بایگانی ماهیانه: خرداد 1400

۰۵/ سلسله درسهای نهج البلاغه

دریافت جلسه پنجم سلسله درسهای نهج البلاغه | “دریافت از پیوند کمکی


جلسه پنجم /۵خرداد۱۴۰۰

نسبت نهادهای اجتماعی با نهادهای حاکمیتی در اسلام سیاسی

 

تعاریف:

  1. اسلام سیاسی: قرائتی از اسلام که قائل به حکومت اسلامی است و معتقد است حکومت در اجرای احکام اسلام و تحقق ارزشهای آن بیطرف نیست و وظیفه دارد. بلکه اصلا فلسفه وجودی اش آن است…
  2. اسلام اجتماعی: قرائتی که با حکومت مسلمانان مخالف نیست اما حاکم و حکمرانی را اسلامی نمی داند. یا حکومت را مامور اجرای احکام(بخصوص احکام معارض با مدرنیته و حقوق بشر) نمی داند. همراهی با جبهه ملی در تقابل با لایحه قصاص(سال۶۰)، مخالفت با حجاب اجباری یا الزامی و… از این جمله است
    توجه: ایندو را باید بشکل طیف(کمرنگ به پررنگ) دید. لذا برخی نزدیک به هم میشوند. از نهصت آزادی تا مدرسه علوی، تا گلزاده غفوری و شاگردان، تا این تازگی آقایان نصیری و زائری و آقامیری و… در طیف پررنگ و کمرنگ اسلام اجتماعی قرار دارند.
  3. نهاد سیاسی: نهادهای سیاسی و شعب حکمرانی و هرجایی که مسئول و سیاستهایش از طریق حاکمیت معین شود؛ حتی اگر به کمک نیروی مردمی و تبرعی اداره شود(مثل شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، امام جمعه و ستاد نماز جمعه و…)
  4. نهاد اجتماعی: نهادهای مدنی و اجتماعی ای که ولو با مجوز حکومت و در چارچوبه قواعد پذیرفته شده فعالیت می کنند اما برآمده از مردم اند. مسئولین و سیاستهایش ابلاغ از بالا نیست. مثلا هیاتهای مذهبی نهاد اجتماعی و سازمان تبلیغات، نهاد حکومتی است. خیریه ها، مدنی و اوقاف و کمیته امداد حکومتی و سیاسی است.
    توجه: نهادهای اجتماعی و سیاسی الزاما در تقابل باهم نیستند آنگونه که اسلام سیاسی و اسلام اجتماعی بودند. مثلا معتقدین به اسلام سیاسی(حکومت ولایت فقیه برای اجرای احکام و تحقق ارزشهای اسلامی) ممکن است در نهادهای مدنی و حکومتی منتشر و در تعامل با هم باشند[۱].

 

توجه مهم: هرچه نهاد اجتماعی و مدنی در اسلام سیاسی، کوچکتر و رنجور تر و کم اثرتر شود، برای تحقق اسلام سیاسی، سهم نهادهای حاکمیتی بیشتر می شود. به تبعِ خصوصیت ورود حاکمیتی که از بالا به پایین و با ابلاغ و اجرای خاص است، چهره غیر دمکراتیک تری از اسلام بروز می کند…(توضیح بیشتر در فایل صوتی)

 

نهج البلاغه، اسلام سیاسی را بانگ میزند!

واضح است نهج البلاغه برای حاکم و حکومت در اسلام قواعد دارد و مداخله حکومت در اجرای احکام را هم می خواهد برای نمونه:

