بایگانی برچسب: s

هدیه نوروزی پیرمرد فقیر ایرانی به امام کاظم(ع)!

لشکریان عباسیان را عمدتا ایرانی‌ها تشکیل می‌دادند و خلیفه عباسی برای رضایت آنها نوروز را جشن میگرفت.

جشن او یک سفره هفت سین ساده نبود، احیای سنت کسراها بود. مثل شاهان ساسانی می‌نشست و امراء و فرمانداران و تیول‌داران برایش هدایای قیمتی می‌آوردند.

اینبار به اصرار و به اکراه، امام کاظم(ع) را هم کنار خود نشاند!

هدایای گرانبها در نوروز تقدیم و بالای تالار چیده میشد؛ تا اینکه پیرمرد فقیری وارد شد. به جای شاه عباسی، امام کاظم(ع) را خطاب کرد:

مرد فقیری هستم که وضع مالی‌ام خوب نبود تا برای شما هدیه بیاورم اما سه بیت شعر که جدم درباره جدت -سیدالشهداء(ع)- سروده را بعنوان هدیه نوروز تقدیم میکنم:

“تعجبم از شمشیرهای آبدار، چگونه بر پیکرت فرود آمدند؟

با اینکه غبار غریبی چهره عزیزت را گرفته بود!

در شگفتم از تیرها، در مقابل چشم بانوان حریمت!

که با اشکهای جاری جد خود را می طلبیدند.

چگونه نشکستند؟! و چرا بزرگواریت مانع فرورفتن آنها در بدنت نشد؟!”

فضای شاهانه عوض شد؛ زودتر از دعبل و امام رضا(ع) در کاخ مأمون، پیرمرد ایرانی نزد امام کاظم(ع) روضه‌خوان سید مظلومان شد!

امام نیز هدایا را با اجازه سلطان جور به پیرمرد فقیر پیشکش کرد[۱].

امسال نوروز، همه بر آستان موسی بن جعفریم!

اینبار او وردست سلطان حقیقی عالم، خالق مرگ و حیات، بیماری و بهار نشسته است!

ما هم آن ایرانی فقیر و گرفتاریم!

 از اجداد پاکت، شعری بخوان و صله‌ای بستان!

(این خاطره را به کسانی که دوستشان دارید، هدیه دهید)

محسن قنبریان
۹۸/۱۲/۲۹

[۱] تفصیل ماجرا را درمناقب ابن شهرآشوب ج۴ص۳۱۸و۳۱۹بخوانید