سخنرانی با موضوع «فاطمه، مردم، فتنه گران» ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان منتشر میشود.
دریافت جلسه اول «فاطمه، مردم، فتنه گران» | “دریافت از پیوند کمکی“
دریافت جلسه دوّم «فاطمه، مردم، فتنه گران» | “دریافت از پیوند کمکی“
دریافت جلسه سوّم «فاطمه، مردم، فتنه گران» | “دریافت از پیوند کمکی“
چکیده جلسه اول
در فتنه پس از پیامبر(ص) ، فاطمه(س) کجا ایستاد؟! صندلی تماشای او بالتبع تبیین و توبیخ و راه حلهایش کجای جامعه دایر شد؟!
فقط بگویی : کنار امیرالمومنین(ع) ! کافی نیست.
فاطمه(س) به نص خطبه هایش سه وجهی می دید نه دو وجهی! لذا بین مردم و فتنه گران ایستاد. نه صرفاً کنار علی(ع) و یک دست کننده مردم و فتنه گران!
اولین اقدام در فتنه ها همین انتخاب موقف است که بعضی بلد نیستند. برخی مدافعان نظامی -که حمایت میلیونی دارد – جایی می ایستند که تحلیل و موضع و اقدامشان ،مردم را با فتنه گران جمع بسته!
حضرت صدیقه(س) موقف خود را درست انتخاب کرد بین مردم و فتنه گران ایستاد و اکثریت(مردم) را علیه اقلیت خودخوانده تحریک کرد!
شروع سخنش با مردم حاوی شمارش ۵ فضیلت برای عامه مردم است:
- انتم عبادالله! بندگان خدا هستید
- نُصُب امرِه و نهیه:
نُصُب یا:
– جمع نَصب است( مثل سُقُف / سقف) = شما برپادارنده امر و نهی الهی هستید
– جمع نصیبه است(مثل صُحُف/ صحیفه)= شما علائم و راهنمایان به امر و نهی الهی هستید
– جمع نصاب است= شما مرجع و محل رجوع امر و نهی الهی هستید - .حمله دینه و وحیه: حاملان دین و وحی هستید!
- امناءُ الله علی انفسکم: امینان خداوند بر خویش اید
- بلغائه الی الاُمم: رسانندگان دین به امت های دیگرید
بعد به عنصر دیگر اجتماع مسلمانان می پردازد یعنی ثقلین که درون مردم ودیعه گذاشته شده است( زعیمُ حق له فیکم و عهد قدَّمَه الیکم و بقیه استخلفها علیکم کتاب الله الناطق و القرآن الصادق…)
مردم در همان زمان گله مندی حضرت این ۵ خصوصیت را دارند و البته آنها بریده از قرآن و عترت ، اصالت بخشی نمی شوند.
رو به این مردم ، علیه فتنه گران می ایستد و از سکوت و کُندی شمشیرشان گله می کند.
پس این مردم بافضلیت چرا یاری اش نکردند؟!
فرد فرد از آن عهد برگشتند یا اتفاق دیگری افتاد؟!
پاسخ حضرت امیر( ع) این است:
صرتُم بعد الهجره اعراباً و بعد الموالاه احزاباً!
خیلی حرف دقیقی است. در واقع می فرماید عصب از کار افتاد ! اندام سالم است اما پیکر تحرک لازم را ندارد چون عصبیت جاهلی جای مواخات نبوی نشست!
پیامبر(ص) اول اوس و خزرج و بعد آنها( انصار) با مهاجر را پیوند اخوت داد و موفق هم شد دارایی ها بین هم نصف کردند و…
لکن برخی گسل های پیشین را فعال کردند اول خزرجیان به سقیفه آمدند( یا فرستاده شدند!) اوسیان به رقابت آمدند و آن چند مهاجر هم!
در کشمکش ها دو حل ماند:
– انصار: منّا امیر و منکم امیر!
– مهاجر: نحن الامراء و انتم الوزراء
واضح بود هرکس امیر خود ، برگشت به اختلافات قبل بود و رای نمی آورد !
