بایگانی ماهیانه: مهر 1398

اربعین، اکسیر زندگی

 

حدود صدسال پیش وقتی جمعیت کربلا ۶۰هزار نفر بوده،۶۰۰هزار تا ۱میلیون زائر اربعین داشته است!حالا این جمعیت بیش از ۲۰میلیون رسیده است(وزیر راه عراق ۲۶میلیون برای سال قبل گزارش کرد).

چنین اظهار ارادت بی نظیری به اولیاء خدا چه اثری در ملکوت عالم و تقدیرات الهی و مسیر غایات الهی برای علوّ کلمه الله دارد؟ بماند. در این سطور به چهره یلی الخلقی و ملکی این پدیده عظیم نگاهی کنیم تا شرحی بر این فراز زیارت باشد که: “أن تجعل رزقی بهم دارا و عیشی بهم قارا: روزی ام را بخاطر ایشان زیاد نمایی و زندگی ام را به خاطر آنان برقرار و با نشاط کنی”.

  1. یکپارچگی اجتماعی
    در این مسیر به زائران خارجی بگویید بین دو کشور ایران و عراق ۸سال جنگ بوده است و در اغلب خانواده هایی که مهمان می شویم کشته ای از دوره جنگ هست! اما حالا چیزی از جنس کدورت از آن باب دیده نمیشود به عکس دوستی و مودت مضاعف دیده می شود. همه دیده اند صاحبان مبیت ها بیشتر دنبال بردن ایرانی ها به خانه هایشان هستند. این تجلی آشکار این فراز زیارت جامعه کبیره است که: “بموالاتکم ائتلفت الفرقه: با دوستی شما اهلبیت، تفرقه ها به ائتلاف بدل میشود”. کینه ها و رنجش ها با صدام دفن شد و دوستی ها و اتحادها با حسین(ع) آمد.
    تلاش چندین ماهه اخیر دشمنان اهلبیت و تشیع هم از شروع محرم حسین(ع) مثل برف آب شد. نوحه های امسال موکب ها دعوت از برادران ایرانی با عنوان “فرزندان امام رضا(ع)” شد.
    پیاده روی اربعین چند بار خطر تجزیه طلبی در خود عراق را هم زائل کرده است.
  2. شیوع مکارم اخلاق در جامعه
    رئوس اخلاق فاضله را ۴عنصر می‌شمارند: شجاعت، سخاوت، عفت و حکمت.
    این ۴تا هرکدام اعتدال قوه‌ای از قوای انسانی است.
    بجای مشرب‌های ارسطویی در رایج کردن این فضایل در فرد و جامعه به تعبیر شهید مطهری راه مرید و مرادی و دل بستن به انسان کامل به آسانی این فضایل را می‌گستراند.

    جامعه ایرانی را چه چیزی شجاع کرد؟!
    غیر از درس عاشورا(پیروزی خون بر شمشیر)؟! غیر از شعار سیدالشهداء(ع): هیهات منا الذله؟!
    مراوده با برادران عراقی، این سجیه را در آنها هم افزود. حشدالشعبی و شجاعت بی‌نظیر عراقی‌ها در دفع داعش از چشمه‌ای غیر از حسین(ع)، زینب(س) و حرم سیراب است؟!
    چه عنصری جز دل دادن به ولیّ خدا می‌تواند ملتی را چنین سخی کند که در طول سال تلاش کنند تا در اربعین برای مولای خویش خرج کنند؟!
    پیاده روی اربعین این سخاوت را به ایران هم سریان داد. مردمی که فقط یک شب محرم ۸۱میلیارد تومان نذری می‌دادند حالا موکب‌های اربعین را هم مثل عراق در تمام مسیر دایر و تا مرز پاکستان از سوی شرق و مرز آذربایجان در شمال غرب امتداد دهند.
    امیرالمومنین(ع) فرمود: “سخاوت و شجاعت دو غریزه شریفند که خداوند سبحان در کسانی که دوستشان دارد و امتحانشان کرده، قرار می‌دهد”(غررالحکم).

  •  ضرورت موج سوم عشق
    اگر از طریق مهندسی معکوس ساخت شجاعت و سخاوت با حب حسین(ع)، راز ساختن سجیه عفت هم در جامعه شیعی کشف و بیش از حال در جامعه گسترده شود، چه معجزه بزرگی اتفاق می‌افتد؟!
    یک شعار(زینب دوبار اسیر نمی شود) یک ملت را شجاعتی داد که دیدیم. آیا روضه امام رضا(ع) از سر سیدالشهداء و تشت طلا و مجلس شراب و قمار یزید کفایت نمی کند تا این فرمایش امام رضا(ع) در جامعه شیعی تجلی کند که فرمود: “از شیعیان ما هرکه دیده‌اش به شراب و قمار بیافتد، حسین(ع) را یاد نماید و بر یزید و آل زیاد لعن فرستد خداوند عزوجل گناهانش را محو و نابود سازد هرچند به عدد ستارگان باشد”(الفقیه ج۴ص۴۱۹). شب‌نشینی‌ها و مطربی‌ها و… هم همه اخلاق یزیدی است که مفارقت از آن خواست هر محب است(مفارقه لأخلاق اعدائک).
    پیاده‌روی اربعین ظرفیت این شعارها و حماسه‌ها برای رکن سوم اخلاق(عفاف) را هم دارد.

ادامه دارد…

آتش به اختیارِ تراز انقلاب اسلامی!

ادعا: اگر برآیند کلی آتش به اختیارها -در عرصه های مختلف-به ساختن دولت اسلامی نیانجامد، آتش به اختیارمان ارتجاعی بوده و یک دهه بعد نسل انقلاب  از خیانت آن خواهد گفت!