  • نامه۴۲: فرماندار خوب را کسی می شمارد که بتوان در اقامه دین به او تکیه کرد.
  • نامه۵۲: آیین نامه ابلاغی حضرت به فرمانداران برای اقامه نماز جماعت برای مردم با تعیین زمان دقیق آن است(مثلا نماز صبح در وقت روشنی هوا خوانده شود).
  • نامه۶۷: به فرماندار مکه و دستور اینکه نباید مردم مکه در موسم حج از هیچ حاجی ای اجاره بگیرند…
    نهادهای اجتماعیِ اسلام سیاسی در عصر امیر المومنین قوی اند!
    قبل از علی(ع) هم این نهادهای اجتماعی نقش آفرین بودند. هنوز دوره فراگیری استبداد اموی و بی کار کردن این نهادها نرسیده بود. حتی گاهی وظیفه های نهاد حکومتی(مثل اجرای حد) را هم انجام می دادند! چند نمونه:
  • اعتراض عمومی کوفه به خلیفه دوم درباره فرماندار کوفه(سعد ابی وقاص)؛ علت: خوب بجا نیاوردن نمازهای جمعه و جماعت[۲]!
  • برخورد و مطالبه جدی عزل ولید بن عقبه؛ علت: آوردن جادوگر به مسجد و مستی در نماز صبح[۳]!
  • اخراج فرماندار(سعید بن عاص)؛ علت: ویژه خواری و تئوریزه کردن ویژه خواری بنی امیه[۴]
  • بحث های روشنگر با شهرک ۱۲۰۰۰نفری خوارج؛ نتیجه: کاهش خوارج به ۴۰۰۰نفر[۵]
  • مطالبه گری یک زن(سوده همدانی) و گرفتن حکم عزل کارگزار نامناسب.

چرا در ماجرای مقاومت اخیر غزه حمایت مردمی ایران ضعیف تر از کشورهای اروپایی و آمریکا بود؟! نقش حاکمیت ایران در موشک برای غزه جای خود، اما ضعیف شدن حمایت مردمی، بدیلش را تقویت می کند؛ یعنی: نه غزه نه لبنان!

علت، ضعف نهاد اجتماعی برای اسلام سیاسی در ایران است. نهادهای مدنی حامی فلسطین در اروپا قوی تر از نهادهای مدنی ایران اند! چون اینجا همه چیز حتی مقابله با اسرائیل و ضدیت با آمریکا، حاکمیتی و با تصدی نهاد سیاسی انجام میشود! بدون اعلان شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی و اعلانهای رسانه ملی، حتی حوزه علمیه قم در قم نمیتواند اندازه یکی از شهرهای اروپایی مردم انقلابی ایران را برای فلسطین به خیابان بیاورد! این #رنجور_سازیِ نهاد اجتماعی برای مقاصد اسلام سیاسی(محو اسرائیل) اصلا قابل قبول نیست!

 

حرکت پاندولی نهاد سیاسی در ضعف نهاد اجتماعی

مثلا در انتخابِ صالح ترین ها برای حکمرانی یک تقسیم کار بین نهادهای اجتماعی و سیاسی قابل تصور است تا وضعیت ایده آل را رقم زند.

وضعیت ایده آل مردمسالاری دینی این است که مثلا شورای نگهبان(نهاد حاکمیتی) جاهای مخفی از چشم مردم مثل فساد اقتصادی، نفوذ امنیتی، دو تابعیتی بودن و شرایط پرسنلی(ایرانی الاصل و …) را نور بزند و غیر واجدین را رد کند. التزام به اسلام و انقلاب و ولایت و مانند اینها -که استنباط از قول و فعل افراد است- را به مردم مسلمان انقلابی واگذارد تا آنها با رای خود تعیینش کنند.

این وضع ایده آلی است که نهج البلاغه در نامه۵۳ چنین بیانش می کند: “صالحین و شایستگان فقط از طریق آنچه خداوند درباره آنان بر زبان بندگانش جاری می کند قابل شناسایی اند[۶]“.

خوب، چرا ما نگرانیم و این سهم بزرگ از انتخاب و تعیین را به مردم نمی دهیم؟!

چون میترسیم اکثریت بعلت ضعیف شدن ارزشها(!) غیر شایسته را انتخاب کنند!

ارزشها چرا ضعیف شده؟! (اگر ضعیف شده باشد!)

