بایگانی برچسب: s

هبوط علم دین‌!

چگونه عالمان معتزلی عصر مأمون عدالت را در فلسفه اجتماعی رها کردند؟

و چگونه امام رضا(ع) رها نکرد؟

هبوط به این است که علم را خالی از تعهد کند و آن را به یک قیل و قال تنها تنزل بدهد.

 برای فهم بهتر پروژه مأمون به آنچه عالمان معتزله دچارش شدند اشاره می‌کنم:

معتزله پنج اصل اعتقادی داشتند:”توحید” و “عدل”، “وعد وعید”-که در مورد خداوند است-، “منزله بین المنزلتین”-که در مورد گناهان کبیره بود- و یکی هم “امر به معروف”. این امر به معروف را به عدل متصل می‌کردند و به تعبیری یک جور فلسفه اجتماعی می ساختند.

 آقای هانری کربن در «تاریخ فلسفه اسلامی» اینگونه آورده است که «از نظر معتزله عدل به معنای دوری جستن فرد از شرّ و ظلم نیست بلکه عدل عمل جمعی امت برای ایجاد برابری و وفاق اجتماعی است تا هر فرد بتواند امکانات بالقوه خودش را تحقق بخشد».

 عدلی که اینجا از آن صحبت شده، یک عدل اجتماعی است که به یک فلسفه اجتماعی تبدیل می‌شود.

در ادامه می‌گوید «بدین سان اختیار و مسئولیت انسانی به صرف کاربرد قوای فردی محدود نمی‌شود بلکه به مجموعه امت بسط می یابد یا باید بسط یابد». بعد می‌گوید که «این اصل (یعنی امر به معروف) به کرات در کتاب آسمانی اسلام بیان شده است اما اهمیت مکتب معتزلی در این است که اصل عمل اخلاقی و اجتماعی را بر مبنای اصل کلامی عدل و اختیار انسانی قرار داده است».

یعنی این ها(معتزله) آمدند و آن عدلی که ما نیز در باورها داریم که هر چه عدل است خدا می‌کند نه هر چه کرد، عدل است(که اشعری ها می‌گویند) این را معتزله تا یک فلسفه اجتماعی آوردند که از آن امر به معروف و نهی از منکر دربیاید و امت بتوانند عدالت اجتماعی درست کنند و شاه جور را نپذیرند.

 شما منتظرید تا ببینید که معتزله با این فلسفه بزرگ اجتماعی چه با شاهان جور می‌کنند؟ حالا امام رضا(ع) را با معتزلی های بزرگ دوران خودش مثلاً احمد بن ابی دو‌ءاد -که قاضی القضات مامون شد- یا ثمامه بن اشرس -که مشاور نزدیک مامون بود- یا بشر بن معتمر -که از نزدیکانی بود که به عنوان شاهد‌، عهدنامه ولایتعهدی را امضا کرده است- مقایسه کنید.

می بینید که این افراد واقعاً علم شان هبوط کرد یعنی همین مقدار هم که معتزله در مورد عدالت و کشاندن آن تا امربه معروف و نهی از منکر می‌گفتند، چیزی از آن گفته نمی‌شد و حتی برعکسش اتفاق افتاد.

ماجرای «محنه القرآن» که تفتیش عقائد بود که اگر کسی مثل امام رضا(ع) جلوی این ماجرا نمی ایستاد ممکن بود که یک دوره تفتیش عقائد همچون دوران قرون وسطی در اسلام نیز اتفاق بیافتد. از عجائب تاریخ است که معتزلی هایی که به دنبال آزاداندیشی بودند و علیه سلاطین جور از امر به معروف و نهی از منکر حرف می زدند و از عدالت اجتماعی می‌گفتند تبدیل به اصلی ترین افرادی شدند که تفتیش عقائد را شروع کردند. در ماجرای «محنه القرآن» انسان ها را تفتیش می‌کردند که شما بگویید که به مخلوق بودن قرآن معتقدید یا برعکس؟! همین احمد بن ابی دؤاد متصدی بود و محاکمه می‌کرد.

خوب این یعنی هبوط! معتزله از حرف هایی که در عالم تئوری می زدند که عدالت را از خدا شروع می‌کردند و تا فلسفه اجتماعی می آورند و تا تکلیف امربه معروف و نهی از منکر امتداد می دادند؛وقتی عالمانش درباری شدند هبوط کرد.

مامون می‌خواست همان کاری که با معتزله کردند، را با امام رضا(ع) کند؛ که علم امام رضا فقط در قیل و قال معلوم شود که کمتر یا بیشتر بلد است بلکه تعهدش را -تعهدی که نسبت به عدالت اجتماعی، خدای خود و تکلیف بندگان و مستضعفان و محرومان دارد- را از او بگیرند.[که موفق نشد/ تفصیل را در مصاحبه و مجموعه ویدئوهای اسلام ناب ببینید]

دریافت فایل مصاحبه «پروژه مأمون به اسارت بردن مفهوم امامت بود»

مصاحبه/ پروژه مأمون به اسارت بردن مفهوم امامت بود

مصاحبه روزنامه قدس با حجت الاسلام قنبریان منتشر می‌شود.

