برنامه شب معماری
با حضور حجت الاسلام قنبریان
موضوع: آینده پژوهی اماکن زیارتی
چهارشنبه ۱ آبان – ساعت ۲۲
از شبکه چهار سیما
مدینه الزائرهای مسیر پیاده روی نویدهای خوبی از این توجه است که امیدواریم در طرحی جامع و براساس آن آینده پژوهی کامل شیعی در حال انجام باشد.
– مطالب مرتبط:
۱. تعمیر و توسعه مزار معصومین در فقاهت انقلابی امام
۳ . چالش شعائر
محسن قنبریان
۹۸/۷/۲۷
ادامه خواندن نگاهی آینده پژوهانه به عتبات و زیارت در عرف فردا
سخنرانی بی پرده از انقلاب؛ قطعهخوانی کتاب «دو امام مجاهد»، ایراد شده توسط حجت الاسلام قنبریان میباشد. این سخنرانی به تاریخ هفت شهریور ۱۳۹۷ انجام شده است.
در نظر داشته باشید صوت، ناقص است و همچنین دارای کیفیت پایینی میباشد.
امام صادق(ع) در ثواب زیارت پیاده سیدالشهداء(ع) وعده داد؛ دو فرشته زائر را خطاب می کنند: ای ولیّ خدا تو مورد مغفرتی و از حزب الله و حزب رسول الله و اهلبیت شدی.(کامل الزیارات ص۱۳۴).
این وعده در پیاده روی بزرگ اربعین تحقق یافته و حزب بزرگ اهلبیت در جهان دارد تشکیل می شود.
در کوفه خود سر، آیه را خواند (ٲم حسبتَ ٲنَّ اصحابَ الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عَجَباً؟!). زید بن ارقم مو بر بدنش سیخ شد و گفت: بخدا پسر رسول خدا ماجرای سر تو عجیبتر وعجیبتر است!(الارشاد ج۲ص۱۱۷)
در شام، منهال بن عمرو دید، سر مبارک در پاسخ قاریای که این آیه را خواند، به زبان فصیح و گویا فرمود: عجیبتر از اصحاب کهف قتل من و حمل کردن سرمن است!(الخرائج والجرائح ج۲ ص۵۷۷)
چرا آیه شهداء را نخواند؟! چرا آیه نفس مطمئنه را نخواند؟!
در موردی آیه آخر شعراء هم خوانده، اما آیه اصحاب کهف ترجیع بند است: “آیا گمان میکنی اصحاب کهف که داستانشان بر الواح مسی نگارش شد از آیات عجیب مایند؟!” سر مقدس یکبار به زبان حال و یکبار با قال میگوید: نه!من عجیبترم!
چون تٲویل این آیه او و بخصوص همین قطعه عصر عاشورا تا اربعین است! او و اهلبیتش مثال اعلای کهفاند!
درشباهتها که شبیه اصحاب کهفاند:
اما “اعجب ” بودنش در این بود که حسین، خداوند را کهف خود قرار داد؛ نه غاری در کوه و بیابان!
در عرفه عرضه داشت: “انت کهفی حین تُع٘یینی المذاهب فی سعتها وتُضییقُ بی الارض بِرُح٘بِها” خدایا تو کهف منی وقتی راههای با همه وسعتشان درماندهام کنند و زمین با همه پهناوریاش بر من تنگ گیرد!
وقتی کهف، خدا شد؛ آنوقت همهی شهرها، شهر حسین میشود. همه خانهها، خانه او میشود.
آنچه مردم زمان دقیانوس با مشاهده غار میدیدند، مردم کوفه و شام در شهر و آبادی و بیابان میبینند: تحسبهم ایقاظاً !کسی گمان مرگ نداد و آنها را هوشیار و بیدار میدیدند! تلاوتهای مکرر این سر مقدس نشانه بارز یقظه و توجه اوست!پس عجیبتر از اصحاب کهف است. در تٲیید الهی دارد یقه یزید را میگیرد. زیر چوب خیزران میخواند:” و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون”! به زودی کسانی که ستم کردند خواهند دانست به چه جایگاهی برمیگردند!