بخاطر رنجوری نهادهای اجتماعیِ اسلام سیاسی بین مردم! مقداری بخاطر تنبلی و اداری شدن همه زبدگان انقلاب،  بار گردن نهادهای حاکمیتی افتاده و مقداری هم تصدی گری و تمامیت خواهی آن نهادها اجازه رشد و فعالیت به نهادهای مستقل مدنی(در عرصه های فرهنگی و اجتماعی) نداده است. اگر این نهاد های اجتماعی مثل سالهای منتهی به انقلاب قوی می ماند، ارزشها و هنجارهای اسلام سیاسی دائما درون مردم و از خود طبقه مردم بینشان پمپاژ می شود. با شیوع آن ارزشها دیگر حزب اللهی ترها نگران افتادن سهم بیشتر برای انتخاب مردم و مشارکت حداکثری نبودند.

اما در وضع کنونی برای صیانت از انقلاب و نظام و نگرانی از انتخابهای با مشارکت حداکثری، دائما ورود بیشتر نهاد حاکمیتی (شورای نگهبان و منابع اربعه اش) را می خواهیم!

نتیجه و برآیند کلی چه میشود؟!

حرکت پاندولی نهاد های سیاسی[۷]!

یعنی دخالت حداکثری تر در انتخاب مردم، چهره مردمسالار و دمکراتیک را کمتر می کند. هرچه این پاندول بیشتر به سمت مداخله بیشتر برود، بیشتر زمینه پس زدنش فراهم می شود.

با این دست فرمان احتمالا ما حزب اللهی ها دهه بعد افزایش شرایط بیشتر در انتخاب شوندگان را بخواهیم! و نهاد نظارتی هم چنین کند!

در حالیکه راه حل و ایده آل، میانه اینهاست. نظارت استصوابی دزدها و فاسدها و جاسوسها و دو تابعیتی ها و ثروت های پنهان و… را کنار بزند ، کارآمدی ها و رجل سیاسی بودن و انقلابی و ملتزم به قانون اساسی بودن را به مردم واگذارد. مردمی که البته ولایت را پذیرفته و با نهادهای اجتماعی و گفتگو های اجتماعی، ارزشهای انقلابی را پذیرفته و آنرا می خواهند!

 

(نکات ریز درشت جا مانده را در فایل صوتی بشنوید)

مطلب مرتبط:

مردمسالاری دینی

اجمال یادداشت «مصالح عالیه و مُر قانون» هم توضیح یافت!

[۱] در فرض مثل دوره پهلوی نهادهای اجتماعی در تقابل نهادهای سیاسی قرار می گیرد که نتیجه اش خیزش علیه نظم مستقر شد، انقلابی که از پای منابر و در حسینیه ها شکل گرفت.

[۲] طبری ج۳ص۲۰۹

[۳] کوفه ونقش آن در قرون نخستین اسلامی. محمدحسین رجبی دوانی

[۴] همان

[۵] همان

[۶] رهبر انقلاب نیز نقش مردم در احراز صلاحیت ها را در کنار شورای نگهبان و وزارت کشور گوشزد کرده می فرمایند:”مسئول احرازش هم فقط شورای نگهبان نیست هم وزارت کشور است، هم شورای نگهبان، که باید صلاحیت ها را احراز کنند. در احراز صلاحیت نامزدها، خود مردم بهترین افراد هستند و بیشترین مسئولیت ها را دارند که وقتی انسانی را احراز صلاحیت کردند به همدیگر معرفی کنند…”(۸۲/۹/۲۶)

[۷] در سرتاسر بحث چندین بار توجه داده شد بحث متعرض یک حیثیت کارکردهای نهادهای سیاسی است و نسبت به حیثیت های دیگر در این بحث، قضاوتی نشده است. مخاطب فرهیخته متوجه حیثیات متعدد در بحثها هست.

۰۴/ سلسله درسهای نهج البلاغه

دریافت جلسه چهارم سلسله درسهای نهج البلاغه | “دریافت از پیوند کمکی


۱۸فروردین۱۴۰۰

انسان تراز نهج البلاغه را مناجات شعبانیه می سازد!

