بدری باشیم نه اُحدی!

ناترازی نظامی

در بدر دو گزینه روی میز مسلمین بود:

– تصرف کاروان تجاری مشرکان و ترجیح منافع موقت اقتصادی.

– جنگ با گروه نظامی مشرکان و لحاظ مصالح دور بُرد.

ترجیح مسلمین، ابتدائا اولی بود لکن اراده خداوند دومی بود.(۷انفال)

البته مواجهه سخت با مشرکین یک مشکل اساسی داشت: ناترازی نظامی!

نه کمیت و نه کیفیت نظامی مسلمین در اولین مواجهه در تراز نظامی سپاه مشرکان نبود!

خداوند جبران ناترازی نظامی در جهاد فی سبیل الله را تضمین کرد!(۹انفال)

پیروزی رقم خورد. بدریون ضرب المثل فئه حق شدند؛ ۳۱۳ عددشان، عدد مقدس فئه حق تا ظهور شد.

 

ناترازی ایمانی و گرایشی!

در اُحد اما با ناترازی گرایشی و ایمانی در بخشی از نیروها و تنگه بانان مواجه بودیم!

ترس یا طمع فرقی نمی کند؛ خداوند این ناترازی را جبران نکرد! بلکه جایش شیطان از آن بهره برد، لغزش در تصمیم و عملکرد آن ماموران را موجب شد! (۱۵۵ آل عمران[۱])

تنگه رها شد، جنگِ پیروز، مغلوبه شد؛ حتی تا مرز کشته شدن پیامبر(ص) کشید!

عجیب تر اینکه: این شکست در اُحد، مشرکانی را جسور کرد تا به غیر نظامیان هم آسیب برسانند و فضای خیانت و ارعاب درست کنند! سفیر فرهنگی هم مصون نباشد! مسلمانانی را اسیر و به مشرکان مکه تحویل دهند تا انتقام بدر ازشان گرفته شود!

فاجعه رجیع و فاجعه بئر معونه پشت سر هم رخ داد!

 

محسن قنبریان ۱۴۰۳/۷/۱۰

[۱] درباره نسبت ناترازی گرایشی و اخلاقی با لغزشهای سیاسی و امنیتی و حکمرانی این مجموعه فیش را بخوانید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *