“یوم الله” شکافت نیل و غرق فرعون [۱] را یکی از نخبگان بنیاسرائیل با گوسالهپرستی، “شب” کرد!
پس از آن به جای “فرعون” ، به مکافاتِ آن خسران، “خود” همدیگر را کشتند!
قومی که سامری دارد، فرعون لازم ندارد!
[۱] سوره ابراهیم؛ آیهی ۵
سؤال این روزها این است که چرا مرجع عالی عراق مثل داعش با آمریکاییها برخورد نمیکند؟! نه حکم جهاد که حتی حکم حرمت به ماندن آنها -چنانچه آیت الله سید کاظم حائری داد- را نمیدهد!
در شهادت ابومهدی و سردار سلیمانی به تسلیت بسنده کردند! نه چیزی از انتقام و نه چیزی از اخراج آمریکا نگفتند! حتی به تظاهرات ضد آمریکایی جمعه بغداد، فراخوان نکردند! در این ایام بیش از پیش بر برخورد مسالمت آمیز تأکید میکنند!
در مقابل آمریکاییها -از جمله پمپئو- برای سلامتی او توئیت شکرگزاری میزند! چنانچه ۲۰۰۴ کالین فریمن -نویسنده آمریکایی- ایشان را برای جایزه صلح نوبل پیشنهاد میکرد!
مروری بر مواضع آیت الله درباره اشغالگران:
مرجعیتشان اواخر دوره صدام و تحت کنترل شدید او پس از انتفاضه شروع شد. با سقوط صدام و اشغال عراق توسط آمریکا اولین امکانها برای حضور سیاسی اجتماعی فراهم شد:
عملا با کارهای تلافی جویانه چه در عراق و چه از سوی ایران روی خوشی نشان ندادند.
تحلیل:
درباره این رویکرد مرجعیت عراق در قبال اشغالگران دو تحلیل عمده وجود دارد:
مکتب فقهی مراجع نجفِ معاصر، بر ولایت فقیه و قیام علیه جائر وتشکیل حکومت اسلامی و مبارزه با طاغوتهای عصر مبتنی نبوده است. حفظ جامعه شیعی سقف خواست آنهاست. مباحثه امام خمینی در مهرماه۱۳۴۴ با آیت الله حکیم در نجف مثالی گویا از این رویکرد است؛ لذا دخالت آیت الله خوئی در انتفاضه علیه صدام و دخالت آیت الله سیستانی در جهاد علیه داعش، به یک گونه تحلیل میشود. هردو دفاع و برای نجات شیعیان از دست ستمگران بود که نتیجه یکی شکست و نتیجه دیگری پیروزی شد.
شهید محمدباقر صدر و صدر ثانی(پدر مقتدی) و شاگردان شهید صدر مثل آیت الله سید کاظم حائری جور دیگر میاندیشیدهاند. لذا هم در مقابل صدام و هم اشغالگران فتاوای دیگری داشتهاند (برای نمونه فتوای اخیر آیت الله حائری در ۷جمادی الاولی ۱۴۴۱را ببینید). البته مرجعیت اعلای عراق دست اینان نبوده است.
تحلیل دیگر بیش از اینکه این روش مسالمت جویانه و در حد نظارت و ارشاد را به مبانی فقهی و ویژگیهای شخصیتی این مراجع برگرداند [۴] به موقعیت متمایز عراق نسبت به ایران بر میگرداند. ایران از زمان صفویه جامعهای یک پارچه و با مذهب رسمی شیعه بوده و مرجعیت در آن از اول با دخالت در مسائل سیاسی شکل گرفته است. قیامها و نهضتهای ایرانیان در چند قرن اخیر عمدتا به رهبری مراجع یا فقهای تراز اول خود در ایران یا مقیم سامراء و نجف بوده است. اینها پیوند مردم و مرجعیت را بسیار وسیق و جایگاه آنرا تثبیت کرده است. اما عراق اکثریت شیعی کوچکتری نسبت به ایران(۶۴٪) داشته؛ تکثرهای آن موجب شده روند ایران را نداشته باشد. خطر تجزیه هنوز هم جدی است. شکست نهضت علماء در ثوره العشرین و انزوای آنها و محرومیت شیعیان پس از ساختن رقبا با اشغالگران تجربه دیگر است. سه دهه سرکوب توسط دیکتاتوری صدام، جایگاه مرجعیت را ضعیفتر کرد؛ طوری که حتی دولتهای شیعی(مثل نوری مالکی) یا جریانهای شیعی(مثل صدریها) نیز گاه به مرجعیت توجه نکرده و حتی در مواردی بر او فشار هم آوردهاند( مثل محاصره بیت در ۲۰۰۴). اینها موجب شده مرجعیت در حد پدری کردن برای همه گروهها و عدم دخالت تفصیلی در تصمیمات وارائه کلیات بسنده کند. اصلاحات اساسی در عراق و دولتی قدرتمند و برآمده از اکثریت مردم که بتواند حافظ امنیت و استقلال عراق باشد به همراه ارتقاء موقعیت مرجعیت، اولویت بر درگیری با آمریکائیها یابد.