روزی این اصحاب برتر و اصلی کهف، برخواهند گشت؛ روزی که از ظالمین خبری نیست و عدل زمین را گرفته است. دوره ظهور وارث حسین، و روز رجعت سیدالشهداء شده است.
(برگزیده ای از
سخنرانی شب شهادت حضرت رقیه(س) در هیٲت صاحب العصر اراک مهر ۹٨)
این فرمایشات نه دارای منطق اقتصادی است نه مبنای فقهی و نه رویکرد اسلامی!
محسن قنبریان
۹۸/۷/۱۳
آیت الله خامنهای -و اندیشمندان انقلاب اسلامی- به چنین چیزی قائل نیستند.
نقد وارد هم نباشد، منع از طرح شدن ندارد.
ایشان صراحتا میفرماید:” هیچ کس فوق نظارت نیست. خود رهبری هم فوق نظارت نیست؛ چه رسد به دستگاههای مرتبط با رهبری”(۷۹/۱۲/۹) چهار دلیل بر مشروعیت این نظارت و پاسخگوئی میشمارند:
۲٫ به لحاظ بینشی:
یعنی همان نقد مطابق با موازین باید در شرایط زمانی و مکانی هم به صلاح باشد. نقد رهبری هم جایز است اما باید توجه داشت در صحن علنی جامعه او را نقد کردن، ای بسا به صلاح کشور نباشد بخصوص اگر نقد، عیبجوئی باشد.
خودشان میگویند:” عیب جوئی از رهبری مگر چه حسنی دارد؟ رهبریای که در نظام جمهوری اسلامی، در یک لحظهی خطرناک و حساس، باید اشارهی انگشتش بتواند مردم را به جانفشانی وادار کند، آیا مصلحت است که یک نفری همین طور به میل خودش بیاید بایستد، بنا کند به بدگوئی کردن به او؟ به نظر شما این خیلی کار خوبی است؟”(۷۷/۱۲/۴)
۳٫ به لحاظ عملی:
اینکه در نقد حکومت از چه روشی استفاده شود؟ این توجه لازم بعدی است. غیر از دو مرحله قبل باید رفتار انتخابی هم درست، قانونی و اخلاقی باشد.
آن روش نباید مورد سوء استفاده دشمن واقع شود. والا از نوشتن یک مقاله تا مطالبه و حتی تجمع و… را شامل است.
پس عمده آن بررسی بینشی و موقعیت شناسی است.
(فشردهای مختصر از گعدهای صمیمی با جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران)
(فشردهای مختصر از گعدهای صمیمی با جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران)
نظر درست را از بیانات آیت الله خامنهای عرض میکنم به دو دلیل:
افراط و تفریط در این مقوله:
در نفی اولی، خود رهبری بارها موضع گرفتهاند:
“این تصور صحیحی نیست که مواضع آحاد مردم از جمله دانشجویان که جزو قشرهای پیشرو هستند باید الگو گرفته و برگردان نظرات رهبری باشد”. ” نباید اینگونه تصور شود که همه باید منتظر بمانند تا رهبری، ابتدا موضع خود را درباره یک شخص و یا یک سیاست اتخاذ کند و بقیه بر همان اساس موضعگیری کنند. این روش، کارها را قفل خواهد کرد” (۹۳/۵/۲)
از آنطرف افتادن و همیشه ژست مخالفخوانی گرفتن برای روشنفکر بودن، آسیب دیگری است.
اگر این دستههای فکری، در نهادهای اجتماعی، کارها و تصمیمات درست حاکمیت را یاری کنند، کارها بسیار بهتر در مدار میافتد.
