از این جلسه به بعض آیات و ادله ای که شهود توحیدی قائمین به قسط از اهل سلوک را باز می گوید، پرداخته میشود. چون این سلسله مباحث بمثابه حلقه اولی برای این نظر است در سطح عموم طرح شده است .
آیه۱٨آل عمران:
“شهدالله انه لااله الاهو والملائکه واولواالعلم قائما بالقسط لااله الاهو العزیز الحکیم”
-“شهادت”لغتا واصطلاحا باید با مشاهده وحضور باشد. پس شهود توحید ،شرط این شهادت است.
-اما چه کسی می تواند این شهود وشهادت را داشته باشد؟
خدا و ملائکه که روشن است.به”اولواالعلم” که میرسد، “قائما بالقسط” اضافه میشود.که بنا به تفسیری ،اهل علمی که قائم به قسط باشند میتوانند این شهود خاص توحید را داشته برآن شهادت دهند نه هر دانشمندی!اینکه برخی بدین سو رفته اند که دانشمندان طبیعی هم بابررسی نظم عالم شهادت به توحید داده اند؛ از غرض آیه دور شده اند!
-این شهادت قولی است یا فعلی خود بحث مفصلی دارد که در جلسات بعد اشاره میشود.
اختلافی ادبی-تفسیری
دراینکه “قائما بالقسط” فقط حال برای خداوند است یا اولواالعلم را هم شامل است بین مفسرین اختلاف است.
نظری که حال برای اولواالعلم هم باشد مطلوب ما را ثابت می کند(۱).
-بهترین شاهد بر این مطلوب ، استفاده ائمه اطهار(ع) ازآیه است که:”قائما بالقسط را قید اولوالعلم گرفته اند”. آنها فصحاء عربند وبا قواعدادبیات آشنایند اما مثلا امام رضا(ع)”اولواالعلم قائما بالقسط”را در این آیه باهم آورده به “الامام”معنا میکند(۲).
امام باقر(ع)صراحتا این قسمت را چنین معنا می کند:”…واولوالعلم قائما بالقسط، فان اولی العلم الانبیاء والاوصیاء وهم قائم بالقسط…”(۳).
پس قیام کننده برای عدالت وقسط میتواند شاهد اسماء وصفاتی از حق باشد که غیر او از آن محروم است.
شهود وشهادت سیدالشهداء در دعای عرفه:
-دعای عرفه را از این دید مرور کنید در مقام توحید مثلا:”الحمدلله الذی… وللکربات دافع وللدرجات رافع وللجبابره قامع فلااله غیره….یا من جعلت له الملوک نیر المذله علی اعناقهم فهم من سطواته خائفون…”
این اسامی وصفات مورد شهود یک قیام کننده به قسط است. دیدن ترس ولرز شاهان در درون خودشان از خدا حتی در حال غلبه را اینها میبینند نه قاعدین.
-بعد این شهود را شهادت می دهد .آن توحید به توحّد می کشاندش:”أشهد یا الهی بحقیقه ایمانی…(تا آخر این فراز عجیب)”
این شهادت همه ارکان وجوارح حسین(ع)،همان تسبیح همه ذرات عالم وآدم به ربوبیت الهی نیست؛که حسین ویزید ندارد! این “شهادت فعلی وعملی” قائم به قسط در معرکه است ودیگران در آن سهمی ندارند!
به لحاظ ادبی هم نمی فرماید گوش ولبها و موها وپوست ورگهایم شهادت به توحید می دهد ؛نه!میفرماید :من با اینها شهادت به توحید می دهم(أشهدُ…)
(لطایف بیشتر را در فایل صوتی بشنوید)
پی نوشت:
۱.ر.ک: تفسیرغرائب القرآن نیشابوری(سنی)ج۲ص۱۲٨/تفسیر مواهب الرحمان سبزواری (شیعه)ج۵ص۱۴۰/دفاع ادبی از این نظر در حلقات دیگر این نظر تعقیب میشود.
۲و۳. تفسیر برهان ج۱ص۶۰۳و۶۰۴
بایگانی برچسب: s
۱ – عرفان و سیاست
آیتالله سید عبدالحسین لاری
شاگرد عرفانی ملاحسینقلی همدانی و شاگرد فقهی میرزای شیرازی است.