توجه:
محسن قنبریان
۹۸/۱۱/۶
[۱] https://fa.shafaqna.com/news/429815
[۲] ۱. ر.ک: مصاحبه مجله اندیشه پویا اسفند۹۶با حجت الاسلام والمسلمین شهرستانی نماینده آیت الله سیستانی در ایران
[۳] https://www.tabnak.ir/fa/news/954113
[۴] مثلا آیت الله خوئی حتی جهاد ابتدائی با کفار را در عصر غیبت مشروط به تشخیص اهل خبره وامکان پیروزی واجب میداند!(منهاج الصالحین ج۱ص۳۶۶). در جنگ شش روزه اعراب هم دستورجهاد علیه اسرائیل دادند
یقین با مراتبش(علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین) اوج مراتب سلوک انسان عارف است که به مشاهده مبدأ و معاد بلکه توحّد میرساند. اما نور یقین چگونه در سالک میتابد؟
ابن ابی لیلی از امیرالمومنین روز جنگ با اهل شام شنیده که فرمود:
“ای مومنان! هرکس ظلم و تجاوزی را ببیند که به آن عمل میشود(پیرو مییابد)، و کار زشت و منکری که مردم را بدان دعوت میکنند:
اگر “در دل” آنرا منکر شود و زشت شمارد، رسته و برئ است.
و هرکس به زبان انکار کند، پاداش خواهد داشت و از آن دیگری برتر است.
و هرکس با شمشیر انکار کند تا چنان شود که سخن خدا برتر آید و سخن ستمکاران فرو افتد؛ آن کس است که “به راه هدایت رسیده” و “نور یقین بر دلش تابیده است[۱]“( نَوَّرَ فِی قَلْبِهِ اَلْیَقِینُ).
این دستوری سلوکی است که در بستههای مرشدهای سیر و سلوک -بجز عارفان قائم به قسط- جایش خالی است امام خمینی بابش کرد و مثل حاج قاسمها طیاش کردند.
نشانش در زیارات معصومین بسیار است: “جاهدتَ فی سبیلِ الله حتّی اتاک الیقین: در راه خدا مجاهده کردی تا به یقین رسیدی[۲]“.
٭بیشتر را در مباحث «توحید و توحّد قائمین به قسط» تعقیب کنید.
محسن قنبریان
۹۸/۱۱/۳
[۱] وسائل ج۱۶ص۱۳۳
[۲] الکافی ج۴ص۵۷٨و۵۷۳و۵۷۰و۵۵۲
وظیفه ملتهای منطقه برای نجات از سلطه آمریکا؛
رهبر انقلاب اسلامی، در بخش عربی خطبههای نماز جمعه مورخ ۹۸/۱۰/۲۷، خطاب به ملت های منطقه، راه کارهایی را برای نجات منطقه از سلطه آمریکا و همچنین رهایی فلسطین از حاکمیّت بیگانگان صهیونیست ارائه کردند که پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR در این اطلاع نگاشت، آنها را مرور میکند.