دریافت فایل مصاحبه «پروژه مأمون به اسارت بردن مفهوم امامت بود»

نگاهی کلان به ولایتعهدی امام رضا(ع)



 

بخش سوم: چگونه امامت اسیر نشد؟!

 

  • معتزلی های مأمونی، عدالت را از اعتقاد به فلسفه اجتماعی نمی آوردند!
  • سیمای درباری که برای هبوط ولایت آراسته بودند!
  • امام رضا(ع) نسبت به مشروعیت بخشی به دربار، “عدم تعهد” و نسبت به مبارزین و محرومان، “تعهد” قبول کرد!

نگاهی کلان به ولایتعهدی امام رضا(ع)

 

بخش دوم: پروژه اسارت امامت

  • تفاوت اسارت امام با اسارت امامت
  • امامت؛ علم و عصمت است
  • اسارت علم؛ با قیل و قالِ منهای تعهد
  • اسارت عصمت؛ با دخول در دربار
  • دسیسه پیچیده مامون

نگاهی کلان به ولایتعهدی امام رضا(ع)

 

بخش اول: هبوط نهضت‌ها!

 

  • نهضت موسوی به مصر و نهضت رسول الله در کسری و روم هبوط کرد!
  • شکوه ذکر به عمارت مجلل و قرآن مطلّا!
  • مساوات اسلام به عدالت کسرایی!
  • اسلام، اسیر می‌شود!
  • چگونه نماز و حج و زکات اسیر شد؟!
  • نقشه برای اسارتِ ولایت!

قدر این مرتبه نشناخته‌ای یعنی چه؟!

امام رضا(ع) را مأمون عباسی هم در کاخ مجلل قرار داد و برایش تخت و سریر بناگذاشت (الکافی ج۶ص۵۱۷)!

برنامه‌های مناظره با علماء ادیان و فرَق هم مکرر از تالارهای آن به عالم مخابره شد (الاحتجاج)!

وزیر اعظم خود (فضل‌بن‌سهل) را هم برای دریافت نسخه کامل اسلام (محض الاسلام) نزد حضرت می‌فرستاد و رساله اسلام ناب نگارش می‌شد! (تحف العقول)

اما “متشیّع” شدن او را “تشیع” نخواندیم و تظاهر دیدیم. به تعبیر قدسی، “عفریت مستکبر” خطابش کردیم (حدیث لوح)؛ که “در عمل” راه خود را می‌رفت و قدسیت امام را روکش خود می‌خواست!

امام رضا(ع) نیز در این امپراطوری جور، “زهد ورزید” و “به شرط عدم مداخله در امور”، به اجبار ولایتعهدی را پذیرفت!

به همان “گفتن‌ها” و “چند مجلس روضه” بسنده کرد و در امور مملکت‌داری دخالتی نکرد! (گاهی تذکری داد)

سهم آن امام حکیم در آن “غربتِ امامْ شاه پنداری” و پروتکل‌های تشریفاتی، سم دربار و تسلی زنان مومن نوغان با گل‌افشانی بر تابوتش بود که “تلّ گل‌ها” را موجب شد!

از آن “عفریت مستکبر” تا “حضرت روح الله”(ره) فاصله از زمین تا سهاست.

امام رضا(ع) به این حکمت علوی پایبند بوده که: «الزهد فی ولایه الظالم بقدر الرغبه فی ولایه العادل»: زهدورزی در[مناصب] حکومت ظالم باید به اندازه رغبت در حکومت عادل باشد(غررالحکم).

او برای تحقق ولایتی که ائمه طاهرین برای فقیهان شیعه جعل کرده‌اند؛ “راغب” است. اگر نظرش را بخواهیم در ریز و درشت حکومت ولایت فقیه “ورود” می‌کند و اصلا آن همه دُرهای گرانبها در آن “گفتن‌ها” برای اجرا و بکارگیری در “این دولت‌ها” بود نه برای مأمون‌ها!

حق امام رضا(ع) بر حکومت عادل، یک حرم مجلل و ضریح مرصع و تلِ گلها در ولادت و شهادت نیست. “تحقق وعده‌های” ائمه شیعه در عدل و داد، حق او برحکومت عادل است.

فرمود: “ما خاندانی هستیم که همچون پیامبر(ص) وعده خود را وام و دیْن می‌دانیم”(تحف العقول ص۴۴۶).