رسائلی در فقه و عرفان دارد.
در جنوب ایران نهضت اسلامی و نماز جمعه با خطبه های سیاسی اقامه کرد.
حکم جهاد علیه اشغال انگلیسیها داد، و اولین بار استکبار انگلیسی را “شیطان” (ابالیس) خواند و لعن آن ها و روس ها را ذکر مذهبی معرفی و خود در نماز شب آنها را لعن می کرد.
در پاسخ به استفتاء علمای شیراز از زمان وجوب جهاد نوشت:
” الجهاد من المهد الی اللحد”
همزمان علیه استبداد هم تلاش می کرد و فتوا داد: «واجب است تبدیل سلطنت عمویه قاجاریه به دولت حق اسلامیه »
برای آینده انقلاب، امید سرشار از کجا بیاوریم؟!
خاصان راه حق که در امید هم موحدند و منشأ همه امیدهایشان وعده الهی است. روی زمین هیچ هم نباشد بلکه دشمنی ها و ناملایمات فزونی هم یابد آنان امیدشان افزون میشود(۱۷۳آل عمران). رهبران انقلاب چنین اند.
اما ضعفاء و متوسطها که باید چیزی روی زمین چشمشان را بگیرد یا گوششان را بنوازد باید خطِ خبرهای امیدبخش را پی گرفته تا به “خزائن امید” در زمین برسند و مطمئن شوند. مثلا:
دیروز برچیدن داعش و صف های ثبت نام سوریه و امروز زدن پهپاد آمریکا و رو زدن کدخدا برای اجازه شلیک به یک جای کم اهمیت بخاطر حفظ آبرو، و دهها مثال دیگر خبر از ادامه نسل شهداء و مجاهدان دهه اول انقلاب و هم ضعف بیشتر دشمن دارد.
نصب مسئولین جدید اما ساده زیست و مردمی با روحیه کار جهادی ظرف مدت کوتاهی اینقدر امید افزون می کند که گمان میشود اگر مثلا در گستره اجرائی، دولتی اینگونه سرکار بیاید چیزی از یأس و ناامیدی در جامعه نماند!
برای مثال برخی ائمه جمعه جدید (نسل دوم یا سومی انقلاب)با مردمی زیستن و پی مشکلات مردم افتادن، چنان شور و هیجانی آفریده اند که یأس ها و نفرتها از حلقه های بسته سابق را ذوب و امید به فرداهای بهتر را بیشتر کرده اند.
رئیس قوه قضاییه جدید مثالی دیگر است. کمتر از قبلی پرستیژ علمی و چانه ی مباحثه با هرنقد (حتی در سطح مراجع) را دارد؛ اما مردمی تر، صادق تر و جدی تر در مبارزه با فساد بنظر میرسد . در همین مدت کوتاه موجی از امید برای مبارزه واقعی و غیر تبعیضی با فساد را موجب شده است. شروع مواجهه با گردن کلفتهای باستی هیلز و آوردن نام رئیس سابق مجلس در دادگاه بانک سرمایه و… این امید را بوجود آورده که پرونده برادران رؤسای دولت و مجلس بلکه پرونده برخی از خود رؤسای موجود یا سابق قوا هم به بررسی افتد. و اگر دچار آفت سیاسی کاری و جناح بازی نشود، طعم عدالت همه گیر را به جامعه بچشاند.
بیش از یک دهه از سوی حلقه های منتفع القاء می شد اگر فلان آقا نباشد، استان فلان پاشیده شده، امرش جمع نمی شود؛ امروز با نماینده ولی فقیهی گمنام اما مردمی و متواضع و دور از هر تشریفات زائد و غیرزائد، هم نماز جمعه شلوغ تر و هم محبوبیت بشکل تصاعدی افزون و امیدها تازه میشود. آن القائات برای مناصب دیگر از سوی کسانی که به خزائن امیدانقلاب راه نیافته اند هنوز انجام میشود! این محافظه کاری بهترین نشان ناامیدی این قماش از آینده انقلاب و بی خبری شان از برکه های جوشش انقلابی در مردم و نخبگان است.