جمع برداری این شد:
– رجحان راه حل مهاجر
– حذف عملی وصایت و ولایت علی(ع)!
نتیجه اول:
مردم در حیثیت جمعی شان بشرط ماندن بر عهد اسلام با فضیلت اند
تک تک افراد یک جامعه هم یک شبه کافر نمی شوند
اما باید مراقب تکه ها و پاره ها( قومیت ها، جنسیت ها، نسل ها و…) بود . اینجا جای نفوذ و شکاف و شقاق است . با فعال شدن این گسل ها عصبیت ایمانی از کار می افتد و جامعه ایمانی عمل صالح لازم و بموقع انجام نمی دهد.
چکیده جلسه دوّم
فاطمه علیرغم گله مندی از مردم حیثیت جمعی آنها را به ۵فضیلت آراست و سعی کرد همه را علیه اقلیت فتنه گر تحریک کند.
از جمله آن فضائل: حملهُ دینِه و وحیِه!
مردم حاملان دین اند. دین در وجود شفاهی اش نسلی به نسلی می رسد. با عمل بدان در رفتارها بروز می یابد و حمل می شود.
اما مردم چگونه حَمَله ی وحی اند؟!
وحی مراتبی را طی می کند. از مرتبه علم الهی که هنوز نه لفظ است و نه مفهوم/ تا حملش توسط فرشتگان جبرائیلی و صورت لفظ و معنا یافتن در جان نبی(ص)/ تا بر زبان نبی جاری شدن و دچار نسیان و خطا نشدن/ اما هنوز هم ادامه دارد : به گوش امت هم می رسد و آن الفاظ در وجود شفاهی اش حفاظت میشود( انا له لحافظون) پس مردم حاملان وحی در وجود لفظی اش هستند.
روایات از حفاظ قرآن به حمله القرآن تعبیر می کند.
لکن در کنار مردم ،امام هم هست تعبیر درباره او فقط حمله وحی نیست: حمله کتاب الله/عیبه وحی الله/ تراجمه وحی الله/ مهبط الوحی
ائمه ، وحی تازه ای نمی آورند( به ادله ختم نبوت) اما کل آنچه نبی دریافت کرده( لفظ و معنا و بطون و حقیقت نوری اش) نزد آنهاست لذا آنها را خاندان پیغمبری( اهل بیت النبوه) خطاب می کنیم نه خاندان پیامبر(ص)!( اهل بیت النبی).
جماعت و امت بدون امام(ع) رسمیت ندارد اینجا دوباره زمین و آسمان ، مردم و امام کنار هم می نشیند و علیرغم حمله وحی بودن مردم، میزان در تبیین مرادات وحی، امام میشود.
درس مهم این بود که در فتنه های درون امت اسلامی، مردم را با فتنه گران جمع نبندی!
غدیر تکرار عقبه و سقیفه تکرار دارالندوه است! جفا به امامت و تشیع است که سقیفه را دمکراسی و مردمسالاری بخوانی !
سئوال قبل این بود: این مردم با فضیلت چرا صدیقه طاهره را یاری نکردند؟!
پاسخ حضرت امیر(ع) این بود: صرتم بعد الموالاه احزاباً!
موالات ، پیوستگی مردم با هم است. احزاب شدن یعنی فعال شدن گسل های جاهلی گذشته؛ اوس برای خود، خزرج برای خود و…
توجه: بدون این موالات و مواخات ، ولایت و سرپرستی امام(ع) منعقد نمی شود!
یکبار محبت اهلبیت ، دلها را با هم جمع و ائتلاف درست کرده ، تفرقه را جمع می کند( فاصبحتم بنعمته اخوانا/ بموالاتکم ائتلفه الفرقه) بعد از این مواخات و موالات، ولایت بمعنای سرپرستی و حاکمیت بر جامعه شکل می گیرد. آیت الله شاه آبادی به خوبی در کتاب شذرات المعارف این فرآیند مهم را توضیح داده است.
اگر موالات آسیب دید ، امامت زایل می شود چون یک راه می ماند و آن سلطه و غلبه است که ولایت ، ضد آن است.
