بایگانی برچسب: s

اذان حج

حج هم مثل نماز اذانی دارد؛ اذن و اعلامی دارد و آن برائت از مشرکین است:

وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ  وَرَسُولُهُ

و این، اذان و اعلامی است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز حج اکبر [= روز عید قربان‌] که: خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند!(آیه ۳ سوره توبه)

این حجِ قرآن را امام خمینی دوباره احیاء کرد و حضرت آیت الله خامنه ای امسال موکداً علیه اسرائیل، حج برائت نامید.

 

مرگ براسرائیل

مرگ بر اسرائیل

مرگ بر اسرائیل

مرگ بر اسرائیل

مرگ بر اسرائیل

مرگ بر اسرائیل

مرگ بر اسرائیل

 

محسن قنبریان / روز عرفه ۱۴۰۳

آیا قیام حسینی مردم سالار هم بود؟!

(مرحله نیابت مسلم(ع) در کوفه)/ شب عرفه۱۴۰۱/ مسجد دانشگاه تهران/ حجت الاسلام قنبریان

ادعا:

  • در نپذیرفتن ضیم (ننگ) و مقاومت در مقابل حکومت یزید، “نه گفتن” سیدالشهدا(ع) منوط به رأی و نظر مردم نیست.
  • اما در پذیرفتن حاکمیت آنها و حکومت جایگزینِ یزیدِ نامشروع، منوط به خواست عمومی آنهاست.

سه سند برای مرحله دعوت کوفه

  1. نامه به نائبش مسلم بن عقیل:
    “ان رایتَ الناسَ مُجتَمعینَ علی بیعتی فَعَجِّل لی بالخبر حتی اَعمَل علی حسبِ ذلک[۱]
    اگر دیدی همه مردم بر بیعت با من مجتمع اند در خبر دادنم عجله کن تا براساس آن عمل کنم.
    در “نه گفتن” به یزید منتظر اهل کوفه نمانده، نه گفته و از مدینه خارج و الان در مکه بر همان “نه” است. اما برای حاکم کوفه شدن (که در نامه ها نوشته بودند: امامی نداریم و منتظر شماییم)، “اجتماع مردم بر بیعت” را شرط می کند.
  2. احتجاج با عبدالله بن زبیر در مکه:
    “اَتَتنِی بیعهُ اربَعینَ الفاً یَحلِفونَ لی بالطَّلاقِ و العِتاقِ من اهل الکوفه[۲]
    به من بیعت ۴۰هزار کوفی (با نامه) رسیده که قسم به طلاق و عتاق خورده اند!
    این قبل از ارسال مسلم(ع) است. ۴۰هزار نفر با نامه های متعدد بیعت کرده اند؛ اما باز مسلم را فرستاده تا “رایت الناس مجتمعین” را گزارش دهد. این نباید صرفاً از ترس بیعت شکنی تحلیل شود؛ بلکه برای تحقق بیعت حداکثری و آزادانه چنین می کند.
    نکته دیگر تعبیر “یحلفون بالطلاق و العتاق” است که جا دارد ما شیعیان در احتجاج سر دستش بگیریم! “حلف به طلاق و عتاق”، نوعی سوگند بود که کسی می گفت چنین کاری می کنم(مثلا حسین(ع) را یاری می کنم)، اگر نکردم زنم طلاق و برده ام آزاد! این سوگند دیگر صیغه طلاق و عتاق(آزاد کردن) نمی خواست!
    عجیب اینکه بنظر ائمه(ع) و بالتبع فقهای شیعه این سوگند باطل است و اینگونه زن مطلقه و برده آزاد نمیشود؛ اما اهل سنت آنرا صحیح دانسته اند. فقه رایج کوفه همان فقه خلفای قبل بود (شیعیان عقیدتی و احکامی اکثریت نبودند ولو شیعه سیاسی زیاد بود). حالا اباعبدالله(ع) در احتجاج با ابن زبیر آنرا -که بنظر او درست است- به رخ می کشد که ۴۰هزار بیعت با حلف به طلاق و عتاق دارم!
  3. نامه ی حضرت به اهل کوفه پس از آن نامه ها( و حلف به طلاق ها) همزمان با فرستادن مسلم(ع):
    “فَاِن کَتبَ اِلَیَّ: اَنَّه قد اَجمَعَ رَایُ مَلَئِکُم و ذَوی الفَضلِ و الحِجَی منکم عَلی ما قَدِمَت عَلیَّ به رُسُلُکُم و قَرَاتُ فی کُتُبِکُم اَقدِمُ علیکُم وَشیکاً ان شاءالله[۳]
    اگر مسلم به من نوشت: که بزرگان و فرزانگان و شایستگانتان اجماع دارند بر همان چیزی که نمایندگانتان نزد من گفتند و در نامه هایتان نوشته بود؛ آنگاه اقدام کرده به زودی سمت شما می آیم ان شاء الله.
    نکته در این شرطیه است: فان کتب الیَّ… اقدم علیکم؛ یعنی اگر مسلم خبر از اجماعتان داد می آیم و الا نمی آیم!
    بدون خواست و بیعت اکثری مردم، خود را حاکم کوفه نمی کند. متاسفانه همه اینها صرفاً سیاسی تحلیل میشود که چون اهلبیت از بیعت شکنی آنها در خوف بوده اند، اینها برای راستی آزمایی است. همین هم که باشد باز بیعت عمومی شرط شده است.
    – نکته بعد تفاوت تعبیر سند ۳ با سند ۱ است:
    – سند ۱: ان رایت الناس مجتمعین…
    – سند۳: انه قد اجمع رایُ ملئکم و ذوی الفضل..‌.
    اجماع و اجتماع همه مردم، یا بزرگان و نخبگان؟!!
    به لحاظ فقهی و علمی، دومی طریق برای اولی است. یعنی اصالت برای رای و نظر همه مردم است(سند۱) اما آنچه از این رای همگانی کشف می کند، در نظام عشیره ای سابق، رای بزرگان و شیوخ و شایستگان قبایل بود(سند۳).
    به تعبیر دیگر راه های کشف نظر عمومی و همگانی مردم در قرن ها، مصادیق متعدد می پذیرد: در نظام قبیله گی، نظر شیوخ و شایستگان _که به نوعی نمایندگی مردم قبیله در امور مهم (جنگ و صلح، طلاق و ازدواج و دیه، بیعت و…) بودند_ مصداق و طریق بود؛ در نظام شهروندی _که دیگر مناسبات خونی و قبیله گی نیست_ صندوق رای، مصداق و طریق کشف رای همگانی شده است.

