بایگانی برچسب: s

ما راهی جز مقاومت نداریم!

بیژن عبدالکریمی

«من از آقای پزشکیان درخواست دارم که به مسئله مقاومت علیه آمریکا توجه داشته باشد. ما راهی دیگر جز مقاومت نداریم. یعنی اگر بخواهیم فکر کنیم که برویم با آمریکایی‌ها دست بدهیم و روبوسی کنیم در واقع کار تمامه، نه! همین که دست دراز کنیم پاشو دراز خواهد کرد و از ما انتظار داره که دراز بکشیم و تسلیم مطلق بشویم و این خب سرشت وضعیت کنونی ماست…!»

انتخابات مانع دیکتاتوری!

سنت الهی در عالم، “مشیت الهی با همت مردم” است:

إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ

خداوند سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمی‌دهد

مگر اینکه آنان خود را تغییر دهند.(۱۱/رعد)

اما صناعت تغلیب و نشستن یکی(یا یک محفل) جای همه، حالت ثانویه ای برای جامعه می سازد که تغییر، از تغییر سلطان و آن یک نفر می گذرد:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام: إذا تَغَیَّرَ السُّلطانُ تَغَیَّرَ الزمانُ :

هر گاه سلطان تغییر کند، زمانه نیز دیگرگون شود.(نامه۳۱ نهج البلاغه)

وقتی چهره های معترض و مخالف و حتی تحریمی های پس از ۸۸ می آیند و در انتخابات رقابتی دعوت به رای می کنند، رای مردم را موثر می دانند و تغییر را ممکن؛ یعنی اراده سلطانی در کار نیست؛ اراده مردم است بعلاوه تقدیر الهی.

 این دقیقا بنیادی ترین مبنای الهیاتیِ مردم سالاری دینی است؛ و رساترین اعتراف عملی به بودنش در ایران.

 همان است که رهبر انقلاب در سخنرانی مهم ۲دی۱۴۰۲ درون نظام اسلامی ایران تبیین کرد که: “آن چیزی که جلوی بُروز دیکتاتوری را در کشور می گیرد، انتخابات است” .

و رقابتی بودن و مشارکتی بودن و… را برای آن انتخابات شرط کردند.

یکبار دیگر جمهوری اسلامی و رهبرش هم بُرد؛ مخصوصا که مشارکت را هم ۱۰درصدی ترمیم کرد.

محسن قنبریان ۱۶تیر۱۴۰۳

نامزد عوام یا رئیس جمهور عامه؟!

دکتر پزشکیان وقتی ساده و بی پیرایه سخن می گوید، عوام می فهمند. همان حرفهای عوام در تاکسی و اتوبوس را می زند حتی بدون چتر تحلیلی عمیق:

– آمده ام تا مردم را از تنگنای تحریم برهانم/ هیچ کشوری با بستن مرزها به رونق و رشد نمی رسد/ تنش زدایی و حل مساله تحریم ها راه حل مسائل اقتصادی و توسعه ایران است.

– بهداشت و آموزش، کالا نیست و حق همه است/ مداخلات دولت باید به نفع محرومین تمام شود.

– ارجاع به امر کارشناسی وظیفه من است…

– در ایران وحدت و انسجام ایجاد و دعواها را حل کنیم …

اما آیا خیرِ رئیس جمهور شدنش مثل همین همه فهم بودن حرفش، به “همه” می رسد؟!

“عامه مردم” از برنامه های متخصصانش -که ترجیع بند حرفهای اوست- بهره می برند؛ یا تئوری های آنها برای “طبقه خاص” منفعت آور است؟!

چند مورد را می شود بررسی کرد:

  1. تعامل برجامی با دنیا

کاملا حرف درستی است که با مرز بسته نمی شود به رشد و رونق رسید؛ ولی در این ۴۵سال کی مرز بسته بوده؟! در دوره شهید رئیسی روابط خارجی بسیار هم گسترش یافته است.

 اما با همان چند کشور خاص(۱+۵) هر مطلعی می داند دعوا سر اصل مذاکره و توافق نیست؛ دعوا سر شکل مذاکره و صورت نهایی تعامل و توافق است!

آقای پزشکیان و ستادش با پرچم داری سردار برجام موافق توافق با صورت بندی برجام اند.

دو سؤال مهم در اینباره:

  1. برجام در ایام اجرایش در دولت روحانی، خیرش به کدام طبقه رسید؟ نفع عامه از آن چه بود؟
  2. خروج آمریکا از برجام (علیرغم ضمانت سابق جان کری و…) خسارتش را بر چه طبقه ای نهاد؟!

به حسب اسناد دولت آقای روحانی جواب هردو سؤال یکی است: هم اجرا و هم نقض برجام به ضرر عامه و طبقات محروم، به نفع طبقه برخوردار!

گزارش دفتر امور اقتصاد کلان سازمان برنامه و بودجه در ۲۹مهر۹۹ این است:

“در مدت اجرای برجام بیشترین نفعش به خانوارهای ثروتمند رسید و با خروج آمریکا و بازگشت تحریم ها، بیشترین فشار تحریمی اش به خانوار های فقیر برگشت[۱].”

ضریب جینی این سالها هم دقیقا همین را نشان می دهد.

محاسبه دیگری نشان می دهد اجرای برجام به نفع بورسی ها تمام شد [۲]؛ نه عامه حقوق بگیر و کارگر!