 

انسان تراز نهج البلاغه:

در خطبه۲۲۲ این انسان تراز چنین توصیف میشود:”خداوند -که نعمتهایش عزیز و گرامی باد- همواره ودر هر دوره، ودر روزگار خالی از پیامبران، بندگانی دارد که با آنها از راه فکرشان راز گوید، و با آنان در ذات عقولشان سخن می گوید و آنان به نور بیداریی در گوش و چشم و دلشان تابیده چراغ هدایت برافروخته اند، و مردم را به یاد ایام الله می اندازند و از عظمت و جلال خداوندی بیم می دهند. اینان چونان راهنمایان در بیابان ها هستند، که هرکس از وسطِ راه، رود طریقه اش را بستایند، و به نجات مژده اش دهند و هرکس راه راست یا چپ را پیش گیرد طریقه اش را نکوهش کنند و او را از هلاکت برحذر دارند. و در این حال، آنان چراغ هایی در آن تاریکی ها و راهنمایان نجات بخش از آن شبهه هایند”.

 

بندگان نجیّ

چنین انسان ترازی در قرآن بنده نجیّ نام دارد(۵۴/ مریم). نجیّ، نجوا، مناجات؛ هم ماده اند. ریشه اش “نجوه” است یعنی زمین بلند! گویا نجوا کنندگان هریک اسرار خود را به طرف دیگر بلند می کنند و از مخفی گاه در می آورند.  چنین کاری را مناجات می گویند و اهلش را نجیّ!

بنده، چه سرّی دارد نزد خدا بالا بیاورد؟! جز تقصیرها، نقص ها، اعتراف به گناهان و…

خداوند چه اسراری در خلوت با بنده دارد؟! اسماء شیرینش و وله وسیر بنده در آنها و هم ماموریت هایی برای بنده ی نجیّ درباره سایر بندگانش!

همین مواردی که خطبه۲۲۲ شمرد. یادآوری ایام الله، هدایت بندگان در طریق راست و مانع شدن از انحرافشان به چپ و راست.

مثال بنده نجیّ در قرآن، موسی(ع) است در نجواهای شبانه ماموریت گرفت. ایام الله غرق فرعون در نیل را وعده داد و امت را نجات داد.

۲۱بهمن بریزید بیرون! با فقه نبود. فقه بهمن و اسفندش فرقی ندارد. بنده نجیّ ایام الله را می شناسد…

 

همین انسان تراز در مناجات شعبانیه!

دقیقا همین اوصاف را سالک شعبانیه از خداوند می خواهد:”الهی و اجعلنی ممّن نادیتَه فاجابَک و لاحظتَهُ فصَعِقَ لجلالک فَناجَیتَهُ سرّاً و عَمِلَ لک جَهرَاً”

سخن از بنده ای است خداوند او را بخواند و اجابت کند و در مناجات مدهوش شود و بعد خداوند با او راز سرّی بگوید و او آشکارا عمل کند!

فرق خطبه۲۲۲ با مناجات شعبانیه، فرق اِخبار و انشاء است؛ فرق توصیف و ایجاد است. آن بنده نجیّ را شعبانیه می سازد. لذا امام می فرمود شعبانیه آدم را به جایی می رساند.

 

معنای علویِ اهل ذکر و مناجات

ذکر و مناجاتی که بنده نجیّ با آن سیر عرفانی و عمل اجتماعی می سازد، اهلی دارد هر مفاتیح به دستی نیست!

در ادامه خطبه۲۲۲ آنها را معرفی می کند:”برای ذکر اهلی است که:

-یاد خدا را جای دنیا برگزیده اند

-هیچ بازرگانی ای آنان را از یاد خدا غافل نمی کند

-روزگار خویش را با یاد خدا می گذرانند

-با سخنان بازدارنده محرمات الهی را به گوش غافلان باز می خوانند

-به قسط فرمان می دهند و خود بدان عمل می کنند

-از زشتی نهی می کنند و خود آنرا ترک می کنند

– گویی از دنیا بریده و به آخرت پیوسته اند و در آن به سر می برند و عالم پس از دنیا را دیده اند

– گویی از احوال پنهان برزخیان در طول اقامت در آنجا آگاهند

– قیامت وعده هایش را درباره آنان تحقق بخشیده و اینان برای مردم دنیا از آن پرده برداشته اند…”

اینها هم ذکر است که آنها اهلش شده اند چه امر به قسط شان و چه دیدن احوال قیامت و انذار مردم!