نکته دیگر اینکه خواست و رجوع به آراء مردم شرط است اما کافی نیست. حاکم غیر از رضایت مردم باید رضایت الهی هم داشته باشد(همین فرق مردمسالاری دینی با غربی است) یعنی اگر حاکم نامشروع را همه مردم هم بخواهند، او حاکم مشروع نمیشود. لذا در همین نامه حضرت در جمله بعد می نویسد: “فَلَعَمری ما الامامُ الا العاملُ بالکتاب، و الآخذُ بالقسط و الدائنُ بالحقِّ و الحابسُ نفسه علی ذات الله”

به جانم سوگند امام نیست الا کسی که عمل کننده به قرآن، عدالت گستر، دیندار حقیقی و وقف کننده خودش در راه خدا باشد.

این دو عنصر برای حاکم (معیارهای الهی + خواست همگانی مردم) سوغات انقلاب اسلامی برای دنیای جدید بود و در بیانات امام و رهبر انقلاب و متفکران صدر انقلاب موج می زند.

به شدت باید بر این مهم مراقبت و نظارت کرد.

این شروط حاکم شدن است اما سیدالشهدا در ذلت ناپذیری و مقاومت در مقابل خواست یزید تنها هم بماند نه می گوید. بین ایندو نباید خلط کرد.

(ظرائف و نکات بیشتر در فایل صوتی بود که متاسفانه دچار نقص فنی شده است و قابل استفاده نیست/ این موضوع و تعقیب آن در سایر سخنان حضرت و بقیه مراحل نهضت حسینی را برای محرم به مبلغین پیشنهاد می کنیم)

[۱] الفتوح ج۵ص۵۳/ مقتل خوارزمی ج۱ص۱۹۶

[۲] تاریخ ابن عساکر ص۱۹۴ ح۲۴۹

[۳] الارشاد ص۳۸۰و۳۸۱

معجزه اظهر الجمیل!