خزائن امید روی زمینِ انقلاب، “نسلهای انقلابی جدیدند” که بهتر از بسیاری از موجودین و سابقین میتوانند ارزشهای انقلاب را احیاء و به سمت آرمانهایش رهسپار شوند.
باور کنیم یک نفس تازه در بنیاد مستضعفان، حساب ۱۰۰، حتی شورای نگهبان، و دهها سمت دیگر میتواند ابتکارات بهتر و نظارت متین تر و اجتهاد عمیق تر را موجب شود.
انقلابی که بدون خمینی(ره)، با رهبری جوان ماند و بالیدن گرفت با تعویض بسیاری از شاگردان و یاران امام -حتی اگر هیچ عیبی جز بقاء طولانی در یک سمت نداشته باشند- می ماند و پویاتر هم میشود. چون اگر “تدبیر”، اینها را نو نکند، “تقدیر” آنها را غافلگیر خواهد کرد!
برداشت از خزائنِ امیدِ انقلاب با برداشتن مدیران و دبیران ۳۰، ۴۰ساله ممکن است.
محسن قنبریان
۹۸/۴/۲۳
۳_توحید و توحّد قائمین بالقسط
گفته شد هر ولیّ مرشدی به اندازه وسعت ولایتش می تواند به حقائق تأویل دهد. ولیّ مطلق، مؤوّل به حقیقت مطلق است. یعنی تأویل به حقیقت توحید واسماء حسنای الهی.
توحید و توحّد:
توحید، یگانه “دانستن” یا یگانه “یافتن” خداست. اما توحّد، “یگانه شدن با او و مظهر الهی شدن” است.
از غرر کلمات امیرالمومنین(ع)یکی این است:”من عرف الله توحّد” (غررالحکم). هرکس خدا را شناخت(او را به وحدانیت یافت)به توحّد و مظهر او شدن می رسد.
گوشه ای از توحید ولیّ مطلق در دعای افتتاح:”الحمدلله الذی یؤمن الخائفین ویُنجّی الصالحین ویَرفع المستضعفین ویَضع المستکبرین ویهلک ملوکا و یَستخلف آخرین والحمد لله قاصم الجبارین ،مُبیر الظالمین، مّدرک الهاربین…
اینها را همه میدانیم که خدا مستضعفین را بالا و مستکبرین را پایین میکشد ،شاهان را هلاک می کندو…؛ اما “قائمین به قسط” از اهل سلوک می یابند.
سالکی که قائم به قسط است اگر با ولیّ مرشدِ اهل قیام، به توحّد رسد؛ فقط این جلوات خاص توحید را نمی یابد بلکه مظهر این اسامی در عالم میشود. لذا همان جلوات توحید دعای افتتاح را در توحّد دعای ندبه می بینید حالا ولیّ خدا را به همان صدا میزنید:” أین قاصم شوکه المعتدین…”
مثلا موسی(ع)فقط نمی یابد یهلک ملوکا را؛ خودش مظهر مهلک میشود با یک عصا زدن به نیل صالحین را نجات و ملوک را هلاک می کند.این توحّد است که اسم منجی و مهلک پروردگار از آستین او ظهور در عالم کند.
پهنای کلاس امیرالمومنین:
او چون تأویل برنده قرآن است؛مؤول “الا لله الدین الخالص”(۳زمر)است یعنی می برد به توحیدناب.
-برترین دین با افضل پیامبران می آید ، با سختی های بسیار گسترده میشود(تنزیل)؛ حالا دربین پیروان این بهترین دین وبرترین پیامبر باید دین خالص جدا شود. لذا علی(ع)همه گرایشهای ممکن از توحیدرا در کلاس تأویل خود جمع می کند تا خضر آن شود.چه در دوره بعدپیامبر چه دوره حاکمیت، سه گرایش قاسطین ومارقین وناکثین” تحت ولایت او “در تصرف شیطان قرار می گیرد!تا او-ولیّ مطلق- در آن سالکان را أُو٘ل و رجوع دهد به:”ألا لله الدین الخالص”(دقت شود)
این ولیّ مطلق به ما خبر می دهد که حوادث و فتنه ها در تاریخ برهم استوارند!”یتوارثها الظلمه بالعهود” ظالمین با عهد وپیمان از هم ارثش می گیرند.”أوّلهم قائد لأخرهم واخرهم مقتد بأوّلهم”اولین فتنه گر ،فرمانده ورهبر آخری ها و آخری ها هم به او اقتدا می کنند.(خ ۱۵۱نهج البلاغه)!