آتش به اختیار:
کارهای سلبی یا ایجابی که در راستای تحقق اهداف و آرمان‌های انقلاب در کم کاری نهادهای رسمی از سوی نیروهای انقلابی، بشکل خودجوش سر می‌زند./ اخلاقی و قانونی است؛ اختیار آتش نیست، آتش به اختیار است.

نسبت با دولت و حاکمیت:

دولت -اعم از قوه مجریه- نکرده یا به نصاب نکرده که آنها وارد شده‌اند!

سه نسبت:

۱٫       تکمیل حاکمیت از نقص و کمبود: مثل گروه‌های جهادی-تبلیغی آتش به اختیار در کنار طرح هجرت، اعزام مبلغ دفتر و سازمان تبلیغات و

۲٫       ترمیم از عیب و آسیب: مثل الگوهای متنوع کار تربیتی بر نوجوانان، مسجد، مدرسه‌ها، کانون‌های علمی تربیتی و

۳٫       تعویض و جایگزینی: مثل الگوهای طب و تغذیه سنتی و اسلامی که می‌خواهد خود را جانشین الگوی مدرن کند.
(در مثال مناقشه نیست مهم اصل تقسیم سه گانه است)

چالش اصلی بحث:

بین کارهای جهادی، مردم نهاد و آتش به اختیار بالا با موارد زیر چه “تفاوت راهبردی” وجود دارد؟

·         مدارس اسلامی متنوع توسط افراد و نهادهای مذهبی در دوره پهلوی؟

·         مراکز اسلامی در پایتخت‌های اروپائی توسط بیوت مراجع و…؟

·         برند حلال به ابتکار سازمان کنفرانس اسلامی با ۱/۲ترلیون دلار حجم مبادلات وسالانه ۱۰٪رشد؟

این‌ها هیچ یک افق بلند مدتشان، دولت اسلامی نیست. ساخت حیاط خلوتی برای زندگی جمعی از مومنان در جوف و شکم طاغوت است.

·         آیا مدارس علوی و مانند آن، تا صد سال آموزش و پرورش پهلوی را اسلامی می‌کرد؟!

·         آیا برند حلال -با این حجم مبادله- ممکن است اقتصاد دنیا را از کاپیتالیسم به اقتصاد اسلامی تعویض کند؟! (البته زمینه‌ساز بازار مشترک اسلامی می‌تواند شود اما “نظام اقتصادی”همین کشورها را هم نمی‌تواند اسلامی کند)

هشدار:
اگر آتش به اختیاری، کارهای جهادی، مسجد-مدرسه ها، طب سنتی و اسلامی، فروشگاه‌های اسلامی-ایرانی و… با راهبرد رساندن انقلاب به مرحله دولت اسلامی طراحی و اجراء نشود؛ ارتجاع به آتش به اختیار مناسب حاکمیت طاغوت یافته‌ایم و به “فرمت انجمن حجتیه”تنزّل کرده‌ایم!

 آثار مخرب این فرمت:

۱٫       پذیرش سکولاریزاسیون:
سکولاریسم، یک نظریه و سکولاریزاسیون یک فرآیند عینی است که به مرور نهادهای دینی را از نهادهای حاکمیتی و دولتی منفک و جدا می‌کند. دولت وحاکمیت راه خود را خالی‌تر از اهداف انقلاب به سمت عرفی‌تر شدن و متناسب شدن با نظام و مناسبات جهانی طی کند؛ نیروهای مذهبی و انقلابی هم به راه خود در همان مرحله نهضت یا نظام اسلامی بمانند و به این دل خوش باشند که برای درصدی از خانواده‌های مذهبی جامعه، تغذیه اسلامی، مهدکودک و مدرسه اسلامی، فروشگاه ایرانی -اسلامی و… تدارک کرده‌اند
!
 ۱۴میلیون دانش آموز و سالی ۵۰هزار میلیارد بودجه به سمت عرفی‌تر کردن آموزش و پرورش (و بگو ۲۰۳۰سازی آن!) توسط دولت مدیریت شود؛ آدم‌های مومن از خیّرین یا جیب اولیاء برای تعدادی ناچیز از دانش آموزان کشور برنامه تربیت اسلامی تدارک کنند!!!

۲٫        توقف انقلاب اسلامی در مرحله نظام اسلامی (داشتن قانون اساسی اسلامی)؛ و نرسیدن به مرحله دولت اسلامی (که دولت مردان و سبک اداره‌شان الگو برداری از دولت علوی باشد)!
کار جهادی و آتش به اختیار تراز عهد طاغوت و فرمت حجتیه موجب شده باشد، بدنه حاکمیت ودولت دوره به دوره از افراد مذهبی و انقلابی خالی‌تر شود به امیدی که بیرون از این دیوان سالاری نامناسب بهتر می‌توانند کار انقلابی و مکتبی کنند! بالتبع نرم افزار اداره دولت هم آسان‌تر، عرفی و با استانداردهای جهانی(یونسکو، بانک جهانی و…) مطابق می‌شود
!
دولت‌های غربگرا و لیبرال برای چنین اتفاق مبارکی برای خود، حاضرند بودجه‌های حمایتی درخور هم برای آن آتش به اختیاری تصویب کنند
!
کاری که مدارس خاص(تیزهوشان، نمونه) با علم در آموزش و پرورش دهه‌های جاری کردند؛ مدارس صدرا، امین، کوثر و غیرانتفاعی‌های حداد و قالیباف و… با دین و انقلاب در آموزش و پرورش می‌کنند!
یعنی مدارس باقیمانده به سمت مذهبی کمتر، انقلابی‌گری ناچیزتر میل کنند.