مثلا -بیخیال درستی یا غلطی مثال- وقتی احمدینژاد (که پیش این گروهها کاندید حاکمیت قلمداد میشد) مثلا بحث ورزشگاه بانوان یا منشور کورش را طرح میکند ولو بنظر اینها، لازم است لکن بخاطر ژست مخالفت با حاکمیت همراهی نمیکنند! تا یک دهه بعد از پایگاه نهاد اجتماعی و رئیسجمهوری -که در تبلیغاتشان کمتر انتخاب حاکمیت است – طرح شود و با فشار فیفا و… به زعم خود حاکمیت را وادار به عقبنشینی کنند! (اینها آثار افراط در مواجهه با حاکمیت است)
مرز ضدیت با ولایت فقیه،”مخالفت عملی “است نه نظر دیگر داشتن، اما مخالفخوانی افراطی هم آسیبی است که باید لحاظ شود.
در نظر درست اسلامی، اطاعت از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین[مادامی که شرایط ولایت برایش باقی است] بر هرمکلفی ولو اینکه خود فقیه باشد واجب است(اجوبه الاستفتائات س۶۵).
پس بین مخالفت عملی با نظری متفاوت داشتن باید فرق نهاد.
نظر مغایر داشتن، حق شهروندان است و نباید کسی را منع یا مارک و مهر زد.
البته هم نظر بودن با رهبری در مسائل نظری و “از روی فکر و آگاهی”، فضیلتی برای نیروهای حزباللهی است؛ اما در همه امور نباید منتظر رهبری ماند تا نظر دهد بعد طوطیوار تکرار کرد؛ گاه نظر دادن تکلیف نخبگان هم هست.
حدود صدسال پیش وقتی جمعیت کربلا ۶۰هزار نفر بوده،۶۰۰هزار تا ۱میلیون زائر اربعین داشته است!حالا این جمعیت بیش از ۲۰میلیون رسیده است(وزیر راه عراق ۲۶میلیون برای سال قبل گزارش کرد).
چنین اظهار ارادت بی نظیری به اولیاء خدا چه اثری در ملکوت عالم و تقدیرات الهی و مسیر غایات الهی برای علوّ کلمه الله دارد؟ بماند. در این سطور به چهره یلی الخلقی و ملکی این پدیده عظیم نگاهی کنیم تا شرحی بر این فراز زیارت باشد که: “أن تجعل رزقی بهم دارا و عیشی بهم قارا: روزی ام را بخاطر ایشان زیاد نمایی و زندگی ام را به خاطر آنان برقرار و با نشاط کنی”.
شیوع مکارم اخلاق در جامعه
رئوس اخلاق فاضله را ۴عنصر میشمارند: شجاعت، سخاوت، عفت و حکمت.
این ۴تا هرکدام اعتدال قوهای از قوای انسانی است.
بجای مشربهای ارسطویی در رایج کردن این فضایل در فرد و جامعه به تعبیر شهید مطهری راه مرید و مرادی و دل بستن به انسان کامل به آسانی این فضایل را میگستراند.
جامعه ایرانی را چه چیزی شجاع کرد؟!
غیر از درس عاشورا(پیروزی خون بر شمشیر)؟! غیر از شعار سیدالشهداء(ع): هیهات منا الذله؟!
مراوده با برادران عراقی، این سجیه را در آنها هم افزود. حشدالشعبی و شجاعت بینظیر عراقیها در دفع داعش از چشمهای غیر از حسین(ع)، زینب(س) و حرم سیراب است؟!
چه عنصری جز دل دادن به ولیّ خدا میتواند ملتی را چنین سخی کند که در طول سال تلاش کنند تا در اربعین برای مولای خویش خرج کنند؟!
پیاده روی اربعین این سخاوت را به ایران هم سریان داد. مردمی که فقط یک شب محرم ۸۱میلیارد تومان نذری میدادند حالا موکبهای اربعین را هم مثل عراق در تمام مسیر دایر و تا مرز پاکستان از سوی شرق و مرز آذربایجان در شمال غرب امتداد دهند.
امیرالمومنین(ع) فرمود: “سخاوت و شجاعت دو غریزه شریفند که خداوند سبحان در کسانی که دوستشان دارد و امتحانشان کرده، قرار میدهد”(غررالحکم).
ادامه دارد…
ادعا: اگر برآیند کلی آتش به اختیارها -در عرصه های مختلف-به ساختن دولت اسلامی نیانجامد، آتش به اختیارمان ارتجاعی بوده و یک دهه بعد نسل انقلاب از خیانت آن خواهد گفت!