دکتر ظریف در مصاحبه اش با پرس تی وی(۳اسفند۹۹) میزان خسارت عدم اجرای برجام از سوی طرف مقابل را بیان می کند:

“آمریکا یک تریلیون دلار خسارت زده است ؛ غرامت می گیریم[۳]“!

نشریه آمریکایی فارین پالسی غیر از گزارش حرف بالای ظریف، از قول روحانی هم نقل کرد:

“خسارت، تنها در ماه سپتامبر ۱۵۰میلیارد است[۴]“!

این غرامت های سنگین که برخی نمایندگان روزانه ۱۰۰۰همت شمردند[۵]! باعث شد مجلس از اختیارات خود استفاده و قانون اقدام متناسب و متقابل در اجرای برجام را تصویب کند[۶]!

کتاب “تحریم ها نگاهی از درون میدان” نوشته ریچارد نفیو با ترجمه فارسی قابل مطالعه است[۷]؛ تا نشان دهد در برجام چگونه کالاهای اساسی مورد نیاز عامه مردم، شامل تحریم بوده اما کالاهای لوکس (حتی پورشه و…) که مصرف طبقات بالاست، مشمول اعمال تحریم های هوشمند نمی شده است!

رئیس جمهور یعنی محافظ حقوق عامه و جمهور مردم ایران بودن؛ نه ضامن خیرات و منافع طبقات بالا و خاص.

نمی شود عامیانه برای عوام سخن گفت اما تئوری های کارشناسی ای در جهت منافع ویژه خواران را دنبال کرد!

شاید ادامه یافت…

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۴/۱۰

[۱] بیشترین نفع اجرای برجام به ثروتمندان رسید

[۲] بازده بازارها پس از برجام

[۳] ظریف: آمریکا یک تریلیون دلار خسارت زد

[۴] آیا بایدن تا پیش از اتمام دوره روحانی به برجام باز می گردد؟

[۵] برجام،روزانه ۱۰۰۰میلیارد خسارت می‌زند/اختیار مجلس برای لغو تعهدات

[۶] قانون اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام

[۷] هنر تحریم ها

صریح و بی پرده با برادر جلیلی

همان قدر که “سهم خواهی” در یاری رسانی حق، بد است؛ “حمایت دربسته” و صرفا به اعتماد نامزد هم بد است؛ قبلا کلاه های گشادی سرملت گذاشته و سهمی از دلزدگی ها شده؛ پس تاریخش گذشته است.

دور اول به پزشکیان علیرغم برخی خصائص خوبش رأی ندادیم چون کابینه او را غیر از خود او می دیدیم و نظر منفی به آنها موجب رأی ندادن به او شد؛ برادرانه می گویم همین را برای برخی رأی ندهنده ها به خود لحاظ کنید!

درباره خود و برخی مؤثرین ستاد، درصدی از رأی دهندگان ابهاماتی دارند. تبلیغات دور اول و پاسخ های ستادی اقناعشان نساخت و الا شاید کار را تمام می کردند.

در این مرحله حساس باید آن ابهامات به “شکل جامعه پسندی” حل شود و فقط به اتقان پاسخ ها نزد طرفداران توجه نشود.

چند پیشنهاد عملی روشن در اینباره:

  1. معرفی معاون اول ریاست جمهوری خود:
    حاشیه ابهام جلیلی، توانایی و کارآمدی اش بخصوص برای تحقق یک برنامه جهشی و استفاده از همه ظرفیت هاست.
    تحقق این برنامه تحول از دو جا سیراب می شود:
    الف) “قدرت تحرک بخشی” به بدنه بزرگ دولت و دیوان سالاری سنگین موجود (مدل دولت هاشمی و شهید رئیسی).
    ب) “قدرت خلق اراده عمومی” در بیرون دولت و در صحن جامعه (مدل دولت دوم خرداد و احمدی نژاد).
    قدرت رهبری و مدیریتی ایشان در هریک از ایندو، نمره ای دارد که بسا به نظر عده ای حد کفایت نباشد!
    تعویض مدیران عملا نمی تواند حداکثری باشد و الزاما هم موجب تحرک بدنه نمی شود. نه آن اندازه مدیر با تجربه دور و بر هست و نه دیوانسالاری در واقعیتِ خود،  “یک سایه” است که راحت برنامه شما را بخواند. مقاومت و دیالکتیک آن در مقابل برنامه هایی که روتین اش نیست، در دولتهای احمدی نژاد و رئیسی تجربه شده است.
    معرفی یک مدیر دیوانسالار، کارا و قوی بعنوان معاون اول می تواند تا اندازه ای آن ابهام را در اذهان بزداید.
    قدرت راهبری اجتماعی نیز با ضمائمی راستین به خود به میزانی قابل ارتقاء است.
  2. معرفی کابینه؛ اقلا وزارت خانه های مهم:
    بطور طبیعی در حامیان و حتی ستاد، افراد گوناگونی وجود دارد. با “یک طیف” مواجه ایم که از قضا برخی از حاشیه های این طیف، “سوژه های تخریب جدی” جلیلی در دور دوم توسط رقیب است.
    اعم از راست یا دروغ بودن این نسبت ها، چنین اتهاماتی درباره برخی حامیان در جامعه مطرح است:
    – علم(مدرن) ستیزی مفرط با خوانش های خاص از اقتصاد اسلامی، طب اسلامی، پیشرفت اسلامی، مدرسه اسلامی و…
    – نگاه های خاص به زنان و حضور اجتماعی آنان و بخصوص نحوه تحقق حجاب اسلامی.
    – نگاه های متهم به تکفیری در مسائل سیاست داخلی و مواجه با مخالفین خود و…
    – و…
    اگر می خواهید اینها همه سوژه تخریب و چالش های غیر واقعی و دست چندم نشود، از الان کابینه خود را معرفی کنید!
    وزیر خارجه، ارشاد، کشور، آموزش و پرورش ، علوم و حتی معاون زنان و… معلوم می کند رویکرد و برنامه های شما در تجسم عینی کابینه چه شکلی خواهد بود.
    مخیّرید از هر سر طیف که خواستید، وزیر معرفی کنید. تمام چیزهایی که فردا مثلا در وزارت ارشادتان بین نفی و اثبات است در یک رویکرد قابل جمع است و کسی آنرا نمایندگی می کند؛ او را معلوم کنید. در این ۱۱سال لابد به آدم این برنامه ها هم فکر کرده اید.
    اینجور هم جامعه و هم آن حامیان تکلیف خود را می دانند. جمعیت رأی دهنده، فریب تخریب جلیلی هراسان را نمی خورد و حامیانِ رادیکال هم فردا علیه تان پلاکارت دست نمی گیرند که به وعده ها عمل نشد!
  3. تیم اقتصادی دولت خود را ضمیمه برنامه ها کنید!
    همه می دانیم برنامه داشتن اگر شرط لازم باشد، شرط کافی نیست.
    برنامه ها یکبار در یک “دولت سایه” شکل گرفته است برای “مصوبه و قانون” شدن باید مجاری تصمیم گیری از جمله مجلس را بگذراند. پس بسا برنامه هایی که در این سیکل تغییر کند (چنانچه برنامه یارانه ها و سهام عدالت و…).
    لذا صرفا برنامه های موثر در گشایش اقتصادی نمی تواند، “شرط ضمن عقد انتخاب” باشد؛ بلکه اقلا باید تیم هماهنگ اقتصادی دولت از الان معلوم و بتواند از لوازم این برنامه ها در جهات دیگر “اقتصاد کلان” و بخصوص “اقتصاد سیاسی ایران” دفاع کند.
    رویکردهای اقتصادی در برنامه های اقتصادی گذشته دولتها، محدود و قابل تمایز از هم می باشد؛ معلوم کردن آن رویکرد در تیم اقتصادی آینده رافع ابهامات بسیاری از نخبگان است.
    نفع بردن از ابهام این است که مثلا نامزدی در میزگرد اقتصادی یک مشاور را از اقتصاد آزاد و بازار و یکی را با گرایش سوسیال بیاورد! تعارض های تیم اقتصادی، خود مشکل جدی برخی دولتهای گذشته بوده است و عملا باری به این جهت، باری به آن جهت نتیجه داده و مردم را خسته و ناامید کرده است.

بخاطر عادلانه بودن خوب است همین ها از پزشکیان هم خواسته شود!

محسن قنبریان / پس از اعلان نتایج قطعی مرحله اول انتخابات۱۴۰۳

هیهات از مشارکت پایین!

(این یادداشت را ستادی ها نخوانند!)

انتخابات چهارم است که مشارکت زیر۵۰٪ است!

من طلبه کوچک “مکتب سیاسی انقلاب اسلامی” نمیتوانم این ضایعه را فدای نتیجه انتخاباتها کنم.

 دیگر بهانه “کرونای۱۴۰۰” هم نیست! و متاسفانه از آن هم پایین تر شد! از مجلس هم!

دیگر بهانه “رقابتی” نبودن۱۴۰۰ هم نیست؛ همه اصلاح طلبان و اعتدالی ها هم فراخوان دادند؛ اما از غیر رقابتی ها هم مشارکت کمتر شد!

انگار جامعه گفت: از قضا وقتی “جبهه انقلاب” مقابل “جبهه اصلاحات” می شوید و دعوای راست و چپ و اصولگرا-اصلاح طلب گذشته را با نام جدید بازتولید می کنید، بیشتر پس می زنم!

بله اگر دلت خنک میشود که خاتمی و سران اصلاحات هم نمایندگیِ “مردم خاموش” را نمی کنند، شیرینی پخش کن، دیگر آنها هم تحرکی نمی بخشند!

من البته هنوز رگ بازمانده از اصولگرایی ام می گوید: اصلاح طلبان اینبار نه برای روزنه و گشایش در مردم سالاری و حتی نه برای فقط ریاست جمهوری و مواجهه بهتر با ترامپ، نیامدند!

متاسفانه بسیاری از آنها هم مسأله شان “مردمسالاری” (دینی یا حتی سکولار) نیست؛ “قدرت” است!

کسانی که خود ۸سال رئیس جمهور بوده و به جامعه القاء کرده اند: قدرت در رهبری متمرکز است و رئیس جمهور کاره ای نیست[۱]؛ اینبار شاید آمده بودند بر سر فرآیند تعیین رهبر آینده اثر کنند! نشانه های ناکافی هم بیرون زد! (از پست منتسب به خاتمی [۲]تا سخن مرعشی[۳])

سالهاست راست یا دروغ القاء کرده اند: باند قالیباف-سپاه می خواهد کسی را “رهبر آینده” کند؛ این نباید محقق شود! بلکه اگر بشود چیزی که مرحوم هاشمی می گفت جای ریاست خبرگان، روی صندلی آن باشد هم موقع نیاز انجام می دهد [۴]را محقق کنند! و این جایگاهی در “قدرت” می خواهد!