ولیّ مطلق خود با سرسلسله وقائد آنها درگیرمی شود و توحید خالص را نشان می دهد.
ادامه سلسله فتنه ها وانحراف از توحید خالص، در زمانهای بعد محقق میشوند وادامه کلاس امیر(ع)میشود؛ تا سالکانِ قائم به قسط، درگیر شوند ؛در جملها وصفین ها ونهروان ها با ولیّ خود واقعا وعملا سیر کنند نه تاریخ بخوانند. ونتیجه این شود که باز برخی مارقین شوند واین سالکین، ملازم وهمراه مولای خود شوند(فالراغب عنکم مارق واللازم لکم لاحق)
امیرالمومنین(ع) حتی امامی کنار امامان نیست؛ “امام ائمه” است. دوره او هم دوره ای کنار ادوار واطوار امامت نیست،”مادر دوران” است.چون مادر فتنه ها را تحت ولایت خود بروز داده، وخود -سیدالاوصیاء- حقیقت توحید را در آنها عیان کرده تا مثالها و مصداقهای بعدتکلیفشان معلوم شود.
(بخاطر ظرافت وباریک بودن بحث ،لطفا در دریافت مطالب دقت وترجیحا فایل صوتی را گوش دهید)
دریافت قسمت سوّم سخنرانی «توحید و توحّد قائمین بالقسط» حجم: ۱۱MB
سبک شهدایی در جهاد
سخنرانی ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان تحت عنوان «سبک شهدایی در جهاد» که در یادواره شهدای شیراز صورت گرفته است خدمتتان تقدیم میشود. التماس دعا
دریافت جلسه نخست «سبک شهدایی در جهاد» حجم: ۱۹MB | «دریافت از پیوند کمکی»
دریافت جلسه دوّم «سبک شهدایی در جهاد» حجم: ۲۷MB | «دریافت از پیوند کمکی»
دریافت جلسه سوّم «سبک شهدایی در جهاد» حجم: ۳۳MB | «دریافت از پیوند کمکی»
۲_توحید و توحّد قائمین بالقسط
توحید و توحّد قائمین بالقسط/ چکیده جلسه دوم:
کلاس خضر:
سه حادثه اجتماعی نسبتا کوچک می سازد برای رشد موسی.
مثلا برای حقیقت “فخشینا أن یرهقهما طغیانا وکفراً”، حادثه کشتن پسر بچه را می سازد تا از آن حادثه تلخ، موسی را به حقیقت رحمت پروردگار به والدین ببرد.
پسربچه یک مصداق است. دهها مورد ومصداق دیگر از این حقیقت جاری است. بسیاری از مرگ ومیر بچه ها وسقطها -که ظاهرا با اسباب طبیعی ویروس وبیماری وحادثه انجام میشود- تأویلش همین حقیقت است که ما بی خبریم![خضر هم اینجا “دست تکوین” است “مأمور تشریع” نیست که متشرعی مثل موسی اشکال کند قصاص قبل از جنایت چرا؟!]
برای این حقائق سه گانه در گذشته وآینده موسی هم مصداق هست:
-آن قبطی که در تظلم سبطی توسط موسی ناخواسته کشته شد؛موسی وهم فرعون آنرا ذنب وگناه خواندند اما خدا آنرا گناه نگرفت موسی را برگزید واز “مخلَصین” قرارش داد شاید تأویلش همان حقیقت است.[خدا میخواست او کشته شود ولو سزای تشریعی آن دعوا این نبود. جای تقدیر یک حادثه برای مرگ او، خدا مشت موسی را خطائاً عامل مرگ او قرار داد. سزای قتل خطائی تا قبل ازشریعت محمدی ۷سال تبعید بود که آن هم برای موسی تقدیر شد!]
-دستور”فاقتلوا انفسکم” بعد از گوساله پرستی شاید مصداق دیگر آن تأویل است.وسرّ برخی احکام شریعت موسی را روشن می کند.
می بینید این کلاس چه ثمرات زیاد برای موسی دارد او را مفسر حوادث و آگاه به اسرار می کند.