تمدن جدید فرقه ساز و ذره ای کننده است!
در طول تاریخ به اندازه مدرنیته در ادیان فرقه زاده نشده است. فقط در مذهب پروتستان بیش از ۳۰۰ فرقه هست. برای ما بهائیت و وهابیت و… می سازد یا ضریبش می دهد.
در سبک زندگی هم چنین می کند . بر مدار تمتع بیشتر از دنیا دائماً سبک های جدید لذت خلق میکند و پیرو برایش می سازد .
نکته مهمتر این است که اینها بعد از پیدایش و یارگیری به مرور بمثابه یک حق تلقی شده و طرفداران به خود آگاهی نسبت به هم در آمده یک طبقه اجتماعی می شوند ؛ حالا مطالبات خود را دارند و منطقه تمایز با فرهنگ عمومی جامعه را می سازند و…
همیشه دنیا نوجوان داشته، زن داشته، اما مدرنیته اینها را یک طبقه اجتماعی می کند با سبک زندگی مشترک و مطالبات خاص و…
می بینید تمدن جدید گسل ساز هم هست . ائتلاف بین چند گسل گاهی قوانین و فرهنگ عمومی جامعه ای را جابجا می کند.
▫️در مدینه ۱۱هجری گسل قومیت و تعصب خونی سرباز کرد!
سقیفه محل تصمیم گیری خزرجیان بود آنها شتاب کردند . جالب اینکه سعدبن عباده بین خزرجیان هم یک رقیب از سر حسادت داشت( بشیر بن سعد)! اوسی ها هم رفتند. چند مهاجر هم رفتند.
تئوری منّا الامیر و منکم الامیر با یک جمله عُمر باطل شد: دو شمشیر در یک غلاف جا نمیشود!
اینجا بشیر رقیب سعد گفت: ای گروه انصار محمد از قریش است و خویشان او به او نزدیکتر سوگند به خدا در مساله رهبری با آنها مخالفت نمی کنم!
( پشت پرده ای داشت یا نه بماند) او زودتر از مهاجر با ابوبکر بیعت کرد تا رقیبش سعد بن عباده امیر نشود!
اُسَید بن حضیر رئیس اوسیان گفت: سوگند به خدا اگر با ابوبکر بیعت نکنید طایفه خزرج پیوسته بر شما برتری خواهد یافت. او و اوسی ها بیعت کردند تا اقلا در سبقت بیعت از رقیب عقب نمانند! بعد بقیه خزرجیان بیعت کردند.
چکیده جلسه سوّم
عرض شد حیثیت جمعی امت دارای فضایلی است که حضرت صدیقه (س) روی آن تمرکز کرد تا با یادآوری آن فضائل ،آن حیثیت جمعی امت – یعنی همان که در غدیر اجتماع کرد و ولیّ خدا را پذیرفت – دوباره به صحنه بیاورد و علیه اقلیت فتنه گران ور روزهای اول قرار دهد.
آن فضایل ۵گانه: بندگی خدا/برپادارنده اوامر و نواهی خداوند/ حاملان دین و وحی الهی بودن/، امین های خداوند بر خویش / رساننده دین به امت های دیگر بود
اُمناءُ الله علی انفسکم:
این فراز نه یعنی هریک از شما بر خود امین هستید تا جمع امین و امانت شود بلکه منظور همان حیثیت جمعی امت است. یعنی مردم مسلمان امین های پروردگار اند. شهید صدر در الاسلام یقود الحیات نظریه خلافت انسان ، شهادت انبیاء به شایستگی این منزلت جامعه اسلامی و مردم در حیثیت جمعی را بیان کرده است. آنجا از ۵آیه قرآن استفاده می کند که نوع انسان با صورت جمعی ( مجتمع انسانی) خلیفه و جانشین خداوند در همه مواهب طبیعی ، ظرفیت ها و استعدادهاست و باید رعایت مستخلِف خود (خداوند) را بکند. آیه پنجم ایشان همان آیه امانت در قرآن (انا عرضنا الامانه…وحملها الانسان) است و نتیجه می گیرد امانت روی دیگر خلافت است (حتما رجوع کنید)
صدیقه طاهره(س) دنبال احیای این حیثیت جمعی با آن فضائل است، چیزی که دچار گسل تحزب ها شد و زمینه غصب خلافت و انزوای امامت شد!