خلاصه انگار مردم از اینها هم قدرت طلبی نه نجات ایران و تحولی به نفع مردم فهمیدند!

 ترساندن از “دولت سوم روحانی” توسط به اصطلاح جبهه انقلاب هم نگرفت!

 واضح است به هر دلیل تلاش های شبانه روزیِ شهید رئیسی میوه اش در سفره مردم  نمایان نشده بود تا آن ترس، بترساند!

بگذریم که چقدر تقلیل است که ترس از تکرار گذشته، محرک رأی شود؛ نه شوق انگیزیِ باور پذیرِ تصویر آینده!

حتی نظرسنجی ها و پیمایش ها هم دیگر مردم را درست منعکس نمی کنند!

این “جامعه خاموش” و “قهر کرده با صندوق” را دوباره باید از نو شناخت که می دانم دوستان ستادی سؤال بی ربط یا اقلا الان نابجایی می شمارند؛ بماند برای بعد…

محسن قنبریان / صبح بعد از انتخابات۱۴۰۳

[۱] البته انصاف را نباید از دست داد که پزشکیان شخصا از رهبری دائم دفاع و ترجیع بند هم می گفت سیاست های کلی ایشان را اجرا می کند!

[۲] https://www.instagram.com/p/C7M9p-8orR0/?igsh=MXJ3aHlsMTdsaXA5Yw==

[۳] مرعشی در تبلیغ پزشکیان: ریاست جمهوری فایده نداره، رهبری را می‌خواهیم!
سابقا هم از ائتلاف کارگزاران با احزاب دیگر برای اثرگذاری بر انتخاب رهبر آینده و مطابقت او با سیاست هایشان گفته بود!

[۴] هاشمی رفسنجانی: در لحظه حساس حتما لازم نیست رییس باش

خداوند حکیم است نه فقیه!

بر ما شرکت در انتخابات، تقویت نظام اسلامی و رای به اصلح واجب بود(که انجام شد).

  • آنچه محقق شد، قطعاً به اذن پروردگار بود.
  • اما خداوند مثل ما مکلف نیست(لا یُسئَلُ عَمَّا یَفعَلُ). آنچه از او سر می زند نه براساس فقه و فتوا بلکه بر اساس حکمت است؛ لذا خلاف “اراده تشریعی” و “نظام ارزشی اش” هم کُنش دارد:
  • به منافقان هم در طغیانشان یاری می رساند!(۱۵/بقره)
  • دنیا طلبان و آخرت جویان -هردو- را از عطاء خود مدد می کند(۲۰/اسراء)
  • کارکرد مفسدان را سامان و نتیجه صلاح نمی دهد(۸۱/یونس)
  • و…

بعد از انجام تکلیف، شاید وقتش رسیده باشد، میزان مشارکت را یکبار هم جای نظام ارزشیِ حرام و واجب و حق و حکم، در نظام علّی و معلولی بکاویم.

سهم کارکردهای ناصالح در دولت و حکمرانی چقدر بود؟!

تا جمعه آمدن یک رای هم مهم بود و واجب، امروز علت یابی ریزش یک رأی هم مهم باشد و علتش بررسی شود، تا کف مردمسالاری دینی(انتخابات) به تراز برگردد.

محسن قنبریان

منتخب انقلابی‌تر، به مشارکت بیشتر، محتاج‌تر است!

انتخابات ششم، مشارکت ۷دهم درصد بیشتر از نصف(۵۰/۷٪) و انتخابات یازدهم، منتخب ۷دهم درصد بیش از نصف(۵۰/۷٪) آراء را مال خود کرد.
کمترین مشارکت و سرمرز ترین منتخب!
اما اینها فریبت ندهد که تکرارش مانعی ندارد!

منتخبی که می خواهد به غرب امتیاز دهد، به ۰/۷بیشتر از نصف او گیر نمی دهند. آنها به امارات و عربستان بدون انتخابات هم هیچ ایرادی نمی گیرند!
اما منتخبی که می خواهد مقابل غرب مقاومت کند و با مذاکره فعال حقوق ملتش را بگیرد اگر مشارکت انتخاباتش حول ۵۰٪ باشد یا آراء پیروزی اش سرمرز باشد، در مجامع بین المللی با بهانه های نقض دمکراسی روبروست!

جای درگیری بیخود ستادها باهم پی مشارکت بیشتر و رای قاطع تر باشیم!

محسن قنبریان

چالش افت مشارکت

در این یادداشت اول چند غلط مشهور، تصحیح می‌شود بعد فرضیه مورد قبول طرح می‌شود و در آخر بالاترین و کمترین مشارکت‌ها به شکل نقطه‌ای و هم نمودار سینوسی تحلیل می‌شود:

 

۱        تصحیح چند غلط مشهور:

۱- ۱  رد صلاحیت‌ها و میزان مشارکت:

مجلس دوم برای اولین بار شرط اعتقاد به اسلام و التزام عملی به ولایت فقیه برای نامزدها لحاظ شد. گروه‌های متعددی مثل مجاهدین خلق و حزب توده و… با آن رد صلاحیت شدند. نهضت آزادی هم بدین خاطر اعتراض کرده، انتخابات را تحریم کرد. اما مشارکت نسبت به مجلس اول، ۱۲درصد رشد کرد!