آنچه استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران درباره توافق آتی ایران و آمریکا پس از شهادت سردار سلیمانی گفته، قبل از اینکه اظهار نظری شخصی باشد، سخن رایج کارشناسی غیر انقلابی در طول ۴دهه مواجه انقلاب با آمریکاست؛ که البته ایشان رُک و صریح بیانش کرده است! این کارشناسی اغلب در “مجاری تصمیمسازی” دولتمردان حضور داشته است؛ لذا بجای موضعگیری درباره شخص ایشان باید درباره دوگانه ساختگیِ کارشناسی-انقلابیگری بیاندیشیم.
ایشان بطور خلاصه گفتهاند:
تاریخ این دوگانه جعلی (کارشناسی-انقلابیگری) به روزی برمیگردد که امامِ انقلاب نظر خود درباره ناوگان آمریکا در بدو ورود به خلیج فارس را گفتند: (آنها را بزنید)! اما کارشناسان سیاسی-نظامیآنروز صلاح ندیدند (و تا امروز هم)! بعد در جنگ نفتکشها و زدن ایرباس ایرانی همین کارشناسی مانع درگیری جدی و نهائی با آمریکا شد. هدف قرار دادن عینالاسد نیز درون نظام بینالملل تعیین شد؛ و سعی شد به گونهای انجام شود که “جنگ با آمریکا” یا “نقض حریم همسایه” تلقی نشود. لذا هدف، با هماهنگی دولت عراق انتخاب و بلافاصله هم به آمریکا پیام اتمام مخابره شد!
از اینرو علیرغم بزرگی و عظمت نظامی آن برای نیروهای مسلح، به لحاظ دیپلماتیک و سیاسی، منتفی کننده رابطه آمریکا و ایران نیست؛ و حتی میتواند امتیازی در مذاکرات آتی بوده، جای سانتریفیوژهای نطنز بنشیند!
اگر جریحهدار شدن غرور ملی با شهادت سردار سلیمانی و مطالبه میلیونی خوانخواهی او بتواند یکبار برای همیشه تکلیف این دوگانه ساختگی و غلط را معلوم کند، مانع اصلی انتقام راهبردی از آمریکا برداشته شده است.
بنظر میرسد مشکل جدی، همین دوگانه ساختگیِ کارشناسی-انقلابیگری یا واقعگرائی-آرمانگرائی و مانند آن است. زور خروش میلیونی مردم در خوانخواهی سردار ملی، از سوی نخبگان، باید برای ساقط کردن این دوگانهها و کلیشههای غلط راهبری شود. ثابت شود: انقلابیگریِ واقع بینانه و آرمانخواه، کارشناسی موجّه و معتبر و ناظر به واقعیت میدان هم هست؛ و غیر آن، نه فقط انقلابی و مردمی نیست که کارشناسی هم نیست. در غیر اینصورت منتظر تحقق پیشبینی این کارشناسان باشید!
٭مطالب مرتبط:
محسن قنبریان
۹۸/۱۰/۲۵
این روزها میپرسند چرا ج.ا.ا اینقدر بدبیاری دارد؟! کشته شدن سردار، جان باختن جمع کثیری در تشییع ایشان، آخرین و بزرگترین هم زدن اشتباهی هواپیمای مسافری خودی بعد از حمله موفق به عین الاسد!
جواب زیر تحلیل سیاسی-امنیتی و… نیست؛ پاسخی اخلاقی-قرآنی است. اگر حوصله داشتی بخوان:
بپرسید: شبی در خانههایمان خواب بودیم، خداوند شنها را مأمور کرد، آمریکاییها را شبانه در طبس نابود کرد. حالا با موشک نقطه زن، آمریکاییها را در مقر فرماندهی خودشان در عراق شبانه زدیم؛ اما چند ساعت بعد با زدن اشتباهی هواپیمای خودی، بیشتر از تلفات عین الاسد خود کشته دادیم!
شانس و اتفاق هم که در دستگاه الهی نیست، “هیچ برگی نمیافتد مگر اینکه خدا میداند[۱]“.
از آیات الهی بپرسید:
خداوند حکیم چه میکند؟!