این عمق از مناجات و ذکر و اهلش را باید فهمید.

 

(نکات و شرح فرازها را در فایل صوتی بشنوید)

یوسف و سیاوش!

یوسفِ قرآن و سیاوشِ شاهنامه با همه شباهتها، یک تفاوت اساسی دارند:
یوسف پیِ تحقق رویای خود است ولی سیاوش، فراری از کابوس هاست!
رویا، کنعان زاده را شاه ؛ و کابوس، شاهزاده را تنها و منفرد، قربانی کرد!

کابوس اجتماعی یادت هست؟!
خیانت، قدرناشناسی و نامردمی، از آنها که انتظارش را نداری ؛ اگر قهرت داد و مِلک و مُلک را رها کردی، با تو همان میشود که با سیاوش شد!

اما اگر رویایت را رها نکردی و تسلیم کابوسهای موقت نشدی؛ برده هم که باشی، دربند هم که باشی؛ در مِلک و مُلک بیگانه هم احساس مسئولیت می کنی، یوسف می شوی و عزیز آن مصر!

تو دربند و پیرامونت فرعونی نیست ؛ در مِلک و مُلک خودت قهر نکن ، اثر کن ولو کوچک!

عالیجنابِ خواب گزار!

خواب گزار، همه توان و تدبیر صاحب رویا را جهت می دهد.
رویایت توازن زیبای آزادی با استقلال؛ پیشرفت با عدالت بوده!
او که: آزادی اش را با “وطن فروشی”؛
او که: استقلالش را با “همه دشمن” و سرکوب؛ تعبیر می کند؛
او که: پیشرفت را خلعت فاخر و عدالت را و “صله کردن” پارگی ها؛
او که: عدالت را “کارت شارژ” نه رشد و آبادانیِ همگانیِ متوازن؛ می بیند؛
خواب گزار خوبی برای رویایت نیست؛ اضغاث احلامش می کند!
خواب گزارِ پریشان، چه رویاها که کابوس نکرده!
خواب گزار مهم است!

به رویایت برگرد!

۳۰سال پیش امپراتور ژاپن به رئیس جمهور ایران گفت: ماتحولات انقلاب شمارا دنبال می کنیم! ولی برای برخی از سئوالات خود پاسخ روشنی نداریم!”
از ۳پرسش او یکی این بود:”ما مدتی است روی سازمانی در کشور شما بنام جهاد سازندگی مطالعه می کنیم؛ چطور این نهاد توانسته در مدت کوتاهی مناطق محروم را با خود همراه کند و بسیاری از آن مناطق را توسعه بدهد؟!”(رسم جهاد ص۱۳)
امپراتور با وجود وجدان کاری بالای ژاپنی ها دنبال چه چیزی در سازمان جهاد بود؟!

۳۰سال بعد پرودی(دکترای اقتصاد و توسعه و نخست وزیر اسبق ایتالیا) گفت:”۳۰سال است مسائل ایران را مطالعه می کنم؛ ایران فقط مقاومت نکرده، پیشرفت هم کرده است! اگر این فشارها بردولت ما وارد شده بود، ۶ماه نمی توانستیم دوام بیاوریم!”(امواج اراده هاص۱۸۶)

تازه در این ۳۰سال جای جهادی کردن وزارتخانه ها، جهاد را وزارتخانه کردیم!
ژاپن دنبال کشف مدیریت مردمی، منطقه ای، پایین به بالای جهاد بود اما ما سراغ الگوی ژاپن اسلامی رفتیم!

به رویایت برگرد!

مصالح عالیه و مُر قانون!