مجلس چهارم، نظارت استصوابی ظهور کرد. در بدو امر ۷۰نفر از جناح چپ از جمله برخی نمایندگان مجلس سوم، رد صلاحیت شدند. اما جنجال بر سر نظارت استصوابی، کمتر از ۲درصد در مشارکت عمومی اثر داشت!

جالب‌تر اینکه تهران بعنوان مرکز سیاسی جریان حذف شده، مشارکتی بالای ٨۲درصد را رقم زد!

 شرایط نمایندگی و رد صلاحیت‌ها در میزان مشارکت عنصر تعیین کننده‌ای نبوده است.

۱- ۲دولت‌های دموکراسی‌خواه و میزان مشارکت:

دولت‌های مدافع توسعه سیاسی و شعار دموکراسی نتوانسته‌اند مشارکت مردم در انتخابات پارلمانی را افزایش دهند بلکه از قضا مشارکت در این دولت‌ها کاهش معنادار یافته است!

۱- ۲- ۱   در دولت اصلاحات:

 مجلس ششم(سال۷٨) از مجلس پنجم(سال۷۴)، کاهش ۴درصدی و مجلس هفتم(سال٨۲) با افت شدید ۱۹درصدی نسبت به ششم مواجه شد!

فاجعه بارتر شورای شهر دوم تهران بود که کلا ۱۲درصد مشارکت شکل گرفت! (احیای شوراها، ابتکار جنبش اصلاحات بود که باید برایش برنْد می‌ماند!)

۱- ۲- ۲  دولت روحانی:

مجلس دهم(سال۹۴) از مجلس نهم(سال۹۰)، کاهش مشارکت داشت. مجلس اخیر نیز پایین‌ترین مشارکت(۴۲/۵درصد) را ثبت کرد!

️ کمترین مشارکت‌های پارلمانی با میزان ۵۱درصد و ۴۲درصد  در دولت‌هایی با شعار جمهوریت و آزادی و دموکراسی بوده است!

۱- ۳         گرانی و تورم و میزان مشارکت:

این نیز عامل تعیین کننده نیست. بیشترین مشارکت‌ها در دوره‌های تورم و تحریم بوده است!

رکورد مشارکت مجلس، در دوره پنجم است با بیش از ۷۱درصد. تورم در این سال‌ها ۴۹درصد و باز در رکورد تورم است!

مجلس نهم، رتبه دوم میزان بالای مشارکت(نزدیک با مجلس دوم) را دارد با حدود ۶۴درصد. تورم در این سال‌ها ۲۰تا۳۰درصد بود و تحریم‌های گوی طلایی و نقره‌ای آمریکا هم شروع شده بود!

۱- ۴          فتنه و میزان مشارکت:

فتنه‌ها و درگیری‌های خیابانی معمولا کدورت‌ها و مشکلاتی پیش می‌آورد که ممکن است موجب قهر کردن برخی با صندوق‌ها شود. اما نگاه به ادوار گذشته روشن می‌کند این هم عامل تعیین کننده در کاهش مشارکت نیست!

مجلس نهم، دو سال بعد از اعتراضات خیابانی ٨٨ و حواشی آن برگزار شد؛ اما رکورد دوم(یا سوم) بالاترین مشارکت پارلمانی پس از انقلاب را با حدود ۶۴درصد رقم زده است!

 

۲        فرضیه مقبول: ضعف یا قوت پیشران‌های نظام انقلابی!

۲- ۱مقدمه: ساخت حقیقی و حقوقی نظام:

همانطور که ما یک بدن داریم و یک روح که در اتحاد باهمند؛ نظام سیاسی نیز یک پیکره دارد که قانون اساسی، مجلس، دولت، قضائیه، شورای نگهبان، انتخابات و… است. اینها را “ساخت حقوقی” می‌گویند.

یک هویت حقیقی، معنا و مضمون که در حکم روح برای نظام سیاسی است هم دارد؛ که “ساخت حقیقی” نام می‌گیرد.  این هویت حقیقی، همان “آرمان‌های انقلاب” است. عدالت، کرامت انسانی، حفظ ارزش‌ها، سعی برای ایجاد برادری و برابری، آزادی، پیشرفت، ایستادگی مقابل بیگانه و استقلال و…[۱].

۲- ۲         پیشران‌های اجتماعی-سیاسی برای ساخت حقیقی:

گاه ممکن است عضوی از بدن، لمس شود؛ دندانی پوک شود؛ عضوی علیل شود. این وقتی است که حضور روح در آن اعضاء کم شده است.

اجزاء یک نظام سیاسی(ساخت حقوقی) هم چنین است. ممکن است مجلسی نامش، شورای اسلامی‌باشد؛ اما واقعا شورا یا اسلامی نباشد! دولتی در نام اسلامی باشد اما با بقیه سلاطین فرقی نکند! شورای نگهبانی باشد اما نگهبانیِ واقعی از قانون اساسی و شریعت اسلام در برنامه‌های توسعه و قوانین نکند! دستگاه قضائی باشد، اما گردن کلفت‌ها را به عدل نگیرد و ضعیف‌کشی کند! و…

در همه این موارد آن نهادها و ساخت‌های حقوقی از هویت انقلابی خود خالی شده‌اند و مثل دندان پوک مانده‌اند.

