نه فقط بخاطر “مداد العلماء افضل من دماء الشهداء”! به جهتی دیگر…
بعضی قائل اند: کاش مطهری و بهشتی شهید نشده بودند!
قصدشان این است که بودن آن دو در کنار نادر مصلحانِ انقلابی بازمانده(مثل رفیقشان آیت الله خامنه ای و…)، طرح نوی انقلاب اسلامی را در همه ابعاد محقق می کرد!
اما به نظر بنده: خوب شد که شهید شدند! نه بخاطر اینکه از تخریب ها و کارشکنی ها راحت شدند!
واقعاً خطا بر قلم صنع نرفت!
آن نادر مصلحانِ اصیل اگر می ماندند در “فکر” و “عمل” چه می شد؟!:
– “به لحاظ فکری”، به نظرم الزاماً فکر رقیب خود در دو قطب “حوزه” و “دانشگاه” را منزوی نمی کردند!
ای بسا خود به اتهام هایی از حوزه و به اتهامات ضدش از تحصیلکردگان رانده می شدند!
مواجهه با مطهری در حوزه سنتی و حسینیه ارشادِ روشنفکران شاهد این پیش گویی است! کمی از آراء بهشتی را در کلاس های درس بخوانید و واکنش استاد و شاگرد را ببینید!
– “به لحاظ عملی” هم خدای نکرده اگر دچار رسوب و سایش برخی هم دوره ای های زندان دیده خود می شدند، چه می کردیم؟! رسید عصمت که نداشتیم!
اما شهادت، خصلت ذاتی ای و وعده ای الهی دارد: حیات همیشگیِ شهید!
– حیات هم در انسان دو رکن دارد: درک و اندیشه/ تحرّک و عملکرد.
پس شهادت اینها، حیات “درک آنها” و “سبک عمل آنها” از دین و زمانه را به جامعه انقلابی ارمغان داد!
اگر روزی مصلح انقلابی شدیم قدر این ارمغان را می یابیم؛ و الا صرف شهید دوستی و مزار گردی، زنده ی آنها را ترجیح می دهد!
شهادتتان “مبارک”! رزقنااللهم
محسن قنبریان