حالا بهانه دست برخی افتاد که بگویند: “اگر چیزی از این کار از آنِ ما بود[حق با مابود] در اینجا کشته نمیشدیم[۴]”
برای این دسته باورش سخت است که بگویی: آنها اگر در خانههایشان بودند هم از دنیا میرفتند[۵]!
️پاسخ اخلاقی قرآن:
مأمور و کارگزار حکومت اسلامی باید مراقب اعمال و نیّات خود در طول روزها و سالها باشد و الا در دقیقه حساس لیز میخورد!
️طبس و عین الاسد
آیا مثل اُحد دچار ” وَعَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاکُمْ مَا تُحِبُّونَ”(=این نافرمانی بعد از آن بود که خدا آنچه را دوست میداشتید به شما نشان داد) شدند؟!
دیدن پیروزی عینالاسد و نگه داشتن غلبه در فضای رسانهای مانع زودتر گفتن حقیقت شد؟!
اگر واقعا گزارش سریع به صلاح نبود، نمیشد به هواپیمائی کشوری اطلاعات غلط داده نشود؟! یا اقلا مانع قرص تکذیب کردن اصابت موشک شوند؛ تا اینقدر اعتماد عمومی فرو نریزد؟!
کارگزار پیامبر و امام زمان، مأمور سیا و پنتاگون نیست؛ اخلاق بسیار مهم است.
٭این پاره آیات را با تأمل تلاوت کنید:
۹تا۱۲انفال[۱۱]/ ۱۵۲آل عمران[۱۲]
محسن قنبریان
۹۸/۱۰/۲۱
[۱] وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُهَا إِلا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلا یَعْلَمُهَا وَلا حَبَّهٍ فِی ظُلُمَاتِ الأرْضِ وَلا رَطْبٍ وَلا یَابِسٍ إِلا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ﴿۵٩﴾ انعام
[۲] إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُرْدِفِینَ ﴿٩﴾ انفال
[۳] ر.ک:۱۵۲/آل عمران
[۴] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَهً نُعَاسًا یَغْشَى طَائِفَهً مِنْکُمْ وَطَائِفَهٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّهِ یَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الأمْرِ مِنْ شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الأمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ مَا لا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الأمْرِ شَیْءٌ مَا قُتِلْنَا هَا هُنَا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿١۵۴﴾ آل عمران
[۵] ر.ک:همان
[۶] إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُرْدِفِینَ ﴿٩﴾ انفال
[۷] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَلَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِی الأمْرِ وَعَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاکُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الآخِرَهَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْکُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ ﴿١۵٢﴾ آل عمران
[۸] إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ ﴿١۵۵﴾ آل عمران
[۹] إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غَالِبَ لَکُمْ وَإِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١۶٠﴾ آل عمران
[۱۱]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُرْدِفِینَ ﴿٩﴾ وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلا بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿١٠﴾ إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعَاسَ أَمَنَهً مِنْهُ وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَیُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطَانِ وَلِیَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِکُمْ وَیُثَبِّتَ بِهِ الأقْدَامَ ﴿١١﴾ إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلائِکَهِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الأعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ ﴿١٢﴾ انفال
[۱۲]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَلَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِی الأمْرِ وَعَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاکُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الآخِرَهَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْکُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ ﴿١۵٢﴾ آل عمران
حمله موشکی به عین الاسد، مورد رضایت مثل آقای تاجزاده هم واقع شد! همو که از نفی انتقام سخت و بهانهسازی برای جنگ میگفت؛ حالا اینقدر را خردمندانه میداند و میگوید: ترامپ پاسخ روشنی به جنایت تروریستی خود گرفت. او صلح را به خطر انداخت و اکنون باید از پیامدهای شهادت سردار سلیمانی درس بگیرد و با پرهیز از اشتباه محاسبه مجدد جنگی ویرانگر با نتیجه باخت-باخت به منطقه تحمیل نکند.
علیرغم خط و نشانهای فرماندهان نظامیدر آن ۵روز و کمپین عمودی-افقی به تبع خط و نشان سید مقاومت؛ سردار هوا فضای سپاه گفتند: دنبال کشتهگیری نبودند و الا در گام اول ۵۰۰کشته داشتند!