پیشران‌های اجتماعی-سیاسی برای ما، گروه‌های فعال انقلابی و ناظران بصیر مردمی‌در بدنه انقلابند که کارشان دمیدن روح در اعضاء تنبل و لمس شده است. بدنه فعالی که از لایه‌های “فکر” تا “فرهنگ عمومی” و از آنجا تا “گفتمان‌های سیاسی” و “جنبش‌های اجتماعی-سیاسی” را برعهده میگیرند. ساخت حقیقیِ، سازه‌های حقوقی نظام را دنبال می‌کنند و از کلیشه شدنشان جلوگیری می‌کنند.

برای آرمان‌های اصیل مردم انقلابی، “طرح و نظریه”، همراه با “نقد و اعتراض” دارند. “کیش شخصیت” ندارند. “وفادار به ارزش‌ها” هستند. لذا لازم شد از منتخب خود هم می‌گذرند. از جریانات سیاسی کهنه شده، رد شده و آنها را متناسب با موقعیت میدان، نو و بالنده می‌کنند.

فارغ از ارزش‌گذاری و قضاوت که: کدام پیشرانِ “نظام انقلابی” بوده‌اند و کدام پیشرانی برای “استحاله نظام” به نظام‌های موجود دنیا بوده‌اند؛ می‌توان این جریانات و جنبش‌ها را پیشران اجتماعی-سیاسی ۴دهه معاصر خواند:

  • جنبش اسلام مترقی(قرائت حزب جمهوری و مؤتلفانش از اسلام که همراه با آزادی و جمهوریت و… است)
  • جنبش دوم خرداد و جریان اصلاحات(که دنبال اسلامیزه کردن جامعه مدنی، توسعه سیاسی و… بود)
  • جریان عدالتخواهی دهه ٨۰ و۹۰ که از احیای آرمان‌های انقلاب تا قرائتی نیمه منسجم بنام مکتب ایرانی را در خود داشت.
  • و…

با این مقدمات فرضیه مقبول ما این است که :

هر وقت پیشران‌های اجتماعی-سیاسی قوی‌ای در جامعه به سمت ساخت حقیقی و هویت انقلاب اسلامی شکل گرفته، مشارکت افزایش یافته است. و هر وقت این پیشران‌ها دچار انحراف از ساخت حقیقی و “توازن آرمان‌ها” شدند یا دچار تسامح شده با ساخت حقوقیِ کلیشه شده، ساخت و پاخت کردند؛ قوت خود را از دست داده و بدنه مردم را از دست می‌دهند. در این صورت مشارکت مردم رو به کاهش میرود چون پیشران‌های مناسب را نمی‌یابند.

این را نباید صرفا به نظام حزبی تقلیل داد یا با آن یکی گرفت. نظام حزبی در ذات خود ایستایی و ماندنِ مدید در دو قطبی کاذب را دارد. اما این پیشران‌ها، انقلابی، جهشی و نو شوندهاند، حتی اگر در مقطعی خود را با حزبی نشان دهند.

احزابِ ثابت، خود بهترین مثَل برای ساخت‌های حقوقیاند که نیاز به روح و هویت نو دارند.

۳        تحلیل افزایش و کاهش مشارکت‌ها:

۳- ۱         تحلیل نمودار سینوسی ۱۱ انتخاب:

اگر آمار مشارکت یازده دوره را کنار هم قرار دهیم، نموداری پیدا میشود:

دور دوم(سال۶۳) رشد مشارکت است (۶۴درصد). سپس تا دور چهارم(سال۷۱) سیر نزولی مشارکت طی می‌شود (از ۶۴درصد به ۵۹درصد و ۵۷درصد)!

دوره پنجم(سال۷۴) جهش مشارکت (۷۱درصد) اتفاق می‌افتد. دوباره تا دور هشتم(سال٨۶)، سیر نزولی مشارکت را شاهدیم. (۶۷درصد و ۵۱درصد و ۵۱درصد)!

دوره نهم(سال۹۰) باز جهش مشارکت (۶۴درصد) را داریم و دوباره تا دوره یازدهم افت مشارکت (۶۱درصد و ۴۲درصد)!

تولد، رشد، توقف یا انحراف سه پیشران یاد شده با میزان مشارکت نسبت مستقیم دارد:

دهه ۶۰، موج اسلامی کردن نظام سیاسی و رقابت با اندیشه‌های الحادی و التقاطی، مشارکت بالا می‌آفریند.

حدود ده سال ایستائی و کشمش‌هایی که برای جامعه، فردی و قبیله‌گی جلوه می‌کند؛ افت مشارکت را موجب می‌شود (تا مجلس چهارم).

روشن‌تر شدن تفاوت‌ها و تمایزهای گفتمانی گذشته و دیالکتیک بین “پیشرفت و سازندگی” با “آزادی و جمهوریت”، مشارکت بالای مجلس پنجم را موجب میشود که کمی بعد نقطه شروع جنبش اصلاحات می‌شود.

