عده ای به انسداد و ناامیدی می رسند و اگر صدای مجازی داشته باشند، آنرا به اشتراک هم می گذارند. عده ای دیگر بخاطر جهاد امید آفرینی اینها را “طبقه” می کنند و مثلا انتهای راه عدالتخواهی موجود را انسداد می شمارند! و راه را از آنچه هست تنگ تر می کنند!
قرآن و عترت به ما نکته کلیدی ای می آموزند: هر کنشی، اثر وضعی خود را دارد.
یکی از آثار وضعی و قهری، “رسیدن به انسداد و ناامیدی” است.
واژه “خیبه” مفید این معناست.
اما چه کسی به خیبه و انسداد می رسد؟
در سوره طه دو رقمش بیان شده است:
- “قد خاب من افتری”(۶۱طه): به ناامیدی و انسداد می رسد کسی که افتراء ببندد.
واضح است افتراء، دروغ است کسی که پی دروغ و زایده گویی خود برود، واقعیتی ثابت نمی کند؛ پس چاره ای از کسی نمی بیند و به انسداد می رسد. - “قد خاب من حمل ظلماً”(۱۱۱طه): به ناامیدی و انسداد می رسد کسی که با خود ظلمی را حمل کند.
هرچه عدالتخواهی مطابق با نظام عالم است، ظلم مخالف نظم ربوبی شنا کردن است.
اگر افشاگر و اینستابازی ظلمی با خود حمل می کند، بارش را در انسداد زمین می نهد؛ هرچه ظلم بزرگتر، ناامیدی و انسدادش غلیظ تر.
نسبت “جزء” را به” کل” دادن “افتراء” است و “افتراء بستن به اساس نظام اسلامی”، “حمل ظلم کردن” است؛ صاحبش را ناامید و دچار انسداد می کند.
قرین انسدادی ها، “هلاک شوندگان” هستند؛ که حضرت امیر(ع) در خطبه۱۶ آنها را قرینه ی انسدادی ها می کند: وزیران شعار!
:”هلک من ادعی و خاب من افتری” : مدعیان بی عمل و فیک هم هلاک میشوند…!
محسن قنبریان