۳٫        خطر اپوزیسیون شدن:
وقتی نیروهای مخلص و جهادی با گلایه از وضع موجود تربیت، تغذیه، سازندگی، طبابت و… از نظام اداره کشور خارج و الگوهای کوچک شهری و منطقه‌ای خود را مردم نهاد تعریف کنند؛ به مرور با هم لینک شده، جامعه ایمانی‌ای بسازند؛ خواهند دید دولت و سبک اداره‌اش دهه بعد بدتر از دهه قبلی است که آنها شروع کردند. فرض این است که راهبرد اسلامی کردن دولت هم بر پاره مجموعه‌های آنها سایه نیانداخته و در نحوه مهندسی آنها نقش نداشته، به مرور گله‌مندی‌ها شدیدتر می‌شود. دیروز از نحوه اداره هاشمی بود امروز نحوه اداره بنیاد مستضعفان، حساب
۱۰۰و… هم اضافه شده! اعتراض به صداوسیما و نحوه اداره عرفی و غیر انقلابی‌اش به اعتراض به بیت هم کشیده! 
آن تیپ کسانی که دهه
۷۰ زیر فشار خطابه‌های مثل آقای پناهیان بودند که شما اپوزیسیون هستید؛ برای اعتراض ایشان به مجلسی‌ها و دولتی‌ها، برایش توئیت می‌کنند که آقای پناهیان دارید اپوزیسیون می‌شوید!
این ماجرا را جدی بگیریم وقتی همه دولت -اعم از مجریه و شامل همه نهادهای اداره کننده کشور- به مرور به یک سمت میل کند، البته نیروهای اصیل و انقلابی از آن پرت افتاده و معترضش می‌شوند و چون راهبرد اسلامی و انقلابی کردن آنرا هم نداشته و طراحی نکرده‌اند در واقع اپوزیسیون خواهند شد!
 
آخر الان درصدی از جوانان انقلابی و عدالتخواه حتی از بسیج دانشجویی هم جدا می‌شوند تا فارغ از بروکراسی‌های دست و پا گیر و احیانا برخی ملاحظه کاری ها -به تشخیص خودشان- جنبش عدالتخواهی آتش به اختیار راه اندازند!
یعنی نقد از دولت‌داری روحانی به نقد از نحوه اداره بسیج هم دارد کشیده می‌شود!

توصیه به اینها نه سکوت است نه ترک حرکت‌های خودجوش و آتش به اختیار؛ بلکه باز تعریف آتش به اختیاری با راهبرد اسلامی و انقلابی کردن دولت و سیستم اداره کشور است. طوری که بتوان گفت چند سال دیگر بدین نقطه با ثبات می‌رسیم؟

این مقدس ترین جهاد امروز است

 

چاره:
چاره، رسیدن به آتش به اختیارِ تراز انقلاب اسلامی است؛ که برآیند کلی‌اش طوری مهندسی شده که به اسلامی و انقلابی کردن سیستم اداره کشور بیانجامد نه در تراز مدارس اسلامی دوره پهلوی و مراکز اسلامی پایتخت‌های اروپایی بماند!

مفهوم مرکزی بیانیه گام دوم هم همین است: “نظام انقلابی

یعنی نظام و اداره منهای انقلابی‌گری نه! انقلابی ماندن منهای نظام‌سازی هم نه!
برآیند جنبش‌های انقلابی خودجوش حتما انقلابی‌تر کردن نظام اداری موجود باشد. (حرف‌های نظری بسیاری در این مهم و ابعاد آن راهبرد هست که باید نخبگان انقلابی بر آن گفتگو کنند)

 

الگوبرداری از دفاع مقدس:
برای دادن درک واضح از اسلامی و انقلابی کردن اداره، بوسیله جنبش‌های مردمی وخودجوش؛ تجربه بسیج مردمی در دفاع مقدس بهترین الگوست.
نیروهای مردمی برای “تکمیل” و”ترمیم” نیروهای مسلح آن روز اقدام کردند؛ اما در فرآیندی هم سیستم عامل و هم نرم‌افزار و حتی سخت‌افزار نظامی‌گری را نو و در ترازی انقلابی‌تر و اسلامی‌تر درآوردند. حاکمیت ولایت فقیه، نیروی مسلح تراز انقلاب اسلامی یافت. ارتش آن هم بسیجی شد. نیروهای اندک سپاه در اول جنگ، به سپاهی رسید که امروز انقلابی‌ترین نهاد ساخت انقلاب است. آن راهبرد باید کشف و امروز در اقتصاد، سیاست و فرهنگ پیاده شود که چگونه نیروی انبوه مردمی-و انقلابی می‌تواند سازمان‌های اداره را انقلابی‌تر کند؟

 

مثال ۱: فشلی نهادهای فرهنگی موجب آتش به اختیارهای زیادی در این دو دهه شده است. در دهه اخیر به هم لینک شده و ترابط مومنانه یافته‌اند (مثل جامعه ایمانی مشعر و…). اگر در راهبردی، سازمان و دفتر تبلیغات و وزارت ارشاد و… تصحیح و مثل آنچه بسیج مردمی با ریخت و نحوه اداره نیروهای مسلح کرد با این سازمان‌های فسیل شده کردند؛ وظیفه خود را در گام دوم انجام داده‌اند و الا دچار همان ارتجاع مذموم شده‌اند!

این هرگز بمعنای دولتی و حاکمیتی کردن حرکت‌های خودجوش و اسیر بروکراسی‌های اداری موجود کردنشان نیست بلکه برعکس بمعنای جهادی کردن آن ادارات است. همانگونه که بسیج مردمی فرمت نظامی‌گری و اداره آنرا عوض کرد اینها فرمت و سازمان اداری آن دستگاه‌ها را نو و انقلابی و چابک کنند.