همه ما میتوانیم هر روز شاهد یک “خرق عادت الهی” درباره خود باشیم!

حساب کن:

  1. خوبی هائی که ازخودت سراغ داری ونشر نیافته است؟!
  2. بدی هائی از خودت که پنهان مانده؟!
    کدامیک بیشتر است؟!
    به نظرم گزینه ۲
    درحالیکه اغلب آدمهای پیرامون معمولی اند و خیلی خود را نساخته اند پس:
  3. کمتر غرورشان اجازه میدهد خوبی ما را پذیرفته نشر دهند!
  4. بیشتر اهل سرک کشیدن و تفحص در بدی های ما هستند!

با عین حال بیشتر بدی های ما مخفی و اغلب خوبی های ما شایع شده است!

حتی مدح و ثناهائی درباره ما شایع شده که در خود خوبی اش را سراغ نداریم!

معلوم است دست غیبی ای در کار است که کارش اظهر الجمیل و ستر القبیح است.

“من اظهر الجمیل وستر القبیح”

(ای کسی که خوبی ها و زیبایی ها را آشکار و زشتی ها را میپوشانی)

او خدای مهربان و دوست داشتنی ماست…

محسن قنبریان
جلسه اخلاق با طلاب

اول زائر حسین، بعد حاجی عرفات!

شکوای حسین(ع) عصر عرفه پاسخ گرفت وقتی می سرود: “أشکو الیک غربتی و بُعدَ داری…”!

دیگر حسین غریب نیست و هیچ کس محبوب تر از او روی زمین نخواهد شد. کل ارض، کربلا شده؛ همه خانه ها، خانه او می‌شود؛ دیگر خانه‌اش دور نیست! از این پس هر مالک امر و سلطانی پیش او هوا و سبک است؛ تا قیامت یقه‌ی همه را خواهد گرفت!…

اگر تماشای کربلا در دعای عرفه، مانع از دعا و درخواستت از خدا شد؛ فکر نکن عبادت عرفه‌ات از دست رفته است که به “ثواب عظیم” ره یافته‌ای!‌

امام رضا(ع) به اباصلت فرمود:”…پس نظر کردن به انبیاء و رسولان و حجت‌های الهی در درجاتشان[دقت:فی درجاتهم] ثواب عظیمی برای مومنین روز قیامت دارد”(عیون اخبارالرضا ج۱ص۱۱۶)

نظر به حجت خدا در درجاتش را یک مثال بزنم:

سیدالشهداء در دعای عرفه نمی گوید خدایا همه اعضاء و جوارحم به وحدانیتت شهادت می‌دهند؛ تا من و تو هم چنین باشیم و روز “نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم” این شهادات را بشنویم.

نه! می‌گوید: خدایا من بوسیله اعضاء و جوارحم بر توحیدت شهادت می‌دهم! “أنا أَش٘هد ُیاالهی …!” بین این دو فرق بسیار است. ما جز با زبان چنین شهادتی نداریم! چگونه می‌توانیم با پرده قلب و موها و جای روییدن دندان‌ها به توحید شهادت دهیم؟!

اگر تأویل این فقرات را در معرکه عاشورا برای سیدالشهداء دیدی، روز عرفه به این مقام نائل شده‌ای که نظر به حجت خدا در درجه‌اش کنی.

می‌سراید:”خدایا گواهی می‌دهم با حقیقت ایمانم… و درون پوشیده نهادم و آویزه‌های راه‌های نور چشمم و چین‌های صفحه‌ی پیشانی‌ام و روزنه‌های راه‌های نفسم و پره‌های نرمه تیغه بینی‌ام و حفره‌های پرده شنوایی‌ام و آنچه ضمیمه شده و بر آن برهم نهاده دو لبم و حرکت‌های سخن زبانم و جای فرو رفتگی سقف دهانم و آرواره‌ام و محل دندان‌هایم و جای گورایی خوراک و آشامیدنی‌ام و بار بر مغز سرم و رسایی رگ‌های گردنم و آنچه قفسه سینه‌ام دربرگرفته و بندهای پی شاهرگم و آویخته‌های پرده قلبم و قطعات کناره‌های کبدم و آنچه را دربرگرفته غضروف‌های دنده‌هایم و جایگاه‌های مفاصلم و پیوستگی پاهایم و اطراف انگشتانم و گوشتم و خونم و مویم و پوستم و عصبم و نایم و استخوانم و مغزم و رگهایم و تمام اعضایم…”!