این حقائق میتواند مصداق اکمل هم داشته باشد.به حسب روایت امام صادق(ع)، امام مجتبی(ع)صلح خود با معاویه را مصداقی از سوراخ کردن کشتی مسکینان توسط خضر می خواند(…کما عاب العالم السفینه لتبقی لأصحابها…)[تحف العقول].
کلاس امیرالمومنین(ع):
کلاس ولیّ مرشد وسعتش اندازه وسعت ولایت اوست. ولیّ مطلق، حقیقت برتر وبیشتر وپیچیده تری را می تواند در تور تأویل آورد وسالکان را در آن سلوک دهد.
علی(ع) فرمود:رسول الله(ص)برای “تنزیل” جنگید و من برای”تأویل”!
پس تأویل حقایق نازل شده در قرآن با اوست.
-مثلا جمل وصفین اش به حسب روایات ، تأویل “قاتلوا ائمه الکفر انهم لا أی٘مان لهم” است…
امیر(ع) بجای ماجراهای کوچک و محدود خضر، جمل را رقم می زند وتأویل به حقیقتش را می آموزاند. نه فقط مومنین معاصرش بلکه مومنین تاریخ در پیش رو را به شاگردی می پذیرد وبه شهود این حقیقت بار می دهد(فقد شهدنا…).حالا چگونه این کلاس برای آیندگان برپاست ،خواهد آمد!
(تفصیل را در فایل صوتی بشنوید)
دریافت سخنرانی « ۲_توحید و توحّد قائمین بالقسط » با لینک مستقیم | حجم: ۱۰MB
محل های تجمع های روز حجاب و عفاف!
چند سال است ۲۱تیر، بانوان چادری با حمایت برخی نهادهای انقلابی “علیه بی حجابی” تجمع یا راهپیمایی می کنند. غیر از پیام پلاکارت ها و شعارها، این تجمعات در سکوت هم “علیه بی حجاب ها” تلقی میشود که قابل بازاندیشی است.
فرض می کنیم مانتو کوتاه و ساپورت و…بمب ها و اسلحه جنگ نرم دشمن علیه ارزش هاست؛ اما این اسلحه دست سرباز میدان ژاله تهران است نه افسران بعثی در دهلران و شلمچه!
فرق ایندو بسیار است اولی را باوجود تلفات با “گُل دادن”، ضامن کردیم ولی دومی را با “خون دادن”! جابجا شدنش، دوپاره کردن ملت و دوقطبی کردن بی حاصل جامعه است. تحریک مقابله به مثل و پیوند دادن آحاد بی حجاب به هم و ساخت طبقه اجتماعی جدید با مطالبات خاص است.
٨مارس مقابل ۲۱تیر شود و کمپین های مجازی کشف حجاب در تقابل با تظاهرات با حجابها و… شکل بگیرد.
حضور عمومی جای تجمع!
بانوان باحجاب می توانند جای یک روز مانور جمعی، هرروز بشکل فردی و عادی در پارک ها و خیابان ها و مراکز تفریحی و خرید و… حاضر شوند. بر چادری بودن خود اصرار داشته و در حالیکه کار روزمره خود را میکنند و با فرزند یا خانواده اند، بی حجاب ها را “تذکر لسانی” دهند. یکسال هم این را تجربه کنند و اثرش را ببینند.
نه اینکه “ذره ای شدن” را بپذیرند و از بازار و پارک و پاساژ و باشگاه و… خالی شده، یک روز با هم رژه حجاب روند!
اگر اصرار برتجمع است…!
اول جواب دهند: دختر ساپورت پوش مقصرتر است یا قاچاقچی ساپورت؟
دختر مانتویی مقصرتر است یا مافیای پوشاک و انحصارگران چادر؟!
سپس مجوز تجمع اعتراضی علیه اینها بگیرند و کم حجابها را هم همراه کنند:
- علیه وزارت بازرگانی بخاطر عدم ٳعمال ممنوعیت واردات این حوزه!
دریکی از همین سالها بخاطر کاهش محدودیت های ارزی، ثبت سفارش ۷۷قلم کالای وارداتی ممنوع شد که پوشاک خارجی هم جزء آن بود. اما به حسب آمار گمرک این ممنوعیت درباره خانواده ساپورت ٳعمال نشده بود! - علیه ستاد مبارزه با قاچاق کالا!
