۳۲/ درسهایی از نهج البلاغه

شرح نامه۵۳/ جلسه سی و دوم/ ۱۵دی۱۴۰۲

فراز وظایف شخصی حاکم

خواص و بطانه
سه پیامد منفی بطانه سوء:

  1. استئثار: ویژه خواری
  2. تطاول: گردن فرازی
  3. قلت انصاف در معامله
    • دستورالعمل حضرت در اینباره
    • سیره حضرت را نزدیکان و دامادها
    • اثر این سیره

دریافت «۳۲/ درسهایی از نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی

فراز وظایف شخصی حاکم

این فراز مربوط به نحوه برخورد حاکم با خویشان و نزدیکان خود است.

قبلا در مذمت خواص نسبت به عموم رعیت سخن گفته بود که: “در رخاء و گشایش، هزینه شان زیاد اما در بلاء یاری شان کم است؛ انصاف را نمی پسندند و اهل اصرارند و سپاسگزاری شان در عطا کم و عذر نامذیر در وقت منع هستند؛ صبرشان هم در رویدادهای سخت کم است”؛ حال به خواص از نزدیکان خود حاکم می پردازد.

خواص و بطانه

وقتی می فرماید : انَّ للوالی خاصه و بطانه؛ یعنی طبیعت حکومت این را دارد .

بطانه؛ آستر لباس، استعاره برای کسی است که از باطن و رموز مطلع است؛ کاتب و دبیر مخصوص؛ در عرف سیاسی ما، آقازاده ها و دامادها و…

اصل بودن چنین نزدیکانی لابد منه است پیامبر(ص) فرمود: هر نبی و خلیفه ای دو بطانه دارد یکی امر به خیر می کند و یکی به شر و بدی!

درباره عثمان نوشتند: بطانه سوئش موجب قتلش شد. که همان دامادش(مروان) بود.

سه پیامد منفی بطانه سوء:

  1. استئثار: ویژه خواری
    در روایت صحیح السندی امام باقر(ع) از پیامبر(ص) حدیث می کند که: ۵ صنف را هر پیامبر مجابی (که دعایش اجابت می شود) لعن می کند، یکی : المستاثر بالفئ المستحل له: کسی که بیت المال را برای خود حلال و ویژه خواری می کند (وسائل ج۱۵ص۳۴۱)
    چرا؟!
    چون اینها( که معلوم است جای انبیاء و اولیاء مستولی بر بیت المال می شوند) راه انبیاء و اهداف آنها را منحرف و منقرض می کنند!
    – پیامبر(ص) نسبت به خویشان سخت گیر بود. صحیحه عیص بن قاسم از امام صادق(ع) روایت می کند که برخی از بنی هاشم آمدند و از حضرت خواستند که آنها را عامل زکات در چهارپایان کند تا سهم عاملین زکات را هم (غیر از خمس) ببرند! فرمود: زکات بر من و شما حرام است و خداوند وعده شفاعت به من داده است (الکافی ج۴ص۵۸)
    فقهاء نیز بر این اساس منع کرده اند که سادات حتی بعنوان کارگزار و عامل جمع آوری زکات از سهام زکات بردارند( ر.ک: ریاض المسائل ج۵ص۱۶۸و۱۶۹)
  2. تطاول: گردن فرازی، اظهار فضل و فزونی کردن، ضد خضوع، تبختر و خیلاء و پزدادن، همان مانور تجمل در ادبیات سیاسی معاصر!
    پیامبر(ص) فرمود هرکس بر فقیری، بغی کند یا تطاول کند و او را کوچک شمارد ، خداوند روز قیامت او را تحقیر و مثل مورچه ای به صورت مرد درآورده تا ورد آتش شود.(ثواب الاعمال ص۲۸۴) این روایت دلالت بر حرمت چنین کاری دارد.
    امام سجاد(ع) آنرا گناهی که موجب نزول نقمت می شود خواند (معانی الاخبار ص۲۷۰)
  3. قلت انصاف در معامله:
    تنصیف یعنی نصف شدن بین دو طرف؛ بطانت و خاص شدن، این تنصیف را به هم می زند و به سمت خود می کشد که همان قلت انصاف است.
    بردن مزایا و اعتبارات، مزایده ها، انحصارات و… از این قبیل است.

دستور العمل حضرت دراینباره:

“فَاحسِم ماده اولئک بقطع اسباب تلک الاحوال” یعنی اسباب این احوال (استئثار و تطاول و قلت انصاف) را ریشه کن، کن.

اقطاع بخشی (دیروز، اعتبار بخشی امروز) به اینها نکن… (این جلوگیری از استئثار است).

سیره حضرت با نزدیکان و دامادها:

– عبدالله بن جعفر (اولین متولد هجرت حبشه، فرزند شهید ممتاز جعفر طیار) در دست تنگی سراغ حضرت آمد که حضرت چیزی به او ببخشد؛ حضرت فرمود: نه بخدا! چیزی پیش من پیدا نمیشود الا عمویت (از بیت المال) دزدی کند و به تو دهد (بحار ج۴۱ص۱۳۷)

– همو در فراخی، دست گشاده داشت به بشارت دهنده ای که گفت خداوند پسری به او داده ۱۰۰هزار درهم اعطایی معاویه را بخشید (سفینه البحار ج۶ص۴۷و۴۸)

حضرت بخاطر تبذیر خواست او را محجور اعلام (و ممنوع التصرف در مالش) کند! او زبیر را شریک خود کرد تا از این حکم فرار کند (بحار ج۴۰ص۹۱)

یعنی داماد در دستگاه او نه تنها بطانه سوء نمی شود بلکه بخاطر تبذیر در اموال شخصی تا حد ممنوع التصرف شدن می رود!

– دو فرزند عقیل (مسلم بن عقیل و عبدالرحمان بن عقیل شوهران رقیه و خدیجه) هم داماد او بودند که هیچ منصبی نگرفتند در حالیکه لیاقت های مسلم ثابت است و خاندان عقیل در ابتلاء عاشورا، ۱۰شهید دادند!

– جعده بن هبیره خواهر زاده و داماد دیگرش فقط در ناآرانی های ابرشهر(نیشابور) حکمی گرفت که زود به خلیدبن قره یربوعی تحویل داد (طبری ج۵ص۶۳)

اثر این سیره

مبارزه با خویشاوند سالاری طوری مورد نقد علوی ها بود (علت قتل عثمان همین شد) که حتی تاریخ می نویسد مالک اشتر در مواجهه با نصب ابن عباس ها اعتراض کرد! حضرت او را آرام کرد که نه فرزندان خود و نه فرزندان عقیل و… را سمت و منصبی نداده و درباره آنها توضیح داد (شرح ابن ابی الحدید ج۱۵ص۹۸و۹۹)

حضرت خود در احتجاج با اهل بصره در ماجرای جمل از جمله می فرماید: آیا به دنیا راغب شدم و آنرا برای خود و اهلبیتم گرفتم که از من انتقام گرفته و بیعتم را شکستید؟! گفتند: نه! (قرب الاسناد ص۹۶)

معلوم است چنین کاری مجوز شکستن بیعت و زوال مشروعیت است !

رهبر انقلاب نیز در بیانیه گام دوم، “طهارت اقتصادی را عامل مشروعیت کارگزاران” می شمارد.

* تفصیل را در فایل صوتی بشنوید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *