بایگانی دسته: پیام‌ها و تحلیل‌ها

خون‌خواهی و خیرخواهی! (۱)

نمائی کلی از مبحث فاطمیه دوم (بهمن ۹٨)

خلط “خون‌خواهی” با “قصاص”!

شأن نزول آیه قصاص[۱]، تعدی و تجاوز در قتل و خون‌خواهی کردن در زمان جاهلی بود[۲]. پس چرا دوباره در اسلام خون‌خواهی افزون بر قصاص داریم؟! مثل خون‌خواهی سیدالشهدا توسط امام عصر(ع) علیرغم قصاص قاتلین توسط مختار!

امیرالمومنین خود وصیت به قصاص ابن‌ملجم کرد و به “النفس بالنفس”(یک جان مقابل یک جان) سفارش کرد[۳]؛ اما در زیارات مأثوره درباره همان حضرت می‌خوانیم: اشهد ان الله تعالی الطالب بثأرک[۴] خداوند دنبال انتقام اوست پس از قصاص قاتل یعنی چه؟!

اینگونه روایات و زیارات، ساختگی و از اسرائیلیات و برای ارتجاع احکام نورانی اسلام به جاهلیتند(!) یا بین قصاص و خون‌خواهی -در معنای اسلامی‌اش- فرق است؟! و بعضی ندانسته دچار خلط شده اند؟!

روایات انتقام و خون‌خواهی سیدالشهدا، آنهم از ذریه‌های قاتلین!

صدوق در ثواب الاعمال[۵] از امام صادق(ع) روایت می‌کند.

این حکم چنان پذیرشش سنگین است که ۶۰-۷۰سال بعد اباصلت علتش را از امام رضا(ع) جویا میشود که چرا نوادگان باید وزر و وبال عمل پدران در قتل سیدالشهدا را بپردازند؟! حضرت رضایت اینان و افتخار به عمل پدران را علت میشمارد[۶].

️پس معلوم است:

 این انتقام و خون‌خواهی، قصاص نیست چون از نوادگان است. در قصاص خود قاتل، قصاص میشود(که توسط مختار شدند).

خلط بین شخص حقیقی و شخصیت حقوقی:

قصاص از شخص حقیقی است. خود جانی به مثل همان جنایت، مجازات میشود. اما خون‌خواهی (طلب دم و ثار) از شخصیت حقوقی و سازمانی است. نوادگان مسببین کربلا در روایات یاد شده، احیاگر “مکتب سفیانی” شده‌اند. خون‌خواهی امیرالمومنین و امام مجتبی و سیدالشهدا از مکتب سفیانی و پیروانش، قصاص قاتل آنها نیست؛ گرفتن حق آنهاست.

دو آیه قرینه در قرآن برای ایندو:

  1. آیه۱۲۶ نحل که جواز مقابله به مثل می‌دهد اما صبر را بهتر می‌شمارد. شأن نزولش کشتن حمزه(ع) بیان شده است. از قضا رسول الله به قسمت صبرش عمل کرد. وحشی قاتل حمزه(ع) را ترور نکرد. حتی پس از فتح مکه او را بخشید. آنهم با چه ناز و کششی که او مخفی شده بود و ناامید از بخشش هربار پیامی میفرستاد و به آیه‌ای تمسک میکرد که لایق بخشش نیست و باز رسول الله آیات بشارت میفرستاد تا دست آخر با آیه ۵۳زمر صید شد! آمد و توسط پیامبر رحمت بخشیده شد.
  2. آیه ۶۰حج با همان مضمون جواز مقابله به مثل است اما ذیلش بجای سفارش به صبر، وعده نصرت خداوند داده شده است! شأن نزول آنرا نقشه قتل پیامبر و اخراج حضرت از مکه شمرده‌اند؛که خداوند عقوبت آن کار را جنگ بدر و کشتن سرانی از قریش قرار داد[۷]! پیامبر که کشته نشده بود؛ پس این قصاص نیست، انتقام و طلب حق است.