آتش به اختیار:
کارهای سلبی یا ایجابی که در راستای تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب در کم کاری نهادهای رسمی از سوی نیروهای انقلابی، بشکل خودجوش سر میزند./ اخلاقی و قانونی است؛ اختیار آتش نیست، آتش به اختیار است.
نسبت با دولت و حاکمیت:
دولت -اعم از قوه مجریه- نکرده یا به نصاب نکرده که آنها وارد شدهاند!
سه نسبت:
۱٫ تکمیل حاکمیت از نقص و کمبود: مثل گروههای جهادی-تبلیغی آتش به اختیار در کنار طرح هجرت، اعزام مبلغ دفتر و سازمان تبلیغات و…
۲٫ ترمیم از عیب و آسیب: مثل الگوهای متنوع کار تربیتی بر نوجوانان، مسجد، مدرسهها، کانونهای علمی تربیتی و…
۳٫ تعویض و جایگزینی: مثل الگوهای طب و تغذیه سنتی و اسلامی که میخواهد خود را جانشین الگوی مدرن کند.
(در مثال مناقشه نیست مهم اصل تقسیم سه گانه است)
چالش اصلی بحث:
بین کارهای جهادی، مردم نهاد و آتش به اختیار بالا با موارد زیر چه “تفاوت راهبردی” وجود دارد؟
· مدارس اسلامی متنوع توسط افراد و نهادهای مذهبی در دوره پهلوی؟
· مراکز اسلامی در پایتختهای اروپائی توسط بیوت مراجع و…؟
· برند حلال به ابتکار سازمان کنفرانس اسلامی با ۱/۲ترلیون دلار حجم مبادلات وسالانه ۱۰٪رشد؟
اینها هیچ یک افق بلند مدتشان، دولت اسلامی نیست. ساخت حیاط خلوتی برای زندگی جمعی از مومنان در جوف و شکم طاغوت است.
· آیا مدارس علوی و مانند آن، تا صد سال آموزش و پرورش پهلوی را اسلامی میکرد؟!
· آیا برند حلال -با این حجم مبادله- ممکن است اقتصاد دنیا را از کاپیتالیسم به اقتصاد اسلامی تعویض کند؟! (البته زمینهساز بازار مشترک اسلامی میتواند شود اما “نظام اقتصادی”همین کشورها را هم نمیتواند اسلامی کند)
هشدار:
اگر آتش به اختیاری، کارهای جهادی، مسجد-مدرسه ها، طب سنتی و اسلامی، فروشگاههای اسلامی-ایرانی و… با راهبرد رساندن انقلاب به مرحله دولت اسلامی طراحی و اجراء نشود؛ ارتجاع به آتش به اختیار مناسب حاکمیت طاغوت یافتهایم و به “فرمت انجمن حجتیه”تنزّل کردهایم!
آثار مخرب این فرمت:
۱٫ پذیرش سکولاریزاسیون:
سکولاریسم، یک نظریه و سکولاریزاسیون یک فرآیند عینی است که به مرور نهادهای دینی را از نهادهای حاکمیتی و دولتی منفک و جدا میکند. دولت وحاکمیت راه خود را خالیتر از اهداف انقلاب به سمت عرفیتر شدن و متناسب شدن با نظام و مناسبات جهانی طی کند؛ نیروهای مذهبی و انقلابی هم به راه خود در همان مرحله نهضت یا نظام اسلامی بمانند و به این دل خوش باشند که برای درصدی از خانوادههای مذهبی جامعه، تغذیه اسلامی، مهدکودک و مدرسه اسلامی، فروشگاه ایرانی -اسلامی و… تدارک کردهاند!
۱۴میلیون دانش آموز و سالی ۵۰هزار میلیارد بودجه به سمت عرفیتر کردن آموزش و پرورش (و بگو ۲۰۳۰سازی آن!) توسط دولت مدیریت شود؛ آدمهای مومن از خیّرین یا جیب اولیاء برای تعدادی ناچیز از دانش آموزان کشور برنامه تربیت اسلامی تدارک کنند!!!
