بخش دوم: پروژه اسارت امامت
- تفاوت اسارت امام با اسارت امامت
- امامت؛ علم و عصمت است
- اسارت علم؛ با قیل و قالِ منهای تعهد
- اسارت عصمت؛ با دخول در دربار
- دسیسه پیچیده مامون
بخش دوم: پروژه اسارت امامت
بخش اول: هبوط نهضتها!
در روایات تعبیر “الهائشات” برای فتنهها و نا آرامیها بکار رفته است[۱].
روایت موثقی از امام صادق(ع) درباره سیره امیرالمومنین(ع) نقل شده که فرمود:”لَیسَ فی الهائِشاتِ عَقل ولاقِصاص” ؛ یعنی: در آشوبها و ناآرامیها دیه و قصاص نیست. امام صادق(ع) منظور حضرت را توضیح دادند که:”نا آرامیهایی که در شب و روز اتفاق افتاده و کسی زخمی شود یا کشته شود و قاتلش معلوم نباشد[۲]“.
براساس روایات و فتوای فقهاء اینجا دیه با بیتالمال است[۳].
وقتی طرفداران حضرت، مخالفی را کشتند!
وقتی امیر(ع) مردم را برای صفین تشجیع میکرد مردی از بنی فزاره بنام “اربد” اعتراض کرد: آیا میخواهی ما را بر سر برادران شامی خویش بتازانی که آنان را بخاطر تو بکشیم؟ همانگونه که ما را بر سر برادران بصریمان [در جمل] راندی و ایشان را کشتیم؟ به خدا دیگر چنین نکنیم!
مالک اشتر برخاست و گفت: مردم این کیست؟
اربد گریخت و مردم دنبالش کردند. در بازار مال فروشان گرفتند و آنقدر با مشت و لگد و پاشنه نیام شمشیر زدند که مُرد!
وقتی نزد حضرت آمدند و خبر دادند حضرت پرسید: چه کسی او را کُشت؟!
گفتند: تیره هَمدان به همراه گروهی دیگر از مردم.
فرمود: “پرداخت خونبهای کسی که در غوغا کشته شود و قاتلش معلوم نباشد، با بیتالمال است[۴]“.
زنی که شاهد درگیری مسلحانه بود و از ترس مُرد:
زن حاملهای نظارهگر درگیری اصحاب حضرت با شورشیان جمل بود و از ترس سقط کرد. هم بچهاش مرد و هم خودش آنجا در آن وضع جان داد.
اینجا هم حضرت دستور پرداخت دیه (بر اساس قواعد ارث) دادند[۵].
در عهدنامه مالک اشتر:
فرمود: “از اینکه به ناحق خون کسی را بریزی بپرهیز؛ زیرا هیچ چیز همچون به ناحق خونی را ریختن انتقام خدا را نزدیک نسازد و کیفرش بزرگ نباشد و سبب زوال نعمت و پایان یافتن زمان حکومت نگردد(…) اگر گرفتار قتل خطا شدی و تازیانه یا شمشیر و یا دستت در مجازات کردنِ کسی افراط کرد -زیرا ممکن است زدن یک مشت قوی و بالاتر سبب قتل شود- مبادا که کبر و نخوت حکومت تو موجب شود که حق صاحبان خون [دیه] را به آنان نپردازی[۶]“.
پ.ن:
سه دسته کردن مصدومین و کشته شدگان ناآرامیهای آبان۹۸ بیتوجه به این منطق نبود. بخصوص دسته دوم که در جریان تظاهرات اعتراضی به هر نحو جان خود را از دست دادهاند را موضوع پرداخت دیه و دلجوئی از خانوادههای آنان کرد.
جای شگفتی و تعجب این است که با وجود قید رهبر انقلاب مبنی بر اینکه “هرچه سریعتر انجام شود”؛ با گذشت یکسال ظاهرا انجام نشده است!!!
راست گفت امیرالمومنین(ع): “آفَه الاَعمالِ عَجزُ العُمّالِ” آفت و آسیب اعمال، ناتوانی کارگزاران است[۷].
محسن قنبریان ۹۹/۷/۱۹
[۱] ر.ک: ملاذالاخیار ج۱۶ص۴۲۲ / روضه المتقین ج۱۰ص۴۶۴/ مرآه العقول ج۲۴ص۱۷۶
[۲] التهذیب ج۱۰ص۲۰۳/ وسائل الشیعه ج۲۹ص۱۴۶
[۳] ر.ک: ریاض المسائل ج۱۶ص۲۸۴/ جواهرالکلام ج۴۲ص۲۳۸
[۴] وقعه صفین ص۹۴و۹۵ ترجمه: پیکار صفین ص۱۳۳/ منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ج۱۸ص۳۰و۳۱
[۵] ر.ک: الکافی ج۷ص۳۵۴
[۶] نهج البلاغه نامه ۵۲ / مضمون این فرمان باب ” المقتول لایُدری مَن قتله” هم هست: الکافی ج۷ص۳۵۴
[۷] غررالحکم
سخنرانی ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان با عنوان «فئه یک امام» در ایام اربعین هیئت فاطمیون ماهشهر منتشر میشود.