حتی اینقدر سختیِ انتقام، مذاکره (بخوانید:معامله) با آمریکا توسط دیپلماتهای ۴۰ساله ج.ا.ا را ذاتاً منتفی نمیکند! بخصوص که ترامپ بلافاصله از مذاکرات بدون پیش شرط گفت!
یعنی سیلی عین الاسد میتواند یک برگ برنده برای امتیازگیری در مذاکرات قالبگیری شود (مثل درصد غنیسازی و تعداد سانتریفیوژها در اول مذاکرات برجامی)!
به تعبیری انتقام آنقدر سخت نبود که خودبخود برای مذاکرات، “تمام کننده” باشد. از اینرو درخواست رهبری عزیز از مردم جدی و لازم است که فرمودند: “این مساله مذاکره و نشستن پشت میز و اینها، مقدمه دخالتها و حضورهاست؛ این باید به پایان برسد”.(۹۸/۱۰/۱۸)
️ واقع بینانه:
واقعیت این است که هدف بزرگتر، مساوی با “جنگ” یا “تجاوز به همسایه” بود:
پایگاه نظامیاساسیتر (مثلا فرماندهی سنتکام) در کشوری غیر از عراق بود که بخلاف عراق دستور اخراج را تصویب نکرده و به ما اجازه نقض حریمش را نمیداد.
هدف چشمگیرتر از اینها -که وزن انتقام سخت داشته و برهم زننده همیشه گزینه مذاکره با شیطان اکبر باشد- زدن یکی از ناوهای آمریکائی بود؛ که همان لحظات اول از آبهای ما دورشان کردند و زدنش هم عملا شروع جنگ بود.
️ نتیجه اینکه:
باوجود این محذورات، عین الاسد مقدورترین هدف -اقلا در گام اول- بود.
البته گام دوم اگر استینافی از سوی ما باشد، طبعا جنگطلبی معنا میشود لذا مشروط به تقابل آمریکا بیان شد.
سپاه هم در بیانیهاش به همسایگان هشدار لازم را داد که در صورت تقابل آمریکا، پایگاههای او در این کشورها ایمن نیست. اینگونه محذور اول برچیده میشود و تعرض به آمریکا در خاک همسایه، نقض حریم او تلقی نخواهد شد.
️پژواک سه گانه:
پژواک همین سیلی اول، سه گونه است:
محسن قنبریان
۹۸/۱۰/۱۹
در فاصله توافقنامه حدیبیه با مشرکان، تا فتح مکه؛ پیامبر(ص) به کارهای دیگری در راستای رسالت توحیدی خود پرداخت. از جمله آنها دعوت شاهان و اُمرای منطقه به اسلام بود از جمله، فرستادن “حارث بن عمیر ازدی” نزد پادشاه بُصری است. بقیه ماجرا را با مأموریت سردار سلیمانی و کشتن ایشان و وعده انتقام سخت رهبر عزیز انقلاب مقایسه کنید:
حارث بن عمیر حامل پیامی برای امیر بُصری بود. در سرزمین موته فرمانده نصرانیان عرب (شرحبیل بن عمرو غسّانی) او را گرفت و کشت[۱].
این نحوه کشتن بر رسول خدا(ص) بسیار گران آمد. سپاهی سه هزار نفری برای اعزام به موته تجهیز کرد. طرف مقابل هم همپیمانان رومی خود را یاری خواستند؛ و رومیان نیز با سپاهی عظیم به یاریشان آمدند؛ اما پیامبر بر مقابله راسخ ماند.
جنگ موته سرآغاز فتوحات اسلامی در جانب مسیحیان و رومیان شد.
کسانی که ندانسته، آیات قصاص و مانند آن را جای انتقام راهبردی میخوانند و در مقابل انتقام سخت، از کشتن یک جان مقابل جان سردار میگویند؛ استدلالشان را به پیامبر خدا(ص) عرضه کنند!
چرا پیامبر(ص) در قبال کشتن حامل پیام به امیر یک منطقه، یک جنگ را انتقام قرار میدهد؟!
