مستحقانش را نیابی.
    امیر المومنین(ع)، این فراگیری و “جستجوی همه موارد” را، “استقصاء فی عدل” و از ارکان “سیاسه العدل” شمرده است(غرر الحکم). بدون آن، “راهبری به عدالت باثبات” محقق نمیشود.
  • فرق “نافراگیری” با “تبعیض” این است که مورد بالفعل و معینی برای اهمال نیست؛ فقط همه موارد مشابه با دقت جستجو و احصاء نشده است.

پس اگر “عدالتی”(اقتصادی یا قضائی و…) ، کنارش “تبعیض” یا “نافراگیری” باشد؛ ازنظر امیر المومنین(ع)، عدالت نیست و جور است! میفرماید:”بسا عادلی که جائر باشد “(رُبَّ عادل جائر)!(غررالحکم)

پ.ن:

قوه قضائیه ج.ا.ا چندین بار با دانه درشت‌ها و نزدیکان رجال اصلی قدرت برخورد کرده؛ ذوق کردن‌مان تازه نیست:

  • سال۷۷ پخش سریالی دادگاه شهردار تهران و دبیر یکی از احزاب موثر در پیروزی آقای خاتمی.
  • احضار آقای احمدی نژاد و دادگاه و حکم برای نزدیکان سیاسی او.
  • دادگاه و حکم برای فرزندان آقای رفسنجانی و هم برادر آقای روحانی و…
  • دادگاه دستیار ویژه و معاون آقای آملی لاریجانی.

اما افکار عمومی :

  • پخش دادگاه کرباسچی را با پرونده فاضل خداداد و برادر رفیق دوست مقایسه میکرد!
  • احضار احمدی‌نژاد و دادگاه منتج مشایی و بقایی و برادر روحانی و فرزندان هاشمی(همه در دوره آقای آملی) را با پرونده هنوز باز برادر رئیس قوه (فاضل لاریجانی) مقایسه میکرد! که در پاسخ به دانشجوئی از روند و نتیجه آن اظهار بی اطلاعی کردند!
  • با اتهامات همین آقای طبری و حکم شخص رئیس به تبرئه‌اش مقایسه‌شان می‌کند!
  • دادگاه اخیر معاون آقای آملی(طبری) را با دادگاه معاون آقای قالیباف(شریفی) مقایسه می‌کند!

و همه را هم با استقصاء و فراگیری عدالت می‌سنجد…

آقای قوه قضائیه نمره خود را نزد هیئت منصفه مردم در تمام این سالیان، چند می‌داند؟!

آیا مبرای از تبعیض بوده است؟!

نمره استقصاء و فراگیری‌اش چند است؟! چقدر زمان لازم دارد تا جامعه را مطمئن کند دیگر هیچ کارچاق کنی(مثل مورد اخیر) کنار گوش مقامات نیست؟!

“سیاسه العدل: …استقصاء فی عدل..”

محسن قنبریان
۹۹/۳/۲۵

تابلوی قداست!

به این جهت‌گیری معصوم بسیار باید توجه کرد که :

صحنههای تبرّک‌گیری از موی تقصیر[تراشیده در حج و عمره] و آب وضوی پیامبر -که یک قطرهاش بین مسلمانان، زمین نمیافتاد- را نشانهی تقدّس جامعه نخواند!

تقدّس جامعه را به این نشانهگذاری کرد که: “ضعیف در جامعه بتواند بدون لکنت حقش را از قوی بگیرد”!

(عهدنامه مالک اشتر/ امیر المومنین از مکرر گفتن این سخن توسط پیامبر(ص) میگوید)

اگر خواستید ببینید چقدر با جامعه مقدّس در فرهنگ اهلبیت فاصله داریم، نگاه کنید ببینید:

چقدر تبرّک از مقدسات را جای تقدّسِ جامعه جا زدهایم؟!

و در مقابل، طرح چند حقخواهی و عدالتطلبی برای ضعفاء را به صلاح جامعه ندانسته و تازه موجب تضعیفِ تقدّس نظام میشماریم؟!

محسن قنبریان
۹۸/۳/۲۴

پلیس طبقاتی و بی‌عدالتی امنیتی!

یک اصل در اقتصاد اسلامی و عدالت‌گرا مورد تأکید است:”حق” نمیتواند “کالا” شود!

شیخ انصاری در اثر فاخر خود تکسّب با حق مخلوقین را حرام می‌شمارد[۱].