۲٫ توقف انقلاب اسلامی در مرحله نظام اسلامی (داشتن قانون اساسی اسلامی)؛ و نرسیدن به مرحله دولت اسلامی (که دولت مردان و سبک ادارهشان الگو برداری از دولت علوی باشد)!
کار جهادی و آتش به اختیار تراز عهد طاغوت و فرمت حجتیه موجب شده باشد، بدنه حاکمیت ودولت دوره به دوره از افراد مذهبی و انقلابی خالیتر شود به امیدی که بیرون از این دیوان سالاری نامناسب بهتر میتوانند کار انقلابی و مکتبی کنند! بالتبع نرم افزار اداره دولت هم آسانتر، عرفی و با استانداردهای جهانی(یونسکو، بانک جهانی و…) مطابق میشود!
دولتهای غربگرا و لیبرال برای چنین اتفاق مبارکی برای خود، حاضرند بودجههای حمایتی درخور هم برای آن آتش به اختیاری تصویب کنند!
کاری که مدارس خاص(تیزهوشان، نمونه) با علم در آموزش و پرورش دهههای جاری کردند؛ مدارس صدرا، امین، کوثر و غیرانتفاعیهای حداد و قالیباف و… با دین و انقلاب در آموزش و پرورش میکنند! ️یعنی مدارس باقیمانده به سمت مذهبی کمتر، انقلابیگری ناچیزتر میل کنند.
۳٫ خطر اپوزیسیون شدن:
وقتی نیروهای مخلص و جهادی با گلایه از وضع موجود تربیت، تغذیه، سازندگی، طبابت و… از نظام اداره کشور خارج و الگوهای کوچک شهری و منطقهای خود را مردم نهاد تعریف کنند؛ به مرور با هم لینک شده، جامعه ایمانیای بسازند؛ خواهند دید دولت و سبک ادارهاش دهه بعد بدتر از دهه قبلی است که آنها شروع کردند. فرض این است که راهبرد اسلامی کردن دولت هم بر پاره مجموعههای آنها سایه نیانداخته و در نحوه مهندسی آنها نقش نداشته، به مرور گلهمندیها شدیدتر میشود. دیروز از نحوه اداره هاشمی بود امروز نحوه اداره بنیاد مستضعفان، حساب ۱۰۰و… هم اضافه شده! اعتراض به صداوسیما و نحوه اداره عرفی و غیر انقلابیاش به اعتراض به بیت هم کشیده!
آن تیپ کسانی که دهه۷۰ زیر فشار خطابههای مثل آقای پناهیان بودند که شما اپوزیسیون هستید؛ برای اعتراض ایشان به مجلسیها و دولتیها، برایش توئیت میکنند که آقای پناهیان دارید اپوزیسیون میشوید!
این ماجرا را جدی بگیریم وقتی همه دولت -اعم از مجریه و شامل همه نهادهای اداره کننده کشور- به مرور به یک سمت میل کند، البته نیروهای اصیل و انقلابی از آن پرت افتاده و معترضش میشوند و چون راهبرد اسلامی و انقلابی کردن آنرا هم نداشته و طراحی نکردهاند در واقع اپوزیسیون خواهند شد!
آخر الان درصدی از جوانان انقلابی و عدالتخواه حتی از بسیج دانشجویی هم جدا میشوند تا فارغ از بروکراسیهای دست و پا گیر و احیانا برخی ملاحظه کاری ها -به تشخیص خودشان- جنبش عدالتخواهی آتش به اختیار راه اندازند!
یعنی نقد از دولتداری روحانی به نقد از نحوه اداره بسیج هم دارد کشیده میشود!