 

مثال۲: طب و تغذیه اسلامی در ظرف کمبود و عیوب طب و تغذیه مدرن رخ نموده و استقبال شده است. اگر خود را در جوف و برای عده‌ای معتقد تعریف کند تنزل به تراز پهلوی است. اما اگر به دیالوگ با طب و تغذیه مدرن برخواست از حضورهای دانشگاهی، مقالاتisi به گرفتن کرسی‌های تدریس دانشگاهی و پژوهشگاهی رسید؛ راه برای تعویض نرم‌افزارهای منحط غربی و قراردادن ورژن ایرانی -اسلامی جای آن را فراهم کرده است.

(در اینباره حرف‌های نگفته زیادی باقیست تا فرصتی دیگر)

اگر این روزنه را برای فعالان آتش به اختیار مفید و قابل تأمل یافتید در نشرش یاری‌ام کنید.

 

(بازنویسی‌ای از یک جلسه سخنرانی در مدرسه شهیدین قم
با پرسش و پاسخ‌های حاشیه‌اش/۲مهر۹٨)

خامنه ای هم اگر پادشاه بود فرار میکرد!

امید شریفی دانا، هتاک عاشورای ٨٨ و فحّاش علیه رهبری که محکوم به زندان هم شد و بعد در استکهلم سوئد ظاهرا بخاطر همکاری با کمپین ها علیه امام علی النقی(ع) پناهندگی گرفت؛ اخیرا در چندین نوبت از مواضع رهبری معظم انقلاب وغیرت ایرانی اش ستایش کرده است.

آن فحّاش دیروز حالا ازبوسیدن دست رهبری می گوید! بر شرف او درود میفرستد که یک تنه درمقابل فشارهای مذاکره ایستاد. رهبرمعظم انقلاب را جای داریوش بزرگ می نهد که در دهه آتی امپراطوری بزرگ ایران را احیاء می کند!

این سلطنت طلب افراطی علیرغم عشق ذاتی اش به پهلوی، در شرایط فعلی آیت الله خامنه ای را برای تخت شاهی(!) بالیاقت تر میداند! وحتی دو بار فرار پهلوی در کودتای ۲٨مرداد و انقلاب۵۷ را باعث این می داند که دیگر شاه قهرمانش نباشد وآقای خامنه ای را بخاطر ایستادگی دربرابر مافیای بی نظمی جهان، قهرمان خود بخواند!

http://yon.ir/340rp

در این یادداشت ذوق زده از تمجید یک سلطنت طلب شیفته ی سنن آریایی نسبت به رهبری نیستم. در مقام دفاع از حواشی او واتهاماتی که اپوزیسیون به او و هرکه سخنانی چنین بگوید هم نیستم. بلکه اصلا او را -بخاطر توهین به عاشورا وامامت- لایق چیزی برایش نوشتن نمیدانم.

فقط گفته او(ما قال) را بهانه ای برای درک نکته ای باوری و اعتقادی می کنم:

فرق ولایت و پادشاهی!

بخصوص که ظاهرا دربرنامه تلویزیونی شان زیاد از لیاقت حضرت آقا برای پادشاهی ایران می گویند!

شاه مفهومی هبوطی ومصداقی مُلکی و زمینی از “امارت” برمردم است که خود را با زخارف دنیا، “زینت” و با “تکاثر ثروت” و “سلطه درقدرت” بر مردم تفوّق می یابد. منطقاً در مقابل قدرت برتر خضوع می کند تا بماند؛ چه آن قدرت برتر، سلیمان نبی باشد در قصه تسلیم ملکه سبأ؛ وچه انگلیس و آمریکا باشد در ماجراهای قاجار و پهلوی.

اما “ولیّ”، مفهومی متعالی و مصداقی منزّه از اعراض مُلکی و زمینی است، که “امارت” مردم را به دست می گیرد. “زهد و پارسائی”، تاج او شده ودر قلب مردم جایش داده؛ تخت او، “عرش اخوت مومنان” است که امارتش را نفوذ داده است.

ذلیلِ تنها قدرت عالم -خدای جلّ وعلا- است واز آن پس، هر قدرت دیگری را ذلیل می بیند. لذا در مقابل مستکبران جهانی، مقاومت می کند و “قهرمان تاریخ” می شود.

آیت الله خامنه ای خود به زیبایی این مفهوم را از نهج البلاغه تبیین می کند: “ولیّ امر، هیچگونه امتیازی را طلب وتوقع نمی کند وعملا هیچگونه امتیازی به او تعلق نمی گیرد؛از لحاظ وضع زندگی، از لحاظ برخورداری های مادی؛اگر بتواند وظیفه اش را خوب انجام دهد، به اندازه ای که این وظیفه و انجام آن برای اوجلب “حیثیت معنوی” بکند، به همان اندازه حیثیت، متعلق به او می شود. نهج البلاغه نشانه ای واشاره ای از “سلطه گری” ندارد وهیچ بهانه ای برای “امتیاز طلبی” ندارد” (۶۰/۲/۲۹در اولین کنگره بین المللی نهج البلاغه).

این “عدم سلطه” و “امتیاز طلبی مادی” و داشتن “حیثیت معنوی” -که با “انجام تکالیف” در قلب مردم برایش حاصل می شود- “جوهر اصلی ولایت” است که شاهان اصلا ندارند.

همین عنصر باعث میشود با اتکال به خدا ویاری عمیق مردم، در مقابل همه قدرتهای مادی ایستادگی کند؛ کاری که از شاهان برنمی آید.