حق مثل: بهداشت و درمان، سطحی از آموزش و فرهنگ، امنیت و…

از اینرو تأمین امنیت عمومی، نمی‌تواند “کالا” شود و در “بازار عرضه و تقاضا” قرار گیرد. مأموران امنیت به نسبت خدمات از کارفرمایان خود “مزد و اجرت” بگیرند. بلکه تأمین امنیت عمومی برعهده دولت و تأمین معاش مأموران با “ارتزاق از بیت‌المال” است.

خصوصیت بارز اقتصاد سرمایه‌داری، “کالایی‌سازی”، “بازاری‌سازی” حداکثری است. در این نظام همه آنچه “حق عمومی مردم” تلقی می‌شود هم “کالا” می‌شود. از آن جمله امنیت عمومی(نه نگهبانی یک موسسه و کارخانه خاص) است.

آمریکا -بعنوان مهد سرمایه‌داری- نه فقط نیروهای اشغالگر نظامی‌اش در استخدام پیمانکاران خصوصی(مثل بلک واتر) است؛ بلکه پلیس‌های متعددی از آن در اختیار پیمانکاران است.

همانطور که آموزش دیده‌ای در یک کار فنی می‌تواند به استخدام کارفرما و پیمانکار خصوصی درآید؛ مدارسی خصوصی، آموزش پلیسی داده و کارآموزانِ جویای کار، در شهرها و ایالت‌ها به استخدام پلیس در می‌آیند. پلیسی که مثل شرکتی خصوصی در قرارداد شهردار یا فرماندار است[۲].

کارمند دولت فدرال نیستند. محله‌های مرفه‌نشین چون پول بیشتر می‌دهند، پلیس بیشتر و بهتری دارند!

وقتی امنیت، کالا شد و پیمانکار پیدا کرد و در بازار عرضه و تقاضا درآمد؛ خود جداگانه می‌تواند دکانی جدید بسازد.

مایکل سندل به خوبی در کتاب “آنچه با پول نمی‌توان خرید” از راه‌یابی تبلیغات تجاری به ماشین و خدمات پلیس پرده برداری می‌کند. مثلا شرکتی به پیمانکاران پلیس ایالتی پیشنهاد می‌دهد ماشین مجهز را در قبال سالی ۱دلار در اختیارشان دهد به این شرط که: به بدنه ماشین‌ها، آگهی‌های تجاری نصب شود! پلیس ۱۶۰شهر در ۲٨ ایالت قبول می‌کنند! شرکت واگذار کننده‌ی ماشین هم امتیاز تبلیغات بر ماشین پلیس را به شرکت‌های تبلیغاتی کرایه می‌دهد!

مخالفان، خطر جانبداری پلیس نسبت به حامیان مالی‌اش را برجسته و موافقان، فقط به صرفه و اقتصادی بودن را به رخ می‌کشند(اقساط سالانه ۱دلاری بجای ۲٨۰۰۰ دلار هزینه نقد، پیشنهاد وسوسه کننده‌ای است). از دهه ۹۰ به بعد سروکله ماشین‌های تجاری شده پلیس قبلا تجاری شده در اروپا و آمریکا پیدا شد[۳].

سیاست‌های اقتصادی ترامپ بیش از اوباما به نفع سرمایه‌داران سفید و به ضرر سیاهان فقیر شد. سیاست‌های تشویقی برای سرمایه‌گذاری در آمریکا و کاهش مالیات سرمایه‌داران(از ۳۵٪ به ۱۵٪) از آن جمله است.

از آنسو، کاهش مالیات موجب کاهش در آمد دولت می‌شود! ترامپ برای جبران آن، از بیمه درمانی، آموزش و امنیت(حقوق عمومی) کاست!

بالتبع فاصله فقر و غنا را بیشتر و ایده‌های نژادپرستانه را محقق می‌کند.

در چنین وضعیتی هم بزه و خشونت فقرا و سیاهان افزایش می‌یابد و هم پلیس نگاه بالسویه به شهروندان فقیر و غنی، سیاه و سفید ندارد! بیشتر به نفع مرفهانی -که با مالیات، بودجه شهرداری و فرماندار ایالت(کارفرمای پلیس) را تأمین میکنند- وارد میشوند. و نسبت به فقرا و سیاهان خشونت بیشتری اعمال می‌کنند.

خوب است به عنصر سرمایه‌داری و کالایی شدن امنیت هم(در کنار نژادپرستی) در افزایش خشونت پلیس نسبت به سیاهان فقیر توجه شود.