توصیه به اینها نه سکوت است نه ترک حرکتهای خودجوش و آتش به اختیار؛ بلکه باز تعریف آتش به اختیاری با راهبرد اسلامی و انقلابی کردن دولت و سیستم اداره کشور است. طوری که بتوان گفت چند سال دیگر بدین نقطه با ثبات میرسیم؟
این مقدس ترین جهاد امروز است
چاره:
چاره، رسیدن به آتش به اختیارِ تراز انقلاب اسلامی است؛ که برآیند کلیاش طوری مهندسی شده که به اسلامی و انقلابی کردن سیستم اداره کشور بیانجامد نه در تراز مدارس اسلامی دوره پهلوی و مراکز اسلامی پایتختهای اروپایی بماند!
مفهوم مرکزی بیانیه گام دوم هم همین است: “نظام انقلابی“
یعنی نظام و اداره منهای انقلابیگری نه! انقلابی ماندن منهای نظامسازی هم نه!
برآیند جنبشهای انقلابی خودجوش حتما انقلابیتر کردن نظام اداری موجود باشد. (حرفهای نظری بسیاری در این مهم و ابعاد آن راهبرد هست که باید نخبگان انقلابی بر آن گفتگو کنند)
الگوبرداری از دفاع مقدس:
برای دادن درک واضح از اسلامی و انقلابی کردن اداره، بوسیله جنبشهای مردمی وخودجوش؛ تجربه بسیج مردمی در دفاع مقدس بهترین الگوست.
نیروهای مردمی برای “تکمیل” و”ترمیم” نیروهای مسلح آن روز اقدام کردند؛ اما در فرآیندی هم سیستم عامل و هم نرمافزار و حتی سختافزار نظامیگری را نو و در ترازی انقلابیتر و اسلامیتر درآوردند. حاکمیت ولایت فقیه، نیروی مسلح تراز انقلاب اسلامی یافت. ارتش آن هم بسیجی شد. نیروهای اندک سپاه در اول جنگ، به سپاهی رسید که امروز انقلابیترین نهاد ساخت انقلاب است. آن راهبرد باید کشف و امروز در اقتصاد، سیاست و فرهنگ پیاده شود که چگونه نیروی انبوه مردمی-و انقلابی میتواند سازمانهای اداره را انقلابیتر کند؟
مثال ۱: فشلی نهادهای فرهنگی موجب آتش به اختیارهای زیادی در این دو دهه شده است. در دهه اخیر به هم لینک شده و ترابط مومنانه یافتهاند (مثل جامعه ایمانی مشعر و…). اگر در راهبردی، سازمان و دفتر تبلیغات و وزارت ارشاد و… تصحیح و مثل آنچه بسیج مردمی با ریخت و نحوه اداره نیروهای مسلح کرد با این سازمانهای فسیل شده کردند؛ وظیفه خود را در گام دوم انجام دادهاند و الا دچار همان ارتجاع مذموم شدهاند!
این هرگز بمعنای دولتی و حاکمیتی کردن حرکتهای خودجوش و اسیر بروکراسیهای اداری موجود کردنشان نیست بلکه برعکس بمعنای جهادی کردن آن ادارات است. همانگونه که بسیج مردمی فرمت نظامیگری و اداره آنرا عوض کرد اینها فرمت و سازمان اداری آن دستگاهها را نو و انقلابی و چابک کنند.
مثال۲: طب و تغذیه اسلامی در ظرف کمبود و عیوب طب و تغذیه مدرن رخ نموده و استقبال شده است. اگر خود را در جوف و برای عدهای معتقد تعریف کند تنزل به تراز پهلوی است. اما اگر به دیالوگ با طب و تغذیه مدرن برخواست از حضورهای دانشگاهی، مقالاتisi به گرفتن کرسیهای تدریس دانشگاهی و پژوهشگاهی رسید؛ راه برای تعویض نرمافزارهای منحط غربی و قراردادن ورژن ایرانی -اسلامی جای آن را فراهم کرده است.
(در اینباره حرفهای نگفته زیادی باقیست تا فرصتی دیگر)
اگر این روزنه را برای فعالان آتش به اختیار مفید و قابل تأمل یافتید در نشرش یاریام کنید.
(بازنویسیای از یک جلسه سخنرانی در مدرسه شهیدین قم
با پرسش و پاسخهای حاشیهاش/۲مهر۹٨)