️معلوم است:

پیامبر فتح مکه و شکستن سازمان قریش و سفیانی‌ها را خون‌خواهی حمزه(ع) قرار داده نه کشتن یک برده قاتل!

ما هم قول می‌دهیم با فتح مکه‌مان و شکستن سازمان استکبار، سربازان ماشه چکان قاتل مغنیه و حاج قاسم و ابومهدی را -بشرط ایمان- ببخشیم!

وقتی فرمانده نصرانیان عرب (شرحبیل بن عمرو غسانی)، سفیر پیامبر(حارث بن عمیر) اعزامی‌برای امیر بُصری را در راه کشت؛ پیامبر(ص) فقط مجازات و قصاص شرحبیل را نخواست بلکه با او اعلان جنگ کرد و جنگ موته رقم خورد. چون سفیر شخصیت حقوقی هم داشت و نماینده همه مسلمانان بود ؛ در مقابل خون‌خواهی او کشتن قاتلش نیست، انتقام از سازمان مقابل است.

[۱] سوره بقره؛ آیه‌ی ۱۷۸

[۲] مجمع البیان ج۱ص۴۷۹

[۳] ارشاد مفید ترجمه محلاتی ج۱ص۱۹

[۴] مصباح المتهجد ج۱ص۴۰۲

[۵] ص۲۱۷

[۶] روایت صحیح السند صدوق در عیون اخبار الرضا ج۱ص۲۷۳

[۷] تفسیر قمی‌ج۲ص٨۶

یوم اللهِ سلیمانی

“یوم الله” شکافت نیل و غرق فرعون [۱] را یکی از نخبگان بنی‌اسرائیل با گوساله‌پرستی، “شب” کرد!

پس از آن به جای “فرعون” ، به مکافاتِ آن خسران، “خود” همدیگر را کشتند!

 

قومی که سامری دارد، فرعون لازم ندارد!

[۱] سوره ابراهیم؛ آیه‌ی ۵

آیت الله سیستانی و مبارزه با آمریکا

سؤال این روزها این است که چرا مرجع عالی عراق مثل داعش با آمریکایی‌ها برخورد نمی‌کند؟! نه حکم جهاد که حتی حکم حرمت به ماندن آنها -چنانچه آیت الله سید کاظم حائری داد- را نمی‌دهد!

در شهادت ابومهدی و سردار سلیمانی به تسلیت بسنده کردند! نه چیزی از انتقام و نه چیزی از اخراج آمریکا نگفتند! حتی به تظاهرات ضد آمریکایی جمعه بغداد، فراخوان نکردند! در این ایام بیش از پیش بر برخورد مسالمت آمیز تأکید می‌کنند!

در مقابل آمریکایی‌ها -از جمله پمپئو- برای سلامتی او توئیت شکرگزاری میزند! چنانچه ۲۰۰۴ کالین فریمن -نویسنده آمریکایی- ایشان را برای جایزه صلح نوبل پیشنهاد می‌کرد!

 مروری بر مواضع آیت الله درباره اشغالگران:

مرجعیتشان اواخر دوره صدام و تحت کنترل شدید او پس از انتفاضه شروع شد. با سقوط صدام و اشغال عراق توسط آمریکا اولین امکان‌ها برای حضور سیاسی اجتماعی فراهم شد:

  1. وقتی حاکم آمریکایی عراق می‌خواست با گزینش افرادی خاص، قانون اساسی عراق را بنویسند، آیت الله با آن مخالفت و بر انتخابات عمومی تأکید کردند. به همه گروه‌ها، حتی افراد منسوب به خود برای کاندید شدن، تأکید کردند؛ تا قانون اساسی توسط خود عراقی‌ها و متناسب با اسلام نوشته شود. البته در قانون اساسی چیزی بعنوان نظارت مرجعیت یا فقهاء و مانند آن تعبیه نشد و در واقع نظارت موثر کنونی آیت الله در خطوط کلی، مشخصه منحصر به فرد ایشان است نه منصبی قانونی برای مرجعیت‌های آتی!
  2. مطلقا اشغالگران را به حضور نپذیرفته است. از اصرارهای پل برمر -حاکم آمریکایی عراق- تا نامه‌های بدون جواب بوش و بلر به استناد قوانین بین‌المللی نیروهای بیگانه را اشغالگر دانست.
  3. وقتی جریان صدر از عدم مبارزه مستقیم ایشان با آمریکا از او ناراحت و بدگویی می‌کردند؛ سخنگوی ایشان در نماز جمعه کربلا می‌گفت: “مرجعیت به روش‌های مسالمت آمیز در جهت سرعت بخشیدن به بازگرداندن سلطه و سیادت در عراق به عراقی‌ها و فراهم کردن زمینه اداره کشور به دست خود آنان بدون تسلط اجانب معتقد است”.
  4. در ماجرای درگیری نظامی‌آمریکایی‌ها با صدری‌ها(۲۰۰۴) که احتمال از بین رفتن آنها می‌رفت با نامه و سفارش آیت الله خامنه‌ای، برای نجات مقتدی و جیش المهدی مداخله کردند. در این نامه آیت الله خامنه‌ای به ایشان نوشتند بخاطر ایشان است که خود مستقیما دخالت نمی‌کنند[۱].
  5. خروج اشغالگران انگلیسی و آمریکایی پس از چند سال اشغال و تشکیل دولت عراقی را برخی نزدیکان ایشان محصول سیاست سکوت و مبارزه منفی ایشان خواندند[۲].
  6. پس از فتوای دفاع در مقابل داعش و شکست داعش، درباره نیروهای ائتلاف و پایگاه‌های آمریکا همان موضع سابق را ادامه دادند. در جریان جنایت آمریکایی‌ها در فرودگاه بغداد و کشتن فرمانده حشدالشعبی و مهمان نخست‌وزیر عراق (سردار سلیمانی) ضمن تسلیت باز به رفتار مسالمت آمیز دعوت کردند! در بیانیه اخیر(۴بهمن) هم تأکید کردند: “مرجعیت دینی بر موضع ابتدائی و اصولی خود مبنی بر لزوم احترام به حاکمیت عراق، استقلال سیاسی آن و وحدت تمامیت ارضی و وحدت ملی آن و مخالفت قاطع با تعرض به اصول ملی آن از سوی هرطرفی و تحت هر بهانه‌ای تأکید می‌کند[۳]

عملا با کارهای تلافی جویانه چه در عراق و چه از سوی ایران روی خوشی نشان ندادند.

تحلیل:

درباره این رویکرد مرجعیت عراق در قبال اشغالگران دو تحلیل عمده وجود دارد:

  1. تفاوت مکتب نجف و مکتب قم:

مکتب فقهی مراجع نجفِ معاصر، بر ولایت فقیه و قیام علیه جائر وتشکیل حکومت اسلامی و مبارزه با طاغوت‌های عصر مبتنی نبوده است. حفظ جامعه شیعی سقف خواست آنهاست. مباحثه امام خمینی در مهرماه۱۳۴۴ با آیت الله حکیم در نجف مثالی گویا از این رویکرد است؛ لذا دخالت آیت الله خوئی در انتفاضه علیه صدام و دخالت آیت الله سیستانی در جهاد علیه داعش، به یک گونه تحلیل می‌شود. هردو دفاع و برای نجات شیعیان از دست ستمگران بود که نتیجه یکی شکست و نتیجه دیگری پیروزی شد.

شهید محمدباقر صدر و صدر ثانی(پدر مقتدی) و شاگردان شهید صدر مثل آیت الله سید کاظم حائری جور دیگر می‌اندیشیده‌اند. لذا هم در مقابل صدام و هم اشغالگران فتاوای دیگری داشته‌اند (برای نمونه فتوای اخیر آیت الله حائری در ۷جمادی الاولی ۱۴۴۱را ببینید). البته مرجعیت اعلای عراق دست اینان نبوده است.