حالا دیدی چرا باید لهوف همراهت می‌آوردی؟!

ببین میتوانی زائر و ناظر حسین در چنین درجه توحیدش شوی؟!

شاید همین سرّ حدیثی است که خداوند روز عرفه اول به زائران حسین نظاره می‌کند بعد حاجیان عرفات!

عـرفـه را با لهـوف بخوانید!

دعای عرفه، شرح انفسی عاشورا و مقتل، شرح آفاقی دعای عرفه سید الشهداست.

یعنی آنچه در این نجوای متعالی با خدا شکل میگیرد یک‌ماه بعد در صحرای کربلا عیان می‌شود. و آنچه نمود می‌یابد باطنی دارد که در عرفه با خداوند نجوا شده است.

بدون عرفه نمی‌توان عاشورا را فهمید:

“ای رها کننده اسیر دربند، ای روزی دهنده طفل صغیر، ای پناهِ هراسنده‌ی پناه خواه” !

این فقرات برای حسین(ع) به احسن وجه استجابت شد. نا آشنای با عرفه برای دو قطره اشک تحقیرش نکند که پس چرا علی اصغر تیر خورد و زینب اسیری رفت و…؟! هیچ نوزادی مثل اصغر حسین رزق نخورد، هیچ خائف مستجیری مثل زینب و عیال حسین در عصمت خداوندی قرار نگرفت!

اگر دعای مستجاب حسین در عرفات را کمک نبری، عاشورا را به عکس این تفسیر می‌کنی:

 “خدایا مرا بر بلاهای روزگار و حوادث شب‌ها و روزها یاری ده. و از هراس‌های دنیا و گرفتاری‌های آخرت نجات ده. مرا از شرّ آنچه ستمگران در زمین انجام می‌دهند کفایت کن… خدایا مرا در سفرم نگهدار و در خاندان و مالم جانشین باش و مرا در آنچه نصیبم فرمودی برکت ده”!

مسافری را سراغ داری که خداوند بیش از حسین حفظش کرده باشد؟! غارت شده‌ای سراغ داری که بیش از او خدا جانشین مالش شده باشد؟!

و اگر به عاشورا نگاه نکنی این فرازها و ده‌های دیگر از مناجات عرفه برایت معنا نمی‌شود:

“خدایا… مرا به اعضایم بهره‌مند کن و گوش و چشمم را دو وارث من گردان! مرا برآن که به من ستم روا داشته پیروز فرما و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم بده و چشمم را بدین سبب روشن گردان”!

بدون روضه گودال محال است بفهمی “متِّع٘نِی بِجَوارحی” یعنی چه؟!… بماند!

بدون “انا قتیل العبرات” نمی‌فهمی چگونه گوش و چشم، وارث اویند و چگونه اشک‌ها به فرج می‌نشیند و طلب ثار محقق و چشم حسین(ع) روشن می‌شود؟!

دعای عرفه، لهوف سید را با خود ببر شب و روز عاشورا هم تفسیر روضه‌هایش را در دعای عرفاتش جستجو کن:

“انت ربی وملیک امری اشکو الیک غربتی وبُعد داری وهوانی علی مَن ملَّکتَه  امری…یا مَن دعو٘تُه مریضاً فشَفانی وعریاناًفکَسانی و جائعاً فأش٘بَعَنی وعطشاناً فأر٘وانی وذلیلا فأعزّنی وجاهلاً فعرَّفنی و وحیداًفکثَّرنی …”

همه مستجاب شد! چشم‌ها راباید شست جور دیگر باید دید!

اگر از کرب‌و‌بلا می‌ترسی و کلاس حیات حسینی را حال نمی‌کنی؛ دعایت، عرفه نیست چیز دیگری بخوان!‌