مطالب مرتبط:

محسن قنبریان
۹۹/۳/۲۲

[۱] مکاسب محرمه شیخ انصاری. فضلای حوزوی خوب است صرفا به ادله موافقین و مخالفین توجه نکنند و لازمه سیاسی-اجتماعی هریک از مبانی را هم -که بی تأثیر در ادله هم نیست- توجه کنند.

[۲] آمریکا پلیس فدرال و گارد ملی هم دارد که برای جرم‌های سازمان یافته و آنچه امنیت ملی را تهدید می‌کند(مثل ۱۱سپتامبر و اعتراضات فراگیر اخیر) وارد میشوند و در اختیار دولت‌اند.

[۳] ر.ک:کتاب آنچه نمی‌توان با پول خرید؟ ص۱۷۱و۱۷۲

فرعونی که هست ؛ موسایی که…!

فرعونِ مصر بی شباهت با تفرعن عصر ما نبود.

  • “کودک کُش” بود(۴/قصص) اما شاید نه اندازه اسرائیل!
  • “نسل کُش” بود(۴۹/بقره) اما نه آنقدر که حدود ۱۰۰میلیون بومی قاره را بکشد تا مالک آمریکا شود!
  • “خوار کننده” ساکنان سرزمین‌اش بود(۳۰/دخان) ؛ اما نه اینجور که تا همین حوالی سیاهان را در قفس‌های باغ وحش کنار حیوانات به تماشای سفیدهای مرفه بگذارد!
  • “آدمکش” بود؛ اما نه اینطور که فقط پلیس‌اش سالانه حدود ۱۰۰۰نفر از شهروندانش را بکشد!
  • فرعون اگر به میخ هم می‌کشید(۱۰/فجر)، فقط فرعون مصر بود؛ به مردم دیگر دنیا دستش نمی‌رسید. از ابوغریبش در عراق و گوانتانامو در خلیج کوبا -آن هم برای غیر نظامیان- گزارشی نیست!
  • نمی‌دانم اصلا “ذی الاوتاد” بودن با شلیک بمب اتم و نابودی ۲۰۰هزار انسان در یک لحظه، قابل مقایسه است؟!

جنایات “فرعون عصر” روی زمین و حتی درون خاکش(کشتار کارگران، نژادها، فرقه‌ها و…) روی “فرعون مصر” را سفید کرده است. هرچه بود آن فرعون هم مردم را “مستضعف” و بی‌چاره کرده بود(۴/قصص).

موسای اولوالعزم، منجی آن مستضعفان بود که خداوند بخاطر استغاثه آنان، طلوعش را ۱۷۰سال جلوتر انداخت[۱].

وقتی رشید و سرپا شد(۱۴/قصص) و زمان نجات مستضعفان نزدیک شد؛ قبل از خروجش بر تمدن فرعونی، اتفاقی ظاهرا ساده اما عجیب رقم خورد!

اتفاقی که بعدأ معلوم شد، طرح شیطان بوده است: درگیری بین طرفداری٘ از او، با مخالف و دشمنش[۲]!

جانبداری‌اش از طرفدارش، کار دستش داد. طرف مقابل با مشتِ موسی(ع) کشته شد!

در افکار عمومیِ مصر ، حالا دیگر موسی(ع) قاتل یا اقلا مرتکب قتل خطائی است!

فردا در صحنه‌ای مشابهِ دیروز عصر -که باز مداخله مشت موسی(ع) طلب می‌شد- زبان درازهای آنطرف فریاد کردند:”جز این نمی‌خواهی که از جبّاران(زورگویان و مستبدان) زمین باشی! تو هرگز نمی‌خواهی از مصلحان باشی!”(۱۹/قصص). موسی(ع) نقشه را خواند: جابجا کردن جای جبّار و مصلح!

جوسازی و پیگرد باقی بود و راهی جز فرار نبود(۲۱/قصص).

قیام و نصرت مستضعفین هم قریب یک دهه به تأخیر افتاد!

خدائی که طلوع منجی مستضعفان را ۱۷۰سال جلو انداخت، چرا در نیمه راه چنین تقدیری را امضاء کرد؛ که حالا موسی(ع) هم خود را گنهکار ببیند(۱۴/شعراء) و زبان بُرّانش مقابل سفاکان کودک‌کش و نسل‌کش لکنت بگیرد؟!

دست و مُشت موسی(ع) چرا در این مقطع حساس ، ترک او٘لی (به نظر متدینان) و خطا (در افکار عمومی مصر) بکند؟!

مگر دستهای یاریگر ، نمی‌دانند خداوند، موسی(ع) را برای چه رسالت بزرگی “رشد و استوی” داده است؟!