خامنه ای چون بدین معنا ولیّ امر است، مقاومت کرده ومی کند واگر پادشاه بود او هم مثل رضا پهلوی وپسرش با اشاره اجانب می آمد ومی رفت! یا مثل رهبر کره به اتکاء بمب اتم و تهدید دنیا، موازنه می ساخت!

  1. ولایت و جوهره ی یادشده، عنصر اصلی مقاومت و آزادی و استقلال ایران است. این آن واقعیتی است که سلطنت طلبها ومیهن پرستها باید بفهمند و الا تفاوت خامنه ای با پهلوی را هرکوری هم می یابد.
  2. پیروان ولایت وبخصوص خبرگان ملت هم باید این جوهره اصلی(امتیاز ناطلبی و عدم سلطه جویی) را در استمرار تاریخی ولیّ امر ها محافظت کنند تا بسان مفهوم خلافت به شاهی وسلطنت تنزّل نکند.
    غیر از آن نظارت تاریخی، باید فی الحال هم به ولیّ امرِ وارسته بسنده نکنند و مخروط ولایت(منصوبین مستقیم وغیر مستقیم ولایت در حاکمیت) را از هر جلوه شاهی -یعنی سلطه و امتیاز طلبی- پاک ومنزّه دارند؛ تا آثار خوش ولایت در همه جا به مشام رسد.
    واین وظیفه ای است که برخی حتی آنرا منکر می شمارند!

محسن قنبریان
۹۸/۶/۳۱

تلوّن رنگ نفاق!

آقای دکتر اگر دنبال رنگ تشیع می‌گردد نه سیاه است نه سفید و نه گلگون!

به شرطی که تشیع را “اسلام ناب” بدانند و دین را هم نزد خدا “فقط اسلام” (=تسلیم مطلق) بدانند(۱۹آل عمران)؛ آن وقت رنگ تشیع(اسلام ناب)، رنگ خداست:”صبغه الله و من احسن من الله صبغه”(۱۳۸بقره)! و رنگ خدا، “بی رنگی” است.

بی رنگیِ تسلیم، با هر رنگی می‌سازد سر جای خود: در احرام و مناجات، سفید؛ برای شادی همسر و نشاط خانواده، زرد و گلگون؛ برای دوری از تزویر سیاه جامگان عباسی، کراهت سیاه؛ و برای عزای سید مظلومان، مشکی راجح می‌شود.

غیر از عرف باستانی و معاصر ملل در سیاه برای عزا، سیره و سنت سیاه پوشی برای عزای سیدمظلومان را ارج می‌نهد تا به رنگ خدا(تسلیم) بماند.

برعکس -دور از جان آقای دکتر- “تلوّن” و رنگی به رنگی، در ادبیات و ابدیات، “رنگ نفاق” است و شاهد بر آن بسیار…

نفاق، مقابل اسلام و تسلیم است؛ مخالفت با حقیقتی اما نه برملا؛ بلکه جنگیدن با جلوه هایش، و لاجرم درآمدن به تلوّن!

ولاء و پیوند قلبی با سیدالشهداء را یک روز، “اسراف” می‌بیند! روز دیگر، “آلودگی شهرها” با ظروف یکبار مصرف!روزی دیگر، عامل “افسردگی و خودکشی” !و…

آمار هم که می‌دهی: بیشترین انفاق از همین مجالس است؛ سیاهپوشان او دل بخواه جمع‌آور زباله‌های شهرند؛ عزایش، “غصه شیرین” است و موجب نشاط درون و…؛ جلوه ای دیگر برای ستیز می‌یابد. خوب فرمود:”دوست نمی‌دارد ترا جز مومن(تسلیم) و دشمن نمی‌دارد جز منافق”!

مطلب مرتبط: چند کلام اورژانسی در نقد حرف وزیر بهداشت

زیرنویسی بر “دارا و ندار”

 

بهبهان، مطالبه گرانش کم از طراز مطالبه گران و عدالتخواهان کشور ندارد. فعالانی که خائیز را مسأله ملی کردند یا مستند کوتاه امشب در ثریا(دارا و ندار)  هر یک نشانه ای است.

اما مسئولان چه؟!

در امیدیه و برخی نقاط دیگر شورای شهر یا شهردار علم مبارزه با تبعیض، رانت خواری، زمین خواری و… را برداشتند.

 در چهارباغ و برخی نقاط دیگر قاضی و دادستان علمدار شدند.

 در لواسان و برخی نقاط دیگر امام جمعه؛ و در…

در بهبهان چه؟!!

آیا درمقابل پروژه موصوف به کوه خواری خائیز، تبعیض کوره جبور با چاه ماری و چندین نمونه دیگر جز جوانان انقلابی و عدالتخواه یا فعالان محیط زیست، مسئولی واقعا در صحنه است؟!

 یک موضع گیریِ صرف منظور نیست؛ که بعضا “مصرف داخلی” دارد و برای راضی کردن معترضین است. علمداری و میانداری برای حل کردن مساله منظور است.

واقعا آقای زندی ما -که البته خبرهایی امیدوارم کرد- ، مثل قاضی احمد زاده چهارباغ میشود؟

کدام قانون است که به احمد زاده ابلاغ شده و به دادگستری بهبهان نشده؟!

کدام تخلّف است که در باستی هیلز و شهرک زیارت و… “تخلّف” است اما در خائیز و چاه ماری و… “مجوّز”؟!!

اگر منظور از مجوّز چیزی است که در جیب صاحبان این تصرفات است، همه نمونه های کشوری دارند؛ و اگر آنها تخلف است(که در یک روز ۴۰۰تایش ویران میشود)، ظاهرا اینجا هم هست!