دقیقا انتظار مردم و قانون این است که شورای نگهبان:

  1. مصالح عالیه نظام (نه مصلحت اشخاص و جناح ها و…) را رعایت کند.
    ظاهرا مشارکت حداکثری -در دوره ای که تخمینِ نزدیکِ به اطمینان، مشارکت را زیر ۵۰درصد (و حتی ۴۰٪) می داند- از مصالح عالیه است.
    سخنگو هم رعایت این مصلحت(مصالح عالیه) را خلاف نمی داند بلکه می گوید لحاظ می کنیم
    (تصویر یک):
    https://www.shora-gc.ir/fa/news/2122
  2. مصلحت جزیی افراد و گروه های فاقد شرایط را رعایت نکند. همان که رهبر انقلاب می فرماید نباید بشود و مُر قانون رعایت شود.(تصویر دو)
    https://rizy.ir/XirKp

ظاهراً این گذر از مُر قانون و چاشنی مصلحت بینی اقلا درباره رئیس جمهور کنونی انجام شده! رای عدم احراز، معلوم شده بوده، اما دبیر محترم وساطت می کند. اول از ۵رای به ۶رای می رسد و بعد ایشان با دو عضو که رای عدم احراز داشته اند صحبت و جناب روحانی را تایید می کند!(تصویر سه):
https://sharghdaily.com/fa/main/detail/16299

توجه: دوره قبل با این افت مشارکت مواجه نبودیم!

نتیجه۱:

شورا بدون عذر خواهی یا حتی اعتراف به نقض مُر قانون، اینبار قصد جبران عملی و ایستادن سر همان مُر قانون گرفته است!

نتیجه۲:

در کارشناسی شورا:

الف) رد صلاحیت های اینبار اثر جدی بر مشارکت و مصالح عالیه نداشته؛ تا اقلا برای برخی وساطتی انجام و رایی تدارک کند! لذا بر همان مُر قانون مانده!

ب)یا مفسده تایید برخی از آنها بر میزان مشارکتی که می افزودند بیشتر بوده است!

ارزیابی کارشناسی الف با نظر سنجی های علمی و حداکثر تجربه روز انتخابات ممکن است اما ارزیابی کارشناسی ب بخاطر عدم اعلان ممکن نیست!

چاره:

موقت) ارزیابی دو کارشناسی یاد شده شورا از سوی نهاد بالا دستی و احیانا حکم حکومتی برای بعضی؛ اگر اثری در مشارکت دارد و مفسده بیشتر ندارد!

واقعی و دائمی) تقویت نهادهای حکمرانی مردم!

توضیح:

  • از دوجناح کشور یکی همیشه کاندیدهای تایید شده دارد.
  • دیگری که با رد صلاحیت بیشتر مواجه میشود هم با فنون جنگ روانی و رسانه ای و شبکه حزبی می تواند پشت یک کاندید ضعیف یا اجاره ای بایستد و برایش رای قابل اعتناء جمع کند و حتی رئیس جمهورش کند(روحانی سه درصدی را با تفاضل ۳۰۰هزار رای بیش از نصف رئیس جمهور کرد)!
  • عموم و اکثریت مردم که مشارکت با آنها حداکثری و حضورشان خواستنی است الزاما پیرو جناح های موجود نیستند.
  • اینهایند که اقلا بعضی دوره ها آدمشان را در بین کاندیدهای آن دو جناح نمی بینند، انسجام و نهاد و تشکلی ندارند تا پشت یک مستقلِ نزدیکتر به خود (ولو ضعیف) بایستند و او را بالا بکشند!
  • لذا باز دچار کسانی مستقل اما با گارد اپوزیسیون مثل احمدی نژاد می شوند که خوب یا بد، با رد صلاحیتش کارشان تمام میشود!
  • قهر با صندوق هم وضعی را عوض نمی کند! دلسوزان انقلاب را هم نگران می کند.
  • به مرور جریان مردم در این فراز و فرودها باید شکل بگیرد. با ظرفیت هایی که قانون اساسی برای حکمرانی مردمی از دانش آموز تا کارگر و دهقان داده است.
  • کمی فرهیخته تر هایش از وضعیت باقیمانده موجود هم استفاده کنند و کسی نزدیکتر به مصلحت عموم مردم را حمایت کنند.
  • مدعیان جریان انقلابی اما دستِ آخر اصولگرا و توجیه گر وضع موجود هم به مرور تکلیف خود را معلوم و هربار در روشن تر شدنهای فضا و خط و ربط ها، عده بیشتری به جریان مردم که جریان واقعی انقلاب است می پیوندند.