خواهشاً ایادی، موساتر از موسی (ع) نشوند که: این خون مقابل آنهمه خون به ناحق ریخته توسط فرعون، عددی نیست!

موسی(ع) مرد سیاسی‌ای است. جنگ روانی رقیب را می‌شناسد که به خدایش می‌گوید:”لهم علیّ ذنب فأخاف”(برای خود، گردن من گناهی می‌شمارند. از این می‌ترسم…)!

لطفا سینه چاکان، کلاس فلسفه و کلام دایر نکنند که: آن کشتن هم به حق بود و مضرّ به عصمت موسی(ع) نیست.

چون انقلاب موسوی نه در مکتب خانه‌ها که در افکار عمومی جهان هم عصمت می‌خواهد.

موسی(ع) به فکر روز مواجه با فرعون است و می‌داند به او خواهد گفت: “وفعَل٘تَ فع٘لَتَک التی فعَل٘تَ…تو همانی که آن کار(نادرست) را کردی”!(۱۹/شعراء).

کار آسانی نیست. حالا آن دست باید ید بیضاء شود تا حجت بر عموم تمام شود!

پ.ن:

  • اینجا پیش ما کسی موسای معصوم نیست اما انقلاب موسوی‌ای هست که قرارش تمهیدِ در افتادن با فراعنه و نجات مستضعفان بوده است.
    ایادی آن باید مراقب باشند خطا و حتی ترک او٘لی نکنند.
    موسای معصوم هم فردا صبح، در صحنه مشابه آن ماجرا، بهتر حاضر شد. طرفداری٘ که باز، مُشت موسی(ع) را طلب می‌کرد را خطاب کرد که:”راه درستی نمی‌روی و آشکارا بیراهه می‌روی”(۱۸/قصص).
  • آقای امنیت و همه ایادی! اعتراض آبان و موارد مشابه دیروز و فردا، بهتر و کم هزینه‌تر از این هم جمع شدنی است؛ مراقبِ “فعلتَ فعلتک التی فعل٘تَ” رسانه‌های فرعون عصر باشید.

محسن قنبریان
۹۹/۳/۱۷

[۱] تفسیر عیاشی ج۲ص۱۵۴

[۲] روایت امام رضا(ع) ذیل آیه ۱۵قصص در عیون اخبارالرضا و تفاسیر روایی.

تبعیت از ولایت یا مطالبه عدالت؟!

این هم فرعی از دوگانه غلط ولایت-عدالت است!

عدالت در وضعیت جامعه و نظام اجتماعیِ متوازن و فاقد ظلم طبقاتی، که تعطیل و تعویق بردار نیست و “فلسفه حکومت ولائی” است(۲۵/حدید). همه سیاست‌ها و تدابیر باید بدان سو باشد که “یضع الامور مواضعها”.

با این قسط و عدالت‌خواهی، ولیّ امرِ مشروع از مدعی بازشناخته میشود[۱].(تو گویی سند مشروعیت ولایت است).

اما عدالت در افعال و “اعطاء کلّ ذی حق حقَّه”؛ نسبی است و با افعال و حقوق دیگری تعدیل می‌شود. سند مشروعیتِ آن اقدام، اجازه ولیّ است.

در اینجا ولیّ، “فصل الخطاب عملی” است. در خوبی یا بدی یک سیاست یا تصمیم ممکن است مباحثاتی در گیرد. اما در عمل ، باید حکم و فرمان ولیِّ قائم به قسط را فصل الخطاب قرار داد.

فصل الخطاب عملی ندانستن ولایت، ولایت‌گریزی است. و سکوت و بی‌نظری تا زمانی که ولایت بگوید هم عدالت‌گریزی است.

رهبر معظم انقلاب بارها در فتوا و سخنرانی معیار ضدیت با ولایت فقیه را مخالفت عملی دانسته نه صرف اختلاف نظر. البته برخی، در ضد تراشی حداکثری‌اند!

ایشان میفرماید: “نباید اینگونه تصور شود که همه باید منتظر بمانند تا رهبری ابتدا موضع خود را درباره یک شخص و یا یک سیاست اتخاذ کند و بقیه بر همان اساس موضع گیری کنند. این روش کارها را قفل میکند .” (۹۳/۵/۱)

درباره نظرات کارشناسی مخالف خود میفرماید: “به شما عرض بکنم هیچ نظر کارشناسی‌ای که مخالف با نظر این حقیر باشد مخالفت با ولایت نیست دیگر از این واضح‌تر؟!…”(۹۱/۵/۱۶)

مثلا در ماجرای رشد ۲۰۰درصدی قیمت بنزین ممکن است نظر کارشناسی‌ای هنوز هم آنرا غلط بداند؛ اما در عمل حرف رهبری را ملتزم باشد.