پس ظاهرا فرق در همان علمداری و میانداری است!

نمیدانم چرا تخریب سایه بان چهار قبر مرده اولویت اینجا میشود؟ اما اولویت جاهای دیگر تخریب تصرفات غیرقانونی و پس گرفتن اراضی ملی و حفاظت از محیط زیست است؟

 تا خوب زندگی نکنیم، خوب نمی میریم. زندگان، مهمترند تا مردگان.

مناطق بسیار روستایی و حاشیه نشین روزی فقط چندساعت آب دارند که فقط دبّه شربشان را پرکنند، اما چاه ماری، استخرهای پر آب برای تفریح آخر هفته(بامجوّز یا بی مجوز) دارد!

ترسم این است فردا صبح بچه های مطالبه گر و سازندگان مستند دارا و ندار جای متصرفان مراتع زیر سؤال باشند!

از کنجی ایراد گرفته و همه حرف را به محاق برند!

جوّ بسازند و ندارها را هم باخود همراه کنند که: بهبهان نباید روزی رنگ زیبایی و شکوه بگیرد؟!

سالیانی است تفریح گاه های از مابهتران شکوه و آبروی شهر، اتیکت خورده؛ اما جوانان مان برای اشتغال آواره ماهشهر و عسلویه اند(تازه اگر برایشان جور شود)!

منتظر عکس العمل مسئولان شهر می مانیم. خدا کند میانداری برای حقوق عامه باشد.

دست بوس همه خادمان مردم و عدالت هستم.

محسن قنبریان
۹۸/۶/۲۷

امامین انقلاب!

 

فرق امام خمینی و امام خامنه ای چیست؟

امام خمینی، محو شدن اسرائیل را در جهان اسلام “گفتمان غالب” کرد؛ امام خامنه ای برای تحقق آن “سازمان” بخشید و روز شمار گذاشت.

امام خمینی با دَم قدسی اش جوانان اسلام را بیدار و “راهبرد هسته های مقاومت” را پیشنهاد کرد؛ امام خامنه ای، هسته های مقاومت را “سازمان” داد و باهم متشکل کرد؛ دیروز حزب الله امروز حشدالشعبی و انصارالله و…

برافراشتن پرچم توحید در افق جهان نزدیک است…

(دوره بصیرتی مرکز امامت/۹۷)

آیا بیت رهبری نیاز به سخنگوی رسمی ندارد؟

مقدمه:

رهبر انقلاب تنها مقام عالیرتبه‏ای است که اقلا سالی چند نوبت خود را در معرض پرسش جوانان دانشجو و طلبه و اساتید قرار می‏دهد.

این سخن ایشان را باید بر تارک جمهوری اسلامی نوشت که:

“نباید از آزادی ترسید و از مناظره گریخت و نقد و انتقاد را به کالای قاچاق و امر تشریفاتی تبدیل کرد” (۶دی۹۶).

اما واضح است نقد و انتقاد درست مبتنی بر اخبار راست و شفاف است. بسیاری از پرسش‏های متعرض به حوزه رهبری مبتنی بر اتفاقاتی است که ابعاد آن حتی برای نخبگان هم روشن نیست. پس هم آن نقدها در فضای ابهام می‏زاید و هم دفاع از سوی مدافعان “مِن٘ عندی” می‏شود!

از اینرو بنظر می‏رسد بیش و پیش از مطالبه پاسخگویی نهاد رهبری -که هر از چند گاهی از سوی برخی طرح می‏شود- باید از لزوم شفاف شدن وقایع مربوط به ایشان سخن بگوییم. به تقریب بسیاری از سؤالات و ابهامات و انتقادات با این روشنگری و شفافیت از اساس حل می‏شود. یک سخنگوی رسمی برای بیت رهبری می‏تواند جای ده‏ها مرکز پاسخگویی به شبهات پیرامون ولی فقیه را بگیرد.

برخی از دلایل این نیاز:

  1. در امور مهمه و فضاهای فتنه گون اخبار مربوط به تدابیر ایشان می تواند زودتر جامعه را آرام کند.
    پس از قریب ۱۰سال تازه اخباری از برخوردهای آزاد منشانه و بزرگوارانه ایشان با موثرین فتنه٨٨ دارد خاطره گوئی می شود؛ در حالیکه انعکاس این اخبار در آن روزهای پر التهاب، قطعا لازم‏تر و موثرتر در آرامش جامعه بود.
    نمونه ها بسیارند فقط از باب مثال:
    دیدار آقای موسوی در ۲۴خرداد با رهبری و دستور رهبری بر رفع فیلتر سایت‏های مربوط به ایشان جهت راهبری معترضان به روش‏های قانونی(که البته ایشان جور دیگر استفاده می کند)!
    https://www.farsnews.com/13971022000117
    آیا اگر مداخله سریع و فوری ایشان درباره منع بازداشت معترضان ۱٨تیر٨٨ در زندان کهریزک -که توسط دبیر شورای امنیتی وقت به دادستان وقت ابلاغ می‏شود- همان روزها (نه مرداد ماه و پس از فاش شدن کهریزک و فوت برخی بازداشت شدگان) به اطلاع عموم می‏رسید؛ آن اتهامات برای نظام پدید می آمد؟! آیا موج فتنه از ادعای تقلّب، به کهریزک و حواشی‏اش منتقل می شد؟!
    دیدیم با کار رسانه‏ای دشمن انگشت اتهام سوی رهبری معظم آمد و ایشان در اذهان برخی خطاکار جلوه داده شد.
    امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر زمانش در منشور حکومت داری‏اش به همه مالک اشترها می نویسد: “هرگاه مردم [یا بخشی از آنها] گمان ستمکاری تو برَند، آشکارا عذر خویش را بر آنان عرضه کن و با بیان عذر خویش، بد گمانی آنان را از خود برگردان” (نامه ۵۳).
    بسیاری از جلسات و پیام‏های آن روزها عذرهای موجه بلکه حجت‏های رهبری بر فتنه خواهان بود که حالا دارد کم کم خاطره گوئی می شود!
  2. اینکه برخی اعضاء بیت نظرات و مداخلاتی دارند که پای رهبری نوشته می‏شود، سالیانی است در مجلس و برخی شوراهای عالی و… شنیده می شود. برخی معتمدین رهبری حتی آنها را نظر رهبری نمی دانند!
    برای نمونه:
    آیت الله اراکی -منصوب رهبری در سازمان تقریب- می گوید: “ممکن است افرادی در دفتر مقام معظم رهبری وجود داشته باشند که به ذوق و سلیقه خودشان عمل کنند(!) گاهی خیال می کنند ذوق و سلیقه‏ای که دارند همان است که آقا گفته، یعنی اشتباه در تطبیق می کنند. آقا آنچنان که آنها خیال می کنند، نفرموده‏اند. گاهی هم با اینکه می دانند که آقا برخلاف آنها گفته‏اند، اما مصلحت آقا را در چیزی می دانند که خود آقا نفرموده
    (!)” http://fna.ir/da636v
    آقای ضرغامی هم از یکی از معاونان بیت برای مداخله در نصب دبیر شورای انقلاب فرهنگی گله کرد
    https://www.mashreghnews.ir/news/925332
    یکی از رؤسای سابق صدا و سیما از درخواست بیت برای تعطیلی برنامه ۹۰ گفت!
    http://www.jahannews.com/video/699556
    نامه نگاری‏های اخیر برخی فعالین جبهه فرهنگی انقلاب، مبتنی بر این ادعاست که معاونی از بیت و جمعی خاص، متصدی نصب رئیس صدا و سیما و بالتبع سیاست‏های آنند! و در مقابل مدافعین بعلت عدم وضوح مساله مورد ادعا، خوبی آدم‏ها و اعتماد ۳۰ساله رهبری را به پاسخ می برند!
    نمی خواهم ادعا کنم اینها و مثل اینها درست یا خطا گفته‏اند، اما شاید اینها نمونه‏های خوبی برای لزوم سخنگویی رسمی و بیان شفاف نظر بیت و حضرت آقا باشد.
    توجه داشته باشیم راه حل چیدن آدم‏های یک دست در بیت نیست؛ غیر جناحی بودن بیت و حضور دیدگاه‏های مختلف در آن یک حُسن هم هست؛ مشروط به اینکه هر نظری از آنها پای رهبری نظام نرود؛ و این با یک سخنگویی رسمی شدنی است.
  3. غیر از مهملبافی‏های مضحک برخی رسانه‏ها درباره نزدیکان رهبری، هر از چندگاهی خبرها و شایعاتی درباره بیت روی زبان‏ها می‏افتد که مبهم ماندنش، بسیار مضرّ به اعتقاد عمومی جامعه نسبت به رکن اصلی نظام می باشد.
    سالیانی سهمی از فروش هر خودرو یا سهمی از شهریه هر دانشجوی دانشگاه آزاد برای رهبری ادعا میشد! که نزد بیت ارزش تکذیب نداشت یا تکذیب تاریخ٘ گذشته می گرفت!
    این سالها در فضای بالارفتن ارزهای خارجی خبرهایی از گرفتن مبالغ بالای ارز دولتی توسط بیت توسط اتاق بازرگانی تهران، رسانه‏ای می شود!
    http://tccim.ir/economic/FullDoc.aspx?nid=439&itm=2
    کسی که در کف خیابان با عامه ارتباط دارد و از طرح دستی‏های رسانه‏های معاند و اثرش بر عامه خبر دارد، می داند عدم توضیح و شفافیت در این امور یا تکذیب‏های تاریخ گذشته، با باورهای عمومی نسبت به اسلامی‏ترین چیز نظام چه می کند!
  4. شایعات و شبهاتی درباره قول و فعل شخصی افراد اصلی و کلیدی بیت در جامعه نیز گاه ابهاماتی می آفریند که بی‏نیاز از توضیح نیست. نهادهای قانونی دیگر (مثل شورای نگهبان و سپاه و…) هم در این قبیل امور از طریق سخنگو آن قول یا فعل را تکذیب یا به حساب گوینده می گذارند و نهاد قانونی را از آن مبرا می کنند (که مجال ذکر نمونه‏ها نیست)
    حرف و حدیثها بر سر سمت‏های آقازاده یکی از ارکان بیت -که توسط خودی‏ها و معتمدین طرح می‏شود- هنوز محتاج توضیح شفاف است
    http://yon.ir/FOxGF
    سخنان موهن مأمور ویژه رهبری درباره معاون اول حتی اگر منطقا به حساب شخصیت حقوقی بیت و حضرت آقا نرود، متأسفانه در عرف عام به حساب آن می‏رود!
    https://www.khabarfoori.com/detail/206826
    آیا نمونه اول واقعیت دارد؟ واقعا رانتی بوده است یا جنگ رسانه‏ای است؟
    در نمونه دوم آیا اینگونه ادبیات مورد تأیید رهبری است؟ آیا مبرا نکردن رهبر عزیز انقلاب و بیت از این ادبیات (نه الزاما از آن فرد)، فرهنگ قالتاق پروری را باب نمی‏کند؟ جوانان انقلابی مطالبه‏گر را از فرهنگ اسلامی مورد تاکید رهبری دور نمی‏کند؟!
    واضح است شأن این مثال‏ها، آن نیست که رهبری خود در بیانات تذکری دهد یا حتی بیت بیانیه دهد؛ اما در صورت بودن سخنگو و جلسات مکرر با اصحاب رسانه در فرآیندی طبیعی و عادی مورد پرسش واقع می‏شود و جواب در خور می‏گیرد.
  5. حواشی برخی احکام و حوادث که غیر مستقیم به رهبری و بیت ربط پیدا می کند. مثلا:
    مسئول نهاد رهبری در دانشگاه‏ها -که خود منصوب ایشان است- از تحت فشار قرار گرفتن یکی از اساتیدی که در نشست رمضانی با رهبری سخن انتقادی گفته، سخن می گوید
    http://kayhan.ir/fa/news/165284
    دادگاهی متهم را ملزم به مطالعه اجباری و رونویسی برخی آثار رهبری می‏کند!
    https://www.farsnews.com/13971220000482
    ظاهرا در هیچ یک از نمونه‏ها بیت مستقیما دخالتی نداشته است؛ در نمونه دوم وقتی دفتر نشر آثار حضرت آقا درباره حکم دادگاه موضع گرفته و آنرا بدسلیقگی می‏خواند و اعلام می دارد: ” انتشار آثار مرتبط با رهبر معظم انقلاب برای آشنایی با رأی و اندیشه و نیز زندگی و سیره اخلاقی و اجتماعی معظم له است و بکارگیری آن بعنوان مجازات یک مجرم بد سلیقگی و مغایر با اثر بخشی و روح کار فرهنگی است”؛ چنین موضعی موجب سربلندی مدافعان ولایت می‏شود.