سردار سلیمانی اگر در سنگر جنگ با داعش تیر میخورد، شاید انتقامش مثل سردار همدانی بود و مزدش پیروزی بر داعش(مثل شهادت حججی)؛ اما او مهمان عراق بود و به تصریح نخستوزیر عراق حامل پیامی برای او بود که توسط فرمانده مسیحیان صهیونیست و دستور مستقیم ترامپ کشته شد. آیا انتقامش در مقیاس موته نیست؟!
مطلب مرتبط: ادب عقوبت در قرآن (نقد یادداشت آقای سروش محلاتی)
محسن قنبریان
۹۸/۱۰/۱۷
[۱] الطبقات الکبری ج۲ ص۱۲٨
پاسخ به یادداشت آقای سروش محلاتی
فاضل ارجمند سروش محلاتی به استناد روایتی، شأن نزول آیه۱۲۶ نحل را ماجرای کشتن حمزه و جدا جدا کردن بدن ایشان میداند؛ که پیامبر را غضبناک کرد که تهدید کند: ۷۰ نفر از قریش را مثل حمزه مُثله کند!
سپس درباره انتقام سخت چنین نقد زده که: “آیه نازل شد تا جلوی افراطیگری را بگیرد و مسلمانان را به اخلاق برگرداند. خداوند فرمود: انتقام باید در حد همان جنایت و به همان اندازه باشد و حق ندارید از آن تجاوز کنید و البته صبر و خویشتنداری بهتر است”.
۱. ایشان باید آیه ۶۰حج و روایت ذیل آن در همان منابع را هم میدید تا بهتر نتیجه میگرفت. خداوند میفرماید: “…و هرکس مانند عقوبتی که بر او رفته است عقوبت کند، به شرط اینکه به ناروا عقوبت شده باشد، خدا به او رخصت مقابله به مثل میدهد و او را بدین وسیله یاری میکند…”
تفسیر قمی ذیلش روایت کرده که وقتی قریش رسول الله را از مکه اخراج کرد و ایشان به غار رفت و قریش دنبال کشتنش بود، خداوند روز بدر آنها را بدان کار، عقوبت کرد و عتبه و شیبه و ولید و ابوجهل و حنظله پسر ابوسفیان و غیر اینها را کشت… [۱].
آقای سروش محلاتی! قریش پیامبر را نکشته بود و فقط برنامه قتل او را ریخته بود؛ چرا خداوند “مقابله به مثل” را جنگ بدر با قریش قرار داد و کشتن چند تن از بزرگان قریش را عقوبت آن کار محقق نشدهی قریش قرار داد؟! بنظرتان این افراطیگری نیست؟!!
۲.پیامبر(ص) در ماجرای حمزه به قسمت آخر آیه ۱۲۶نحل عمل کرد یعنی صبر کرد و در فتح مکه هم قاتلین حمزه را بخشید!
خواستی بگو خود فتح مکه، انتقام سیدالشهدای اُحد بود نه کشتن یک برده زر خرید!
سید مقاومت هم همین را انتقام عادلانه حاج قاسم خواند: اخراج آمریکا از منطقه اسلامی. نه زدن یک فرمانده آمریکایی که سر ترامپش هم، به کفش حاج قاسم نمیارزد.
۳. آقای محلاتی! چه اصراری دارید حتماً همراستا با سازشکاران قلم بزنید؟!
ما هنوز انتقام ۲۹۰شهید زن و کودک و مردم بیدفاع هواپیمای مسافری را هم نگرفتهایم؛ طبق آیه مورد استناد شما(ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به)، اجازه میفرمایید یک هواپیمای ایرباس مسافری خطوط آمریکا با همان تعداد مسافر را مقابله به مثل کنیم؟!
افراطیگری و نقض حقوق بشر نیست؟!!
نه! مقاومت گفت با مردم عادی آمریکا کاری ندارد.
از شما انتظار فقاهت بیشتر میرفت. حضور آمریکاییها در عراق -اقلا پس از مصوبه پارلمان عراق- تجاوز و اشغال است و منهای انتقام خون سردار سلیمانی هم سزای متجاوز روشن است.
محسن قنبریان
۹۸/۱۰/۱۵
[۱] تفسیر قمیج۲ص٨۶