پیراهن حسین(ع) را با پیراهن یوسف(ع) تفاوتها و شباهتهاست:
“بِدَمٕ کَذِب”(۱۸/یوسف) آغشته به خون نشد!
رویایش در پاره پاره شدن توسط سگان و گرگان وحشی محقق شد؛ واقعا “فَأکَله الذِئب”(۱۷/یوسف) گشت:”السلام علی الاجسام العاریه فی الفلوات تنهشها الذئاب العادیات[۱]“
هیچ یوسفی چون او قربانی نیرنگ برادران کوفی و کینه فرعونهای شامی نشد! تنها بازماندهاش فرمود: صبح کردیم مثل بنیاسرائیل که مردانمان را ذبح کردند و زنانمان… (یذبحون ابنائهم و یستحیون نسائهم)!
اما این پیراهن هم هرکجا برگشت “فَارْتَدّ بَصیرا”(۹۶/یوسف) آورد:
– روزی که از شام به مدینه و کنار قبر پیامبر(ص) برگشت…
– روزی که با ثائر و قائمشان برگردد…
– روزی که توسط مادر صدیقهاش بر قائمه عرش زده شود و از قاتلانش انتقام گرفته شود…
چه نیکوست کوری از گریه مصایب تو وقتی شفایش بوی پیراهن خونینات باشد.
محسن قنبریان
[۱] زیارت ناحیه مقدسه: سلام بر پیکرهای عریان گذاشته در بیابان که گرگهای سرکش پاره پاره شان کردند!
آیا قیام حسین(ع) یک اسوه است یا ماموریت خصوصی و ویژه؟!
اسوه است!
خود حضرت مینویسد: “فلکم فیّ[بیّ] اسوه” در من برای شما الگوست[۱]
در ادامه “هیهات منا الذله” هم دارند: اینرا (ذلت) خدا و رسول و مومنین و سینههای پاک و غیرتمندان و جانهای ننگناپذیر از ما نمیپذیرد[۲].
معلوم است مومنین و غیرتمندان و اهل اباء از ننگ در چنین شرایطی کار حسینی میکنند که حضرت در تماشاگه تاریخی آنها میگوید نباید ذلت بپذیرم.(دقت کنید)
البته منافاتی ندارد، بخاطر تراز کار و مقدس بودن نهضت او؛ حضرت ملهم از غیب هم باشد و با خبر پیامبر و مکاشفات و… تایید گردد. اینها تاسیپذیری را از عاشورا نمیگیرد.
پس چرا ائمه دیگر مقابل جبّارین کاری عاشورایی نکردند؟! یعنی تا سر حد جان دادن بر “نه” مقاومت کنند!
از دیدی همه، “نهِ” حسین(ع) را تعقیب کردند. اما “در شرایط مشابه”، باید انتظار “شهادت مشابه” را داشت:
* بازنویسی با تلخیص نشست با دانشجویان دانشگاه شریف
[۱] بحار الانوار ج۴۴ص۳۸۲
[۲] تحف العقول ص۲۴۱
[۳] رجوع کنید به تحریر الوسیله امام خمینی شرط۴ امربه معروف مساله۶
[۴] ر.ک: همان مساله ۷تا ۱۹
[۵] تحف العقول ص۲۴۱
[۶] شرح ابن ابی الحدید ج۳ص۲۴۹
فرار، خروج، نهضت یا… ؟!
قطعا فرار نیست!
هم خود تصریح میکند (لا اَفِرُّ فرارَ العبید)؛ هم آدم فراری، مسیر را از راه اصلی طی نمیکند (که امام چنین کرد)!
خروج است اما نه مثل خوارج!
خود امام تصریح میکند:”خرجتُ…” (خروج کردم…)؛ لکن خروج او هیچ شباهتی با “خروجهای مسلحانه” مثل خوارج -که پس از حکمیت و نهروان تا آن زمان زیاد اتفاق میآفتد- ندارد.
برعکسِ خروجهای مسلحانه، با زن و بچه از مدینه و مکه بیرون میزند، فقط سلاح حامل دارد، هیچ نشانی از درگیری و جنگ طلبی ندارد و شروع کننده جنگ نیست.
خروج او، “خروج از نظم اموی موجود” است که به مرحله یزیدی رسیده و دیگر سکوت مقابلش جایز نیست.
مراحل نهضت:
بازنویسی ای از جلسه با دانشجویان دانشگاه شریف
[۱] دعائم الاسلام ج۲ص۱۳۱
[۲] طبری ج۳ص۲۹۵
[۳] ر.ک: تحف العقول خطبه منا
[۴] شرعا چون ادله شرعی مانع حاکمیت یک فاسق مشروب خوار بر مسلمین است.عرفا چون خلاف عهدنامه معاویه با امام حسن(ع) است که از تعیین ولایتعهدی و خلیفه بعدتوسط معاویه منع کرده بود.