حدود ده سال پیشران اصلاحات بخاطر عدم استفاده درست از آزادی در مسیر عدالت و هم انحراف به گفتمان‌های بیگانه و غیر بومی، افت مشارکت را به همراه می‌آورد. البته رقیب هم طرح تازه و پیشرانی ندارد و محافظه کار مانده است. (مجالس ششم و هفتم)

آشکار شدن آثار توسعه اقتصادی با رشد حاشیه‌نشینی در شهرها، زمینه “خیزش عدالت‌خواهانه و مبارزه با تبعیض” می‌شود. اتفاقی که در ٨۴ بروز می‌کند. البته بخاطر نداشتن تشکیلات سازمان یافته کشوری، مجلس این جریان متاخر‌تر می‌رسد. مشارکت بالای مجلس نهم، پدیده‌ای، کاملا شبیه پدیده دولت نهم است: روی کار آمدن چهره‌های نو (۱۶۹ نماینده٘ اولی و رای نیاوردن ۱۱۰نماینده مجلس!). این مثالی گویا از آمدن حاشیه به متن است که با آن پیشران اتفاق افتاد.

۳- ۲        تحلیل نقطه‌ای مشارکت‌ها:

۳- ۲- ۱  مجلس دوم با رشد ۱۲درصدی:

جریانات الحادی و التقاطی با شرط اعتقاد به اسلام و التزام عملی به ولایت فقیه حذف می‌شوند. پیشران اجتماعی-سیاسی نیروهای انقلاب، اسلامی کردن نظام سیاسی و حفاظت از استقلال کشور در مقابل صدام است. لذا حامل هویت انقلاب برای پیکره ظاهری نظام است؛ پس مشارکت بالایی را رقم میزند.

۳- ۲- ۲ مجلس پنجم با رشد ۱۳درصدی:

با وجودی که بار دوم است نظارت استصوابی اعمال می‌شود و برخی حذف شده، برخی گروه‌ها انتخابات را تحریم کرده‌اند؛ مشارکت، رکورد ۷۱درصدی میزند!

شعار طیفی ادامه سازندگی و پیشرفت است و به تهاجم فرهنگی و حمله به استقلال فرهنگی کشور توجه می‌دهند. طیف دیگر شعار جلوگیری از انحصار‌طلبی جناح حاکم و سوء استفاده از نهادهای قانونی دارند.

 پیشرفت و استقلال و هم آزادی و منع انحصار، همه از آرمان‌های انقلاب است و ظرفیت رقابتی گسترده را می‌آفریند. برای آن شعارها مصادیقی در میدان هست؛ لذا هرکس بسته به تشخیصش از میدان و اولویت آرمانی‌اش، طیفی را رأی داده و نتیجه‌ای شکل می‌گیرد .

۳- ۲- ۳   مجلس نهم با رشد ۱۰درصدی:

پیشران آمدن از حاشیه به متن و چالش با محافظه‌کاری موجود در جناح‌های موجود، ظرفیت مشارکت بالا را موجب می‌شود. چه آنهایی که می‌خواهند از طریق مجلس کارآمد، دولت و رئیس آنرا کنترل کنند و مانع استمرار بناپارتیسم شوند[۲]؛ چه آنهایی که از مجلس بهانه‌گیر علیه دولت بیزارند و دنبال تغییرند؛ و بخصوص نیروی آزاد شده‌ی حاشیه، برای نشستن در متن و جابجایی نخبگان؛ پیشران قدرتمندی است که مجلسی مثل دولت نهم را رقم میزند: آدم‌های نو و تازه و بی‌سابقه در نظام سیاسی.

۳- ۲- ۴   کاهش ۱۹درصدی مجلس هفتم:

گفتمان اصلاحات با مشغول شدن با غیر اولویت‌ها بخصوص در مجلس ششم، از توده مردم فاصله گرفت و برای اقلیت نخبگان روشنفکر شد. رقیب او نیز هیچ طرح تازه‌ای نداشت و محافظ پیشا اصلاحات ماند!

این مواجهه، کمترین ظرفیت برای مشارکت حداکثری داشت. مردم مطالبه خود و ارتکازشان از آرمان‌های انقلابشان را در هیچ طرف ندیدند؛ پس بیش از ۵۱درصد به میدان نیامدند!

۳- ۲- ۵  کاهش مشارکت ۱۹درصدی در انتخابات مجلس یازدهم!

 اینبار برای اولین‌بار پس از انقلاب به زیر ۵۰درصد سقوط کرد (۴۲درصد)!

از آخرین پیشران اجتماعی-سیاسی (عدالت‌خواهی و آمدن حاشیه در متن و چالش‌های رقیبش) بیش از یک دهه می‌گذرد. آورده‌ی دولت اعتدال‌گرایان به حسب اجتماعی در حد یک گفتمان هم نیست؛ بلکه تاکتیکی جدید برای همان گفتمان “صلح در بیرون، دموکراسی در خانه” است. همین هم در عمل موفقیت چشمگیری نیافت.

بیشترین تعطیلی کارگاه‌ها و اعتراض‌های کارگری را در این دوره داریم که جز بی‌جوابی یا سرکوب جوابی ندارند! اعتراضات عمومی‌تری در دی۹۶ و آبان۹٨ شکل می‌گیرد که باز بدون جواب می‌ماند. به فتنه خیابانی کشیده شدن توسط بیگانه و سرکوب آنها توسط نظام، پاسخ معترضین نمی‌شود.

ساخت حقوقی‌ای مثل مجلس، از ساخت حقیقی، فاصله‌ی معنا‌دار گرفته است: “نه شوراست و نه اسلامی”!