آینده روشن است…

محسن قنبریان ۱۴۰۰/۳/۴

عکسهای سلفیِ مشکوک یوسف!

مهر و آبان۵۷ یک فیلسوف فرانسوی(فوکو) برای مشاهده و تحلیل انقلاب ایران بعنوان خبرنگار روزنامه ایتالیایی، ایران آمد. تهران تا آبادان را گشت. در مجموعه یادداشتهای خود برای آن روزنامه، از “رویا یی که ایرانیان در سر دارند” نوشت.

اراده عمومی مردم ایران را به روح واحدی تشبیه کرد که در خیابانهای تهران آنرا دید؛ رهبر آن مردم را هم اسطوره ای که پهلو به افسانه می زند، خواند!

این سالها که خودمان در کف همان خیابانها کابوس گرانی و نامردمی می بینیم؛ یک استراتژیست واقع گرای آمریکایی(کسینجر) باز برای سران غرب از شروع تعبیر شدن آن رویای ایرانی می گوید و البته به فهم ناقص و ادبیات استکباری خود چنین تعبیرش می کند:”ایران می تواند به یک امپراطوری تبدیل شود”!

عکس سلفیِ یوسف در چاه و بازار و زندان اگر از او رویایش را می گرفت؛ یوسف، عزیز مصر نمی شد! والله غالب علی امره!

 

محسن قنبریان

امیدهای راست و دروغ!

اگر امید، آفریدنی است؛ نباید راست و دروغ داشته باشد.

آن روایت و خبر است که راست و دروغ دارد! پس چرا روایات اسلامی از رجاء صادق و کاذب می گویند؟!

امید، مبتنی بر آرزوست. آرزویی که هم مسیر با تقدیر خداوند نباشد، دروغ است! مثلا تقدیر خداوند بر اجل داشتن همه است؛ آرزوی دراز را اجل، تکذیب می کند!

اگر خداوند برای قومی، برگزیدگی و نشان داری، تقدیر کرده؛ آرزوی جمعیِ آن قوم در آن مسیر برگزیدگی را تقدیر الهی، تصدیق می کند.

آیات الهی را بخوان شاید تو همان قوم باشی!

 

محسن قنبریان

جامعه هم خواب می بیند!

مردم یک جامعه، درک و هنجارهای مشترکی می یابند؛ همانکه “افکار عمومی” می نامیم.
مثل خواب دیدن می ماند: همه اش به اختیار تو نیست اما انعکاس پیرامون در ذهن و ضمیر توست!

یک اتفاق فراگیرِ بد، مثل یک کابوس اجتماعی است؛ به جامعه، ترس و بعد یأس می دهد!
یک اتفاق فراگیر خوب، مثل یک رویای جمعی است؛ جامعه را آرزو و بعد امید می دهد.

ماجرای آبانِ بنزینی، یک کابوس از تحقیر و فریب و ضربه به مردم بود!
مُهرشدنِ صداقت و کارآمدی سردار محبوب، با شهادت، یک رویا بود از حقانیت نظام و دیدن دوباره ی مجسمه ارزشهای انقلاب۵۷!

محسن قنبریان

امید، آفریدنی است نه روایت کردنی!

امید، آفریدنی است [۱] نه روایت کردنی!

تخیل، خاطره می خواهد ولی امید، آرزو!

خاطرات تلخ و نداشته ها هم می توانند مایه آفرینش امید شوند؛ اگر آرزویی ایجاد کنند!

بعکس، خاطرات شیرین گذشته، یأس می زاید اگر آرزویی نیافریند!

شیعه از ۱۱هجری، همه ابتلاء و مصائب اندوخت؛ اما امام کاظم(ع) فرمود:۲۰۰سال است، آرزو شیعه را تربیت کرده است!(الغیبه نعمانی ص۳۰۵)

[۱] امید و ترجّی را در ادبیات هم از انشائیات می دانند نه اخباریات.