  1. تمایز ایران و عراق:

تحلیل دیگر بیش از اینکه این روش مسالمت جویانه و در حد نظارت و ارشاد را به مبانی فقهی و ویژگی‌های شخصیتی این مراجع برگرداند [۴] به موقعیت متمایز عراق نسبت به ایران بر می‌گرداند. ایران از زمان صفویه جامعه‌ای یک پارچه و با مذهب رسمی شیعه بوده و مرجعیت در آن از اول با دخالت در مسائل سیاسی شکل گرفته است. قیام‌ها و نهضت‌های ایرانیان در چند قرن اخیر عمدتا به رهبری مراجع یا فقهای تراز اول خود در ایران یا مقیم سامراء و نجف بوده است. اینها پیوند مردم و مرجعیت را بسیار وسیق و جایگاه آنرا تثبیت کرده است. اما عراق اکثریت شیعی کوچکتری نسبت به ایران(۶۴٪) داشته؛ تکثرهای آن موجب شده روند ایران را نداشته باشد. خطر تجزیه هنوز هم جدی است. شکست نهضت علماء در ثوره العشرین و انزوای آنها و محرومیت شیعیان پس از ساختن رقبا با اشغالگران تجربه دیگر است. سه دهه سرکوب توسط دیکتاتوری صدام، جایگاه مرجعیت را ضعیف‌تر کرد؛ طوری که حتی دولت‌های شیعی(مثل نوری مالکی) یا جریان‌های شیعی(مثل صدری‌ها) نیز گاه به مرجعیت توجه نکرده و حتی در مواردی بر او فشار هم آورده‌اند(  مثل محاصره بیت در ۲۰۰۴). اینها موجب شده مرجعیت در حد پدری کردن برای همه گروه‌ها و عدم دخالت تفصیلی در تصمیمات وارائه کلیات بسنده کند. اصلاحات اساسی در عراق و دولتی قدرتمند و برآمده از اکثریت مردم که بتواند حافظ امنیت و استقلال عراق باشد به همراه ارتقاء موقعیت مرجعیت، اولویت بر درگیری با آمریکائی‌ها یابد.

 توجه:

  1. راهپیمایی میلیونی و کم‌نظیر جمعه مردم عراق علیه اشغالگران در سال‌های ارتفاع موقعیت مرجعیت در عراق، در گذرگاه اراده‌های سیاسی و راهبری مرجعیت است که می‌تواند به ثمره اخراج کامل اشغالگران بیانجامد؛ و الا ماهیت استکباری آمریکا، “خروج طبیعی نیروهایش از عراق” را نامفهوم کرده است. استقلال و وحدت ملی عراق به اندازه ژاپن هم بشود، خروج طبیعی اتفاق نمی‌افتد.
  2. کاریزمای شخصی آیت الله سیستانی و فقدان جایگاه قانونی برای منصب مرجعیت و نظارت فقهاء در قانون اساسی عراق این نگرانی را افزون می‌کند که در صورت فقدان این رهبر معنوی ۹۰ساله این روند کُند به کجا می‌انجامد؟ آیا فقیهی دیگر بدون جایگاه قانونی و صرفا متکی به داشته‌های شخصی میتواند زود این خلأ را پر کند؟!

محسن قنبریان
۹۸/۱۱/۶

[۱] https://fa.shafaqna.com/news/429815

[۲] ۱. ر.ک: مصاحبه مجله اندیشه پویا اسفند۹۶با حجت الاسلام والمسلمین شهرستانی نماینده آیت الله سیستانی در ایران

[۳] https://www.tabnak.ir/fa/news/954113

[۴] مثلا آیت الله خوئی حتی جهاد ابتدائی با کفار را در عصر غیبت مشروط به تشخیص اهل خبره وامکان پیروزی واجب می‌داند!(منهاج الصالحین ج۱ص۳۶۶). در جنگ شش روزه اعراب هم دستورجهاد علیه اسرائیل دادند

…حتی اتاک الیقین

یقین با مراتبش(علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین) اوج مراتب سلوک انسان عارف است که به مشاهده مبدأ و معاد بلکه توحّد می‌رساند. اما نور یقین چگونه در سالک می‌تابد؟

 ابن ابی لیلی از امیرالمومنین روز جنگ با اهل شام شنیده که فرمود:

“ای مومنان! هرکس ظلم و تجاوزی را ببیند که به آن عمل می‌شود(پیرو می‌یابد)، و کار زشت و منکری که مردم را بدان دعوت می‌کنند:

اگر “در دل” آنرا منکر شود و زشت شمارد، رسته و برئ است.