  • تصویب برجام در ۲۰دقیقه، بخاطر توافق سه نفر (فقط یکی در مجلس و رئیس آن) بود.
  • رئیس مجلس جای ۲۹۰نماینده در مصوبه‌ی بنزینیِ سران می‌نشیند. همین دو نمونه‌ی چالش برانگیز برای “مجلس شورا” نماندن، مجلس کافی است!
  • فساد اقتصادی نمایندگان که موجب رد صلاحیت جمع بزرگی از آنها شد، “اسلامی” بودن آنرا هم زیر سؤال برد!
  • رئیس‌جمهور از شنود، رفراندام، حق انتقاد(حتی از معصوم)، ترس از جرم شدن جمهوریت و… می‌گوید اما طرفدارانش هم اینها را جز برای فرار از مسئولیت‌هایش نمی‌گیرند. لذا هیچوقت پشت سر او موجی مثل دهه۷۰ با خاتمی راه نمی‌افتد!
  • اصلاح طلبان نیز از “گفتمان” و “جنبش اجتماعی” به “توجیه‌گر” دولتی ضعیف تنزل کرده‌اند. آدم‌های در صحنه و درون نظامشان واقعا اصلاح‌طلب نیستند و فقط از نام آن بهرمندند. و بیرونی‌ها یا اپوزیسیون و برانداز شده‌اند یا منفعل و بی طرح و برنامه مانده‌اند. پس با افت شدید اعتماد عمومی مواجه‌اند.
  • اصولگرایان با شعب مختلفشان از قالیباف تا محصولی هیچ حرف و طرح تازه‌ای نیاورده‌اند. نقد و اعتراضشان هم “تبعیضی” و هم “تاکتیکی” و فقط از دولت روحانی است.
  • برای تجمعات آزاد، تضمین بالاتر جمهوریت و شورا بودن مجلس هیچ سخن جدی ندارند.
  • عدالت و مبارزه با فساد جز استفاده ابزاری برای زدن رقیب هیچ وزنی در گفتمان آنها ندارد.
  • قالیباف رسما خود را تکنوکرات می‌داند و فرقش با تیم روحانی به عُرضه و پرکاری‌اش است نه تفاوت طرح توسعه‌اش!
  • محصولیِ میلیاردر با وزیران میلیاردر روحانی تفاوت جوهری در فقر و غنی ندارد.
  • پایداری هم جز غلط‌گیری‌های اعتقادی از حزب مشارکت تا جریان مشایی هنری از خود نشان نداده است!
  • احمدی نژاد هم پس از چندبار عَرضه خود و نزدیکانش در انتخابات‌ها و رد شدنشان، سکوت پیشه کرد. اقلا رسما و علنا لیستی نداد و طرح و نقدهای منتشره خود را در گفتمانی انتخاباتی عرضه نکرد.
  • نیروهای مستقل، عدالت‌خواهان جوان و… نیز، هم بهانه تخریب داشتند و هم آدم شاخصی پای آنها نایستاد.
  • از سال قبل با برخی روحانیون انقلابی ارتباط می‌گرفتند؛ اما یکباره آقایان همراه کارشناسان سمت خدا، پشتوانه معنوی لیست اتحاد شدند تا نقش تَکرار خاتمی را بیافرینند! محافظه کاری را بر آفرینش جریانی تازه، ترجیح دادند.

️ همه اینها موجب شد یک پیشران قوی اجتماعی-سیاسی به سمت توازن آرمان‌های انقلاب شکل نگیرد.

معترضین آبان، آدم خود را در صحنه سیاسی نبینند. کارگر و کارخانه‌دار و دانشجو و… کمتر نامزد خود را بیابند. این صرفا بخاطر رد صلاحیت اصلاح‌طلبان نیست که بود آنها هم مثل نبود، بود.

اعتراضات آبان از قضا ظرفیت بالایی برای مشارکت می‌بود؛ اگر معترضین می‌دیدند مشارکت انتخاباتی‌شان، بدون فتنه خیابانی شدن، مطالبه حقوق‌شان می‌کند. به حسب نظر سنجی‌ها ۱۵درصد کاهش مشارکت بخاطر همین اعتراضات جواب نگرفته است.

اما ترجیح داده شد خلاف مشهورات و حرف‌های تکراری چیزی گفته نشود و فقط از عکس و یاد سردار دل‌ها برای مشارکت بیشتر استفاده شود!

️ برای جهش مشارکتی دوباره نیازمند پیشرانی اجتماعی-سیاسی قوی هستیم؛ که مسائل عینی جامعه را در راستای ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب معنا کند. نقد و اعتراض روشن و همه جانبه (نه تبعیضی و جناحی) و طرح و برنامه کامل داشته و با آدم‌هایی منطبق بر آن آرمان‌ها عرضه‌اش کند.

محسن قنبریان
۴/۱۲/۹۸

[۱] ر.ک:کتاب صورت و سیرت انقلاب اسلامی

[۲] مقاله ۱٨خرداد آری، ۱٨برومر نه  از سعید حجاریان و هم مصاحبه با آوا ارگان رسمی انجمن فرهنگ و سیاست دانشجویان دانشگاه شیراز ش۶۴ ص۹

دریافت پیوست نوشته‌ی «چالش افت مشارکت!» «بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت‌»

دریافت نسخه PDF نوشته‌ی «چالش افت مشارکت!»