سالیانی که گذشت قاچاق پوشاک به رشد۵۰۰٪رسید (گزارش مرکز پژوهش های مجلس)! طبق این گزارش این قاچاق رسمی(!) و در پوشش های قانونی و توسط عناصر ذی نفوذ انجام میشود و سه برابر واردات قانونی است (که آنهم قرار بود ثبت سفارش نشود)!
این دو به همراه تبلیغات ماهواره ای و اتاق فکرهای جنگ نرم در دهه گذشته موجب شد سبک پوشش دختران و زنان ایرانی تغییر کند واز شلوار به ساپورت با دامن کوتاه یا مانتوی باز تبدیل شود. چیزی که شرق الاوسط از آن به “انقلاب رنگین” و شبکه فرانس۲۴ به “حمله شلوارهای تنگ به تهران” یاد کردند! - علیه وزارت صنعت و رانت داران واردات چادر مشکی!
ایران اسلامی می تواند موشک نقطه زن، ماهواره و ماهواره بر، پیشرفت های خیره کننده در نانوتکنولوژی و سلولهای بنیادین و… داشته باشد؛ اما تا۴۰سال نتواند فرمول رنگ مشکی چادر را بیابد!
با وجودی که اصلی ترین مصرف کننده چادر در جهان است، کارخانه چادر بافی در آن دوام نیاورد و رانت دارانِ واردات آنرا ورشکست کنند!
این لبه دیگر قیچی است. ساپورت و پوشاک جلف ارزان باقاچاق، چادر گران بخاطر انحصار، هرکدام سهم ضلعی از “قاچاقچیان عفاف” است!
حال ببین باید علیه دختر بی چادر و مانتو کوتاه شعار دهی یا اینان؟
باید در مجالس مذهبی حرف های کلیشه ای و تکراری درباره احکام و حدود حجاب را بازگویی یا نشست بصیرتی برای افشاء جزییات این دست های پنهان بگذاری؟
بی حجاب وکم حجاب را خائن به خون شهدا بخوانی و نیمی از جامعه را به تقابل بکشانی(۱) یا خائنان اصلی -که درصدی شان زنان ودخترانشان باحجابند- را افشاء کنی و همه ملت (باحجاب وکم حجاب) را علیه آن کاسبان بشورانی؟
امیرالمومنین فرمود: “[درهنگام شعار]صدایم از همه آهسته تر بود ولی وقت عمل از همه برتر بودم…ضعیف نزدم گرامی است تا حق رابرایش بگیرم و قوی نزدم ضعیف است تا حق را از او بستانم”(خ۳۷نهج البلاغه).
۱. جالب اینکه در مراسم تشیع شهدای گمنام ومدافعان حرم و… دوربین صدا وسیما از همین خائنین به شهدا(!) -که کم نیستند-بر وفاداری این تیپ ها به آرمان شهدا، تصویر ومصاحبه می گیرد!
محسن قنبریان
۹۸/۴/۱۷
۱_توحید و توحّد قائمین بالقسط
توجه:
سه جلسه اول، پیش درآمد برای بحث است.”ولیّ مرشد” ،”معلم تأویل بودنش”،”تأویل همه حقایق و حوادث توحید است” ،” موقعیت منحصر بفرد امیرالمومنین در تأویل “،”ام واصل بودن او ودورانش برای همه تأویلات” و”چگونگی امکان سلوک با این خضر طریق در دوران های متأخر از او” و…
محور سخن بوده است.
نکاتی از جلسه اول:
مروری بر سلوک شاخص موسی با خضر:
-موسی چله نشینی ها را کرده، تکمیل وکسب علم تأویل او را نزد خضر میفرستد.
-تأویل؛برگرداندن حوادث به حقایق است.
-موسی قطعا افضل از خضر است. هم اولوالعزم بودنش وهم روایات ذیل این پاره آیات گویای این واقعیت است.
خضر کشتی مساکین را از دست شاه غاصب سوراخ کرد، موسی شاه غاصب را در نیل غرق کرد.این کجا و آن کجا؟!
اما فرستاده شده تأویل بیاموزد با سلوک عینی وعملی.ورود وخروج متفاوت خضر به او درسها بدهد!