و هرکس به زبان انکار کند، پاداش خواهد داشت و از آن دیگری برتر است.

و هرکس با شمشیر انکار کند تا چنان شود که سخن خدا برتر آید و سخن ستمکاران فرو افتد؛ آن کس است که “به راه هدایت رسیده” و “نور یقین بر دلش تابیده است[۱]“( نَوَّرَ فِی قَلْبِهِ اَلْیَقِینُ).

این دستوری سلوکی است که در بسته‌های مرشدهای سیر و سلوک -بجز عارفان قائم به قسط- جایش خالی است امام خمینی بابش کرد و مثل حاج قاسم‌ها طی‌اش کردند.

نشانش در زیارات معصومین بسیار است: “جاهدتَ فی سبیلِ الله حتّی اتاک الیقین: در راه خدا مجاهده کردی تا به یقین رسیدی[۲]“.

٭بیشتر را در مباحث «توحید و توحّد قائمین به قسط»  تعقیب کنید.

محسن قنبریان
۹۸/۱۱/۳

[۱] وسائل ج۱۶ص۱۳۳

[۲] الکافی ج۴ص۵۷٨و۵۷۳و۵۷۰و۵۵۲

نفاق سنج !

قرآن راهی ساده برای شناخت منافقین پیشنهاد می‌کند: “به آنها گفته شود: بالا بیایید در راه خدا بجنگید یا (اقلا) از خود در برابر دشمن دفاع کنید”

این، عامل تشخیص مومن و منافق است. (لِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ نَافَقُوا).[۱]

“مقاومت”، ابزار سنجش منافقین است.

عجیب اینکه امپراطوری رسانه‌ای استکبار، مومنینِ اهل مقاومت را “جنگ طلب”(!) جا زد؛ اما ما، “سازشکاری”  و شانه خالی کردن از مقاومت در زمان تهاجم دشمنِ مستکبر را نشانه‌ی نفاق در افکار عمومی نکردیم!

این سنجه برای یقه‌گیری و اتهام‌زنی به این و آن نیست؛ بلکه فرهنگ عمومی شدنش، بطور طبیعی نفاق را “ذلیل” می‌کند. منافق زیر فشار افکار عمومی مجبور است لااقل ژست مقاوم بگیرد و سازشکاری‌اش را با “صلح” و “تنش‌زدایی” و مانند اینها کادو نکند.

محسن قنبریان
۹۸/۱۱/۱

[۱] ۱۶۶و ۱۶۷ آل عمران

روتوش و لاپوش !

صدا و سیما سخنان رئیس‌جمهور را سانسور می‌کند و تیم رئیس‌جمهور هم بر حذف یا سانسور جهان‌آرا و ثریا و عصرانه مصرّ می‌شوند!

و هر دو سانسور البته به نفع رئیس‌جمهور است!

با سانسور متلک‌های رئیس‌جمهور به ارکان نظام، رسانه ملی برای مخاطب انحصاری خود رئیس‌جمهور را روتوش می‌کند.

رئیس‌جمهورِ تلویزیون مودب‌تر، انقلابی‌تر و اسلامی‌تر از رئیس‌جمهور فضای مجازی است!

با سانسور برنامه‌های زنده و انقلابی تلویزیون، عیب‌ها و خیانت‌ها، لاپوشانی می‌شود؛ و باز به نفع تیم دولت می‌شود!