[۵] طبری ج۵ص۴۱۴/ ارشاد مفید ج۲ص۸۷و۸۸
[۶] طبری ج۵ص۴۱۳/ الکامل ج۲ص۵۵۶
قیام حسین(ع) علیه ظلم یا علیه کفر؟!
دوگانه غلط است!
این دوگانههای غلط حاصل نقص دینشناسی است[۱].
ماهیت ظلم و کفر:
در اسلامشناسی اصیل: ظلم چهرهی نزد مائیِ کفر و کفر چهره نزد خدائی ظلم است.
قسط و عدل چهره نزدماییِ توحید و توحید، چهره باطنی و عنداللهی عدالت و قسط است.
بیان اول: توحید در خالقیت و مالکیت یعنی خالقِ همه، “فقط” خداست. مالکِ همهی چیزها هم، “فقط” خداست. انسانها همه مخلوق یک خدا و اجارهنشین امکانات اویند. نتیجه اینکه: همه انسانها در قبال نعمتها و فرصتها بالسویهاند. این یعنی زایشِ عدالت از توحید.[۲]
بیان دوم: شعبه دیگر توحید، انحصار عبودیت در خداست. توحید یعنی “نفی عبودیت غیر خدا”. باید پرسید: غیر خدا مثل چه؟ فقط بتهای صامت و دست تراش؟!
از مصادیق غیر خدا، یکی هم “نظم اجتماعی غیر الهی” است. نظام طبقاتی، مطلوب الهی نیست. اصلا تئوری شرک، تولید این نظام برای مشروعیت بخشی به خود است. یا گفتند: جهان چندین خدا دارد؛ که برترینشان اشراف و شاهان را خلق کردهاند. یا گفتند: خدا یکی؛ اما دو خلق کرده: برخی پسران اویند! (عُزَیر بن الله/ مسیح ابن الله) و برخی مردم عادی! پس دستگاه مذهبی وارثان پسران خدا، ارباب مردمند! (احبار و رهبان اربابا من دون الله[۳])!
تاریخ ظلم و کفر:
در تاریخ، کافران همواره طبقه ظالمان و اتراف بودهاند.
ظلمها هم “سلسله” دارند. سلسله ظلم هم “اساس” دارد. (اسست اساس الظلم).
اساس ظلم، شرک است (ان الشرک ظلم عظیم). شرک عملی، مثل نشستن حاکم جور جای ولیّ خدا. مثل غصب انفال و فیء مردم، دست طواغیت بجای بودن دست امین الله.
امام حسین(ع) در شروع نهضت این حدیث پیامبر(ص) را نقل کرد که: هرکس “سلطان جائری” را ببیند که حرامها را حلال میکند، عهدش با خدا را میشکند، مخالفت با سنت رسول الله میکند[تا اینجا شمارش کفر] و با بندگان خدا با گناه و ظلم رفتار کند[این هم ظلم] اما با قول و فعل علیه او کاری نکند؛ حق خداوند است که او را در جهنم به همان سلطان جائر ملحق کند[۴].
رسول الله در نگرانی از والیان مسلمین آنها را تحذیر داد که: مردم را فقیر نکنند تا کافرشان کنند! (“و لَم یُفقِرهُم فَیُکفِرَهم[۵]“)
یعنی برنامههای والیان جور این است که با فقیرسازی مردم (با نظام طبقاتی) آنها را کافر کنند!
یعنی ظلم یزیدی، ایمان را نشانه گرفته است.
توجه میشود چگونه دوگانه، غلط است؟!
سیدالشهدا مقابل نظامی ایستاده که از طرفی “دین را تعطیل میکند” و از طرف دیگر “در بیتالمال ویژهخواری میکند[۶]“. پس او ایمانی را خواسته که عدالت برای مردم میآورد؛ و ویژهخواریای را نشانه گرفته که پی آمدش کافر کردن مردم است.
بازنویسیای از جلسه با دانشجویان دانشگاه شریف
[۱] بعلاوه کلیشههای مشهوری مثل “المُلک یَبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم” . این جمله حدیث نیست و در منابع معتبر شیعی وجود ندارد. البته اجزای سخن کامل درست است و احادیث متعدد دارد: اینکه عدالت موجب دوام مُلک است/ اینکه ظلم دوام حکومت را میکاهد؛ روایات متعدد دارد. اما ترکیب سخن درست نیست! یعنی معصوم، کفر و ظلم را در سخنانش مقابل قرار نداده است تا کلیشه غلط ظلم یا کفر شکل گیرد! در دینشناسی معصوم، کفر و ظلم به هم مربوطند و روح و بدناند.( دقت کنید)
[۲] ر.ک: روح توحید نفی پرستش غیر خدا/ آیت الله خامنهای.
[۳] ر.ک: طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن/آیت الله خامنهای.
[۴] طبری ج۴ص۳۰۴/ الکامل ج۴ص۴۸/ بحار ج۴۴ص۳۸۲
[۵] الکافی ج۱ص۴۰۶
[۶] طبری ج۴ص۳۰۴/ الکامل ج۴ص۴۸/ بحار ج۴۴ص۳۸۲