نمونه معاصر:
-شاه آبادیِ بزرگ هم ولیّ مرشد امام عزیز ما بود. بخلاف برخی عرفای معاصر او در عین مقامات توحید وعرفان، کاملا سیاسی و اجتماعی است. ۱۱ماه علیه پهلوی اول تحصن کرد!اما شاگرد سلوکی او ،دودمان پهلوی را به باد داد .افضل از استاد شد چنانچه موسی بر خضر!
امیرالمومنین خضرِ همه خضرها!
-فتنه های پیچیده وچند بعدی عصر او قابل مقایسه با نمونه های خضر سوره کهف نیست.
-کلاس او هم برای چند سالک محدود معاصرش نیست.باید کسانی با او طی طریق کنند برای حوادث آینده.
-در خطبه ۱۲میفرماید:”…لقد شهدنا فی عسکرنا هذا اقوام فی اصلاب الرجال و ارحام النساء. سیرعف بهم الزمان ویقوی بهم الایمان”!
نباید سطحی ازاین کلام گذشت! شاگردان سلوکی اش را که در زمانهای بعد متولد میشوند وبا درسی که گرفته اند ایمان را بهتر از معاصرین امام تقویت می کنند؛همراه او درجمل بوده اند!!!
“فقد شهدنا”نه یعنی بعدا از تاریخ ما درس میگیرند.نه!آنها با سلوک باطنی کلاس ما راشهود می کنند و همراه من اند!…
نشانی دریافت قسمت نخست سخنرانی «توحید و توحّد قائمین بالقسط» | حجم: ۹MB
اتاقهای خالی جای اتاقهای فکر در ساختمان جدید بعثه!
اول چند خبر ظاهرا بی ربط:
- رئیس کل امور حرمین شریفین -همزمان با بمباران اتوبوس کودکان یمنی توسط سعودی ها- گفت: مشاعر مقدس اماکن صرفا عبادی است و جایی برای شعارهای سیاسی نیست!
- امسال(مثل پارسال) اجازه مراسم “صرفا عبادی” دعای کمیل کنار بقیع به زوار ایرانی داده نشد و این دعا داخل هتل بعثه قرائت شد!
- مراسم برائت از مشرکین نیز در کلیشه ای چندین ساله در چند چادر محصور ایرانی ها در عرفات برگزار میشود.
- ساختمان مجلل و ۱۰طبقه بعثه امسال در قم برای کمتر از ۵۰کارمند افتتاح شد(تقریبا به ازاء هر کارمند ۲اتاق)!
گرچه اسلام سفیانی-سعودی با اقتدار نظام اسلامی و تدبیر رهبر انقلابی مان در منطقه دچار چالش جدی است و برائت از مشرکین زمان بشکل عملی در حرکت روبه جلوی انقلاب اسلامی نهادینه است، اما حج ابراهیمی امام(ره) بدون ابتکاری خاص در موضع انفعال سال به سال به مناسکی معمولی تر تنزل می کند طوری که امسال دیگر از دعای کمیل کنار بقیع هم خبری نبود. برائت از مشرکین عده ای معدود از لبنانی ها در بیت الله حین طواف اثر بخشی بیشتری از جمعیت چندین برابری ایرانی ها در عرفات دارد.
جای اتاق های خالی زیاد ساختمان جدید بعثه و مجموعه تلاشهایی که سرجمع برای افزایش آفتابه و لگن می شود اگر فکر بیشتری برای نهار و شام می شد جلوتر از این بودیم!
متأسفانه “نهضت ساختمان” نه فقط در بعثه که در بسیاری از نهادهای انقلابی و اداری با رشد روز افزون دارد “اصل نهضت اسلامی” را هبوط داده و میراثی فرهنگی اش می کند.
شورای عالی حج -متشکل از عالی ترین مقامات اجرایی و وزارتی- هم وقتی پس از ۷۰۰ ،۸۰۰روز تعطیلی تشکیل می شود باز تکیه اش سر عزیمت و اسکان (همان آفتابه و لگن) است و راهبردی برای تحقق حج ابراهیمی مطلوب امام ندارد!