پ.ن:
اگر زورتان به احیاء برنامه‌های زنده روشنگر نرسید، مواضع و متلک‌های رئیس‌جمهور به سپاه و رهبری و شورای نگهبان و برخی اصول اسلام را کامل گزارش کنید؛ مردم خود کمتر از کارشناسان ثریا و جهان‌آرا نمی‌فهمند!

محسن قنبریان

۹۸/۱۰/۳۰

نماز جمعه و “امر جامع”

 نماز جمعه اخبار۲۰:۳۰ نیست که داخل گود و خارج گود داشته باشد. گرچه سالیانی کم هنری برخی ائمه جمعه آنرا “تقویم هفتگی” کرده، لکن در وضع شرعی‌اش، “جمعه”، همزادِ “امر جامع” است. نماز جمعه برای حل امر جامع جاری جامعه است.

امر جامع در قرآن آن است که همه باید کنار هم و کنار رسول بمانند و بدون اجازه، هیچ کس غایب نشود: ” إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ[۱]

امر جامع جاری این روزهای انقلاب، جنایت تروریستیِ آمریکای جهان‌خوار در تجاوز به غرور ملی ایرانیان و ترورِ سخت مهمان عزیز عراقی‌ها بود؛ که خیزش دوباره مردم و احیاء چندباره نهضت و انقلاب را در پی داشت. خیزشی که خرج موشک‌های سپاه شد تا اولین‌بار رسما و علنا یک کشور انقلابی -نه گروهی تروریستی یا پارتیزانی- پایگاه آمریکائی‌ها را هدف قرار دهد؛ و یوم الله دوم را بسازد.

سقوط هواپیمای مسافری و حواشی‌اش هرچه بود (قصور یا تقصیر امنیتی یا رسانه‌ای یا مظلومیت مضاعف نیروهای مسلح یا…) به سمت حاشیه بردن این دو مهم توسط بیگانگان مدیریت میشد.

از اینرو در کنار تسلیت به داغدیدگان و برگزاری مراسم با حضور مرجعیت و پیگیری سانحه و پیشگیری از تکرار آن توسط ولایت، حتما باید ریل عمومی جامعه به آن نقطه عطف بزرگ در انقلاب برگردد.

 این بازگشت به آن حس عمومی ضد آمریکائی، امر جامع این روزها بود که ولی امر به احسن وجه در خطبه‌های ۲۷دی‌ماه انجام داد.

با همین قدر روشن می‌شود سخن نگفتن از سیل سیستان، و قصور یا تقصیر خط رسانه‌ای ملی در دو، سه روز اول سقوط هواپیما، چه توجیهی دارد.

سیل، بلایی طبیعی است که این سال‌ها پشت سرهم در همه فصول تکرار شده است؛ مصیبتی برای جمع کثیری شده، اما تکلیفش روشن است؛ گفتن و شعار نمیخواهد اقدام و عمل میخواهد. نهادهای تحت امر ولایت(نیروهای مسلح و ستاد اجرائی و…) در همان لحظات اول وارد شده‌اند، نیروهای ولایی از حوزه تا بسیج و… هم جمع‌آوری کمک و ارسال خدمات را چند روز است شروع کرده‌اند. به کسانی که باز برای حاشیه راندن خیزش ضد آمریکائی ملت، در مقابل امر جامعِ احیاء آن، طرح نشدن خبر سیل سیستان در خطبه آقا را دست گرفته‌اند؛ آدرس نهادهای ولایی معرکه و گروه‌های جهادی را بدهید که چند روز است آنجایند.

داشتن استراتژی درست رسانه‌ای و پیوست رسانه‌ای به اقدامات امنیتی و نظامی هم ضرورتی است که ان‌شاءالله روزهای آتی در فضای احیاء یوم الله انهدام عین‌الاسد با تصاویر و گزارش‌های خودی از آن عملیات انجام شود و رسوائی بیش از پیش آمریکائی‌ها را موجب شود.