بعکس نمونه اول-بفرض صحت- حتی اگر بی‏ارتباط با بیت باشد موجب سرافکندگی سینه چاکان ولایت می‏شود چرا که این حسینیه باید مأمن پناهجویان و منتقدان باشد و آزادی پس از بیان‏شان نیز تأمین باشد.

چنین حرکاتی مسلّماً با اخلاق نقدپرور و مخالف‏پذیر رهبری ناسازگار است اما آیا در مرتبه اول، محکوم کردن(مثل نمونه دوم) و در مرتبه بعد، پیگیری و حل کردن و خاطر جامعه را آسوده کردن وظیفه بیت نیست؟ و آیا انجام این وظایف و خبررسانی‏اش، یک سخنگوی رسمی و البته زبده نمی خواهد؟

آیا ارزش چنین کاری از مثل نشریه حزب الله -که باز بخشی از بیت است و نه الزاما مُرّ فرمایش آقا- کمتر است؟ از سایر مداخلات ریز و درشت ادعائی کم فایده‏تر است؟!

در حجاب شدن ولیّ امر فقط به دیده نشدن و حرف نزدنش با جامعه نیست؛ به مبهم و پنهان شدن جوانب و حواشی امورش هم هست لذا امیرالمومنین(ع) به مالک‏های خود نوشت: “هرگز خود را برای مدتی طولانی از مردم پوشیده مدار، که در پرده ماندن، گونه‏ای از تنگی و سبب بی‏خبری از امور است” (نامه۵۳)

محسن قنبریان
۹۸/۶/۲۶

مصاحبه‏‌ی حجت الاسلام قنبریان

متن کامل مصاحبه خبرگزاری مهر با حجت الاسلام قنبریان را با عنوان “بسط توحید، مبارزه با اشرافیت و تکریم انسان؛ سه هدف قیام عاشورا” در لینک زیر مطالعه کنید.

http://mehrnews.com/news/4714620

سخنرانی/ عاشورا، نهضتِ مقدّس

سخنرانی «عاشورا، نهضتِ مقدّس» که توسط حجت الاسلام قنبریان در ظهرهای دهه اوّل محرّم ۱۳۹۸ ایراد شده است؛ خدمتتان تقدیم می شود.

این سلسله سخنرانی با رویکرد سیاسی-اجتماعی و ادبیاتی انقلابی ایراد شده است.
سرمایه شیعه یک “نهضت مقدس”(عاشورا) و یک “دولت مقدس”(حکومت امیرالمومنین) بیان شده و به ویژگی‌های نهضت مقدس پرداخته شده است. همه نهضت‌ها و انقلاب‌های اصیل با تأسی از این نهضت مقدس و ارکان آن خواسته شده است و گریزهای اجتماعی-سیاسی‌ای به زمانه معاصر و حرکت اصیل انقلاب اسلامی ایران زده شده است.
گوش دادن کامل مباحث را به دوستان انقلابی و مومن به نهضت اسلامی توصیه می‌کنیم

  1. دریافت جلسه نخست سخنرانی «عاشورا، نهضتِ مقدّس» / “دریافت از نشانی کمکی

  2. دریافت جلسه دوّم سخنرانی «عاشورا، نهضتِ مقدّس» / “دریافت از نشانی کمکی

  3. دریافت جلسه سوّم سخنرانی «عاشورا، نهضتِ مقدّس» / “دریافت از نشانی کمکی

  4. دریافت جلسه چهارم سخنرانی «عاشورا، نهضتِ مقدّس» / “دریافت از نشانی کمکی

  5. دریافت جلسه پنجم سخنرانی «عاشورا، نهضتِ مقدّس» / “دریافت از نشانی کمکی

  6. دریافت جلسه ششم سخنرانی «عاشورا، نهضتِ مقدّس» / “دریافت از نشانی کمکی

  7. دریافت جلسه هفتم سخنرانی «عاشورا، نهضتِ مقدّس» / “دریافت از نشانی کمکی

ادامه خواندن سخنرانی/ عاشورا، نهضتِ مقدّس