می شد در این چند دهه:
حتی به سمت منطقه آزاد دینی کردن مکه هم پیش رفت!(اشاره به مبانی آن امسال در دیدار کارگزاران حج با رهبرمعظم انقلاب بود)
یا اقلا پیشنهاد اداره حج توسط عموم مسلمین(مثلا توسط سازمان کنفرانس اسلامی) که در کلام رهبری پس از فاجعه منا اشاره شد را گفتمانی بین المللی در کشورهای اسلامی کرد و به سمت سیاستگذاری و اجرا برد. فاجعه منا و متضرر شدن کشورهای متعدد اسلامی بستره مناسبی برای این طرح بود.
اگر این پیشنهادات آرمانی و غیر قابل تحقق است پس چگونه نماینده ولی فقیه در امور حج، مشابه اینها را طرح میکند؟ از ظرفیت حج برای تشکیل بازار مشترک بین المللی اسلامی که مشکل اشتغال و رونق اقتصادی جوامع اسلامی را حل کند سخن می گوید؟(مصاحبه با العالم ۱۷تیر۹۷). البته فقط سخن می گویند! انگار هیچوقت قرار نیست برای این ظرفیت های حج و به فعلیت رساندن آنها، راهبرد و برنامه ارائه و اقدام عملی صورت گیرد!
اینها همه شدنی است اگر:
بجای اتاقهای خالی و اضافی ساختمانها، “اتاقهای فکر” برای ارتقاء حج و رساندن آن به حج مطلوب اسلام تعریف شود. اتاقهای فکری بین بعثه و سازمان تقریب(که ساختمان او هم اتاق اضافی کم ندارد!)، بین بعثه و میزهای آینده پژوهی در قم و مراکز عالی، بین بعثه و وزارت خارجه، بازرگانی و…
دکترین حج ابراهیمی مطلوب امام بیش از ساختمان و رفاه زیادی زائر و حاجی، نیازمند به فکرها و ابتکارات و راهبردها و مدیریتهای انقلابی است.
محسن قنبریان
۹۷/۵/۲۶
آزادی دختران، نذر خداست!
شهید مطهری می فرمود: دنیای قدیم، زن را “انسان” به حساب نمی آورد و دنیای جدید او را “زن” لحاظ نمی کند!
به راستی چرا باز زن با شاقول مردانه “سنجش” میشود؟ باید در “نقش” یک مرد، نقاشی شود تا زن باشد! حتی اصلاح موی سر و مد لباسش به مردان شبیه شود تا به “حقش” رسیده باشد! مگر حق، بامردان است؟!
چرا زن “شاخص” نباشد؟! چرا فمنیستها مردان را دعوت به پوشیدن دامن زنانه نمی کنند و پوشش زن را مردانه تر می پسندند؟! اگر هردو آزاد است؛ چرا بیشتر زن، مردگونه شده است؟! چرا جای دوچرخه سواریِ پسرانه ی دختران در خیابان، پسران به خلوتی دخترانه با خود یاخدا دعوت نشوند؟! چرا…؟!
قرآن اما او را هم انسان و هم زن پذیرفت. بلکه در کرامت نفس، شاخص مردانش کرد: آسیه ی دربارِ آلوده ی فرعون و مریمِ معبدقدس را مَثَل[شاخص] برای مردان با ایمان قرار داد(۱۱ و۱۲تحریم).
بالاتر، ذهنیت زمانه در نذر دختر عمران را -که با افسوس زاده ی خود را دختر خواند- نقد کرد: “لیس الذَکرُ کالأنثی”=پسر مثل دختر نیست”!(۳۶آل عمران). نفرمود دختر مثل پسر نیست یا حتی دختر و پسر مثل همند! فرمود: پسر مثل دختر نیست![اگر آنچه در شکم داری نذر من است، من دختر می پسندم!]
مادر مریم نذر کرده بود او را “برای خدا” آزاد بگذارد!(انی نذرتُ ما فی بطنی محرراً). آزاد از تکالیف دختر خانواده بودن و خواهر و خاله و عمه فلان بودن!او برای خدا باشد فقط!
دختران هرچه از قید رسوم زائد و بند تعصب های بی جا و طاق مردانه خوردن رهاشوند، بهتر می توانند نذر خدا شوند!
مثل معصومه، مثل مریم(علیهما السلام).