محسن قنبریان

۹۸/۱۰/۲۸

[۱] سوره نور آیه ۶۲

اطلاع‌نگاشت | راه‌کارهایی برای حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی

وظیفه ملتهای منطقه برای نجات از سلطه آمریکا؛

رهبر انقلاب اسلامی، در بخش عربی خطبه‌های نماز جمعه مورخ ۹۸/۱۰/۲۷، خطاب به ملت های منطقه، راه کارهایی را برای نجات منطقه از سلطه آمریکا و همچنین رهایی فلسطین از حاکمیّت بیگانگان صهیونیست ارائه کردند  که پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR در این اطلاع نگاشت، آنها را مرور می‌کند.

بخشی مهم از بیانات عربی رهبر معظم انقلاب در خطبه دوم نمازجمعه ۲۷دی‌ماه (در راستای راهبرد اخراج آمریکا از منطقه):

  • جهان اسلام باید عوامل تفرقه را بزداید
     
  • هماهنگی رسانه‌های ما فرهنگ عمومی را از ریشه اصلاح خواهد کرد
  • ارتباط نیروهای مسلّح ما جنگ و تجاوز را از همه‌ی منطقه دور خواهد کرد.
  •  ارتباط بازارهای ما، اقد کشورهایمان را از سلطه‌ی کمپانی‌های غارتگر بیرون خواهد آورد.
  • رفت و آمدها و سفرهای مردم ما، همزبانی و همدلی وحدت و دوستی به ارمغان خواهد آورد.

 

مطالعه مطلب: دوگانه کهنه: کارشناسی-انقلابی‌گری!

دوگانه کهنه: کارشناسی-انقلابی‌گری!

آنچه استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران درباره توافق آتی ایران و آمریکا پس از شهادت سردار سلیمانی گفته، قبل از اینکه اظهار نظری شخصی باشد، سخن رایج کارشناسی غیر انقلابی در طول ۴دهه مواجه انقلاب با آمریکاست؛ که البته ایشان رُک و صریح بیانش کرده است! این کارشناسی اغلب در “مجاری تصمیم‌سازی” دولتمردان حضور داشته است؛ لذا بجای موضع‌گیری درباره شخص ایشان باید درباره دوگانه ساختگیِ کارشناسی-انقلابی‌گری بیاندیشیم.

ایشان بطور خلاصه گفته‌اند:

  • “اینکه آمریکا باید از منطقه خارج شود یک ایده سیاسی است نه یک ایده استراتژیک”!
  • “در مباحث استراتژیک هرگز وارد بحث حقوقی نمی‌شوم، عامل تعیین کننده نهائی قدرت است نه حقوق”!
  • “مقامات یک کشور ملاحظات استراتژیک خود را دارند، ولی ممکن است مباحث سیاسی‌ای مطرح کنند برای مصارف داخلی یا خارجی؛ اما این بدان معنا نیست که از فردا قرار است قیام کنند برای تحقق آن مباحث سیاسی”!
  • سپس، حضور آمریکا در منطقه را دارای منافعی استراتژیک برای ما و منطقه می‌شمارد که خلأ آن موجب نزاعات و جنگ‌هائی می‌شود! در آخر هم پیش‌بینی می‌کند:
  • “دو، سه هفته دیگر نه از فضای مربوط به ترور سردار سلیمانی خبری خواهد بود و نه از فضای مرتبط با سقوط این هواپیما! آنوقت ما شاهد افزایش میانجی‌گری‌ها بین ایران و آمریکا خواهیم بود! بهار سال آتی احتمالا شاهد دیدار روحانی و ترامپ و توافق ایران و آمریکا خواهیم بود”!

https://b2n.ir/790834

تاریخ این دوگانه جعلی (کارشناسی-انقلابی‌گری) به روزی برمی‌گردد که امامِ انقلاب نظر خود درباره ناوگان آمریکا در بدو ورود به خلیج فارس را گفتند: (آنها را بزنید)! اما کارشناسان سیاسی-نظامی‌آنروز صلاح ندیدند (و تا امروز هم)! بعد در جنگ نفتکش‌ها و زدن ایرباس ایرانی همین کارشناسی مانع درگیری جدی و نهائی با آمریکا شد. هدف قرار دادن عین‌الاسد نیز درون نظام بین‌الملل تعیین شد؛ و سعی شد به گونه‌ای انجام شود که “جنگ با آمریکا” یا “نقض حریم همسایه” تلقی نشود. لذا هدف، با هماهنگی دولت عراق انتخاب و بلافاصله هم به آمریکا پیام اتمام مخابره شد!

از اینرو علیرغم بزرگی و عظمت نظامی آن برای نیروهای مسلح، به لحاظ دیپلماتیک و سیاسی، منتفی کننده رابطه آمریکا و ایران نیست؛ و حتی می‌تواند امتیازی در مذاکرات آتی بوده، جای سانتریفیوژهای نطنز بنشیند!

اگر جریحه‌دار شدن غرور ملی با شهادت سردار سلیمانی و مطالبه میلیونی خوانخواهی او بتواند یکبار برای همیشه تکلیف این دوگانه ساختگی و غلط را معلوم کند، مانع اصلی انتقام راهبردی از آمریکا برداشته شده است.

  • آیا واقعا اخراج زمانبندی شده آمریکا از منطقه ،”غیر علمی” و سپس “غیر عملی” است؟!
  • آیا این ایده انقلابی(به تعبیر ایشان: سیاسی) غیر استراتژیک است؟!
  • “واقعا” خروج داعش و ناامنی، مولود حضور آمریکاست؛ یا سرکوب داعش و امنیت عراق و سوریه؟!
  • لوازم استراتژیک تحقق آن ایده انقلابی چیست؟ چه میزانش الان موجود است؟
  • تشکل و تشخص گروه‌های متعدد مقاومت با تلاش سردار دل‌ها جزیی از فعلیت بخشی به آن راهبرد نیست؟
  • ایجاد ائتلاف بین گروه‌های مقاومت امری نشد است؟!! آن ائتلاف نمی‌تواند خلأ موهوم ژانداری آمریکا را درون کشور خودشان پر کند؟!
  • امکان ائتلافی نظامی بین دولت‌های منطقه(حتی در فرض عدم حضور کشورهای حاشیه خلیج فارس) برای حفاظت از منافع خود بدون حضور آمریکا، امری دست نیافتنی است؟!
  • پیشبرد اخراج آمریکا، با چنین کارهای دیپلماتیکی، همزمان با تهدید منافع آمریکا در منطقه با عملیات‌های گروه‌های مقاومت، در یک طرح جامع و زمان‌بندی شده، صرفا یک ایده و شعاری برای مصرف داخلی است؟!
  • تحقق ایده ۳۰ساله “بازار مشترک اسلامی” و “ارز واحد اسلامی” -که برای بار چندم در اجلاس مالزی طرح شد- در جهت جبران تحریم‌های اقتصادی و دلاری آمریکا مقابل استقلال‌طلبی مسلمانان منطقه؛ دور از دسترس و ایده کاغذی است؟! یا فقط اراده جدی دولتمردان را ندارد؟

بنظر می‌رسد مشکل جدی، همین دوگانه ساختگیِ کارشناسی-انقلابیگری یا واقع‌گرائی-آرمانگرائی و مانند آن است. زور خروش میلیونی مردم در خوانخواهی سردار ملی، از سوی نخبگان، باید برای ساقط کردن این دوگانه‌ها و کلیشه‌های غلط راهبری شود. ثابت شود: انقلابیگریِ واقع بینانه و آرمان‌خواه، کارشناسی موجّه و معتبر و ناظر به واقعیت میدان هم هست؛ و غیر آن، نه فقط انقلابی و مردمی نیست که کارشناسی هم نیست. در غیر اینصورت منتظر تحقق پیش‌بینی این کارشناسان باشید!

٭مطالب مرتبط:

  1. انقلاب اسلامی با اقتصادسازشی
  2. عین‌الاسد و انتقام سخت

محسن قنبریان

۹۸/۱۰/۲۵