انقلاب اسلامی برای ادای این دیْن آمده نه صرفا تکرار زنان نوغان و تشریفات حرم و باز گفتن‌ها و رساله نویسی‌ها!

پ.ن: رهبرانقلاب اسلامی درباره وضعیت عدالت:

  • مطلقا راضی کننده نیست(۹۰/۲/۲۷)
  • دچار عقب ماندگی هستیم(۹۶/۱۱/۲۶)
  • نمره خوبی نداریم(۹۹/۳/۷)
  • جبران عقب ماندگی نیازمند همت زنان و مردان مومن انقلابی است(۹۶/۱۱/۲۹)

* مطالب مرتبط:

محسن قنبریان
۹۹/۴/۱۱

هدیه نوروزی پیرمرد فقیر ایرانی به امام کاظم(ع)!

لشکریان عباسیان را عمدتا ایرانی‌ها تشکیل می‌دادند و خلیفه عباسی برای رضایت آنها نوروز را جشن میگرفت.

جشن او یک سفره هفت سین ساده نبود، احیای سنت کسراها بود. مثل شاهان ساسانی می‌نشست و امراء و فرمانداران و تیول‌داران برایش هدایای قیمتی می‌آوردند.

اینبار به اصرار و به اکراه، امام کاظم(ع) را هم کنار خود نشاند!

هدایای گرانبها در نوروز تقدیم و بالای تالار چیده میشد؛ تا اینکه پیرمرد فقیری وارد شد. به جای شاه عباسی، امام کاظم(ع) را خطاب کرد:

مرد فقیری هستم که وضع مالی‌ام خوب نبود تا برای شما هدیه بیاورم اما سه بیت شعر که جدم درباره جدت -سیدالشهداء(ع)- سروده را بعنوان هدیه نوروز تقدیم میکنم:

“تعجبم از شمشیرهای آبدار، چگونه بر پیکرت فرود آمدند؟

با اینکه غبار غریبی چهره عزیزت را گرفته بود!

در شگفتم از تیرها، در مقابل چشم بانوان حریمت!

که با اشکهای جاری جد خود را می طلبیدند.

چگونه نشکستند؟! و چرا بزرگواریت مانع فرورفتن آنها در بدنت نشد؟!”

فضای شاهانه عوض شد؛ زودتر از دعبل و امام رضا(ع) در کاخ مأمون، پیرمرد ایرانی نزد امام کاظم(ع) روضه‌خوان سید مظلومان شد!

امام نیز هدایا را با اجازه سلطان جور به پیرمرد فقیر پیشکش کرد[۱].

امسال نوروز، همه بر آستان موسی بن جعفریم!

اینبار او وردست سلطان حقیقی عالم، خالق مرگ و حیات، بیماری و بهار نشسته است!

ما هم آن ایرانی فقیر و گرفتاریم!

 از اجداد پاکت، شعری بخوان و صله‌ای بستان!

(این خاطره را به کسانی که دوستشان دارید، هدیه دهید)

محسن قنبریان
۹۸/۱۲/۲۹

[۱] تفصیل ماجرا را درمناقب ابن شهرآشوب ج۴ص۳۱۸و۳۱۹بخوانید

مصاحبه/ در رابطه با ولایتعهدی امام رضا(ع)

خبرگزاری میزان مصاحبه‌ای صورت داده است با حجت الاسلام قنبریان در رابطه با ولایتعهدی امام رضا علیه السلام. متن این مصاحبه را در ادامه مطلب می‌توانید مطالعه نمایید.

ادامه خواندن مصاحبه/ در رابطه با ولایتعهدی امام رضا(ع)

تظاهرات مقابل خانه امام رضا(ع) یا زیدالنار؟!

 

فرمایش آقای رئیس جمهور -که چند سال است این قرائت را از ولایتعهدی امام رضا(ع) تکرار می‌کند- دو ایراد اساسی دارد:

۱٫      تاریخ را ژله گرفته که به خواست ایشان فرم می‌گیرد! قبول ولایتعهدی و رفتن با “ابرقدرت به تمام معنا” با وجود “جائر بودن”، بخاطر “مصلحت اسلام و مردم”؛ هیچ شباهتی به وضع ایشان ندارد .
نه فقط بر اساس اسناد تاریخی بلکه براساس صحیح‌ترین روایات از خود امام رضا(ع)، قبول ولایت عهدی از سوی امام مشروط به
:
۱. “ عدم تعهد ” نسبت به آن ابرقدرت بود(روایت صحیح السند معمّربن خلّاد از امام رضا)[۱]. یعنی شرط کرد در انفاذ هیچ حکم آن ابرقدرت همکاری نکند و هیچ را امضاء نکند.
۲. “ تعهد نسبت به انقلابیون و مبارزینِ با آن ابرقدرت، در اقصی نقاط جهان اسلام“.
وقتی به حسب روایت صحیح، مأمون از حضرت می‌خواهد که به مطیعین‌شان -که در نواحی مختلف دست به قیام زده‌اند- نامه بنویسند(و آنها را به سازش دعوت کنند)، امام قبول نمی‌نماید و تازه می‌فرماید: “این ولایت عهدی نعمتی بر من نیافزوده؛ نامه‌های من در شرق و غرب امپراطوری نفوذ داشت
[۲]“!(
یعنی آری این نفوذ را دارم اما برای منافع شما چنان نمی‌کنم
.
وجدان عمومی و حافظه تاریخ درباره این “شباهت‌سازیِ” آقای روحانی بین خود و امام رضا(ع) قضاوت خواهد کرد؛ که آیا رویکرد ایشان و در آمدن با ابرقدرتی که خود جائرش می‌داند و فقط بخاطر مصلحت اسلام و مردم حاضر است خود را قربانی کند؛ این دو عنصر ولایتعهدی امام رضا(ع) را دارد؟! یعنی
:
۱. از عدم تعهد نسبت به رویههای آن ابرقدرت برخوردار است؟! یا هر کنوانسیون و معاهدهای را خواستند، متعهد میشود؟!!
۲. از تعهد نسبت به مبارزین اسلام در یمن و فلسطین و سوریه و عراق مقابل منافع این ابرقدرت، برخوردار است؟!
یا درخواست مأمونِ عصر برای استفاده از نفوذ انقلاب اسلامی برای به سازش درآوردن جبهه مقاومت، قابل بررسی و معامله است؟!

۲٫      اگر قرار است شبیهی تاریخی برای رویکرد ایشان یافته شود؛ آن “زیدالنار” است نه امام رضا(ع)!
باز به حسب گزارش احادیث عیون اخبار الرضا
[۳]زید برادر امام رضا(ع)، منفعت طلبی خودبرتربین بود؛ در دوره‌ای بخاطر منافع، دست به تندروی و شورش علیه ابرقدرت عباسی زد وخانه‌های آنها را در بصره را آتش زد و معروف به “زیدالنار” شد. لکن کمی بعد مثل انقلابی‌ای بریده، با مأمون ساخت. به مأمون گفت: “اگر بار بعد خواستم خانه‌هائی را آتش بزنم، خانه دشمنان شما را آتش می‌زنم[۴]. بعدتر از ندیمان و همنشینان ابرقدرت عباسی شد[۵](
امام رضا(ع) آن تندروی آن روز و آتش افروزی بر بی‌گناهان و این سازشکاری امروز را نکوهش و تا آخر عمر با او قطع ارتباط کرد و بدو فرمود: “اینها [ابرقدرت عباسی] با پیروان ما بخاطر محبت و اعتقادشان به ما، دشمنی می‌کنند و خون و مالشان را حلال می‌شمارند؛ مراقب باش با اسائه و کم گرفتن آنان، به خود ظلم می‌کنی و حقت [که منتسب به خاندان عترتی]را باطل می‌کنی
[۶]“(

آقای روحانی بهتر می‌داند چه کسی در ایام اختیار داری امور جنگ به تولید سلاح هسته‌ای بی‌میل نبود! سال ٨۵ نامه محرمانه فرماندهی نظامی را منتشر کرد که در آن پیروزی منوط به “قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاح‌های لیزر و اتم” خوانده شده بود! انتشار آن نامه، اعتراف، تلقی و بهانه غرب برای صدور ۵ قطنامه شورای امنیت ظرف سه سال علیه کشور شد!

آقای روحانی دست راست و وارث همان کس بود که تا ۹۴ هم رفتن به سمت سلاح هسته‌ای را -علیرغم فتوای صریح رهبری- ممکن می‌شمرد و به حسب گزارش سایت رسمی خودش گفت: “این درست است که ما اجازه رفتن به طرف سلاح هسته‌ای را نداریم ولی اگر شرایطی پیش بیاید و ضرورت پیدا کند و یا دشمنی پیدا کنیم که بخواهد از این سلاح استفاده کند قدرت ما محفوظ است[۷]“!(

روزی دیگر از پایان عصر موشک گفت و امضای کری را ضمانت خواند!

حالا بگویند شباهتشان به زیدالنار بیشتر است یا امام رضا(ع)؟!

اگر در خانه کسی تجمع نیکو باشد جلوی خانه زیدالنارهاست نه امام رضا(ع)!

 

محسن قنبریان
۹۸/۸/۳


[۱] الکافی ج٨ص۱۵۱

[۲] همان

[۳] عیون اخبارالرضا ج۲باب۵٨ص۲۳۲و۲۳۵

[۴] همان

[۵] همان

[۶] همان

[۷] سایت آیت الله هاشمی رفسنجانی ۴آبان۹۴کدخبر۸۰۲۳۴