٭برش‌های قبلی را بخوانید.

(عدالت و عدالتخواهی؛ زوایای پر چالش ۱۴خرداد ۹۹/با اندکی تصرف)

[۱] الکافی ج۱ص٨۵

وابستگی ولایت و عدالت به هم!

وقتی امام رضا(ع) “اولواالعلم قائماًبالقسط”(۱٨آل عمران) را “امام”(ع) می‌خواند(تفسیر برهان)، یعنی امامت، منحل به علم + قیام به قسط است. چه بگوئی “اولواالامر” چه بگوئی “اولواالعلم قائما بالقسط”.

وقتی امیر المومنین(ع) میفرماید: “اولوا الامر را به امر به معروف و عدل و احسان بشناسید[۱]“؛ یعنی عدالت گستری نشانه بیرونی ولایت است.

پس “نظم داخلی و خارجی” ولایت، عدالت و قسط است.

عدالت‌خواهی هم وقتی از اشرافیت و “تبعیض در مصرف ” سراغ می‌گیرد، به “تبعیض در درآمد” می‌رسد! دنبال کند به “تبعیض در بهره‌مندی ازمنابع ثروت” می‌رسد! جلوتر برود، ربطش با “قدرت” پیدا میشود!

لذا بدون “عدل سیاسی” ، عدالت در ثروت و درآمد و مصرف شوخی خواهد بود.

فلسفه سیاسی تشیع مبتنی بر این است که عدل سیاسی ، بدون “تحقق ولایت” (و البته تشکیل مخروط امامت عدل یا دولت اسلامی) ممکن نیست. پس تحقق عدالت هم ولایت می‌خواهد.

(عدالت و عدالتخواهی؛ زوایای پرچالش/۱۴خرداد۹۹)

[۱] الکافی ج۱ص٨۵

عدالت در فعل؛ عدالت در وضع

“یک فعل” عدالتخواهانه، نسبی است و گاهی با “حق عمومی” ای تعدیل میشود؛ تعویق می افتد یا انجام نمی شود.

 “قصاص” قاتلین عثمان با “حق عمومیِ امنیت”، تزاحم کرد؛ تعویق افتاد(خ۱۶٨). شهردار تهران، سال ۷۷ از زندان آزاد شد چون رئیس جمهور از رهبری خواست برای جلوگیری از “خلل در اداره کشور” در فضای فارغ از جوسازی رسیدگی شود.

اما عدالت “بمثابه وضعیت جامعه”، توازن و تناسب در جامعه، رفتن به سمت “نفی نظام طبقاتی”؛ مطلق است. اصلا تعطیل و تعویق بردار نیست.

کُندی در حرکت به سمت آن باید سریع جبران شود. اعتراف رهبری به “عقب ماندگی در عدالت”(۹۶/۱۱/۲۹) ناظر به این قسم است.

۶ برنامه‌ی ۵ساله توسعه به مرور “چنین وضعیتی” را پیش آورده است. این دیگر یک فعل منفرد نیست؛ به هم زدن وضعیت جامعه است. دولت‌ها، مجلس‌ها و شورای نگهبان باید درباره “تدوین” و “امضاء” و “اجرای” این ریل‌گذاری پاسخگو باشند و خطاها جبران شود…

مطلب: گفتگو/ عدالت و عدالتخواهی؛ زوایای پرچالش

(عدالت و عدالتخواهی؛ زوایای پرچالش/ ۱۴خرداد ۹۹)

لوازم فاسد دو قطبی ولایت-عدالت

دوگانه غلط ولایت-عدالت؛

برخی ولایتی‌ها را واداشته تا مفاسد اقتصادی دوره امیرالمومنین را جستجو و تألیف کنند؛ تا از تیزی عدالت‌خواهی کم کنند و شاخص را هم دستکاری کنند

برخی عدالتخواهان را هم واداشته تا از ولایت‌گریزیِ موردیِ اصحابی چون مالک اشتر و… فهرست تهیه کنند؛ تا مخالفت عملی با ولایت هم بلااشکال جلوه کند

درست دیدن مسأله تنها چاره‌ی پایان دو قطبی شدن نیروهاست.

مطلب: گفتگو/ عدالت و عدالتخواهی؛ زوایای پرچالش

(عدالت و عدالتخواهی؛ زوایای پرچالش/۱۴خرداد۹۹)