پیامبر(ص) و موالات
در خطبه ۲۳۱ حضرت امیر(ع) در توصیف پیامبر می فرماید:” خداوند توسط او گسیختگی های جامعه را نظام داد و پراکندگی را به هم پیوست و میان خویشاوندان – پس از آنکه سینه هایشان از دشمنی سخت پر شده بود و آتش کینه در دلهایشان زبانه کشیده بود- الفت و دوستی پدید آورد”
این همان موالات بین اوس و خزرج و بین انصار و مهاجر است که وحدت ملی پدید آورد.
موالات و پیوستگی جامعه چگونه محقق میشود؟
خود حضرت زهرا(س) در همین خطبه فدک جواب می دهد: ان الله جعل العدل تنسیقاً للقلوب
خداوند عدالت اجتماعی را برای هم سنخ کردن و پیوستگی دلها قرار داد
اصلی ترین گسل برای پاره پاره کردن جامعه شکاف طبقاتی است.
پیامبر(ص) با سیاست عدل آن موالات را محکم کرد.
لکن گسل های قومیتی جاهلیت کامل زائل نشده بود و منافقان هم در آن می دمیدند که نتیجه اش را در سقیفه گرفتند.
حضرت زهرا(س) دنبال احیای آن حیثیت بود نه اینکه خود روی گسلی بایستد و از فرقه ای علیه فرقه ای دیگر به نفع خلافت علی(ع) استفاده کند.
جمع محدود متحصنین در خانه اش وقتی بهانه یورش اول شد ، به آنها گفت:فانصرفوا راشدین!
یعنی از گرد من و خانه ما منصرف شوید و آنچه صلاح می دانید انجام دهید.[۱]
امیرالمومنین نصرت ابوسفیان را که گفت مدینه را پر از سواره و پیاده می کنم رد کرد.[۲]
دقت کنید با او هم کبرویا بحث دارد هم صغرویاً!
هم نمی خواهد به زور شمشیر حکومت را بگیرد و هم نمی خواهد به مثل ابوسفیان تکیه کند و عملا حزب قاسطین را تسریع بخشد!
شاهد دیگر کمک نخواستن از مثل مالک بن نویره است. او مثل ابوسفیان نبود . جمعه وارد مدینه شد و خلیفه جدید را استیضاح کرد . از وصی پیامبر(ص) – یعنی علی(ع) – سراغ گرفت و دست کشیدن از او را خیانت خواند! وقتی با لگد دو سه نفر از هواداران خلیفه اخراج شد در اشعاری از آمادگی قیام با وصی ولو بر روی آتش گفت.[۳]
پس مطالبه از امت ، مطالبه چند شمشیر زن نبود ، مطالبه برگشت جمعی به وصی پیامبر بود
اگر از ۴۰ نفر حرف است یا اگر حمزه و جعفر طیار بودند حق علی(ع) غصب نمیشد؛ اینها مُعد آمدن مردم اند نه عاملی برای سرکوب مردم!
در روایات صحیح شیعی دلیل دست نبردن به شمشیر توسط حضرت امیر(ع) سه عامل یادشده:
– ارتداد جمعی مردم از اسلام
– خروج ودایع از اصلاب
– عدم ناصر[۴]
[۱] ر.ک: المصنّف ج۷ ص۴۳۳
[۲] ر.ک: الارشاد ج۱ص۱۹۰
[۳] ر.ک: طبری ج۳ص۲۳۱ / الکامل ج۳ص۱۴۹ و…
[۴] ر.ک: الکافی ج۳ص۲۹۵و۲۹۶علل الشرایع الباب۱۲۲ص۱۴۷تا۱۵۰ الخصال ج۲ص۵۴۹
دلائل الامامه ص۱۳۶و۱۳۷