۳۰/ سلسله درسهای نهج البلاغه

فراز مربوط به طبقه سفلی!

  • آیا طبقه فرودست لابد منه است؟!
    تعریف و تقسیم این صنف
  • یک اصل مهم درباره فرودستان!
    بار عام برای حاجت مندان!
  • حرمت مطلق حجاب حاکمان
  • قاعده مهم تقدس جامعه!
    تقدس جامعه غیر از تقدس مقدسات!

دریافت سخنرانی «۳۰/ سلسله درسهای نهج البلاغه» | “دریافت از پیوند کمکی

فراز مربوط به طبقه سفلی

اول بحث طبقات ۷گانه گذشت که معنای طبقه در این نامه چیست؟ چه نسبتی با طبقات اجتماعی و نظام طبقاتی دارد؟

آیا وقتی از طبقه سفلی می گوید، یعنی بودن این طبقه در جامعه لابد منه است؟

پس سیاست های ریشه کنی فقر و عدالت گستری چگونه عمل کرده که باز طبقه سفلی هست؟!

اجمالا قبلا گذشت که طبقه اجتماعی مدرن، “جایگاه تثبیت شده براساس عوامل اقتصادی و سیاسی” است. معمولا هم به طبقه برخوردار و طبقه نابرخوردار تقسیم میشود. در نامه۵۳ ، طبقه بدین معنا نیست و به معنای صنف و قشر است.

ساختارهای اقتصادی و سیاسی در نظام علوی ، فقر ساز و طبقه سفلی ساز نیست؛ اما تفاوت های طبیعی ناچارا کسانی را از بازار و درآمد داشتن می راند. برخی از کار افتاده یا سالخورده می شوند، برخی نیروی کار و سرپرست از دست می دهند و…

حضرت این فراز را برای این قشر می گوید.

تعریف طبقه سفلی: “لا حیله لهم” است، حیله یعنی حائل، یعنی کسانی که چاره ای ندارند.

و چند قسم اند: مساکین، محتاجین، اهل سختی و بینوا، زمین گیران.

برخی زبان درخواست دارند(قانع) و برخی ندارند و زبان حالشان گویاست(معتر)

درباره این طایفه می فرماید باید سهمی از بیت المال و سهمی از غلات اراضی خالصه را اختصاص دهی.

دور و نزدیکشان هم فرقی نکند.

اصلی مهم برای حاکمان در اینباره:

امور اینها معمولا خرد است، ای بسا ماهم وقت به رخ کشیدن امور اینها بگوییم: مسائل کلان و راهبردی مهمترند!

بطور کلی چشم ماهواره ای و میکروسکوپی باید منتظم شود نه امور کلان دیده نشود و نه امور کوچک اینان فراموش شود.

اصل: “وَلاَ یَشْغَلَنَّکَ عَنْهُمْ بَطَرٌ، فَإِنَّکَ لاَ تُعْذَرُ بِتَضْیِیعِکَ التَّافِهَ لاِِحْکَامِکَ الْکَثِیرَ الْمُهِمَّ: نشاط و سرخوشی تو را از توجه به آنان باز ندارد زیرا پرداختن به کارهای مهم و بزرگ تو را از ضایع کردن امور کوچک آنان معذور نمی سازد”

این اصل بعضا از سوی حاکمان نقض می شود و توجه به مسائل مهم و بزرگ، غفلت از امور کوچک اینان را موجب می شود؛ چنانچه در روایت یاسر خادم از امام رضا(ع) پیداست که امام، مامون را از سرخوشیِ فتح کابل و… در قبال غفلت از فقر و تنگدستی مردم مدینه مذمت می کند!

مواجهه با اینان را تاکید دارد که با “اهتمام” ، “رو بر نگرداندن”، “تفقد غیر حاضرین” و… باشد.

مامور رسیدگی را می فرماید اهل خشیت(نسبت به خدا) و اهل تواضع(نسبت به اینان) باشد.

اینان محتاج ترین به انصاف اند.

یتیمان و سالخوردگان از این قشر را ویژه مورد خطاب قرار می دهد که امور آنان را بر عهده بگیر.

بخشی از اینان “ذو الحاجات” است درباره اینان غیر از رسیدگی خود، دستور مجلس عمومی و بار عام دارد؛ مجلسی خالی از محافظان که اینان راحت بتوانند حرفشان را بزنند.

پیشاپیش می فرماید سخن گفتن اینان ممکن است با “خُرق” (درشت گویی ،مقابل رفق و مدارا) و “عی” (ناتوان در رساندن منظور) باشد. می گوید باید بخاطر خدایت تواضع کنی و تحمل نمایی.

شهید بهشتی از مثل این فراز و و خطبه۶۲ استفاده کرده که: حجاب حاکمان حرام مطلق است. یعنی از واجباتی است که حکم ثانوی نمی پذیرد و در هیچ شرایطی نباید از مردم دور شوند.

بعد قاعده طلایی را از زبان پیامبر(ص) نقل می کند که:” لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّهٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع: یک امت (جامعه) مقدس نمی شود تا وقتی که ضعیف نتواند حقش را بدون لکنت از قوی بگیرد.”

تقدس جامعه به این است. جامعه ای که مقدساتی مثل حرم و اربعین و… دارد الزاما جامعه مقدس نیست؛ آن تقدسِ مقدسات است؛ خود جامعه با حرم طلا مقدس نمی شود با انجام این قاعده مقدس می شود.

*تفصیل را در فایل صوتی بشنوید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *